کلید واژه ها: صلوات, خودسازی, اعمال انسان, دنیا, آخرت, زهد, حسن مجتبی علیه السلام
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله... , امام علی علیه السلام , امام صادق علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
«قال الله تبارک و تعالی: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (المائدة: 105).
در موقع شنیدن نام پیامبر در هر جا و حالی باشیم در حال عبادت یا حتی در حال نماز واجب هم باشیم مستحب است (بعضی از فقهاء واجب می دانند.) موقع شنیدن نام مبارک پیامبر صلوات بفرستیم. روایت است اگر کسی عمدا در موقع شنیدن نام پیامبر صلوات را ترک کند موجب دخولش درآتش جهنم می شود. یعنی می فهمد باید صلوات بفرستد ولی عمدا صلوات نمی گوید. این آدم از بخیل ترین آدم ها است و وارد جهنم می شود. پیامبر صلی الله... فرمودند: جفاء کارترین افراد به من کسانی هستند که نام من را بشنوند و صلوات بر محمدوآل محمد نفرستد.
به بزرگی گفتند چرا شما سخنرانی نمی کنید؟ گفت: دو تا آیه در قرآن است که زبان من را بسته است. خدای متعال می فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (البقرة: 44). دیگران را امر به خوبی می کنید ولی خودتان را فراموش می کنید. هم چنان که در مسائل دنیایی می گوییم اول خودم، در مسائل آخرتی هم باید بگوییم اول خودم، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ» (التحريم: 6). اول خودت و خانواده ات را از آتش در بیاور بعدا دیگران را امر به خوبی کن. قرآن می گوید در مسائل آخرتی اول خودت نماز بخوان بعد به دیگران بگو. اول خودت را از آتش بیرون بیاور بعدا به دیگران بگو.
آقای مصطفوی می گفت در مغازه نشسته بودم که آقای الهی طباطبایی پیش من آمد تا با من مشورت کند. می گفت نمی دانم در تبریز بمانم یا به قم بروم. حاج آقا ابهری که سواد نداشت حتی بلد نبود فارسی هم درست صحبت کند (ترک بود.) وارد شد قبل از این که ما چیزی بگوییم رو کرد به آقای طباطبایی و گفت: شما بهتر است در تبریز بمانید لازم نیست به قم بروید. آدم بی سوادی وضع ایشان را شرح داد گفت: صلاح است که شما در تبریز بمانید. همین حاج آقای ابهری درمجلس امام حسین یکی دو ساعت گریه می کرد منقلب می شد چیزی های می دید. گاهی می رفت کنار ضریح امام حسین مثلا پول می خواست دستش را دراز می کرد پول می گرفت. مکاشفات عجیبی داشت. آدم بی سوادی در اثر عشق به اهل بیت به این مقام رسیده بود. رفقای ایشان می گفتند اگر می خواستیم به تهران برویم و آدرس جلسه را نداشتیم ایشان را سوار ماشین می کردیم می گفتیم ما می خواهیم فلان جا به مجلس روضه برویم سر هر چهار راه و سه راه و دو راهی که می رسیدیم بو می کرد می گفت بوی این روضه از فلان خیابان می آید. ما را می برد به همان روضه ای که می خواستیم برویم. هر کسی در مجلس کربلاء رفته بود را مشخص می کرد. یک بار هم خطاء نمی شد. روایت داریم آن هایی که کربلائ می روند اثری رویشان هست. یعنی مهر امام حسین خورده اند.
مرحوم حاج آقا هادی ابهری با مرحوم ملا آقاجان زنجانی در شاه عبدالعظیم دعای کمیل می خواندند و العفو می گفتند. هر دو ترک بودند آقای حاج ملاآقاجان به آقای ابهری می گوید نگاه بینداز ببین این ها چه می گویند. ظاهرشان العفو می گوید اما در باطنشان چه می خوانند. ایشان نگاهی کرد و گفت: تمام این ها می گویند علف علف علف، یعنی خدایا پول بده. همه اشان غصه دار پول و قسطند.
یک نفر از امام زمان خیلی گلایه کرد که آقا این همه آدم عاشق شما هستند چرا شما ظهور نمی فرمایید؟ آقا فرمود: حاجت دارند که می آیند. امام زمان گول شعار ما را نمی خورد. تا واقعا آماده ظهور نشده ایم ظهورنمی کنند. آقای بهاءالدینی می گفت من باطن افراد را می بینم که دارند به دروغ شعار می دهند. یک پول بگذارید ببیند چه قدر عوض می شوند. بگو فردا هر کس نماز جماعت بیاید هزار تومان باید پول بدهد ببینید چند نفر می آیند. آقا امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: «هَلَكَ مَنِ ادَّعَى» (امام علی7/ نهج البلاغة/ ص: 58). هلاک شد کسی که ادعای پوچ کرد.
واقعا اگر مردم امام زمان را بخواهند محال است که امام زمان نیاید. از این هایی که جمکران می آیند چند درصدشان خمس می دهند؟ چند درصدشان وقتی نامحرم به مغازه اشان می آید نگاه نامشروع نمی کنند؟ چند تایشان نوارموسیقی مبتذل گوش نمی دهند؟ کسی که در نیمه شعبان برای آقا جشن گرفته، نوار حرام گذاشته می رقصد واقعا این عاشق امام زمان است یا عاشق رقص؟ حدیث داریم خدا به رفتار و گفتار و دل شما نگاه می کند. شک نکنید عموم مردم دنبال خوراک و مسکن و پوشاک هستند و فقط شعار امام زمان را می دهند.
پیامبر صلی الله... می فرماید: «الدُّنْيَا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا يَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص: 128). دنیا خانه کسی است که در بهشت خانه ندارد. اکثر مردم امن یجیب هم که می خوانند به خاطر پول می خوانند. دنیا مال کسی است که جای دیگری ندارد. آخرت و خدا و امام زمان و جایگاه ندارد. از نظر پیامبر عالم کسی است که باقی را بگیرد و فانی را ول کند و آدم بی عقل درست برعکس این است. کسی که آخرت را ول بکند بیاید به این آب و گل بچسبد دیوانه واقعی است. در روایت داریم مردم دور آدمی را گرفته بودند با او شوخی می کردند. حضرت به آن ها رسید فرمود: این کیست؟ عرض کردند دیوانه است. فرمود: نه، این اختلال ذهنی پیدا کرده، دیوانه اصلی کسی است که آخرت را به دنیایش بفروشد و ترجیح بدهد. (دیوانه ای وارد مجلس شد شکلک در آورد حواس همه را پرد کرد. خطیب مجلس ناراحت شد گفت بشین سر جایت، انشاءالله خدا نابودت کند. این دیوانه بلند شد گفت: آقای واعظ ایی چه دعایی بود که برای من کردی. بگو خدا به تو عقل بدهد مردم را این قدر اذیت نکنی. مردم شما بگویید این عاقل به من می گوید دیوانه، من دیوانه ام یا این آقا.)
ولی کسی دنیا را جمع بکند تا احسان بکند، صله رحم بکند، زیارت برود، به فقراء برسد، گره باز کند عیبی ندارد. ابن ابی یعفور از اصحاب خیلی خوب امام صادق علیه السلام بود. کسی بود که حضرت صادق فرمود: کسی روی زمین حرف شنوتر از او برای من نبود. ابن ابی یعفور یک روز به حضرت عرض کرد که آقا من خیلی دلم می خواهد ثروتمند باشم. حضرت فرمود: می خواهی چه کار کنی؟ گفت: آقا می خواهم حج بروم، صدقه بدهم، صله رحم کنم، به فقراء برسم. امام فرمودند این دنیا نیست این آخرت است عیبی ندارد. ولی کسی که فقط جمع می کند عقل ندارد. بیاییم چیزی که از ما جدا می شود از اول جدایش کنیم راحت بشویم.
حضرت امیر می فرماید: خدا زهد را در این آیه قرآن آورده است. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» ( الحديد: 23). آیا ما دنیا دوست هستیم یا نیسیم؟ خدا می فرماید زاهد در دنیا علامتش این است که هر چه که به او می دهیم خوشحال نشود و اگر خوشحال شد علامتش این است که به آن علاقه دارد. و اگر هم گرفتیم پکر نشود اگر حالتش یک ذره هم تغییر کند یعنی وابسته به دنیاست. اگر جمعیت دورش جمع شدند یا نشدند در او تغییری نکند.
امام وقتی آمده بودند در فیضیه یک مسئله ای را مطرح بکنند. بعضی از افراد محافظه کار که ملاحظه مصلحت را می کردند به امام می گفتند حالا وقتش نیست. مردم ناراحت می شوند. سر و صدا می کنند. امام فرمود: من را از چه می ترسانید من فقط از خدا می ترسم. اگر همه مردمی که الآن دارند می گویند دور د برخمینی، ما همه سرباز توایم خمینی، همه اشان بگویند مرگ بر خمینی، برایم هیچ فرقی نمی کند. من تکلیف و وظیفه ام را انجام می دهم.
یکی از ویژگی های امام این بود که از کسی نمی ترسید. امام فرموده بود وقتی من را در سال چهل و دوی خرداد دستگیر کردند و به طرف تهران بردند (که امام در آن موقع اسم و رسم نداشتند و به عنوان یکی از بزرگان قم مطرح بودند.) موقع نماز که شد به این ها گفتم موقع نماز است من وضو نگرفتم جایی نگه دارید وضو بگیرم. آن ها می ترسیدند ولی من نمی ترسیدم. گفتم اجازه بدهید از زمین تیمم کنم. گفتند: که از این هم می ترسیم. با لباس هایم تیمم کردم (وقتی که از قم به تهران می رویم پشت به قبله هستیم.) و نمازی خواندم که وضو نداشت و این طوری تیمم کردم و پشت به قبله خواندم. امام فرموده بود من را به یک جایی جاده فرعی بردند حدث قوی زدم که می خواهند من را بکشند. به خودم مراجعه کردم دیدم هیچ ناراحتی ندارم.
- تکلف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوش توان رفت
اگر تکلفات و تعلقات از وجودمان بیرون ببریم راحت زندگی می کنیم. اگر تعلق نباشد و از غیر خدا دل بکنیم می گوییم «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج41/ ص: 1). شمشیر که به پیشانیمان برسد می گوییم به پروردگار کعبه رستگار شدم. یک نفر مرض سرطان گرفت می گفت دکتر می ترسید به من بگوید به دکتر گفتم شما نبض من را بگیر بگو سرطان داری اگر نبض من یک ذره بیشتر زد. من نمی ترسم عزرائیل سراغم بیاید. اما آقایی هم بود که وقتی دکتر اشاره کرده بود که دیگر فایده ندارد بدنش شل شد از پله ها نتونست پایین برود. یکی از علامت های زهد در دنیا عاقل بودن است. انسان به چیزهای بی ارزش پشت پا بزند. تاجری از دنیا رفته بود بچه اش گفت حتما باید پدرم را با قالیچه قیمتی که داریم دفن بکنم. استفتاء کردند مراجع هم گفتند نمی شود این اسراف است. گفتند هم شرع وهم عقل می گوید نمی شود. گفت من هم می خواستم همین را ثابت کنم. پدرمن که این همه ثروت داشت یک فرش را هم نتونست با خودش به گور ببرد. من که پسر بزرگتر هستم هرچه اسرار می کنم نمی گذارند پس دنیا به ماها هم وفا نمی کند.
گاهی خطیب شامی (خدا لعنتش کند.) روی منبر می نشست و به امیرالمومنین ناسزاء می گفت. کی طاقت شنیدنش را دارد. ولی امام به خاطر خدا تحمل می کردند. خودش غریب و تنها بود قبرش هم غریب است. از پله های بقیع که بالا بروید چشمتان به قبرهای غریبی می افتد که با خاک یکسان شدند. دل انسان از جا کنده می شود. پیامبرخدا فرمود: آن چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد محشر نمی شود. آن دلی که برای حسنم غمگین بشود روز قیامت شادمان و مسرور خواهد بود. آن قدم هایی که برای زیارت حسنم بروند بر روی پل صراط نمی لرزند. چه حالی داشت امام مجتبی آن لحظه ای که صدا زد برایم تشتی بیاورید. شاید خواهرها و بچه ها گفتند که آقا الآن سم ها را برمی گرداند اما یک وقت دیدند لخته های خون در تشت افتاد. یک تشت در مدینه دل بی بی زینب و بچه ها را به درد آورد، یک تشت هم در شام و مجلس یزید. کدام خانواده و خواهر و فرزند شهید طاقت دیدن این منظره را دارد که ببینند سر بریده دارد قرآن تلاوت می کند اما نانجیب با چوب خیزران بر لب و دندانی که پیامبر می بوسید بزند. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ».