محبت و مدارا نمودن با همسر

محبت و مدارا نمودن با همسر

محبت و مدارا نمودن با همسر

تحمل آزار همسر

خوبی در برابر بدی

سرشار از محبت

آزار همسر، مانع راه

نگاه مهر آمیز

تفرقه و قطع رحمت خدا

سیره امام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام

شکستگی مؤمن

عظمت مرحوم حداد

گشایش معنوی

محبت و مدارا نمودن با همسر

تحمل آزار همسر

همسر اول مرحوم آقای انصاری، ایشان را خیلی اذیت می کرد. گاهی هم کتک می زد. ولی مرحوم آقای انصاری تحمل می کرد. یک مقدار حالت روانی داشت. یک مرتبه به این نیت سم خورده بود که خون خودش را گردن شوهرش بیندازد تا ایشان را اعدام یا زندان کنند.برادرهای خانم ایشان به قدری ناراحت بودند که چند بار آمدند خواهرشان را ببرند، ولی مرحوم انصاری می فرمودند: من نمی گذارم؛ چون حقش را ادا نمی کنند و اذیتش می کنند.غیر از من شاید کسی او را تحمل نکند. صبر و تحمل می کنیم، خدا هم کریم است. خلاصه خیلی با نرمی و ملاطفت با ایشان برخورد می کرد. به قول حاج آقا کتک خور انسان خوب می شود.قوی و پوست کلفت می شود. می فرمود: برخی افراد که به جلسه ما می آیند، حس می کنم که خانم هایشان آن ها را خیلی اذیت می کنند، ولی قشنگ ظاهرشان را طوری نشان می دهند که هیچ مشکلی ندارند. از بس کتک خورش محکم شده است، صبر و ملایمتش خوب شده است، هیچ نشان نمی دهد. خدا هم از همین جا به او رشد می دهد.

در روایتی از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله برای ما نقل شده است که اگر کسی بر اذیت همسرش صبر کند، در هر باری که بر اذیت همسرش صبر می کند، خداوند ثواب صبر حضرت ایوب را در نامه عملش ثبت می کند."مَنْ صَبَرَ عَلی سُوءِ خُلْقِ امْرأَتِهِ اِحْتِساباً اَعْطاهُ اللّه ُ بِکُلِّ مَرَّهٍ یَصْبِرُ عَلَیْها مِنَ الثَّوابِ مِثْلُ ما اَعْطی اَیُّوبَ عَلی بَلائِهِ".(1)

این خیلی رشد است. فقط انسان باید یک مقدار تحمل کند تا کتک خورش خوب شود.اولش سخت است، بعد راحت می شود. مرحوم آقای رضوی نقل می کردند: وقتی خانم آقای انصاری فوت کرد، مرتب ایشان دعا می کرد و به یاد همسرش بود که خدایا، آن طرف گرفتار نباشد.

خوبی در برابر بدی

خیلی عجیب است! این مصداق جمله ای است که روی قبضه شمشیر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نوشته شده بود تا همیشه یادآور و متذکر باشد. خداوند پیامبرش را به چهار خصلت فرمان داد:

"صِلْ مَنْ قَطَعَکَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ اَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ وَ اَحْسِنْ إلی مَنْ اَساءَ اِلَیْکَ"؛(2) با کسی که از تو بریده است، پیوند و ارتباط برقرار کن؛ کسی را که به تو ستم کرده است، ببخش؛ و به کسی که تو را محروم کرده است، عطا کن؛ و به کسی که با تو بدی کرده است، نیکی کن.

ما نیز به فرمان قرآن، باید از آن بزرگوار پیروی کنیم. مکارم اخلاق، این چهار چیز است. با خوب ها خوبی کردن هنر نیست. اگر به حیوانات هم محبت کنی، دم تکان می دهند و تشکر می کنند. اگر در مقابل بدی ها خوبی کردیم، اگر به سراغ فامیل و رفیقی که به ما پشت کرده است رفتیم، هنر است.

روایتی از امیرالمؤمنین دیدم که برای من تکان دهنده بود. حضرت می فرماید: "لاتَقْطَعْ صَدیقاً وَ اِنْ کَفَرَ"؛(3)با رفیقت قطع رابطه نکن، هر چند کافر شود.

قربان این کلام و گوینده آن، وفایی از این بالاتر و بهتر می بینی! حضرت می فرماید: با رفیق و صدیق و کسی که با او نان و نمک خورده و رفیق شده ای، اگر کافر هم شد، قطع رابطه نکن. برای او دعا کن که خدا هدایتش کند. به او خیر برسان. از کفر که بالاتر نداریم. ما گاهی از این که این آقا جواب سلام ما را دیر داده، یا تحویلمان نگرفته، یا جلوی پای ما بلند نشده، یا به دیدن ما نیامده، یا می خواسته به مسافرت برود، با ما خداحافظی نکرده است، او را رها می کنیم و به پشیزی می فروشیم. ما چه می گوییم، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چه می فرماید!

"صِلْ مَنْ قَطَعَکَ"؛ اصلاً کارت را بگذار برای کسانی که قطع رابطه و پشت کرده اند. با آن ها ارتباط برقرار کن. "وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ"؛ کسی را هم که به شما ظلم کرده است، ببخش. بلکه بالاتر، اصلاً این آقا فحش داده است، ناسزا گفته است، آش درست کن و در خانه اش ببر، او را در بغل بگیر و ببوس. به قول سعدی:

بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی اَحْسِن اِلی مَنْ أَسا

یعنی هنر اینجاست که انسان با بدها خوبی کند و سنگ تمام بگذارد. خلوص نیت هم اینجا می آید. ولی با خوب ها خوبی کردن، پلو قرضی است. عکس العمل کار اوست. او خوبی کرده است، شما هم جواب داده ای. او سلام کرده، شما هم جوابش را می دهی. تازه به شما یک ثواب می دهند، به او نود و نه تا، این هنر نیست.

سرشار از محبت

در احوالات آیت اللّه انصاری همدانی از قول دخترشان آمده است که ایشان به ما و مادرمان خیلی محبت داشت. نه تنها به افراد خانه، بلکه به ذرات عالم نیز محبت داشت.می گوید: در خانه گوسفندی داشتیم. ایشان اول شکم حیوانات را سیر می کردند و بعد خودشان می نشستند و غذا می خوردند. آدم هایی هستند که به حیوانات هم محبت می کنند، آن وقت ما به انسان و کسی که از همه به ما نزدیک تر است، محبت نکنیم.

دختر ایشان نقل می کند که یک وقت آقا دو تا توله سگ به خانه آورد. گفتیم:آقا، این ها نجس اند. فرمود: مادر این ها مرده است. من دیدم که بی صاحب مانده اند و تلف می شوند، به خانه آوردم. می گوید: آقا برای این ها شیشه شیر گرفت و هر روز شیر را داخل شیشه می ریخت و به آن ها می داد تا بزرگ شوند. همین رحمت است که درهای آسمان و زمین را بر روی انسان باز می کند.

آزار همسر، مانع راه

یکی از کارهای مهم آیت اللّه انصاری همدانی این بود که موانع افراد را برطرف می کرد. ایشان در جلسات زیاد صحبت نمی کرد. حاج آقای دولابی می فرمودند: جلسات ایشان جلسات انس و محبت بود. می نشستند و با آن نفوذ و جذبه روحی که داشتند، موانع را از اهل جلسه و رفقا برطرف می کردند. گاهی هم به بعضی با اشاره و کنایه تذکر می دادند که مثلاً اگر شما این کار را بکنی خوب است.

در حالات ایشان آمده است که یکی از مشاهیر تهران به خدمت ایشان شرفیاب شده بود تا از ایشان دستگیری کند. ایشان یک توجهی کرده و فرموده بود: شما خانم خودت را خیلی اذیت می کنی. حجاب تو این است که ظلم می کنی. خانمت را در خانه اذیت و آزار نکن تا کارت درست شود. مانع تو این است. این حرف در آن شخص سرشناس بسیار اثر کرده بود.

وی به تهران برمی گردد و به جای آزار و اذیتی که قبلاً در حق خانمش می کرد، خم می شود و دست خانمش را می بوسد. کسی که در عمرش از این کارها نکرده بود. خانمش متعجب می شود که این مرد چقدر با محبت شده است! سرّ این کار را از شوهرش می پرسد. می گوید:من خدمت آقایی در همدان رسیدم. ایشان سفارش شما را کردند. پرسیده بود: این آقا کیست؟ من هم باید پیش او بروم. خلاصه شوهرش را وادار می کند و او را پیش حضرت آقای انصاری می برد و هر دو از ایشان استفاده می کنند.

عزت و کمال و هنر یک مرد این است که خانم و پدر و مادرش را راضی کند. کمال و عزت یک زن هم این است که شوهرش را راضی کند. امام باقر علیه السلام فرموده اند: "لا شَفیعَ لِلْمَرْأَهِ أَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّها مِنْ رِضا زَوْجِها"؛(4) برای زن شفیعی در پیشگاه پروردگارش، نجات بخش تر از خشنودی و رضایت همسرش نیست.

نگاه مهر آمیز

اگر زن و شوهر همدیگر را راضی کردند و به دید محبت به یکدیگر نگاه کردند، بدانند که قطعاً خدا هم از آن ها راضی است. در روایت هم آمده است: "اِنَّ الرَّجُلَ اِذا نَظَرَ إلَی امْرَأَتِهِ وَ نَظَرتْ إلَیْهِ نَظَرَ اللّهُ تَعالی اِلَیْهِما نَظَرَ الرَّحْمَهِ"؛(5) هنگامی که مرد به همسرش به نظر مهر و محبت بنگرد و همسرش نیز به او به نظر مهر و رحمت بنگرد، خداوند به هر دو به نظر مهر و رحمت می نگرد.

دو تا دل که یکی شود، سومی آن ها خدا و امام زمان علیه السلام و همه خوب های عالم اند. در برابر این هم در روایت آمده است که خدا و پیغمبر از آن مردی که آن قدر همسرش را اذیت کند تا همسرش مجبور شود مهرش را ببخشد و جانش را آزاد کند و از دست این شوهر راحت شود بیزار است.(6)

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی تکان دهنده چنین آمده است: "اِنَّ اللّه َ لا یَغْضِبُ بِشَیْ ءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّساءِ وَ الصِّبْیانِ"؛(7) بی تردید خداوند آن قدر که به خاطر زنان و کودکان غضبناک می شود، به خاطر چیزی غضبناک نمی شود.

یعنی بیشترین جایی که خداوند غضب می کند، همین جاست. معنای سیر و سلوک این نیست که انسان گوشه ای برود، بنشیند و ذکر بگوید و دعا بخواند. کمال و شرف مرد در این است که زن و بچه اش را راضی نگه دارد. کمال خانم هم این است که شوهرش را راضی نگه دارد.اگر این دو تا با هم راضی شدند، آنجا مهبط نور و لطف خدا می شود.

تفرقه و قطع رحمت خدا

حاج آقا دولابی می فرمودند: آن قدر به تفرقه بین زن و شوهر حساسم که در خانه ای که زن و شوهر در آن از یکدیگر ناراضی هستند، نمی توانم بخوابم؛ چون رحمت خدا قطع است و ملائکه آن زن و شوهر را تا وقتی از هم ناراحت و بیزار هستند، لعنت می کنند و از آنان تبری می جویند. وقتی یگانه هستند، نور و رحمت خدا بر سر آن ها می تابد. می فرمودند: من در آن خانه نمی خوابم و نمی توانم هم بخوابم، مگر این که با هم صلح و آشتی کنند.

خانمی خدمت حاج آقا شکایت کرده بود که شوهرم مرا تحویل نمی گیرد. حاج آقا به شوهر او فرموده بود: تا وقتی که خانمت از تو راضی نشود، من تو را راه نمی دهم و در قلب من و پیش من راه نداری.

می فرمودند: ادب را از حدیث کسا یاد بگیرید. ادب زندگی کردن را در همین حدیث ببینید. ببینید اهل بیت علیهم السلام چگونه به یکدیگر با مهر و محبت خطاب می کنند:میوه دلم، روشنی چشمم، شافع امتم، صاحب حوضی، اخی، صاحب لوائی. چه تعابیر قشنگی!

سیره امام علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام

در روایت آمده است: پیامبر خدا در شب ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: "یا عَلیُّ، اُدْخُلْ بَیْتَکَ وَ الْطُفْ بِزَوْجَتِکَ وَارْفَقْ بِها فَاِنَّ فاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنّی"؛ یا علی! داخل اتاق شو و با همسرت با لطافت و محبت و رفق و مدارا بر خورد کن؛ که فاطمه پاره تن من است. یعنی میان شما همواره صلح و صفا و ملایمت و محبت حاکم باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام هم فرمودند: "فَوَاللّهِ ما اَغْضَبْتُها وَ لا اَکَرَهْتُها عَلی أمْرٍ حَتّی قَبَضَهَا اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ"؛(8) به خدا سوگند تا آخر عمر هیچ گاه او را ناراحت و خشمگین نکردم و هیچ گاه او را بر کاری وادار و اجبار نکردم.

شکستگی مؤمن

تحکم و زورگویی و انانیت، چیز بسیار بدی است. باید آن را کنار گذاشت و صمیمیت و صفا و نرمی را به جای آن حاکم کرد. مولانا می گوید:

خود نشان مؤمنان مغلوبی است لیک در اِشکست مؤمن خوبی است

مرحوم آیت اللّه انصاری همدانی و امثال آن ها در این شکست چه می دیدند که مرتب خودشان را می شکستند. می توانستند طلاق بدهند، اما خدا چه می خواهد، آن مهم است!هر چه اینجا خودت را بشکنی و کوتاه بیایی و مغلوب و مظلوم شوی، خوب است، اما ظالم نشو.

زخمی که زنی چو باز باید خوردن در کم زدن اختیار باید کردن

اولاً نزن، اگر هم خواستی بزنی، کم بزن که به تو می زنند. مولانا می گوید:

گر بدانی قدر زور نیستی هر چه آید در برابر نَاِیستی

اگر بدانی نیستی چقدر زورش زیاد است، دیگر در مقابل بدی دیگران مقاومت نمی کنی و کوتاه می آیی. نمی دانید نیستی چقدر زورش زیاد است، چقدر به شما رشد می دهد!حاج آقا دولابی می فرمود: اگر کسی به شما فحش داد، شما هم جوابش را دادی، معلوم می شود زورت کم است. نتوانستی مقاومت کنی. زود از کوره در رفتی. اصلاً زور نداری. اما اگر سکوت کردی، معلوم می شود زورت زیاد است.

در برابر ابتلائات خداوند باید تسلیم شد. هیچ کس مثل اهل بیت علیهم السلام در برابر ابتلائات، تسلیم قضا و قدر الهی نشدند. خدا می داند در این، چقدر قدرت خوابیده است!

خود نشان مؤمنان مغلوبی است لیک در اِشکست مؤمن خوبی است

هرچه بتوانی خودت را بشکنی، خوب است. می گویند: مرحوم حداد از مادر خانمش خیلی آزار دید و چیزی نگفت و همین برای او موجب فتح بابی شد. یعنی رشد در رحمت و توحید و معرفت، از همین جا برای او آغاز شد.

عظمت مرحوم حداد

خدا آیت اللّه کشمیری را رحمت کند! برای من نقل می کردند که آقای حداد شخص پخته و بزرگ و برجسته ای بود. مکرر از نجف به کربلا می رفتم و از محضر ایشان استفاده می کردم. گاهی هم ایشان به نجف می آمدند و در مسجد برای نماز به من اقتدا می کردند.روزی وسط نماز دیدم کوهی روی دوش من گذاشته شده. تعجب کردم. بعد از نماز دیدم همان موقع آقای حداد به من اقتدا کرده اند. به من می فرمودند: هیچ گاه از این برخوردها هراسی نداشته باشید.

مرحوم آقای کشمیری می فرمودند: شخصی خدمت آقای حداد آمد. خیلی تاریک بود!همه وجودش نفسانیت و ظلمت و منم منم بود. خیلی اظهار وجود و ادعا می کرد. شروع به ورّاجی کرد. آقای حداد نگاهی به من کردند و گفتند: "وَ اِذَا الْجَحیمُ سُعِّرَتْ".(9) به مناسبت و به جا آیه هایی از قرآن می خواندند. بعضی را وقتی داخل جهنم می اندازند، جهنم ناله اش بلند می شود و می گوید: خدایا، این دیگر کیست؟

"ِ اذا اُلْقُوا فیها سَمِعُوا لَها شَهیقاً وَ هِیَ تَفوُرُ تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ"؛(10) هنگامی که در آتش افکنده شوند، صدای وحشتناکی از آن می شنوند و این در حالی است که پیوسته می جوشد. نزدیک است (دوزخ) از شدت غضب پاره پاره شود.

ببینید بعضی ها چه هستند که ناله جهنم را هم در می آورند!

می فرمودند: روزی مرحوم حداد از کربلا به نجف آمدند و مهمان ما شدند. کسی هم در منزل ما بود. فرد نامناسبی بود. اصلاً با روحیه ما و ایشان سازگاری نداشت. "روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم." پیش خود گفتم: آقای حداد وقتی او را ببیند، زود بلند می شود و می رود و می گوید: یا جای من است یا جای این آقا. نگران این بودم که این میهمان عزیز از دستم نرود. همان طور که در فکر بودم، تبسمی کردند و این آیه را خواندند: "فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الاَْرْضِ"؛(11) اما کف های روی آب به بیرون پرتاب می شوند، ولی آنچه به مردم سود می رساند، در زمین می ماند.

یعنی غصه نخور، کف روی آب حبابی است که تمام می شود و از بین می رود. آنچه باقی می ماند آب است که به درد می خورد. مانند شجره خبیثه که "اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاْرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ"؛(12)از روی زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد.

باطل می رود. لازم نیست با او زیاد درگیر شوی. حق ثابت است و می ماند. وقتی مرحوم حداد این را به من گفت: قلبم آرام گرفت. اتفاقاً چند دقیقه نگذشته بود که یک نفر در خانه را زد و گفت: به فلانی بگویید بلیت گرفته ام و دو ساعت دیگر از بغداد پرواز می کنیم. او هم فوری ساکش را جمع کرد و رفت و ما ماندیم.

گشایش معنوی

مادر زن مرحوم حداد خیلی غوغا بود؛ به بهانه های مختلف اذیت و شکنجه می کرد. نوشته اند که مرحوم حداد می فرمود: یک بار نمی دانم چه اتفاقی در خانه افتاد که مادر زن ما از دست ما خیلی ناراحت شده بود و می خواست ما را از خانه خودمان بیرون کند.اتفاقاً در اوج فقر و فشار و گرفتاری ها بود. می فرمود: در همان اوج فشار حالت معنوی عجیبی به من دست داد. یعنی همین حالت تجردی که می گویند. دیدم که روح و بدن من از هم جدا شده است. خودم چیزی هستم و بدنم چیز دیگری. همه بد و بیراه ها و تمام بلاها و آزار و اذیت ها به بدن من می خورد. از همین فشارهای خانوادگی بود که برایم فتح بابی شد و دریچه هایی از عالم معنا به رویم گشوده شد.

مرحوم حاج آقا دولابی می فرمودند: با این کتک ها گناهان و تعین ها می ریزد و بادها و نخوت ها از بین می رود. بسیاری از انبیا و بزرگان بر اثر همین صبرها به جایی رسیده اند. اصلاً سلوکشان در همین صبر و استقامت ها بوده و بر اثر همین استقامت ها درها به رویشان باز شده است

پاورقی

    این موضوعات را نیز بررسی کنید:

    پر بازدیدترین ها

    No image

    سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان خوش اخلاقی

    سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان خوش اخلاقی در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
    Powered by TayaCMS