آياتى از قرآن كريم همراه با سه نوع خطاب است. شروع بعضى از آيات با «يبَنِى ءَادَمَ»[1] است و بعضى ديگر با «يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ»[2] است و شروع بعضى از آيات با «يأَيُّهَا الْإِنسنُ»[3] است. مهم اين است كه در هر سه نوع، چه به صورت صريح، و چه مجمل، مسأله حرام مطرح است. در سوره مباركه اعراف، خداوند به همه هشدار مى دهد، از قبيل مردم و زن. چون از قديم، خانم ها بودند كه شغل هاى درآمدزا، قابل قبول و طبيعى مانند: كشاورزى، گلخانه دارى، برنج كارى و صيفى كارى داشتند. در زمان رسول خدا بعضى از خانم ها شغل آرايشگرى داشتند، پيغمبر نيز مخالفتى نداشت. بعضى از خانم ها، فروشنده عطر، شانه، انگشتر و النگو بودند كه در روايت دارد گاهى به خانه پيغمبر مى آمدند و سبد اجناس خود را كنار اتاق مى گذاشتند كه اگر خانمى بخواهد، بيايد خريد بكند، پيغمبر هم پولش را مى داد.
مواظب باشيد شيطان يعنى آن انسان وسوسه گر، گمراه كننده و خنّاس، در زندگى شما ايجاد فتنه نكند.
خداوند مى فرمايد: تقلّب در جنس، كم فروشى و ساير رشته هاى حرام مالى، باعث مى شود شما را از ورود به بهشت محروم كنم. «يبَنِى ءَادَمَ لَايَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطنُ كَمَآ أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم»[4] ما، پدر و مادر شما را از خوردن ميوه يك درخت منع كرديم، آنها هم بايد منع مرا گوش مى دادند. ما گفته بوديم: اين ميوه را نخوريد. ولى شيطان گفت: بخوريد. از يك طرف خدا مى گويد: نپوش، نخر، نبر و از طرف ديگر شيطان مى گويد: اين لباس را بپوش، اين زمين را بخر، اين پور را بردار. خدا مى فرمايد: ما به شما عقل، فطرت و قدرت تشخيص داديم، من كه آفريننده شما و همه كاره شما هستم، مى گويم: نخوريد. اما شيطان كه هيچ كاره شما و دشمن شما است، مى گويد: بخوريد، كدام حرف را بايد گوش بدهيد؟
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: آدم و حوا در بهشت آخرت نبودند. در يك منطقه خوش آب و هوا در همين خاورميانه بودند، چون در بهشت آخرت هيچ چيزى ممنوع نيست. ما درباره بهشت آخرت مى خوانيم: «فِى سِدْرٍ مَّخْضُودٍ* وَ طَلْحٍ مَّنضُودٍ* وَ ظِلٍّ مَّمْدُودٍ* وَ مَآءٍ مَّسْكُوبٍ * وَ فكِهَةٍ كَثِيرَةٍ* لَّامَقْطُوعَةٍ وَ لَامَمْنُوعَةٍ* وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ»[5] از اين آيه شريفه روشن مى شود اين بهشت آدم و حوا، بهشت آخرت نبوده است. چون قرآن مى فرمايد: هيچ بنده اى در آنجا از هيچ خوراك، پوشاك و لذّتى منع نمى شود. هيچ كس را هم از آنجا بيرون نمى كنند. به طور مكرر در آيات قرآن تأكيد شده كه: «جَنتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا»[6] كسى را بيرون نمى كنند.
در بعضى از كتاب ها در مورد آخرتى يا دنيايى بودن بهشت آدم و حوا، بحث هاى بيهوده اى كرده اند. بايد يك نگاهى به خود قرآن مى انداختند، بهشت آخرت يعنى: «لَّامَقْطُوعَةٍ وَ لَامَمْنُوعَةٍ»[7] اما اين بهشت هم منع و هم بيرون كردن در آن بود. خدا محبتى به اين زن و شوهر كرد، ابتداى زندگى اينها را در كوير، بيابان، سنگلاخ، لابه لاى كوه هاى خشك و درّهاى عميق قرار نداد. پروردگار عالم زندگى آنها را در باغى پر از انواع ميوه ها و نعمت هاى فراوان و محلى خوش آب و هوا قرار داد.
دكتر باسوادى كه اهل كرمان است، روزى پيش من آمد، به من گفت: يك تاجر ثروتمندى كه معاملات خارجى دارد و روزانه در انگليس، آلمان، امارات، كويت و ايران به اندازه پنج بانك طبيعى درآمد دارد. و در اين كشورها دفتر دارد. يك خانه نيز در لندن دارد كه به پول ايران دو سه ميليارد مى ارزد. فقط يك زن و يك دختر 19 ساله دارد. گفته كه از شما بپرسم كه خودكشى در اسلام چه حكمى دارد؟ من گفتم: آقاى دكتر اين مسأله را براى چه كسى مى پرسى؟ گفت: براى خودش. گفتم: چطور؟ گفت: ديروز زنگ زده به من، بيا دفترم، من هم رفتم و به من گفت: در فشار شديد روحى هستم و يك لحظه هم نمى خواهم زنده بمانم. ديگر اين دفترها و اين ثروت را نمى خواهم. گفتم: چرا؟ گفت: چند شب پيش، دخترم با يك جوان سياه، بى ريخت، گدا به خانه آمد. به دخترم مى گويم كه اين كيست؟ مى گويد: من عاشق او هستم و بيرون با او دوست شدم و به او گفتم: هر شب بيا خانه ما و اينجا با هم زندگى كنيم. هر چه با او صحبت كردم، دخترم به من گفت: اگر ناراحتى از اين خانه برو بيرون. تا صبح آن جوان را نگه داشته. امشب هم مى خواهد او را بياورد. همين يك سرمايه را داشتم، آنهم ناموسم بود كه از دستم رفت. حالا مى خواهم خودكشى كنم. به آقاى دكتر گفتم: دخترش زيبا است؟ گفت: خيلى. گفتم: بى حجاب است؟ گفت: حسابى. گفتم: قرآن مجيد مى فرمايد: نداشتن حجاب و انجام عمل حرام و ارتباط نامشروع، اين عاقبت را به دنبال دارد.
-
دين نگذارد كه خيانت كنى
ترك درستى و امانت كنى
-
زشتى اخلاق ز بى دينى است
فتنه آفاق ز بى دينى است
ثواب حج را براى شما بگويم. به محض اينكه وارد مسجد الحرام مى شويد، هيچ كارى نكنيد، فقط بنشينيد، نه نماز بخوانيد و نه طواف بكنيد، فقط خانه كعبه را نگاه كنيد. با هر نگاه، صد هزار حسنه، در نامه عمل نوشته مى شود و صدهزار گناه پاك مى شود. ثواب مشعر، صفا، مروه و رمى جمره، را خدا مى داند كه چه قدر است.
مردى متدين، اهل نماز شب، اهل گريه، خدمت امام جواد (عليه السلام) آمد، خيلى باادب جلوى امام نشست، عرض كرد: يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله)، من آمدم از شما خداحافظى كنم، مى خواهم به حج بروم. امام جواد (عليه السلام) به او فرمود: حسابت صاف است؟ گفت: بله يابن رسول الله، فقط مقدارى پول به يك بى دين كه شما او را مى شناسيد بدهكار هستم.
امام (عليه السلام) فرمودند: اگر بدهى او را بدهى، مخارج رفت و برگشت به مكّه را دارى؟ عرض كرد: نه، حضرت فرمود: برگرداندن پول مردم واجب و مكّه بر تو حرام است. بعد اين جمله را فرمودند: «انّ المؤمن لايخون»[8] شيعه ما خائن نيست، تا شب نشده برو بدهى خود را پرداخت كن، نمى خواهد به مكه بروى. اين نشانه دين ماست.
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
[1] . اعراف: 27
[2] . بقره: 45
[3] . انفطار: 6
[4] . اعراف: 27
[5] . واقعه: 28 تا 34
[6] . آل عمران: 15
[7] .واقعه: 33
[8] . كافي (ط - دار الحديث) / ج 9 / 585