نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی
معاشرت با مردم در جامعه، مسئله ی بسیار مهمی است و دین مبین اسلام به آن بسیار اهمیت داده است. تعداد زیادی از آیات شریفه ی قرآن و بخش معظمی از روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و اهل بیت علیهم السلام به این مسئله اختصاص یافته و روش های مناسب و پسندیده ای در معاشرت با مردم در آنها بیان شده است. در منابع روایی شیعه، بخش مستقلی تحت نام «کتاب العشره» و در برخی منابع دیگر، مجلدات متعددی به این امر مهم اختصاص یافته است. [1] امام سجاد علیه السلام در کتاب شریف و وزین صحیفه ی سجادیه و در خلال دعا و مناجات، به صورتی زیبا و حکیمانه به این امور اشاره فرموده اند. از جمله به درگاه الهی عرضه می کنند:
وَ اَنْ نُراجِعَ مَنْ هاجَرَنا، وَ اَنْ نُنصِفَ مَنْ ظَلَمَنا، وَ اَنْ نُسَالِمَ مَنل عَادَانَا حَاشَی مَنْ عُودِی فیکَ وَ لَکَ،فَإنَّهُ العَدُوُّ الَّذی لا نُوَالِیهِ، وَ الْحِزْبُ الَّذِی لا نُصَافیهِ.
[2]یعنی:
به ما توفیق ده تا به کسی که از ما دوری گزیده است، بازگردیم و به کسی که به ما ستم روا داشته است، با انصاف و عدل رفتار کنیم و با کسی که به ما دشمنی کرده است، آشتی کنیم، مگر کسی که در راه تو و برای تو با او دشمنی شده باشد؛ چون او دشمنی است که او را دوست خود نگیریم و از حزب و گروهی است که با او دل پاک نخواهیم داشت.
همه به خوبی می دانیم که رفتار پسندیده با دیگران، خوش خلقی، خوش برخوردی، خدمت به مردم و محبت به آنها، از جمله کارهای خیر و اعمال صالحی است که مطلوب و مرضیّ خداوند است. نیکوتر آنکه همه در هر حال و در طول سال، به آن اشتغال داشته باشند. روی دیگر سکه وقتی است که ما در قبال کسی که به ما رفتار ناروایی داشته است، بخواهیم عکس العملی از خود بروز دهیم. در چنین شرایطی، باید با او چگونه برخورد کنیم؟
امام سجاد علیه السلام در اینجا نمونه هایی از بهترین برخوردها را بیان و از خدای متعال، توفیق انجام آن را درخواست می کنند. از جمله مهم ترین امور و وظایف اجتماعی انسان که در نظام ارزشی اسلام و در احکام فقهی، به آن بسیار توصیه شده، ایجاد روابط دوستانه بین مؤمنین است. طبعاً مؤمنانی که به هر دلیل، ارتباط بیشتری با هم دارند، بیشتر مخاطب این توصیه های اخلاقی و ارزش ها و احکام فقهی هستند؛ توصیه های بسیاری نظیر سلام کردن، پاسخ دادن به سلام، مصافحه، معانقه، همدیگر را با القاب و کنیه صدا زدن، به دیدار و زیارت هم رفتن و محبت ورزیدن به همدیگر، که هم ارزش اخلاقی دارد و هم در مواردی مانند جواب سلام دادن، احکام فقهی برای آن بیان شده است. وجود نازنین امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
وقتی مؤمن برادر مؤمنش را ملاقات کند و به او بگوید: «مرحبا»، برای او تا روز قیامت، مرحبا نوشته خواهد شد. زمانی که آنها با هم مصافحه می کنند، خداوند بین دو انگشت ابهامشان، یک صد رحمت الهی نازل می کند. نود و نه رحمت از آن کسی است که دیگری را بیشتر دوست داشته باشد. آن گاه خداوند به آنها توجه [و نظر رحمت] می کند و اقبال خداوند، بیشتر متوجه کسی است که دیگری را بیشتر دوست داشته باشد. زمانی که دو مؤمن با هم معانقه می کنند، خداوند آنها را غرق در رحمتش می گرداند. [3]
البته مقصود حضرت صادق علیه السلام، دوستی در جهت رضایت الهی است، نه دوستی به خاطر اغراض دنیوی و مادی. این بیانات که نمونه های بسیاری در روایات دارد، بهترین بشارت و مؤثرترین شیوه برای ایجاد انگیزه در افراد برای برقراری روابط پسندیده با دیگر افراد اجتماع انسانی است.
در روایت دیگری از آن بزرگوار درباره ی زیارت برادران ایمانی چنین گزارش شده است:
فرشته ای، مردی را دید که جلوی در خانه ای ایستاده است. به او گفت: چرا اینجا ایستاده ای؟ گفت: برادر مؤمنی دارم که می خواهم او را زیارت کنم و به وی سلام کنم. فرشته به او گفت: آیا زیارت او به خاطر خویشاوندی و قرابت تو با اوست یا از وی درخواستی داری؟ گفت: نه من با او خویشاوندی دارم و نه حاجتی از وی دارم. او برادر مسلمان من است و نزد من محترم است. قصد زیارتش را دارم و می خواهم به او سلام کنم و به خاطر رضایت الهی با وی ارتباط داشته باشم. فرشته گفت: من فرستاده ی پروردگار تواَم. خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: تو در واقع به زیارت من آمدی و با من ارتباط برقرار کرده ای. بنابراین، من بهشت را بر تو واجب می کنم، تو را از غضبم در امان قرار می دهم و از آتش جهنم پناهت خواهم داد. [4]
در تعبیری دیگر، به نقل از وجود گرامی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، مهمان و زائر مؤمن، مهمان و زائر خداوند است و اجر و پاداش او نیز به عهده ی خود اوست: «کسی که برادر مؤمنش را در خانه اش زیارت کند، خداوند به او می فرماید: تو مهمان و زائر من هستی. پذیرایی تو به عهده ی من است و من به خاطر محبت تو به برادر مؤمنت، بهشت را بر تو واجب کرده ام». [5]
ارزش های گفته شده که در این بیانات حکیمانه از قول بزرگورانی چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه ی معصوم علیهم السلام نقل شده است، همه با محوریت حب و بغض الهی است؛ یعنی اگر انتخاب دوست و برادر و این آمد و شدها و زیارت ها در راستای رضایت الهی باشد، چنین بهای والا و بلندمرتبه ای خواهد داشت و در استکمال و رشد معنوی انسان نیز بسیار اثرگذار است. نشست و برخاست و ارتباط با چنین انسان مؤمنی، انسان را به یاد خدا می اندازد و باعث رشد معنوی و قرب او به باری تعالی می شود. خداوند نیز سنگ تمام می گذارد و این عمل را به بهترین بها از صاحبش قبول می کند. در غیر این صورت، نزد خداوند متعال ارزشی ندارد و برای انسان نیز اثر مثبتی نخواهد داشت.
از طرفی، افراد جامعه دارای خصلت ها و رفتارهای متفاوت و گوناگون اند. همه ی آنها انسان های خوب، بافضیلت و تربیت یافته نیستند. حتی تربیت یافتگان نیز گاهی دچار اشتباه می شوند و با دخالت وساوس شیطانی و همراهی هواهای نفسانی، خطاهایی از آنها سر می زند و به کارهای ناروایی دست می زنند؛ خطاها و اشتباه هایی که بعضاً منجر به ناراحتی و کدورت بین افراد می شود.
بسیاری از دستورها و توصیه های اخلاقی اسلام برای پیشگیری از عمیق شدن نگرانی ها و کدورت ها بین مردم است. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان علیهم السلام و ایشان هم از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند که در حدیث معروف مناهی فرمودند: «پیامبر از قهر کردن نهی فرمودند. البته اگر در مواردی، انسان ناچار از قهر کردن با برادر مؤمن خود باشد، قهر کردن و دوری از هم نباید بیش از سه روز طول بکشد. هر کس بیش از سه روز با برادر مؤمن خود قهر باشد، به آتش جهنم، سزاوارتر است». [6]
در اختلاف بین دو تن، طبعاً هر دو ادعای محق بودن می کنند و دیگری را مقصر می دانند. این نوع اختلافات گاه منجر به کدورت و ناراحتی و باعث قهر و دوری از هم می شود. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در این بیان حکیمانه و تربیتی، مؤمنان را به ترک این رفتار تشویق کرده است. حتی برای مواردی نیز که ناچار از انجام دادن آن باشیم، راه حل مناسبی ارائه فرموده است و تخطی از این راه حل را مذمت می کند و سزاوار آتش سوزان جهنم می داند. حتی گفته شده است هر کدام از طرفین مخاصمه در آشتی کردن و حل مشکل بر دیگری سبقت گیرد و پیشقدم شود، خداوند اجر معنوی بیشتری نصیب وی خواهد کرد. این دستورالعمل ها، تشویق ها و تحریض ها و همراهی وعده ی عذاب الهی برای تخطی از آن، مؤمنان را به جست و جوی راه حل مشکل وادار خواهد کرد؛ راه حل هایی مانند حَکَم قراردادن اهل حلّ و عقد، آشتی و گذشت، و در صورت لزوم مراجعه به دادگاه و مراجع ذی صلاح.
نمونه های بسیاری از سیره ی ائمه ی معصوم علیهم السلام درباره ی تشویق و تحریض مؤمنان به دوستی و برادری با هم، ایجاد پیوند برادری و دوستی بین آنها، اصلاح اختلافات و رفع کدورت ها گزارش شده است. از یاران امام صادق علیه السلام درباره ی سیره ی ایشان در این باب چنین نقل شده است:
در شهر کوفه، بین دو تن از شیعیان، اختلاف و مشاجره ای پیش آمد. اختلاف آنها درباره ی امور مالی بود. هر کدام ادعایی داشت. یکی، طلبکار بود و دیگری، منکر. یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام که به نوعی نماینده یا وکیل ایشان در آن سامان بود، آن شخص مدعی را به منزلش برد و کیسه ای پول به او داد و گفت: این مالِ شماست. در عوض، دیگر با آن برادر مؤمن مشاجره نکن و از طلب خود صرف نظر کن. آن شخص که با این برخورد، قدری ناراحت شده بود، گفت: من احتیاجی به پول شما ندارم. من می خواستم حقم را از او بگیرم. نماینده ی امام صادق علیه السلام به او گفت: این پول، مال من نیست. این پول را امام صادق علیه السلام نزد من گذاشتند و فرمودند: اگر شیعیان به خاطر اختلافات مالی با هم مشکل پیدا کردند، شما با دادن این پول، اختلافشان را حل کن. آن شخص با شنیدن شخن ایشان متأثر شد و گفت: من این پول را قبول نمی کنم و از او هم راضی شدم و از حقم گذشتم.
مدیران و دلسوزان جامعه باید برای چنین مواردی، تدبیرهایی بیندیشند و از چنین افرادی دستگیری کنند. تدبیری که امام صادق علیه السلام برای چنین مواردی اندیشیدند، یعنی هزینه کردن سرمایه ی عمومی برای رفع خصومت ها و اختلافات و صرف هزینه ی مالی و مادی برای تقویت ابعاد معنوی، اخلاقی و تربیتی جامعه، از بهترین شیوه های مدیریت جامعه است.
گاه اختلاف بین افراد و گروه ها بیش از اینهاست و به قول معروف، کار اختلاف بالا می گیرد و حل آن مشکل می شود. مثلاً مال شخص را از او می گیرند یا به او توهین می کنند و این کار به ضرب و جرح و ظلم نسبت به دیگری می انجامد. در چنین مواردی که اختلاف تنها به سوء تفاهم و اختلاف لفظی و امثال این موارد نیست، چه باید کرد؟ گو اینکه عفو و بخشش بسیار مطلوب و پسندیده است، اما آیا باید همیشه به آن توصیه کرد؟ مانند آنچه به حضرت عیسی علیه السلام نسبت می دهند-البته صحت و سقم آن معلوم نیست-که به حواریین و یارانش فرمود: اگر کسی به صورت تو سیلی زد، طرف دیگر صورتت را هم بگیر و بگو به این طرف هم بزن». یا از طرف دیگر، در مواردی که به کسی ظلم جسمی، مالی و حیثیتی شده است، آیا همیشه باید به قصاص حکم کرد؟ البته در این موارد، حکم فقهی و حقوقی، روشن است، اما حکم اخلاقی و تربیتی اسلام در این موارد چیست؟
این موارد از حوزه هایی است که محققین و علمای مسلمانان، کمتر به آن توجه داشته و زوایای پنهان آن را کمتر هویدا کرده اند. هنوز پیچیدگی های بسیاری در این حوزه به چشم می خورد. به راستی، در چه مواردی باید بخشید و از حق خود گذشت؟ در چه مواردی، گذشت، پسندیده نیست؟ چه کسانی مستحق رحمت و رأفت هستند؟ یا در مورد چه افراد و گروه هایی باید شدت عمل به خرج داد؟
اینها و صدها مورد شبیه آن، موضوعات خام و کارنشده ای است که می طلبد محققان و پژوهشگران، بیش از گذشته بر این حوزه ها متمرکز شوند.
البته برخی موارد دارای احکام مشخص حقوقی، فقهی و حتی اخلاقی است. مثلاً فرمودند کسی که بر او ستمی رفته است، حق فریاد، اعلان ستم، تظلم و دادخواهی دارد: لاَ یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ؛ [7] «خداوند متعال، فریادهای ناشایست را نمی پسندد؛ مگر از کسی که به او ستم شده است».
یا فرمودند:
وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ؛
[8] «بر کسی که مظلوم واقع شده و درصدد جلب یاری و کمک برای رفع ظلم از خودش یا درصدد انتقام باشد، اشکالی نیست».
همچنین فرمودند:
مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهیدٌ؛
[9] «اگر کسی در برابر ظلمی که به وی روا داشته اند، مقابله کند و در این راه کشته شود، شهید است».
جالب است که حضرت نفرمود کسی که در راه دفاع از حق خود (ناموس، مال، عرض، و حیثیتش) دفاع کرد و کشته شد، اجر شهید را دارد، بلکه فرمود که او شهید است.
فی الجمله از بعضی اطلاقات در آیات و روایات، مانند:
لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ
، ([10] جواز و پسندیده بودن چنین تظلم و دادخواهی را می توان استفاده کرد؛ چون دین مقدس اسلام، ستم پذیربودن مسلمان ها را نمی پسندد، بلکه تظلم، انتقام و قصاص را می پسندد و حقِ صاحبِ حق می داند.
اسلام، سکوت در برابر ظلم را روا نمی داند. به خصوص اگر این ستم، جنبه ی اجتماعی و دینی داشته باشد، شدت و لزوم دفاع و ایستادگی در برابر آن، بیشتر است. اساساً در چنین مواردی گذشت و بخشش، بی معناست.
با این همه، شدت و حّدتی که در چنین احکامی وجود دارد، مراعات حدود و حرکت نکردن فراتر از آن، اصلی مهم و غیرقابل اغماض در اسلام است. در اسلام، تعدی از حدود و ضوابط، حتی در مقام مقابله به مثل و انتقام گیری از سرسخت ترین دشمنان، ممنوع است و از هیچ کس پذیرفته نیست:
وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛
[11]
«کینه و نفرتی که از گروهی در دل دارید، شما را به بی عدالتی واندارد. عادلانه رفتار کنید. رفتار عادلانه به تقوا و دین داری نزدیک تر است».
حدود، تعزیرات و قصاص در اسلام دارای حد و مرزهای مشخص و معین است. فلسفه ی تعیین این قوانین و ضوابط نیز اجرای قسط و عدالت و پیشگیری از ظلم و تعدی است. پس در اجرای همین قوانین و ضوابط نباید مرتکب ظلم و تعدی شد. [12] یکی از شاخص های دین داری و تقوای الهی، عملکرد انسان در همین موارد است. وقتی در مقام اجرای قوانین و گرفتن حق، از حقوق تعیین شده ی الهی پا فراتر نگذاریم و درست در مرز اسلام عمل کنیم، متقی و متدین واقعی خواهیم بود، به خصوص وقتی انسان در حالت عادی نبوده، خشم و عصبانیت، گریبان گیرش شده باشد. در چنین مواردی، خود کنترلی و عمل نکردن جز در چارچوب ضوابط تنها از کسی ساخته است که تقوا و دین داری، ملکه ی نفسانی وی شده باشد و داستان امیرمؤمنان علیه السلام، که در جنگ خندق و هنگام برخورد با سخت ترین دشمن دین در حساس ترین و حیاتی ترین لحظه، بر خشم خود غلبه کرد، معروف است. او که تمام اسلام و ایمان بود، وقتی در آن روز مهم، در برابر تمام شرک و کفر قرار گرفت، خشم و غضب خود را فرو خورد و با به اسارت گرفتن نفس، افتخاری آفرید که به بیان نبی مکرم اسلام صلی الله علیه
و آله و سلم، ارزش و بهای آن از عبادتی که تمام جن و انس از ابتدای آفرینش تا قیام قیامت انجام داده اند یا می دهند، بیشتر است، و با آن قابل قیاس نیست. [13]
به دلیل اهمیت این امر، امام سجاد علیه السلام در دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه از خداوند متعال، توفیق پایان دادن به قهرها و کدوردت ها و آشتی کردن با دیگران را درخواست کرده است. همچنین توفیق برخوردی همراه با عفو و اغماض به جای انتقام گیری و مقابله به مثل را در برابر کسی درخواست کرده که نسبت به ما مرتکب ستمی شده است: «پروردگارا، به ما توفیق ده تا اگر در دل کسی نسبت به ما کدورتی بود و بر اثر سوء تفاهم یا هر دلیل دیگری، با ما قهر کرده و از ما روی برگردانده است، ما در مقابل، با او آشتی کنیم و روی خوش به وی نشان دهیم. اگر نسبت به ما ستمی شد، ما در مقابل، نسبت به او منصف باشیم و به عدالت رفتار کنیم».
هنر این نیست که در مقابل این گونه رفتارهای ناشایست، مقابله به مثل کنیم؛ چون این کار از انسان عاجز نیز ساخته است. هنر انسانی و ایمانی آن است که انسان، همچون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام، با مکرمت و بزرگواری از کنار این حوادث بگذرد و جدایی ها را با وصلت و پیوند جبران کند؛ همچنین ستم ها را به جان بخرد و عفو و اغماض کند. اگر هم در مواردی، در مقام مقابله به مثل، انتقام گیری و قصاص است، به عدل و انصاف رفتار کند.
این گونه رفتار کردن با کسانی که به ما ظلم کردند یا از ما روی گردانیدند، نه تنها کسر شأن و کوچکی نیست، بلکه خصلت بزرگ مردان و زنانی است که دارای روحی بلند و آسمانی هستند و به دلیل همین برخوردهای نیکو و فوق العاده، نام مبارکشان بر تارک تاریخ بشریت می درخشد. آن بزرگواران همیشه به خصوص هنگامی که بر قوم و ملتی مسلط می شدند، این نعمت الهی را پاس می داشتند و برای سپاس گزاری از این نعمت، مانند همیشه و بیش از دیگر مواقع، اهل بخشش و گذشت بودند. [14]
حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بیانی زیبا درباره ی نحوه ی برخورد با دشمن چنین توصیه فرمودند: «هنگامی که بر دشمنت غلبه یافتی، شکر نعمت قدرت و غلبه ای که خداوند به تو عنایت کرده است، عفو و بخشش دشمن است. پس عفو او را سپاس این نعمت قرار ده». [15]
همچنین در بیانی دیگر درباره ی عفو و بخشش انسان های توانمند و غالب می فرمایند: «هرچه قدرت و توان انسان در غلبه بر دیگران بیشتر باشد، به عفو و بخشش دیگران، سزاوارتر است». [16]
پیش کشیدن بهانه هایی مانند رابطه ی پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی، سن، دانش، رابطه ی استاد و شاگردی، ثروت و فقر، موقعیت اجتماعی و ...، برای آنکه طرف مقابل را پیش قدم کند و خودش کوتاه نیاید، بهانه هایی شیطانی است که می تواند انسان متقی و دین دار را از نعمت توجه و عنایت الهی و برکات پیش قدم شدن در چنین امور خیری، محروم کند. در چنین شرایطی، شیطان بیکار نمی ماند و سعی می کند با دامن زدن به این نوع مسائل، هر کدام از طرفین انتخاب را از پیش قدم شدن در راه حل مشکل باز دارد. البته در چنین مواردی، خداوند به مدد و یاری انسان های باتقوا می آید و آنها را از این افکار پوچ و دام های مکر و وساوس شیطانی نجات می دهد. چنین انسان های خداشناس و خودساخته ای در چنین پیشامدهایی، منتظر فرصت مناسب اند تا شجاعت به خرج دهند و در اولین فرصت، پیش قدم شوند و از طرف مقابل عذرخواهی کنند و خطا و اشتباه او را به گردن بگیرند. چنین اقداماتی کاری بزرگ و گاه فوق طاقت است و تنها با عنایت و توجه خاص الهی برای انسان میسور خواهد شد.
علاوه بر این، پذیرش عذر دیگران یا ملامت نکردن افراد در مواردی که احتمال عذر وجود دارد، از خصال پسندیده ی مؤمنان بوده و در لسان اهل بیت علیهم السلام، تحسین است. امام صادق علیه السلام نقل می کند که وقتی همّام رحمه الله علیه از محضر مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام تقاضا کرد که صفات نیکوی مؤمنان را برای وی بیان کنند، حضرت در ضمن بیان آن خصال نیک فرمودند: «ای همام، مؤمن کسی است که از صاحب عذر، عذرش را پذیرا باشد». [17]
همچنین از وصایای نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین علیه السلام، نکوهش کسانی است که وقتی کسی نزد آنها عذرخواهی می کند، آنها عذرش را نمی پذیرند، حتی اگر عذری به دروغ آورده باشد: «علی جان، مشمول شفاعت من نیست کسی که عذر انسانی را که معذرت خواهی، و خود را تبرئه می کند، نپذیرد؛ چه آن شخص در عذرتراشی اش صادق باشد، چه دروغ بگوید». [18]
حضرت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام بیان صفات نیک برادر ایمانی اش می فرمایند: «در گذشته، برادر مؤمنی داشتم که... هیچ گاه کسی را به سبب کاری که امکان معذوریت داشت، ملامت و سرزنش نمی کرد و خود را آماده ی شنیدن عذرش می فرمود». [19]
حتی در مرتبه ای بالاتر، انسان باید در برابر خطای برادر مؤمنش به او دلداری دهد و گاه بخشی از تقصیر را به گردن بگیرد و بگوید شاید تقصیر من بود که چنین اتفاقی افتاد. شاید من باید عملکردی بهتر می داشتم تا کار به اینجا ختم نشود. هدف شما حتماً خدمت یا کار خیر بود و حال این پیشامد رخ داده است. شما تقصیری ندارید. بیان این کلمات و چنین رفتاری بسیار ارزشمند است و طرف مقابل را آرام و از کرده ی خود پشیمان خواهد کرد. مهم تر از همه این است که فضا را از دست شیطان خواهد گرفت.
پینوشتها:
[1] .این مباحث اخلاقی و تربیتی در منابع روایی معتبر شیعه نظیر کتاب شریف کافی از مرحوم محمد بن یعقوب کلینی رحمه الله علیه، جلد دوم کتاب العشره و کتاب زیارة الاخوان و کتاب شریف بحارالانوار مرحوم محمدباقر مجلسی رحمه الله علیه، جلد 71 کتاب العشرة و جلد 73 کتاب الآداب و السنن و دیگر کتب روایی مانند تحف العقول و مکارم الاخلاق و نهج البلاغه و ... به وفور یافت می شود.
[2]. صحیفه سجادیه-دعای 44.
[3]. عَن اِسْحاقَ بن عَمَّارٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی حَدیثٍ اِنَّهُ قالَ لَهُ: لَا تَمَلَّ مِنْ زِیارَةِ اِخْوانِکَ فَإنَّ المُؤمِنِ اِذَا لَقِیَ اَخَاهُ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً کُتِبَ لَهُ مَرْحَبَاً اِلَی یَوْمِ القِیامَهِ فَإذا صَافَحَهُ أنْزَلَ اللهُ فَیمَا بَینْ اِبْهامِهِمَا مَائَةَ رَحْمَةٍ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ مِنْهَا لِأشَدِّهِمَا حُبَّاً لِصَاحِبِه ثُمَّ أقْبَلَ اللهُ عَلَیْهِما بِوَجْهِهِ فَکانَ عَلَی اَشَدَّهُمَا حُبّاً لِصَاحِبِه اَشَدَّ اِقْبالاً فَإذا تَعَانَقَا غَمَرْتُهُمَا الرَّحْمَة (محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص 232). روایات بسیاری با این مضامین در منابع روایی شیعه از ائمه ی معصوم علیه السلام گزارش شده است. مانند: قال ابوعبدالله علیه السلام إن المؤمنین یلتقیان فیتصافحان فلا یزال الله تعالی مقبلا علیهما و الذنوب تتحات عنهما حتی یفترقا و ینزل الله علیهما مائة رحمة تسع و تسعون لأشدهما حبا لصاحبه و افترقا من غیر ذنب (ابی محمد حسن دیلمی، اعلام الدین، ص 439). وَ عَنْ أبِی عُبَیْدَةَ قالَ: کُنْتُ زَمِیلَ أبِی جَعْفَرٍ علیه السلام و کُنْتُ أبْداً بِالرُّکُوبِ ثُمَّ یَرْکَبُ هُوَ علیه السلام. فَإذَا اسْتَوَیْنَا سَلَّمَ علیه السلام وَ سَاءَلَ مُساءَلَةَ رَجُلٍ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ وَ صَافَحَ. قالَ: وَ کانَ علیه السلام اِذَا نَزَلَ نَزَلَ قَبْلی فَإذا استَوَیْتُ اَنَا وَ هُوَ عَلَی الأرضِ سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُساءَلَةَ مَنْ لا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبهِ. فَقُلْتُ: یَا ابن رسُولِ الله! اِنَّکَ لَتَفْعَلُ شَیئاً مَا یَفْعَلُهُ اَحَدُ مَنْ قِبَلَنَا وَ اِنْ فَعَلَ مَرَّةً فَکَثیرٌ؟ فَقالَ علیه السلام: أمَا عَلِمْتَ مَا فِی المُصافَحَةِ؟ اِنَّ المُؤْمِنینَ یَلْتَقِیانِ فَیُصافِحُ أحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَلا تَزالُ الذُّنوبُ تَتَحاتُّ عَنْهُما کَما یَتَحاتُّ الوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ وَ اللهُ یَنْظِرُ اِلَیْهَا حَتَّی یَفْتَرِقَا (ابی جعفر بن محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص 179).
[4]. عنْ جابِرٍ عَنْ ابِی عَبْدِ الله علیه السلام قالَ: اِنَّ مَلَکاً مَرَّ بِرَجُلٍ عَلَی بابٍ فَقَالَ لَهُ: مَا یُقِیمُکَ عَلَی بابِ هَذهِ الدَّارِ؟ فَقَالَ: أخٌ لِی فیهاَ اَرَدْتُ أنْ اُسَلِّمَ عَلَیْهِ. فَقَالَ لَهُ المَلَکُ: بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ قَرابَةٌ أوْ نَزَعَتْکَ اِلَیْهَ حاجَةٌ؟ فَقالَ لا ما بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرابَةٌ وَ لا نَزَعَتْنی اِلَیْهِ حاجَةٌ إلَّا اُخُوَّةُ الإسلامِ وَ حُرْمَتُهُ فَأنّا أسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ أتَعَهَّدُهُ للهِ رَبِّ العالمین. فَقالَ لَهُ المُلْکُ: أنَا رَسُولِ اللهِ اِلَیْکَ وَ هُوَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: لَکَ إیَّایَ زُرْتَ وَلِی تَعاهَدْتَ وَ قَدْ أوْجَبْتُ لَکَ الجَنَّةَ وَ أعْفَیْتُکَ مِنْ غَضَبِی وَ أجَرتُکَ مِنَ النَّارِ (محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص 57).
[5]. عَنْ جَابِرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ زارَ أخَاهُ فِی بَیْتِهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ: أنْتَ ضَیْفِی و زَائِری. عَلَیَّ قِراکَ وَ قَدْ أوجَبْتُ لَکَ الجَنّةُ بِحُبِّکَ اِیَّاهُ (ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج2، ص 176).
[6]. عَنِ الحُسَیْنِ بن زیدٍ عَنِ الصَّادِقَ عَنْ آبائِهِ علیهم السلام عَنْ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم فِی حدِیثِ المَنَاهِی، قالَ: وَ نَهَی عَنِ الهِجْرانِ، فَمَنْ کانَ لا بُدَّ فَاعِلاً، فَلا یَهْجُرُ أخَاهُ اَکْثَرَ مِنْ ثَلاثَةِ ایّامٍ. فَمَن کانَ هَاجِراً لِأخیهِ أکْثَرَ مِنْ ذلِکَ، کانَتِ النَّارُ أوْلَی بِه (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 11؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج 7، ص 188؛ محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج12، ص 262).
[7]. نساء (4)، 148.
[8]. شوری (42)، 41.
[9]. ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج5، باب «من قتل دون مظلمته»، ص 52.
[10]. بقره (2)، 279.
[11]. مائده (5)، 8.
[12]. وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده، 45).
[13]. وَ جاءَ فِی الحَدیثِ المَرْفُوعِ أنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: ذَلِکَ الْیَومَ حِینَ بَرَزَ اِلَیْهِ بَرَزَ الأیمانُ کُلُّهُ اِلَی الشِّرْکِ کُلِّهِ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج39، ص 3). همچنین روایت شده است که: أن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: لضربة علی علیه السلام لعمرو بن عبدود أفضل من عمل أمتی إلی یوم القیامة. و فی حدیث آخر: لضربة علی یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین. و کذلک قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم لما برز مولانا علی علیه السلام إلیه: برز الإسلام کله إلی الکفر کله (ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص 467).
[14]. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وقتی در فتح مکه، اسارت و ذلت سرسخت ترین دشمنانش را مشاهده فرمودند، عده ای از مسلمانان و سرداران اسلام را دیدند که این شعار را سر دادند: الیوم یوم الملحمة. آن بزرگوار با نفی این شعار، فرمودند: الیوم یوم المرحمه. یعنی ما این نعمت بزرگ الهی را با این شعار سپاس می گذاریم. آن گاه دستور فرمودند تا تمام گردنکشان کفر و شرک را در پناه قدرت بی مانند اسلام آزاد کنند. این سیره ی بزرگ منشانه که نشان از روح بلند این مرد بزرگ می داد، منشأ خیر و برکت بسیاری در طول تاریخ اسلام شد و بعدها فرزندان و اهل بیت گران قدرشان علیهم السلام و بسیاری از یاران و صحابی ایشان نیز همین رویه ی نیکو و پسندیده را در پیش گرفتند (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج21، ص 1 و 9؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج17، ص 272).
[15]. عَنْ امیرِ المُومنین علیه السلام أنَّهُ قالَ اِذَا قَدَرْتَ عَلَی عَدُوِّکَ فَاجْعَل العَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ (سیدرضی، نهج البلاغه، حکمت 11؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج 68، ص 428).
[16]. عَنْ امِیرِالمُومِنینَ علیه السلام انَّهُ قالَ: اَوْلَی النَّاسَ بِالْعَفْوِ أقْدَرَهُمْ عَلَی العُقُوبَهِ (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج 68، ص 428). همچنین از آن بزرگوار درباره ی روش صحیح برخورد با دیگران و عفو و گذشت از خطای مردم این بیان زیبا گزارش شده است: عَاتِبْ أخَاکَ بِالإحْسانِ اِلَیْهِ وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالإنْعامِ عَلَیْهِ وَ کانَ علیه السلام یَقُولُ: مَتَی أشفِی غَیْظِی اِذَا غَضِبْتُ؟ أحِینَ أعْجِزُ عَنِ الاِنتِقامِ فَیُقالُ لِی لَوْ صَبَرتَ؟ أم حِینَ أقدِرُ عَلَیهِ فَیُقَالُ لِی لَو غَفَرْتَ؟ (همان).
[17]. عَنْ عَبْدِاللهِ بنِ یُونُسَ عَنْ اَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام قالَ: قاَمَ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ کانَ عَابِداً نَاسِکاً مُجْتَهِداً اِلَی أمیرِالمُومِنِینَ علیه السلام و هُوَ یَخْطُبُ فَقالَ: یا أمِیرَالمُؤمِنِینَ! صِفْ لَنا صِفَةَ المُومِنِ کَأنَّنَا نَنْظُرُ اِلَیْهِ. فَقالَ علیه السلام: یَا هَمَّامُ! المُؤمِنُ هُوَ الکَیِّسُ الْفَطِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ... یَقْبَلُ العُذْر...(ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج22، ص 226).
[18]. حَمَّادُ بن عَمْرٍ وَ وَأنَسُ بن مُحَمَّدٍ عَنْ أبیهِ جَمیعاً عَنْ جَعْفَرِ بن محَمَّدٍ عَنْ ابیهِ عَنْ جَدِّهِ عَن عَلِیٍّ بن ابی طالبِ علیه السلام عَنِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قَالَ: لَهُ یا عَلیُّ! اُوصِیکَ بِوَصیَّةِ فَاحْفَظهَا فَلا تَزالُ بِخَیْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِیَّتِی... یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ العُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً کانَ اَوْ کاذِباً لَمْ یَنَلْ شَفَاعَتی... (ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 352).
[19]. و کَانَ لا یَلُومُ أحَداً عَلَی مَا یَجِدُ العُذْرَ فِی مِثلِهِ حَتَّی یَسْمَعَ اِعْتِذَارَهُ (ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی الرازی، اصول کافی، ج 22، ص 226؛ سیدرضی، نهج البلاغه، حکمت 289).
منبع مقاله: مصباح یزدی، محمدتقی، (1391)، صهبای حضور(شرح دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه، چاپ اول.
http://www.rasekhoon.net