تهران حسینیهٔ همدانی ها - رمضان 1396 سخنرانی پانزدهم

تهران حسینیهٔ همدانی ها - رمضان 1396 سخنرانی پانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»

 

یک زمانی یا موسی ابن عمران یا حضرت مسیح به پروردگار عالم عرض کرد کجا در کنار تو باشم؟ پروردگار به او جواب داد انا عند المنکسرة قلوبهم، جلوه من در قلب شکسته است. من در دل شکستگان هستم. این شکستن قلب به چه معناست؟

 

یکی از خاصیت های نور شکستن است؟ کویر بی آب وقتی که حرارت شدید خورشید به آن می تابد تکه تکه می شود، اگر یک آبی در آنجا راه بیندازند از تمام این منافذ و قطعه های قطعه قطعه شده فرو برود و دنبال آن هم آب باشد آنجا را نمدار نگه می دارد آماده یک زراعت پرباری می شود.

 

این نور وقتی که به زمین بتابد اثرش همین است حالا نور که در عالم معنا، در عالم ملکوت، کلام الله است، کلام پیغمبر و ائمه طاهرین است، به قلب که وارد شود از سختی و سنگ مانندی درمی آورد نور قوی است می شکند، شیار پیدا می کند، برای ورود فیوضات الهی از عالم غیب آن وقت گل ایمان، گل یقین، گل جود، گل کرامت، گل انسانیت، گل آدمیت، گل عمل صالح، گل اخلاق حسنه از همه این شیارها شروع به روییدن می کند. آدم یک پارچه گل می شود، که بوی عطرش که واژه صحیح آن عِطر است حالا غلط مشهور عَطر است بوی عطرش ملکوتیان را مست می کند.

 

در این زمینه من دلیل هم دارم بیهوده نمی گویم، آن فردی که شامه ندارد خب این بو را استشمام نمی کند آن فردی که شامه دارد به قول پیغمبر از پانصد سال راه استشمام می کند. اگر این بو فاصله اش با بینی پانصد سال راه باشد برای اهلش. قابل استشمام است.

 

من دقیقا نمی دانم از آن شهری که در یمن اویس قرن که چوپان بود زندگی می کرد تا مدینه چقدر راه است، ولی وقتی به مدینه آمد برای دیدن پیغمبر از مادرش نصف روز اجازه گرفته بود تا بماند پیغمبر(ص) هم نیامد و او برگشت، اینها خلاف خدا که رفتار نمی کردند، که بنشیند بگوید پیغمبر کجا و مادرم کجا بیخود گفته است بیش از نصف روز نمان نه خیلی هم باخود گفته مادر است، دلتنگ تو است، عاشقت است، حالا دیر نمی شود پیغمبر(ص) را بعد ازمرگت در عالم برزخ می بینی، قرآن مجید که برزخ را برای مومنین رده بالا جای زندگی می داند پس می روی آنجا قیامت می بینی.

 

یا به فرموده امام صادق(ع) در توضیح آیه لهم البشری فی الحیاة الدنیا در خواب می بینی خودش را، چون فرمودند شیطان به شکل ما در خواب درنمی آید. هر کسی خواب ما را ببیند خودمان را دیده است، خدا هم دیدنی است غیر از پیغمبر(ص) و ائمه(ع) خدا را هم می شود دید برای این حرف من دلیل دارم، نهج البلاغه می گوید تجلی لخلقه فی القران، پروردگار برای اینکه بنده هایش بتوانند تماشایش کنند در قرآن جلوه کرده است قرآن جلوه الهی است اما چشم می خواهد آدم به گونه ای قرآن را ببیند که خدا را ببیند حالا بعضی ها تا حالا زحمت کشیدند هم قرائتش را یاد گرفتند هم صدای خوبی دارند تماشا که می کنند الفاظ و خطوط رامی بینند اما اولیای خدا قرآنی که می بینند خدا را می بینند چه لذتی هم از آن می برند.

 

کاغذ دیدن و جلد  دیدن و چاپ دیدن و خط خوش دیدن کجا همه اینها از نظر برود خدا دیدن کجا، متن گفتار امیرالمومنین است چون خودش می دیده خبر داده است که تجلی در قرآن برای بندگانش دارد، پیغمبر(ص) هم می شود دید اگر در بیداری نشد، در خواب نشد، در برزخ نشد که قیامت قطعی آدم می بیند بین ما و قیامت هم فاصله خیلی کم است، یراهم بعیدا آنهایی که اهل دل نیستند قیامت را خیلی دور می بینند پروردگار می گوید و نراه قریبا من قیامت را نزدیک می بینم که کنار دست ام است دور نیست. لا یستوی الاعمی و البصیر کوردلی که هیچ چیز از این حقایق را نمی تواند ببیند با دل بینا اصلا مساوی نیستند.

 

فردی کور بود خیلی هم عاشق اهل بیت(ع) بود تا وقت میکرد پیش امام صادق(ع) می آمد بردی به او گفت امام صادق(ع) را می بینی تو که فردی کور هستی گفت اگر نبینم که نمی آیم خانه اش من او را می بینم که می آیم، اسمش ابراهیم مکفوف بود معروف به ابراهیم کور بود.

 

وقتی پیغمبر(ص) چند روز بعد به مدینه آمد، تا نزدیک خانه رسید رو به طرف یمن کرد ، این حس، انی لاشم رائحة الرحمان آن هم نه بوی اویس بوی خدا، خیلی حرف است. این مسئله را بیشتر ما از بچگی مان به صورت قصه شنیدیم یک قصه، یک شترچران آمد مدینه مادرش گفت بیشتر از نصف روز نمان و برگشت و پیغمبر(ص) هم آمد رویش را کرد به یمن و گفت چه کسی آمده بود اینجا که بوی عطرش را استشمام می کنم، گفتند یک شترچرانی آمد، این نیست برادر من، خواهر من، این نیست والله، اویس که اسکلت بود و یک روح، پیغمبر (ص)نگفت اشم رائحة الاویس فرمود اشم رائحة الرحمان من طرف الیمن بوی خدا به مشامم می خورد. چه کار کردید شما ای اولیای الهی، چه کردید؟ حالا من یک بخشش را می گویم که چرا خیلی ها به این مقام نمی رسند ، این مقام که راهش به روی همه باز است، چرا نمی رسند؟ می گویم همین حالا می گویم.

 

من هم نرسیدم من هم جزو اکثریت هستم من هم این حرفها را می گویم اما خودم هیچ را لمس نکردم، آخر ما هم بد می گوییم برای مردم چون ما روی منبر که می آییم همش خوشحال هستیم که شب شانزدهم شد فردا شب هفدهم، پنج شب دیگر بیست ودوم، دو هفته دیگر آخر ماه رمضان یک ماه منبر رفتیم یک پولی به جیب می زنیم ما هم بد می گوییم برای ما هم بو دارد، خودمان هم که نرسیدیم به این حرفها، خوب است حالا پیغمبر(ص) نیست که از جاده چالوس رویش را بکند طرف خانه ما بگوید که بوی عفونت به مشامم می خورد من طرف التهران هستم، یکی آنجا هست آلوده است، عفونت دارد.

 

یکی به امام صادق(ع) گفت چرا قیام نمی کنید ما که هستیم با شما، فرمود قیام کنیم شما زندگی به این راحتی نخواهید داشت چون دشمنان ما سر کار هستند راحت هستید، اگر ما بیاییم سرکار یا دوستان ما همین گرفتاری هایی که الان ما داریم خواهید داشت. اگر انسان زمینه سازی کند این نور یعنی کلام الله، کلام النبی، کلام ولی الله الاعظم، به باطن قلب ورود پیدا کند همه جای قلب را این نور به خاطر فشار و شدت و انرژی بالا شخم می زند.

 

بیشتر از هزار دفعه هم شما گفتید همین حرف را، نگفتید؟ جگرم برای ابی عبدالله تکه تکه شده است، این جمله راست است، یعنی فشار مصیبت ابی عبدالله دلهای ما را پر از شیار کرده، درست است. نمی دانم این را کجا دیدم اما در ذهنم است که دیدمش، نمی خواهم بی مدرک حرف بزنم، یک عربی آمد پیش پیغمبر با یک دستمال بسته، گفت آقا بازش کنم؟ فرمود باز کن باز کرد، جگر یک شتر بود، گفت آقا  این شتر من پیر هم نبود جوان بود بد نبود کشتمش گوشتش را بفروشم ببرم خانه جگرش را هم گفتیم ببریم خانه سیخ بکشیم بپزیم بخوریم این جگر مریض است، چون شیار شیار است، صاف نیست، براق نیست، فرمود بچه اش را جلویش نهر کردید؟ جلوی چشمش بچه اش را کشتی؟ گفت آره، فرمود جگر داغ بچه اش است تکه تکه شده نکنید این کار را، جلوی مادر، جلوی پدر، بچه هایشان را نکشید.

 

جگر شیار شیار شده در کشورمان بسیار است از ابتدای جنگ تا روز دوازدهم محرم نزدیک سیصد هزار خانواده جگر شیاردار داریم، اما این نور که نور کلام الهی است، انزلنا الیکم نورا مبینا، این انرژی بسیار قوی است، خودتان هم در سوره حشر دیدید پروردگار می فرماید.

 

لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ الله﴿الحشر، 21﴾، اگر قرآن را بر کوهها نازل می کردم متلاشی می شدند، حالا به ما اینقدر طاقت داده که این نور وقتی وارد قلب شود یک شیارهایی بیندازد جای کشاورزی دربیاید، چون کشاورزها تا زمین را شخم نزنند محصول خوبی نمی دهد خدا با نور قرآن دل را شخم می زند بعد می کارد. نور ایمان، خضوع، خشوع، محبت، کرم، سخا، خوش اخلاقی، یقین، توکل، صبر در خود دارد، چون اگر زمین آماده نباشد اینها رشد نمی کند. و نور کلام پیغمبر و کلام ائمه که اصلا سراسرش نور است.

 

من باید قلبم را در اختیار بگذارم که این نور وارد آن شود، این نور معمار عجیبی است، این نور وقتی می آید و وارد وجود آدم می شود کاخ انسانیت و کاخ آدمیت را می سازد، ، کاخ جوانمردی، فتوت، کاخ شرافت، کرامت و کاخ اخلاق را می سازد، یعنی اینها در دل جا می گیرد پیغمبر(ص) می فرماید اذا دخل فی القلب انفصح و انشرح، بسیار گسترده می شود، حالا به این معمار بدهی هر چه که ملکوتی است در این سرزمین گسترده قلب بسازد، و می سازد.

 

پیغمبر(ص) یک خادمی داشت ، مادرش آورده بود پیش پیغمبر(ص) گفت من می خواهم این را وقف شما کنم تا کارهای شما را انجام بدهد، خریدی دارید، کار خانه دارید، پیغمبر(ص) فرمود بگذار پیش من، کارهای من را انجام بدهد، مادر دلش می خواست پیغمبر هم ردّ نکرد، یعنی مادر فکرش این بود از طریق خدمات این پسر به پیغمبر(ص) خیلی چیز ها گیرش بیاید، ایشان می گوید من یک روزی کنار پیغمبر نشسته بودم عبدالله ابن عمرو ابن عاص، آن هم نشسته بود، یک دفعه پیغمبر(ص) فرمودند الان از این جاده یک نفر می آید حالا جاده کوچه بوده و یا خیابان بوده است فرقی ندارد چون اشاره کردند ازاین جاده یک نفر می آید صد درصد اهل بهشت است، یک مدت کمی گذشت دیدیم یک فرد عربی داشت می آمد کفش هایش دست چپش است معلوم است تازه هم وضو گرفته یک وضوی جالبی که سر و صورتش را پاکیزه کرده است، وضو دو تا رو دارد، یک چهره وضو به طرف دنیاست که صورت ودست و پا را پاکیزه می کند یک صورت اش به طرف ملکوت است که پیغمبر(ص) می فرماید الوضوء نور، وضو نور است. لذا اولیای خدا بی وضو زندگی نکردند می گفتند زمین خانه خداست ما بی وضو نباید در این خانه زندگی کنیم. خانواده مرحوم شهید مطهری نقل می کردند که شهید بیش از سه دقیقه بی وضو نمی ماند در کل شبانه روز، شب هم که می خواست بخوابد وضو می گرفت دو سه دقیقه گاهی بی وضو بود کاسبهایی هستند که از خانه میخواستند بروند مغازه وضو می گرفتند می گفتند با وضو می خواهیم جنس به مردم بفروشیم چون مردم می خواهند با خوردن اینهایی که ما بهشان می دهیم نماز بخوانند، روزه بگیرند، دستمان بی وضو به جنس خوراک مردم نخورد، حالا این حرفها افسانه شده نه نمی دانم؟ یا این تکه ها را تلویزیون های خارج می گذارند مسخره می کنند و می خندند اتفاقا اگر مسخره نکنند و نخندند تعجب است چون آنها یک ذره این حرفها را نمی-فهمند، صم بکم عمی فهم لا یرجعون نمی فهمند.

 

ایرانی هم هستند و مسخره می کنند، نمی فهمند. شماها خوب درک می کنید این حرفها را، خمیرگیر نانوایی بی وضو خمیر نمی گرفت، می گفت نیم ساعت دیگر مسجدها باز می شود مردم می آیند برای نماز جماعت بعد می خواهند نان تازه برای خانه بخرند ببرند زن و بچه را بیدار کنند این نان را باید با وضو خمیرش را بگیرم با وضو هم باز کنم با وضو هم بدهم در تنور که این الان می برد به زن و بچه اش می دهد می خورند نماز بهشان بچسبد. عرب وضو داشت خب می خواست بیاید زیارت پیغمبر. پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک ا نداز، آمد و سلامی کرد و رفت.

 

روز دوم شد، پیغمبر فرمود از این جاده یک نفر می آید الان صددرصد اهل بهشت است، پیغمبر(ص) تا عمق عالم را می دید، من این عمق بینی را با دلیل در تفسیر قرآنم ذکر کردم، حدود بیست صفحه است، که پیغمبر مدینه بود امت را و وضعشان را تا قیامت و بعد از قیامتشان را می دید برزخشان را نیزمی دید حالا شاید یکی از شبهای احیا یک روایتی را نقل کنم که در آن روایت کاملا ببینید که پیغمبر شماها را دانه دانه می دیده و کارتان را دانه دانه گفته است.

 

این خیلی روایت جالبی است، می دید اگر نمی دید که نمی شد بگوید، آدم باید ببیند و خبر بدهد. دوباره همان عرب آمد، روز سوم باز فرمود از این جاده یک مردی دارد می آید که یقینا اهل بهشت است، دارم تایید می آورم بر نوری که در قلب شیار می اندازد آماده زراعت می کند. روز سوم هم همان آمد، پیغمبر جلسه را ترک کردند این عبدالله ابن عمرو عاص یا عمر ابن عاص گفت من ایستادم پیغمبر که دور شد به این عرب گفتم که من با پدرم اختلاف سختی دارم، سه شبانه روز قصد کردم نروم دیدن پدرم از او دور شوم پدرم اجازه می دهی با تو باشم؟ گفت باشد آن هم چه درک عجیبی داشت می دانست این دروغ می گوید، چون اگر راست می گفت که راهش نمی داد، آدمی که با پدر و مادرش درگیر است خدا رویش را از او برگردانده. ولو پدر و مادرش کافر باشند، گفت باشد با من باش.

 

گفت سه شبانه روز با این عرب بودم در این سه شب یک بار ندیدم بلند شود نماز شب بخواند گریه کند، حالی کند، فقط  اول اذان بلند می شد نمازش را می خواند اما حرف که می زد پاک حرف می زد، خوب حرف می زد. کار خاصی هم نداشت من هم تعجب بودم پیغمبر(ص) چرا سه بار گفته این صد درصد اهل بهشت است چرا؟ قصد کردم تحقیرش کنم. خیلی کار بدی کردی بی خود قصد کردی انسان که مومن را تحقیر نمی کند، گفت آقا من دروغ به شما گفتم با پدرم اختلاف دارم من با پدر و مادرم هیچ اختلافی ندارم می خواستم سه شبانه روز با تو باشم بفهمم ببینم به چه دلیل پیغمبر(ص) گفته تو صد در صد اهل بهشت هستی. کار خاصی من از تو ندیدم نه نماز شبی خواندی نه حالی و نه قالی چرا حرف که می زنی خوب حرف می زنی حرف بد نمی زنی، چرا پیغمبر(ص) گفته تو اهل بهشت هستی؟

 

گفت این وضعی که از من دیدی این وضع این باعث بهشتی شدن من نشده است من دو تا چیز دارم آن من را بهشتی کرده، گفتم بگو، گفت یک مردم پول ندارند؟ گفت چرا، جنس ندارند؟ چرا، خرید و فروش نمی کنند؟ چرا، گفتم زن ندارند؟ چرا، دختر ندارند؟ گفت چرا، آبرو ندارند؟ گفت چرا، گفت من از ابتدای ورودم به زندگی تا همین حالا به هیچ چیز مردم خیانت نکردم، یعنی یک دفعه هم با چشم بد به زن جوان رفیقت نگاه نکردی؟ نه، چشم که برای من نیست که آنجا خرج کنم چشم صاحب دارد، باید خرج دیدن قرآن کتابهای علمی، دیدن دوستان مومن، دیدن باغ، دیدن گل، دیدن آسمان کنم نه اینکه خرج دیدن ناموس مردم. نه دیدن مال مردم، نه آبروی مردم نمایم.

 

دوم اینکه تا حالا به قیافه ، مال ، به نعمت، به مقام کسی، به موقعیت کسی، حسد نبردم، خدا به این نعمت ها را داده است خدایا شکر به جای او هم من شکر می کنم. گفت عجب، چقدر پیغمبر(ص) در حق تو درست گفته است ما که همیشه با پیغمبر(ص) هستیم هنوز این دو تا مسئله را از خودمان رد نکردیم، معلوم می شود بهشت رفتن شرایطی دارد و تو داری و ما آن را نداریم. حالا ببینید کلام خدا و کلام پیغمبر با دل این عرب چه کرده است چه شیارهایی انداخته این انرژی ملکوتی که چه گل هایی در این زمینه شیار زده شده روئیده است، گل امانت، گل حس خوش بینی حسد نه خوش بینی، امانت روییده است.

 

حالا برویم سراغ ابتدای روایت، النور اذا دخل القلب انفصح و انشرح نور وقتی وارد دل شود کارش این است که قلب را گسترده کند، بزرگ نماید، که جهان بی نهایت توحید در آن جلوه کند. شیار هم بزند خدا هر چه دانه ملکوتی دارد در آن دل بپاشد گلستان فضائل و حسنات اخلاقی و ارزشهای انسانی می شود.

 

یک دوستی دارم می گفت یک رفیق خیلی صاف دارم،. چه نمازی هم می خواند، گفت یک بار به من گفت دو سه شب پیش نماز خواندم بعد که خوابیدم دیدم یک آدم شاخ دار بدی جلوی من ایستاده در خواب، گفتم ببخشید کی هستی؟ گفت نمازت هستم، گفتم قیافه ات قشنگ است هیکلت آن دو تا شاخ چیست روی سرت که تو را زشت کرده است گفت من این دو تا شاخ را که ندارم دیشب تو داشتی نماز می خواندی دو بار حواست چشمت، اینور و آنور رفت ازخدا غافل شدی این دو تا شاخ ها کار خودت است که گذاشتی روی سر من، عبادت شاخ دار، دل شاخ دار، اخلاق شاخ دار، کسب شاخ دار، یعنی اولئک کالانعام می باشد.

 

اما گاهی عصبانی می شویم به طرفمان می گوییم شاخت را می شکنم حالا این را به جای اینکه به مردم بگوییم به خدا بگوییم، دو سه شب به احیا مانده این شاخ های ما را بشکن ما خودمان نمی توانیم آن بشکنیم ما را از شاخداری دربیاور که از سرمان نور قرآنت از قلبمان تجلی کند نور اخلاق، نور عمل صالح، کلام معمار است.

 

اگر آدم این زمین را در اختیار این کلام قرار بدهد یک نگاهی یک خطی پیغمبر اکرم به کلام دارند خیلی زیباست، من اراد الله به خیرا رزقه خلیلا صالحا، اگر خدا همه خیرها را برای یکی بخواهد یک دوست بسیار شایسته نصیبش می کند، آن دوست شایسته را هل می دهد و می گوید برو با این بنده من رفیق شو، رزق خیلی عجیب است، رفیق خوب را پیغمبر می گوید رزق الله، یک دوست خوب نصیبش می کند، این دوست هم نه نگاه به پول این دارد نه  نگاه به خانه اش دارد نه نگاه به کسبش دارد اصلا به هیچی نگاه ندارد ولی دو تا  کار برایش می کند یک ان نسی ذکر، تا خدا را یادش میرود آن رفیقش یک هشدار بهش می دهد می گوید نگاهت، تکانت، کارت، دارد نشان می دهد که محبوب را یادت رفته، متوجه می شود. دوست تو را و نیتت و باطنت و اراده ات را می بیند، می فهمد دیگر آن نسیان را می فهمد تا این خدا را فراموش می کند تلنگر به او می زند، و ان ذکر اگر این آدم وارد یاد خدا بشود وارد حرف خدا شود، اعانه، کمکش می دهد. که این یاد خدا در او قوی شود، در اثنی عشریه است این روایت برای تقویت یاد خدا یارش می شود.

 

ما کم نداریم، اگر بگوییم کم داریم اشتباه است در واقع ما بسیار کم داریم، این حقیقت است؛ این بسیار کم داریم را از معلمی که تو برایمان قرار دادی یاد گرفته ایم که نیمه شب ابودرداء می گوید از کنار نخل های مدینه رد می شدم در تاریکی صدایی را شنیدم گویا صدای مادر جوان مرده بود دارد می گوید آه من قلة الزاد، خدایا خیلی کم دارم، قلة الزاد. عجب حالی دارد این کیست اینقدر به خدا و به خودش و به مسائل معرفت دارد آه من قلة الزاد، یک دفعه هم صدایش بند آمد تاریک بود لای درختهای خرما دویدم پیدایش کنم دیدم یک نفر مانند چوب خشک روی زمین افتاده است، گفتم یک خرده چشم ام عادت کند ببینم چه کسی است؟دیدم امیرالمومنین است. دویدم در خانه فاطمه زهرا(س) دیدم او هم بیدار است، در زدم، گفتم ببخشید می خواهم من یک خبر تاسف بار به شما بدهم علی در نخلستان مرد، فرمود نه نمرده آن شبی چند دفعه این حال به او دست می دهد.

 

 

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

گل سر سبد انبیاء

گل سر سبد انبیاء

هر گلستانی، چه مادی و چه معنوی گلی دارد که از قدیم از آن گل به گل سرسبد تعبیر می کردند؛ کنایه از اینکه این گل ویژه است،در گلستان معنوی هم همینطور است، امام صادق(ع) بیان فرموده 124 هزار، "فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ"؛ روی مصلحت و ظرفیت رسولان، می فرماید: عده ای از آنها بر دیگران که سایر انبیاء هستند، برتری دارند، یعنی در این گلستان نبوت پنج تا گل سرسبد
سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

دعیتم الی ضیافت الله؛ آن سفره ای که برای مسیح و حواریون آمد ضیافت الله بود" مائده یعنی سفره، صاحب مائده میزبان، حواریون مهمان سر سفره، سفره کامل نتیجه اش هم چون مومن بودند، شادی برای نسلشان و آینده شان و قیامتشان، چون وقتی آدم نعمت را می خورد، خدا را بندگی می کند
نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

شجره طیبه ریشه ثابت و مستقری دارد و چون در حوزه ربوبیت پروردگار عالم روئیده می شود، تجلی و ظهور می کند، این ریشه از بین رفتنی نیست چون اتصال به ربوبیت دارد، ریشه شجره خبیثه داخل زمین نیست، در بیابان ها و کویرها بروید، آن را می بینید، ثبات و قراری ندارد، کافی است در کویر و بیابان بادی بوزد که مقداری سنگینی داشته باشد، این شجره با این درخت پوک، پوسیده و خبیث را با خود می برد یعنی شجره، خبیثه باشد، هیچ ربطی به ربوبیت پروردگار ندارد، ریشه ثابتی ندارد، میوه ندارد،
قلعه استوار برای پناه بردن

قلعه استوار برای پناه بردن

در سوره های قرآن از حمد تا الناس یعنی میان اولین و آخرین سوره، کلمه "رب" بسیار آمده، در تفسیر این کلمه، انسان می فهمد که چرا پروردگار در گفتن این "رب" در قرآن این همه اصرار دارد و جالب این است که وقتی در این آیات قرآن به دشمنان سرسخت خود می رسد و می خواهد خود را مطرح کند، می فرماید: «ربهم؛ پروردگارشان»، یعنی من در ربوبیتم اصلا از آنها جدا نیستم که این هم سرّی دارد؛
تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی نهم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

پر بازدیدترین ها

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان با عنوان اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله... در رابطه با موضوع دهه صفر در این قسمت قرار دارد.
اهميت توبه در شب قدر

اهميت توبه در شب قدر

پيغمبر بزرگ اسلام امشب در مسجد ظرف آبى در اختيار داشتند. به محض اين كه مى ديدند كسى چشمش سنگين مى شود، بلند مى شدند و خودشان با دست مباركشان صورت آن شخص را مى شستند و مى فرمودند: برادر! مواظب باش خواب نروى.
سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

دعیتم الی ضیافت الله؛ آن سفره ای که برای مسیح و حواریون آمد ضیافت الله بود" مائده یعنی سفره، صاحب مائده میزبان، حواریون مهمان سر سفره، سفره کامل نتیجه اش هم چون مومن بودند، شادی برای نسلشان و آینده شان و قیامتشان، چون وقتی آدم نعمت را می خورد، خدا را بندگی می کند
نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

شجره طیبه ریشه ثابت و مستقری دارد و چون در حوزه ربوبیت پروردگار عالم روئیده می شود، تجلی و ظهور می کند، این ریشه از بین رفتنی نیست چون اتصال به ربوبیت دارد، ریشه شجره خبیثه داخل زمین نیست، در بیابان ها و کویرها بروید، آن را می بینید، ثبات و قراری ندارد، کافی است در کویر و بیابان بادی بوزد که مقداری سنگینی داشته باشد، این شجره با این درخت پوک، پوسیده و خبیث را با خود می برد یعنی شجره، خبیثه باشد، هیچ ربطی به ربوبیت پروردگار ندارد، ریشه ثابتی ندارد، میوه ندارد،
اسباب و آثار ايمان

اسباب و آثار ايمان

Powered by TayaCMS