شخصیت فاطمه زهرا(س)

پیش از ورود به هر گونه تحلیل دربارة رفتار سیاسی فاطمة زهرا(س) نکاتی باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یکی شخصیت خود فاطمه زهرا(س) است و دوم دشمنی که در مقابل شخصیت بزرگ صف آرایی کرده؛ یعنی شناخت این دو جبهه ای که رویاروی هم ایستادند. آیا حادثه ای است که او 75 یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی اسلام آغاز شده و با شهادت صدیقة طاهره(س) به پایان رسیده؟ و یا اینکه آغاز این حادثه قبل از خلقت عوالم و با میثاق بلایی است که خدای متعال از صدیقة طاهره قبل از خلقت ایشان گرفتند و پایان این حادثه هم تا پایان تاریخ خلقت خواهد بود؟ و از نظر وسعت مکانی، آیا این حادثه فقط حادثه ای است مربوط به مدینه و یا جغرافیای زمین و یا بیش از عالم دنیا، ملکوت و مافوق ملکوت را هم تحت تأثیر قرار داده؟

اهمیت شب قدر

درک این مطلب تابع شناخت فاطمه زهرا و جبهة مقابل آن حضرت هست. از جمله سور قرآنی که شأن وجود مقدس فاطمه زهرا(س) را بیان می کند، سورة مبارکه «قدر» هست. که در این سوره خدای متعال به پیامبر گرامی خبر می دهد که ما به تو شب قدر دادیم؛ شبی که شب تنزل ملائکه است، شبی که شب نزول قرآن هست، شبی که شب سلام هست و این شب از هزار ماه بهتر هست شب قدر هم برای امت رسول الله(ص) هست که امت رسول گرامی اسلام در سایة این شب قدر می توانند سیری را طی بکنند که در هزار ماه و بیش از هزار ماه طی کردنی نیست و هم شب قدری است که خدای متعال به وجود مقدس رسول گرامی اسلام در مسیر هدف ایشان عطا کرده است. شب قدر حقیقی درک مقام ولایت الهیه است و رسیدن به مقام ولایت الهیه و حمل ولایت الهی و نورانی شدن به نور ولایت الهیه و پاک شدن از ولایت اغیار در شعاع معرفت فاطمه زهرا(س) آن هم معرفت در منزلت نورانیت حاصل می شود.

فاطمه(س)؛ شب قدر پیامبر

اما قسمت دوم اینکه فاطمه زهرا(س) شب قدری است برای رسول گرامی اسلام. روایات ذیل سورة مبارکة قدر بعضی نازل به همین نکته است، از جمله در تفسیر صافی هست که مرحوم فیض نقل کرده اند که نبی مکرم اسلام(ص) در رؤیا مشاهده فرمودند که بنی تمیم و عدی، بنی امیه اولی و دومی و بنی امیه بر منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمی گردانند؛ یعنی نبی مکرم اسلام مترصد این بودند که همه را به سمت خداپرستی و توحید و پذیرش الهیه سوق بدهند و آن ها هدفشان این هست که مردم را از توحید و پذیرش ولایت الهیه برگردانند و دوباره همان جاهلیت را احیا بکنند ولو در شکل نوین و با ظاهر دیگری ولی همان روح و باطن جاهلیت و بت پرستی و پرستش اغیار و شرک را دوباره اقامه کنند.

لذا، حضرت وقتی از خواب برخاستند بسیار محزون و غصه دار بودند چرا که مي دانستند رؤیای حضرت یک رؤیای واقعی است. آنچه می بینند حتماً تحقق پیدا می کند. بنابراین، بعد از رحلت ایشان دشمن هایی که در کنار دست حضرت بودند و تاکنون حضرت آن ها را تحمل می کرد بنی تمیم و عدی و بنی امیه حتماً به مسند خلافت حضرت در دنیای اسلام راه پیدا می کنند و تمام تلاش خودشان را به کار می گیرند که مردم را به قبل از اسلام برگردانند. حضرت وقتی که از خواب بیدار شدند، غصه دار بودند. وجود مقدس جبرائیل(ع) بر حضرت نازل شد و از حضرت دربارة این غصه سؤال کرد. ماجرای خواب و رویا و مشاهدة خود را بیان کردند.

جبرئیل از ماجرا مطلع نبود رفت برگشت و برای وجود مقدس رسول الله(ص) به عنوان بشارت آیاتی را آورد که از جملة آن ها سورة مبارکة قدر هست که در این سوره به پیامبر گرامی بشارت داده شده که ما شب قدری به شما دادیم که این شب قدر از دولت هزارماه ای که به دشمنان شما می دهیم کارآمدتر و بهتر و برتر هست. بنابراین، جای نگرانی نیست گرچه دشمنان تو به مسند خلافت تکیه می کنند و تلاش خودشان را بکار می گیرند که این راهی را که تو آغاز کردی ناکام و ابتر بگذارند، نگذارند به مقصد برسد، نگذارند خلافت الهیه روی زمین محقق شود ولی ما در قبال آن مکنتی که به دشمنان تو دادیم آن دولتی که پیدا می کنند به تو شب قدر را عطا کرده ایم که «لیله القدر خیر من الف شهر» از دولت هزار ماه بنی امیه شب قدر تو برتر و بهتر هست.

رویای صادقه ی پیامبر(ص)

براساس این تفسیر، امام صادق(ع) فرموده اند: «لَيْلَةِ الْقَدْرِ»[1] یعنی فاطمه زهرا(س). بنابراین، همین طوری که حضرت لیله قدر ماست و ما می توانیم آن راه های طولانی که امم گذشته با ریاضت های بسیار سخت طی می کردند با معرفت به آستان مقدس فاطمة زهرا(س) در کوتاهترین فرصت طی بکنیم شب قدر رسول خدا هم هست که وجود فاطمة زهرا(س) در دودمان رسول الله(ص) موجب می شود که تمام نقشه های طولانی دشمنان حضرت که دشمنان بسیار پیچیده ای هم بودند بوسیلة فاطمة زهرا(س) خنثی بشود.

جایگاه فاطمة زهرا(س) چنین جایگاهی است. آیة دیگری در سورة اسراء و بنی اسرائیل آمده خدای متعال به پیامبر گرامی اسلام خطاب می کند، می فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ»[2] پیامبر گرامی ما به شما گفتیم که پروردگار تو نسبت به همة مردم احاطه دارد. چیزی از قدرت او بیرون نمی رود. این طور نیست که مردم بتوانند کاری کنند که دست خدای متعال را ببندند. همه تحت احاطة حضرت هستند، این فرهنگ که دست خدا بسته است فرهنگ اسلام و قرآن نیست؛ «قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ»[3] دست خودشان بسته است خدای متعال «مبسوط الید» هست.

ارادة او در عالم جاری است قدرت او عالم را می چرخاند «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»[4] بنابراین «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ»[5] آن رؤیای صادقه ای که ما به شما نشان دادیم این رؤیا را ما قرار دادیم، جزء مقدرات ماست بیرون از دستگاه ما نیست. و آن چیزی جز فتنة برای مردم نیست. این امتحان الهی است و باید هم امتحان محقق شود و این امتحان برکات فراوانی هم دارد این رؤیا چه بود؟ در ذیل این آیة شریفه هم فریقین روایات را نقل کرده اند که حضرت در رؤیای صادقه ای مشاهده کردند که دشمن بر منبر حضرت بالا می رود و مسیر دعوت حضرت را می خواهند به گذشته برگردانند.

امتحان الهی در رویای پیامبر(ص)

خدای متعال به پیامبر گرامی می فرماید: این جزء مقدرات خود ماست. گرچه معنای این حرف این نیست که دشمن معاقب نیست دشمن مسؤول کار خودش نیست نه در عین اینکه آن ها اختیار دارند و در مقابل عمل خودشان مسؤولیت دارند بیرون از ولایت الهیه هیچ چیز در عالم اتفاق نمی افتد. اذن الهی اگر نباشد همه دستشان بسته است. آنچه ما در رویا به تو نشان دادیم آن جعل خود ماست و چیزی هم نیست «إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ»[6] یک امتحانی است یک کوره اجتماعی است که حتماً این کوره داغ می شود و این فتنه هست که خوب و بدها را از هم جدا می کند. طلا را وقتی در کوره می برند طلا و مس از هم جدا می شوند ناخالصی های طلا از آن جدا می شود.

این کوره های گرم اجتماعی است که خدای متعال به پا می کند و در همین فتنه ها و امتحان های سنگین هست که صفوف از هم جدا می شوند. همة آن هایی که مدعی و دنباله رو رسول خدا(ص) هستند حضرت را قبول دارند. در این فتنه های اجتماعی است که معلوم می شود چه کسی در صف رسول الله(ص) است و چه کسی در صف مقابل حضرت قرار دارد.

لذا، خدای متعال در سورة مبارکة عنکبوت همین مطلب را بیان می کند: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ»[7] تلقی مردم این است که ادعای ایمان کنند جای ایمان حقیقی قبول می شود. آن ها را ما به فتنه نمی اندازیم تا مؤمنین و غیرمؤمنین معین بشوند «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»[8] سنت کلی ما این بوده و ما همة جوامع را در فتنه قرار می دادیم، «فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»[9]

امتحان و فتنه، سنت الهی

همین فتنه های سنگین هست که صفوف از هم جدا می شوند و شناخته می شوند آن هایی که در ادعای ایمان صادق اند و استوار و پای وعده و عهد خودشان می ایستند و آن هایی که پای وعده و عهد خودشان نمی ایستند در همین امتحان از هم جدا می شوند. بنابراین، امتحانات الهی و فتنه های الهی قطعی است و این به معنی بسته بودن دست خدای متعال نیست و باز این آیة شریفه که خدای متعال به نبی مکرمش(ص) در سورة مبارکة انعام خطاب می فرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ »[10] پیامبر ما این سنت ماست، ما برای هر پیغمبری شیاطین انس و جنی قرار دادیم که دشمنان او هستند «يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» برای فریفتن مردم حرف های پر زرق و برق را بین همدیگر رد و بدل می کنند، برای اینکه مردم را از حقایق نورانی وحی و کلمات وحی جدا کنند با حرف های مشت پر کن و پر ظاهر جامعه را پر از سر و صدا می کنند «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ».

اگر پروردگار تو اراده می کرد راه آن ها را سد می کرد ولی بنا، بر این نیست «فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ » آن ها را به حرف های ناروایشان رها کن. چرا این کار را می کنیم؟ «وَ لِتَصْغى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ»[11] عده ای ایمان به خدا و آخرت دارند بیش از دنیا را می شناسند با غیب این عالم آشنا هستند مؤمن به غیب این عالمند باور دارند آخرت را آن ها دنبال شما به راه می افتند. آن ها در صف انبیاء هستند اما عده ای ایمان به آخرت ندارند هر چه می بینند همین دنیاست از پوستة دنیا گذر نکردند «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا»[12] به باطن عالم راه پیدا نکردند؛ آن ها هم گوش جان به این حرف ها می دهند؛ چون نمی خواهند خدا را قبول کنند نمی خواهند آخرت را قبول کنند ایمان نمی آورند.

دشمنان نبی اکرم(ص)

آن ها به این حرف های پر زرق و برق و دنباله رو گوش می دهند و در هلاکتی که آن ها افتادند این ها هم می افتند. پس این سنت خداست؛ دشمنانی برای انبیاء قرار داده که دشمنان نبی مکرم در مقابل حضرت هستند که در روایت از آن ها به «حبتر و زریر» نام برده شدند که تفسیر به اولی و دومی شدند. یک دشمنانی مقابل رسول خدا تو عالم هستند دشمنی شان هم با اصل هدف رسول خداست. با هیچ چیزی الا با کلمة توحید الا با وحی مقابل وحی پیامبر مخالف نیستند. حرف های پر زرق و برق می آورند. پس این جبهه، جبهه ای است که درگیر با رسول الله(ص) است جبهه ای است که ظرفیتش، ظرفیت این تقابل است. اگر رسول گرامی اسلام مظهر تام نور الهی هستند آن ها هم مصداق اتم ظلمات هستند، اگر حضرت عالم را با شعاع نور خودش نورانی کرده آن ها هم می خواهند همة خلائق را در ظلمات فرو ببرند.

لذا، در روایات وقتی باطن آیات قرآن را بیان می کند وقتی سخن از ظلمات هست تفسیر به آن ها می شود بالعکس هر کجا سخن از نور هست تفسیر به اهل بیت(ع) می شود. آیة نور را به وجود مقدس رسول الله(ص) به وجود مقدس صدیقة طاهره(س) به اهل بیت(ع) و آیة ظلمات را هم به اولی و دومی و سومی و بنی امیه تفسیر می کنند. «وَ الْفَجْرِ»[13] سپیدة عالم تفسیر می شود به ظهور حضرت بقیه الله «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْر»[14] شب تاریک کوتاهی که با آمدن این فجر از بین می رود به دولت حبتر یسری تفسیر می شود الا ظهور المهدی(ع) شب تاریک تاریخ است؛ یعنی ظلمات آن ها ظلمات فراگیری است که به مدت طولانی تو عالم می ماند و تا فجر ظهور حضرت بقیه الله(ع) عالم تحت ظلمات و سیطرة ظلمانی آن ها قرار می گیرد.

درگیری کلمه توحید و کلمه کفر

ماجرای درگیری صدیقة طاهره(س)، درگیری یک انسان معمولی با یک جبهة معمولی نیست، درگیری شب قدر رسول الله هست با دشمنان کمر بستة حضرت که عداوت با حضرت دارند و ریشة عداوت هم یک چیز بیشتر نیست با کلمة توحید مخالفند با خداپرستی مخالفند؛ همان چیزی که الان در دنیا می بینید. درگیری که الان تو دنیا وجود دارد روحش درگیری بین دو کلمه است کلمة کفر و کلمة توحید هر سبقه و رنگ و ظاهر و شمائلی به آن بدهند باطنش همین است. حقیقت درگیری و مجاهده ای که در عالم هست، جهاد بین ایمان و کفر، حق و باطل هست.

آن چیزی که الان تحت عنوان جهانی سازی دنبال می کنند چیزی نیست جز جهانی سازی یک ایدئولوژی. آن ها دنبال جهانی کردن ارزش های مادی هستند؛ ارزش های خودشان آن چیزی که ازش به عنوان ارزش های آمریکایی یاد می کنند. آن چیزی که تحت عنوان دهکدة جهانی دنبال می کنند، چیزی جز یک دنیا با یک مکتب واحد با یک فرهنگ واحد با یک دین واحد بیشتر نیست. این روح کاری است که این ها می خواهند بکنند، این ادامة همان جبهه است، این شعاع همان ظلمات تاریخی است چیزی جز او نیست. اینکه می بینید فاطمة زهرا(س) در آن خطبه بیان می کنند که شما نمی دانید چکار کرده اید؟ چه فتنه ای بپا کرده اید؟ چه آشوبی کردید؟ خیال می کنید یک تصمیم اجتماعی گرفتید. یک نفر را کنار زدید یک نفر دیگر را جایش آوردید.

تبدیل ولایت نور به ولایت طاغوت

مسأله این است که مسیر خلافت الهیه و ولایت الهیه را به ولایت طاغوت تبدیل کردید. ولایت نور را به ظلمات تبدیل کردید. این همة عالم را تاریک می کند وجود مقدس امیرالمومنین کلمة توحید را اقامه می کرد. این ها کلمة کفر را اقامه می کنند. این موضوع اصلی است اساس درگیری بر سر این نیست که آیا این شخص حاکم باشد یا آن شخص، اساس درگیری بر سر این است که کلمة توحید حاکم باشد یا کفر خداپرستی اقامه شود یا نفس پرستی؛ آنچه اتفاق افتاد این بود و گاهی بعضی از اتفاق هایی که می افتد دیگر به راحتی قابل برگشت نیست.روح خطبة صدیقة طاهره نازل به همین مطلب است که نمی دانید چه کردید به این زودی قابل برگشت نیست؟ حادثه ای است اجتماعی و تاریخی، عمرش بسیار طولانی خواهد بود.

امام(رض) گاهی تعبیری داشتند می فرمودند: اگر جمهوری اسلامی شکست بخورد قرن ها مسلمان ها نمی توانند در دنیا سر بردارند. این حادثة کوچک نیست، اگر این اتفاق افتاد یک اتفاق تاریخی است به راحتی پیامدهایش را نمی شود کنترل کرد.

وقتی امام پای قطعنامه را امضاء می کنند؛ یعنی حکمیت کفار بر جنگ بین مسلمین و کفار، می فرمایند: من کاسة زهر را نوشیدم به راحتی جبران شدنی نیست. این چیزهایی که امروز در دنیای اسلام اتفاق می افتد و دور و بر ما دنبالة همان است. وقتی ما سازمان ملل که مرکز تصمیم گیری کفار هست مرکز اقامة کفر در عالم هست خیمة اصلی کفر در عالم هست به رسمیت شناختیم و او را بین اسلام و کفر قاضی قرار دادیم، پیامدهایش هم همین هاست. بعد کفار به قدرت می رسند می خواهند با زور نظامی دنیا را تسلیم حرف خودشان کنند. تسلیم کفر کنند. همان چیزی که روح بیانیة 60 نفر باصطلاح روشنفکر آمریکایی است و روح تفکر غربی است که ایدئولوژی آمریکا باید جهانی شود ادیان حق جهانی شدن ندارند و هر کسی هر مکتبی هر ایده ای که بخواهد مقابل جهانی شدن این تفکر باطل بایستد در مقابل ارزش های جهانی ایستاده و ما باید با زور نظامی او را از دنیا حذف کنیم و درگیری نظامی با آن ها ولو به شکل غیرمتعارف و برخورداری از سلاح های غیرمتعارف جنگی یک جنگ اخلاقی است.

روح این درگیری درگیری بر سر اقتصاد و این ها نیست بلکه اساسش درگیری بر سر یک کلمه است کلمة توحید و کفر. ممکن است هزار شکل به آن بدهند ولی مسأله این نیست که ما حق داریم انتخاب کنیم یا نه، مسأله این است که خدا حاکم باشد یا نفوس انسان ها. این روح دعوا و درگیری است.

فاطمة زهرا(س)، عطیه ای الهی

فاطمة زهرا(س) ذخیرة رسول الله(ص) است؛ برای این درگیری عطیه ای است که خدای متعال این عطیه را به وجود مقدس رسول الله(ص) عطا کرده و این وجود مقدس است که ادامة راه حضرت را تضمین می کند، طمع دشمنان را در اسلام قطع می کند. لذا، یکی از روایاتی که در ذیل علل اسماء فاطمة زهرا(س) آمده، این است؛ می فرماید: چرا فاطمة زهرا(س) را فاطمه نامیدند؟ چون با تولد او دشمن امیدش قطع شد طمع داشتند که رسول خدا(ص) ادامه ندارد. وقتی خودش رفت راهش هم تمام می شود. با آمدن فاطمة زهرا این طمع ها قطع شد. فهمیدند این راه ادامه یافتنی است.

اگر این جنگ و درگیری را در این سطح و افق دیدید بحث اقامة کلمة توحید در همة تاریخ و در همة جوامع بشری است، بحث ولایت الهیه و کفر است بحث ولایت نور و ظلمات است بحث هدایت به سمت خدا و زلال هست بحث رشد و غی هست. آمدن آن ها تغییر مسیر خلافت یعنی جریان غی. اگر خلافت در مسیر خودش باشد یعنی جریان رشد، فاطمة زهرا(س) یکی از اصلی ترین سرمایه های رسول گرامی اسلام و بلکه تنها سرمایه رسول گرامی اسلام و امیرالمومنین(ع) در مسیر اقامة کلمة توحید هست.

ایشان هست که می تواند در این جبهه بایستد و کار را به نفع اسلام تمام کند و همین کار را هم کرده. یک نفر در مقابل همة جریان سقیفه ایستاد. امیرالمومنین(ع) به هر دلیل مأمور به صبر و سکوت در قبال همة این حوادث است و فاطمة زهرا(س) است که فعلاً باید پرچم داری کند و ظرفیتش هم در مقابلشان هست. اگر آن ها مصداق آیة ظلمات اند ایشان هم مشکاه انوار الهی است «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَاطِمَةُ ع»[15] و ایستاد و واقعاً هم کار را به نفع اسلام تمام کرد و دشمن را در محاصرة تاریخی خودش قرار داد.

ایستادگی فاطمه زهرا(س) در ابتلای الهی

تحمل سنگین ترین ابتلائات را کرد. پای میثاق خودش با خدای متعال ایستاد «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ»[16] عده ای پای تعهدات خودشان ایستاده اند فاطمة زهرا(س) پای عهد خودش ایستاد تحمل کرد و با این ایستادگی مسیر تاریخ را هدایت کرد. واقعاً تاریخ توحید را معماری کرد بنای توحید را در عالم حفظ کرد سطح درگیری چقدر است؟ نقل شده که امیرالمومنین(ع) این دعا را در قنوت نمازشان می خواندند «فَقَدْ أَخْرَبَا بَيْتَ النُّبُوَّةِ وَ رَدَمَا بَابَهُ وَ نَقَضَا سَقْفَهُ وَ أَلْحَقَا سَمَاءَهُ بِأَرْضِهِ .....»[17]پشت در، در را آتش زدند حضرت را پشت در قرار دادند.

مسأله این است، هم دشمن می دانستند چکار کند هم فاطمة زهرا(س). او می دانست مانع راهش برای رسیدن به قدرت همین خانه است و آمده بود این خانه را آتش بزند. فاطمه زهرا(س) هم می دانست که فقط اوست که می تواند مقاومت کند و این خط را کور بکند و واقعاً هم کور کرد. وقتی آمد پشت در، در خانه امیرالمومنین(ع) حداقل بودند زبیر بودند دیگران بودند در نهج الحیات نقل شده که دومی سوال کرد: چرا شما آمدی پشت در؟ مگر مرد تو خانه نبود فرمود: «طغیانک یا فلان». این سرکشی تو را من فقط می توانم سرکوب کنم. و اینجور نبود که دشمن طراح باشد او ایستاد و حضرت مقاومت کرد یا باید از سد حضرت عبور کنند یا از هدفشان دست بردارند.

هر کدام از این دو را انتخاب کنند شکست خوردند؛ اگر عقب گرد کنند دست از هدف برداشتند بیعت با آن ها تمام نمی شود اگر مقاومت صدیقه طاهره را بخواهند بشکنند باید از این سد عبور کنند او را هتک کنند. هتک یعنی بی آبرو شدن و محاصرة تاریخی آن ها یعنی شکست قطعی آن ها. این روزها می خواهند زدن به پهلوی حضرت(س) و آتش زدن را انکار کنند، برای همین است؛ چون هیچ توجیهی ندارند.

پیروزی فاطمه(س) با شهادت

اینکه در مجامع خود اهل سنت آمده یکی دو تا نیست سندش خود اهل سنت نوشتند. هیزم آورد پشت درب خانة فاطمة زهرا(س) و گفت: یا باید امیرالمؤمنین بیاد بیرون و یا من خانه را با اهلش می سوزانم که سوزاند بهش گفتند: می دانی در این خانه چه کسی است؟ دختر رسول خداست. کسی که آیة تطهیر در شأنش نازل شده کسی که وجود مقدس رسول الله(ص) دستش را می بوسید عایشه نقل کرده: هر وقت رسول خدا به دیدن فاطمة زهرا می آمد به استقبالش می رفت دستش را می بوسید، او را جای خودش می نشاند. ماه ها رسول خدا نه ماه شش ماه نوشته اند صبح و شب می آمد درب این خانه دست به چارچوبة این در می گرفت، آیة تطهیر را می خواند: فقط شما هستید کس دیگری نیست «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[18] شما معصومید؛ بهشان سلام می داد «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ»[19]

حال، کسی پشت درب این خانه بیاد و بگوید من می خواهم این خانه را به آتش بکشم، چطور مسلمان می تواند این کار را بکند؟ چطور خانه ای که آیة تطهیر در شأنش نازل شده اهلش باید بیایند از شما تبعیت کنند دنباله رو شما باشند، بیعت کنند؟ با کسی که شما می گویید مگر خلافت رسول الله با رأی شما درست می شود؟ مگر خلافت الهیه با رأی شما درست می شود و بعد هم وقتی خانه را به آتش کشیدند او از پشت در کنار نرفت، تعبیری که در نامة معاویه هست این است: می گوید با تمام وجود در را نگه داشته بود. در که آتش گرفت باید کنار می رفت. می گویند: نمی دانست می خواهند چکار کنند؟ ولی خوب هم مي دانست.

میثاق این ها را داده و ایستاد. دشمن هم آنچه نباید انجام بدهد انجام داد و البته ممکن است خیال کنند حضرت شکست خورده نه، اصلاً اینطور نیست. دشمن صد در صد شکست خورد دشمن نمی خواست اینجوری شود اسلام ماند و نمي خواست نام رسول الله بماند ولی ماند و نمی خواست حجت تمام شود و شما الان آنچه که می بینید آغاز راه است، -باش تا صبح دولتش بدمد- مقدمات ظهور است یکی از اقدامات حضرت بود.

حضرت دشمن را در محاصرة تاریخی خودش قرار داد دشمن نتوانست محاصره کند حضرت را و خیلی صدمه بر حضرت وارد شد. هیچ عضوی از اعضای حضرت سالم نمانده بود. تعابیر این است شانه های حضرت کبود بود از ضربات تازیانه مثل یک بازوبند باقی مانده بود اعضاء حضرت استخوان های پهلوی حضرت در هم شکسته بود «اذ رض تلک العزل الزکیه رضیه لامثلها رضیه» این تعبیر مرحوم محقق اصفهانی است «ان کثر الذل لیس ینجبر الا بصمصام عزیز مقتدر» آن ها اشتباه کردند خانه را به آتش کشیدند چرا که خیال می کنند با آتش کشیدن نور خدا خاموش می شود. آتش که نور خدا را خاموش نمی کند ولی درست است آن ها این اشتباه را کردند این پهلوی شکسته درمان نمی شود الا با شمشیر وجود مقدس امام زمان(ع) چرا؟

ذکر مصیبت

لذا، امشب طبق نقل امیرالمومنین(ع) وقتی بدن فاطمه اش را داشت از زیر پیراهن غسل می داد اسماء نقل می کند می گوید: دیدم امیرالمومنین(ع) دست از غسل فاطمه برداشت بلند بلند گریه می کند. به حضرت عرض کردم: یا علی! حق داری فاطمه را از دست دادی جا دارد بلند بلند گریه کنی فرمود: نه اسماء، هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه میاد و لذا، وقتی امیرالمومنین(ع) بدن فاطمه اش را در خاک سپرد و آثار قبر را محو کرد دستش را از خاک قبر فاطمه تکاند، غصه بر امیرالمومنین هجوم آورد اشک بر گونه های امیرالمومنین جاری شد.

خطاب به رسول الله(ص) عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»[20] یا رسول الله! صبر علی تمام شده در مصیبت فاطمه دیگر توان علی از دست رفته یا رسول الله امانت تو بود، تو به من سپرده بودی. من باید از این امانت حمایت و دفاع می کردم ولی چه کنم تکلیف دست من را بسته بود اینطور نبود که من کوتاهی کنم.

  • وصیت تو مرا کرده آن چنان خاموش که کار حرف زدن با اشاره افتاده

یا رسول الله! من وصیت تو را عمل کردم صبر کردم دست رو دست گذاشتم اما جلو چشم من فاطمه تو زدند از فاطمه ات بپرس که با او چه کردند؟ َ «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ»[21] به زودی فاطمه با تو خواهد گفت که امت تو دست به دست هم داده بودند که فاطمه را بکوبند. یا رسول الله! ولی یک حقایقی است که با من نگفت. «وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» یا رسول الله! من کوتاهی نکردم بپرس ببین امت با او چه کردند؟ من تحمل کردم ولی دیگر صبر من تمام شده دیگر خواب به چشم علی راه ندارد دیگر غصة علی ماندگار است دیگر شب خواب به چشم من راه ندارد، یا رسول الله!

  • به وصف غربتم این بس بود که با سیلی ز گوش همسر من گوشواره افتاده

حجة الاسلام والمسلمین میرباقری