کلید واژه ها: تفسیر قرآن - روایات- اخباریون- تفسیر به رای
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی
و الفرقان[1]
موضوع صحبت ما ان شاء الله تفسیر موضوعی قرآن است به این معنا که سوره مشخصی را پیش
می گیریم که آن را تفسیر کنیم بلکه آیاتی را ان شاء الله انتخاب می کنیم و آن آیه را
مشخص می کنیم که آیه کجاست و کدام سوره است و شماره آیه چند است و در مورد آن آیه صحبت
می کنیم .قرآن که دریاست؛یعنی بنده که سهل هستم حتی به یک دانشمند بزرگ و شخص بزرگی
خداوند صد ها سال عمر بدهد باز شاید از عهده تفسیر بخش کوچکی از قرآن بیرون نیاید ولی
بالاخره ما به اندازه خودمان فکر کردیم که ماه قرآن است و بهار قرآن است قرآن را مطرح
کنیم . قرآن از عترت جدا نیست عترت هم از قرآن جدا نیست تبعا اگر بحث قرآن پیش بیاید
بحث عترت هم ان شاء الله خواهد بود .
در این جلسه می خواهم یک بحث مدخل تفسیری خدمت عزیزان تقدیم بداریم البته چون می دانم
که مردم با فضیلت و دانشجویان محترم و طلاب عزیز این جا حاضر می شوند به خاطر شرایط
آنها به خاطر من رسید که بحث مدخل حتما داشته باشیم ، چون انسان در بحث تفسیر اگر مداخل
را نشناسد و یک بصیرتی در کلیات تفسیر و مسائل تفسیر نداشته باشد آن چنان که شاید و
باید تفسیر برای او مفید واقع نمی شود . در مدخل ها بحث بسیار زیاد است من سر فصل ها
را عرض می کنم: بحث تفسیر و تاویل ، بحث روایی ، اعجاز قرآن ، تاریخ قرآن ،جمع قرآن
تمام این ها در بحث مدخل هست منتها ما برای این که مدخل را زیاد طول نداده باشیم به
بخشی از این سر فصل ها اکتفا می کنیم.
آن که امشب مطرح می کنم و گمان می کنم ان شاء الله لازم باشد مساله انواع تفسیر است
یعنی چند نوع تفسیر کردن در این قرآن است ، یکی تفسیر به معصوم است یعنی تفسیر روایی
.چندین تفسیر در شیعه و سنی به این شیوه تفسیر شده است تفسیر نور الثقلین تفسیر روایی
است تفسیر برهان از مرحوم سید هاشم بحرانی تفسیر روایی است تفسیر عیاشی که بسیار تفسیر
نفیس و نازنین و عتیق است تفسیر روایی است درتفاسیر سنی الدر المنصور تالیف جلال الدین
سیوطی تفسیر روایی است اگر ملاحظه فرموده باشید مرحوم علامه طباطبایی وقتی مباحث را
ارائه می کند بخشی را می آورد تحت عنوان بحث روایی.ایشان روایت ها را جدا گلچین کرده
،یعنی المیزان از نظر تفسیر روایی برای آدم کافی است. آنچه به درد می خورده و لازم
بوده ایشان آورده منتها ما در این جا یک اختلافی داریم با اخباری ها؛البته اختلاف ما
در تفسیر روایی با اخباری ها یک چیز است اولا توضیح بدهم اخباری اصولی یک بحث بسیار
مفصل بی فایده است آخر هم به جایی نمی رسیم.
بنده در چند سال پیش با بزرگان اخباریون بحث کردم دیدم هیچ فایده ندارد یک بحث در لفافه.
اینها خیلی مقدس مآب یعنی آدم های کافر و مرتدی نیستند بلکه شیعه دوازده امامی، معتقد
به ائمه و عامل به مستحبات هستند، منتها یک بحث کودکانه ای دارند بالاخره به جایی نمی
رسیم می گویم من با بزرگان آنها رو به رو شده ام بعضی از آنها تقلید را حرام می دانند
نعوذا بالله تقریب اهل بیت را می دانند. البته در تاریخ علمای شیعه اخباری های مودبی
هم داشتیم که خیلی مودب و محترم بودند علما اصولی را هم احترام قائل می شدند مانند
شیخ الاسلام بحرانی صاحب حدائق . خود شیخ حر عاملی اخباری بوده این ها علمای اخباری
معتدل و مودب بودند منتها بعدها قضیه به جایی کشیده شد که یک مشت آدم های هتاک در آنها
درست شد. اگر شنیده باشید ملا محمد امین استرآبادی صاحب کتاب الفوائد المدنیه این قدر
به این بزرگان مجتهدین هتک حرمت و جسارت کرده که خود فیض کاشانی با این که مزاج اخباری
دارد از ملا محمد امین استر آبادی انتقاد کرده و گفته ایشان از ادب و نزاکت خارج شده
است. خلاصه می خواهم یک مختصری حساب دست شما باشد که اینها این طور هستند هم مودب و
هم غیر مودب .اما اینها در چندین نکته با ما اختلاف دارند یکی تقلید که البته آن یک
بحث خیلی مفصل و کودکانه ای است که قانع کننده نیست ؛چون حرف آنها باطل است چون تقلید
یک بحثی است فطری و عقلی، به عنوان مثال شما الان بخواهید از کسی بپرسید شمیران از
کجا می روند و آن هم نشان می دهد. تقلید یک همچین چیزی است تقلید پرسیدن از کسی است
که می داند دیگر این حرف ها را ندارد حالا روایات آن است و غیر از روایات دلائل عقلی
هم دارد. مورد دیگر از موارد اختلاف در تفسیر روایی است و خیلی مهم است و باور بفرمایید
این ها در طول تاریخ با این عقیده آن چنان ضربه به قرآن زده اندو قرآن را منزوی کردند
که آدم بخواهد با عینک آنها نگاه بکند قرآن را باید بگذارد در طاقچه تا امام زمان ظهور
کند. اینها می گویند وقتی قرآن را باز می کنی هر آیه ای یک روایت اگر در زیر آنها وارد
شده باشد تفسیر آیه همین است و بس دیگر حق نداری اصلا فکر بکنی و حرف بزنی و این خیلی
مضر است منتها اگر دقت بفرمایید ما مضر بودن این را ان شاء الله توضیح می دهیم شما
عنایت کنید آقا من یک مثال می زنم یک نفر می گوید یک مثال برای میوه ذکر کنید بنده
عرض می کنم مانند سیب آیا این سیب گفتن بنده به این معنا است که نمونه ای نقل کرده
ام یا به این معنا است که همه میوه ها در عالم سیب است؟ این طور که نیست همه میوه ها
که سیب نیستند که به این می گویند بیان مصداق.
برادران و خواهران بیشتر روایاتی که در ذیل آیات قرآن مجید وارد شده بیشتر بیان مصداق
است نه این که همه آیه همین است. آقایان اخباریون بیان مصداق را نفهمیده اند البته
بعضی ها فهمیده اند خود فیض کاشانی انصافا از آنهایی است که خیلی شرح صدر دارد و خودش
می فرماید که بیشتر اینها بیان مصداق است ما مثال هایی برای شما عرض می کنیم، کسی آمد
خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کرد یا بن رسول الله یک آیه در قرآن هست و من نفهمیده
ام تماشا کنید به فهم این آدم چقدر آدم آگاهی بوده و این سؤال نشان می دهد که این آدم
فهمیده ای بوده، روایت هم داریم که میزان عقول شیعیان ما را از روایات آنها بفهمید
از آن سؤالی که کرده می توان به دست آورد که چقدر عقل و فهم داشته. خدمت شما عرض می
کنم که می پرسد که یا بن رسول الله این آیه که می فرماید:«
يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ »[2]؛ این یعنی چی ؟ خدا چشم های خائن را می داند آگاه است
و علم دارد به آن چه که سینه ها در خود مخفی می کنند این اندیشه ها فکر ها خوب این
به نظر می رسد که جمله ساده ای است پس فوق العادگی این راوی از کجا معلم می شود، از
این جا معلوم می شود که این دو چیز را با هم نقل کردن یک سنخیتی را نشان می دهد همیشه
می گویند طلا و نقره یک سنخیتی است هر دو فلز است درست است که طلا قیمتش بیشتر از نقره
است ولی یک قدری بالاخره نزدیک به هم است. می گویند مس و برنج آهن و چدن هیچ وقت نمی
آیند بگویند مس و چدن. دو چیز را با هم گفتن سنخیت را نشان می دهد این جا دو چیز با
هم گفته شده خدا می داند چشم های خائن را و خدا می داند آن چه را که سینه ها در خود
پنهان می کنند خوب بله ما می دانیم که همه چیز را خدا می داند اما چشم خائن آشکار است
و این که عرض کنم سینه ها در خود پنهان می کنند این مخفی است کاملا مخفی است چه طور
شده که اینها با هم ذکر شده اند چه سنخیتی بین اینها است یک سنخیتی لابد هست راوی می
پرسد یا بن رسول الله یعنی چی؟ ما تخفی الصدور را می فهمم بله آن چه در سینه ها مخفی
می شود اما چشم خائن چی است آقا من و شما هم در خیابان جایی دیگر دقت بکنیم این آدم
های خائن و چشم چران را تشخیص می دهیم عنایت بفرمایید این آشکار است این چه سنخیتی
با آن چه در سینه ها مخفی شده است دارد، پس معلوم می شود نوعی چشم چرانی است که با
ما تخفی الصدور سنخیت دارد. مثال عرض می کنم البته خوب می گوید ما تخفی الصدور را فهمیده
ام قریب به این مضامین است اما این خائن الاعین چی است حضرت می فرماید:« هو الذی ینظر کانه لا ینظر ها»[3]؛ چشم خائنی که سنخیت با ما تخفی الصدور دارد آن چشمی
است که نگاه می کند مثل این که نگاه نمی کند، مثلا رفته بالای پشت بام به بهانه درست
کردن ناودان یک جوری هم به نوامیس همسایه نگاه می کند ینظر لانه لا ینظر . قضیه ای
را برای شما بگویم کمال الدین درنوری یکی از متعصبین علمای اهل سنت است خیلی تعصب دارد
چند سال پیش دیدم ایشان مطلبی را نقل می کند در مورد معاویه و یاد این ینظر لانه لا
ینظر افتادم و این هم شنیدنی است بالاخره بحث یک مقداری بحث سنگینی است، این قضیه برای
شما زنگ تفریح می شود در وسط کار که ما بحث را ادامه بدهیم می نویسد در زمانی که معاویه
خود را به عنوان خلیفه نامیده بود یک نفر پیدا شد یک فیلی آورد به شهر مقر معاویه.
می دانید که سرزمین شام از نظر اقلیمی فیل در آن نیست و یا مردم آن سرزمین فیل ندیده
بودند بالاخره می آید در یکی از این میدان ها در شهر این فیل را قرار می دهد و مردم
حلقه عظیمی می زنند این فیل را تماشا کنند این قضیه در عین حال که زنگ تفریحی است خیلی
هم عبرت در آن است « فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار
»[4]؛ بالاخره می آیند به معاویه
می گویند یک فیلی آورده اند حیوان عجیبی است معاویه هم فقط اسم فیل را شنیده بود دلش
می خواست تماشا کند اما خودش را به عنوان خلیفه نامیده عارش می آمد بیاید هم ردیف عمرو
زید و مردم معمولی بایستد و فیل را تماشا کند از این طرف هم دلش پر می زند چی کار کنیم
می گوید با یک بهانه ای می رویم در بالای قصرمان که فیل را تماشا کنیم وقتی می رود
بالا فیل را تماشا کند این همان ینظر انه لا ینظر است گر چه حالا مورد نهی نبوده ولی
بالاخره شیره آیه این بوده آن جا یک مرتبه از ان بلندی چشمش می افتد که یکی از غلامان
او با یکی از حرمان او نعوذا بالله خلوت کرده است، یعنی ضمن تماشای فیل این فاجعه را
می بیند بعد می آید پایین در خودش فکر می کند می گوید ما به روی این غلام بیاوریم که
تو این کار را کردی که خوب بالاخره عذابش کنیم بکشیم و یا بزنیم و الا می گوید عجب
آقای بی غیرتی دارد و اگر نیاوریم به روی او امکان دارد که او دیده باشد که من دیده
ام باز هم می گوید عجب آدم بی غیرتی است خلاصه می گوید حالا دیگر هر چی بادا باد این
غلام را صدا می کند جالب این است می گوید ما حملک هذا چه چیز واداشت که این کار را
انجام دادی آن هم می دانسته که آدم های جبار و ظالم را می شود با تملق مهار کرد و همیشه
متملق دور این ها را می گیرد بد بختی این جا است آن هم می گوید حلم تو یا امیرالمومنین
می دانستم تو حلیم هستی می گوید عفو کردم تو را برو دنبال کارت. توجه کردید تو را خدا
ببین امیر المومنین که اول مظلوم عالم است این طور کس ها رو به رویش در آمدند مظلومیت
این است چرا آنقدر مظلوم است ببینید این طرف خیانت را می بیند به این واضحی او هم یک
تملق می کند او هم می بخشد می گوید عیب ندارد برو. پس بنابراین بیان مصداق است اگر
آن چشمی که نگاه می کند ولی زیرکانه نگاه می کندینظرک انه لا ینظر این را خدا می گوید
خائن اعینه خداوند چشمی را که آشکارا دارد چشم گرایی می کند هیچ پرده پوشی نمی کند
آن هم خائنه اعین است منتها این را می گویند بیان مصداق، از کجا می آید بیان می کند
بله یا مثال دیگر باز از طریق اهل تسنن روایت داریم رسول اکرم علیه الصلاه و السلام
در یک نخلستان نشسته بود یک ظرف خرما و یک ظرف آب در برابر حضرت گذاشته بودند یک مرد
صحابی که اسمش را نمی آورم حالا خیلی هم مشهور است متاسفانه این می آید می گوید یا
رسول الله می خواهم یک آیه ای را برای من تفسیر بفرمایید مثال یادتان نرود ها گفتیم
که اگر کسی می گوید میوه مثل چی می گوید مثل سیب این مثال بیان مصداق است، آقا این
آیه را برای من تفسیر کنید « ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ
عَنِ النَّعيم »[5]؛ خدا می
فرماید که روز قیامت از نعمت ها سؤال می شود می گوید این نعیم چی است حضرت به عنوان
بیان مصداق اشاره می کند به آب و خرما مثال از این واضح تر که نمی شود، آقا نعمت چه
جوری می شود نعمت مثل آب هوا خورشید مثال می خواهیم عرض کنیم این مرد یا این غیر مرد
چی بگویم آب و خرما را از برابر حضرت بر می دارد با غضب اینها را می پاشد روی زمین
می گوید اگر می خواهند از این ها از من بپرسند اصلا نخواستم، متوجه نمی شود که پیغمبر
رحمت برای تو بیان مصداق می کند بله وقتی از خرما بپرسند از آب بپرسند از عمر به طریق
اولی می پرسند از جوانی شا عزیزان می پرسند چنان که روایت داریم از هنر از علم از قدرت
از تمام این ها می پرسند تمام این ها نعمت است منتها بیان مصداق است با اینحال این
بی ادبی را مرتکب می شود و تاریخ و علمای حدیث این بی ادبی را ثبت می کنند که ما امروز
ببینیم این آدم های مبتلا به ضیق صبر. پس بنابراین این طور عرض می کنم که اولا روایاتی
که در ذیل آیات رسیده است این ها آقا عمدتا در مورد بیان مصداق است یعنی روایاتی است
آمده بخشی از آیه را کشف کرده است دوم این که در ذیل تمام آیات متاسفانه روایت به دست
ما نرسیده است شما خیال بکنید که در ذیل تمام آیات یا ذیل تمام آیه قرآن البته ائمه
معانی قرآن را در قالب های مختلف فرموده اند و ده ها بار فرموده اند اما از نظر فنی
شما یک تفسیر بنویسید که برای هر آیه ای ده تا بیست تا سی تا حدیث پیدا کنید نه این
طور نیست بعضی از آیه ها هست که در مورد آن ها زیاد حدیث نقل شده و در موردبعضی نه
.من یک بار شمرده ام تفسیر نور الثقلین در ذیل سوره مبارکه حمد صد و چهار ده روایت
آورده خیلی هنر است واقعا پر بار است یک ثروتی است خودش یک کتاب می شود صد و چهار ده
تا حدیث در ذیل یک سوره که به ظاهر سوره مختصری است و باطن مفصل. پس بنابراین این طور
عرض می کنیم یکی که اینها بعضی هایش برای بیان مصداق است و دوم این که در ذیل همه معانی
روایت نرسیده به دست ما بالاخره از بین رفته دشمنان ما نگذاشته اند این تا این جا،
پس تکلیف چی است دوباره ما با اینها درگیر می شویم خوب اینها می گویند هر چیزی که دیدی
وارد شده همان را بگیر بگذار طاقچه یعنی اگر خواندی «
ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم »[6]؛
روز قیامت از نعمت ها پرسیده می شود مقصود آب و خرما است بگذار طاقچه قرآن را دیگر
هم دست نگذار اگر من بپرسم آقا از عمر من هم می پرسند می گوید نه تفسیر به رای کردی
این جا ما یک دعوای جدید با اینها شروع می کنیم که اینها می آیند سر این که تفسیر به
رای یعنی چی خوب تبعا یعنی این دعوا را به وجود می آورد وقتی می گوید نعیم یعنی آب
و خرما و من بگویم این عبای من هم نعیم است مثلا کتاب هایی که برای ما هست نعیم است
دوستان نعیم است می گوید تفسیر به رای کردی یکی از این اخباریون را من در قم می شناختم
بله سال چهل دو و سه اوایل قیام امام رضوان اله علیه که ما هم نوجوان بودیم رفته بودیم
قم آن موقع من می شناختم که این ها دو سه نفر بودند که اینها آقای طباطبایی را مسخره
می کردند و صحبت المیزان که می شد اینها رنگشان عوض می شد و می گفتند که قریب به این
عبارت ما دوست نداریم با اینها رو به رو بشویم سلام بدهیم حتی تا این جا یک کسی که
دنیای تشیع به وجود او افتخار می کرد اینها چند نفرملبس بودند می شناختم البته یکی
پس از دیگری از دنیا رفته اند خدا ان شاء الله از سر تقصیرات اینها بگذرد. من خیلی
با اینها بحث کردم ، اینها معتقد بودند که آقای طباطبایی مفسر به رای است و روایاتی
جمع می کنند و این روایات باعث می شود یک عده ای را گمراه کنند و متاسفانه جنود فکری
و البته روایت داریم که می فرماید هر کس قرآن را به رای خودش تفسیر بکند جایگاه او
در آتش آماده است قریب به این مضامین باز یک روایت داریم که می فرماید:«عَنْ
أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ أَبِي ع مَا ضَرَبَ رَجُلٌ الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ
إِلَّا كَفَرَ.»[7]؛ مردی نیست
که قرآن را بعضی را بر بعضی بزند جز این که کافر می شود خوب یعنی چی اینها هم می بینند
در تطبیق اشتباه می کنند بله تفسیر به رای حرام است همه می دانند منتها تفسیر به رای
چی هست خیلی خوب از این طرف می گوید شما قرآن را به رای تفسیر نکنید از طرف دیگر
شما آیات قرآن را نگاه کنیدچقدر ما را دعوت می کنند که روی آن فکر کنیم اصلا قرآن نازل
شده که فکر کنیم، آقا من حق دارم روی قرآن فکر کنم یا حق ندارم بله نعوذ بالله قرآن
که برای مجالس اموات نازل نشده است یک خانم بی بند و بار و بد حجاب از دنیا می رود
قل للمومنات عزیز من الصالحین درست است یک ربا خوار از دنیا برود یکی بیاید قرآن که
برای اینها نازل نشده است خون باید گریه کنی برای این چیز ها خب قرآن برای فهم است
برای اندیشه است ما امروز قرآن را به رخ جهانیان می کشیم«
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا
الْأَلْباب »؛[8] ما نازل کردیم
که مردم تدبر کنند تدبروا می فرماید چرا قرآن را تدبر نمی کنند بر دل اینها قفل زده
شده باز در جای دیگرمی فرماید:«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ
الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»[9]؛ مرتب ما در قرآن پیدا می کنیم آیاتی
را که می گوید روی قرآن تدبر بکنید و چرا نمی کنید؟ حالا شما می فرمایید چه کار کنیم
بیایید آیات را در نظر بگیرید آن وقت اگر اینها را برای خودت تفسیر بکنی کافر می شوی
جایگاهت پر از آتش می شود این آقایان می گویند در قرآن هر کسی بی روایت حرف زد
این مفسر به رای است آن وقت عرض به خدمتتان نعوذ بالله آقای طباطبایی می شود مفسر به
رای، صاحب مجمع البیان می شود مفسر به رای و جمع کثیری از علمای شیعه و سنی در صورتی
که این طور نیست تفسیر به رای چی هست این باید مشخص شود پس بنابر این تفسیر به رای
انواعی دارد یعنی مصادیقی دارد، بسیار دقیق است. حالا تتمّه ی بحث روایات را من برایتان
عرض بکنم که روایاتی که در ذیل آیات آمده است اینها بیشتر برای مصداق است و توضیح هم
می دهم برایتان این یک و حالا این که ما بیاییم یک آیه را روی یک مصداق زندانی کنیم
این کار مذموم هست در این رابطه می خواهم یک روایتی را برایتان مثال بزنم خیلی شنیدنی
است؛ مرحوم آیت الله العظمی آقای خویی این مرجع بزرگ تفسیری دارد به نام تفسیر البیان،
متاسفانه یکی از تاسف ها و غصه های من به عنوان یک شیعه یا طلبه هر جور حساب می کنید
در زندگی این است که این البیان اگر به آخر می رسید ما را به گونه ی دیگری سر افراز
می کرد البته می گویند هر گلی بویی دارد، حالا المیزان تفسیری است منحصر به فرد این
البیان با همان یک جلدی که مرحوم آیت الله العظمی خویی نوشته است همین یک جلد می دانید
چه قدر سر و صدا کرد. بنده کتب اهل تسنن را می بینم حتی بعضی از سنی ها در بعضی از
مطالب قرآنی با همین البیان تقریبا از حرف هایشان برگشته اندبه عنوان مثال دکتری به
نام دکتر عبد الصبور در مصر کتابی نوشته به نام تاریخ قرآن در آن جا دیدم که یک عقیده
هزار ساله را در مورد بعضی از علوم قرآنی در مورد قرائات نقل کرده از علمای سنی بعد
در این بین عبارت می گوید و الذی ذکر سید الخوئی لا نحیث انه می گوید ما اینها را نقل
کرده ایم ولی آن چه سید خوئی نقل کرده اصلا نمی شود از آن فرار کرد، حالا اگر این به
آخر می رسید چه می شد و یک کرامتی هم در مورد این تفسیر دیده شده که بنده در رحلت حضرت
آیت الله العظمی خوئی تلویزیون آمده از من یک نیم ساعت برنامه ضبط کرد این کرامت تفسیری
ایشان را هم گفته ام شاید بعضی از شما شنیده اید و بعضی نشنیده باشید یک چیزی عجیبی
پیش آمد ایشان تفسیر را که نوشته بود یکی از علمای نجف در خواب یک مطلب به او القا
شده بود که البته بعضی از چیزها القا می شود سر نخی داریم که بعدا تکمیل می کنند مثل
این که القا شده بود به آن عالم که برای تفسیر آقای خوئی یک ماده تاریخ بگو ماده
تاریخ دیگر آقایان اهل فضل هستند می دانند یک شعری جمله ای نثری گفته می شود
که این به حروف ابجد که تعریف بشود می شود ماده تاریخ و این برای خودش یک فنی
است ؛ به عبارت دیگرماده تاریخ به عربی و فارسی گفتن خیلی کار ظریفی است بعضی ها این
ذوق را دارند که خیلی آسان ماده تاریخ می گویند ماده تاریخ تالیف این تفسیر که عرض
می کنم القا شده به یک عالم بزرگ در نجف و این بلند شده از خواب ببیند تکلیف چی است
یک شعر درست کرده می گوید رب السماء انزل الفرقان علی النبی مصطفی الخاتمی بیت اول
است می گوید که خدای آسمان قرآن را بر پیامبر برگزیده خاتمش نازل کرده رب السماء انزل
الفرقان علی النبی مصطفی الخاتمی تفسیر البیان خیر البیان من ابوالقاسمی بله عجیب است
که اسم آقای خوئی که سید ابو القاسم بوده و از این طرف خود رسول اکرم که کنیه او ابو
القاسم بوده این دو را جمع کرده است این جمله خیر البیان من ابو القاسمی به ابجد برگردانی
تاریخ تالیف تفسیر البیان را نشان می دهد و دلایل دیگر که این تفسیری بوده که مورد
نظر بوده است متاسفانه به آخر نرسیده و نا تمام مانده و این ذهن فعال و این قریحه و
این دانش عظیم آقای خوئی اعجوبه ای بوده از عجایب روزگار . شوخی نیست که پای درس یک
نفر صد ها مجتهد پرورش یافته صدها مجتهد شوخی نیست. به هر حال ایشان ظرایف علوم قرآنی
را می شود گفت در همین یک جلد آورده و این بحث را به این مفصلی که بنده عرض کردم کوتاه
تر بیان کرده؛ چون آنچه عرض کردم نتیجه سیر طولانی و مفصلی بود که کنار هم گذاشته ام
و خدمت جوان های با فضیلت تدوین داشتم در آن جا خیلی مختصر ولی در عین اختصار روایات
و دلایلی آورده که انسان اشباع می شود.توجه داشته باشیم در این که ما در احادیثی که
گفتیم بیان مصداق می کنند منجمد نشویم یک حدیث بسیار خوبی ایشان آورده آقای خوئی می
فرماید که یک نفر خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب می شود و این آیه صحبت می شود
که « وَ الَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ
ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ
أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار»[10]؛ که می فرماید آن هایی که قطع می کنند آنچه را که
خدا امر به صله آن کرده لعنت بر آنها است و عاقبت شر برای آنها است. خیلی آیه خطرناکی
است تنم آدم می لرزد ان شاء الله امیدوار هستم که در این ماه مبارک مخصوصا شب های قدر
نرسیده اگر قطع رحم کرده باشیم برویم صله کنیم یعنی صله ارحام ؛ البته بعضی چیزها را
در منبر بگویم و مایع درد سر می شود نگویم می بینم به عنوان یک طلبه شاید کوتاهی بشود،
بله من این حرف را که می زنم می دانم صد ها سؤال الان در ذهن است آقا ما یک فامیل داریم
نماز نمی خواند چی کارش کنیم یک فامیل داریم عرضم به خدمت شما که انقلاب بد می گوید
اینها را دیگر خودتان متوجه بشوید مثلا یک رحمی را شما ممکن است با یک جعبه شیرینی
صله کنید صله یکی این باشد که بروید نصیحتش کنید نماز خواند بشود اگر نتوانستید و قطع
کردید عیب ندارد. خلاصه این آیه از آیات مربوط به ارحام است «و
الذین یقطعون ما امر الله به ان یوصل»[11]؛
قطع می کنند آن چه را خدا امر به صله کرده و «یفسدون فی
الارض»[12]؛ خلاصه این روایت
این است که حضرت می فرماید مقصود از آن رحم، رحم ما اهل بیت است؛در واقع مصداق اتم
و اکبر قطع رحم وحقوق والدین اهل بیت است. شما شاید خوانده باشید وقتی حضرت علی اکبر
سلام الله علیه را امام حسین روانه میدان می کند به ابن سعد لعنت الله فرمود رحم من
را قطع کردی اصلا قطع رحم اصلی در مورد اهل بیت است. حضرت فرمود کسانی که لعنت بر آنها
است آنهایی هستند که از اهل بیت بریده اند رفته اند کنار، اما این بقیه حدیث خیلی آقا
روشن گر است ، عنایت کنید ببینید اخباری ها بندگان خدا از مرحله دور هستند نباشید از
کسانی که آیات قرآن را زندان می کنند در یک جا حبس می کنند این درست است در مورد ما
اهل بیت است، ولی شامل دایی ها ،عمه ها ،خاله ها، پسر عمه ها ،پسر خاله های شما هم
می شود. این روایت به اندازه یک کتابخانه آدم را روشن می کند.من با یکی از بزرگان بحثم
شد، بنده خدا با خیلی از این ارحامش بریده بود گفتم که آقا این آیات را شما نخوانده
اید یک نگاهی کرد به صورت من . گفتم حتما اصلا اینها آیه نیست نعوذا بالله این طور
که این دارد نگاه می کند یک نگاه عاقل اندر سفیه. گفتم چی است گفت پسرم پیر مرد هم
بود اینها عرضم به حضور شما در مورد رحم آل پیغمبر است من آمده ام این روایات آقای
خوئی را نشان او دادم بنده خدا متنبه شد بیچاره اصلا مثل این که از خواب بیدار شد یک
مسلک عجیبی داشتند می فرماید بله در مورد ما اهل بیت نازل شده ولی آیات قرآن را زندان
و محصور نکنید رحم مصداق اکبر آن اهل بیت هستند اما مصداق اصغر هم دارد، بالاخره مصداق
ضعیف هم دارد. آقایان قرآن دریایی است امیر المومنین سلام الله علیه قرآن ناطق است
فرمود:« بحر لا یدرک قعره»[13]؛
شوخی نیست فرمود دریایی است که به قعر آن نمی شود رسید. عجایب آن هم پایان ندارد در
دریا چطور عجایب است آن دریا یک حس عجایبش هم حسی است این دریای معنا است و عجایب آن
هم معنوی است خدا می داند آقایان اسرار در قرآن است و کسانی که فهمیده اند قفل بر لب
زده اند و نتوانسته اند بگویند نتوانسته اند پیدا کنند . مثلی یک نفر زده و مثل خوبی
است می گوید ما ها در کنار قرآن بخواهیم بایستیم و بخواهیم تفسیر بکنیم به کودکی می
مانیم که در کنار یک اقیانوس ایستاده و با شن های ساحل دارد بازی می کند ما کجا و قرآن
کجا مگر این که از پروردگار مدد بخواهیم دست ما را بگیرد شرح صدر بخواهیم از پروردگار
ان شاء الله از موضوعات قرآنی کمک بخواهیم.
السلام علیک یا ابا عبد الله السلام علیک یا بن رسول الله ما امروز در مجلس ظهر به
دوستان یک چیزی گفتم گفتم که اولین مجلس ماه مبارک رمضان ما باید یک توسلی پیدا کنیم
این اندیشه و این عقیده ما است از این ور نگاه می کنیم می بینیم تمام این ها را ما
از مولایمان ابی عبد الله داریم اگر این نهضت ابی عبد الله نبود نهضت مولای ما نبود
ما اصلا معارفی نداشتیم این یک از آن طرف اول کسی که در نهضت این آقا شهید شد که اول
مجلس ما است اول کسی که در راه این آقا شهید شد مولایمان مسلم بن عقیل است اول مجلس
را همیشه توسل به این آقا پیدا می کنیم که کرامت و معجزات عجیبی دارد حالا ان شاء الله
اگر فرصت بود نمونه هایی را برای شما عرض می کنم که شفاعت این آقا خیلی زیاد است آقا
ما نمی دانم چرا اسرار این ها را نمی فهمیم من به دوستان گفته ام که اگر پیغمبر اکرم
می فرمود مسلم بن عقیل در راه قرآن و اسلام شهید شد درست بود در راه دفاع از حریم امام
زمان شهید شد درست بود اما این عبارت ها را همه را رها کرده و فرموده که حضرت مسلم
کودک بوده یا اصلا در دنیا نبوده پیغمبر اکرم نشسته جلسه فوق العاده برای آن گذاشته
فرموده یا علی برادرت عقیل را دو جور دوست می دارم یکی این که خود او را دوست می دارم
و یکی این که ابو طالب او را دوست داشت ببینید شما این روایت پیغمبر اکرم حب له و حب
لحب ابی طالب له حضرت ابو طالب سلام الله علیه و صلوات الله علیه مرد بزرگی بوده که
محبت او به پیغمبر را الگو قرار داده اند و نقطه عطف قرار داده اند و بقیه معجزه است
یعنی آقایون اخبار از غیب است می گویند حضرت مسلم نبود یا بچه بود فرمود گفتند که عبارات
زیادی را پیغمبر اگر می فرمود صحیح بود می فرمود در راه قرآن شهید شده در راه امام
حسین در راه دوستان همه صحیح ولی نمی دانم چه سری است پیغمبر دست روی یک چیز حساسی
می گذارد و ما اگر اهل فکر باشیم چیزهایی می فهمیم از این جا می فرماید و ان ولده یقتل
فی محبت ولدک یا علی فرزند این عقیل در محبت فرزند تو کشته می شود یعنی حضرت مسلم تبکی
علیه عیون المومنین فرمود چشم مومنین برای این مسلم گریه می کنند و تصلی علیه ملائکه
المقربون ملائکه مقرب خدا در مورد او درود و تهیت می فرستند و این در مورد عظمت آقا
بس است ما بیشتر از این عقلمان نمی رسد آقا نسبت به حضرت آقا گرفتاری و مصیبت نسبت
به این عظمت خیلی بزرگ بود خیلی آقا جانمان به قربان این آقا و شهید مظلوم که من دو
سه خط شعر است برای شما ترجمه می کنم هدیه ذکر مصیبت ما همان باشد امیدوارم که این
آقا که در اول مجلس اسم او را بردیم و او را شفیع قرار داده و بدهیم نزد خدا شفیع ما
باشد امیدوارم که همان گونه که الحمدلله می دانم و سر فرصت دوستان عزیزم ان شاء الله
خواهم گفت شفاعت خیلی صریحی دارد حضرت مسلم و شفاعت موثر شفاعت بکند ما را در طول ماه
مبارک رمضان ان شاء الله از عنایت این ماه بهره مند بشویم یا وجیه عند الله اشفع لنا
عند الله آقا ما تو را شفیع قرار دادیم علامه سید باقر هندی نجفی شعری در مورد آقا
گفته که عهدی به مانند این نگفته است ابیات تندی دارد این ابیات تند را من حذف می کنم
چون عادت ندارم مصیبت بی پرده بخوانم و این عادت در بنده نیست این سید باقر هندی خطاب
می کند به حضرت مسلم می گوید سقطک دما یا بن عم الحسین این که عرض کردم این اغراق نیست
هیچ بنده ای این طور شعر نگفته می گوید ای پسر عم امام حسین ای حضرت مسلم شیعیان تو
برای تو خون گریه کردند می گوید نه این که یک جلسه صحبت از تو بکنند نه این ها برای
تو مکرر جلسه می گیرند و گریه می کنند و اشک نثار تو می کنند چرا مصیبت تو مگر چی است
که این ها این طور می کنند امام زمان در منزل خودت ذکر مصیبت می کنیم از تو باید خجالت
بکشیم برای این که در دم شهادت کاسه آب آوردند برای تو نتوانستی آب بخوری بلکه دندان
های مبارک تو را کاسه فرو ریخت گفتم بیت های تند را انداختم یک بیت بسیار لطیف دارد
من شاید تا حالا بیست و سی دفعه این بیت را در خاطرم خطور داده ام منقلب شده ام عرض
می کنم خدا ان شاء الله شهدای عزیز ما را با شهدای کربلا محشور بدارد امام عزیز ما
ان شاء الله بر علو درجاتش بیافزاید خانواده های محترم شهید می دانم در این جا هستند
همه جا هستند شهید یک مطلب عجیبی است شهید از عقل ما خارج است این را بدانید بیایید
خاطر جمع باشید ما این شهیدان را نشناخته ایم و فقط این مقدار امیدواریم که پیش این
ها رو سیاه نشویم و شفیع ما بشود ان شاء الله دست ما را بگیرند این شهدا چیز عجیبی
بودند رفتند و بردند و رسیدند به درجاتی که من با چندین هزار کتاب دور و ورم خدا شاهد
است نمی دانم به اندازه یکی از انگشتان یکی از آن ها خواهم شد یا نه رفتند رسیدند به
مقصد یک وقت در خیابان می بینید بد حجاب است نگویید پس شهید ما چی شد شهید شما کار
خودش را کرد این حرف را نزن یک وقت اگر دیدی که در فلا ن جا کارمند اداره جواب سر بالا
می دهد هیچ وقت شهیدت را به رخ نکش شهید شما راضی نیست به جایی رسد که از عقل من و
تو خارج است و این هم که کوتاهی می کند روز قیامت پیش او رو سیاه می شود او می داند
و خدا توجه کردی حالا حرف زیاد است خلاصه شهید که به شهادت میرسد اول صدای نوحه یک
زمن برای او بلند می شد او زن یا مادر است یا خواهر یا دختر یا همسر نمی دانم این جا
شاعر با این قریحه به این مطلب اشاره می کند می گوید آقا تو کشته شوی صدای نوحه یک
زن برای تو بلند نشود یعنی تو این قدر تاریک بودی این بیت را دقت کنید چقدر لطیف است
اما لک بالمثل نائحه آیا در آن شام یک زن نوحه گر نبوده می گوید بله بهتر که نبود چون
تو بالاتر از آن هستی که زن های نوحه گر کوفه برای تو نوحه گری کنند می گوید عوضش این
جبران شد کجا جبران شد امام زمان می گوید وقتی خبر شهادت تو به قافله امام حسین رسید
زن نوحه گر کوفه کی است دختر علی دختران امام حسین برای تو گریه کردند هاشمی ها فاطمیان
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .یه خطرناکی است تن آدم می لرزد ان شاء الله
ابی عبد الله نبود نهضت مولا نبود ما اصصلا معارفی نداشتی
حجه الاسلام فاطمی نیا