چه خوب است كه دیدارها، همراه با تحفه و هدیهاى باشد، تا لذت بخشتر و مودت آمیزتر گردد.
اصل هدیه، جلب محبت و مودت مىكند، اگر در دیدارهاى پس ازمسافرت و زیارت باشد، چه بهتر و بیشتر!
از مولایمان على(ع) است:
«الهدیة تجلب المحبة»; (غرر الحكم و درر الكلم، ص: 29) .
هدیه، دوستى مى آورد.
این كار، هم بازگشت از سفرها را شیرین مى سازد، هم در یادها زنده نگه مى دارد و خاطره انگیز مىشود. چه بسیار كسانى كه خاطره شیرین یك سفر را تنها از رهگذر هدیه و سوغاتش در یاد خود نگهداشته اند. عیدى گرفتن هاى دوران كودكى و جوایزى كه دانش آموزان دریافت مىكنند، اغلب جزء شیرینترین و فراموشنشدنىترینخاطرات زندگى آنهاست
وقتى افراد یك خانواده، چشم به راه بازگشت مسافرشان از «حج»،«مشهد»، شهرهاى داخلى یا سفرهاى خارجى باشند، هنگام آمدنشكلمه «سوغات»، شیرینترین وردى است كه بر زبانهایشان جارىمىشود و بر خاطرشان مىگذرد. از این طریق، خانواده نیز خوشحالمىشوند.
سوغات آوردن (اگر در حد و حدود مناسب و در شان انسانباشد) سنتى اسلامى است و نشانه آن است كه «مسافر»، در سفر هم به یادآنها بوده است.
مهم، اصل هدیه و سوغات است، قیمت آن چندان مهم نیست.یعنى ارزش معنوى و عاطفى هدیه جاى توجه است، نه ارزش مادى وریالى آن.
گاهى یك شیشه عطر، یك تسبیح و سجاده، یك كتاب و مجله،یك دست كفش و لباس، یك كیف و جوراب، یك شیرینى و میوهمحلى از محل سفر و ... حلاوتى فراموشنشدنى پدید مىآورد.
هدیه، هر چه باشد.
لازم نیست سفر، حتما طولانى یا به جاهاى دور باشد، تا «هدیه» بطلبد!
و ضرورت هم ندارد كه سوغات، گرانبها و داراى ارزش مادى بالاباشد! گفتیم كه خود سوغات و هدیه سفر، ارزشى معنوى و اخلاقىدارد، هر چند قیمتش نازل ومقدارشاندكباشد
بشنویم از اسوه اخلاق، حضرت رسول(ص) كه فرمود:
«اذا خرج احدكم الى سفر ثم قدم على اهله فلیهدهم ولیطرفهم ولوبحجارة»; (مكارم الأخلاق، ص: 266) .
هر گاه یكى از شما به سفر رفت، هنگامى كه به سوى خانه وخانوادهاش برمىگردد، حتما برایشان هدیه و سوغات آورد، حتى اگرشده، سنگى باشد! ...
روشن است كه هدف آن حضرت، آوردن سنگ نیست، بلكه مى خواهد بفرماید هدیه، هر چند ارزان و ناچیز هم باشد، «موضوعیت»دارد و خوب است كه مرد خانه و بزرگ خانواده، دستخالى وبى سوغات به خانواده اش برنگردد.
البته اگر سفر، سفرى معنوى باشد (مانند حج، عمره، سوریه،مشهد و ...) از مسافر آگاه و مكتبى انتظار مىرود كه رهاوردهاى معنوىاز این سفر براى خانواده و دوستان بیاورد و دریافتها، معرفتها،آموختنیهاى سفر را به عنوان یك «ارمغان» براى دیداركنندگانش بازگوكند و آنان را در فضاى معنوى و روحانى مسافرت خویش قرار دهد.
متاسفانه این گونه تحفهها بسیار اندك است و زائران ما، كیف وچمدان خویش را از هر چیز پر مىكنند، جز خاطرات معنوى ورهاوردهاى روحى و تربیتى; مگر كسانى انگشتشمار، كه خداوند برشمارشان بیفزاید.
عیادت بیمار
از نمونههاى بارز اخلاق معاشرت، رفتن به عیادت بیماران است.چه در شهرى كه هستیم، چه با سفر به شهرى دیگر، چه بیمارانى كه ازخویشاوندان و فامیل اند، چه آنان كه دوست و آشنایند، و چه حتى عیادت بیماران غریب و بى دوست و آشنا!
به قول سعدى: «قدر عافیت كسى داند كه به مصیبتى گرفتار آید.» (گلستان سعدى، باب هشتم.) .
تندرستى از نعمت هاى ناشناخته الهى است. آنكه بیمار مىشود،چشم به راه دیدار و سركشى و احوالپرسى دوستان و بستگان است و ازتفقد آنان خرسند مىشود.