با وجود اینکه مورّخین اهل سنّت نوعاً از ثبت «وقوع احراق خانه فاطمهعلیهاالسّلام» خودداری کردهاند، آیا نشانههایی راهگشا جهت کشف این حقیقت در میان کتب ایشان وجود دارد؟
پاسخ:
شاید در اکثر کتب اهل سنّت شرح «وقوع احراق خانه فاطمهعلیهاالسّلام» ثبت نشده باشد، امّا با جمعبندی مجموعه قرائن و شواهد موجود در کتب معتبر و مهمّ ایشان، وقوع این ماجرا برای هر محقّقِ تیزبینی قابل اثبات خواهد بود.
خاطرنشان میگردد که: در منابع اهل سنّت تنها «تهدیدهای جدّی عمر بن خَطّاب برای به آتش کشیدن خانه و جمعآوری هیزم جهت اجرای این تهدید» ثبت شده،(1)(2) و در خصوص سایر حوادث تلخ و ناگوار «احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام»، تحریف گستردهای در منابع عامّه صورت گرفته است، در مواردی حتّی تلاش شده بر ماجرای «تهدیدهای خشونتبار عمر بن خَطّاب به آتشافروزی» نیز سرپوش گذاشته شود. برای مثال:
در برخی مدارک، «تهدید به احراق» یعنی واژه «لَاُحْرِقَنَّ: حتماً میسوزانم» به «لَاَفْعَلَنَّ: حتماً انجام میدهم» تبدیل شده و تحریف گردیده است.(3)
به این ترتیب، سخن «عمر بن خَطّاب» که اهل خانه را به آتشافروزی تهدید میکرد، به جملاتی مانند «آن کار را انجام میدهم!» تغییر یافته است!؟
ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656) در کتاب معروفِ خویش به نام «شرح نهج البلاغه» به نقل از کتاب «مُروجُ الذهب» تألیف مسعودی (متوفّای 346) چنین مینویسد:
قالَ الْمَسْعُودِیُّ: وَ کانَ عُرْوَةُ بْنُ الزُبَیْرِ یُعَذِّرُ أخاهُ عَبْدَاللهِ فِی حَصْرِ بَنِـیهاشِـمٍ فِی الشِعْبِ وَ جَمْعِهِ الْحَطَبَ لِیُحْرِقَهُمْ وَ یَقُولُ: إنَّما أرادَ بِذلِکَ ألّا تَنْتَشِرَ الْکَلِمَةُ وَ لایَخْتَلِفَ الْمُسْلِمُونَ وَ أنْ یَدْخُلُوا فِی الطاعَةِ فَتَکُونَ الْکَلِمَةُ واحِدَةً، کَما فَعَلَ عُمَرُبْنُ الْخَطّابِ بِبَنِیهاشِمٍ لَمّا تَأخَّرُوا عَنْ بَیْعَـةِ أبِیبَکْرٍ، فَإنَّهُ أحْضَرَ الْحَطَبَ لِیُحْرِقَ عَلَیْهِمْ الدارَ.(4)
مسعودی میگوید: عروة بن زبیر برادرش عبدالله [بن زبیر بن عَوّام] را در محاصره بنیهاشم در درّهای [در مکّه] و جمعآوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنان [در وقایع مربوط به سالهای دهه ششم و هفتم هجری که آل زبیر به دنبال کسب حکومت بودند] معذور میدانست و میگفت:
او این کار را برای آن کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنیهاشم) نیز به اطاعت او درآیند و در نتیجه با هم متّحد شوند؛ همانطور که عمر بن خَطّاب این کار را با بنیهاشم کرد، وقتی آنان (امیرمؤمنانعلیهالسّلام و صدّیقه طاهرهعلیهاالسّلام) از بیعت با ابوبکر درنگ کردند. پس همانا او هیزم فراهم کرد تا خانه را بر آنها بسوزاند.
همانگونه که مشاهده شد، ابن أبیالحدید معتزلی اذعان میکند که در قرن ششم، در کتاب مسعودی، نام خلیفه دوم به عنوان عامل اصلی ماجرای هجوم به بیت فاطمهعلیهاالسّلام و تهدید به آتش زدن آن، آمده است؛ امّا در برخی چاپهای امروزین کتاب «مُروجُ الذهب» این نام حذف گردیده و ماجرا با صیغه فعل مجهول آمده است:
کانَ عُرْوَةُ بْنُ الزُبَیْرِ یُعَذِّرُ أخاهُ إذا جَری ذِکْرُ بَنِیهاشِمٍ وَ حَصْرِهِ إیّاهُمْ فِی الشِعْبِ وَ جَمْعِهِ لَهُمْ الْحَطَبَ لِتَحْرِیقِهِمْ وَ یَقُولُ: إنَّما أرادَ بِذلِکَ إرْهابَهُمْ لِیَدْخُلُوا فِی طاعَتِهِ، کَما اُرْهِبَ بَنُوهاشِمٍ وَ جُمِـعَ لَهُمْ الْحَطَبُ لِإحْراقِهِمْ إذْ هُمْ أبَوا الْبَیْعَةَ فِیما سَلَفَ.(5)
عروة بن زبیر برادرش را وقتی صحبت از ماجرای بنیهاشم و محاصره کردن او آنان را در درّه و جمعآوری کردن او هیزم را برای آتش زدن آنها به میان میآمد، معذور میدانست و میگفت: او این کار را کرد تا آنان را با ترساندن، به اطاعت از خود وادار کند؛ همانگونه که در قبل نیز بنیهاشم ترسانیده شدند و برای آتش زدنشان هیزم فراهم و جمعآوری شد؛ آن هنگام که آنان از بیعت با پیشینیان امتناع کردند.
در این نقل قول، نه تنها نامی از خلیفه دوم نیامده است، بلکه نام خلیفه اوّل نیز که این وقایع به جهت بیعت با او اتّفاق افتاده، حذف گردیده است. این حذف و تغییر، پایان ماجرا نیست؛ چرا که در سایر چاپهای کتاب «مُروجُ الذهب» قسمت آخر روایت تاریخی فوق، «به طور کامل» سانسور شده است!؟
از این قبیل شواهد حاکی از تحریف که بگذریم، نوبت به ارائه نمونههایی از شواهد و قرائن پراکنده در منابع اهل سنّت در زمینه «وقوع احراق خانه فاطمهعلیهاالسّلام» میرسد که با دقّت بدانها توجّه فرمایید:
بررسی شواهد پراکنده
الف) قرائن آتش زدن درب خانه فاطمهعلیهاالسّلام
قرینه یکم)
«بَلاذُری (متوفّای 224)»(6) مینویسد:
أنَّ أبابَکْرٍ أرْسَلَ إلی عَلِیٍّ یُرِیدُ الْبَیْعَةَ فَلَمْ یُبایِـع. فَجاءَ عُمَرُوَ مَعَهُ فَتِیلَه.(7) ابوبکر سراغ علی فرستاد تا از وی بیعت بگیرد؛ ولی او بیعت ننمود؛ لذا عمر، فتیله(8) به دست، آمد.
قرینه دوم)
در وصف نحوه «آمدن عمر» میخوانیم:
إنَّ عُمَرَ جاءَ إلی بَیْتِ عَلِیٍّ لِیُحَرِّقَهُ عَلی مَنْ فِیهِ.(9) عمر سوی خانه علی آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند.
قرینه سوم)
«ابوالفِداء (متوفّای 732)»(10) مینویسد:
فَأقْبَلَ عُمَرُ بِشَیْءٍ مِنْ نارٍ عَلی أنْ یُضْرِمَ الدارَ.(11) عمر با پارهای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش کشد.
همچنین، در نقل «ابن عبد ربّه (متوفّای 328)» میخوانیم:
فَأقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ عَلی أنْ یُضْرِمَ عَلَیْهِمْ الدارَ.(12) او با پارهای از آتش پیش آمد تا خانه را بر سر اهلش به آتش کشد.
ب) تدارک همه امکانات لازم جهت به آتش کشاندنِ خانه فاطمهعلیهاالسّلام
توجّه شود که بسنده کردن به یک تهدید کلامی و لفظی با فراهم آوردن همه امکانات لازم برای اجرای یک تهدید عملیّاتی فرق دارد، و طبق مدارک عامّه، عمر علاوه بر تهدید جدّیِ لفظی، تمام امکانات را هم تدارک دیده بود. لذا حوادث تلخ «هجوم به بیت فاطمهعلیهاالسّلام» را جهت استنباطِ وقوع احراق دوباره مرور میکنیم.
حادثه یکم)
ابوبکر دستور اکید صادر میکند:
قالَ: ائْتِنِی بِهِ بِأعْنَفِ الْعُنْفِ.(13) گفت: او (علی بن ابیطالبعلیهالسّلام) را به شدیدترین نحو ممکن [و به هر صورت، به جهت اخذ بیعت] به نزد من بیاور.
إنْ أبَوا فَقاتِلْهُمْ.(14) اگر [برای انجام بیعت] خارج نشدند، با آنها بجنگ!
حادثه دوم)
عمر هیزم میطلبد: فَدَعا بِالْحَطَبِ.(15) دستور داد: هیزم فراهم آورید!
حادثه سوم)
عمر فتیله میآورَد: فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتِیلَه.(16) پس عمر، فتیله به دست، آمد.
حادثه چهارم)
عمر پارهای آتش میآورَد: فَأقْبَلَ عُمَرُ بِشَیْءٍ مِنْ نارٍ.(17) عمر با پارهای از آتش پیش آمد.
حادثه پنجم)
عمر سوگند یاد میکند: وَ اللهِ! لَاُحَرِّقَنَّ عَلَیْکُمْ أوْ لَتَخْرُجُنَّ إلی الْبَیْعَه.(18) به خدا سوگند! یا برای بیعت خارج میشوید یا خانه را بر شما به آتش میکشم.
حادثه ششم)
نقلهای تاریخی حاکی از آن است که حضرت زهراعلیهاالسّلام، تهدیدِ عمر بن خَطّاب مبنی بر سوزاندنِ خانه را جدّی دانسته و به واقعی بودنِ آن تصریح فرمودهاند؛ چنانچه در نقل ابن أبیشیبه خواندیم:
فَقالَتْ: ... وَ أیْمُ اللهِ لَیُمْضِیَنَّ لِما حَلَفَ عَلَیْهِ...(19) آن بانو فرمود: ... به خدا سوگند، او به آنچه برایش سوگند خورده، عمل میکند.
همچنین در نقل ابن عبد البَرّ (متوفّای 463)، مندرج در کتاب «الإستیعاب فی معرفة الأصحاب» (جلد 3، صفحه 100)، چاپ: بیروت؛ (جلد 3، صفحه 975)، چاپ: مصر، میخوانیم:
فَقالَتْ لَهُمْ: ... وَ أیْمُ اللهِ لَیَفِیَنَّ بِها...(20)
آن بانو به ایشان فرمود:
... به خدا سوگند، او به آن [= سوگندش] وفا میکند.
نتیجه:
تهدید به سوزاندنِ خانه، کاملاً جدّی و واقعی بوده است.(21)
همچنین باید گفت:
با وجود سرپوشهای گسترده بر حوادث تلخ و ناگوار «احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام»، برخی شواهد و قرائن، حاکی از آن است که در قرنهای هشتم و نهم هجری قمری، بعضی از بزرگان اهل تسنّن، به انکار صریح ادّعای شیعیان مبنی بر «وقوع احراق و تحقّق آتشافروزی» اقدام ننمودهاند. شاید این سکوت از آنجا ناشی میگردید که در آن زمان (نزدیک به 500 سال پیش) هنوز منابع اهل تسنّن از اسناد وقوع این آتشافروزی، به طور کامل پاکسازی نشده بود و شیعیان میتوانستند با استناد به برخی مدارک اهل تسنّن، «وقوع احراق» را به اثبات برسانند.افروزی، به طور کامل پاکسازی نشده بود و شیعیان میتوانستند با استناد به برخی مدارک اهل تسنّن، «وقوع احراق» را به اثبات برسانند.
خواجه نصیرالدین طوسیقدّسسرّه (متوفّای 672) از علمای بزرگِ شیعه، در کتاب «تجرید الإعتقاد» که با شرح علّامه حلّیقدّسسرّه (متوفّای 726) به چاپ رسیده است، چنین مینویسد:
وَ بَعَثَ إلی بَیْتِ أمِیرِالْمُؤْمِنِینَعلیهالسّلام لَمّا امْتَنَعَ عَنْ الْبَیْعَةِ فَأضْرَمَ فِیهِ النارَ وَ فِیهِ فاطِمَةَعلیهاالسّلام.(22)
[ابوبکر، گروهی را] به سوی خانه امیرمؤمنانعلیهالسّلام فرستاد، آن هنگام که ایشان از بیعت [با ابوبکر] امتناع کردند. پس خانه را به آتش کشید در حالی که فاطمهعلیهاالسّلام در آن بود.
شمسالدین اسفراینی(23) و علاءالدین قوشچی(24) ـ که از علمای سرشناس اهل تسنّن در قرنهای هشتم و نهم هجری هستند ـ هر دو، بر کتاب خواجه نصیرالدین طوسیقدّسسرّه ردّیّه نوشتهاند.
امّا این دو، زمانی که به جملههای فوق و ماجرای «احراق» رسیدهاند، نه تنها کلام محقّق طوسیقدّسسرّه را منکر نشدهاند، بلکه در صحّت روایت فوق، شک نیز نکردهاند و آن را ضعیف هم نشمردهاند.
جالب آن است که رویّه این دو، انکار سخنان محقّق طوسیقدّسسرّه بوده است و هر دو از علمای متعصّب اهل سنّت میباشند؛ چنانکه این موضوع را از نقد آنان بر آثار شیعه میتوان استنباط کرد.(25)
این موضوع، نشانگر آن است که تا قرن نهم هجری، انکار این ماجرا به سبب وجود برخی مدارک، مشکل بوده است، هرچند بعدها همین اسناد و مدارک نیز مورد کتمان قرار گرفته و به تدریج حذف گردیده است؛ چنانچه سیّد مرتضی (متوفّای 436)، بعد از نقل «تهدید به احراق، به روایتِ بَلاذُری»(26) مینویسد:
وَ هذا الْخَبَرُ قَدْ رَوَتْهُ الشِیعَةُ مِنْ طُرُقٍ کثِیرَةٍ وَ إنَّما الطَرِیفُ أنْ نَرْوِیَهُ بِرِوایَةٍ لِشُیُوخِ مُحَدِّثِی الْعامَّةِ وَ لکِنَّهُمْ کانُوا یَرْوُونَ ما سَمِعُوا بِالسَلامَةِ وَ رُبَّما تَنـَبـَّهُوا عَلی ما فِی بَعْضِ ما یَرْوُونَهُ عَلَیْهِمْ فَکَفُّوا عَنْهُ...(27)
و این خبر را شیعه از راههای زیادی روایت کرده است و نکته جالب این است که:
ما آن را به روایت بزرگان محدّثین اهل سنّت روایت کنیم؛ امّا آنها [در ابتدا] آنچه شنیده بودند را به درستی روایت میکردند؛ امّا چه بسا به برخی از آنچه به ضرر خودشان روایت میکردند، آگاهی یافتند و از [نقل] آن، صرف نظر نمودند...
نشانههایی از اسناد آتش زدن درب خانه فاطمهعلیهاالسّلام
امّا با وجود این گستردگی تحریفاتی که در طول تاریخ در کتب اهل سنّت رخ داده است، باز هم نشانههایی حاکی از آتش زدن درب خانه حضرت زهراعلیهاالسّلام را میتوان بازخوانی نمود:
نشانه یکم)
«ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656)»(28) مینویسد:
فَأمّا حَدِیثُ التَحْرِیقِ... الشِیعَةُ تَنْفَرِدُ بِهِ، عَلی أنَّ جَماعَةً مِنْ أهْلِ الْحَدِیثِ قَدْ رَوَوْا نَحْوَهُ.(29)
امّا واقعه آتشافروزی... آن را تنها شیعیان نقل کردهاند؛ هرچند که گروهی از «اهل حدیث» نیز همانند آن را روایت کردهاند.
این بدان معنی است که در زمان «ابن أبیالحدید» در میان آثار اهل حدیث، اسنادی حاکی از وقوع احراق یافت میشده است.(30)
نشانه دوم)
در ادامه دیدگاه ابن أبیالحدید معتزلی، به نوشته یکی از فقها و متکلّمین نامدار امامیّه اشاره میکنیم:
«ذوالمجدَیْن، جناب سیّد مرتضی عَلَم الهُدیقدّسسرّه (متوفّای 436)» در پاسخ به عالم سنّی، «قاضی عبد الجبّار (متوفّای 415)» مینویسد:
قَد بَـیَّـنّا أنَّ خَبَرَ الْإحْراقِ قَدْ رَواهُ غَیْرُ الشِیعَةِ مِمَّنْ لا یُتَّهَمُ عَلی الْقَوْمِ...(31)
روشن نمودیم که خبر آتشافروزی را جماعتی از راویانِ غیر شیعه ـ که نزد اهل سنّت متّهم نیستند ـ نیز نقل کردهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری:
با توجّه به اینکه بر اساس شواهد ارائه شده، نقل احراق تا زمان ابن أبیالحدید و حتّی پس از آن تا قرن نهم هجری، در پارهای از کتب اهل سنّت موجود بوده و سپس مورد حذف و تحریف قرار گرفته است، با تأمّل در نقلهای باقیمانده و با مشاهده شواهد و قرائن و حوادث ثبت شده در کتب اهل سنّت، نه تنها برای یک پژوهشگر ژرفاندیش ثابت خواهد شد که تهدید به احراق مسألهای کاملاً جدّی بوده و همه تدارکات لازم جهت وقوع آن نیز، فراهم شده است، بلکه با تأمّلی عمیقتر ثابت خواهد شد که وقوع احراق در ماجرای «هجوم به خانه فاطمهعلیهاالسّلام» از لحاظ منطقی، امر بعیدی نبوده، بلکه فراتر از آن، قابل حدس و پیشبینی نیز میباشد.
پی نوشت ها:
1- مُروجُ الذهب، مسعودی (متوفّای 346)، ج 3، ص 77 (چاپ: دار الهجره، قم)؛ المُصنَّف، ابن أبیشیبه )متوفّای 235)، ج 8، ص 572 (چاپ: دار الفکر)؛ الإمامة و السیاسه، ابن قُتَیْبَه دِیْنَوَری (متوفّای 276)، ج 1، ص 17 ـ 20؛ أنساب الأشراف، بَلاذُری (متوفّای 289)، ج 1، ص 586، (چاپ: دار المعارف، قاهره) و ج 2، ص 268 (چاپ: دار الفکر(؛ تاریخ طبری، محمّد بن جَریر طبری )متوفّای 310)، ج 2، ص 443؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656)، ج 6، ص 48؛ العقد الفرید، ابن عبد ربّه اندلسی (متوفّای 328)، ج 4، ص 242 (چاپ: دار الکتاب العربی) و ج 4، ص 259 (چاپ: مکتبة النهضة المصریّه) و ج 4، ص 87 (تحقیق: خلیل شریفالدین)؛ تاریخ أبیالفداء، ابوالفداء (متوفّای 732)، ج 1، ص 156 .شیبه )متوفّای 235)، ج 8، ص 572 (چاپ: دار الفکر)؛ الإمامة و السیاسه، ابن قُتَیْبَه دِیْنَوَری (متوفّای 276)، ج 1، ص 17 ـ 20؛ أنساب الأشراف، بَلاذُری (متوفّای 289)، ج 1، ص 586، (چاپ: دار المعارف، قاهره) و ج 2، ص 268 (چاپ: دار الفکر(؛ تاریخ طبری، محمّد بن جَریر طبری )متوفّای 310)، ج 2، ص 443؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبیالحدید معتزلی (متوفّای 656)، ج 6، ص 48؛ العقد الفرید، ابن عبد ربّه اندلسی (متوفّای 328)، ج 4، ص 242 (چاپ: دار الکتاب العربی) و ج 4، ص 259 (چاپ: مکتبة النهضة المصریّه) و ج 4، ص 87 (تحقیق: خلیل شریفالدین)؛ تاریخ أبیالفداء، ابوالفداء (متوفّای 732)، ج 1، ص 156 .
2- برای آشنایی با بررسیهای سندی نقلهای حاکی از تهدید به احراق و دفاع علمی از اسناد آنها بر اساس مبانی رجالی پذیرفته شده در میان دانشمندان اهل سنّت، به کتابهای: «الحجّة الغرّاء علی شهادة الزهراء» تألیف: آیة الله جعفر سبحانی و «ظُلامة الزهراء فی روایات اهل السنّه» تألیف: شیخ یحیی عبدالحسن الدوخی مراجعه نمایید.
3- الإستیعاب، ابن عبد البَرّ (متوفّای 463)، ج 2، ص 254 (چاپ: در حاشیه کتاب الإصابه (و ج 3، ص 975 (چاپ: دار الجلیل)؛ نهایة الإرب، نویری (متوفّای 733)، ج 19، ص 40 (چاپ: قاهره، 1395 هـ)؛ الوافی بالوفیات، صَفَدی (متوفّای 764)، ج 17، ص 311 (چاپ: بیروت، 1401 هـ).
در تمام کتب فوق، ردّ پای تحریف در تهدید به احراق «بیت فاطمهعلیهاالسّلام» را میتوان مشاهده نمود. نمونه دیگر تحریف را در این مدرک مشاهده کنید: فضائل الصحابه، احمد بن حنبل (متوفّای 241)، ج 1، ص 364.
4- شرح نهج البلاغه، ابن أبیالحدید (متوفّای 656)، ج 20، ص 147 (چاپ: اسماعیلیان، به تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم).
5- مُروجُ الذهب، مسعودی (متوفّای 346)، ج 2، ص 79 (چاپ: بولاق، 1283 هـ) و ج 2، ص 72 (چاپ: الأزهریّه، 1303 هـ) و ج 3، ص 24 (چاپ: دار الرجاء، مصر، قاهره، 1357 هـ) و ج 3، ص 77 (چاپ: دار الهجره، قم( و ج 3، ص 86 (چاپ: مِیُمْنِیَه).
6ـ «ذهبی (متوفّای 748)» درباره او مینویسد: حافِظٌ أخْبارِیٌّ عَلّامَه.
او، حافظِ احادیث بسیار، آگاه به تاریخ و فردی دانشمند بود. (تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 892)
7ـ أنساب الأشراف، ج 1، ص 586.
8ـ فتیله به ریسمان تابیدهای گویند که برای برافروختن آتش، آن را شعلهور میسازند.
9ـ ر.ک: «روضة المناظر» (تألیف: ابن شحنه (متوفّای 882))، چاپ در حاشیه کتاب «الکامل» (تألیف: ابن اثیر (متوفّای 630))، ج 11، ص 113، چاپ: الأفندی، 1301 ق=) ج 7، ص 164).
10- «ذهبی (متوفّای 748)» درباره او مینویسد: وَ کانَ الْمُؤیَّدُ کَرِیماً فاضِلاً عارِفاً لِلْفِقْهِ.
المؤیّد ]عماد الدین، ابوالفداء، اسماعیل بن علی[ فردی کریم، فاضل و دانای به احکام بود. (سِیَر أعلام النُبَلاء، ج 23، ص 274)
11ـ المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص 156 .
12ـ العقد الفرید، ج 5، ص 13 .
13ـ ر.ک: «أنساب الأشراف» (تألیف: بَلاذری، متوفّای 289)، ج 1، ص 587 =) ج 2، ص 269).
14ـ ر.ک: «العقد الفرید» (تألیف: ابن عبد ربّه، متوفّای 328)، ج 4، ص 242 =) ج 4، ص 259).
15- ر.ک: «الإمامة و السیاسه» (تألیف: ابن قُتَیْبَه، متوفّای 276)، ج 1، ص 12 .
16- ر.ک: «أنساب الأشراف» (تألیف: بَلاذری، متوفّای 224)، ج 1، ص 586 .
17ـ ر.ک: «المختصر فی أخبار البشر» (تألیف: ابوالفداء، متوفّای 732)، ج 1، ص 156 .
18ـ ر.ک: «تاریخ الاُمم و الملوک» (تألیف: طبری، متوفّای 310)، ج 2، ص 443 .
19- نقلهای مشابه: ابن أبیالحدید (متوفّای 656)، «شرح نهج البلاغه» (جلد 2، صفحه 45)، چاپ: بیروت؛ به نقل از جوهری (متوفّای 323) ـ متّقی هندی (متوفّای 975)، «کنز العمّال فی السنن الأقوال و الأفعال» (جلد 5، صفحه 651، رقم 14138)، چاپ: حلب، 1390 هـ.
20- نقلهای مشابه: نُوَیْری (متوفّای 733)، «نهایة الإرب فی فنون الأدب» (جلد 19، صفحه 40)، چاپ: مصر، 1395 هـ ـ صَفَدی (متوفّای 764)، «الوافی بالوفیات» (جلد 17، صفحه 311)، چاپ: بیروت، 1401هـ.
21- در کتاب «هجوم اوّل به روایت یعقوبی» (تألیف: علی لبّاف، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر) شرح داده شده که «تهدید به احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام»، در دو نوبت، واقع شده است:
ـ نوبت اوّل مربوط به «هجوم منجر به شکست تحصّن» میباشد که در این مرحله، حادثه آتشافروزی به وقوع نپیوست.
ـ نوبت دوم مربوط به «هجوم اصلی» میباشد که به تصریح منابع معتبر امامیّه، در این نوبت،حادثه آتشافروزی تحقّق یافته و درب خانه فاطمهعلیهاالسّلام آتش گرفته است.
[ر.ک: «و آتش زبانه میکشید» (تألیف: علی لبّاف)، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر.]
بنابراین، دیدگاه شیعیان مبنی بر شعلهور شدن آتش بر درب خانه فاطمهعلیهاالسّلام، تنها به حادثه «هجوم اصلی» اختصاص دارد که متأسّفانه، در منابع اهل سنّت، به شدّت دستخوش حذف و تحریف گردیده است. [ر.ک: «حقایق پنهان» (تألیف: علی لبّاف، عدنان درخشان)، ص 26 ـ 29، مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر.]
22- کشف المراد فی شرح تجرید الإعتقاد، علّامه حلّیقدّسسرّه (متوفّای 726)، ص 376 ـ 377 .
23- شمسالدین اسفراینی (متوفّای 826) در کتاب «تسدید العقائد فی شرح تجرید القواعد».
24- علاءالدین قوشچی (متوفّای 779) در کتاب «شرح التجرید» (چاپ سنگی).
25- تعصّب قوشچی به حدّی است که برخی علمای شیعه او را «متعصّبِ عنودِ ستیزهجو» معرّفی میکنند. ر.ک: الرسائل الإعتقادیّه، خواجوئی (متوفّای 1173)، ج 1، ص 409 .
26- نقل وی از بَلاذرُی چنین است: وَ قَدْ رَوی الْبَلاذُرِیُّ... فَجاءَ عُمَرُ ـ وَ مَعَهُ قَبَسٌ ـ فَتَلَقَّتْهُ فاطِمَةُ عَلی الْبابِ، فَقالَتْ: یَابْنَ الْخَطّابِ! أ تُراکَ مُحْرِقاً عَلَیَّ بابِی؟ قالَ: نَعَمْ...
27- تلخیص الشافی (شیخ طوسیقدّسسرّه)، ج 3، ص 76، چاپ: مطبعة الآداب، نجف.
28ـ «ذهبی (متوفّای 748)» به معتزلی بودن «ابن أبیالحدید» تصریح کرده و مینویسد: فَإنَّ الْعِزَّ مُعْتَزِلیٌّ.
عزّ الدین ]عبد الحمید بن هبة الله، مشهور به ابن أبیالحدید[ معتزلی بود. (سِیَر أعلام النُبَلاء، ج 23، ص 274)
29ـ شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 21 .
30- «احمد بن حنبل (متوفّای 241)» پیشوای مکتب فکری «اهل حدیث» و پایهگذار «فقه حنبلی» در میان اهل سنّت میباشد. وی در کتاب «السُنّة» به تبیین اصول عقاید «اهل حدیث» پرداخته است.
او در واقع توانست در قرن سوم هجری، اصولی را به عنوان عقاید اهل سنّت پیریزی کرده و به ترویج آنها بپردازد.
فرازهایی از عقاید «اهل حدیث» بدین شرح میباشد: (ر.ک: «الإبانة فی اُصول الدیانه» (تألیف: ابوالحسن اشعری، متوفّای 324)، ص 18 ـ 19؛ «التنبیه و الرد» (تألیف: ابوالحسین مَلَطی، متوفّای 377)، ص 14 ـ 15.)
1. عقیده صریح و بیپروا به تجسیم و تشبیه خداوند!
2. تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن!
3. فضیلت خلفای چهارگانه به ترتیبِ به خلافت رسیدنِ آنها!
4. عدالت همه صحابه!
5. وجوب اطاعت از سلطان جائر!
31ـ الشافی فی الإمامه، ج 4، ص 119 .