موضوع کلی: کلام
موضوع عام:ولایت
نمایه ها: علی علیه السلام - جانشینی علی علیه السلام - ولایت علی علیه السلام - عبدالرحمن بن ابى ليلى- غصب خلافت- خمس.
سکوت و خانه نشینی علی علیه السلام به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
روزى عبدالرحمن بن ابى ليلى در حضور اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) برخاست و عرض كرد:اى اميرمؤ منان (عليه السلام ) از شما پرسش مى كنم تا چيزى را از شما فرا گيرم ، البته منتظر بوديم كه درباره كار خودت چيزى بفرمايى اما چيزى نفرمودى . آيا از كار خويش به ما خبر نمى دهى كه آيا (اين سكوت شما) به دليل سفارش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم است يا نظر خودتان چنين است ؟ همانا ما درباره شما گفتار فراوانى گفته ايم ، و مطمئن ترين آنها همان است كه از زبان خودتان بشنويم و از شما بپذيريم . ما مى گفتيم : اگر حكومت پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به دست شما مى رسيد احدى با شما به نزاع نمى پرداخت ، به خدا سوگند اگر از من در اين باره بپرسند نمى دانم چه بگويم ؟ آيا چنين خيال كنيم كه اين جماعت به آنچه كه در آنند از شما شايسته ترند؟ اگر چنين بگويم پس به چه دليل رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در بازگشت از حجة الوداع شما را نصب نمود و فرمود: اى مردم هر كه من مولاى اويم پس على مولاى اوست و اگر شما از آنان نسبت به آنچه كه آنها در آنند شايسته ترى پس براى چه ما ولايت آنها را بپذيريم ؟
اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) فرمود:
اى عبدالرحمان همانا خداى متعال پيامبر خود صلى الله عليه و آله و سلم را به نزد خود برد و من در آن روز نسبت به مردم از شايستگى خود به اين لباسم شايسته تر بودم و همانا از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به من سفارشى شده بود كه اگر مرا مسخر خود نموديد، بخاطر اطاعت از خدا اقرار كنم و بپذيريم و همانا نخستين چيزى كه پس از آن حضرت (يا پس از غصب خلافت ) از حقمان كاسته و ضايع شد ابطال حق ما در خمس بود پس چون كار ما سست گشت ، چوپانى چند از قريش در ما طمع ورزيدند و همانا مرا حقى بر مردم است كه اگر بدون درخواست و درگيرى به من بازگردانند مى پذيرم و به انجامش بر مى خيزم و آن تا مدت معلومى ادامه خواهد يافت و من بسان مردى هستم كه از مردم در مدت معينى طلبى دارد، اگر در پرداخت مال او تسريع كنند آنرا بگيرد و سپاسشان گويد: و اگر به تاءخير اندازند بالاخره آن را مى ستاند بدون اينكه ديگر مورد سپاس قرار گيرد، و من مانند مردى باشم كه راه سهولت و نرمى را پيش مى گيرد اما در نظر مدرم بسان حيوان چموشى جلوه مى كند.
جز اين نيست كه هميشه حق از اين راه شناخته مى شود كه طرفداران اندكى از مردم دارد، پس هرگاه سكوت كردم از من صرفنظر كنيد كه اگر مطلبى پيش آيد كه نيازمند پاسخ باشيد شما را هدايت خواهم كرد، پس تا آنگاه كه من دست مى دارم شما نيز دست از من بداريد. عبدالرحمن گفت : اى اميرمؤمنان بجان خودت سوگند كه شما همانطور كه پيشينيان گفته اند:
- بجانت سوگند كه هر كس را خواب بود بيدار نمودى و بگوش هر كسى كه گوش شنوا داشت رسانيدى
[1]