برخورد با خویشاوندان در اسلام

برخورد با خویشاوندان در اسلام

برخورد با خویشاوندان

یکی دیگر از مواردی که انسان می بایست چگونگی برخورد با آنها را بیاموزد، فامیل و خویشاوندان هستند.در روایات اسلامی وارد شده که اقوام و خویشاوندان تو، اصل،ریشه، دست وبالهای تو هستند(که با آن پرواز میکنی و بدانها نیازمندی)

پس آنها را اکرام و احترام کن وبا آنان مراوده ورفت وآمد داشته باش.همچنین در این روایات به منافع و فواید بسیار زیاد صله رحم و رفت وآمد با خویشاوندان اشاره گردیده که ذکر بعضی از آنها بی مناسب نیست:

  • صله رحم بلا را دفع می کند وعمر را (تا 10برابر)طولانی می کند.
  • اخلاق را نیکو وثروت انسان را زیاد می کند.
  • حساب قیامت را آسان می کند و خیر دنیا وآخرت را در پی دارد.
  • انسان را از گناه باز می دارد وباعث تزکیه اعمال می شود.
  • شهر ها را آباد و فقر را از بین می برد...

صله رحم و دیدار با بستگان و اقوام به قدری مهم است و بر آن تاکید شده که اگر کسی برای تحقق این امر،راهی یکساله را هم بپیماید ارزش دارد واجر و ثواب زیادی بر آن مترتب است. البته حتما ًلازم نیست که رفت وآمد بین اقوام و فامیل به گونهای باشد که باعث زحمت و گفتاری شود و مخارجی را بدنبال داشته باشد،بلکه اگر به صورت ساده و بدون خرج و زحمت هم باشد،دستور اسلام مورد عمل قرار گرفته است.

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که فرموده اند:حتی با یک سلام کردن دوستانه وگرم،و یا با پاسخ دادن برادرانه و با تلطف و مهربانی می توان صله رحم را بجای آورد. در روایتی دیگر وارد شده که نفس آزار و اذیت نکردن فامیل نیز،صله رحم حساب می شود و دارای همان آثار را خواهد داشت.

در اینجا ممکن است سوالی در ذهن انسان ایجاد شود که:گاهی بعضی از اقوام و خویشاوندان از ناحیه خودشان قهر می کنند وباعث قطع رفت وآمد می شوند. در این صورت آیا باز وظیفه است که همچنان به دیدارها ادامه داد وصله رحم نمود.

پاسخ ما با استناد به منابع اسلامی این است که در اینگونه موارد نیز باید به سوی آنان رفت و به صله رحم با آنها را ادامه داد. قطع رابطه از طرف مقابل ،مجوز برای انجام عمل از طرف دیگر نمی شود.

پیامبر در روایتی فرمودند:صله رحم بجای آور حتی با آن کسی از اقوام و خویشاوندانت که با تو قطع ارتباط نموده، وبا آن کسی که با تو بدی کرده با خوبی برخورد کن.

از سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) نیز در این زمینه روایت شده که فرموده اند:دو قدم است که نزد خداوند از همه قدمها محبوب تر است: یکی قدم برداشتن مومن برای آنکه در برابر دشمن صفی ایجاد کند وجلوی او را سد کند،ودیگر گام برداشتن به سوی قوم و خویشی که رفت وآمد را قطع کرده است.توجه به فرمایش امام علیه السلام ،می تواند بهترین راه عملی،برای ساختن افراد فامیل و جامعه باشد،چرا که آنها از مشاهده اینکه بدی آنان با خوبی و بزرگواری و لطف و محبت پاسخ داده شده است، شرمنده و خلجت زده می شوند وبه اشتباه خود پی می برند.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که گاهی اسکان دارد وضعیتی پیش بیابد که انسان از نظر دینی موظف به قطع ارتباط و رفت و آمد با بعضی از اقوام و فامیل بشود.

به عبارت دیگر،همین روایاتی که اینگونه با تاکید،سفارش به دیدارو برقراری روابط دوستانه و حسنه با اقوام و بستگان را نموده و حتی به آن امر کرده است،واین در جایی است که خویشاوندان انسان دارای خط فکر غلط و ضد دین باشند ودر عمل هم بر ضد اسلام و نظام اسلامی، تحرکاتی داشته باشد(البته تنها داشتن سلیقه و فکر غلط ملاک نیست).

قطع رابطه پیامبر (ص) با بعضی از بستگان و فامیل مثل عموهایش که کمر به نابودی اسلام و انقلاب اسلامی آن حضرت بسته بودند، از همین مقوله می با شد.

شاید بتوان گفت که اینگونه افراد از حکم الهی در مورد صله رحم استثنا شده اند،و اطلاق عناوین ارحام و اقوام و خویشاوندان بر آنان صحیح نیست، به دلیل اینکه خداوند در قرآن مجید فرزند فاسد و منحرف حضرت نوح (ع) را جزو اهل و عیال او نمی داند وارتباط فامیلی او را (ولو به صورت حکمی) لغو می نماید.

در خاتمه این بحث،توجه خونندگان محترم را به این مسئله جلب می نماییم که:صله ارحام تنها منحصر به اقوامی که در قید حیات هستند نیست،بلکه مردگان از اقوام را هم شامل می شود،یعنی رفتن به مزار مردگان واموات از ارحام،و انجام امور خیر و فرستادن خیرات و مبرات برای آنان نیز از مصادیق صله رحم محسوب می گردد.

در روایتی آمده که امام صادق معنی ومفهوم آیه 19 سوره رعد را اینگونه بیان کرده اند:

صله ارحام و مخصوصا ً ارحام آل محمد صلی علیه و آله یعنی اهلبیت پیامبر می باشد. این روایت شامل ذریه رسول خدا (ص) و زیارت قبور امامان و امامزادگان نیز می شود.به همین جهت زیارت قبور سایر مومنین هم می تواند حکم صله ارحام را داشته باشد.

کتابنامه

  • اخلاق در برخورد های اجتماعی – سید مهدی شمس الدین- انتشارات شفق
  • آداب معاشرت و راه زندگی – حسن انزلی – انتشارات انزلی
  • مکارم اخلاقی – شیخ جلیل رضی الدین ابی نصرالطبرسی – ترجمه:سید ابراهیم میر باقری
  • اخلاق – جورج ادوارد مور- ترجمه:اسماعیل سعادت
  • لغت نامه دهخدا- جلد 3 –صفحه1525&1526
  • فرهنگ معین- جلد اول- صفحه 174
  • فرهنگ المنجد- جلد اول - صفحه 263
  • اخلاق در خانه – استاد حسین مظاهری – جلد اول
  • مجموعه کتابهای خط سفید – رضا نعمتی مقدم & مهدی پسندیده
  • جامع السعادات- جلد 2-صفحه 260
  • تفسیر نمونه- جلد 12- صفحه 78
  • اصول کافی – جلد 2- صفحه 159
  • چگونه معاشرت کنیم؟- محمد تقی صالحی - چاپ اقبال
 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
Powered by TayaCMS