منشأ ظلمت

منشأ ظلمت خلاصه سخنرانی | منشأ ظلمت
هر کس از یاد من اعراض کند، در دنیا زندگی برایش تنگ می شود. ( طه، 124)

  یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام انجوی‏نژاد
موضوع: ظلمت و منشأ آن


1- حقیقت دیدن سراب دنیا و باورهای کودکانه: در 80 سالگی هم باعث جنایات بزرگ میشود چون دور و برش تاریک است، راه را مدام اشتباه می رود. ولی اگر حقیقت سراب و دنیا را ببیند، راه درست را پیدا می کند. 
تا وقتی انسان در دنیای کودکانه زندگی کند و دنیای کوچک دور و برش را بزرگ ببیند ، در ظلمت است. منشأ بسیاری از تاریکی ها و جنایت ها و غیبت ها و .. همین باورهای کودکانه است. و دنیای اطرافشان را همه چیزشان می بینند. انگار همه ی دنیا هست و همین اطراف ما. وقت ظهور امام زمان(عج) اولین کسانی که مخالفت می کنند کسانی هستند که فکر می کنند امام آمده تا مشکلات کوچک آن ها را برطرف کند، ولی می بینند امام زمان(عج) دغدغه های جهانی دارد!
کودکی و کوچکی ما باعث می شود از مسائل بزرگ و امام و انسان های بزرگ دور شویم.
اگر قرار بود حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) آن مصیبت را بزرگ بپندارند، (در زیارت عاشورا بسیار بزرگ معرفی شده) دیگر امام و اسوه نبودند. آن ها چون دنیای اطرافشان را کوچک می بینند، دیگر مصیبت برایشان بزرگ نیست.

وقتی این کوچکی ها را بزرگ ببینند، برخوردشان با ظلمت و این دنیا - در ادبیات ما - مثل همان دوستی خاله خرسه است. این باورهای کودکانه باعث می شود آرزوهای ما هم کودکانه شود. مشکل این آرزوها این است که چون در ظلمت است، کودکان خیلی زود از آن سیر می شوند و خسته می شوند.

2- آرزوها و باورهای غیر واقعی و عوامانه: مثلاً این آرزویی که جوانان و حتی بزرگسالان دارند که: زندگی و دنیا هیچ مشکلی برای ما نداشته باشد و همیشه خوش باشیم!
دنیا، دنیای عسر و یسر است. شادی هایش زود می گذرد ؛ یک درد تا دو سال ممکن است اثرش بماند.
اتوپیا یا شهر خورشید و یا مدینه ی فاضله ی افلاطون و امثال آن برای دنیا نیست و در دنیا امکان پذیر نیست. این آرزوها عوامانه و مربوط به انسان های جاهل است. لذا امام(ره) موقعی که برای دختران و پسران جوان عقد می خواندند، برای نصیحت به آن ها می گفتند بروید با هم بسازید . نمی گفتند بروید خوش باشید، انشاالله که مریض نشوید و امثالهم.

وقتی آخر مسیر را در نور می بیند، این ناراحتی ها برایش شیرین می شود.
مراقب باشیم سرمان کلاه نرود فکر کنیم که چرا خداوند دائماً مشکلات و ناراحتی سر راهمان قرار می دهد. نه! دنیا یک جاده ی سنگلاخ است، پس به سنگ بر می خوریم. اگر سختی کشیدن دلیل بر بد بودن است، پس نعوذ بالله چهارده معصوم بدترین انسان های روی کره ی زمین بودند! ولی نه! این خصوصیت دنیاست.
مشکل اینجاست که ما فکر می کنیم محبت انسان ها از محبت خدا بیشتر است، ولی اینطور نیست. 

3- گناه: انسان هر چه از خدا دور بشود، زندگی برایش سخت تر و پیچیده تر می شود. و مَن أَعرَضَ عن ذکری فَأنَّ لَهُ مَعیشةً ضَنکاً. ( طه، 124) هر کس از یاد من اعراض کند، در دنیا زندگی برایش تنگ می شود.
هر وقت خودت را از خدا دور کردی بدان مشکل از خودت است. ولی اگر از خدا دور نشدی، خیالت راحت باشد. ما وظیفه ی بندگی را انجام بدهیم و اعراض از ذکر خداوند نکنیم، بقیه اش با خداست. خدا وظیفه ی خدایی اش را انجام می دهد. هر وقت وظیفه ی بندگی ات را انجام دادی، جسمت ناراحت بود ولی روحت آرام بود، این مشکلی ندارد. ولی هر وقت جسمت ناراحت بود و روحت هم ناراحت بود، بدان که از ذکر خدا اعراض کردی.

شهید نورایی ( یا نورانی ) دو پایش قطع شده بود و خونریزی داشت. کسی که همراهش بوده، می بیند ناراحت است، می پرسد از اینکه پایت قطع شده ناراحتی؟! جواب می دهد نه، از اینکه توفیق رزم ندارم ناراحتم! این تا حدی درکش از ظلمت خارج شده بود ولی مرحله ی آخر ایمان، همان رضا و رضایت هست. توفیق رزم نداشتن نداریم! مهم رضاست.
یک عمر عبادت کرده و در آخر وقتی اشهد می گوید، شیطان می گوید صَدَق عبدی!! و راست می گوید؛ چون در ظلمت بوده و اشتباه رفته و بنده ی شیطان بوده است.

4- عدم اعتماد به برنامه ریزی خدا: می گوید یا مدبّر اللیل و النّهار ، ولی اعتماد و اعتقادش به آن نیست. 
صرف بلا : قرار بوده بلایی به تو برسد، به مجلس اهل بیت می آیی، بخاطر اهل بیت بلا از تو دور می شود. به تو اصابت نمی کند. محبت خداوند شامل حال تو میشود.
رفع عذاب اینست که خداوند عذاب را می بخشد. و صرف عذاب: می بخشد و به رویش هم نمی آورد؛ وَاصرِف عَنّی بمسئَلَتی ایّاک، جَمیعَ شَرّ الدُّنیا و شَرّ الآخِرَة.

** مُردن خوب یا بد، زندگی با بلا یا بی بلا دلیل بر خوب یا بد بودن افراد نیست.


جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS