ج. ورزش و تفريحات سالم

اسلام و آموزه‌هاي متعالي آن از هيچ امري در جهت رشد و سازندگي و سلامتي انسان براي رسيدن به كمال مطلوب و سرمنزل مقصود كوتاهي نكرده‌اند؛ از پرورش جسم و سلامتي و تأمين نيازمندي‌هاي آن گرفته تا پرورش روح و سلامت روان آدمي، از رياضت‌هاي شرعي در جهت بالندگي روح تا تمرين‌ها و ورزش‌هاي بدني براي پرورش جسم و نشاط رواني حاصل از آن؛ زيرا ورزش به طور چشمگير، مصرف اكسيژن را طي يك دوره زماني طولاني افزايش مي‌دهد؛ مانند پياده‌روي، دويدن، شنا و دوچرخه‌سواري كه اگر در تمام مدت زندگي، به طور منظّم صورت گيرند، ثمرات حايز اهميتي در جهت سلامت و تندرستي به بار مي‌آورند. ورزش به كاهش فشار خون بالا كمك مي‌كند، بر كنترل وزن تأثير فوق‌العاده‌اي دارد، مقدار كلسترول ليپوپروتئين با غلظت بالا را افزايش مي‌دهد و سيستم قلبي و عروقي را تقويت مي‌كند. سيره معصومان(عليهم‌السلام) و آموزه‌هاي حيات‌بخش آنان در اين زمينه نيز هر انسان مدقّق و با انصافي را به كرنش در مقابل عظمت و همه جانبه‌نگري تعاليم ديني و سيره معصومان وامي‌دارند. ورزش را با نگاه ارزشي و به دليل نشاط روحي و پرورش جسم در جهت خدمت براي خدا و بندگي او ـ جلّ و عزّ ـ انجام دادن، آثار جسماني و رواني فراواني به همراه دارد. البته ورزشي كه وسيله خدمت‌رساني بهتر براي بندگي خدا باشد مورد قبول و سفارش دين است، نه ورزشي كه عامل سرگرمي و غفلت و فقط به عنوان اتلاف وقت و يا كسب جاه و مدال و مقام دنيايي باشد، كه اين خود مخرّب و بلكه عاملي است كه بعدها فرد را نادم و دچار افسردگي مي‌نمايد؛ زيرا از استعداهاي فكري و عقلي و رشد و بالندگي خويش در جهت كمال گامي برنداشته و عمر را به سرگرمي و تنها به پرورش اندام تلف نموده است. تنها براي پرورش اندام و يادگيري چند فن ورزشي، نبايد سرمايه عظيم عمر را هزينه نمود.

به دليل آنكه تمام آموزه‌ها و دستورالعمل‌هاي ديني اهداف خاصي را دنبال مي‌كنند كه همان «بندگي خدا» و «رسيدن به مقام قرب الهي» و «شكوفا شدن تمامي استعدادهاي انسان» است، تعاليم ديني در زمينه ورزش نيز از اين ضابطه بيرون نيستند و ورزش براي پرورش روح و جسم انسان و زمينه‌اي براي رشد و شكوفايي بهتر انسان است.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تيراندازي بياموزيد» و نيز فرمودند: «پياده‌روي بهترين دوا براي صفرا و سوداست» و نيز گفته شده است: «نگاه به مناظر طبيعي، از جمله آب و مناظر سبز طبيعت، موجب زدودن غم و اندوه از فرد و پديدآمدن نشاط و خوش‌دلي در وي مي‌شود»؛ زيرا به فرد آرميدگي مي‌بخشد. اين آرميدگي شيوه بسيار موفقي براي كمك به افراد در شرايط تنيدگي است. آرميدگي به آنان كمك مي‌كند كه با تنيدگي كنار آيند و از اختلالات مربوط به آن پيش‌گيري نموده يا آن را كنترل كنند.

به طور كلي، استفاده متعادل و معقول از لذت‌ها و تفريحات، مايه نشاط جسمي و رواني فرد مي‌شود و بدين وسيله، شخص براي انجام وظايف فردي و اجتماعي و برخورد مناسب با فشارها، توانا مي‌گردد.

بنابراين، ورزش و تفريحات سالم نقش مؤثري، هم در بهداشت و سلامت جسماني و رواني دارند و هم عاملي در جهت پيش‌گيري از آسيب‌هاي روحي و رواني فرد و جامعه هستند. اصولا يكي از علل فرسودگي زودرس جسماني و رواني افراد، استفاده نكردن از تفريحات سالم است؛ زيرا مقتضاي فعاليت و كار مداوم، وارد آمدن فشار جسمي و روحي بر فرد است. بايد در كنار كار و تلاش روزمرّه، تقويت كننده‌هايي باشند كه به فرد روحيه دهند و به او آرامش بخشند. اين امور، كه آن‌ها را «تفريحات سالم» مي‌ناميم، دامنه گسترده‌اي دارند كه از مصاحبت و شوخي با دوستان، تا ورزش و مسافرت و مانند آن را در برمي‌گيرد؛ مثلا، به بذله‌گويي در جمع سفارش شده است. پيشوايان اسلام نيز شوخي و بذله‌گويي داشته‌اند. اهميت و تأثير شوخي تا آنجاست كه در روايتي اين امر بر هر مؤمني لازم دانسته شده است. لازم به يادآوري است كه در تعاليم اسلام، شوخي تا حدّي مطلوب دانسته شده كه موجب آزار كسي نگردد، گناهي به دنبال نداشته باشد و از حدّ معمول نيز تجاوز نكند.

پياده‌روي نيز از بهترين ورزش‌ها براي سلامت انسان است؛ ورزشي است كه براي هر كس، با هر سن و سال، متناسب است و در همه فصول امكان‌پذير است، ابزار و وسايل و مربّي و هزينه‌هاي گوناگون نمي‌خواهد و به راحتي انجام مي‌پذيرد؛ زيرا پياده‌روي عضلات و مفاصل را به كار انداخته، نرم مي‌كند، جريان گردش را در آن‌ها بهتر مي‌سازد، نيز در دفع فضولات و رساندن اكسيژن و غذا به اندام‌ها كمك مي‌كند. پياده‌روي تنفس را عميق مي‌كند و اكسيژن‌گيري را بهتر مي‌گرداند و در نتيجه، تغذيه و تهويه همه بخش‌هاي بدن بهتر انجام مي‌شود.

تحقيقات نشان مي‌دهند كه ورزش در كنار آمدن با تنيدگي دو نقش اساسي ايفا مي‌كند:

1. خستگي جسمي ناشي از رويدادهاي تنيدگي‌زا را به حداقل مي‌رساند.

2. خستگي عاطفي تجلّي يافته در زندگي فرد را نيز كاهش مي‌دهد.

در تعاليم ديني و روايات آمده است: خود را از مواهب حلال دنيا بي‌نصيب نسازيد و با استفاده از لذت‌هاي دنيوي، خود را براي انجام تكاليف آماده نماييد.

د. تقوا

«تقوا» همان پرهيز است و به كسي كه اميد درمان او هست، دستور پرهيز مي‌دهند. اگر طبيب معالج از درمان كسي نااميد شد به او مي‌گويد: هر غذايي كه ميل داري بخور، زيرا كار او از درمان گذشته است. قرآن كريم نيز به چنين كساني مي‌گويد: (اِعلمَلوا ما شِئتُم) (فصلت: 40) هرچه مي‌خواهيد بكنيد، يعني كار شما از درمان گذشته است.

از مهم‌ترين آموزه‌هاي قرآني، كه در سيره علمي و عملي معصومان مورد تأكيد قرار گرفته، آموزه «تقوا» است؛ زيرا از يك‌سو، مي‌تواند تأمين‌كننده بهداشت و سلامت رواني باشد و از سوي ديگر، به عنوان عامل مهمي در پيش‌گيري از آسيب‌هاي روحي و رواني، مورد توجه قرار گيرد.

اهميت تقوا در همه زمينه‌هاي انساني و بخصوص در بحث بهداشت، سلامت، امنيت، آرامش روح و روان آدمي و نيز پيش‌گيري از ابتلا و يا وخامت آسيب‌هاي رواني تا جايي است كه گفته شده است: دعوت قرآن و همه انبيا و اوصياي به حقّ آنان، دعوت به «تقوا» است؛ چه اينكه خداوند در قرآن فرموده است: اگر مردم دياري اهل تقوا و پاك‌دامني باشند، خداوند رحمت و بركات خويش را برآنان فرو مي‌فرستد؛ يعني بين ايمان و تقوا و نزول بركات الهي، كه زندگي بدون مشكلات روحي و رواني از موارد برجسته بركات الهي است، تلازم وجودي، و بين ترك تقوا و قطع رحمت و بركات الهي و گرفتار شدن به آسيب‌ها تلازم عدمي برقرار است. در قرآن، معيار برتري و كرامت انسان، تقوا شمرده شده است.

در صدر اسلام، بر پايه اين معيار، بسياري از تنگ‌دستان نيز توانستند از محروميت ارزشي و اجتماعي رهايي يافته، ارزش واقعي خود را در جامعه بيابند. اسلام معيارهاي ارزشي و نوع زندگي قومي، قبيله‌اي و ملّي‌گرايي را، كه عامل تفرقه و تشتّت است، نپذيرفت و كوشيد تا ايمان و تقوا و ميوه آن آرامش در زندگي را به جاي انگيزه‌هاي جاهلي در قلوب مردم جايگزين كند. پيامبر به گونه‌اي افراد قبايل را متحد كرد كه وقتي ابوسفيان به آنان مي‌نگريست، از اينكه قبايل متشتّت آنگونه متحد شده بود، شگفت‌زده مي‌شد.

البته اسلام ارتباط خويشاوندي را تضعيف نكرده است؛ چرا كه همين ارتباط در ميان كل جامعه، اگر بر اساس روابط الهي باشد، در بسياري از موارد، مشكلات افراد را حل مي‌كند. پيامبر فرمود: «نسبت خود را بشناسيد تا آن اندازه كه حسب خود را شناخته، با خويشاوندان خود ارتباط داشته باشيد.» و در حجه‌الوداع به مردم فرمود: «همه شما از نسل آدم هستيد و حضرت آدم از خاك، و فضل و شرافت به عربي و عجمي بودن نيست، بلكه به تقوا و پرهيزگاري است.» و فرمود: «به نسبتتان افتخار نكنيد، به عملتان افتخار كنيد»

علي(عليه‌السلام) نيز فرمود: «اگر بناست عصبيتي باشد، اين عصبيت را در جهت كسب صفات عالي، انجام كارهاي شايسته و امور نيكو به كار بريد، تعصب را در جهت حفظ حقوق همسايگي، وفاي به عهد و پيمان، و در جهت كسب نيكي‌ها و عصيان در مقابل اعمالي كه موجب تكبّر است، به كار بريد. اين تعصّب را در راه خدا، به دست آوردن فضايل و خودداري از تجاوز، بزرگ شمردن قتل و انصاف داشتن در مقابل مردم، فروكش كردن خشم و دوري از فساد بر روي زمين قرار دهيد.»

در بيانات نوراني اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) آمده است: «تقوا سرامد همه فضايل اخلاقي است».

آيه‌اللّه جوادي آملي مي‌فرمايد: كمتر آيه‌اي در قرآن تلاوت مي‌شود كه در صدر يا وسط يا ذيل آن، مسئله تقوا و اخلاق بازگو نشود؛ زيرا ريشه، ساقه و ثمره هر فضيلتِ خُلقي، تقواست؛ يعني بعضي از مراحل تقوا ريشه، بعضي از مراحلش تنه، ساقه و شاخه و بخشي از مراحلش هم ميوه است و بهترين ميوه تقوا «آرامش و نشاط در زندگي» است.

خداوند در قرآن كريم، هدف بسياري از احكام را تحصيل تقوا و در پرتو آن طهارت و سلامت روح مي‌داند. خداي سبحان در قرآن، پس از ذكر احكام وضو، غسل و تيمّم مي‌فرمايد: خدا مي‌خواهد شما را تطهير كند. اگر آب براي وضو يا غسل نيافتيد، خدا به شما امر مي‌كند كه صورت‌ها و دست‌ها را به خاك بماليد تا پاك شويد. معلوم مي‌شود كه منظور طهارت بدني محض نيست؛ زيرا روشن است انساني كه دست خاك آلوده به صورت مي‌كشد، از گرد و غبار ظاهري پاك نمي‌شود، بلكه از رذايل اخلاقي همچون تكبّر و منيّت پاك مي‌شود؛ چنانكه آلودگي گناه با وضو و غسل پاك نمي‌شود، بلكه با توبه و كفّاره تطهير مي‌گردد و احكام الهي براي تأمين اين طهارت است. مراقبت و محافظت از روح، و خداوند را ناظر بر كارهاي خويش دانستن بر اثر تقوا به وجود مي‌آيد و ديگر جايي براي تعدّي و نيرنگ و كوتاهي و سهل‌انگاري و آلوده شدن به گناه باقي نمي‌ماند.

بسياري از آسيب‌هاي روحي و رواني و ناهنجاري‌ها و بزه‌كاري‌ها بر اثر بي‌پروايي و ناديده گرفتن و بي‌توجه بودن به اين واقعيت است كه همه عالم و از جمله انسان و كارهاي ظاهر و باطن انسان در محضر خداوند است. «تقوا» يعني انجام آنچه مورد رضايت الهي است و پرهيز از هرگونه مسامحه؛ مثلا، در امر طبابت بيمار، متعهدانه و بر اساس تخصص لازم اقدام نماييم. حضرت امير(عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «كسي كه به پزشكي اشتغال دارد، بايد تقواي خدا پيشه كند و از خيرخواهي و كوشش دريغ نورزد.» و نيز مي‌فرمايد: «اي بندگان خدا! شما را به تقواي الهي سفارش مي‌كنم، كه زاد و توشه سفر قيامت است. تقوا توشه‌اي است كه به منزل رساند، پناهگاهي است كه ايمن مي‌گرداند.» و فرمودند: «اي بندگان خدا! بدانيد كه تقوا، دژي محكم و شكست‌ناپذير است، اما هرزگي و گناه خانه‌اي در حال فروريختن و خواركننده است كه از ساكنان خود دفاع نخواهد كرد، و كسي كه بدان پناه برد در امان نيست. آگاه باشيد! با پرهيزگاري، ريشه‌هاي گناهان را مي‌توان بريد، و با يقين مي‌توان به برترين جايگاه معنوي دست‌رسي پيدا كرد. اي بندگان خدا! خدا را، خدا را، در حق نفس خويش كه از همه چيز نزد شما گرامي‌تر و دوست داشتني‌تر است.»

بنابراين، تقوا همان پرهيز و پيش‌گيري است، و به كسي كه اميد درمان او هست، دستور تقوا مي‌دهند. اگر طبيب معالج از درمان كسي نااميد شد، به او مي‌گويد: هر غذايي كه مي‌خواهي بخور؛ زيرا كار او از درمان گذشته است. قرآن كريم نيز به چنين كساني مي‌گويد: «هر چه مي‌خواهيد بكنيد»؛ يعني كار شما از درمان گذشته است. چنين كسي در مقابل انبياي الهي مي‌گويد: براي ما تفاوتي ندارد، چه ما را موعظه نماييد و چه موعظه ننماييد؛ ما گوش شنوا نداريم. از اين‌رو، اين توصيه‌ها و رهنمودهاي ديني و الهي (سفارش به تقوا و پرهيزگاري) براي كساني سودمند و اثربخش است كه خود تصميم و اراده خودسازي و تأمين سلامتي و اقدام براي پيش‌گيري از بروز ناملايمات و گرفتاري‌ها داشته باشند.

ه. توبه

از آموزه‌هاي مهم در پيش‌گيري برخي از آسيب‌هاي رواني و جلوگيري از وخامت آن، احساس ندامت و پشيماني و تصميم بر جبران و درمان آسيب و رجوع و بازگشت به لطف و رحمت خداوند است. «توبه» در لغت، به معناي رجوع است. وقتي بنده به مولاي خود برمي‌گردد، مي‌گويند توبه كرده است. خداوند در قرآن كريم به همه مؤمنان دستور توبه مي‌دهد.

نكته قابل توجه اين است: همان‌گونه كه در آسيب‌هايي كه بر جسم وارد مي‌شوند، تنها خود فرد آسيب ديده است كه مستقيما احساس درد و رنج مي‌كند و اطرافيان و دوستان از بي‌تابي و احساس درد او ناراحت و نگران هستند، در آسيب‌هاي روحي و رواني نيز چنين است؛ يعني خود شخص در صورتي كه دچار اختلال حواس نشده باشد، بيش از ديگران احساس درد و رنج مي‌كند. براي نمونه، در آسيب‌هايي هم كه به واسطه گناه به روح و جان آدمي وارد مي‌شوند، بيشترين رنج و درد رواني را خود شخص متحمّل مي‌شود و اولين بوي بد گناه را خود استشمام مي‌كند، رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمودند: «خودتان را با استغفار و توبه معطّر كنيد تا بوي بد گناه شما را رسوا نكند» اما اگر بر اثر تخريب قواي ادراكي، با اينكه در حال سوختن است، درد و آتش‌سوزي احساس ننمايد، اين بدترين حالاتي است كه يك فرد آسيب ديده ممكن است به آن مبتلا شود؛ زيرا با اينكه بيمار و آسيب ديده است يا اصلا خود را بيمار نمي‌داند و يا آنچه را به آن مبتلا شده است آسيب جدّي قلمداد نمي‌كند و در اين صورت، به فكر دارو و درمان نيست و از اقدام ديگران براي مداواي خود نيز جلوگيري مي‌كند.

از آثار توبه و بازگشت از گناه و معصيت و رجوع به رحمت و مغفرت الهي، يكي همين است كه فرد اولا، قبول كرده كه آسيب‌پذير است و ثانيا، با رجوع و بازگشت، در صدد درمان است.

توبه كميّت و كيفيتي دارد. كميّت توبه آن است كه قرآن كريم به همه مؤمنان دستور آن را مي‌دهد و كيفيتش عبارت است از: «نصوح»؛ يعني خالص بودن كه در اين زمينه نيز قرآن كريم مي‌فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، با توبه خالصانه به سوي خدا بازگشت نماييد».

بنابراين، اگر توبه فراگير باشد و انسان از همه خلاف‌ها توبه كند و «نصوح» يعني خالص باشد، آن‌گاه لغزش‌هاي گذشته بخشوده مي‌شوند و توبه‌كننده به منزله انسان بي‌گناه است و در آرامش كامل به سر مي‌برد؛ زيرا با توبه، دنباله گناه قطع مي‌گردد. با توبه، انسان از عذاب به رحمت، از گناه به طاعت، و از توجه به غير خدا به خدا باز مي‌گردد. هنگامي كه انسان متوجه مي‌شود غفلت‌ها و گناه‌ها حجابي ميان او و محبوبش ايجاده كرده و نمي‌تواند به او نزديك شود و به سويش حركت كند، وقتي متذكر مي‌گردد كه ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آن‌چنان سايه افكنده است كه هيچ پرتوي از نور حق بر آن نمي‌تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است كه «فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ» (زمر: 22)، پشيمان مي‌گردد، متألّم مي‌شود و اين آتش پشيماني و تألّم سراسر وجودش را فرا مي‌گيرد، شعله مي‌كشد و شعله‌هايش فروزان و فروزان‌تر مي‌شوند و اين شراره‌ها تمامي آثار شوم، ريشه‌هاي گناه، پرده‌ها و حجاب‌ها را مي‌سوزانند و خاكستر مي‌كنند و ديواره‌هاي دل آدمي را همانند تنوري داغ، كه شراره‌هاي آتش بر آن تابيده و آن را سفيد كرده‌اند، آماده چسباندن خمير ايمان مي‌كنند.

در واقع، توبه انقلاب است؛ انقلابي دروني، حركتي در جان انسان تا آزاد گردد و به سوي حق سير كند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «پشيماني از گناه توبه است» حضرت علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «پشيماني بر خطاها همان طلب بخشش و آمرزش است.» و روايات ديگري نيز به همين مضمون بر اين دلالت دارند كه توبه همان آتش ندامت جانسوز است.

گاهي انسان در صحنه قلب خود، نوعي گرفتگي مشاهده مي‌كند؛ مثل اينكه ابري فضاي دل را پوشانده است و نمي‌داند چگونه آن را بزدايد. از اين‌رو، به فكر مي‌افتد تا در مزرعه يا در پاركي قدم بزند، در كنار رودي بنشيند و يا با دوست خود سخن بگويد. پس تصور مي‌كند آن ابر، برطرف شده، در حالي كه چنين نيست و آن ابر غليظ گرديده و جلو ديد او را گرفته است و ديگر تشخيص نمي‌دهد كه در فضاي تيره زندگي مي‌كند. انسان تصور مي‌كند با جلسات اُنس و فكاهيات، ابرزدايي يا غبارروبي مي‌شود، در صورتي كه چنين نيست. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «من در هر روز هفتاد بار استغفار مي‌كنم تا مبادا اين ابرها فضاي دل را بگيرند.» البته استغفار براي انسان كامل در حقيقت، دفع است، نه رفع.

گفته شده است: توبه يعني بازگشت و پشيماني از حالت عصيان و عدم توازن روح به سوي آرامش، و اطمينان و اميدواري به رحمت الهي است كه با شرايطش مي‌تواند بيماري‌هاي روحي را درمان بخشد، و معالجه نمايد و انسان را به حد كمال انسانيت برساند.