خدای متعال، مبدأ همه انوار و هدایت ها در عوالم است. همه هدایت ها به نور الهی باز می گردد و همه مخلوقات نیز در شعاع این نور هستند که به سمت مقصد هدایت می شوند.

اتصال دو نور

دو نور و رشته اتصال به سمت حضرت حق است که این دو رشته نور، به واسطه وجود مقدس نبی اکرم (صلی الله...) نازل شده که اگر وساطت حضرت نبود، این دو نور هیچ گاه در عوالم نازل نمی شد و انسان ها برای همیشه، از این دو نور و رشته نورانی و از این دو حبل متصل بین ما و خدای متعال، محروم می شدند که یکی قرآن است که اگر وساطت حضرت نبود، این وجود مقدسی که حلقه اتصال همه عوالم و جامع همه کمالات است، نازل نمی شد.

به واسطه حضرت قرآن نازل شده است. به تعبیر معصومین (علیه السلام) این حقیقت نورانی، رشته ای متصل بین خدا و عباد است و از طریق این رشته بندگان خدا می توانند درجات قرب را طی بکنند. لذا در قیامت خطاب می رسد: إقرا و ارقأ. به میزان تمسک به این کتاب، به میزانی که حقیقت این کتاب در انسان متجلی و محقق شده، انسان می تواند رشد کند.

قرآن در قیامت

یکی از شفعاء قیامت، قرآن است که ما را به خدای متعال متصل می کند و در عالم بعد و عوالم بعدی این اتصال وجود دارد.

این یک رشته نور است که اگر کسی به این رشته نور متصل شد، به هر میزانی که پیوند برقرار کند، نورانی می شود.

در روایت آمده خانه ای که در آن قرآن تلاوت می شود، سبب نورانیت خانه می شود و برای اهل آسمان، این خانه می درخشد، مثل ستاره ها برای اهل زمین. یعنی وقتی کسی در خانه ای قرآن می خواند، اگر اهل قرآن باشد، اول خود این آدم نورانی می شود، بعد محیط را نورانی می کند، سپس این نورانیت برای دیگران مبدأ هدایت می شود، مثل ستاره ای که در شب تاریک برای ما زمینی ها مبدأ نور می شود، ولو این که این ستاره ممکن است ستاره ای باشد که از خودش نور مستقل نداشته باشد و نورش را از خورشید بگیرد، ولی برای ما نور می دهد، مثل ماه که در شب های تاریک برای ما مبدأ هدایت است.

انوار عبادت

روایت هست برای آسمانی ها، یعنی برای اهل ملکوت، اگر کسی اهل مشاهده انوار ملکوت بود، نورانیت تلاوت قرآن را می بیند. لذا آن هایی که اهل مشاهده ملکوت هستند، در عالم زمین هم این انوار را می بینند و انوار عبادت افراد برایشان مشهود است.

اشخاصی می فرمودند ما بعضی بزرگان را در حال عبادت و نماز دیدیم که رشته متصل نورانی ای آن ها را با عالم بالا وصل کرده است که در شعاع نور قرار گرفته بودند.

در هر صورت قرآن حقیقتی نورانی است و هر کس متصل به این حقیقت بشود، نورانی می شود و این حقیقت نورانی از مبدأ اعلی که تنزل پیدا کرده، با خود این نور را آورده است. حتی کتابت قرآن هم نورانی است.

احوالات کربلایی کاظم

این نکته را در احوالات کربلایی کاظم شنیدید که ایشان در کتابت، قرآن و غیر قرآن را تشخیص می داده، در حالی که قرآن خواندن بلد نبود. به یک باره قرآن به او عنایت شد و الفاظ و معارفش را درک کرد.

ایشان حقیقت قرآن را در سینه اش داشته و از روی محفوظ سینه خودش، قرآن را می خوانده است. اگر کتابی جلو ایشان می گذاشتند که در این کتاب یک آیه قرآن بوده، با این که خواندن و نوشتن بلد نبود، آیه قرآن را تشخیص می داد.

وقتی از ایشان می پرسیدند: از کجا آیه قرآن را تشخیص می دهید؟ می فرمود: آیه، نوری دارد که من از نورش تشخیص می دهم که این آیه قرآن است. خداوند می فرماید: «قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبينا»[1] نوری را برای شما از عالم بالا و طریق هدایت و نورانیتی را نازل کردیم که دست شما به این نور برسد و در دسترس شماست و شما می توانید وجودتان را با این نور، نورانی بکنید.

قرآن، کلام الله

خداوند متعال می فرماید: «وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ». [2] در مقام ام الکتاب، این حقیقت علی و حکیم در محضر خدای متعال است. این رشته به وجود ما که تو عالم پایین هستیم، متصل است و دستمان به این رشته نور می رسد و می توانیم وجودمان را با این رشته نور، نورانی کنیم.

در روایات آمده که فرمودند نه می گوییم قرآن مخلوق است، نه خالق، بلکه کلام الله است. امام (ره) فرمود: اگر نبود وجود مقدس حضرت، برای همیشه این حقایق در پرده و پوشیده می ماند و این راز گشوده نمی شد.

به واسطه حضرت، قرآن نازل شد و انسان ها متناسب با درجاتشان می توانند به نورانیت قرآن راه پیدا کنند. از همین نورانیت ظاهری قرآن تا مراتبی از نورانیت باطنی قرآن و به میزانی که متصل به سرچشمه این نور، یعنی وجود مقدس نبی اکرم (صلی الله...) بشوند و به ساحت درجات ایشان راه پیدا کنند، از درجات و باطن قرآن بهره مند می شوند. از ظاهر تا باطن، به اختلاف درجات، همه نور است.

مبدأ برکت

در روایات، نگه داشتن قرآن در خانه، نگاه کردن به قرآن و تلاوت آن، مبدأ برکت و ثواب است. حتی حفظ قرآن، مبدأ برکت و ثواب است. عمل به قرآن هم همین طور است. همه این ها مراتبی از بهر مندی از نوری است که نازل شده است. البته شرط اصلی اش این است که انسان به مبدأ نور متصل باشد. اگر متصل نباشد، هر کاری بکند، فایده ندارد. طریق اتصال، وجود مقدس معصومین (علیه السلام) است. کسی که منقطع از معصوم است، از این رشته منقطع است. ممکن نیست کسی رابطه اش با معصوم قطع باشد و بتواند با قرآن مرتبط بشود.

تمسک به قرآن، از طریق امام

در روایت داریم: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».[3] من دو تا رشته را بین شما باقی می گذارم که ادامه وجودی من در بین شماست و این دو از هم جدا شدنی نیست و شما باید به هر دو این رشته ها متمسک باشید. اگر متمسک به هر دو این ها بودید، سردر گم و گمراه نمی شوید.

اگر کسی بخواهد به قرآن متمسک بشود، جز از طریق تمسک به امام (علیه السلام) ممکن نیست. تلاوت قرآن با این توجه، نوعی اتصال به وجود مقدس نبی اکرم و برخورداری از برکات ایشان است. پس این رشته ای است که به واسطه حضرت نازل شده و برکات فراوانی هم دارد که یکی دو تا نیست.

برکات توسل و تمسک به قرآن

در روایات و آیات، برکات توجه و توسل و تمسک به قرآن برای همه مخلوقات، از جمله برای انسان و جامعه انسانی بیان شده است. رشته دومی که به واسطه حضرت نازل شده و در عالم دنیا و از فروع این شجره طیبه است، از فروع وجود مقدس رسول الله (صلی الله...) است و واسطه بین حضرت و ماست. وجود مقدس ائمه هدات معصومین هم هست که واسطه بین ما و نبی اکرم و طریق جریان خیرات نبی اکرم برای ما و طریق جریان توسل ما به نبی اکرم (صلی الله...) هستند. لذا توسل به معصومین عین توسل به وجود مقدس نبی اکرم (صلی الله...) است.

بعضی می گویند توسل به ائمه پیدا می کنیم و نبی اکرم را رها کردیم. آن هایی که مستقیم می خواهند به نبی اکرم متوسل شوند، نبی اکرم را رها کردند. اهل سنت به نبی اکرم (صلی الله...) متوسل نیستند. این در حالی است که قطعاً شیعه متوسل است، چون طریق توسل، معصوم (علیه السلام) است.

معصومین، جریان هدایت

گاهی می گویند ما قرآن را رها کردیم و اهل بیت را گرفتیم. این گونه نیست. آن ها نه قرآن را گرفتند و نه اهل بیت را. کسی که به امام متمسک است، متمسک به قرآن ناطق است. کسی که منفصل از قرآن ناطق است، اتصال به قرآن پیدا نمی کند و هیچ بهره ای هم نمی برد.

در روایت هست که «رُبَّ تَالٍ لِلْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُهُ». [4] بنابراین دومین رشته متصل بین ما و خدای متعال، معصومین (علیه السلام) هستند که جریان هدایت و نوری اند که بین ما و خدای متعال هستند و سیر ما به سوی خدای متعال به واسطه این جریان نور است، هم در دنیا و هم در آخرت، یعنی هم سیر در دنیا به شفاعت و وساطت آن ها و با دستگیری و سرپرستی و ولایت آن ها واقع می شود، هم سیر در درجات آخرت.

در روایات فراوان آمده که وجود مقدس معصومین، رشته نورانی بین ما و خدای متعال است. لذا در بعضی آیات داریم که از نوری که نازل شده، صحبت به میان آمده است. روایات هم می فرمایند: این نوری که تنزل پیدا کرده، این نور ائمه هدات معصومین (علیه السلام) است و نورانیت همه عوالم نیز به این نور است.

در روایات داریم که مؤمن در قیامت هم وقتی به طرف بهشت و درجات قرب به سوی خدای متعال حرکت می کند، نوری که شعاع هدایت آن نور پیش روی مؤمن است و مؤمن در شعاع آن نور به سوی خدا حرکت می کند، ائمه هدات معصومین هستند.

نور مؤمنین و مؤمنات

«يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ».[5] روزی می بینی مؤمنین و مؤمنات نورشان، از جانب راست آن ها که همان جانب اعمال صالح انسان هست، تا به سوی بهشت حرکت می کند و به آن ها می گویند: امروز بشارتی که به شما داده می شود، باغستان هایی است که از فرودست و زیردست آن ها نهرهایی جاری است که این ها منازل رحمت خدا هستند. این منزلگاه کسانی است که نورشان پیش رویشان حرکت می کند. سیر در درجات بهشت هم در پرتو این نور است.

فرمود: «هُوَ نُورٌ أَمَامَ الْمُؤْمِنِينَ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».[6]

لذا منافقون و منافقات به مؤمنین می گویند: «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ».[7] یک مهلتی به ما بدهید یا نگاهی به سوی ما بکنید تا ما هم از نور شما شعله بگیریم و در تاریکی نباشیم و ما راه را پیدا بکنیم و سردرگم نمانیم. به آن ها می گویند: «قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً».[8] بروید برگردید تا از پشت سرتان، از عالم دنیا این نور را کسب کنید و اگر در دنیا کسی دنبال امام حرکت کرده باشد، در آخرت هم دنبال این نور است. این نور پیش روی اوست و اگر کسی در دنیا با امام پیوند پیدا نکرده باشد، در قیامت هم نورانیتی برای او نیست.

هدایت انسان در عوالم

در روایت هست: «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».[9] این رشته دوم نور است که هدایت انسان در عوالم به واسطه این نور و رشته ای است که سیر به طرف خدای متعال در همه مراحل باید با این نور باشد و از قبل از دنیا تو عالم دنیا شروع شده و ادامه سیر انسان هم در عوالم بعدی با این نور است و هم ادامه سیر انسان با این نور است. این گونه نیست که وقتی انسان وارد عالم برزخ شد، سیرش به سوی خدای متعال باشد و به نورانیت امام و قرآن نیاز نداشته باشد.

شفاعت قرآن

قرآن در عوالم بعدی هم شفاعت می کند. ائمه هدات معصومین در عوالم بعدی هم شفاعت می کنند و دستگیری می کنند. نور آن هاست که انسان را هدایت می کند. هر دو این نورها هم از ساحت مقدس نبی اکرم در عالم تجلی کردند و واسطه بین ما و نبی اکرم هستند. یکی قرآن هست که «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ، عَلىَ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ». [10] که قرآن را بر قلب تو فرود فرستاده و کتابی است که خدای متعال به واسطه روح بر نبی اکرم نازل کرده و بعد از آن آستان نبی اکرم در عالم جاری شده و به دست عباد و بندگان رسیده است. نور ائمه هم واسطه است. لذا در آیات و روایات متعدد این مطلب با تعابیر گوناگون بیان شده است.

امت وسط

خداوند در بعضی آیات قرآن می فرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً».[11] خطاب به ائمه معصومین هست. ما شما را امت وسط قرار دادیم. امت وسط چه کسانی هستند و معنی وسط بودن چیست؟ از خود آیه به خوبی استفاده می شود که امت وسط چه کسانی هستند؟ واسطه بین رسول و مردم ا ید. رسول ناظر بر شماست. تحت نظارت و رعایت او هستید و شما هم باید شاهد بر امت باشید و امت تحت رعایت شما باشند. شما راعی امت هستند. این وساطت در شهادت و در رعایت است.

پیامبر واسطه بین خدا و شماست. شما واسطه بین پیامبر و مردم هستید. پس این امت هم همه مردم نیستند. امت یعنی امت اسلامی. امت اسلامی که بین رسول و مردم، شاهد و واسطه نیستند. این امت ائمه هدات معصومین اند. لذا روایات ما مي فرماید که امت ما هستیم.

علامه بزرگوار طباطبایی فرمودند این امت شامل همه مسلمان ها نمی شود، چون همه مسلمان ها که شاهد نیستند. بنابراین واسطه بین نبی اکرم و مردم هستند و حضرت شاهد و ناظر آن هاست. این شهادت، شهادت رعایت است، نه این که فقط می بینند که پیش خدا شهادت بدهند. مسأله این است که شهادت برای دستگیری است.

طریق اتصال ما به نبی اکرم (صلی الله...)

به تعبیر دیگر، روایات ما می فرماید که روز قیامت شیعیان ما به دامن ما چنگ می زنند و ما به دامن رسول خدا (صلی الله...) چنگ می زنیم و رسول اکرم (صلی الله...) هم به ریسمان الهی چنگ می زند. لذا طریق اتصال ما به نبی اکرم (صلی الله...) هم همین ریسمان و رشته معصومین است که باز در روایاتی وقتی این ریسمان و رشته را معنا می کنند، یعنی نور.

ما متصل به نور ائمه هستیم. ائمه متصل به نور نبی اکرم (صلی الله...) و نبی اکرم (صلی الله...) متصل به نور الله هست که مبدأ تنزل نور قرآن و حقایق قرآن در عوالم مختلف است و هر کسی از قرآن بهره مند می شود و به درجات قرآن راه پیدا مي کند و به شفاعت قرآن می رسد و در دنیا و آخرت و در هر عالمی و در هر مرتبه ای از مراتبی که از قرآن بهره مند بشود، واسطه اش نبی اکرم(صلی الله...) است. یعنی برخوردار از شفاعت نبی اکرم (صلی الله...) و هدایت نبی اکرم(صلی الله...) است.

مبدأ همه خیرات، این وجود مقدس هستند. همه از هدایت ایشان برخوردار می شوند. وقتی خدا در آیه نور می خواهد جریان هدایت را بیان کند، می فرماید: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ».[12] خدا هادی همه آسمانی ها و زمینی هاست. همه را خدای متعال هدایت می کند.

نور الهی

مبدأ همه عوالم نور الهی است. مثل نور خدا، مشکاتی است که در آن چراغ دان است. فرمود: مشکات صدر، وجود مقدس رسول الله (صلی الله...) است و چراغی که در آن برافروخته شده، چراغ نبوت و علمی است که خدا در قلب ایشان روشن کرده. از این رو، همه هدایت به واسطه این نبوت است. به واسطه این چراغ است که خدا در شبستان وجود نبی اکرم برافروخته است.

شعبه ای از نبوت

لذا روایات ما می فرماید که نبوت انبیای دیگر هم شعبه ای از این نبوت است و هدایتی است که انبیای دیگر برای امم خودشان داشتند، شعبه ای از این هدایت است که انبیا آوردند. این ها شعبه ای از این نبوت و علمی است که خدای متعال به نبی اکرم (صلی الله...) داده و بر این قلب هدایت الهی نازل شده و بعد از قلب حضرت، به همه عالم به واسطه انبیا و اوصیا و مهم ترینش به واسطه امیرالمومنین و ائمه هدات معصومین نازل می شود. مهم ترین واسطه تنزل این نور، امیرالمومنین هستند. از این رو خداوند می فرماید: «الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ».[13] آن چراغ بعد از طریق یک زجاجه ای نورش منتشر می شود و به شما می رسد. فرمود: زجاجه، صدر امیرالمومنین (علیه السلام) هست. خدای متعال این علم را به صدر امیرالمومنین منتقل کرده است.

کسانی که بی واسطه از نبی اکرم (صلی الله...) نور می گیرند، معصومین هستند. مابقی با واسطه باید نور بگیرند. کسانی که بی واسطه تحت رعایت نبی اکرم (صلی الله...) هستند، وجود مقدس معصومین اند.

خداوند می فرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ». [14] هر قومی هادی دارد که از طریق آن ها هدایت واقع می شود.

امام، قرآن ناطق

در روایت هست: «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ».[15] جریان نور و هدایت که در قلب مومن واقع می شود، واسطه اش این دو رشته است. یکی جریان نبوت و قرآن و بعد هم جریان ائمه هدات معصومین که ممکن است در باطن هم یکی باشند. امام، قرآن ناطق است. حقیقت قرآن در وجود امام جاری شده و از طریق امام نازل می شود. لذا کسی که متوسل به امام نیست، متوسل به قرآن نیست. چنین کسی خیال می کند که به قرآن متوسل است. اگر حضرت واسطه هستند و این حقایق به قلب حضرت عطا شده، آن چراغی که برافروخته شده، علم و نبوتی است که به حضرت داده شده که این علم و نبوت و کتابی که به حضرت داده شده، واسطه ای دارد که در آیات دیگر قرآن نیز بیان شده است: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ».[16] ما یک روحی را از عالم امر خودمان به تو وحی کردیم.

حقیقت کتاب و ایمان

کسی از حضرت سؤال کرد: امام از کجا حقایق غیب را می داند؟ از کجا تو خانه خود نشسته و اسرار عالم را می داند؟ آیا تو کتابی می خواند یا از کسی یاد می گیرد؟ حضرت فرمودند: «الأمر اوجه و اعظم». خدا می فرماید از امر خودمان روحی را بر تو نازل کردیم. اگر این روح بر تو نازل نمی شد، تو نمی دانستی کتاب چیست. حقیقت کتاب و ایمان در این روح به تو نازل شده است. اگر چراغ نبوت و آن علم هست، این علم و نبوت در روحی به حضرت نازل شده و بعد از آستان حضرت، به ائمه هدات معصومین رسیده و بعد جاری در مراتب مادون شده است.

رشته های هدایت

این دو رشته هدایت که به واسطه حضرت نازل شدند، چگونه به حضرت عطا شده و در چه قالبی خدای متعال قرآن را به حضرت عطا کرده است؟

نزول هر دو از بستر جلال وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. یعنی خدای متعال، فاطمه زهرا را به نبی اکرم(صلی الله...) داده و در ظرف وجود ایشان قرآن و ائمه را به نبی اکرم(صلی الله...) عنایت کرده است: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَير مِّنْ أَلْفِ شهرٍ، تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن كلُ ِّ أَمْر»[17]

نزول قرآن در شب قدر

قرآن در شب قدر بر وجود مقدس رسول الله (صلی الله...) نازل شده است. شب قدر، ظرف نزول روح است که شاید این روح همانی است که «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا».[18]

حقیقت وحی و حقیقت کتاب، در این روح بر حضرت نازل، و حقیقت قرآن در شب قدر به حضرت نازل، و روح در شب قدر بر حضرت نازل می شود و به واسطه شب قدر است که این روح به ائمه هم نازل می شود.

در روایت هست که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ».[19] خیر من الف شهر هست. اگر کسی دستش به شب قدر رسید، بار همه عمرش را بسته و به اندازه همه عوالم سیر کرده است. وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) ظرف نزول قرآن هستند. البته یک قسمتش روشن است، چرا که یازده امام ناطق از دامن این وجود مقدس در عالم ظهور پیدا کرده است.

درخشندگی فاطمه زهرا (علیهاالسلام)

حضرت فرمود: علت اینکه به فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، زهرا می گویند این است که درخشنده است. می گویند یعنی خدا روی کسی اسم زهرا نمی گذارد. فرمود: «فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غَشِيَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِكَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي وَ أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي».[20]

وقتی خدای متعال این نور را آفرید و تجلی کرد، این نور آسمان ها و زمین را روشن کرد. ملائکه در مقابل این تجلی نور به سجده افتادند و به خدای متعال عرض کردند: این نور چیست؟ فرمود: از نور خود من است و واسطه ندارد. این نور سماء و مرتبه عالی است و مربوط به خودم است. سماء یعنی مرتبه عالی مقصود خدای متعال که عالی ترین مراتب خلقت است. وقتی مي خواهم این نور را نازل کنم، از سلب پیغمبر او را نازل می کنم که او را سرآمد همه انبیا قرار می دهم.

آداب نزول نور

یکی از فضایلی که موجب شرافت نبی اکرم (صلی الله...) شده، نزول همین نور در حضرت است. نزول نور آدابی دارد. حضرت که همیشه غرق در نورند، باید چهل روز خلوت کنند تا آمادگی پیدا و این نور به حضرت عطا بشود. اکنون این پرسش مطرح می شود که نورانیت حضرت فاطمه چگونه در معراج به حضرت منتقل شده است؟

ائمه ای که به امر الهی قیام و هدایت به حق می کنند، هادی و نورند و آن انوار از نور حضرت حق صادر شدند. این وجود مقدس، مصدر جلال انوار ائمه است.

خدای متعال این حقیقت را به نبی اکرم عطا کرده و این حقیقت همان حقیقتی است که قرآن و انوار ائمه هم در آن است و از آستان ایشان می باشد. لذا این حقیقت که «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»، [21] روح الهی است که بین دو جانب وجود نبی اکرم (صلی الله...) است. دو جانب وجودی حضرت روحی است که بین این دو جانب حضرت است که روح وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است و لیله القدر همه عوالم هست.

«وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا». [22] هر کس بخواهد دستش برسد، باید از طریق معصومین اقدام کند. آن ها واسطه هستند، بدون واسطه به راحتی دست به این نور نمی رسد و این به خاطر مقام عصمت ایشان است. آن ها مقام عصمت کبرا دارند. لذا فرمودند: «نحن حجت الله علیکم و فاطمه حجت الله علینا». این وجود مقدس، هدیه بزرگ خدای متعال به نبی اکرم (صلی الله...) است که همه خیرات در این وجود مقدس به حضرت داده شده است.

همه هدایت ها در شب قدر

وقتی حضرت نگران اند، می فرمایند: جای نگرانی نیست. حضرت نگران بودند و خواب دیده بودند که بنی امیه و اصحاب سقیفه بر منبر خلافت بالا رفتند و از همان منبر مردم را به دنیا دعوت می کنند. غصه دار بودند. جبرییل رفت سوره قدر را آورد. جای نگرانی نیست. ما به تو شب قدر را دادیم. همه کارها تمام شده است. همه هدایت ها را به وسیله این نور شب قدر بر تو نازل کردیم. همه کسانی که باید راه پیدا بکنند، راه پیدا می کنند. این تاریکی ها و ظلمت ها جلو نور هدایت را نمی گیرد.

ظلمت سقیفه و دیگران بیداد می کرد، ولی نور هدایت، نوری است که خدای متعال به واسطه وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نازل کرده است. لذا هر هدایتی که به هر کسی می رسد، شعاع وجودی وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. از این رو، بزرگان به این وجود مقدس توسل خاصی دارند. ائمه هم این گونه بودند. فرمودند: ما به وجود مقدس فاطمه زهرا (علیهاالسلام) متوسل می شویم.

مقام فاطمه زهرا (علیهاالسلام)

این نور و این وجود مقدس که واسطه خیرات هست، در عالم دنیا تنزل پیدا کرد و متأسفانه از ایشان استفاده نشد، نه فقط از این وجود مقدس بهر ه مند نشدند و استفاده نکردند، بلکه بر سر مطامع دنیا با این وجود مقدس درگیر شدند، وجود مقدسی که نبی خاتم (صلی الله...) به احترام ایشان از جا برمی خاست و به استقبال این وجود مقدس می رفت. او را جای خودش می نشاند و می فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا».[23]

نقل شده که پیامبر دست فاطمه را می بوسید و لطیف تر این که خم می شد و دست فاطمه را می بوسید. جز خدای متعال کسی نمی داند که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) چه مقامی داشته است. پیغمبر خاتم خم می شود و دست کسی را می بو سد و سینه اش را می بویید و می فرمود از فاطمه بوی بهشت می شنوم. این کدام بهشت است؟ بهشت ما نیست. بهشت ما نازله نور آن هاست، بهشتی که نبی اکرم مشتاق بوی اوست و استشمام می کند.

وقتی حضرت مسافرت می رفتند، آخرین خانه ای که برای خداحافظی می رفتند، خانه فاطمه بود. وقتی از مسافرت برمي گشتند، نقل شده که به مسجد می رفتند و دو رکعت نماز می خواندند. اولین خانه ای هم که می آمدند سر می زدند خانه فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بود.

وقتی آیه تطهیر نازل شد، حضرت بارها می آمدند برای این که بعدها دیگران مدعی نشوند ما جزو اهل بیت هستیم. ایشان دست به چارچوب خانه فاطمه می گرفتند و سلام می کردند و می گفتند: «السلام علیکم یا اهل البیت، إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».[24]

فاطمه زهرا (علیهاالسلام) فدک را می خواهد؟ نیاز به مال دنیا دارد؟ اوایل هم که فدک را داشتند، ساده زندگی می کردند.

روزی حضرت وارد شدند و دیدند دخترشان عبایی از پشم شتر در بر دارند و گندم را آسیاب می کنند. فرمود: «يَا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا بِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ».[25] فاطمه جان بر سختی های دنیا صبر کن. خدای متعال دنیا را برای ما نخواسته است.

وقتی فدک را داشت، چادرش وصله داشت. او فدک را برای مسلمان ها می خواست. نباید به احترام رسول خدا (صلی الله...) فدک را به او می دادند؟

نقل مرحوم مفید این است که قباله فدک را گرفت و به طرف خانه می رفت. دومی و همراهانش راه را بر او بستند. قباله فدک را خواستند و حضرت نداد. این بانوی بزرگوار باردار بود. کاری کردند که بی بی فرزندش را تو کوچه از دست داد. گویا هنوز بی بی مقاومت می کرد.

«فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ عَلَيْهَا السَّلَامُ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا[26] ثمَّ لَطَمَهَا، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نَقَفَ».[27]

تعبیر این است گویا دارم می بینم گوشواره در گوش فاطمه شکست و از گوش فاطمه جدا شد. نقل شده تا روزی که حضرت زنده بود، صورتش را از امیرالمؤمنین می پوشانید.

ذکر مصیبت

حضرت کنار بستر فاطمه می نشست. در این شب و روزها به صورت بچه هایش نگاه می کند و آرام آرام اشک می ریزد. برای غربت امیرالمومنین گریه می کند و می سوزد و می گوید: علی جان کنار بسترم بنشین. هر وقت کنارم می نشستی مي گفتم برایم گریه نکن، اما علی جان حالا برایم گریه کن. برای بچه های یتیمم گریه کن.

هم علی گریه می کرد هم فاطمه. گاهی فاطمه اشک از صورت علی می گیرد و گاه امیرالمؤمنین اشک فاطمه را پاک می کرد.

حجةالاسلام و المسلمین میرباقری