بهشت، نتيجه اعمال نيك

بهشت، نتيجه اعمال نيك

سعادت در پرتو ترک گناه و رسیدگی به مستمندان

کلید واژه ها: سعادت- ترک گناه- انفاق- رسیدگی به مستمندان.

سعادت در پرتو ترک گناه و رسیدگی به مستمندان

«وَامَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ ونَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هَیَ الْمَأْوَی»[1].از نظر قرآن، بهشت مربوط به کسانی است که از مقام پروردگار بترسند و جلوی غرائز نفسانی خود را بگیرند و وارد گناه نشوند.در روایات، اخلاق بهشتی ها و جهنّمی ها را بیان کرده اند. با اخلاق بد نمی توان به بهشت رفت باید خودمان را عوض کنیم.دین ما دین صفا و محبّت و وحدت است. اولیاء دین از ما انتظار دارند به سخنان آنها توجّه کنیم و اخلاق اسلامی در زندگی داشته باشیم.چرا در برخی از منازل در مسائل جزئی مردم دعوا می کنند؟ متأسّفانه در برخی از منازل سر مسألة شکم، همیشه دعوا و نزاع است و در برخی از موارد عروس و داماد مثل کارد و خیار هستند. گاهی انسان پنج سال است با برخی از اقوام خود قهر کرده است با اینکه بیش از سه روز نباید قهر و جدایی باشد.گاهی انسان چند دقیقه به منزل پدر و مادرش می رود، همسر اظهار ناراحتی می کند که چرا رفتی؟ خوب مگر بعد از ازدواج باید پدر و مادر را طلاق داد؟انسان با بار کج به منزل نمی رسد. با خیانت، با حقّه بازی، با بازارگرمی، از جنس تعریف کردن به هنگام فروختن و مذمّت کردن به هنگام خریدن، گرفتار ربا شدن و مانند آن، هرگز انسان به بهشت راه نمی یابد جز آنکه توبه کند.

از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: بهترین صدقه چیست؟ فرمود:«أَنْتَهْجُرَمَاحَرَّمَاللَّهُعَزَّوَجَلَّ» [2] . ترک گناه؛ اگر انسان بخواهد اهل بهشت شود، باید از گناهان خود توبه و استغفار نماید؛ «تَعَطَّرُوا بِالِاسْتِغْفَارِ لَاتَفْضَحْكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ» [3] .در روایت آمده است: امام کاظم علیه السلام روزی پنج هزار مرتبه استغفار می کردند با اینکه معصوم هستند.بنابراین برای بهشتی شدن باید به جای اینکه خانة پنج طبقه بسازیم، چهار طبقه بسازیم و پول یک طبقة آن را برای افرادی که در منزل خود فرش ندارند، فرش بخریم. انفاق کنیم و به مستمندان رسیدگی کنیم.

«الصَّدَقَةُتَدْفَعُ الْبَلَاءَ»[4].صدقه جلوی بلا را می گیرد. چه چیز باعث بلا و مصیبت می شود؟از قرآن کریم و روایات استفاده می شود که گناه عامل بسیاری از بلاها و مصائب است. از جمله اموری که زمینة گناه را فراهم می کند معاشرت با ثروتمندان و اهل تشریفات و تجمّلات است. وقتی همسر انسان به منزل برخی از افراد تجمّل پرست می رود و برمی گردد به شوهرش ایراد می گیرد که ای بی عرضه، این چه زندگی است که ما داریم، خانه ما مانند آخرت یزید است و خانه دیگران مثل باغ بهشت!

انسان بهشتی اهل ترحّم و مهربانی است و کسی که بی رحم و بی عاطفه است به بهشت نمی رود.شخصی درخت خرمایی داشت، شاخه آن درخت در منزل یکی از افراد فقیر و تهی دست قرار گرفته بود. آن مرد وقتی می رفت خرما بچیند چند دانه به منزل همسایه می افتاد و بچّه همسایه خرما را برمی داشت استفاده کند. این مرد بی رحم می رفت خرما را از دست بچّه می گرفت و اگر داخل دهان او بود، بیرون می آورد. مرد فقیر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکایت کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صاحب درخت را احضار کرد و فرمود: بیا درخت خود رابه من بده تا در بهشت به تو درختی بدهم، نپذیرفت تا اینکه ابو الدحداج به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرضه داشت آن وعده ای که به او دادید به من بدهید تا بروم درخت را خریداری کنم و همین کار را انجام داد. در این هنگام این آیات نازل شد: «فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَی * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَی * وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَی * وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَی»[5].

حجه الاسلام و المسلمین فرحزاد


1. سورة نازعات، آیة 40 و 41.

[2] .بحارالأنوار/ مجلسی/ج36/باب 41- نصوص الرسول ص عليهم ... ص: 358

[3] .بحارالأنوار/ مجلسی/ج6/باب 20- التوبةوأنواعهاوشرائطها ص: 22

[4] .بحارالأنوار/ مجلسی/ج93/باب 14- فضل الصدقة و أنواعهاوآداب.... ص: 137

[5] . سورة لیل، آیة 5 الی 10

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
از خود تا خدا (قسمت اول)

از خود تا خدا (قسمت اول)

براي ارتباط با خداوند مراقب باش . ارتباطت با خداوند يه ارتباطي باشه كه خودت خجالت نكشي . بعضي وقتها خدا به بنده ها ايراد مي گيره ، مي گه : بندة من ! خودت رو مسخره كردي ؟! مثلاً مي گه : چي شده ؟ خدا مي گه : ما هر وقت تو رو ديديم اومدي در خونة ما قيافه ات مثل گداها بوده ، ” بده در راه خدا ! ” من مگه گدا خونه باز كردم ؟! من تو رو براي معارف عاليه خلق كردم .
Powered by TayaCMS