بسم الله الرحمن الرحیم
چکیده
رسیدن به صفتی متعالی همچون « کرامت » بی شک دارای سختی ها و موانعی است
که برای کسب آن گریزی جز عبور از آن نیست . « جهل » ، « غفلت »
، « طغیان » ، « دنیازدگی » و « سستی » موانعی
است که بر سر راه او قد علم کرده و این انسان برای رسیدن به گوهر الهی کرامت باید از
این گردنه ها عبور نماید .
واژگان کلیدی : موانع کرامت ، جهل ، غفلت ، طغیان ، دنیازدگی ، سستی .
مقدمه
کرامت به معنی « روح بزرگوار و به دور از دنائت و پستی » است . اتصاف به
این صفت همانند اتصاف به دیگر صفات عالی انسانی نیازمند تلاش بوده و عواملی دارد .
این عوامل در مقاله ای که در همین سایت نوشته شده است موجود بوده و در این نوشتار موانع
موجود برای این صفت را مورد بررسی قرار می دهیم .
موانع موجود بر سر راه کرامت انسان
1 - جهل
جهل دو گونه است : الف - جهل علمی ب - جهل عملی
الف جهل علمی
گاه انسان نسبت به بعضی از مسائل نا آگاه بوده و آن شیء در حیطه علمی او نیست ، فلذا
نسبت به آن نفیا و اثباتا اقدامی نمی کند . و اگر با وجود این ، اقدامی کرد و آن فعل
جزو افعال عذاب آور بود ، به خاطر انجام دادن آن هیچ گونه مواخذه ای متوجه او نخواهد
شد و آن کار موجبات دوری او را از خداوند کریم فراهم نمی آورد . و منافاتی هم با کرامت
انسانی ندارد . مگر اینکه از روی تقصیر و کوتاهی خود مبتلی به آن جهل باشد که برگشت
این جهل نیز در واقع به جهل عملی است .
ب جهل عملی
جهل عملی یعنی جهل هنگام عمل و نسبت به بدی آنچه انجام می شود بی توجهی کردن . و اینکه
انسان دانسته و آگاهانه کار قبیحی را عمل نماید . جهل عملی موجبات دوری انسان از خدا
و باعث عذاب الهی بوده و در تضاد با کرامت انسان می باشد . این جهل در آیات قرآن «
جهاله » نامیده شده که مقابل این جهل ، عقل است . که موجبات رسیدن انسان به کرامت
الهی را فراهم می آورد . [1]
در مورد عقل که نقطه مقابل جهالت می باشد ، در مبحث اسباب و موجبات کرامت بحث شده است
. به همین خاطر در نوشتار حاضر به بررسی اجمالی آیات و روایاتی که در مورد جهل است
، می پردازیم .
1 : سوره بقره / 67 .
«وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ
أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ
أَكُونَ مِنَ الْجاهِلين »؛ بیاد بی آور زمانی را که موسی به قوم
خود گفت که خدا دستور می دهد که گاوی را بکشید ، ( و آنها در مقابل ) گفتند : آیا ما
را به مسخره گرفته ای ؟ موسی گفت : پناه می برم به خدا از اینکه از جاهلین باشم .
2 : سوره یوسف / 33
«وإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ
وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ» ؛ و اگر از من کید و حیله این زنان
را منصرف نفرمایی به سوی ایشان میل پیدا می کنم و ( در این صورت ) از جاهلین خواهم
بود .
3 : النساء / 17 و 18
« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ
السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً . وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ
السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ
لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً
» ؛ توبه فقط از آن کسانی می باشد که ، بدی را به خاطر جهالتی که
دارند انجام می دهند سپس به زودی توبه کرده به سوی خدا بازمی گردند . درنتیجه خدا هم
به سوی آنها باز می گردد و خدا دانا و حکیم است . و ( اما ) بر آنهایی که گناه انجام
می دهند و تا زمان مرگ توبه نکرده و فقط زمان فرارسیدن مرگ می گویند : الان توبه کردیم
و ( نیز بر ) آنهایی که در حال کفر از دنیا می روند توبه ای وجود ندارد . و ایشان کسانی
هستند که برایشان عذابی دردناک را فراهم آورده ایم .
نتایج بدست آمده از آیات :
- جهل ، عمل گناه آلود است ( نه نادانی ) . به طوری که در آیه اول مسخره کردن دیگران
، در دومی ارتکاب فحشاء و در سومی به صورت مطلق تمام اعمال گناه آلود را کاری جاهلانه
معرفی می کند .
- افرادی که مرتکب این اعمال گردیده اند ، به قبح آن علم دارند .
- این افراد در صورت پشیمانی از کرده خود ، می توانند توبه کنند .
- کسانی که وقت توبه را به فوت دهند توبه ایشان قابل پذیرش نخواهد بود .
منظور از جهل در این آیات جهل عملی یا به عبارت دیگر ، جهالت است ، نه ناآگاهی . چرا
که اولا آیات مورد نظر همگی در مورد انجام عمل قبیح هستند نه نادانی و ثانیا عمل گناه
آلودی که بر اساس ندانستن باشد نه گناه است و نه توبه لازم دارد .
از نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نقل است كه فرمودند : « كفي بالمراء
جهلا ان يحدث بكل ما سمع » . بر جهالت ( نه بي علمي ) انسان همين بس كه هر چه
را شنيد باور كرده و به ديگران نقل نمايد .
این حدیث روشن می کند که جهل به معنی عمل سوء ( نقل شنیده ها بدون تامل ) است .
جهل عملی ( جهالت ) در مقابل کرامت الهی انسان قرار گرفته و او را از رسیدن به آن کرامت
باز می دارد . از امام هادی علیه السلام نقل شده است :
من هانت علیه نفسه فلا تامن شره [2] از شر کسی
که بر خود ارزشی قائل نیست ایمن و آسوده مباش . یعنی کسی که از کرامت برخوردار نیست
و به خود ارزش انسانی نمی نهد ، می تواند به هر پستی و گناهی دست بزند .
نقطه مقابل این ، حدیثی است که از حضرت علی علیه السلام نقل شده که : مَنْ كَرُمَتْ
عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهْوَتُهُ[3]؛
هر کس دارای کرامت نفس باشد ، شهواتش بر او پست جلوه می کنند . و این شهوات و گرفتاری
به نفس حیوانی است که باعث می شود انسان موقع عمل به جای عمل به آنچه می داند دنبال
آنچه میلش می کشد رفته و کرامت خود را زیر شهوات دفن نماید .
بنابراین مقابله با جهالت و جهل در مقام عمل لازمه رسیدن به کرامت انسانی است . و این
مقابله جز با مخالفت هوای نفس و شهوات امکان پذیر نیست .
2 - غفلت
« غفلت » به معني عدم توجه و اشتباه است . يعني چيزي حاضر باشد ولي انسان
به آن توجه نكند و آن را فراموش كند . در مجمع البيان ذيل آيه 131 از سوره انعام فرموده
: غفلت ضد يقظه است[4]. و يقظه يعني بيداري و
توجه . چنان كه در نهج البلاغه در خطبه 151 فرموده : « و استيقظ من غفلتك »
. يعني از غفلت بيدار شو .
غفلت نگر كه پشت به محراب كرده ايمدر كشوري كه قبله نما موج مي زند
« غفلت از ياد مرگ » ، « غفلت از مبداء و معاد » و ديگر غفلتها
همگی باعث مي شود انسان با اين دنيا علقه پيدا كرده ، از يادش برود مسافر و رفتني است
و براي ماندن نيامده است .
خداوند در قرآن می فرماید :
« وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ
أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا
ظالِمينَ . » [5] و وعده حقّ
[قيامت ] نزديك مى شود در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمى ماند (مى گويند:)
اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم بلكه ما ستمكار بوديم!
« منظور از" وعد حق" قيامت است. و معناى" شخوص بصر" اين است كه چشم آن چنان خيره
شود كه پلكش به هم نخورد و اين حالت لازمه كمال اهتمام ناظر به آن چيزى است كه بدان
خيره شده، اهتمامى كه ديگر نمى گذارد به چيزى ديگر مشغول شود، و اين حالت بيشتر در
گرفتاريهاى ناگهانى براى آدمى پديد مى آيد.
« يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا»
اين جمله حكايت كلام كفار است كه در هنگام مشاهده قيامت كه ناگهان مى رسد به خود نفرين
مى كنند، و ادعا مى كنند كه در غفلت از اين صحنه مى زيسته اند. گويى اول ادعا مى كنند
كه ما را غافل كردند، و سپس اعتراف مى كنند به اينكه غفلت ناشى از ظلم خودشان بوده
كه به كارهايى مشغول شدند كه آخرت را از يادشان مى برده و غافلشان مى ساخته لذا گفتند"
بَلْ كُنَّا ظالِمِينَ" نه، بلكه خود ما ستمكار بوديم . »[6]
طبق این آیه شریفه کسانی که در دنیا کافرانه زیست نمودند و به کارهای دنیوی مشغول شدند
به طوری که از کار آخرت بازماندند ، این افراد در دنیا غافلانه گزران زندگی کردند .
چنين اشخاصي همه تلاش و همّ و غمّ خود را در بهره برداري هر چه بيشتر از اين دنيا بكار
مي بندند . و همه چيز را در اين دنيا خلاصه مي دانند .
« ياد مبداء و معاد عامل شكوفائي فطرت است . اصرار قرآن و پيامبر و ائمه معصومين
عليهم السلام بر اينكه انسان به ياد مرگ باشد ، براي آن است كه « پرده غفلت »
جلوي ديد انسان آويخته نشود . چرا که اگر پرده زخیم غفلت بر دیدگان انسان زده شد ،
نه تنها میل به پیمودن راه راست ندارد ، بلکه از آن روی گردان بوده و برعکس تمایل به
رفتن راهی را دارد که گمراهی آن کاملا آشکار است . خداوند کریم در قرآن می فرماید :
«سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ
وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ
لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ
بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلينَ[7]»
بزودی برمی گردانم از آیات و نشانه های خود آنان را که در زمین تکبر و فخرفروشی می
کنند . و ( اینان کسانی هستند که ) اگر راه هدایت را به روشنی ببینند ، آن را به عنوان
راه و روش زندگی انتخاب نمی کنند و ( بر عکس ) اگر راه گمراهی را بینند ، آن را به
عنوان راه و روش زسیتن برای خود انتخاب می کنند . و این بدین خاطر است که ، آیات ما
را تکذیب نمودند و از آنها غافل بودند .
خدا کسانی را که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند ذم نموده و آنها را از غافلان می شمارد[8]و بدین ترتیب این خدای کریم در جای جای قرآن
سخن از دوری از غفلت و پرداختن به یاد او را متذکر شده منافع یاد خدا و مضرات غفلت
را بیان می کند .
در سيره مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده است كه :
حضرت در اتاقي نشسته بودند ، چراغ خاموش شد ، حضرت فرمود : «انا لله و انا اليه
راجعون » اين استرجاع به آن معني نيست كه حضرت نگران چراغ بوده است ، چرا كه
اگر همه عالم را هم از ايشان مي گرفتند نگران نبود . بلكه حضرت با اين جمله مي خواهد
بگويد : بدانيد هر حادثه ناگواري كه پيش مي آيد و چيزي از شما گرفته مي شود ، بگوئيد
: مال او است خودش داد و خودش گرفت . » [9]
و اين سيره يك تربيت عملي است براي عدم غفلت و متذكر بودن اين معاني و به ياد داشتن
خدا در همه وقت و در همه احوال .
3 طغيان
واژه « طغيان » در لغت به معني تجاوز از حد است[10].
قرآن مي فرمايد : « إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ
اسْتَغْنى »[11]؛ همانا انسان
طغيان كرده و ناسپاسي مي كند و پروردگار خويش را از ياد مي برد همين كه خود را بي نياز
احساس نمود ( و پروردگار خويش را فراموش كرد ) .
و علت اين انحراف اين است كه انسان به خود و هواهاي نفساني خود مي پردازد ، و دل به
اسباب ظاهري كه تنها وسيله مقاصد او است مي بندد . و در نتيجه از پروردگار خويش غافل
شده اورا از ياد مي برد .[12] و بدین گونه
علت طغیان را احساس بی نیازی از پروردگار جهان معرفی می نماید . و در جای دیگر مصداقی
اکمل برای این طغیان معرفی نموده و می فرماید :
قارون در جواب خیر خواهی قوم خود که او را دعوت به یاد خدا و شکر نعمت هایی که به او
داده را می کردند ، می گوید :
« إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي َ»
[13] این اموال همگی در سایه درایت و کاردانی
خودم می باشد .
« او با جمله « اوتیته » که در آن هرگونه نسبت عطاء را از هر کسی
حتی خدا نفی کرده ، نشان می دهد خود را یکه تاز میدان می بیند و کاملا سر به طغیان
و منیت بر داشته است . و این طغیان باعث دوری او از خدا و باز ماندن از فضائل انسانی
می باشد . » [14]
چنین شخصی دیگر روی سعادت و بیداری را نخواهد دید و کور دلانه به سرای آخرت قدم خواهد
گذاشت .
تفسیر تسنیم در این رابطه می نویسد :
« قرآن کریم همانگونه که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد :
« احاطت به خطیئته[15] » ، درباره
منافقان نیز سخن از غوطه ور شدن در گرداب طغیان و کور دلی دارد : « فی طغیانهم
یعمهون » . در جنگ عقل و وهم اگر عقل به اسارت وهم در آمد ، وهم میدان دار صحنه
ادراکی نفس می شود و مجاری ادراک صحیح را می بندد و چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح
راه نخواهد یافت . اندیشه های باطل صفحه نفس او را پر می کند و انسان در طغیان این
اندیشه های واهی با کور دلی حرکت می کند . »[16]
كسي كه خود را بي نياز دانسته و احتیاجی در خود احساس نمی کند ، چنين شخصي ديگر به
خدا توجهی نکرده و خود را كافي در رفع حوائج خويش مي پندارد ، خود را یکه و تنها می
بیند و افق ديدش از دايره دنيا فراتر نخواهد رفت . چنین شخصی دنیا را برگزیده و آخرت
را سراب می پندارد[17]
او از عذابهای بیدار کننده دنیوی خدا یا نعمت های شکر بر انگیز الهی هم نفعی نبرده
در گرداب هوی غرق خواهد شد .
خدا به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید :
« تو کفار را به صراط مستقیم رهنمون می شوی ، و ( اما ) آنان که به جهان دیگر
ایمان نمی آورند ، از راه راست روی برگردانی می کنند . و اگر ما بخواهیم آنها را با
روشهای گوناگون بیدار نماییم ، باز بیدار نمی شوند . چنانکه به ایشان رحم کرده و مشکلات
آنها را برطرف نماییم ( عوض اینکه ایمان بیاورند ) سرگردان و کور کورانه و متحیر در
طغیان خود بیشتر فرو می روند و یا اینکه بخواهیم با عذاب دنیوی مختصری آنها را به خود
بیاوریم باز از طغیان دست بر نمی دارند . »[18]
در احاديث براي « طغيان » عواملي ذكر شده است از جمله : « سيري شكم
»[19] ، « ترك نماز »[20] ، « تبعيت از خواهشهاي نفساني » [21]و... . با دقت در این عوامل پی خواهیم برد که علت اصلی
طغیان انسان در این است که دنیا را دار قرار می پندارد نه دار ممرّ .
4 - دنيازد گي
« دنیا سرای راستی برای راست گویان ، و خانه تندرستی برای دنیا شناسان ، و خانه
بی نیازی برای توشه گیران ، و خانه پند برای پندآموزان است . دنیا سجده گاه دوستان
خدا ، جای نماز فرشتگان الهی ، فرودگاه وحی الهی ، و جایگاه تجارت دوستان خدا است ،
که در آن رحمت خدا را بدست می آورند و بهشت را سود می برند[22]
. دنیا گذرگاه عبور است نه جای ماندن ؛ و مردم در آن دو دسته هستند : آنکه خود را فروخت
و به تباهی کشاند ، آنکه خود را خرید و آزاد کرد . »[23]
جمله « فروختن خود » در این روایت اشاره به رفتن به سوی پستی و «
آنکه خود را خرید و آزاد کرد » دنبال کرامت بودن است .
علامه طباطبائی ره در تفسیر آیه « يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ
الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ »[24] ؛ ای قومِ من ! این زندگی دنیا غیر
از کالاو ابزاری برای سود در جهان آخرت چیز دیگری نیست و جهان آخرت جایگاه ابدی و ماندنی
و ثابتی است . که در مورد مومن آل فرعون است ، می فرماید :
« اين مهمترين سندى است كه مؤمن آل فرعون سلوك سبيل رشاد و تدين به دين حق را
به آن مستند نموده، كه در هيچ حالى آدمى از آن بى نياز نيست و آن عبارت است از اين
عقيده كه آدمى بعد از زندگى ناپايدار دنيا زندگى ابدى و جاودانى دارد كه عبارت است
از زندگى آخرت، و اين زندگى دنيا در آخرت متاعى است، و در حقيقت مقدمه اى است براى
آن، و به همين جهت در بيان معناى سبيل رشاد اول اين معنا را خاطرنشان ساخت و بعدا به
ذكر عمل زشت و صالح پرداخت . »[25]
بعد از اینکه قرآن دنیا و تمام آنچه مربوط به آن است را متاع و ابزار معرفی نمود و
اعلان نمود که به این امور تنها به دید آلی باید نگریست نه اصالی ، افراط و تفریط آن
را نیز متذکر شد تا کسی به دعوی دوری گزیدن از دنیا راه تفریط را نپیموده و افرادی
نیز به پندار استفاده از مواهب آن راه افراط را انتخاب ننمایند .
قرآن می فرماید :
« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أََخْرَجَ
لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ »[26]
؛ بگو ( ای پیامبر ) چه کسی حرام کرده زینتهای الهی و روزی های پاکیزه را که او برای
بندگان فراهم نموده است .
هر چند دنیا عبور گاهی بیش نیست ولی عبور گاهی است که در آن نعمتهایی را قرار داده
و این نعمتها بیهوده نیست . خدا این نعمت ها را برای بهره مندی انسان به او عطاء نموده
است . بنابراین انسان باید از نعمتهای خدادادی بهره گرفته و از آنها لذت ببرد .
« وقتى سفيان ثورى در مسجد الحرام قدم مى زد، امام صادق (ع) را ديد كه لباس هاى
زيبا و گرانبها پوشيده بود. گفت به خدا سوگند مى روم و ملامتش مى كنم.
نزديك رفت و عرض كرد: يا بن رسول اللَّه به خدا سوگند رسول خدا (ص) و على بن ابى طالب
و هيچكس از پدرانت از اين لباس ها نپوشيدند. حضرت فرمود: رسول خدا (ص) در روزگارى تنگ
زندگى مى كرد و به مقتضاى فقر و تنگدستى اش رفتار مى نمود، و پس از آن حضرت روزگار
به وسعت گراييد، و سزاوارترين مردم به استفاده از نعمت ها ابرار و نيكانند. آن گاه
آيه" « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ
لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»" را تلاوت نموده، فرمود:
ما از هر كس ديگرى به استفاده از داده هاى پروردگار سزاوارتريم.
اى ثورى! اين لباس ها را كه بر تن من مى بينى براى آميزش با مردم پوشيده ام. آن گاه
امام دست ثورى را گرفت و به طرف خود كشيد و لباس هاى زيبا را كنار زده لباس زبرى را
از زير آن نشان داد و فرمود: اين را براى خود و آنچه را مى بينى براى مردم پوشيده ام.
آن گاه لباسهاى پشمينه و زبر ثورى را كنار زده لباس نرمى نمايان ساخت و فرمود تو اين
را براى خود مى پوشى و آن پشمينه ها را براى نشان دادن به مردم . »[27]
از طرف دیگر بعضی راه افراط را رفته به جای استفاده از نعمتها رو به اسراف می آورند
. و در نتیجه این نعمتها موجب فراموشی خدا و آخرت می شود . انسان باید متوجه این حقیقت
باشد که هر چند این نعمتها برای استفاده او خلق شده است ، ولی مدت زمان استقرار در
زمین و در نتیجه بهره مندی از آنها محدود است .
آیۀ الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم ذیل آیه : « لَكُمْ
فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حينٍ »[28]
می فرماید :
« کلمه « الی حین » که مراد از آن « الی حین الموت »
یا « الی حین البعث » است ، دلیل بر این است که استقرار در زمین و بهره
برداری از آن ، استمرار و دوام ندارد و بهره مندی انسان از زندگی دنیا محدود است .
» [29]و این نعمتها در واقع خود وسیله
ای برای امتحان است . چنانکه خدا می فرماید :
« اِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ
أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا . »[30]
؛ ما هر آنچه بر روی زمین است را به عنوان زینتی برای زمین قرار دادیم تا شما را امتحان
کنیم که رفتار کدامین شما نیکوتر خواهد بود .
و چون این نعمتها هم زود گذر بوده و هم مقصود اصلی نیست فلذا انسان نباید به خاطر آن
از خود بی خود شده و به نظر استقلالی به آن نگاه کند . بلکه باید بداند آنچه رزق واقعی
است رزقی است که در آخرت به او خواهد رسید .
علامه طباطبائی ذیل آیه 26 سوره رعد[31] می
فرماید :
« رزق حقيقى همانا رزق آخرت است، و ليكن ناقضين عهد به خاطر تمايل به ظاهر زندگى
دنيا و زينتهاى آن، از زندگى و رزق آخرت غافل گشته، به دنيا اعتماد نموده اند، و در
نتيجه به داشتن آن خوشحالى مى كنند ، و حال آنكه زندگى دنيا متاع و وسيله است و مقصود
بالذات نيست ، و بايد از آن براى زندگى ديگر استفاده كرد .
بنابراين، اگر زندگى دنيا را با زندگى آخرت مقايسه كنيم و مجموع آن دو را در نظر بگيريم،
وقتى حق است كه به نظر آلى و مقدمى لحاظ شود، و منظور از آن كسب رزق آخرت و وسيله زندگى
آن سرا بوده باشد. اما اگر بر عكس، منظور از آن خود باشد، و به نظر استقلالى لحاظ شود،
خود يكى از مصاديق باطل خواهد بود، كه چون كف سيل پس از خشكيدن از بين مى رود و مورد
انتفاع قرار نمى گيرد . »[32]
به همین دلیل پيامبر گرامي اسلام هيچ گاه نسبت به دنیا تشويقي صورت ندادند بلكه نسبت
به اثرات سوء آن هشدار داده و در درجه اول نيز خود به اين گفته ها عامل و از دنيا منزجر
و گريزان بودند .
چنانکه خدا مسئله دوری گزینی از تجملات دنیائی را نه تنها برای خود آن حضرت لازم می
دارد ، بلکه نسبت به خانواده و زنان آن حضرت نیز این مطلب را گوشزد کرده به زنان آن
حضرت هشدار می دهد که :
« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ
تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ
سَراحاً جَميلاً . »[33]
اى پيامبر، به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زيب و زينت آن را مى خواهيد (و از
وضع موجود خانه پيامبر ناراضى هستيد) پس بياييد شما را (به وسيله مهر يا اضافه بر آن)
بهره مند كنم و به طرزى نيكو (به دادن طلاق) رها سازم .
با توجه به شأن نزول آیه و روایات ذیل آن ، کاملا روشن می شود که آن حضرت به عنوان
حاکم اسلامی ، به دنیا هیچ توجّه نداشته و تنها به نیازهای ضروری بسنده می کردند .
و نه تنها خود موظّف به آن بود ، بلکه وظیفه داشت خانواده و همسران خود را نیز به رعایت
آن ترغیب نماید . به همین خاطر آنها از در کج خُلقی با پیامبر در آمده ، خواستند با
کج خُلقی پیامبر را وادار به تمتّعات دنیوی نمایند ، و خدا نیز طبق این آیه با پافشاری
بر ساده زیستی ، به پیامبر دستور می دهد آنها را بین انتخاب زندگی با تو به همراه ساده
زیستی و طلاق ، یکی را انتخاب نمایند .
اهمیّت این مطلب آنگاه واضح می شود که به این نکته توجه کنیم که طلاق از منظر اسلام
هر چند حلال است ، ولی منفورترین حلال ها به شمار می آید . و در روایات نیز از آن نهی
شده است . چنانکه از امام صادق علیه السلام نقل است که : « خدا خانه ای را که
در آن عروسی باشد دوست داشته و از خانه ای که در آن طلاق باشد بدش می آید . و مبغوض
ترین چیز نزد خدا طلاق است . »[34] و
باز از آن حضرت نقل است که : « مبغوض ترین چیزهایی که خدا حلال کرده ، طلاق است
. »[35]
5 سستی
از جمله موانع کرامت سستی و بی ارادگی است .
خدا به پیامبر خود می فرماید : « وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ
وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ
أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ . »[36]آن
چنان كه مأمور شده اى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: «به
هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آورده ام و مأمورم در ميان شما عدالت كنم !»
بسیاری در ابتدا با دین همراهی می کنند . ولی همین که آزمایشهایی پیش می آید و دین
داری با سختی مواجه می شود ، سست شده و از مبانی حقّ عقبنشینی می کنند و هر روز خاکریزی
جدید را تحویل دشمن می دهند تا به جایی که از ایمان خود نیز به کلّی دست می کشند .
به همیین خاطر در آیات زیادی به استقامت سفارش شده است .
چنانکه در جایی دیگر می فرماید : « إِنَّ الَّذينَ قالُوا
رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا
وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون . »[37]به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار
ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند كه:
نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!
از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود : به رسول الله صلی الله علیه وآله عرض
کردم من را وصیّت و سفارشی فرما ! آن حضرت صلی الله علیه وآله فرمود :
« قُلْ رَبِّيَ اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقِمْ ».[38]
و در ادامه فرمود بعد بگو توفیقی جز از خدا ندارم و بر او توکّل کرده ام و به سوی او
می شتابم . پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود : گوارا باد علم تو را ای ابا الحسن
! به یقین ( با این نصیحت ) کلّ علم را نوشیدی و علم در وجودت سرازیر گردید . [39]
یعنی استقامت در راه هدف و دین و آیین حقّ آنقدر با ارزش است که با تمسّک به آن انسان
به تمام علم دست می یابد و آگاهیی نصیبش می شود که سزاوار اینچنین سخنانی می شود .
منبع برای مطالعه : جوادی آملی ، عبد الله ، کرامت در قرآن . خاتمه
- صفت کرامت از صفات متعالی انسانی است و انسان برای رسیدن به سعادت خود لازم است آن
را کسب نماید
- چون این صفت قابل کسب است ( و خدادادی نیست ) طبیعتا موانعی بر سر راه آن وجود دارد
.
- با درک درست این دو مطلب آن کسی که مسئولیت تربیتی بر عهده دارد ( چه والدین و چه مسئولین
مدارس و چه مسئولین کلان مدیریتی کشوری ) خود را ملزم به مبارزه با مظاهر این موانع
کرده و آنقدر که در توان دارند سعی می کنند این موانع به حداقل برسد . و در این موضوع
به هیچ کس مماشات نمی کنند . و حتی اگر با دید اقتصادی هم این مسئله دیده بشود باز
به خاطر اینکه مراقبت از این مسائل موجب ایجاد زمینه برای رشد و تعالی انسان شده و
با رشد او بسیاری از بزه ها و کارهای خلافی که ضرر های اجتماعی و اقتصادی بسیار به
جامعه وارد می سازد کم خواهد می شود ، سرمایه گزاری در این زمینه اقتصادی نیز خواهد
بود .
- مقابله با مظاهر فساد که موجب رشد شهوات نفسانی می شود به صورت زمینه برای دستیابی
انسان به کرامت را مهیا می سازد .
- باید مسئولین صدا و سیما در ساخت فیلم و سریال و ... با توجه به این امر مهم سفارش
برنامه بدهند .
- اینکه در برنامه ای بوی شهوات خیلی بیشتر از دیگر مسائل بوده به طوری که آنچه به چشم
می آید شهوت است قطعا چنینی برنامه هایی با این صفت متعالی انسان در تضاد بوده و استفاده
بیت المال مسلمانان در این راه قطعا حرام است .
- در این مورد خانواده ها نیز مکلف هستند تا از دیدن اینگونه برنامه ها بچه ها را منع
نموده طوری برنامه ریزی نمایند که بچه ها که دارای روحی پاک و لطیف هستند از این برنامه
ها آسیب نبینند .
- تشویق فرزندان به علم آموزی و ایجاد فضای علمی در منزل و غلبه این فضا می تواند رشد
فکری و آگاهی های فرزندان را فراهم ساخته و زمینه های گرایش فرزندان به کرامت و فهم
و درک آن میسّر گردد .
[1] - اقتباس از : جوادی آملی ، عبد الله ، تفسیر
تسنیم ، ج 1 ، ص 176 .
[2] - حرّانى ، حسن بن شعبه ، تحف العقول ، ص
483 .
[3] - نهج البلاغه ، حکمت 449 .
[4] - طبرسي ، الشّیخ ابو علی الفضل بن الحسن
، مجمع البيان ، مجلد 3و4 ، ص 455 .
[5] - الانبیاء / 97 .
[6] - طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی تفسیر
القرآن ، ج14 ، ص 327 .
[7] - اعراف / 146 .
[8] - النحل / 108 .
[9] - اقتباس از : جوادی آملی ، عبد الله ، كرامت
در قرآن ، ص 129 .
[10] - ابن منظور ، محمّد بن مکرّم ، لسان
العرب ، ج 15 ، ص 7 .
[11] - علق ، آيه 6 و 7 .
[12] - طباطبائي ، محمّد حسین ، الميزان فی
تفسیر القرآن ، ج 20 ، ص 325 .
[13] - القصص / 78 .
[14] - طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی
تفسیر القرآن ، ج 16 ، ص 77 .
[15] - بقره / 81 .
[16] - جوادی آملی ، عبد الله ، تفسیر تسنیم
، ج 2 ، ص 291 .
[17] - النازعات / 37 39 .
[18] - المومنون / 73 75 .
[19] - مجلسی ، محمّد باقر ، بحار الانوار
، ج 63 ، ص 336 ، ح 23 .
[20] - مجلسی ، محمّد باقر ، همان ، ج 6 ،
ص 64 .
[21] - مجلسی ، محمّد باقر ، همان ، ج 14 ،
ص 326 ، ح 39 .
[22] - دشتی ، محمد ، ترجمه نهج البلاغه ،
الحکمه 131 ، ص 467 469 .
[23] - دشتی ، محمد ، ترجمه نهج البلاغه ،
الحکمه 133 ، ص 469 .
[24] - غافر / 39 .
[25] - طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی
تفسیر القرآن ، ج 17 ، ص 332 .
[26] - اعراف / 32 .
[27] - کلینی ، محمّد بن یعقوب ، الکافی ،
ج 6 ، ص 443 .
[28] - بقره /36 .
[29] - جوادی آملی ، عبد الله ، تفسیر تسنیم
، ج 3 ، ص 377 .
[30] - کهف / 8 .
[31] - وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ .
[32] - طباطبائی ، محمّد حسین ، المیزان فی
تفسیر القرآن ، ج 11 ، ص348 . برای مطالعه بیشتر رک : مجلسي ، محمّد باقر ، بحار الانوار
، ج 70 ، ص 63
[33] - احزاب / 28 .
[34] - کلینی ، محمّد بن یعقوب ، الکافی ،
ج 6 ، ص 54 ، ح 3 .
[35] - کلینی ، محمّد بن یعقوب ، همان ، ج
6 ، ص 54 ، ح 2 .
[36] - الشوری / 15 .
[37] - فصّلت / 30 .
[38] - بگو پروردگار من الله است سپس بر این
گفته خود استقامت نما .
[39] - مجلسی ، بحار الانوار ، ج 40 ، ص 175
.