لزوم پوشانيدن چهره و دو دست

لزوم پوشانيدن چهره و دو دست

دليل ديگری كه بر لزوم پوشانيدن چهره و دو دست اقامه شده اينست كه " ملاك " يعنی آن فلسفه‌ای كه ايجاب می‌كند ساير قسمتهای بدن پوشيده باشد ، ايجاب می‌كند كه چهره و دو دست نيز پوشيده باشد . مگر فلسفه پوشيدن ساير قسمتهای بدن جز جنبه فتنه انگيزی آنهاست ؟ ! زيبائی چهره و فتنه انگيز بودن آن كم از بعضی ديگر از قسمتهای بدن نيست ، بلكه بيشتر است

بنابراين معقول نيست كه مثلا پوشانيدن " مو " به خاطر زيبائی و فتنه‌ انگيزيش واجب باشد ولی پوشانيدن " رو " كه مركز زيبائيهای زن است‌ واجب نباشد . در دين مقدس اسلام هر چيزی كه موجب تحريك شهوات و بر هم‌ زدن عفاف و پاكدامنی است قدغن شده ، آيا ممكن است با چنين مبنائی ، پوشش چهره و دو دست ، مخصوصا چهره ، لازم شمرده نشده باشد ؟ در جواب اين استدلال می‌گوئيم : شكی نيست كه واجب نبودن پوشش وجه و كفين از اين جهت نيست كه ملاك و فلسفه اصلی پوشش در آن وجود ندارد ، بلكه همچنانكه قبلا اشاره كرديم و از قدمای مفسرين نيز نقل نموديم از جهت‌ اينست كه ملاك ديگری ايجاب می‌كند كه در اين مورد استثناء به وجود آيد

آن ملاك ديگر اينست كه پوشش وجه و كفين اگر به طور وجوب پيشنهاد شود موجب حرج و فلج و سلب امكان فعاليت عادی از زن می‌گردد

چنانكه قبلا هم گفتيم پوشش وجه و كفين مرز محبوسيت و عدم محبوسيت زن‌ است ، و مفهوم حجاب و اثر آن با اضافه كردن و حذف كردن اين قسمت كاملا عوض می‌شود

برای اينكه اين بحث بهتر روشن شود ، بايد يك اصطلاح مربوط به علم اصول‌ فقه را توضيح دهيم : اصوليين می‌گويند مباح بر دو قسم است : مباح اقتضائی و مباح لا اقتضائی‌ : بعضی از كارها نه دارای مصلحتی است كه باعث شود شارع آن را واجب كند و نه دارای مفسده‌ای است كه سبب شود حكم به تحريم آن دهد . اين كارها به‌ علت اينكه ملاكی برای وجوب يا حرمت ندارند مباح شمرده می‌شوند و به همين‌ جهت آنها را مباحهای لا اقتضائی می‌نامند . شايد اكثر مباحات از اين نوع‌ باشد ايجاب می‌كرده است ، حكم به اباحه كرده و از آن ملاك ديگر چشم پوشيده‌ است

مباحهائی كه به خاطر حرج مباح قرار داده شده از اين قبيل است . مقنن‌ در نظر گرفته است كه اگر بخواهد مردم را از برخی از كارها منع كند ، زندگی بر آنها دشوار می‌شود ، لذا از تحريم آن چشم پوشيده است

بهترين مثال ، مسأله طلاق است . شك نيست كه طلاق از نظر اسلام ، عملی‌ ناپسند و مبغوض است تا حدی كه آنرا زشت‌ترين مباح و " ابعض الحلال " خوانده است . در عين حال شارع مقدس حكم به تحريم طلاق نكرده . به مرد اختيار داده است كه زنش را طلاق بدهد

در اينجا اين سؤال مطرح می‌شود كه اگر اين عمل در نظر شارع اسلام مبغوض‌ و منفور است ، پس چرا آن را حلال قرار داده است ؟ و اگر مبغوض نيست ، پس اينهمه نكوهش درباره آن چيست ؟ و اساسا " ابغض الحلال " يعنی چه‌ ؟

محدثين روايت كرده‌اند : ابوايوب انصاری می‌خواست زنش ام ايوب را طلاق دهد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم شنيد ، فرمود : " « ان طلاق ام ايوب لحوب » " يعنی طلاق دادن ام ايوب گناهی بزرگ‌ است(كافی جلد 6 ص 55 و وسائل جلد 22ص8 )

در عين حال اگر ابوايوب زنش را طلاق می‌داد ، پيغمبر اكرم صلی الله‌ عليه و آله نمی‌فرمود كه اين طلاق باطل است

رمز اين مطلب چيست ؟ آيا ممكن است چيزی به قدر يك حرام مبغوض و ناپسند باشد ولی در عين حال مباح باشد ؟ بلی ، ممكن است چيزی به قدر يك حرام و بيش از بسياری از حرامها مبغوض باشد ولی به خاطر مصلحتی تحريم نشود

رمز اين مسأله در باب طلاق اينست كه اسلام نمی‌خواهد بناء ازدواج را بر اجبار و الزام بگذارد ، و نبايد . مرد بايد حامی و علاقه‌مند به زن باشد ، و زن بايد در شكل يك محبوب در خانه بماند . يعنی اساس و كانون‌ خانوادگی محبت است

عشق و علاقه اجبار بردار نيست . صحيح نيست كه قانون بخواهد زن را به‌ زور به شوهرش بچسباند . وقتی علاقه بين زن و شوهر وجود نداشته باشد طبعا زيربنای كانون خانوادگی از ميان رفته است . مخصوصا اگر تنفر از ناحيه‌ مرد باشد ، زيرا سررشته علقه خانوادگی در جانب مرد است و اگر مرد علاقه‌مند باشد زن طبق طبيعت خودش كه می‌خواهد او را دوست بدارند علاقه‌مند می‌شود . زن به محبوب داشتن اهميت نمی‌دهد ، به محبوب بودن اهميت می‌دهد . يعنی زن آن مردی را دوست می‌دارد كه او را دوست بدارد ، مردی محبوب‌ اوست كه او محبوب آن مرد باشد .

لهذا كليد علقه خانوادگی در دست مرد است و همينكه علاقه مرد از بين رفت‌ كانون خانوادگی به طور طبيعی منحل است . چنين كانونی را كه بايد بر محبت و علاقه و صميميت استوار باشد ، نمی‌شود با زور و اجبار قانونی‌ نگهداری كرد . زن مانند نوكر يا كارگر نيست كه قانون اجباری بتواند او را در محل كارش علی رغم صاحب كار نگهداری كند

اسلام تدابيری انديشيده است كه دلسردی و بی‌مهری بين زوجين پيش نيايد و مرد از روی شوق و رغبت پروانه‌وار به دور شمع وجود همسرش بچرخد اما اگر موجبات نارضائی و جدائی فراهم شد و مرد خواست همسرش را طلاق بدهد ، اسلام اين كار را بسيار زشت می‌داند ولی مانع آن هم نمی‌شود ، زيرا ديگر چاره‌ای نيست

اين يك نمونه روشنی از مباحهای اقتضائی است

غالب استثناهای باب حجاب از همين قبيل است ، خواه استثناهائی كه در باب محارم است يا استثناهائی كه از لحاظ مقدار پوشش است . لهذا در مورد محارم ( غير شوهر ) هر قدر زن پوشيده‌تر باشد بهتر است

تهييج شهوت در مورد محارم درجه اول از قبيل پدر و فرزند و عمو و برادر تقريبا صفر است ولی جاذبه زن مخصوصا اگر جوان و زيبا باشد در محارم‌ درجات بعدی مخصوصا در محارم سببی از قبيل پدر شوهر و پسر شوهر بی تأثير نيست . رخصت شارع در اين موارد برای ضرورت اختلاط و معاشرتهای زيادی‌ است كه بين محارم اجتناب ناپذير است . فكر كنيد اگر پوشش زن نسبت به‌ برادر و پدر لازم باشد چقدر زندگی خانوادگی دشوار خواهد شد ؟

در مورد پدر و عمو و حتی برادر ، طبعا رغبت جنسی وجود ندارد مگر در افراد منحرف و استثنائی ، ولی در مورد پسر شوهر عمده ملاك همان عسر و حرج است . اگر مردی زن زيبا و پسر جوانی دارد هرگز اين پسر نسبت به زن‌ پدر مانند فرزند نسبت به مادر خود نيست . بنابراين ، مباح بودن ترك‌ پوشش در برابر بعضی محارم نيز به ملاك عسر و حرج است و ما اين نكته را كه ملاك ، عسر و حرج است از آيه 58 سوره نور استفاده كرديم كه می‌فرمايد: " « طوافون عليكم بعضكم علی بعض » " . بعضی از مفسرين از قبيل صاحب‌ كشاف نيز در ذيل همين جمله بدين نكته اشاره كرده‌اند . همانطور كه مكرر گفته‌ايم چون اين استثناها از ناحيه حرج است نه اينكه ملاك تحريم وجود نداشته باشد ، بنابراين هر قدر تستر بيشتر رعايت شود بهتر است ، يعنی‌ جدائی زن و مرد ، پوشش ، ترك نظر و هر چيز ديگری كه انسان را از حريم‌ مسائل جنسی دور می‌كند ، رجحان دارد و مادامی كه ممكن است بايد مراعات‌ گردد

اگر كسی بپرسد در كلاس يا مجلسی كه زن و مرد هر دو شركت می‌كنند و زنان‌ به قدر كافی پوشيده هستند آيا اگر يك در ميان بنشينند بهتر است يا اينكه زنها در يك قسمت و مردها در قسمت ديگر بنشينند ؟ جواب اينست كه البته جدا بنشينند بهتر است

به طور كلی اصل ضرورت و احتياج را بايد در نظر گرفت ، نبايد اين‌ ترخيص شرعی بهانه‌ای به دست دهد كه مردان و زنان اجنبی حريم را از ميان بردارند و خطر برخوردهای زن و مرد را فراموش كنند

هيچ غريزه‌ای به سركشی و حساسيت غريزه جنسی نيست . احتياطها و توصيه‌های اسلام مبنی بر دور نگهداشتن زنان و مردان اجنبی تا حدودی كه حرج‌ و فلج ايجاد نكند مبنی بر اين اصل روانی است . روانشناسی و روانكاوی صد درصد اين نظر را تأييد می‌كند و تواريخ و داستانها حكايت می‌كنند كه گاهی‌ يك برخورد ، يك تلاقی نگاهها ، در ظرف يك لحظه اساس خانواده‌ای را متلاشی كرده است

به نيروی تقوا و ايمان در مقابل موجبات همه گناهها می‌توان تكيه كرد مگر در مورد گناهان مربوط به غريزه جنسی . اسلام هرگز نيروی تقوا و ايمان‌ را با اينكه قويترين نيروهای اخلاقی است يك ضامن كافی در برابر تحريكات‌ و دسائس اين غريزه ندانسته است

چه قدر عالی و لطيف سروده حافظ شيراز در غزل معروف خود كه با اين‌ بيت آغاز می‌شود :

نقدها را بود آيا كه عياری گيرند

تا همه صومعه‌داران پی كاری گيرند

آنجا كه می‌گويد : قوت بازوی پرهيز به خوبان مفروش كه در اين خيل حصاری به سواری‌ گيرند آری در خيل خوبان ، سواری برای فتح حصاری از تقوا كافی است

3 - روايت

دليل سوم از ادله كسانی كه پوشش وجه و كفين را لازم شمرده‌اند روايتی‌ است كه در كتب حديث نقل شده و شهيد ثانی در مسالك به آن استدلال و سپس نقد كرده است . مضمون روايت اينست : در حجة الوداع ، زنی برای پرسيدن مسأله‌ای خدمت رسول اكرم صلی الله‌ عليه و آله آمد . فضل بن عباس پشت سر رسول خدا سوار بود . نگاههائی بين‌ آن زن و فضل رد و بدل شد . رسول اكرم متوجه شد كه آندو به هم خيره شده‌اند و زن جوان به جای اينكه توجهش به جواب مسأله باشد همه توجهش به فضل‌ است كه جوانی نورس و زيبا بود . رسول اكرم با دست خود صورت فضل را چرخانيد و فرمود زنی جوان و مردی جوان ، می‌ترسم شيطان در ميان ايشان پا بنهد ( صحيح بخاری جلد 8 صفحه . 63)

شهيد رضوان الله عليه ، در پاسخ اين استدلال می‌گويد : اين روايت دليل بر عدم وجوب پوشيدن چهره است و حتی دليل بر جواز نظر به چهره اجنبيه است نه دليل بر وجوب پوشيدن چهره و بر حرمت نظر

ما سخن شهيد را چنين توضيح می‌دهيم : اولا طبق مفاد اين حديث پيغمبر اكرم زن را از باز گذاشتن چهره‌اش نهی نفرموده بود كه منتهی بدين جريان‌ شد . ثانيا خود رسول اكرم ضمن پاسخ دادن به مسأله آن زن ، به چهره زن‌ نگاه می‌كرد كه متوجه شد آن زن آزمندانه به چهره زيبای فضل خيره شده است‌ .

ثالثا قرائن اين قصه حكايت می‌كند كه نگاه آندو به يكديگر شهوت‌آلود بوده است . شك نيست كه اينگونه تبادل نگاهها حرام است . بدين جهت بود كه‌ رسول اكرم دست خود را به پشت سر برد و چهره فضل را به طرف ديگر برگردانيد كه ديگر او به آن زن نگاه نكند و آن زن به او . رابعا بعد از اين جريان نيز زن را امر به پوشيدن چهره نكرد ، بلكه عملا مانع نگاههای‌ شهوت‌آلود آندو به يكديگر شد

شيخ انصاری نيز در رساله نكاح پس از آنكه اين حديث را از طرف‌ طرفداران لزوم پوشيدن چهره و حرمت نظر نقل می‌كند می‌فرمايد : اين حديث‌ برخلاف مدعای آنها بيشتر دلالت دارد

 

4 - خواستگاری

يكی ديگر از ادله كسانی كه پوشش چهره را لازم دانسته‌اند ، اينست كه در مورد كسی كه قصد ازدواج دارد اجازه داده شده است كه به چهره زنی كه مورد نظر اوست نگاه كند . مفهوم اين حكم اينست كه برای كسی كه قصد ازدواج‌ ندارد ، نظر كردن جايز نيست . اكنون ما بعضی از روايات اين باب را ذكر می‌كنيم : الف - « عن ابی ‌هريره : كنت عند النبی ، فأتاه رجل فاخبره انه تزوج‌ امرأه من الانصار . فقال له رسول الله صلی الله عليه و آله و سلم : أنظرت‌ اليها ؟ قال : لا . قال : فاذهب فانظر اليها فان فی اعين الانصار شيئا » ( صحيح مسلم جلد 4 صفحه . 142)

ابوهريره می‌گويد : نزد رسول خدا بودم كه مردی آمد و گفت با زنی از انصار ازدواج كرده‌ام . پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم‌ به وی فرمود : آيا آن زن را ديده‌ای ؟ گفت نه . فرمود برو او را ببين ، زيرا چشم انصار معمولا عيبی دارد

ب - « عن المغيره بن شعبة انه خطب امرأه فقال صلی الله عليه و آله و سلم : انظر اليها فانه احری ان يدوم بينكما » ( جامع ترمذی صفحه . 175)

مغيره بن شعبه از زنی خواستگاری كرد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله‌ و سلم مطلع شد ، بدو فرمود : برو ببين ، زيرا اگر ببينی و بعد ازدواج كنی‌ اين كار برای دوام ازدواج شما بهتر است

ج - از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است : « لا باس ان ينظر الی وجهها و معاصمها اذا اراد ان يتزوجها » ( تفسیر صافی ،ج3 ص431)

يعنی وقتی شخص بخواهد با زنی ازدواج كند ، باكی نيست كه به چهره و محل دستبندها نگاه كند . مفهوم مخالف اين حديث اينست كه اگر قصد ازدواج در كار نباشد نگاه كردن جايز نيست

جواب اين استدلال همانطور كه فقهاء گفته‌اند اينست كه : اولا نگاه خواستگار با نگاه غير خواستگار فرق می‌كند . خواستگار به ديده‌ خريداری و برای خريداری نگاه می‌كند و به اصطلاح نظر استقلالی دارد و معمولا خالی از تلذذ نيست . لهذا فقهاء می‌گويند نگاه خواستگار با علم بدينكه‌ تلذذ حاصل می‌شود مانعی ندارد . البته هدف او بايد تحقيق باشد نه تلذذ

ولی غير خواستگار اگر به منظور تلذذ نخواهد نگاه كند ، نظرش آلی خواهد بود نه استقلالی . ما فرق بين اين دو نوع نظر را در تفسير آيه 31 سوره نور بيان كرديم و خلاصه اينست : كسی كه قصد خواستگاری ندارد ، نبايد با چشمان‌ خيره و نگاههای خريداری ، زن را ورانداز كند و اين منافات ندارد كه نظر به چهره زن به طور آلی يعنی به اندازه‌ای كه لازمه مخاطبه است جايز باشد

و ثانيا در مورد نگاهی كه مقدمه خواستگاری است ، چنانكه روايات ديگر دلالت دارد و فقهاء هم فتوا می‌دهند ، جواز نظر اختصاص به چهره و دو دست‌ ندارد بلكه نسبت به مطلق زيبائيهای زن نيز جايز است از باب نمونه دو روايت را ذكر می‌كنيم : 1 - « عبدالله بن سنان : قال : قلت لابی‌عبدالله عليه السلام : الرجل‌ يريد ان يتزوج المرأه / فينظر الی شعرها ؟ فقال : نعم ، انما يريد ان‌ يشتريها باغلی الثمن » ( وسائل جلد 20 ص89 - تهذيب جلد 7 صفحه . 435)

عبدالله بن سنان می‌گويد : از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم وقتی شخص‌ اراده دارد با زنی ازدواج كند آيا جايز است به موی او نگاه كند ؟ فرمود : آری زيرا به گرانبهاترين قيمت ، خريدار اوست

يعنی آنچه انسان در زندگی زناشوئی مايه می‌گذارد از هر چيز گرانبهاتر است . واضح است كه مراد مهريه نيست ، زيرا ارزش پول مهريه ، گرانبهاترين قيمت نيست ، بلكه مقصود اينست كه می‌خواهد با او زندگی كند و عمر خويش را با او بسر برد

2 - « عن رجل عن ابی‌عبدالله عليه السلام قال : قلت له : / ينظر الرجل‌ الی المرأه يريد تزويجها فينظر الی شعرها و محاسنها ؟ قال : لا بأس بذلك‌ اذا لم يكن متلذذا » ( كافی جلد 5 صفحه 365)

مردی از حضرت صادق عليه السلام می‌پرسد آيا مردی كه قصد ازدواج دارد حق‌ دارد به مو و زيبائيهای زن مورد نظرش نگاه كند ؟ فرمود : اشكالی ندارد مشروط بر اينكه مقصودش التذاذ نباشد

پس معلوم شد جواز نظر برای خواستگار ، اختصاص به چهره و دو دست‌ ندارد

ثالثا بحث ما فعلا در لزوم پوشيدن وجه و كفين است نه در جواز نظر برای‌ مرد . فرضا رواياتی كه دلالت می‌كند كه برای خواستگار ، نظر به چهره زن‌ مورد نظرش جايز است مفهوم مخالفی داشته باشد كه نظر غير خواستگار بر چهره زن جايز نيست ، دليل بر عدم جواز نظر مرد بر چهره زن بيگانه است‌ نه بر وجوب پوشيدن زن وجه و كفين را

 

5 - آيه " جلباب "

دليل ديگر كه می‌توان به آن تمسك جست ، آيه جلباب است كه می‌فرمايد : " « يا ايها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من‌ جلابيبهن ». . . " ای پيامبر ! به همسرانت و دخترانت و همسران مؤمنين بگو كه جلبابهای ( روسريها ) خويش را به خود نزديك سازند . . . )

اين استدلال مبنی بر اينست كه جمله " نزديك سازند روسريهای خويش را " كنايه باشد از اينكه با روسريها چهره خويش را بپوشانند . همچنانكه‌ بسياری از مفسران مانند زمخشری در " كشاف " و فيض در " صافی " اينچنين تفسير كرده‌اند

ولی ما در يكی از فصلهای گذشته تحت عنوان " حريم عفاف " ثابت‌ كرديم اين تفسير هيچ مبنائی ندارد ، نظر برخی مفسرين ديگر مانند تفسير الميزان را تأييد كرديم . تا آنجا كه من الان به خاطر دارم هيچ فقيهی به‌ اين آيه به عنوان يكی از ادله وجوب ستر استناد نجسته است

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

روزه اعضا و جوارح

روزه اعضا و جوارح

بهار مومنان

بهار مومنان

بهشت و باب روزه‏ دارن

بهشت و باب روزه‏ دارن

خوشا بحال روزه داران

خوشا بحال روزه داران

جرعه نوشان بهشت

جرعه نوشان بهشت

پر بازدیدترین ها

بوی خوش روزه دار

بوی خوش روزه دار

No image

پاداش روزه

برترى شب قدر

برترى شب قدر

احیاء شب قدر

احیاء شب قدر

بهار مومنان

بهار مومنان

Powered by TayaCMS