خطبه 204 نهج البلاغه : آمادگى براى سفر آخرت

خطبه 204 نهج البلاغه : آمادگى براى سفر آخرت

عنوان خطبه 204 نهج البلاغه خطبه (دشتی)

متن نهج البلاغه صبحی صالح

ترجمه فیض الاسلام

ترجمه شهیدی

ترجمه خطبه در منهاج البراعه

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح فی ظلال نهج البلاغه

شرح منهاج البراعه

شرح لاهیجی

شرح ابی الحدید

شرح منظوم انصاری

عنوان خطبه 204 نهج البلاغه خطبه (دشتی)

آمادگى براى سفر آخرت

متن نهج البلاغه صبحی صالح

تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ- وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا- وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ- فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً- لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا- . وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِيَّةِ نَحْوَكُمْ دَانِيَةٌ- وَ كَأَنَّكُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِيكُمْ- وَ قَدْ دَهَمَتْكُمْ فِيهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ- . فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْيَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى و قد مضى شي ء من هذا الكلام فيما تقدم- بخلاف هذه الرواية

ترجمه فیض الاسلام

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (در ترغيب به آماده نمودن توشه سفر آخرت)

كه اصحاب خود را مكرّر باين گفتار (بعد از نماز عشاء) اندرز مى داد: 1 خدا شما را بيامرزد، وسائل سفر (آخرت) را آماده نمائيد كه نداى كوچيدن در ميان شما داده شده (خداوند در قرآن كريم س 4 ى 78 مى فرمايد: أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ يعنى هر كجا باشيد مرگ شما را دريابد اگر چه در قلعه هاى محكم و استوار باشيد) و ماندن در دنيا را كم پنداريد (دل بآن نبنديد) و (بسوى خدا) باز گرديد با توشه شايسته (طاعت و بندگى) كه بآن دسترسى داريد، زيرا جلو شما گردنه ناهموار و منزلهاى ترس آور هولناك است (سختيهاى مرگ و گرفتارى قبر و عالم برزخ و مواقف باز پرسى روز رستخيز را در پيش داريد) كه از وارد شدن و توقّف در آنها ناگزيريد، 2 و بدانيد كه نگريستنهاى مرگ به گوشه چشم بجانب شما است، و مانند آنست كه به چنگالهاى آن كه در شما فرو برده است گرفتاريد (و از آن رهائى نداريد) و كارهاى زشت و بسيار دشوار و سخت شما را از آن پنهان داشته، 3 پس علاقه هاى دنيا را (از خود) دور كنيد، و با توشه پرهيزكارى خويش را توانا سازيد (محبّت دارائى و فرزند و كالاى دنيا را از دل برانيد و پارسائى و پرهيزكارى را پيشه گردانيد.

(سيّد رضى فرمايد:) پيش از اين (در خطبه هشتاد و چهارم) بعضى از اين كلام به روايتى گذشت كه با اين روايت تفاوت دارد.

ترجمه شهیدی

و از سخنان آن حضرت است كه بسيارى ياران خود را بدان مى خواند

آماده شويد، خداتان بيامرزاد كه بانگ كوچ را سردادند، و دل به ماندن در دنيا اندك ببنديد،- كه كاروانيان به راه افتادند- و بازگرديد و راه بسپاريد با آنچه از توشه نيكو در دسترس داريد. كه پيشاپيش شما گردنه اى است دشوار گذر و منزلهاى ترسناك و هراس آور، ناچار بدان گردنه ها بايد بر شدن و بدان منزلها در آمدن و ايستادن، و بدانيد كه چشم انداز مرگ به شما نزديك است گويى شما را در چنگ گرفته و چنگالهاى خود را در شما فرو برده، در حالى كه در آن با دشوارى ها در گيريد، و در چنگ مشكلات اسير. پس پيوندهاى خود را با دنيا ببريد و پرهيزگارى را پشتيبان خود كنيد و چون توشه اى همراه خويش بريد [و برخى از اين گفتار از اين پيش گذشت، با روايتى جز اين.]

ترجمه خطبه در منهاج البراعه

از جمله كلام بلاغت نظام آن امام است كه اكثر أوقات ندا ميكرد بان اصحاب خود را مى فرمود: ضروريات سفر آخرت را مهيا نمائيد خدا رحمت كند بشما، پس بتحقيق ندا كرده شد در ميان شما به كوچ كردن، و كم نمائيد اقامت در دنيا را، و رجوع نمائيد بسوى آخرت با بهترين چيزى كه نزد شماست از توشه آخرت، پس بدرستى كه پيش شماست عقبه سخت و منزلهاى خوفناك و خطرناك لابد هستيد از آمدن آن منزلها و از توقف نمودن در نزد آنها، و بدانيد كه نظرهاى تند و غضبناك مرگ بسوى شما متوجه است، و گويا مى بينيد كه چنگال هاى آن سبع قتال بشما بند شده، و بتحقيق كه احاطه كرده شما را از آن مرگ امورات قبيحه بي نهايت، و محذورات شديده بغايت شدت، پس ببرّيد علايق دنيا را، و طلب اعانت نمائيد با توشه تقوى و پرهيزكارى.

شرح ابن میثم

اللغة

أقول: العرجة و التعريج: الإقامة على المكان و الاحتباس به. و عقبة

كؤود: شاقة المصاعد. و الملاحظ: جمع ملحظ و هو مصدر أو محلّ اللحظ و هو النظر بموخّر العين. و دانية: مجدّدة. و مفظعات الامور: عظائمها و شدائدها المجاوزة حدّ المقدار المعتاد. و معضلات المحذور: ما ثقل منها و أمال.

و مدار الفصل على الأمر بالتجهيز من الدنيا

و هو الاستعداد للسفر إلى اللّه بما يحتاج إليه المسافرون إلى حضرته من الزاد المبلغ و هو التقوى، و الرحيل يحتمل أن يريد به السفر بالموت فيكون المنادى هو حوادث الأيّام الداعية بضرورتها للأمزجة إلى الانهدام، و يحتمل أن يريد به السفر إلى اللّه بالرياضة الكاملة، و المنادى بذلك هو الرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و الكتاب العزيز و أولياء اللّه. ثمّ على الأمر بإقلال التعريج على الدنيا: أي بقلّة الالتفات إليها إلّا على القدر الضرورىّ منها و هو الزهد. ثمّ بالانقلاب عنها بصالح ما يحضرهم في الدنيا و يمكنهم إعداده و الاستعداد به و هو الأعمال الصالحة و التقوى و قوله: فإنّ أمامكم عقبة كؤودا.

استعار لفظ العقبة بوصف الكؤود، و وجه المشابهة شدّة الملاقات و قطع منازله في حال تألم النفوس إلى آخر الموت، و أراد بالمنازل المحوفة المهولة منازل الآخرة بعد من القبر و ساير درجات النفوس في الشقاوة و الأهوال الاخرويّة و ظاهر أنّه لا بدّ من ورود تلك المنازل و الوقوف عندها إلى حين عبورها خصوصا أصحاب الملكات الرديئة و العلايق الدنيّة البدنيّة فإنّ وقوفهم بتلك المنازل أطول و شدائدهم فيها أهول.

و قوله: و اعلموا. إلى قوله: فيكم.

أخذ بعض لوازم المستعار و هو الملاحظة و ذويها، و كنّى بذلك عن كونها هم بالرصد لا تنقطع عنهم، و روى دائنة: أى قريبة منهم، و كذلك المخالب و نشبتها كناية عن لحوق الآفات و الأمراض المهلكة لهم، و معنى التشبيه هاهنا تشبيه المقدّر القريب وقوعه و هو لحوق الموت لهم، و نسبة مخالب المنية فيهم بوقوع ذلك في السرعة، و الباء في بمخالبها للالصاق، و الواوان في قوله: و قد للحال.

و قوله: و قد دهمتكم. إلى قوله: المحذور.

كناية عن لحوق شدائد الموت و مثقلات الظهور المحذورة و هى الذنوب.

و قوله: فقطّعوا علايق الدنيا.

أمر بالزهد الحقيقىّ فيها و التخفيف منها بترك الفضول و الاستكثار من متاعها، و استظهروا بزاد التقوى: أى اتّخذوه ظهيرا لكم على مشاقّ السفر إلى الآخرة، و باللّه التوفيق.

ترجمه شرح ابن میثم

لغات

عرجه و تعريج: توقف و ماندن در جايى و در آن محبوس شدن.

عقبه كؤود: گردنه اى كه بالا رفتن از آن دشوار است.

ملاحظ: جمع ملحظ و آن، يا مصدر ميمى يا اسم مكان است به معناى محل نظر، و منظور از آن، نگريستن به گوشه چشم است.

دانيه: تازه به تازه.

مفظعات الامور: كارهايى كه بيش از حدّ معمول، بزرگ و دشوار باشد.

معضلات المحذور: مشكلات گناه، گناهان سنگينى كه از سختى كمر انسان را خم مى كند.

ترجمه

«خدا شما را رحمت كند، آماده سفر شويد همانا كه شما را به رفتن از دنيا مى خوانند از ماندن در دنيا بكاهيد و از آنچه داريد با بهترين توشه به سوى آخرت باز گرديد زيرا جلوى شما گردنه هاى ترسناك و هول انگيز وجود دارد كه ناچار بايد بر آن وارد شويد و در آنها توقف كنيد. بدانيد كه مرگ در هر لحظه شما را زير نظر دارد و گويى چنگالهايش را در جانهاى شما فرو برده است مشكلات زندگى و كارهاى ناروا و اعمال ناپسند شما را در دنيا به خود مشغول ساخته، پس پيوندهاى خود را با دنيا بگسليد و با توشه تقوا پشتوانه اى محكم به دست آوريد».

شرح

در پايان سيد رضى يادآور مى شود كه مقدارى از اين خطبه در گذشته نقل شده است.

امام (ع) در اين قسمت از سخنانشان به انسانها دستور مى دهند كه براى سفر به سوى خدا توشه لازم را كه تقوا و پرهيز از گناه است آماده كنيد، در كلمه الرحيل كه به معناى كوچ كردن است دو احتمال مى رود: 1- مقصود از آن سفر به وسيله مرگ است كه در اين صورت ندا دهنده حوادث و اتفاقهاى روزانه است كه ناگزير موجود را به نابودى و مرگ فرا مى خواند 2- احتمال دوم، آن كه منظور از رحيل سفر به سوى خدا با رياضتهاى كامل باشد كه در اين صورت ندا دهنده آن، پيامبر خدا و قرآن و اولياى خدا خواهند بود. سپس امام (ع) دستور مى دهد كه انسان بايد نسبت به دنيا و ماندن در آن علاقه زياد نشان ندهد بلكه فقط به مقدار لازم به آن توجه كند، و اين معناى زهد است.

آن گاه مى فرمايد كه با اعمال نيك و آمادگى كامل به تقوا و كارهاى شايسته از دنيا به آخرت وارد شويد.

فان امامكم عقبة كؤودا،

امام (ع) لفظ عقبه را با صفت كؤود براى مرگ استعاره آورده است و مناسبت اين تشبيه، برخورد سخت با مرگ داشتن و با درد و رنج روحى منزلگاههاى مرگ را تا پايان آن سپرى كردن، مى باشد.

و منظور امام (ع) از منازل ترس آور و هولناك، منزلگاههاى پس از مرگ از قبيل قبر و بقيّه حالاتى است كه با درجات مختلف براى گناهكاران در آخرت وجود دارد، و روشن است كه انسان ناگزير مى باشد كه به اين منزلها وارد شود و در آنها تا زمان عبور توقف كند، بويژه نفوسى كه داراى صفات زشت و دلبستگيهاى پست مادّى بوده اند، چون توقف آنها در آن منزلگاهها طولانى تر و سختيهاى آنان در آن منزلها هولناكتر است.

و اعلموا.... فيكم،

امام (ع) در اين عبارت بعضى از لوازم (منيّة) را كه براى مرگ استعاره شده است، يعنى نگاه دائمى و غضبناك با گوشه چشم را گرفته و آن را كنايه از اين قرار داده است كه مرگ در كمين آنان مى باشد و از آنها صرف نظر نمى كند و دانيه هم روايت شده يعنى نگاههاى مرگ به آنها نزديك است.

ذكر چنگالها و فرو بردن آن، كنايه از بلاها و دردهاى هلاكتزايى است كه هنگام مرگ به انسان گنهكار مى رسد و وجه شبه در اين جا امرى است كه وقوع آن نزديك فرض شده كه فرا رسيدن مرگ است و نسبت فرو بردن چنگالهاى مرگ در روح آنان به سرعت وقوع مرگ تشبيه شده است، و باء در بمخالبها به معناى الصاق و چسبيدن است و واو در جمله و قد نشبت و جمله و قد دهمتكم حاليّه است.

و قد دهمتكم... المحذور،

كنايه از سختيهاى مرگ و سنگينى بار گناه است، كه در هنگامه مرگ انسان را فرا مى گيرد.

فقطّعوا علايق الدنيا،

امام (ع) در اين عبارت به زهد حقيقى در دنيا و سبكبارى و نياندوختن مال دنيا و ترك آنچه از متاع دنيا زايد است فرمان مى دهد.

و استظهروا بزاد التقوى،

يعنى در تمام گرفتاريهاى سفر آخرت تقوا را بزرگترين پشتيبان خود قرار دهيد. و توفيق از خداست.

شرح فی ظلال نهج البلاغه

اللغة:

العرجة- بضم العين- الإقامة. و انقلبوا: انصرفوا. و كؤود: شاقة.

و دائبة: جادة. و المخالب: الأظفار. و نشبت: علقت. و المفظعات و المعضلات: الخطوب و الشدائد. و علائق: جمع علاقة أي التعلق و الارتباط. و استظهروا: استعينوا.

الإعراب:

نحوكم نصب على الظرفية، لأن النحو هنا بمعنى الجهة، و يجوز النصب بنزع الخافض أي الى نحوكم.

المعنى:

هذه الخطبة في معنى التي قبلها بلا فاصل: التزهيد في الدنيا، و الترغيب في عمل الآخرة، و تكرر ذلك بالعشرات، و لذا نمر بهذه الخطبة مسرعين (فقد نودي فيكم بالرحيل). الأصوات مل ء الأسماع بأن الرحيل من هذه الحياة الى الآخرة- وشيك، فاستعدوا لها (و اقلوا العرجة على الدنيا) لا تحبسوا أعمالكم على الدنيا وحدها، و تنسوا نصيبكم من الآخرة (و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد). المراد بحضرتكم القدرة و الاستطاعة، و المعنى ما دمتم قادرين الآن على العمل فتزودوا بالأعمال الصالحات ليوم فاقتكم.

(فإن أمامكم عقبة إلخ).. و هي الموت و سكراته، و القبر و وحشته، و القيامة و أهوالها: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا- 71 مريم».

(و اعلموا أن ملاحظ المنية نحوكم إلخ).. لا نجاة من الموت، انه لكم بالمرصاد، و كأن اظفاره قد علقت بأجسامكم و قلوبكم (فقطعوا علائق الدنيا) ازيلوا حبها من قلوبكم و انظروا اليها كوسيلة لا كغاية (و استظهروا بزاد التقوى). استعينوا على عذاب اللّه بتقواه، فلا مهرب منه إلا اليه.

شرح منهاج البراعه

اللغة

(جهاز) المسافر ما يحتاج إليه في قطع المسافة و هو بالفتح و به قرء السّبعة في قوله تعالى فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ و الكسر لغة قليلة، و جهاز العروس و الميّت باللغتين أيضا ما يحتاجان إليه و جهّزته تجهيزا هيّأت جهازه فتجهّزو (العرجة) بالضمّ الاقامة من عرّج تعريجا و تعرّج تعرّجا أى أقام و حبس المطيّة على المنزل و (عقبة كئود) ككفور و كأداء أى صعبة شاقّة من تكأدّني الأمر شقّ علىّ و (هاله) الأمر هولا أفزعه، و الهول المخافة و الجمع أهوال و هول هائل و مهول كمصون تاكيد و (الملاحظ) جمع الملحظ مصدر ميميّ بمعنى اللحظ يقال لحظه و إليه لحظا من باب منع و لحظانا بالتّحريك نظر بمؤخّر عينيه قال الشّاعر:

  • و أسرار الملاحظ أين تخفىو قد يقرأ بذي اللّحظ الظّنون

قال الفيروزآبادي: اللّحظ أشدّ التفاتا من الشّرز و (دئب) في الأمر دئبا جدّ و تعب، و في بعض النسخ دانية بدل دائبة من الدنوّ بمعنى القرب و (المخلب) من السّباع كالظّفر من غيرها و (نشب) نشبا من باب تعب علق و (المعضلات) الشّدايد من أعضل به الأمر اشتدّ.

و في نسخة الشارح المعتزلي مضلعات المحذور و فسّرها بالخطوب التي تضلع أى تجعل الانسان ضلعا أى معوجا.

أقول: لعلّه أخذه من ضلع السيف ضلعا من باب فرح اعوجّ، و لا قيمنّ ضلعك بالتحريك و بالسكون أيضا و هو الاعوجاج خلقة و لكن الأظهر أن يكون مأخوذا من أضلعه الدّين أثقله حتى يميل صاحبه عن الاستواء و حمل مضلع وزان محسن أى ثقيل و ان كان مرجعه أيضا إلى الأول.

و روى مظلعات المحذور بالظاء المشالة، قال الشارح المعتزلي: أراد الامور التي تجعل الانسان ظالعا أى يغمر في مشيه لثقلها عليه و الماضي ظلع بالفتح يظلع ظلعا فهو ظالع، و في القاموس ظلع البعير كمنع غمز في مشيه، و الظالع المائل و الظلاع كغراب داء في قوائم الدابة لا من سير و لا تعب

الاعراب

قول السيد: كثيرا ما ينادي، كثيرا منصوب على الظرفية المجازية مفعول لقوله ينادى قدّم عليه لتضمّنه معنى الظرف أى ينادى حينا كثيرا أى في كثير من الأوقات، و نحوكم منصوب بنزع الخافض متعلّق بقوله دائبة، و قوله: و كأنكم بمخالبها، كأنّ للتشبيه و الظرف متعلق بفعل محذوف بقرينة المقام أى كأنكم تبصرون بمخالبها على حدّ قوله تعالى فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ و الجملة خبر كأنّ و جملة و قد نشبت في محلّ النّصب حال من مخالبها لكونه مفعولا بالواسطة و قوله و قد دهمتكم جملة مستأنفه، و الفاء في قوله: فقطعوا فصيحة.

المعنى

اعلم أنّ هذا الكلام حسبما أشار إليه السيّد كان عليه السّلام كثيرا ما ينادي به أصحابه بعد صلاة العشاء الاخرة كما صرح به في رواية الامالى الاتية ايقاظا لهم عن نوم الغفلة و إزعاجا من الاغترار بالدّنيا يناديهم بحيث يسمع من في المسجد.

(تجهّزوا رحمكم اللّه) أى خذوا جهاز الموت و هيئوا ما تحتاجون إليه في طيّ منازل الاخرة و الوصول إلى حضرت ربّ العزّة.

(فقد نودى فيكم بالرّحيل) أى بالارتحال و المسافرة إلى العقبي، و المراد بالمنادى إما توارد الالام و الأسقام و تراكم الأسباب المعدّة للمزاج للفساد، أو الملك المأمور من اللّه تبارك و تعالى بالنداء يقول: لدوا للموت و ابنوا للخراب أو طروّ المشيب و الهرم كما قال عليه السّلام في الدّيوان المنسوب إليه:

  • الشيب عنوان خطبه 204 نهج البلاغه المنيّةو هو تاريخ الكبر
  • >
  • و بياض شعرك موتشعرك ثم أنت على الاثر
  • و إذا رأيت الشيب عمّالرأس فالحذر الحذر

و يحتمل أن يكون المراد بالرّحيل الازعاج من الدّنيا و التوجّه إلى الاخرة و السفر إلى اللّه بالرّياضيات الكاملة، فالمراد بالنداء حينئذ ما نطق به الكتاب العزيز و جرى على ألسنة الأنبياء و الرّسل و الأئمة من الأوامر الواردة بالزّهد كما قال عليه السّلام موتوا قبل أن تموتوا، أو أنّ المراد به اخبارهم بأنهم يرتحلون و لا يبقون كما قال تعالى إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ و أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ و نحو ذلك، و قد مرّ نظير هذه الفقرة في الخطبة الثالثة و الستّين و هو قوله: ترحّلوا فقد جدّ بكم، فليراجع ثمّة.

(و أقلّوا العرجة على الدّنيا) أى الاقامة عليها و حبّ البقاء فيها، و المراد به الأمر بقصر الأمل و عدم تطويله، لأنّ طول الأمل ينسى الاخرة.

كما قال عليه السّلام في المختار الثاني و الأربعين: إنّ أخوف ما أخاف عليكم اثنان اتّباع الهوى و طول الأمل، فأما اتّباع الهوى فيصدّ عن الحقّ، و أما طول الأمل فينسى الاخرة، و مضى في شرحه مطالب نافعة و أخبار نفيسة.

و قال عليه السّلام في المختار الثامن و العشرين: ألا و إنكم قد امرتم بالظعن و دللتم على الزاد، و إنّ أخوف ما أخاف عليكم اتّباع الهوى و طول الأمل، و مضى في شرحه أيضا مطالب و أخبار شريفة و روينا هناك عن أبي يعفور قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: من تعلّق قلبه بالدّنيا تعلّق بثلاث خصال: همّ لا يفنى، و أمل لا يدرك، و رجاء لا تنال.

و محصّل المراد من إقلال الاقامة على الدّنيا الزّهد فيها و القناعة على القدر الضروري من العيش و ارتقاب الموت و لنعم ما قال عليه السّلام في الدّيوان المنسوب إليه

  • إنما الدّنيا فناء ليس للدّنيا ثبوتإنما الدّنيا كبيت نسجته العنكبوت
  • >
  • و لقد يكفيك منها أيها الطالب قوتو لعمرى عن قليل كلّ من فيها يموت

و قال أيضا:

  • أ لم تر أنّ الدّهر يوم و ليلةيكرّان من سبت جديد إلى سبت
  • فقل لجديد الثوب لابدّ من بلىو قل لاجتماع الشمل لا بدّ من شتّ

و قال أيضا:

  • بيت و يوم و قوت يوميكفى لمن فى غد يموت
  • و ربما مات نصف يومو النصف من قوته يفوت

و فيه أيضا

  • بيت يوارى الفتى و ثوبيستر من عورة و قوت
  • هذا بلاغ لمن تحسىو ذا كثير لمن يموت

(و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزاد) أى انصرفوا إلى وطنكم الأصلى الّذي منه خرجتم و هو الدّار الاخرة و الجنّة و ذلك باعتبار كونهم ذرّا في صلب أبيهم آدم منه خرج و إليه عاد أو المراد انصرافهم إلى الحقّ الأوّل عزّ و جلّ فانّه تعالى منه البداء و إليه الانتهاء، و هو غاية مراد المريدين، و منتهى سير السّايرين، و مرجع الرّاجعين كما قال تعالى ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و قال إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.

و على أىّ تقدير فلا يخفى ما في التعبير بلفظ الانقلاب من حسن التّقرير و بديع الصّناعة، و محصّل المراد الأمر بتحصيل صالح الزاد ليوم المعاد و أراد به التقوى كما قال عزّ و علا الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ.

و علّل شدّة الحاجة إلى أخذ الزاد بقوله (فانّ أمامكم عقبة كئودا) أى صعبة شاقّة المصاعد.

(و منازل مخوفة مهولة لابدّ من الورود عليها و الوقوف عندها) أشار بها إلى شدايد الموت و مشاق البرزخ و منازل الاخرة و مواقف القيامة و أهاويلها و أخاويفها و أفزاعها يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ.

روى في البحار من أمالي المفيد عن حفص بن غياث قال: قال أبو عبد اللّه جعفر ابن محمّد عليهما السّلام: ألا فحاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا فانّ في القيامة خمسين موقفا كلّ موقف كألف سنة ممّا تعدّون ثمّ تلا هذه الاية فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ.

و من تفسير عليّ بن إبراهيم في هذه الاية قال عليه السّلام: إنّ في القيامة خمسين موقفا لكلّ موقف ألف سنة.

و قال الصّدوق في عقايده، اعتقادنا في العقبات التي على طريق المحشر أنّ كلّ عقبة منها اسم فرض و أمر و نهى، فمتى انتهى الانسان إلى عقبة اسمها فرض و كان قد قصر في ذلك الفرض حبس عندها و طولب بحقّ اللّه فيها.

فان خرج منه بعمل صالح قدّمه أو برحمة تداركه نجى منها إلى عقبة اخرى فلا يزال من عقبة إلى عقبة و يحبس عند كلّ عقبة فيسأل عمّا قصر فيه من معنى اسمها فان سلم من جميعها انتهى إلى دار البقاء فيحيى حياة لا موت فيها أبدا و سعد سعادة لا شقاوة معها أبدا و سكن في جوار اللّه مع أنبيائه و حججه و الصّديقين و الشهداء و الصالحين من عباده.

و إن حبس على عقبة فطولب بحقّ قصّر فيه و لم ينجه عمل صالح قدّمه و لا أدركته من اللّه عزّ و جلّ رحمة زلّت به قدمه عن العقبة فهوى في جهنّم، نعوذ باللّه منها.

و هذه العقبات كلّها على الصّراط اسم عقبة منها الولاية يوقف جميع الخلايق عندها فيسألون عن ولاية أمير المؤمنين عليه السّلام و الأئمة من بعده فمن أتى بها نجا و جاز و من لم يأت بها بقى فهوى و ذلك قول اللّه عزّ و جلّ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ.

و أهمّ عقبة منها المرصاد و هو قول اللّه عزّ و جلّ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ و يقول اللّه عزّ و جلّ: و عزّتي و جلالي لا يجوزني ظلم ظالم، و اسم عقبة منها الرّحم، و اسم عقبة منها الأمانة، و اسم عقبة منها الصّلاة و باسم كلّ فرض و أمر و نهى عقبة و يحبس عندها العبد فيسأل.

و قال الشّيخ المفيد في شرحه: العقبات عبارة عن الأعمال الواجبة و المسائلة عنها و المواقفة عليها، و ليس المراد بها جبال في الأرض يقطع، و إنّما هى الأعمال شبّهت بالعقبات، و جعل الوصف لما يلحق الانسان في تخلّصه من تقصيره في طاعة اللّه تعالى، كالعقبة الّتي يجهده صعودها و قطعها قال اللّه تعالى فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ.

. وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ. فَكُّ رَقَبَةٍ فسمّى اللّه سبحانه الأعمال التي كلّفها العبد عقبات تشبيها بالعقبات و الجبال لما يلحق الانسان فى أدائها من المشاق كما يلحقه فى صعود العقبات و قطعها.

و قال أمير المؤمنين عليه السّلام انّ أمامكم عقبة كئودا و منازل مهولة لا بدّ من الممرّ بها و الوقوف عليها، فاما برحمة اللّه نجوتم و إما بهلكة ليس بعدها انجبار.

أراد عليه السّلام بالعقبة تخلص الانسان من العقبات التي عليه، و ليس كما ظنّه الحشوية من أنّ فى الاخرة جبالا و عقبات يحتاج الانسان إلى قطعها ماشيا و راكبا و ذلك لا معنى له فيما توجبه الحكمة من الجزاء و لا وجه لخلق عقبات تسمّى بالصلاة و الزكاة و الصيام و الحجّ و غيرها من الفرائض يلزم الانسان أن يصعدها فان كان مقصّرا في طاعة اللّه حال ذلك بينه و بين صعودها.

إذ كان الغرض فى القيامة المواقفة على الأعمال و الجزاء عليها بالثواب و العقاب و ذلك غير مفتقر إلى تسميته عقبات و خلق جبال و تكليف قطع ذلك و تصعيبه و تسهيله مع أنه لم يرد خبر صحيح بذلك على التفصيل فيعتمد عليه و تخرج له الوجوه، و إذا لم يثبت بذلك خبر كان الأمر فيه ما ذكرناه، انتهى كلامه رفع مقامه.

و اعترض عليه المحدّث العلامة المجلسىّ فى البحار بعد نقله له بقوله: إن تأويل ظواهر الاخبار بمحض الاستبعاد بعيد عن الرّشاد، و للّه الخيرة في معاقبة العاصين من عباده بأىّ وجه أراد، و قد مضى الأخبار في ذلك و سيأتى بعضها و اللّه الموفّق للخير و السّداد، هذا.

و لمّا حذّر من عقبات الاخرة و مواقفها المهولة المقتضية لأخذ الزّاد لها، عقّبه بالاشارة إلى قرب الموت المعقّب لهذه الأهاويل و العقبات و كونه بالرّصد و التّرقّب و الاخترام تنبيها به على وجوب المبادرة بأخذ الزّاد لقرب الحاجة إليه و على عدم التّوانى و التّسويف فيه بتوهّم بعد زمان الاحتياج فقال: (و اعلموا أنّ ملاحظ المنيّة نحوكم دائبة) أى مجدّة يعنى أنّها تنظر اليكم باللّحظ و الشّرز أى بمؤخّر عينها نظر الغضبان مجدّة فيه قصدا لاخترامكم.

(و كأنّكم بمخالبها و قد نشبت فيكم) شبّهها بالسّبع الفتاك الضّارى على طريق الاستعارة المكنيّة و أثبت لها المخالب و النّشوب تخييلا و ترشيحا، يريد قرب أخذها لهم و انتشاب مخالبها فيهم و الى هذا ينظر قوله عليه السّلام في الدّيوان المنسوب إليه:

  • يا مؤثر الدّنيا على دينهو التائه الحيران عن قصده
  • أصبحت ترجو الخلد فيها و قدأبرز ناب الموت عن حدّه
  • هيهات إنّ الموت ذو أسهممن يرمه يوما بها يرده

(و قدد همتكم منها مفظعات الامور) أى غشيتكم من المنيّة الامور الشّنيعة البالغة في الشّناعة الغاية (و معضلات المحذور) أى الافزاع و الدّواهي الشّديدة الّتي تحذر منها و تحترز، و على رواية مضلعات المحذور فالمراد المحاذير الّتي توجب انحناء ظهر الانسان لثقلها و شدّتها من سكرة ملهثة و غمرة كارثة و جذبة متعبة و سوقة مكربة و نحوها من أفزاع الموت.

(فقطّعوا علايق الدّنيا) و أميطوا محبّتها عن قلوبكم (و استظهروا ب) خير الزّاد (زاد التقوى) لتقووا به إلى قطع منازل الاخرة و الوصول إلى حضرت الرّب الأعلى.

نسأل اللّه سبحانه أن يجعلنا من المستظهرين به، و الواصلين إلى مقام القرب و الزّلفى لديه بمحمّد و آله سلام اللّه عليه و عليهم.

تكملة

روى في البحار من الأمالى عن أبيه عن سعد عن ابن هاشم عن ابن أبي نجران عن ابن حميد عن محمّد بن قيس عن أبي جعفر قال: كان أمير المؤمنين عليه السّلام بالكوفة إذا صلّى العشاء الاخرة ينادى النّاس ثلاث مرّات حتّى يسمع أهل المسجد: أيّها الناس تجهّزوا رحمكم اللّه فقد نودى فيكم بالرّحيل فما التّعرّج على الدّنيا بعد النّداء فيها بالرّحيل، تجهّزوا رحمكم اللّه و انتقلوا بأفضل ما بحضرتكم من الزّاد و هو التقوى، و اعلموا أنّ طريقكم إلى المعاد، و ممرّكم على الصراط و الهول الأعظم أمامكم على طريقكم عقبة كئودة، و منازل مهولة مخوفة، لا بدّ لكم من الممرّ عليها، و الوقوف بها فإمّا برحمة من اللّه فنجاة من هولها و عظم خطرها و فظاعة منظرها و شدّة مختبرها، و إمّا بهلكة ليس بعدها انجبار.

شرح لاهیجی

و من كلام له (- ع- ) كان كثيرا مّا ينادى به اصحابه يعنى از كلام امير المؤمنين عليه السّلام است كه در بسيارى از اوقات بود كه ندا ميكرد باين كلام مصاحبان خود را تجهّزوا رحمكم اللّه فقد نودى فيكم بالرّحيل و اقلّوا العرجة على الدّنيا و انقلبوا بصالح ما بحضرتكم من الزّاد فانّ امامكم عقبة كئودا و منازل مخوفة مهولة لا بدّ من الورود عليها و الوقوف عندها يعنى ساز راه كنيد رحمت كند شما را خداى (- تعالى- ) پس بتحقيق كه ندا كرده شد در ميان شما بكوچ كردن و اندك گردانيد اقامه و ماندن در دنيا را و باز گرديد بسوى اخرت نا شايسته آن چه در پيش شما است از توشه اخرت پس بتحقيق كه پيش روى شما است گردنگاه دشوار رفتار و منزلهاى ترسناك هولناك كه ناچار است از وارد شدن بر انها و ايستادن در نزد انها و اعلموا انّ ملاحظة المنيّة نحوكم دانية و كانّكم بمخالبها و قد نشبت فيكم و قد دهمتكم منها مفظعات الامور و معضلات المحذور فقطّعوا علائق الدّنيا و استظهروا بزاد التّقوى يعنى بدانيد كه نگريستنهاى مرگ بجانب شما است نزديكست بشما و گويا كه شما در چنگال مرگيد و بتحقيق كه در آويخته بشما و بتحقيق كه ناگاه در امده است شما را از جهة مرگ كارهاى گران و محذورات مشكله پس ببريد علاقهاى دنيا را اطراف قوّت كنيد بتوشه پرهيزكارى

شرح ابی الحدید

و قد مضى شي ء من هذا الكلام فيما تقدم- يخالف هذه الرواية تجهزوا لكذا أي تهيئوا له- . و العرجة التعريج و هو الإقامة- تقول ما لي على ربعك عرجة أي إقامة- و عرج فلان على المنزل إذا حبس عليه مطيته- .

و العقبة الكئود الشاقة المصعد و دائبة جادة- و المخلب للسبع بمنزلة الظفر للإنسان- . و أفظع الأمر فهو مفظع إذا جاوز المقدار شدة- . و مضلعات المحذور الخطوب التي تضلع- أي تجعل الإنسان ضليعا أي معوجا- و الماضي ضلع بالكسر يضلع ضلعا- . و من رواها بالظاء- أراد الخطوب التي تجعل الإنسان ظالعا- أي يغمز في مشيه لثقلها عليه- و الماضي ظلع بالفتح يظلع ظلعها فهو ظالع

شرح منظوم انصاری

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه ياران خويش را مكرّر بآن اندرز مى داد (و بتوشه بردارى براى سفر آخرت دعوت مى فرمود):

خدايتان بيامرزاد، براى سفر آخرت مهيّا شويد، كه نداى كوچيدن در ميانتان داده شده، (و منادى مرگ هر شب و روز فريادش بالرّحيل بلند است) و مدّت ماندن خويش را در جهان كوتاه گيريد، (كه زمان عمر بسرعت برق مى گذرد، و اجل بتندى باد در مى رسد) و با توشه هاى نيكئى كه گرد آورده ايد بر خدا در آيند، زيرا كه شما گردنه ناهموار، و پر نشيب و فراز، و منازل پر ترس و هولناكى در پيش داريد (كه جز با كردارهاى نيكى كه بايد در جهان گرد آوريد گذشتن از آنها امكان ندارد، و اين گردنه ها عبارتند از مواقف قبر و برزخ و قيامت) كه از وارد شدن، و توقّف در هر يك از آنها ناگزيريد، و بدانيد كه مرگ شما را چشم انداز خويش قرار داده است، و بشما مى نگرد، تو گوئى چنگال در آتش را در شما فرو برده (و راه چاره را از هر سوى بر شما فرو بسته است) ليكن كارهاى بسيار دشوار و سخت و درهم پيچيده، و از اندازه بيرون آنرا از شما پنهان ساخته است، بنا بر اين رشته علائق جهان را از خويش بگسليد و توشه تقوى و ترس (از خدا) را پشتيبان خويش گيريد (تا از آن عقبات و گردنه هاى صعب العبور آسان گذشته، و سر خوش ببهشت جاودان درائيد).

سيّد رضى ره فرمايد: پيش از اين چيزى از اين جنس سخن كه روايتش بخلاف اين است (در خطبه 48 گذشت.

نظم

  • بيامرزد شماها را خداوندبگيتى بستن دل تا كى و چند
  • بلند از چاوشان بانگ رحيل استاجلتان جانب مردن دليل است
  • براى كوچ از اين منزل شب و روز منادى مى كشد بانگ از سر سوز
  • كه هان بگذشت موقع همچنان برقببحر آرزو تا چند و كى غرق
  • زمانتان هست اندر دهر كوتاهبگردانيد از اين كجروى راه
  • براه حق بيفشاريد اقدامبكار نيك بنمائيد اقدام
  • ببايد تخم كردار نكو كاشتبابنان توشه مرغوب انباشت
  • به پيش روى بس پشته است و بس تلّبسى در هر يكى انسان معطّل
  • هزاران درّه پست و بلند استكه از ديدارشان دل دردمند است
  • نشيب و هم فراز جمله بسيارز هر يكشان گذشتن سخت و دشوار
  • سر رهتان بود پنجاه موقفبهر موقف هزاران سال واقف
  • بشر خواهد شدن از بهر پرسشبزير پاى وى سوزنده آتش
  • كنيد آنجا بكارش كنجكاوىمحاسن گر فزون بود از مساوى
  • از آن موقف ورا سازند آزادبديگر جاى خواهندش فرستاد
  • بهر يك زان مواقف بر شما عرضشود هر امر و نهى و سنّت و فرض
  • امور دين اگر داديد انجامبكار شرعتان گر بوده اقدام
  • اگر نيكو صلاة و صومتان بودو گر نيكى بخويش و قومتان بود
  • بگيتى حكم حق در كار بستيدز بند نفس و شيطان پاك رستيد
  • از آن پنجاه موقفتان نجات استز كوثرتان بجام آب حيات است
  • بمينو سر خوش و شادان در آئيدبقصر و حور و رضوان پا گشائيد
  • رفيقانتان عباد صالحين اندشهيدان متّقين و مرسلين اند
  • رهيده جان ز حبس و زجر از بندز خود ديده خدا خوشنود و خرسند
  • و كركس تاج دين از سر فكندهلباس شرع را از جسم كنده
  • مخالف بوده قرآن مبين راموافق بوده شيطان لعين را
  • ز دل نقش حقيقت را ستردهپى اندر مركز باطل فشرده
  • دلش در سينه چون سيماب لرزدپيش از وحشت بسيار لغزد
  • بطعن و خشم حق گردد گرفتارز سر افتد فرو در دوزخ و نار
  • چنين گفته صدوق اندر روايتكه يك عقبه است مخصوص ولايت
  • سخن از مهر مير مؤمنان استكه مؤمن زان ز نار آسوده جان است
  • از او و ز عترت پاك مطهّرز مردم جمله مى پرسند يكسر
  • هر آن قلبى كه بد خرّم چو گلشنز نور عشق آنان پاك و روشن
  • ز بيم و رنج آن دل رستگار استمكان و مركزش دار القرار است
  • بيك عقبه كه نامش هست مرصادبشر صيد است و يزدان است صيّاد
  • كمند عدل را چين بر گشادهبكيفر دادن ظالم ستاده
  • اگر كس در جهان بر كس ستم كردز مال و جان درون كس دژم كرد
  • تطاول را بمردم دست بگشودحقوق خلق را با جور بر بود
  • سزايش را دهد آنجا خداوندكند در دوزخش در حبس و در بند
  • اجل ايدون شما را چشم اندازنمود و در ز مردنتان برخ باز
  • بدامانتان فرو زد چنگ درّانگرفته از شما محكم گريبان
  • كه آسان جانتان از تن كشاندبعقباتان از اين دنيا رساند
  • و ليكن كارهاى سخت و دشوارچنان كرده شماها را گرفتار
  • بقدرى در جهان پا بند هستيدچنان از جام عيش و نوش مستيد
  • كه گلبانگ اجل را ناشنيديدشتاب عمر را گويا نديديد
  • هلا از خويش اين دلبستگى رابپردازيد و اين واماندگى را
  • ببريد از درون بند علائقبتقوى روى آريد و حقائق
  • به پيرائيد جان از مال و فرزندبپرهيزيد از حق روز كى چند
  • و ز آن پس با خوشىّ و كامرانىز سر گيريد دور زندگانى
  • رضى فرموده اين قند مكرّربه بگذشته بسلك آمد چو گوهر
  • تفاوت داشت چون آن خطبه با اينلذا اين خطبه از نو گشت تدوين

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 306 نهج البلاغه : روش برخورد با متجاوز

حکمت 306 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با متجاوز" را بیان می کند.
No image

حکمت 436 نهج البلاغه : ارزش تداوم کار

حکمت 436 نهج البلاغه به موضوع "ارزش تداوم کار" اشاره می کند.
No image

حکمت 74 نهج البلاغه : دنيا شناسى

حکمت 74 نهج البلاغه به موضوع "دنيا شناسى" می پردازد.
No image

حکمت 61 نهج البلاغه : غفلت دنيا پرستان

حکمت 61 نهج البلاغه موضوع "غفلت دنيا پرستان" را بررسی می کند.
No image

نامه 28 نهج البلاغه : پاسخ به نامه معاویه

نامه 28 نهج البلاغه به موضوع " پاسخ به نامه معاویه" می پردازد.
Powered by TayaCMS