چهارصد نکته قرآنی - نکته 45: اخلاق و سیره پیامبر اکرم

چهارصد نکته قرآنی - نکته 45: اخلاق و سیره پیامبر اکرم

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان (ج 6، ص 183)، حدود 27 صفحه در زمینه اخلاق و سنن و آداب زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله روایاتی را نقل کرده است، که به برخی از آنها فهرست وار اشاره می کنیم:

1. کفش خود را می دوخت.

2. لباس خود را وصله می زد.

3. گوسفند را خودش می دوشید.

4. با بردگان، هم غذا می شد.

5. بر زمین می نشست.

6. بر الاغ سوار می شد.

7. حیا مانعش نمی شد که نیازهای خود را از بازار تهیه کند.

8. به توانگران و فقرا دست می داد و دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد.

9. به هرکس می رسید، چه بزرگ و چه کوچک، سلام می کرد.

10. اگر چیزی تعارفش می کردند، آنرا تحقیر نمی کرد، اگرچه یک خرمای پوسیده بود.

11. کم مؤونه، کریم الطبع و خوش معاشرت بود.

12. بدون اینکه قهقهه کند، همیشه تبسّمی بر لب داشت.

ص:58


1- 328. اعراف، 199.

2- 329. تفسیر مجمع البیان

3- 330. سنن النبیّ، علامه طباطبایی، ص 56.

13. بدون اینکه چهره درهم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر می رسید.

14. بدون اینکه از خود ذلتی نشان دهد، همواره متواضع بود.

15. بدون اینکه اسراف ورزد، سَخیّ بود.

16. بسیار دل نازک و مهربان بود.

17. هرگز دست طمع بسوی چیزی دراز نکرد.

18. هنگام بیرون رفتن از خانه، خود را در آینه می دید، موی خود را شانه می زد و چه بسا این کار را در برابر آب انجام می داد.

19. هیچ گاه در مقابل دیگران پای خود را دراز نمی کرد.

20. همواره بین دو کار، دشوارتر آن را انتخاب می کرد.

21. هیچ وقت به خاطر ظلمی که به او می شد در صدد انتقام بر نمی آمد مگر آنکه محارم خدا هتک شود که بخاطر هتک حرمت خشم می کرد.

22. هیچ وقت در حال تکیه کردن غذا میل نکرد.

23. هیچ وقت شخصی از او چیزی درخواست نکرد که جواب (نه) بشنود و حاجت حاجتمندان را رد نکرد.

24. نمازش در عین تمامیّت، سبک و خطبه اش کوتاه بود.

25. مردم، آن حضرت را به بوی خوشی که از او به مشام می رسید، می شناختند.

26. وقتی در خانه مهمان داشت،اول کسی بود که شروع به غذا می کرد و آخرین کسی بود که از غذا دست می کشید تا مهمانان راحت غذا بخورند.

27. بر سر سفره، همیشه از غذای جلوی خود میل می کرد.

28. آب را با سه نفس می آشامید.

29. جز با دست راست چیزی نمی داد و نمی گرفت و غذا نمی خورد.

30. وقتی دعا می کرد، سه بار دعا می کرد و وقتی سخن می گفت در کلام خود تکرار نداشت.

31. اگر اذن دخول به خانه مردم می گرفت، سه بار تکرار می کرد.

32. کلامش روشن بود به طوری که هر شنونده ای آنرا می فهمید.

ص:59

33. نگاه خود را بین افرادی که در محضرش بودند تقسیم می کرد.

34. هر گاه با مردم سخن می گفت، در حرف زدن تبسم می کرد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

میزان حسنات

میزان حسنات

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS