شبهه ای در حديث «ان الله يغضب لغضب فاطمه...» از ابن تیمیه

شبهه ای در حديث «ان الله يغضب لغضب فاطمه...» از ابن تیمیه

چكيده:

تضعیف مغرضانه روایات و وقایع تاریخی توسط ابن تيميه

طرح شبهه:

جواب شبهه

علما وحدیث شناسانی که برصحت این روایت تصریح کرده اند:

نقل اصل روایت، باسند آن ازمحدثین عامه:

راویان حدیث:

تایید صحت این حدیث توسط ابوبکر وعمر...

روایاتی که صحت این روایت را تأیید می کنند:

دلیل انکار این روایت توسط ابن تیمیه:

بحثی در مورد دلالت و معنای روایت:

بسم الله الرحمن الرحیم

كليد واژه: فاطمه(س)، رضاوغضب، ابن تيميه

چكيده:

در این نوشتار یکی ازحقایقی را که مورد انکار بی دلیل ابن تیمیه قرار گرفته، بررسی کرده ایم وآن روایت مشهور نبوی(ص) است که فرمودند: یافاطمه ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاککه صحت این روایت مورد انکار ابن تيميه ناصبي قرارگرفته وما در اینجا صحت روایت وشهرت آن را اثبات کرده و دروغ بودن ادعای ابن تیمیه را آشکار ساخته ایم

برای این منظور، نخست علمایی که متقدم بر ابن تیمیه بودند واین حدیث را نقل کرده اند آورده ایم ،همچنین بعضی از بزرگانی که بعد ازابن تیمیه این حدیث را نقل کرده اند، معرفی کرده ایم وکسانیکه تصریح به صحت روایت کرده اند جداگانه آورده ایم وراویان روایت را ازحیث وثاقت مورد بررسی قراردادیم.

همچنین احادیث دیگری که میتوانند مؤید صحت این حدیث باشند جمع کرده وبحث کرده ایم ودرآخر بحث کوتاهی در مورد دلالت این حدیث آورده ایم.

مقدمه:

یکی از کسانیکه در طول چندین قرن، مورد توجه خاص وهابیت قرار گرفته وبرای او ارزش فراوانی ازنظرعلمی قایلند،ونظرات خود رابر ميناي تفكر او بيان مي كنند، تقی الدین احمدبن عبدالحلیم معروف به (ابن التیمیه)است اوکسی است که افکار وهابیان ازاو سرچشمه می گیرد.

اودرشهر حران درسال 661ه.ق متولد شد ودرسال 728 ه.ق در دمشق وفات یافت ودر خانه ای پرورش یافته که اعضای آن بیش ازیک قرن پرچم دارمذهب حنبلی بوده اند.

تضعیف مغرضانه روایات و وقایع تاریخی توسط ابن تيميه

ابن تیمیه روایاتی راکه مخالف عقاید وآرای خودش بود،بدون آنکه سندش رابررسی کند،نسبت جعل ووضع به آنها می دهد، همچنین هنگامیکه باحقایق تاریخی که مخالف باعقیده ومذهب اوست برخورد میکند آن را بطور کلی منکر میشود بدون آنکه توجهی به مسلم بودن آن بکند.

مخصوصا اگر این روایت یا واقعه تاریخی مربوط به فضایل اهل بیت(ع) باشد، و یکی از این روایاتی که بدون دلیل مورد انکار ابن تیمیه قرار گرفته روایت مشهور ان الله یغضب لغضب فاطمه ویرضی لرضاها است

دشمنی ابن تیمیه با اهل بیت(علیهم السلام):

کمتر کسی است که کتابهای ابن تیمیه رابخواند وپی به نصب وعداوت ودشمنی اونسبت به اهل بیت (ع) نبرد باهربهانه ای سعی می کند فضایل اهل بیت(ع) را انکار کند وجنایات وظلمهای دشمنان ایشان راتوجیه کند، وبزرگان عامه نیز نصب وعداوت ابن تیمیه نسبت به اهل بیت(ع) وحتی کفراورا تصریح کرده اندکه به بعضی اشاره می کنیم:

- ابن حجر عسقلانی در(الدررالکامنه،ج1،ص155) گفته:" مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند: برخی اورابه تجسیم نسبت میدهندوگروهی نیزاورابه کفروعده ای به نفاق نسبت داده اند،به جهت نسبت ناروایی که به علی(ع)میدهد"

- علامه زاهد کوثری در رد ابن تیمیه گفته " ازکلمات اوآثاربغض ودشمنی باعلی(ع) ظاهر میگردد" [1]

طرح شبهه:

ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه مي گويد: حديث أنّ النبيّ صلى الله عليه و سلم قال: يا فاطمة إنّ اللَّه يغضب لغضبك و يرضى لرضاك فهذا كذبٌ منه، ما رووا هذا عن النبيّ صلى الله عليه و سلم و لا يُعرف هذا في شي ء من كتب الحديث المعروفة، و لا الإسناد معروف عن النبيّ صلى الله عليه و سلم لا صحيح و لا حسن[2]

حديثى كه پيغمبر (ص) فرموده باشد: "يا فاطمة انّ اللّه يغضب لغضبك و يرضى لرضاك " دروغى از او (علّامه حلی ) است. نه اين روايت را از پيغمبر (ص) نقل كرده اند و نه در كتابهاى حديث معروف، چنين حديثى شناخته شده و نه سلسله سندى صحيح يا حسن دارد.

جواب شبهه

امّا برخلاف دروغگوییهای ابن تیمیه این حديث، اسناد معروفى نزد حفّاظ و محدثین دارد، برخى اعتراف به صحت آن كرده و پاره اى حسن بودن آن را تأييد كرده اند و آن رابه پيغمبر اکرم (ص) رسانده اند.

علما وبزرگانی که این روایت را ازنبی اکرم(ص) نقل کرده اند اکثرشان متقدم برابن تیمیه- قبل ازسال 728- هستند و انکاراین شخص یا نشان جهل اوبه کتب اهل سنت است ویانشان کینه توزی وبغض اوبر اهل بیت(ع) است که می خواهد عمدا فضایل ایشان را انکار نماید، وبعضی از ناقلین حدیث از علمای متاخر برابن تیمیه هستند که روایت را نقل کرده وآن را صحیح دانسته اند وما هردو گروه راجداگانه معرفی میکنیم تا حقانیت وصحت روایت وهمچنین خبث باطنی ودروغگویی ابن تیمیه مشخص گردد

بعضی از علمای متقدم برابن التیمیه كه حديث رابا لفط( ان الله یغضب لغضبک) روايت كرده اند:

1- ابن المثنى البصري، أبو موسى: المتوفّى (252). في معجمه.(کما فی الغدیر)

2- ابن أبي عاصم، أبو بكر: المتوفّى (287). فی کتابه الاحادوالمثانی ج5 ص363 رقم الحدیث 2959

3- أبو يعلى الموصلي: المتوفّى (307). في المعجم ج1ص233 رقم الحدیث 141

4- الطبراني،أبو القاسم: المتوفّى (360) فی المعجم الكبيرج1ص89 رقم180 ج16ص255 رقم الحدیث 18434

5- الدولابی، محمدبن احمد: المتوفّى(320). فی الذریه الطاهره النبویه ص168 رقم الحدیث 226

6- ابن عدی، عبدالله: المتوفّى(365). فی الکامل ج2ص351

7- الحاكم النيسابوري أبو عبد اللَّه: المتوفّى (405). في المستدرك على الصحيحين:ج6 ص25(11/38) رقم الحدیث 4730 و صحّحه.

8- أبو سعيد الخركوشي: المتوفّى (406). في شرف المصطفی ج5ص350

9- أبو نعيم الأصبهاني: المتوفّى (430). في فضائل الصحابة ج 1ص381 رقم الحدیث 338

10- أبو نعيم الأصبهاني: المتوفّى (430). في فضایل الخلفاج1ص251 رقم الحدیث 141

11- ابن عساكر، أبو القاسم: المتوفّى (571). في تاريخ مدينة دمشق ج3ص156 رقم الحدیث 598

12- الحافظ أبو العبّاس محبّ الدين الطبري: المتوفّى (694). في الذخائر (ص 39).

13- ابن اثیر الجرزی: المتوفّى(630). فی اسدالغابه ج5 ص523

14- رافعی(یافعی) القزوینی، عبدالکریم: المتوفّى(623). فی التدوین فی اخبارالقزوین ج1ص168- باب الذال

15- 16- ابن الغطریف: المتوفّى(377). فی الجزء، ج1 ص32 رقم31

16-ابن الجوزی ابوالفرج : المتوفّى(597) . فی المدهش ج1ص38

17-ابن النجارالبغدادی: المتوفّى(643).فی ذیل تاریخ بغداد ج2ص140

18- ابن کرامه،المحسن: المتوفّى(494). فی تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبین ص40

19- الحافظ أبو المظفّر سبط ابن الجوزي: المتوفّى (654). في تذكره الخواص ص310

20- قاضی نعمان مغربی: المتوفّى(363) فی شرح الاخبار ج3ص29 (بلفظ :ان الله لیغضب لغضب فاطمه)

21- خوارزمی، موفق بن احمد: المتوفّى(568) فی مقتل الحسین ج1ص52

22- گنجی الشافعی : المتوفّى(658)فی کفایه الطالب ص219

23- ابن المغازلی،محمدبن محمدالواسطی: المتوفّى(483) فی المناقب ص351

اكثرعلما بعداز ابن تيميه نيز اين حديث را نقل كرده اند وبعضي برصحت آن اذعان كرده اند وما براي مراعات اختصار فقط بعضي از آنهارا اشاره مي كنيم

علما وحدیث شناسانی که برصحت این روایت تصریح کرده اند:

1- الحاكم النيسابوري: ابوالعباس محمدبن یعقوب ثناالحسن بن علی بن عفان العامری(واخبرنا) محمد بن علی بن دحیم بالکوفه ثنا احمد بن حاتم بن ابی غرزه قالا ثنا عبدالله محمدبن سالم ثناحسین بن زیدبن علی عن عمر بن علی عن جعفربن محمد عن ابیه عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی رضی الله عنه قال رسول الله(ص) لفاطمهان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه.[3]

طبق گفته حاکم نیشابوری این روایت براساس شروط بخاری ومسلم برصحت یک روایت، صحیح میباشد ولی آن دو درکتب خود نیاورده اند
[واین مطلب جای تأمل است که چرا این روایت را بااینکه صحیح میدانند ولی در صحاح خودجای نداده اند وسرآن برکسیکه بغض نویسندگان این صحاح رانسبت به اهل بیت(ع) می داند،پوشیده نیست]

2- الهیثمی متوفای (807): عن علي بن أبي طالب رضي اللّه عنه عن النبي(ص) قال: يا فاطمة إن اللّه يغضب لغضبك و يرضى لرضاك،رواه الطبرانی واسناده حسن.[4]

نقل اصل روایت، باسند آن ازمحدثین عامه:

اهل سنت غالبا اين روايت را يك سند ذكر كرده اند كه به كه اكثرراويان آن هم معصومين(ع) مي باشند:

1- الحافظ الطبرانيّ في المعجم الكبير قال:حدّثنا محمّد بن عبد اللّه الحضرمي، نا عبد اللّه بن محمّد بن سالم القزّاز، حدثنا أبو العباس محمّد بن يعقوب، ثنا الحسن بن عليّ بن عفّان العامري، (و أخبرنا) محمّد بن عليّ بن دحيم بالكوفة، ثنا أحمد بن حاتم بن أبي غرزة، (قالا) ثنا عبد اللّه محمّد بن سالم، ثنا حسين بن زيد بن عليّ، عن عمر بن علي، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن عليّ بن الحسين، عن أبيه، عن عليّ رضي اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لفاطمة: إنّ اللّه يغضب لغضبك ویرضى لرضاك .[5]

2- ابن أبي عاصم دركتاب الآحادوالمثانی قال:حدثنا عبدالله بن سالم المفلوج- وکان من خیار الناس- ناحسین بن زیدبن علی عن عمر بن علی عن جعفربن محمد عن ابیه عن علی بن الحسین عن ابیه عن علی رضی الله عنه قال رسول الله صلی الله علیه واله وسلم لفاطمه ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک"[6]

3- ابن عساکر: أخبرنا أبو محمد هبة اللّه بن سهل بن عمر الفقيه، أنبأنا أبو عثمان سعيد بن محمد العدل، أنبأنا أبو عمرو محمد بن أحمد الحيري.قالا: أنبأنا أبو يعلى الموصلي، أنبأنا عبد اللّه بن محمد بن سالم- زاد الحيري: المفلوج كوفي- نا حسين بن زيد، عن علي بن عمر بن علي، عن جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده، عن الحسين بن علي، عن علي أن النبي صلى اللّه عليه و سلّم قال لفاطمة: يا فاطمة إن اللّه تبارك و تعالى ليغضب- و قال الحيري: يغضب- لغضبك و يرضى لرضاك [7]

راویان حدیث:

تمامی راویان حدیث ازنظر حدیث شناسان اهل سنت مورد وثوق میباشند ودر مورد هیچکدام جرحی را وارد نکرده اند، مخصوصا که سند روایت به چند امام معصوم ختم میشود ،فقط ذهبی به دفاع ازاستادش ابن تیمیه برآمده واین حدیث رابا سند حاکم نیشابوری تضعیف کرده است و گفته:" حسین بن زید" منکر الحدیث است ودرست نیست که به او احتجاج شود ولی این جرح ونقد اوغریب است چون دلیلی برجرح خود نیاورده است، ودر مقابل او دیگر علما اوراتوثیق کرده اند مانند:

- ابن عدی در (الکامل) گفته :"عموم حدیث او از اهل بیت (ع) است وامید است که دراوباکی نباشد"[8]

- ابن حجر گفته:"اوصدوق است وچه بسا دربرخی مواردبه خطا رفته است"

- ونیزضیاء مقدسی این حدیث را درکتاب (الاحادیث المختاره) نقل کرده است،با التزام به این که احادیثی که نقل میکند همگی موثقند.[9]

ازطرفی ذهبی متهم به تشددو سختگیری دراحادیثی است که درباب فضایل اهل بیت(ع) وارد شده است وگاهی بدین جهت افراد جلیل القدری را تضعیف کرده است وابن حجر گفته است :سزاوار است کسانیکه ازناحیه ذهبی تضعیف میشوند راخوب بررسی کنیم".[10]

پس راویان روایت نیز مورد وثوقند وحتی باشروط بخاری ومسلم نیزروایت صحیح میباشند

تایید صحت این حدیث توسط ابوبکر وعمر...

بعدازجریان سقیفه و هجوم به خانه وحی، عمر به ابوبکر گفت:نزد فاطمه برویم گویا که ازما غضبناک است،هردو به منزل فاطمه(س) آمدندوحضرت با آن دو محاجه کردند وفرمودند: آیا ازپیامبر(ص) شنیدید که خداباغضب من غضب میکند وبارضای من راضی می شود؟ گفتند بلی شنیدیم، فرمو خدا وملایکه راشاهد می گیرم که شما مراغضبناک کردیدومن ازشما راضی نیستم ونزد پیامبر(ص) ازشما شکایت خواهم کرد

این واقعه درکتب اهل سنت نیز نقل شده ونشان میدهد بزرگان منکرین برصحت این روایت شهادت داده اند:

1- دركتاب الامامه والسیاسه: قالت فاطمة عليها السلام لهما(ابي بكر وعمر):نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: رضي فاطمة من رضاي و سخط فاطمة من سخطي؛ فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبّني و من أرضى فاطمة فقد أرضاني، و من أسخط فاطمة فقد أسخطني؟ قالا: نعم سمعناه من رسول اللّه. قالت: فإني أشهد اللّه و ملائكته أنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني و لإن لقيت النبي لأشكونّكما إليه.[11]

وقتي كه ابوبكر وعمر به عيادت فاطمه(س) آمده بودن حضرت به آنها فرمودشمارا به خداآيا از پيامبرنشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه از خوشنودي من وغضب او ازغضب من است هركس اورا دوست بدارد مرا دوست داشته وهركس اوراخوششنود كند مرا خوشنود كرده وهركس فاطمه را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است؟ گفتند بله ازرسول خدا شنيده ايم، فرمود:خداوملائكه را شاهد مي گيرم كه شما مرا غضبناك كرديد وخوشنود نكرديد واگرپيامبرراملاقات كنم ازشما شكايت مي كنم

2- وفاضل المعاصر أستاذ عباس محمود العقاددركتاب المجموعة الكاملة- العبقريات الإسلامية (ج 2 ص 328 ط دار الكتاب اللبناني بيروت) همان جريان رانقل كرده است:

و في خلال الخلاف على هذه القضية قال عمر لأبي بكر: انطلق بنا إلى فاطمة فانا قد أغضبناها. فانطلقا فاستأذنا عليها فلم تأذن لهما، فأتيا عليا فكلماه، فأدخلهما.

فلما قعدا ... فقالت: أ رأيتكما ان حدثتكما حديثا عن رسول اللّه تعرفانه و تفعلان به؟ قالا: نعم. فقالت: نشدتكما اللّه ألم تسمعا رسول اللّه يقول: رضاء فاطمة من رضائي و سخطها من سخطي؟ قالا: نعم سمعناه من رسول اللّه قالت: فاني أشهد اللّه و ملائكته إنكما أسخطتماني و ما أرضيتماني، و لئن لقيت النبي لأشكونكما اليه[12]

پس انکارابن تیمیه درمقابل تأیید رهبرانش(ابوبكروعمر) هیچ ارزشی ندارد

روایاتی که صحت این روایت را تأیید می کنند:

الف: روایت " فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی "

ازاحادیثی که مضمون این روایت رااثبات میکند ودلیل بر صحت آن می باشد ،روایت متواترفاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبنى میباشد که درآن غضب فاطمه(س)، غضب رسول الله معرفی شده است ومعلوم است که خدا هم باغضب رسولش غضب میکند وبا رضایش راضی میشودو به این مطلب (غضب کردن خداباغضب رسولش) در احادیث اهل سنت نیز تصریح شده ازجمله درصحیح بخاری ومسلم این روایت درموردزنان پیامبروارد شده که أفتأمنين أن يغضب اللّه لغضب رسوله فتهلكين[13]. (آيا درامانيد كه خدا با غضب پيامبرش غضب كند وشماهلاك شويد؟)واین نشان میدهد که خدا باغضب رسولش غضب میکند.

دراینجا به بعضی ازمنابع مهم عامه که این روایت رانقل کرده اند اشاره میکنیم:

1- بخاری : المتوفّى (253) فی صحيح البخارى باب مناقب المهاجرین: ج4 ص210و ج4 ص219 (دارالفکر للطباعه): حدثناابوولید حدثناابن عیینه عن عمروبن دینار عنابی ملیکه عن المسوربن مخرمه ان رسول الله صلی الله علیه واله قال:فاطمه بضعة منّي فمن أغضبها أغضبني.[14]

2- عن نصر بن مزاحم، عن زياد بن المنذر، عن زاذان، عن سلمان، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: يا سلمان من أحبّ فاطمة ابنتي فهو في الجنّة معي.....حتي قال: فمن رضيت عنه ابنتي فاطمة رضيت عنه، و من رضيت عنه رضي اللّه عنه، و من غضب عليه ابنتي فاطمة غضبت عليه، و من غضب عليه غضبت اللّه عليه، يا سلمان ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها عليّا، و ويل لمن يظلم ذرّيّتها و شيعتها.[15]

3- ابن عیینه عن عمرو عن محمدبن علی قال:قال رسول الله (ص):"انما فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی"[16]

ب : روایت "ان الله یغضب لغضب علی (ع)"

روایات دیگری در کتب روایی داریم که مضمون ومفهوم آنها، صحت روایت مورد بحث را تأیید میکنند ازجمله آنها روایتی است که درآن غضب حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را موجب غضب خداوند ورضایت آن حضرت را رضایت الهی میداند و دلیل این مطلب این است که هردو بزرگوار درمقامات معنوی یکسان ومساوی هستند، که به نمونه هایی از آن روایات اشاره میکنیم:

1- روى حديثا عن أبي موسى الحميدي قال :کنت مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم ومعه ابوبکر وعمر وعثمان ونفرمن الصحابه وعلی ،فالتفت الی ابی بکر فقال:یا ابابکر هذاالذی تراه وزیری فی السما ووزیری فی الارض یعنی علی بن ابی طالب- فان احببت ان تلقی الله وهوعنک راض فارض علیا فان رضاءه رضی الله وغضبه غضب الله. [17]

2- العلامة الزمخشرىّ، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لام هاني: لا تغضبي عليّا، فان اللّه يغضب لغضبه الحديث[18].

3 - قال الخرکوشی النیشابوری فی شرف المصطفى ،ص272(متن): زيد بن على عن لبانة عن عبد اللّه قال بينا انا عند رسول اللّه و جميع المهاجرين و الانصار الا من كان منهم فى سرية فاقبل على يمشى و هو مغضب فقال من اغضبه فقد اغضبنى.[19]

ج : روایات شفاعت حضرت زهرا مويد ديگربر صحت اين روايت

يك گروه ديگر از رواياتي كه ميتوانند مؤيد براي صحت مضمون حديث (ان الله يغضب لغضب فاطمه ) باشند احاديثي است كه دلالت دارند برشفاعت آن حضرت وقبولي شفاعت ايشان در محضر الهي وهمچنين غضب آن حضرت برقاتلين امام حسين(ع) وغضب خدا به غضب آن حضرت، كه بعنوان نمونه به يكي از اين روايات اشاره مي كنيم:

- تحشر ابنتي فاطمة و معها ثياب مصبوغة بدم، فتعلّق بقائمة من قوائم العرش و تقول: يا عدل يا جبّار! احكم بيني و بين قاتل ولدي! قال صلّى اللّه عليه و آله: فيحكم لابنتي و رب الكعبة.[20]

دلیل انکار این روایت توسط ابن تیمیه:

بعد ازرحلت پیامبراکرم(ص)، بزرگان عامه وغاصبین خلافت، رفتار مناسبی با تنها یادگار پیامبر (ص) نکردند ازجمله، اموال حضرت فاطمه (ص) رامصادره کردند ودرب خانه اش را آتش زدند چنانکه بزرگانشان نقل کرده اند مثلا:

- إن أبا بكر تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه، فبعث إليهم عمر فجاء فناداهم و هم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب

ابوبکر وقتی دیدکسانی باعلی (ع)از بیعت او سرزده اند عمر را بسوی آنها فرستادوعمر به خانه علی(ع)آمد ولی آنهاازبیعت امتناع کردند عمرگفت :هیزم بیاورید... [21]

- ابن عبدربه الاندلسی: المتوفّى(328) :"فأما علي و العباس و الزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتى بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة ، و قال له: إن أبوا فقاتلهم فأقبل بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار[22]

- بلاذری، احمدبن یحیی، فی الانساب الاشراف:"أن أبا بكر أرسل إلى علىّ يريد البيعة، فلم يبايع. فجاء عمر، و معه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يا ابن الخطاب، أتراك محرّقا علىّ بابى؟ قال: نعم"[23]

وفرزندش محسن بن علی (علیه السلام) را باضربات خود سقط کردند:

- الصفدي،خلیل بن ابیک بن عبدالله: المتوفّى(764) فی الوافي بالوفيات: ج 5 ص 347: " أنه ذكر في ترجمة النظام- أستاذ الجاحظ- أنه قال:: إن عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتى ألقت المحسن من بطنها"[24]

وباضربات خود باعث شهادت آن حضرت شدند:

جويني شافعي در كتاب فرائد السمطين ازپيامبر(ص) نقل مي كند: و إني لما رأيتها ذكرت ما يصنع بها بعدي؛ كأني بها و قد دخل الذلّ بيتها و انتهكت حرمتها و غصبت حقها و منعت إرثها و كسرت جنبتها و أسقطت جنينها، و هي تنادي: يا محمداه، فلا تجاب و تستغيث فلا تغاث...... فتكون اوّل من يلحقني من أهل بيتي فتقدم عليّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. [25]

عالم بزرگ سنى شافعي جويني - استاد جمعى از علماى اهل سنت ، كه يكى از شاگردانش - ذهبى - كه به شاگرديش افتخار مى كند و مى گويد : سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّين . . . و كان ديّناً صالحاً (تذكرة الحفاظ ، ج 4 ، ص 1505 ، رقم 24 .) - . از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مى كند كه فرمود : چون به دخترم فاطمه مى نگرم بياد مى آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گرديده ، از وى هتك حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمى آورد يا محمداه . . . .

تاجایی که معتبر ترین کتابشان نقل کرده که حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) ازدنیا رفت در حالیکه ازابوبکر وعمر غضبناک بود ووصیت کرد که حضرت علی(ع) شبانه غسل و کفن ودفن کند وکسی ازآنها رااطلاع ندهد:

- صحیح البخاری ،ج8، ص3،کتاب الفرائض: "فهجرته(ابابکر) فاطمه(س)فلم تکلمه حتی ماتت"[26]

- صحیح البخاری ج5، ص83، (باب غزوه خیبر) :" فوجدت فاطمة على أبي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد النبي صلى الله عليه و سلم ستة أشهر فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها ولم یکن یبایع علی تلک الاشهر"[27]

واین جنایات سبب شد که آن حضرت با حالت غضب ازآنها ازدنیا رحلت فرمودند، ازطرفی هم ار پیامبر(ص) نقل کرده اند که فرمود: ان الله یغضب لغضب فاطمه"

حال اگرعلمای عامه این مسایل راکنارهم بگذارند،یا باید بگویند بزرگانشان مورد غضب الهی هستند ومصداق (مغضوب علیهم) میباشند یا این روایات صحیح راتکذیب کنند تا وجهه بزرگانشان راازاین ننگ پاک نمایند.

دراین میان علمای اهل سنت درمواجهه بااین حقایق تاریخی واحادیث مشهوره چند گروه شده اند:

گروه اول، مقدمه اول را نفی کرده اند وجنایات وظلمهایی راکه بزرگانشان مرتکب شده اند را انکار می کنند ولی این جنایات آنقدر درتاریخ ذکر شده اند که قابل انکار نیستند ودرجای خود از طریق کتب عامه صحت این ظلمها به اثبات رسیده است

گروه دوم، اشخاصی مانند ابن تیمیه هستند که سعی کرده اند مقدمه دوم یعنی (غضب خدا با غضب حضرت فاطمه) راانکارکنند که دراین نوشته اثبات کردیم که طبق اعتراف علمای عامه این روایات صحیح السند ومشهور هستند، اگرچه بعضی از محدثین مغرض مانند بخاری ومسلم این روایت را درکتب خود نیاورده اند ولی با معیارهای آنها این روایت صحیح میباشد وخداوند حق راتوسط دیگر محدثین آشکارساخته است

گروه سوم که منصف بودند بعضی از ظلمهای ایشان وغضب حضرت برایشان وروایت غضب خدا با غضب حضرت فاطمه(س) رانقل کرده اند ولی خودشان را به غفلت زده وتوجهی به نتیجه این دومطلب نکرده اند

نتیجه: پس معلوم می شود که غرض ابن تیمیه از انکار این روایت شبهه علمی وضغف سند نیست بلکه غرض اظهار دشمنی با اهل بیت(ع) ونصرت دشمنان آنهاست.

وعلی رغم دروغ پردازیهای ابن تیمیه این روایت صحیح السند است ونزد علمای اسلام شهرت دارد وکسانیکه درمورد حضرت فاطمه (س) مطلبی نوشته اند غالبا این روایت راهم جزء فضائل آن حضرت ذکر کرده اند.

بحثی در مورد دلالت و معنای روایت:

الف: گستره صدق روایت:

بعضی از علمای عامه در مقابل این حدیث ، این شبهه را مطرح کرده اند که منظور از این روایت این است که خدا باغضب حضرت فاطمه(س) غضبناک می شود ولی در صورتی که غضب حضرت زهرا(س) به حق باشد واگر غضب حضرت به حق نباشد خدا با غضب او غضب نخواهد کرد، ونتیجه گرفته اند که در جریان غصب فدک وحمله به خانه وحی که حضرت بر ابوبکر وعمر غضب کردند غضبشان به حق نبوده است وابوبکر وعمر مورد غضب خدا نیستند.

در جواب گفته می شود که اولا: روایت مطلق است وتخصیص زدن آن بدون دلیل جایز نیست

ثانیا: اين روايت درمقام بيان فضيلت حضرت زهرا(س) است واگر این روایت را به غضب حق تخصیص بزنیم هیچ فضیلتی برای حضرت با این حدیث اثبات نمیشود و فرموده پیامبر(ص) در مورد آنحضرت، باآن تاکیدات لغو خواهد بودواین فضیلت در صورتی است که بطورمطلق غضب و رضای حضرت موجب غضب ورضای الهی باشد

این مطلب را آیه تطهیر نیز تایید می کند چون درآن آیه حضرت زهرا(س) ازهر پلیدی مبرا وپاک معرفی شده است ومعلوم است که غضب نابحق نیز گناه وپلیدی است، پس باید بگوییم حضرت فاطمه(س) همیشه بحق غضب ورضا می کند وهمیشه خدا با غضب او غضب کرده وبا رضایش راضی میشود

ب: آیا خداوند در غضب و رضا تابع بنده است؟

باید دقت داشته باشیم که منظور روایت این نیست که خدا در غضب ورضا تابع فاطمه زهرا(س) است ، بلکه منظور این است که حضرت چنان مرتبه بالایی از قرب الی الله دارند که لحظه ای بدون مشیت الهی چیزی را اراده نمیکنند وغضب ورضای حضرت ودیگر تصمیماتشان بدون ذره ای خطا دقیقا مطابق با اراده الهی می باشد ومقتضای عصمت فاطمه زهرا(س) نیز همین میباشد وروایات غضب خدا به غضب پیامبر اسلام وامیرالمومنین(ع) نیز به همین معنا هستند

ولی درمورد دیگر مومنان این کلام بطور مطلق صادق نیست بلکه در جایی که غضب ورضای آنان مطابق با حق باشد غضب ورضای الهی را بهمراه دارد.

ج : مقام ولایت مطلقه برای حضرت فاطمه (علیهاالسلام)

مسلم است که فاطمه(س) بضعه الرسول (ص) است ومنظور ازاین بضعه بودن از لحاظ جسمی نیست چون آن را همگان میدانند بلکه منظور بضعه بودن از جهت مقامات و کمالات معنوی است، از طرفی در روایات حضرت زهرا کفو حضرت امیرالمومنین(ع) معرفی شده است و این کفو بودن از هر لحاظ مخصوصا از جهت عصمت و مقامات و کمالات معنوی می باشد، وطبق آیه مباهله و احادیث خلقت نوری حضرت علی(ع) نفس پیامبر(ص) است و باآن حضرت اتحاد روحی دارند. [28]، نتیجه این میشود که حضرت فاطمه نیز ازلحاظ مقام ولایت مساوی با آن بزرگواران هستند وهر سه صاحب مقام ولایت مطلقه کلیه الهیه میباشند اگر چه در این عالم وظایف ومسئولیتهایشان باهم فرق دارد.

حدیث شریف ( ان الله یغضب لغضب فاطمه) نیز به این مطلب والا دلالت دارد ومقامی بالاتر از مقام عصمت و مقام مخلصین را برای حضرت اثبات می کند وآن مقام بالاتر همان مقام ولایت مطلقه کلیه الهیه استکه پیامبر(ص) وامیر المومنین (ع) صاحب آن هستند، و دلیل این مطلب این است که حضرت یونس (ع) با آنکه پیامبر الهی ومعصوم بود ولی خداوند متعال در موردی با غضب او غضب نکرد

( وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين)[29]

ولی در مورد حضرت فاطمه (س) غضب ورضای الهی مطلق است ونشان میدهد که مقام حضرت از انبیای الهی غیر از پدر بزرگوارشان ، بالاتر می باشد. چون فاطمه بضعه الرسول الاعظم وکفو نفس الرسول (ص) می باشد

نتيجه:انكار ابن تيميه ازروي كينه ودشمني است واين حديث معروف ونزد حديث شناسان صحيح مي باشد.


[1] - الحاوی فی سیره الطحاوی،ص26

[2] - منهاج السنه ج2ص 170

[3]- المستدرک علی الصحیحین ج3 ص153،رقم4730

[4] - مجمع الزواید:ج9 ص204

[5] - المعجم الكبيرج1ص89 رقم180

[6] - الآحادوالمثانی ج5 ص363 رقم الحدیث 2959

[7] - تاريخ مدينة دمشق ،ج 3،ص: 156

[8] - عبدالله بن عدي، الكامل، ج2 ص351، دارالفكر بيروت، محرم1409

[9] - ابن تیمیه موسس افکاروهابیت، علی اصغررضوانی ص114

[10] - لسان المیزان ج4 ص235

[11] - ابن قتیبه دينوري الامامه والسیاسه ص20، تحقیق:الزینی (اگرچه بعضي ازسني هابراي فرار ازحقايقي كه ابن قتيبه نقل كرده است اورا شيعه معرفي كرده اند ولي شواهدي هست كه سني بودن اورا تاييد مي كند، براي ديدن دلايل سني بودن او مراجعه كنيد به: كتاب دانشنامه شهادت حضرت زهرا(س)، علي لباف، انتشارات منبر، ص163)

[12] - عباس محمود العقاد، المجموعة الكاملة- العبقريات الإسلامية، ج 2 ص 328 ، دار الكتاب ، بيروت

[13] - البخاری ج3 ص104

[14] - صحيح البخارى باب مناقب المهاجرین: ج4 ص 210و ج4 ص219

[15] - الجويني، ابراهيم بن مويد: المتوفّى(730)في فرايد السمطين ج2 ص 67

[16] - المصنف ج7،ص526

[17] - ینابیع الموده ج2ص289، رقم 824 (اگرچه روايت ينابيع الموده نزد عامه اعتباري ندارد ولي دوروايت ديگر برمدعاي ما كافي است واين روايت ميتواند بعنوان مويد باشد)

[18] - ربيع الأبرار، ص 166

[19] - شرف النبي(ترجمه شرف المصطفي) ،ص272(متن) ترجمه:نجم الدين محود راوندى، انتشارات بابك تهران 1361 ش

[20] - ابن مغازلى شافعى : مناقب ابن المغازلي الشافعي،ص 105، ناشر: دار الأضواء ، بيروت ، سال چاپ: 1424 ،چاپ: سوم

[21] - این روایت در کتاب السقيفه وفدك(ابوبكرجوهرى)به نقل ازاوابن ابى الحديدج 6 ص 11 ودرکتاب روضه الصفا(ميرخواند) ج 2ص 595 آمده است

[22] - العقد الفريد ج 5 ص 12

[23] - بلاذري،انساب الاشراف ج 1 ص 586

[24] - الوافي بالوفيات: ج 5 ص 347

[25] - جوینی شافعی ، فرائد السمطین ج 2 ص 34-35

[26] - صحیح البخاری ج8 ص3

[27] - صحیح البخاری ج5 ص83

[28] - مقاله اتحاد روحی پیامبر وعلی(ع) ، قادر سعادتی

[29] - الأنبياء : 87

Powered by TayaCMS