بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
از روز اول دل به عشق تو سپردم جمعه به جمعه بین ندبه غصه خوردم
حرف تو که آمد وسط مثل همیشه دندان حسرت را به روی هم فشردم
تو آبرو دادی به من یک عمر امّا من آبروی خویش را پیش تو بردم
امروز هم قسمت نشد برگردی آقا امروز هم از داغ دوری تو مُردم
از حدّ خود دیگر گذشت ای جان زهرا این جمعه هایی که بدون تو شمردم
بی تو بهار دل زمستان است برگرد سهم نگاهم برف و باران است برگرد
تشرف به محضر مبارک امام زمان سلام الله علیه:
سید کریم پینه دوز در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی مشغول بود و از این راه امرار معاش می کرد. نامش کریم و شهرتش محمودی و چون از سادات بود، او را سیدکریم می گفتند. بزرگمردی که از راه توسلات مداوم هر صبح و شام به ساحت حضرت اباعبدا... الحسین (ع) به مقامی بار یافته بود که امام زمان (ع) به طور هفتگی برای او وعده دیدار، قرار داده بود. و اینک بنگرید یکی از تشرفات شور انگیز او را:
امام زمان روحی فداء به مغازه او تشریف آورده بود و در کنار سید کریم نشسته بود. سید کریم در حالی که محو گفت و گو با آن حضرت بود، پاره کفشی را به دست گرفته و مشغول دوختن آن گشته بود. در حین گفت و گو حضرت به او فرمودند: « سیدکریم! آیا کفش مرا هم تعمیر می کنی؟ و او بلافاصله از روی صداقت گفته بود: «آقاجان با کمال منت! به چشم! اما چون قول داده ام، ابتدا باید این کفش را بدوزم » دقایقی دیگر حضرت تقاضای خود را تکرار کرده بودند و سید کریم دیگر طاقت نیاورده بود. برخاسته بود و مولا رادر آغوش گرفته و پیشانیش را بوسیده و گفته بود: « من غلام و نوکر و خاک پای شمایم، این همه مرا امتحان نکنید! اگر یکبار دیگر تقاضای خود را بفرمائید و مرا شرمنده خود کنید، من هم مردم کوچه و بازار را خبردار می کنم که شما در مغازه من هستید ». و آن گاه حضرت او را دلداری داده و عمل او را تعهد به قول و پیمان، تائید فرموده بودند. نقل از حضرت استاد شیخ کاظم صدیقی
تفسیر نامها و لقبهاى حضرت فاطمه - علیها السلام (با پی نوشت نام نیکو دراسلام)
«انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر، ان شانئک هو الابتر» (1)
تاریخ نامگذارى
امروزه هر فردى داراى نام و نام خانوادگى است که شناسه اوست. قدمت نامگذارى درجامعه بشرى همپاى قدمت خود بشر است.حتى اگر نشود از لحاظ تاریخى سندى قابل قبول براى تاریخ آغازین نامگذارى پیدا کرد ولى نمىشود این حقیقت را انکار کرد که بشر نخستین داراى نام بوده است. نامى که کتابهاى آسمانى بدان تصریح کرده اند.
قرآن کریم از نخستین انسان با نام «آدم» یادمىکند:
«واذ قلنا للملائکة اسجدوا للآدم» (2) ; هنگامى که به فرشتگان گفتیم براى «آدم» سجده کنید.
«و علم آدم الاسماءکلها» (3) ; و خدا تمامى اسمها را به «آدم» تعلیم داد.
سنت جامعه عربى در نامگذارى
امروزه در تمام دنیا برخی داراى دو نام هستند:
1 - نام فردى و شخصى یا اسم کوچک
2 - نام خانوادگى و فامیلى یا اسم بزرگ.
درحالى که پیشتر این چنین نبود و اقوام و ملیتهاى گوناگون داراى روشهاى متفاوتى براى نامگذارى بودند. به عنوان مثال درجامعه عرب معمولا هر فردى داراى اسم،کنیه و لقب، و چه بسا چندین اسم و کنیه ولقب بود. اسم و یا اسامى را غالبا بزرگتر هاى خانواده انتخاب و معرفى مىکردند. مشابه آنچه که امروزه متداول و رائج است. منشا و خاستگاه کنیه اسامى پدر، مادر، فرزندان و مانند آن بود. کنیه ها با پیشوندهایى چون:«اب، ابن، عبد، ام، اخ، اخت، سید، شیخ» وکلماتى از این دست همراه بود. مانند: اباالحسن، ابن الرضا، عبدالمطلب،ام البنین، اخت هارون، (4) سیدالبطحاء،شیخ الطائفة و...
ویژگىهاى جسمى و خصوصیات اخلاقى باعث پیدایش و اشتهار القاب بود. القابى چون: «امین، طیب، طاهر، بطل، مصطفى،مرتضى و...»
نامگذارى برخى از اولیاء الهى
اگر چه شیوه نامگذارى بسیارى از اولیاء الهى به همان روش معهود و متداول در میان مردمشان بود; یعنى توسط والدین و اجداد صورت مىگرفت، شبیه آنچه که راجع به حضرت مریم علیها السلام آمده است که مادرش این نام را براى او برگزید. در قرآن کریم آمده است که مادر مریم پس از به دنیا آوردن او، در مناجات با خدا چنین گفت:
«رب انى وضعتها انثى... و انى سمیتها مریم، و انى اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم» (5) ; خدایا من او را دختر زائیدم... و نامش را مریم گذاشتم، او و نسلش را در پناه تو قرار مىدهم.
نام برخى از اولیاى الهى توسط خداوند انتخاب گردید.
حضرت یحیى علیه السلام از این طائفه است.
ظاهرا نام حضرت آدم علیه السلام راخداى متعال براى او برگزید. قرآن کریم به صراحت اعلام مىدارد که خدا نام «یحیى» را براى پسر حضرت زکریا علیه السلام انتخاب نمود. درآیه 7 سوره مریم آمده است:
«یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا»; اى زکریا! ما پسرى را به تو بشارت مىدهیم. نامش یحیى است. این نام را پیشتر بر کسى ننهادیم.
انتخاب نام و معرفى آن از طرف خدا، علاوه بر جنبه شرافت تکریم; بیانگر شخصیت، عظمت، امتیازات و ویژگىها و حقایق فراوانى است
نام خمسه طیبه را خدا برگزید
براساس روایات فراوانى از فریقین، نامهاى مقدس احمد و محمد، على، فاطمه، حسن و حسین،نامهاى عرشى و آسمانیند، نه زمینى . لذا از سوى خداوند بر این پنج وجود مقدس عالم آفرینش نهاده شدند.
محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، معروف به شیخ صدوق این روایت را از جابربن عبدالله انصارى نقل مىکند:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «انا اشبه الناس بآدم، و ابراهیم اشبه الناس بى خلقه و خلقه، و سمانى الله من فوق عرشه عشرة اسماء... فسمانى محمدا... و جعل اسمى فى التوراة احید... و سمانى فى الانجیل احمد...» (6) ;
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من شبیه ترین مردم به آدم علیه السلام هستم، و ابراهیم علیه السلام شبیه ترین مردم به من از جهت قیافه و اخلاق. خدا مرا به 10 نام نامید... مرا محمد نامید... و در تورات اسمم را «احید» قرار داد... و در انجیل مرا با نام «احمد» معرفى کرد...
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«ان الله تبارک و تعالى شق لى اسما من اسمائه، فهو محمود و انا محمد، و شق لک یا على اسما من اسمائه، فهو العلى الاعلى و انت على، و شق لک یا حسن اسما من اسمائه، فهو المحسن و انت حسن و شق لک یا حسین اسما من اسمائه فهو ذو الاحسان و انت حسین، و شق لک یا فاطمة اسما من اسمائه فهو الفاطر و انت فاطمة...» (7)
خداى متعال براى من اسمى از اسمهاى خودش منشق کرد، او «محمود» است و من محمد، و براى تو نیز اسمى از اسمهاى خودش را; او «على اعلى» است و تو «على». اسمهاى حسن، حسین و فاطمه را هم از اسمهاى خودش منشعب کرد. پس اى حسن!او «محسن» است و تو حسن، و اى حسین! او «ذوالاحسان» است و تو «حسین» و اى فاطمه! او«فاطر» است و تو فاطمه...
علت نامگذارى
علل و انگیزههاى گوناگونى را مىشود براى انتخاب یک اسم مطرح کرد.
همانند:
انگیزههاى دینى، فرهنگى، تاریخى، هنرى،ذوقى، عاطفى، اجتماعى و... یکى به انگیزه تاریخى نام سهراب را براى پسرش بر مىگزیند و دیگرى به انگیزه دینى نام حسین را، و سومى به انگیزه فرهنگ نام «دانش» را، و چهارمى نامى دیگر را. وجه مشترک تمامى این نامها وجود حکمت و مصلحتى است که در وراى این نامها خوابیده است; به خصوص نامهاى منتخب از سوى خداوند که از پشتوانه حکمت و علم بیکران الهى برخوردار است.
در روایات متعددى، سر و حکمت انتخاب دو نام حسن وحسین براى پسران فاطمه و على علیهما السلام مساله ولایت و جانشینى على علیه السلام براى پیامبر صلى الله علیه و آله معرفى شده است.این دو اسم معرب شبر و شبیر مىباشند و شبر و شبیر نام فرزندان هارون، وصى حضرت موسى علیه السلام است. چون على علیه السلام وصى و جانشین پیامبر است، خداوند این دو اسم را براى فرزندان على علیه السلام برگزید. (8)
اسامى حضرت فاطمه علیها السلام
براى حضرت فاطمه علیها السلام اسمها و لقبهاى زیادى در روایات ذکر شده است، از جمله:
فاطمه، زهرا، مبارکة، طاهره، زکیه، راضیه،مرضیه، محدثه، بتول، حصان، حرة، سیدة،عذرا، حوراء، نوریه، سماویه، حانیة، صدیقهو... (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: براى فاطمه علیها السلام 9 اسم نزد خداى متعال هست: «فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا» (10)
اینک به توضیح و تبیین اجمالى برخى از این اسمها مىپردازیم.
فاطمه
این کلمه مشتق از مصدر «فطم» است که در لغت عرب به معناى بریدن، قطع کردن و جداشدن است. لفظ فاطمه از جهت هیئت به صورت صیغه «فاعل» است، ولى داراى معناى مفعولى است و به معناى بریده و جدا شده مىباشد. (11)
در رابطه با وجه نامگذارى آن حضرت به این اسم - که مشهورترین نام آن حضرت مىباشد.- دلایل متعددى در روایات بیان شده است، از جمله:
1 - بریدگى و دورى او و شیعیان او از جهنم:
جعفربن محمد علیه السلام قال رسول الله صلى الله علیه و آله لعلى علیه السلام: «هل تدرى لم سمیت فاطمه؟ قال على علیه السلام لم سمیت فاطمة یا رسول الله؟ قال: لانها فطمت هى و شیعتها من النار.» (12)
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول گرامى اسلام به حضرت على علیه السلام فرمود: آیا مىدانى براى چه فاطمه علیها السلام به این نام نامیده شد؟ حضرت على علیه السلام فرمود: براى چه؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: براى آن که او و شیعیانش از آتش (جهنم) منع شدند.
در برخى از روایات آمده است: چون او و شیعیان و دوستانش از آتش منع شدند. (13)
در این دسته از روایات، حکمت نامگذارى آن حضرت به «فاطمه» دورى او و شیعیان ومحبین او از آتش و عذاب جهنم بیان شده که روشنگر جایگاه بلند اونزد حق، و برکت پیروى از او و آثار محبت و ارادت به اوست، ضمن این که اشاره و تلمیح لطیفى است به مقام«شفاعت» آن بانوى بزرگ در قیامت.
2 - بریدگى و دورى از شر
یونس به ظبیان نقل مىکند: امام صادق علیه السلام پس از شمارش اسامى حضرت فاطمه علیها السلام، فرمود:
«اتدرى اى شىء تفسیر فاطمه؟ قلت: اخبرنى یا سیدى. قال: فطمت من الشر» (14)
یونس! آیا مىدانى تفسیر فاطمه چیست؟ گفتم: مرا از آن آگاه سازید. فرمود: دورى از شر و بدى.
فتال نیشابورى نیز در ضمن حدیثى از امامصادق علیه السلام آورده است: «چون از بدىها بریده شده است او را فاطمه نامیدند.» (15)
شر در مقابل خیر است و این دو از صفات متقابلند. کسى که شر در حریم و آستانه او راه ندارد خیر محض و حسن مطلق است. اینحسن، حسن خدادادى است و کاشف از طهارت و قداست ظاهر و باطن.
دلفریبا نباتى همه زیور بستند دلبرما است که با حسن خداداد آمد (16)
ارباب تفسیر و حدیث سوره کوثر را ناظر به حضرت فاطمه علیها السلام دانستند و با استناد به احادیث، بیان داشتند که مراد از کوثر در «انااعطیناک الکوثر» فاطمه است. و کوثر را به خیر فراوان معنا کردند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها ظهور و تبلور خیر و خوبى است وهمه ابعاد وجودیش لبریز از خوبىهاست. او از مصادیق برجسته سورههاى کوثر، انبیاء و فاطر است که با عناوین «کوثر»، «اوحینا الیهم فعل الخیرات» و «سابق بالخیرات» مورد ستایش خداوند قرار گرفت.
به مشک چین و چگل نیست بوى گل محتاج که نافه هایش زبند قباى خویشتن است (17)
3 - برخوردارى از دانش
عن ابى جعفر علیه السلام قال: «لما ولدت فاطمه علیها السلام اوحى الله عزوجل الى ملک، فانطق به لسان محمد صلى الله علیه و آله فسماها فاطمه،ثم قال تعالى: انى فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطمث، ثم قال ابو جعفرعلیه السلام والله لقد فطمها الله تبارک و تعالى بالعلم و عن الطمث بالمیثاق.» (18)
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامى که فاطمه علیه السلام متولد شد، خداى متعال به فرشتهاى وحى رسانید و با این وحى، زبان محمد صلى الله علیه وآله به نطق آمد و او را فاطمه نامید. پس خداى متعال فرمود: من تو را به شیر علم از شیرخوارگى بریدم و به طهارت از قاعدگى. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! خداى متعال او را به این دو خصیصه از آغاز سرشت.
جابربن عبدالله انصارى روایت کرد:حضرت محمد صلى الله علیه و آله فرمود:
«ان الله جعل علیا و زوجته و ابنائه حججالله على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى،من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم.» (19) ;
خداى متعال على علیه السلام و همسرش، فاطمه علیها السلام و فرزندانش را حجت برخلق قرار داده است. آنها درهاى علم در امت منند. هر که به هدایت آن ها اقتدا کند به صراط مستقیم هدایت شده است.
در انبوهى علم و دانش حضرت فاطمه علیها السلام همین بس است که از سرچشمه نبوت نوشید و در دامان «شهرعلم» پرورش پیدا کرد و همسر دروازه شهر علم بود. دو خطبه و اندک کلمات و دعاهاى به یادگار مانده از آن حضرت، به روشنى تمام دریاى متلاطم و مواج دانش او را به تماشا مىگذارد. از دانش سرشار او چه مىشود گفت؟ !
او محدثه است و فرشتگان بزرگ الهى حاملان پیام الهى به محضرش بودند. پس سخن کوتاه باید.
4 - بریدگى و طهارت از قاعدگى بانوان
امام باقر علیه السلام یکى از علل تسمیه حضرت فاطمه علیها السلام به این اسم را طهارت آن حضرت از عادتهاى زنانگى ذکر کرده است.پیامبر صلى الله علیه وآله در تفسیر کلمه بتول - که از نامهاى حضرت فاطمه علیها السلام است - فرمود:
«البتول التى لم ترحمرة قط، اى لم تحض، فان الحیض مکروه فى بنات الانبیاء» (20) ; بتول بانوى است که خون نبیند; یعنى حیض نشود. حیض شدن دختران پیامبران ناپسنداست.
پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله به عایشه فرمود: عائشه! فاطمه همانند دیگر بانوان نیست، او عادت نمىشود. (21)
ابن عباس از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرد که فرمود:«دخترم، فاطمه علیها السلام حوریه آدمى (انسان پرى گونه) است; هرگز عادت نمىشود و حیض نمىبیند. (22) سیوطى مىنویسد: «از ویژگىها و امتیازات حضرت فاطمه علیها السلام حیض نشدن اوست. (23) احادیث در این سخن فراوان است و نیازى به ذکر همه آنها نیست.
فاطمه علیها السلام اگرچه در ظاهر، زنى همسان زنان دیگر است ولى در سرشت و حقیقت، پرى و حوریه بهشتى است. خصائص و ویژگىهاى او خصائص پرى و حور است; حوریان بهشتى عادت نمىشوند. حواره عذراء هستند; «انا انشاناهن انشاء فجعلناهن ابکارا» (24)
حضرت زهرا علیها السلام نیز این گونه بود. خدا او را به همسرى حضرت على علیه السلام برگزید و جز على کسى شایسته همسرى با او نبود. (25)
پیامبر صلى الله علیه و آله همواره از او به عنوان «حوراء انسیه» و «مخلوق از میوههاى بهشت» یاد مىفرمود. (26)
جان فداى دهنش باد که درباغ نظر چمن آراى جهان خوشتر از این غنچه نیست (27)
5 - ناتوانى از شناخت آن حضرت
امام صادق علیه السلام فرمود:
«... و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (28) ;همانا فاطمه نامیده شد، چون خلق از معرفت و شناخت (عظمت و شخصیت و مراتبوجودى) او دورند.
حضرت فاطمه علیها السلام از آن چنان مرتبه وعظمت و جلالى برخوردار است که امام عسکرى علیه السلام فرمود: «نحن حجج الله على الخلق و فاطمة حجةالله علینا» (29) ; ما حجت خدا بر مردم و فاطمه حجت خدا بر ماست.
یک دهان خواهم به پهناى فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک (30)
با اعتراف و عجز از تبیین و تفسیر این سخن امام عسکرى علیه السلام، به این بیت مترنم مىشوم:
من چه گویم یک رگم هشیار نیست شرح آن یارى که او را یار نیست
ذکرمصیبت :
یک شهر باید با نوای تو بگرید هق هق کند با های های تو بگرید
آدم زمانی می شود روحش بهاری که مثل باران در هوای تو بگرید
باید بشوید دستُ از کارش دو عالم تا پا به پای گریه های تو بگرید
حالا که ای زهره!زمین گیری یقینا هفت آسمان هم در عزای تو بگرید
ذکر لبت یا جابر العظم الکسیر است دست شکسته با دعای تو بگرید
دارو ندارد دنده هایی که ترک خورد آقا فقط بهر شفای تو بگرید
عجل وفاتی گفتی و قلب حسن ریخت با رازهای ماجرای تو بگرید
سهم حسین از این کفن ها پیرهن شد گفتی به او مادر برای تو بگرید
تو می روی و ناله ات دنباله دارد تا کربلا زینب به جای تو بگرید
مصیبت حضرت فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پدر
نوشته اند:
«ما زالت بعد ابیها معصبة الراس،ناحلة الجسم،باکیة العین،منهدة الرکن »
.زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه ای را که به سر بسته بود از سر باز کند.روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوانتر می شد.بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند.«منهدة الرکن »این جمله معنی عجیبی دارد.«رکن »یعنی پایه،مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است.از نظر جسمانی،پا و ستون فقرات رکن انسان است،یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد.گاهی از نظر جسمی،این رکن خراب می شود،مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد.ولی گاهی انسان از نظر روحی آنچنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است.زهرا را بعد از پدر اینچنین توصیف کرده اند.زهرا و پیغمبر عاشقانه یکدیگر را دوست می دارند.به فرزندانش امام حسن و امام حسین که نگاه می کند،بی اختیار می گرید،می گوید:فرزندان من!کجا رفت آن پدر مهربان شما که شما را به دوش می گرفت،شما را به دامن می گذاشت و دست نوازش به سر شما می کشید؟ مجموعه آثار شهید مطهری جلد 16
پىنوشتها:
1 - سوره کوثر.
2 - سوره بقره، آیه 34.
3 - همان، آیه 31.
4 - سوره مریم، آیه 28.
5 - سوره آل عمران، آیه 36.
6 - معانى الاخبار، ص 51.
7 - همان، ص 55.
8 - بحارالانوار، ج 43، باب 11.
9 - همان، باب 2.
10 - همان.
11 - لسان العرب، ج 10، ص 289; مصباح المنیر،ماده فطم.
12 - بحارالانوار، ج 43، ص 211; ینابیع المودة، ج2، ص 19 - 20.
13 - همان، ص 211.
14 - همان، ج 43، باب 2.
15 - زندگانى فاطمه زهرا(س)، شهیدى، ص 34. بهنقل از روضةالواعظین، ص 148.
16 - حافظ.
17 - همان.
18 - بحارالانوار، ج 43، باب 2.
19 - فاطمه من المهد الىاللحد، ص 218. به نقل ازشواهد التنزیل، ج 1، ص 58.
20 - بحارالانوار، ج 43، باب 2.
21 - همان.
22 و 23 - فاطمة من المهد الى اللحد، ص 101.
24 - سوره واقعه، آیه 35 - 36.
25 و 26 - بحارالانوار، ج 43، باب 1 و 2.
27 - حافظ.
28 - فاطمة من المهد الى اللحد.
29 - همان.
30 - مولوى.
جهت مطالعه و چاشنی منبر برای تشویق مردم به نامگذاریهای صحیح (اگرچه میتوان بعنوان یک منبر مستقل پیاده کرد)
عصاره فضایل پیامبران به صورتی تکامل یافته در حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) وجود دارد و در صفات و اسمائش تجلّی می کند.
آشنایی با نام و نشان و اوصاف منصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) فوایدی دارد، هم باعث معرفت بیشتر می شود، هم امکان تخلّق به صفات انبیاء (علیهم السلام) را در پیروان، فراهم می سازد و هم در نام گذاری ها، کمک می کند تا جامعه اسلامی احیاگر ارزش های خودی باشد و به زیّ و شیوه اسلامی رفتار کند و در موارد مناسب، از نام های ارزشی بهره ببرد نه از نام های بیگانگان و دشمنان.
اهمیت نام گذاری
امروزه موضوع نام گذاری در فرهنگ ما، موضوعی قابل بررسی و اهتمام است، از طرفی خیل گسترده ای از فرزندان اسلام به نام های پوچ دلخوشند و آگاهانه یا بی توجه، مروّج فرهنگ بیگانه در خانه خویشند. از سوی دیگر برخی متدیّنان بر هر مؤسسه ای از نام های مقدس بدون تناسب و بی جا استفاده می کنند.
آشنایی با نام ها و صفات معصومان (علیهم السلام) بر غنای فرهنگ اسلامی می افزاید،تا از نام های مقدّس بهره ببریم و خویش را از تهاجم فرهنگی بیگانه صیانت بخشیم.
پیشینه برخی نام های پیامبر (صلی الله علیه وآله)
پیشینه برخی از نام های پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) همزمان با آفرینش است، که مورد توسّل حضرت آدم و بشارت های پیامبران (صلی الله علیه و آله) بوده است. قرآن کریم درباره آن حضرت می فرماید:
«الذین یَتَّبِعُون الرسُولَ النَبِیَّ الاُمّیَ الذی یَجدُونَه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل...»؛
«مؤمنان متّقی کسانی هستند که از آن پیامبر امّی پیروی می کنند که نزدشان معرّفی شده و مکتوب است در تورات و انجیل و...».
حضرت عیسی (علیه السلام) نیز با تصریح به اسم احمد، به او بشارت می دهد:
«و مُبَشِرا برسول یأتی مِن بَعدِی اسمُهُ احمد».
صفات منصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) آینه فضائل آن حضرتند به جز چند مورد که حروف مقطعه قرآن مثل «طه» «یس» «ن» بر آن حضرت تطبیق شده است، اگر چه اینها نیز به نوعی به فضیلتی اشارت دارند.
گفتنی است نام های پیامبر (صلی الله علیه و آله) از قداستی والا برخوردارند و فقهای شیعه مَس آن ها را بی وضو، حرام و بعضی مکروه می دانند.
2. نام نیکو
در اسلام سفارش شده است که بر فرزندان نام نیکو بگذارید. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می فرماید:
«اِستَحسِنُوا أسماءکم فَانَّکُم تُدعَونَ بها یَومَ القِیامَة...»؛ «نام هایتان را نیکو و زیبا انتخاب کنید؛ زیرا در قیامت به همین نام ها فرا خوانده می شوید.»
آن حضرت به امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«یا علیُّ، حقُّ الوَلدِ عَلی والده اَن یُحَسِّن اسْمَه و أدبَه وَ یَضَعَهُ مَوضِعا صالِحا»؛ «حقّ فرزند بر پدرش نام گذاری نیکو است و قرار دادنش در جایگاه و مسیری شایسته برای تربیت اسلامی».
3. بهترین نام ها
بهترین نام ها آن است که نشانه بندگی خدا باشد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«أصدقُ الاسماء ما سُمِّیَ بالعُبُودیّة وَ أفضَلُها أسماءُ الانبیاء»؛
«راست ترین و پر محتواترین نام ها برای انسان، واژه هایی است که نشانه عبودیّت باشد و برترین نام ها، نام های پیامبران است.»
از این رو می توان گفت بهترین نام ها نام های برترین پیامبر است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت است:
«ما مِن مائدة وُضِعَت فَقَعَدَ عَلَیها مَن اسمه محمّد أو أحمد إلاّ قُدِّس ذلکَ المَنزلُ فی کُلّ یَومٍ مَرَّتَینِ»؛
«هیچ سفره ای گسترش نمی یابد که بر آن اشخاصی با نام محمد یا احمد بنشینند مگر آن که آن منزل روزی دوبار تقدیس و تنزیه می گردد.»
سیره حضرت در اصلاح نام ها
هرگاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شخصی یا گروهی را می دید، از نامشان و یا نام سر گروه پرس و جو می فرمود، اگر نام نامناسبی داشتند تغییر می داد.
1-عبدالله بن سلام می گوید: نام من در جاهلیت، «غیلان» بود، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) نام «عبدالله» را بر من نهاد.
غیلان جمع غول به معنی بزرگ اجنّه است.
2-ابن حارث ابن جزء گوید: دوستی داشتیم مسلمان شده بود و از دنیا رفت، وی غریب و بی کس بود، هنگام خاکسپاری اش پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید: نامت چیست؟ عرض کردم «العاصی» به ابن عمر هم گفت: نامت چیست؟ او هم جواب داد: «العاصی» از شخصی دیگر هم که عاصی نام داشت پرسید، او نیز گفت: «العاصی» آن گاه حضرت فرمود: «نام شما از این پس «عبدالله» است». ما رفیق خود را دفن کردیم و برگشتیم با نام عبدالله به این امید که بندگان خدا باشیم.
3-ابو هریره هم می گوید: نامم «عبدشمس» بود و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مرا «عبدالرحمن» نامید.
4-عبدالرحمن بن عوف هم گفته است نامم «عبد عمر» بود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نامم را «عبدالرحمن» نهاد.
5-«حباب» نام شیطان است، و در روایت است که روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از فرزند أبی سلول پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد: پدرم مرا «حباب» نامیده است. حضرت فرمود: حباب نام شیطان است و تو عبدالله هستی.
6-نیز امام صادق (علیه السلام) به عبدالملک بن اعین فرمود: «چه طور نام فرزندت را ضریس گذاشتی؟ او پاسخ داد: چگونه نام شما را جعفر نهادند؟ حضرت فرمود: جعفر، نهری است در بهشت ولی ضریس نام شیطان است.
7-ابن قرط ازدی پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، آن حضرت از نامش پرسید، پاسخ داد: «شیطان ابن قرط» حضرت فرمود: «أنت عبدالله بن قرط».
سزاوار نیست انسانی که اشرف مخلوقات است نام های پست بر خود نهد یا نام چارپایانی که همّ و غمّ آن ها شکم و شهوت یا درّنده خویی است؛ گر چه عرب ها از این نام گذاری ها انگیزه های معقولی نزد خود داشتند ولی با اهداف اسلامی که پیامبرش برای تکمیل مکارم اخلاق آمده است، بسیاری از نام ها تناسبی ندارد، از این رو آن حضرت نام های حیوانات را هم از انسان ها بر می داشت.
8-به شخصی فرمود: «نامت چیست؟» پاسخ داد: «غراب»؛ یعنی کلاغ. حضرت فرمود: «أنتَ مُسلم»؛ تو «مسلم» نام داری.
9-از دیگری پرسید، او جواب داد: «عتلة» حضرت فرمود: بلکه تو عتبه هستی.
(عتله به معانی ذیل آمده است: کلوخ بزرگ، آهنی مانند سر تبر، چوب دستی بزرگ، دیلم، تیشه، گاو یا شتر ماده که هرگز آبستن نشود و... و عُتبه یعنی پیچ و خم رودخانه.)
10- به دیگری فرمود: نام تو چیست؟ جواب داد: «تَغَم»، فرمود: «بل عبداللّه».
ماجرای جُنَیدَب
زمانی که صحابه بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جمله ابوذر راستگو، به مظالم چپاولگران بیت المال معترض شدند، روزی ابوذر به عثمان وارد شد، او به ابوذر گفت: خدا خیرت ندهد، بد بلایی شدی بر جان ما ای جنیدب!
ابوذر پاسخ داد: «أنا جُنیدَب، وَ سَمّانی رسولُ اللّه عَبد اللّهِ، فاخترتُ اسم رسول الله الَّذی سمّانی به علی اسمی»؛ «من جنیدب بودم ولی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مرا عبدالله نامید و من هم نامی را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر من نهاد اختیار و انتخاب کردم.» عثمان گفت: تو همان کسی هستی که به اشتباه فکر می کنی من می گویم: «اِن ید الله مغلولة»؛ «دست خدا بسته است و خدا نیازمند و ما بی نیازیم؟» ابوذر گفت: اگر چنین پنداری نداشتی، انفاق داشتی...
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بسیاری از نام های زشت مثل «ازحم» «جزن» «حرام» «ضرار» را تبدیل می کرد، و این سیره منحصر به نام اشخاص نبود و درباره آبادی ها، سرزمین ها نیز متداول بود. سرزمینی نام «عفره» یعنی «خاک» داشت، آن را «خضرة»؛ یعنی «سبزه زار» نامید.
آن حضرت نام های بد را معرفی و مذمت می کرد تا کسی از آن ها استفاده نکند. روایت است که فرمود: «شَرُّ الاسماءِ ضِرارُ، و مُرّةُ و حَربُ، و ظالمُ»؛ «بدترین نام ها «ضرار»، «مرّة»، «حرب» و «ظالم» است.»
توسل به نام پیامبر و آل
در روایات متعددی آمده است که پیامبرانی چون نوح و آدم به نام خاندان عصمت متوسل شده اند. داستان پیدا شدن پاره های کشتی نوح که نشان می داد با توسل به نام های پنج تن، از خدا مساعدت و یاری خواسته بود، نیاز به شرح ندارد. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
یک یهودی خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به حضرت به تندی نگاه کرد، حضرت فرمود: ای یهودی چه حاجتی داری؟ پرسید: تو برتری یا موسی بن عمران پیغمبری که خدا با او تکلم کرد و تورات و عصا به او داد و دریا را برابرش شکافت و با ابر بر سرش سایه انداخت؟
پیامبر فرمود:
«تعریف از خود کردن ناگوار و بر انسان دشوار است، ولی من این را می گویم:
«إنّ آدَمَ لَمّا أصابَ الخَطِیئةَ کانَت تَوبته أن قال:
اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحق محمدٍ وَ آل محمدٍ لما غَفَرتَ لی، فَغَفَر هالَهُ،
و إنّ نوحا لمّا رَکِبَ السفینة و خافَ الغَرقَ قال:
اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحَقِ محمّد و آل محمّد لَمّا أنجَبَتِنی مِنَ الغَرَقِ، فَأنجاهُ اللّهُ مِنهُ،
وَ إنّ إبراهیمَ لمّا ألقِی فی النّار، قالَ:
اللّهُمَّ إنَّی أسألُکَ بِحَقِّ محمّد وَ آل محمّد لَمّا انجیتنی منها، فَجَعَلها الله علیه بَرْدا و سَلاما،
و إنّ موسی لمّا اَلقی عَصاهُ وَ أوجَسَ فی نَفسِهِ خِیفَةً قال:
اللّهُمَّ إنِّی أسألُکَ بِحَقِّ محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ کَما آمَنْتَنی، فَقالَ لَهُ اللّه عزّوجلّ:
لا تَخَف إنَّکَ أنتَ الاعلی...».
«چون آدم گناه کرد توبه اش این بود که گفت: خدایا تو را به حقّ محمد و آل محمد، خواهش می کنم مرا بیامرزی، و خدایش آمرزید. و چون نوح بر کشتی سوار شد و از غرق گشتن ترسید، گفت: خدایا از تو می خواهم به حق محمد و آل محمد که مرا نجات دهی، و خدا او را نجات داد و چون ابراهیم را به آتش افکندند، گفت: خدایا، به حق محمد و آل محمد مرا از آن نجات ده و خدا آن را بر او سرد و سلامت کرد، و چون موسی عصا افکند و از آن ترسید، گفت: خدایا از تو می خواهم به حق محمد و آل محمد که مرا امان دهی و خدای - جلّ جلاله - فرمود: مترس تو برتری. ای یهودی! اگر موسی مرا ادراک می کرد و به من ایمان نمی آورد، نه ایمانش سودی داشت و نه نبوتش...»
پی نوشت ها:
1. سوره اعراف () آیه 157.
2.سوره صف (61) آیه 6.
3. فروغ کافی، ج 6، ص 19، ج 10، وسائل الشیعة، ج 21، ص 389، ح 27375.
4. الفقیه، ج 4، ص 269، ح 824.
5. کافی، ج 6، ص 18، ح 1.
6. صحیفة الرضا (علیه السلام)، ص 88، ج 20؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 29، ح 31.
7. أسماء الرسول المصطفی، ج 1، ص 77.
8. همان، نقل از مجمع الزوائد، ج 8، ص 53.
9. اسماء الرسول المصطفی، ج 1، ص 78، نقل از مقدمه فتح الباری، ص 241.
10. مجمع الزوائد، ج 8، ص 53.
11. اسماء الرسول، ج 1، ص 78، نقل از تصحیفات المحدثین، ص 412.
12. رجال الکشی، ج 2، ص 412، ح 2،3؛ وسائل الشیعه، ج 21، ص 399، ح 27404.
13. مجمع الزوائد، ج 8، ص 51.
14. همان، ص 51.
15. همان، ص 53.
16. فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 2، ص 1220.
17. اسماء الرسول المصطفی، ج 1، ص 80 به نقل از مجمع الزوائد، ج 58، ص 55.
18. شرح نهج البلاغة ابن أبی الحدید، ج 3، ص 55.
19. بحار، ج 101، ص 130، ح 21.
20. أسماء الرسول، ج 1 ص 82، نقل از الخصال، ص 250، ح 118.
21. امالی صدوق، ص 181، ح 4، مجلس 39؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص 100، ح 8846.