خيلي سخت است چه گذشت به دل بي بي زينب سلام الله علیها وقتي آمد كنار قتلگاه، زينبي كه طاقت ندارد آفتاب بر بدن حسين اش بتابد، وقتی بدن قطعه قطعه بي سر برادرش حسين علیه السلام را می بیند، چنان ناله جانگدازی می زند. چه روضه جانسوزي، پدرم به قربان آن آقايي كه با لب تشنه او را شهيد كردند، پدرم به قربان آن آقايي كه لباسهايش را به غارت بردند، پدرم به قربان آن آقايي كه با شكم گرسنه به شهادت رسيد، آنقدر ناله زدند زينب كبری سلام الله و علیها ، خانم يك نگاهي به بدن برادر کرد و صدا زد، آيا تو برادر زينبي؟! آيا فرزند مادرم فاطمه اي؟!

حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد