سخنران استاد فرحزاد

معرفت نسبت به مقام امام مقدمه ی فهم رفتار امام است. رفتارکسانی که صاحب مقام امامت و خلافت هستند در همان منزلت باید شناخته و تحلیل شود. وقتی انسان معارف اهلبیت علیهم السلام را می بیند آفاقی به روی انسان باز می شود که گشوده نشده و تنها با کلمات معصومین باز می گردد؛ بخصوص در مورد سیدالشهدا علیه السلام این امر کاملا مشهود است. تأثیرات حادثه ی کربلا در همه ی عوالم گذشته و آینده و در همه ی مراحل خلقت روشن است. این حادثه فراتر از چیزی است که ما شناخته ایم و عهد آن قبل از عالم دنیا گرفته شده و تا بعد از قیامت نیز برکاتش در همه ی عوالم وجود دارد. این حادثه در افق سال شصت و یک و محدوده ی کوفه تفسیر نمی شود. آفاقی که در کلام معصوم به روی انسان گشوده می شود به اندازه ی بصیرت و معرفت معصوم، البته در آن حدی که برای ما بیان کرده اند می باشد و این تفاوت کلام معصوم با دیگران است. وقتی انسان دعاهای افراد غیر معصوم مانند مرحوم سید ابن طاووس را در کنار بیان نورانی امام سجاد علیه السلام قرار می دهد این دو با یکدیگر قابل مقایسه نیستند و حتی در دو افق متفاوت هستند. آفاقی که در دعای ابوحمزه گشوده می شود و انسان در آن سیر می نماید تفاوت زیادی با افق دید دعای افرادی مثل سید ابن طاووس دارد.

مقام و منزلت معصومین علیهم السلام

امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «َ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَد[1]» و نیز (ان من شیعتهی لابراهیم) پس ابراهیم علیه السلام از شیعیان امیرالمومنین علیه السلام است. روح انبیا و مومنین از منزلت علیین است و روح معصومین علیهم السلام از جایگاهی بالاتر از علیین است. ارواح انبیا و مومنین نسبت به روح معصومین به منزله ی جسم است «ِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاح [2]». تولی به معصومین نیازی به برابری ندارد و اگر برابری باشد دیگر تولی بی معناست. کسی که قرار است در مرتبه ی ولایت نسبت به همه ی انبیا باشد نباید در منزلت یک انسان عادی تنزل پیداکند.

تحلیل رفتار آنها نیز همین گونه است. کسی که می خواهد رفتار امام را تحلیل کند اگر جنبه های قدسی و ملکوتی امام را نادیده بگیرد چیز دیگری جز رفتار امام را تحلیل کرده است. توجه به حقیقت امامت و مقام امام مقدمه ی فهم تصرفاتی است که امامان در عالم دنیا برای هدایت همه ی عالم و تاریخ انجام داده اند. موضوع تصرف امامان جامعه ی زمان خودشان نیست، بلکه همه ی عوالم را با فعل خود هدایت می کنند. همه ی عوالم حتی انبیای اولوالعزم مدیون عبادت سیدالشهدا علیه السلام هستند و فعل حضرت تنها مربوط به جامعه ی زمان خودشان نیست. افعال مهم و تصرفات مهمی که در مقام امامت انجام می شود مانند «لضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين[3]» که تنها یک ضربت نیست. هر فعلی از افعال معصوم بالاتر از همه ی افعال مخلوقات است و تماما افعال مخلوقات با آن فعل امام برابری نمی کند و در افق دیگری است.

«ِ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ [4]» خدای متعال امامان را بابی قرار داده که اگر این باب نبود باب معرفت خدا بسته بود. «وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِينَ لَا يُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا[5]» راهی برای معرفت جز راه امامان وجود ندارد. امام رضا علیه السلام وقتی از امامت سخن می گویند بیانات بسیار بلند و رفیعی دارند و می فرمایند امامت مقامی است که خدای متعال ابراهیم را در سومین مرتبه پس از نبوت و خلّت به آن ملقب فرمود. اگر نبوت انبیا نبود درهای عالم غیب به سوی عالم انسانی بسته بود. ابراهیم که در منزلت نبوت شاید دومین مرتبه پس از پیامبر را داشته باشد بعد از نبوت به مقام خلّت رسیده است. در برخی روایات آمده است: ابراهیم خلیل به مقام خلّت رسید چون از احدی غیر از خدای متعال درخواست کمک نکرد. زمانی که او را در منجنیق گذاشتند و به سوی آتش نمرود پرتاب کردند بین زمین و آسمان جبرئیل آمد و عرض کرد کمک می خواهید؟ فرمود: آری، ولی نه از تو، از احدی جز خدای متعال کمک نمی خواهم. وقتی ابراهیم نسبت خودش را با خالق و مخلوق این گونه برقرار کرد به مقام خلّت رسید؛ یعنی به مقامی که خدای متعال او را به عنوان خلیل پذیرفت. قرآن می فرماید: «و إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما[6]» امتحانات سنگینی گرفته شده و امام صادق در توضیح این آیه فرمودند: این کلمات همان کلماتی است که «هِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ عَلَيْه[7]» وقتی آدم آن حقایق را تلقی کرد خدا بر او توبه کرد. جبرئیل این کلمات را به ایشان تعلیم داد و حقایق معصومین را به اندازه ی ظرف وجود به ایشان ارائه کردند. زمانی که ایشان به این مقامات متوسل شدند مقام توبه برایشان حاصل شد.

آیا پیامبرصلی الله نیز مانند آدم مسجود فرشتگان است؟

علماء یهود از امیرالمومنین علیه السلام سوال نمودند که آدم مسجود ملائکه بود «اسْجُدُوا لِآدَمَ[8]» و ملکوت عالم در مقابل او سجده کرده است، حال پیامبر شما که می گویید سرآمد همه است آیا دارای این مقام است یا نه؟ حضرت فرمودند: سجده ای که درمقابل آدم شد سجده ی عبادت نبود، بلکه سجده ی تعظیم بود. این سجده، عبادت خدای متعال بود. انسانی که به مقام اقرار نرسیده و در برابر عظمت آنها اقرار نمی کند به سجده در مقابل خدای متعال نیز نمی رسد؛ این همان چیزی است که امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ی قاصعه بیان فرمودند: کبریایی و عظمت و عزت متعلق به خداست. راه امتحان، سجده بر خلیفة الله بوده و آن خلیفه را نیز در حجاب جسم خاکی قرار داده اند. بعد حضرت فرمودند: خدای متعال بالاتر از این را برای پیامبر ما قرار داده است و آن صلوات است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما[9]»

روح از چیست؟

از امیرالمومنین علیه السلام سوال کردند که آیا روح از ملائکه است یا نه؟ حضرت فرمودند: نه؛ روح غیر از ملائکه است به حضرت عرض کرد که دیگران این حرف را نمی زنند. حضرت توبیخش فرمودند و آیاتی را به عنوان شاهد آوردند که ملائکه غیر از روح هستند: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدين[10]» پس روح مسجود ملائکه است و از ملائکه نیست. وقتی روح در آدم دمیده شد ملائکه بر او سجده کردند. آنچه در آدم قرار داده شده و به واسطه ی آن مسجود شده حقیقت روح نیست بلکه شعاع آن روح و ناشی از آن است (من روحی.) حقیقت روح همانی است که امیرالمومنین فرمود: «نحن روح الله و کلمته» لذا حقیقت سجده، سجده در برابر معصومین علیهم السلام است. پس سجده ای که ملائکه در مقابل آدم کردند طبق فرمایش امیرالمومنین سجده ی تعظیم بود، نه سجده ی عبادت و این تعظیم عین عبودیت و تذلل و خضوع و خشوع در مقابل خدای متعال بود. این راه رسیدن به بندگی است.

عین القضات در کتابش می گوید: شیطان غیور بود که در برابر آدم سجده نکرد. امیرالمومنین می فرمایند: «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِين[11]» تعظیم خلیفة الله عین سجده در برابر خدای متعال است. حضرت فرمود: این سجده در مقابل آدم سجده تعظیم بود، نه سجده عبادت. عبادت خدای متعال بود وتعظیم خلیفه الله که این تعظیم راه سجده در برابر خدای متعال است. «من عطائکم فقد عطاء الله»

حقیقت صلوات بر پیامبرصلی الله

ابراهیم خلیل به مقام خلت رسید چون بر پیامبر و آلش بسیار صلوات می فرستاد. حقیقت صلوات خدای متعال، تعظیم نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و تنزیه او از نقص است. این صلوات مستمر «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ[12]» تعظیم درجات نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار به آن درجات است و این اقرار و تعظیم طبق سخن امیرالمومنین علیه السلام از سجده ی ملائکه بر آدم بالاتر است. حقیقت صلوات اقرار به طهارت و قدس و عظمت نبی اکرم است و این در سرشت مومن است «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا[13]» اقرار به مقامات معصومین محور همه ی صفات حمیده و صفات حمیده فرع بر ولایت معصوم است « نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْر[14]» این صلوات « وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا [15]» زیارتی است که همه ی شیعیان و همه ی انبیا باید بخوانند. مقام شیعیان خالص ائمه علیهم السلام با انبیا یکی است.

مقام امامت

« و إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ [16]» کلمات همان مقامات معصومین است. «فاتمهن[17]» یعنی نسبت به یکایک چهارده معصوم تا امام زمان «ِ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ يَعْنِي أَتَمَّهُنَّ إِلَى الْقَائِمِ علیه السلام[18]» آن عهدهای محکم گرفته شد و ابراهیم خلیل به مقام امامت رسید. در این روایت نورانی مقام امامت، مقام ابراهیم خلیل بعد از نبوت و بعد از خلت است. نبوت کلیه ای که ابراهیم دارد معنی امامت است. شخص امام نیز معلوم است. امامت به تعبیر امام رضا علیه السلام: «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ صلی الله علیه وآله وسلم وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين[19]» این مقام است. امام شخصیتی است که همه زیارت جامعه ی کبیره بخشی از فضائل اوست، لذا در فقرات پایانی زیارت جامعه اعلام عجز می کنیم: «ْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَار[20]» اخیار ابراهیم ، موسی و مومنین کامل هستند که نورانیتشان از شعاع نور امام است. « ْ وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَار[21]» همه ی زیارت جامعه ی کبیره بخشی از اوصاف جلال و جمال ائمه ی معصومین است. «کیف أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوب[22]» چنین امامت و امامی در وجود مقدس امام رضا علیه السلام محقق شده: «عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُه[23]» هر چه رسولان و ملائکه ی الهی فرود آوردند در محضر این وجود مقدس است، مانند کتاب جفر و جامعه، کتاب صحیفه ی فاطمیه و سایر چیزهایی که در روایات است. همه ی آثار مخصوص انبیا در دست امام رضا علیه السلام است.

روح القدس

روح القدسی که طبق سخن امام صادق علیه السلام در امام دمیده شده از همه ی ویژگی های امام مهمتر است. به حضرت عرض کردند: علم امام از کجاست؟ آیا کتبی در اختیار شماست؟ این کتاب ها وجود دارند ولی «الامر اعظم و اوجه» سپس فرمودند: مسئله این نیست. مسئله همانی است که خدای متعال در قرآن فرموده است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا[24]» آن روحی است که خدای متعال به نبی اکرم عطا فرموده و همه ی قرآن و حقایق در آن روح به ایشان عنایت شده و فرمودند آن روح در ما ائمه است و بالا نرفته است.

دشمنان معصومین افراد عادی نیستند

در حدیث لوح جابر وقتی امام رضا علیه السلام را توصیف می کند تعبیر این است؛ « عَلِيٍّ وَلِيِّي وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَضَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ النُّبُوَّةِ وَ أَمْتَحِنُهُ بِالِاضْطِلَاعِ بِهَا[25]» پس از اینکه امام رضا را توصیف می کند، می فرماید: «يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِر[26]» دشمنان ائمه علیهم السلام شخصیت هایی عادی نبوده اند «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ[27]» آن دشمنان دشمنانی همسنگ بوده اند، یعنی ظرفیت این دشمنی را داشته اند، لذا کید آنها بسیار سنگین است. امام معصوم در محاصره ی کید دشمن قرار نمی گیرد، بلکه همیشه به آن کید احاطه دارد و از تصرفات امام است و امام آنها را محکوم می کند.

اهداف متضاد امام رضاعلیه السلام و مامون

خلاصه ی همه ی تصرفاتی که مأمون کرده یک کلمه است؛ او می خواست مسئله ی امامت و خلافت را با شأن سلطنت یکی کند و بعد این موقعیت را محو کند و امام رضا علیه السلام نیز می خواستند این شأن محفوظ بماند. امام رضا علیه السلام می خواستند در تاریخ جامعه ی شیعی را با معرفت نسبت به امام شکل دهند و او می خواست درک از حقیقت امامت را کاهش دهد. امام می خواستند جامعه ا ی شیعه تربیت کنند.

امام رضا علیه السلام و آماده سازی جامعه برای پذیرش امامت کودک خردسال

از کارهای بسیار لطیف حضرت این است که با آمدنشان به مرو و مسئله ی ولایت عهدی و طرح شدن مسئله خلافت، معارف امامت را گسترش دادند و جامعه ی شیعه به ظرفیتی از معرفت امام رسید که آمادگی پیدا کرد کودک خردسالی را به عنوان امام بپذیرد و هیچ انشعاب رسمی نیز در دنیای شیعه بعد از امام رضا علیه السلام اتفاق نیفتاد. علی ابن جعفر عموی امام رضا علیه السلام وقتی امام جواد علیه السلام وارد مسجدالنبی می شوند درسشان را تعطیل می کنند و به استقبال حضرت می آیند و دست ایشان را می بوسند، نعلین حضرت را با تحت الحنک عمامه ی خود پاک می کنند. وقتی شاگردان اعتراض می کنند که شما عموی پدر ایشان هستید می فرمایند: چه کنم که خدای متعال این محاسن سفید را لایق این مقام نداسته و این کودک را لایق این مقام دانسته است. این درک از امامت، از برکات امام رضا علیه السلام است که تا قبل از ایشان وجود نداشته است. در صدر اسلام عده ای می گفتند: مقام امیرالمومنین از انبیای اولواالعزم پایین تر است. قرآن در مورد کتاب موسی علیه السلام می فرماید: « وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ [28]» ولی در مورد قرآن می فرماید: «َ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ[29]» و این قرآن در اختیار امیرالمومنین است. «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ[30]» پس چگونه ایشان کمتر از انبیای اولواالعزم بود؟ به تدریج این تعلیمات گسترش یافت و در زمان امام رضا علیه السلام کار به جایی رسید که جامعه ی شیعه قابلیت چنین امتحان سنگینی را پیدا نمود و این از برکات امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام است. امام رضا فرمود: خدای متعال فرزندی با برکت تر از فرزند من برای شیعه خلق نکرده است که شاید یک نکته همین است. امام جواد علیه السلام در همان خردسالی ظاهری جامعه ی شیعه را با آن گستردگی و عظمت اداره کرده اند. این یکی از برکات امام رضا علیه السلام است.

برکات امام رضاعلیه السلام و تشکیل جامعه ای در اطراف امام

امام رضا علیه السلام از نظر جغرافیایی در دنیای اسلام جابجایی ایجاد کرده اند و شیعه را به منطقه ی ما آورده اند و یک مرکز جغرافیایی برای شیعه درست کرده اند، به خصوص با زیارتشان. امام علیه السلام هیچ عجله ای ندارد افق تاریخ را تا رجعت و قیامت می بیند و برای این رجعت و قیامت عمل می کند. برای همه ی ائمه نامه ی سر به مُهر آمده است؛ سیدالشهدا نامه ی خود را باز کرده اند. این نامه دو قسمت داشته است که یک قسمت را عمل کرده اند و قسمت دیگر در رجعت انجام می شود. امام رضا علیه السلام جامعه ی شیعه را پردازش کرده اند. پس از هزار و دویست سال مشاهده می کنیم که جامعه ی شیعه حول این هجرت شکل گرفته و این در اثر رفتار امام است. این امر عظمت عبادت، ماندگاری و فعل امام است که با هجرت ایشان یک هجرت عظیم در راه خدا اتفاق می افتد و این هجرت صرفا هجرت جغرافیایی نیست، یعنی تجمع شیعه در این منطقه از این نظر نبوده است که آب و هوایش بهتر است؛ بلکه تجمع حول امام و تجمعی قدسی است. شکل گیری این جامعه بر محور علاقه به امام و اساس و بنیان آن بر محور امام است. آثار زیارت امام رضا جامعه ای را در اطراف ایشان تشکیل داده است. این افراد آمده اند تا بر محور امامشان خدا را عبادت کنند و این معنی جامعه ی شیعی است. جامعه شیعه جامعه ای است در اطراف امام تا عصر ظهور برسد و همه چیز شیعه در امام فانی شود. جامعه ی حول الامام جامعه ایست که همه چیز آن بر محور محبت امام است و امام رضا علیه السلام چنین جامعه ای را شکل داده اند.

پیوند سلطنت و امامت، هدف اصلی مامون

هدف اصلی مأمون تخریب امر امامت بود و امام می خواست این حقیقت قدسی حفظ شود. مامون می خواست بگوید سلطنت و امامت یکی است و کاری کند تا مردم سلطنت او را با حکومت امام رضا یکی بدانند. افرادی که به زیارت امام می آیند می گویند « ْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُم[31]» تصرف امام اینگونه است و زمانی که امام تصرف می کند همه ی ملکوت با او هستند «مع السلام علی من أیّده الله بجبرئیل و اعانه بمیکائیل» کسی که وقتی به میدان می آید جبرئیل و میکائیل و همه ی جنودشان دنبال او می آیند. وقتی امام رضا علیه السلام در برابر مأمون صف آرایی می کند یک طرف ابلیس و جنودش و در طرف دیگر ملائکه هستند. پس غلبه با امام است، کسی که صاحب مقام امامت کلیه است و خلیفه ی خدا بر روی زمین به معنی تمام کلمه است. « إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة[32]» حقیقت خلافت متعلق به اولیای معصوم است. امام هیچگاه مغلوب نمی شود حتی اگر طرف مقابلش مأمون باشد. «عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِر[33]»

دلیل احتمالی فضیلت زیارت امام رضاعلیه السلام بر زیارت امام حسینعلیه السلام

شاید معنی برتری زیارت امام رضا بر سیدالشهدا علیه السلام آن باشد که این زیارت محور شکل گیری شیعه ی دوازده امامی است؛ یعنی ادامه ی این مکتب با زیارت امام رضا علیه السلام تحقق می پذیرد. برپایی تشیع دوازده امامی بر محور زیارت ایشان و هجرتی که ایشان کرده اند اتفاق افتاده است که آثار آن هم اکنون پیداست. این شفاعت عظیم نیازمند یک بلای عظیم است که امام رضا علیه السلام این بلا را تحمل کرده اند. بلایی که برای غیر معصوم قابل فهم نیست.

ذکر مصیبت امام رضاعلیه السلام؛

«السلام علی من امره اهله و ایا له بنیاحته علیه قبل الوصول القتل الیه»، هنوز امام از مدینه بیرون نیامده و زمانی طولانی تا شهادت حضرت باقی است. امام همه ی خانواده و اهل خویش را جمع کرده و فرمودند: بلند بلند بر من گریه کنید. (سیدالشهدا زمانی که می خواستند دشمن را موعظه کنند سر و صدا و هیاهو کردند. حضرت برای اینکه آرامشان کند چند جمله فرمود که علامت غربت و مظلومیت ایشان است. امام فرمودند: آرام باشید، حقی بر عهده ی من دارید و باید نصیحتتان کنم و بگویم که چرا به طرف کوفه آمده ام، اگر پذیرفتید دیگر حق ندارید متعرض من شوید، ولی اگر نپذیرفتید همه ی توانتان را جمع کرده و به من حمله کنید، من در اختیار شما هستم. در این هنگام صدای گریه از خیمه ها بلند شد. امام فرمودند: عباس و علی اکبر، بروید و به اهل حرم بگویید امام حسین فرموده تا من زنده ام بلند گریه نکنید؛ زیرا دشمن مرا شماتت می کند.) «امراه له و ایا له بننیاحته علیه قبل الوصول قتل الیه» عرض کردند: آقا گریه پیش روی مسافر میمنت ندارد. امام فرمودند: آری مسافری که امید برگشت داشته باشد، یعنی فاطمه ی معصومه این آخرین دیدار من و شماست، جواد الائمه من دیگر برنمی گردم. وداع سنگینی بین امام و اهلبیتشان اتفاق افتاد. امام از مدینه بیرون آمدند، ولی همان گونه که فرمودند دیگر به مدینه بازنگشتند ... امام از خانه ی مأمون بیرون آمد، عبا را به سر کشیده، روی زمین می نشیند و برمی خیزد. وارد خانه شد و فرمود: اباصلت درب خانه را ببند. کسی برای ملاقات نیاید. امام وارد حجره شد (یتململ کتململ السلیم) و مانند مارگزیده به خود میپیچید. در این حال جواد الائمه از راه دور آمد و امام رضا علیه السلام ردای امامت را به او سپرد. سر مطهرش در دامن جواد الائمه بود. امام جواد علیه السلام بدن مطهر را غسل داد، کفن کرد و با احترام این بدن مقدس تشییع شد؛ ولی «صل الله علیک یا ابا عبدالله السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِيبِ السَّلَامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِيبِ السَّلَامُ عَلَى الْمَقْرُوعِ بِالْقَضِيبِ السَّلَامُ عَلَى الْوَدَجِ الْمَقْطُوعِ السَّلَامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوع [34]» زینب سر را بلند نمود و دید سر مطهر سیدالشهدا بر بالای نیزه است. سلام ما بر آن بدن مطهری که زیر سم اسب ها لگدکوب شد. سلام بر آن بدن مطهری که «مُلْقًى فِي الْأَرْضِ جُثَّةً بِلَا رَأْسٍ وَ لَا غُسْلٍ وَ لَا كَفَن[35]» .


[1] . نهج البلاغه، سید رضی،47 و منها یعنی قوما اخرین ... ص 47

[2] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[3] . اقبال الاعمال، سید ابن طاوس، ... ص 466

[4] . بحار الانوار، علامه مجلسی، 26 /260، باب5، جوامع مناقبها و فضائلهم ... ص240

[5] . بحار الانوار، علامه مجلسی، 8 / 338، باب25، الاعراف و اهلها وما یجری بین اهل الجنه واهل النار ... ص329

[6] . البقره : 124

[7] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، 7 / 99، باب37، استحباب التوسل فی الدعاء بمحمد وال محمد علیهم السلام ... ص 97

[8] . البقره : 34

[9] . الاحزاب : 56

[10] . همان

[11] . نهج البلاغه، سید رضی، راس العصیان ... ص 286

[12] . الاحزاب : 56

[13] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[14] . الکافی، ثقه الاسلام کلینی،8 /242،حدیث القباب ... ص 231

[15] . همان

[16] . البقره : 124

[17] . همان

[18] . بحار الانوار، علامه مجلسی،11/177، باب3، ارتکاب ترک الاولی و معناه و کیفیته وکیفیه قبول توبته و الکلمات التی تلقاها من ربه ... ص 157

[19] . الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 /200، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ... ص 198

[20] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[21] . همان

[22] . همان

[23] . همان

[24] . الشوری : 52

[25] . الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1/ 528، باب ما جاء فی الانثی عشر و النص علیهم ... ص 525

[26] . همان

[27] . الانعام : 112

[28] . الاعراف : 145

[29] . النحل : 89

[30] . الرعد : 43

[31] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره

[32] . البقره : 30

[33] . الکافی، ثقه الاسلام کلینی،1 / 528، باب ما جاء فی الانثی عشر و النص علیهم ... ص 525

[34] . بحار الانوار، علامه مجلسی، 98/ 225، باب 18، زیاراته صلوات الله علیه المطلقه وهی عده زیارات منها مسنده و منها ماخوذه من کتب الاصحاب بغیر اسناد ... ص 148

[35] . بحار الانوار، علامه مجلسی، 45 / 192، باب39، الوقایع المتاخره عن قتله صلوات الله علیه الی رجوع اهل البیت علیهم السلام الی المدینه و ما ظهره من اعجاز صلوات الله علیه فی تلک الاحوال ... ص 107