ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۴)

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۴)

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

بينندگان بحث را رمضان ۸۸ مي‌بينيد و مي‌شنويد. موضوع بحث ما در چند جلسه اين بود كه مقاوم‌سازي انسان‌ها، مهمترين مشكل جهان، مهمترين مشكل بشريّت است. چون توانست سد بسازد. سد محكم، برج محكم، سنگرهاي محكم، خيلي كارهاي محكم‌سازي كرده است. اما آنچه كه محكم نشده است، خيلي از انسان‌ها از درون پوك هستند. يعني با يك متلك،با يك فحش، با يك رشوه، با يك فيلم، با يك تلفن، با يك… سر يك چيز جزئي همه‌ي افكارش به هم مي‌ريزد. هيچ مقاومتي ندارد. خودش را مي‌بازد. اين مقاوم سازي همان است كه تقوا مي‌گوييم. همان است كه در نيروهاي مسلّح مي گويند: پدافند غير عامل، هماني است كه ما مي‌گوييم: حفاظت، مصونيت، بيمه، چه كنيم بشر بيمه شود؟ يعني آسيب‌پذير نباشد. براي بشر چه كاري شده است. فيزيك و شيمي، تاريخ و جغرافي حتي علوم ديني هم آدم را بيمه نمي‌كند. اينطور نيست كه اگر بنده حوزه رفتم، بيمه شوم. ممكن است حوزه بروم، سالها هم درس بخوانم يك حجة الاسلام شوم، بعد يك كسي يك متلك به من بگويد، من به هم بريزم.

مردم زود به هم مي‌ريزند. مقاوم نيستند. خواستگار پيدا نمي‌شود. كنكور موفق نمي‌شود. در تجارت، در سياست رأي نمي‌آورد. چه عواملي انسان را در مقابل حوادث مقاوم مي‌كند؟ موضوع بحث اين است. مقاوم‌سازي انسان‌ها، ما مدارس را مقاوم‌سازي مي‌كنيم، شهرها را مقاوم‌سازي مي‌كنيم. مي‌گوييم: قسمت‌هاي فرسوده! مقاوم‌سازي، حالا اين بحث ما مقاوم‌سازي انسان‌ها است. مقاوم‌سازي انسان‌ها در پرانتز مي‌شود اسمش را تقوا گفت. مصونيت مي‌شود گفت. حفاظت مي‌شود گفت. پدافند غير عامل مي‌شود گفت و هر كلمه‌ي مشابه.

۱- محدوديت‌هاي انسان، عامل شكنندگي در برابر حوادث

انسان محدوديت دارد، علمش، سوادش، قدرتش، پولش، هوشش، انسان محدود است. حوادث هستي هم تا دلت بخواهد هست. بالاخره يك انسان كوچك، در مقابل اين همه نا ملايمات يكجا مي‌شكند. يكجا مي‌شكند. آن چيزي كه انسان را مقاوم مي‌كند، در جلسات قبل گفتم، اول ايمان به خداست. ببينيم خدا دارد ما را مي‌بيند. ببينيد قرآن مي‌گويد. نوح ۹۵۰ سال تبليغ كرد، آخرش دست به نفرين برداشت. گفت: خدايا! «لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا» (نوح/۲۷) اينقدر اينها بد هستند كه ديگر نسلشان هم خوب شو، نيست. «لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّارا» (نوح/۲۶) هيچ كس را روي زمين باقي نگذار. ۹۵۰ سال نفرين كرد و خلاصه به نوح گفت: برو يك كشتي بساز. درباره‌ي كشتي قرآن اينطور مي‌گويد. مي‌گويد: «اصْنَع‏»، «اصْنَع‏» از صنعت، «اصْنَع‏» بساز. «اصْنَعِ الْفُلْك‏» فُلك يعني كشتي. «اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (مومنون/۲۷) كشتي پيش چشم ما بساز. اين پيش چشم ما يعني چه؟ يعني هر طور من مي‌گويم، در برابر چشم من بساز. اين در برابر چشم من فايده‌اش اين است كه وقتي حضرت نوح داشت كشتي مي‌ساخت، مي‌دانست خدا دارد او را مي‌بيند. چون خدا دارد او را مي‌بيند، و لذا قرآن مي‌گويد: «كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا» (هود/۳۸) هر جمعيتي از كنارش رد مي‌شد، متلك مي‌گفت. مي‌گفتند: نوح! مثل اينكه نبّوت تو گل نكرد، به نجّاري افتادي! پيغمبري تو نگرفت، آخر عمري نجّار شدي؟ «كُلَّما» يعني همه، بدون استثنا، «كُلَّما مَرّ»، «مرَّ» يعني مرور مي‌كنند. «كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا»، «سَخِرُوا» هم بلد هستيد. يعني چه؟ مسخره مي‌كنند. هر گروهي آمدند بروند يك متلك گفتند. چه چيز نوح را در برابر اين همه متلك مقاوم كرد؟ خدا گفته: من متلك‌ها را هم مي‌شنوم. «بِأَعْيُنِنا» عين يعني چشم. پيش چشم من كشتي بساز. يعني مي‌بينم. مي‌بينم. آقا خود شما زير آب مي‌روي، مي‌بيني نگاهت مي‌كنند. تا مي‌بيني نگاهت مي‌كنند، شيرجه كه مي‌روي تا بتواني زير آب مي‌ايستي. چرا؟ براي اينكه دارند تو را مي‌بينند. بداني تو را مي‌بينند، اين وزنه بردارها چقدر سخت است اين وزنه را بلند مي‌كنند. چرا اين كار را مي‌كنند؟ چون مي‌بينند مردم دارند او را مي‌بينند، مقاومت مي‌كند. همين وزنه‌بردار ممكن است در خانه حال نداشته باشد يك چيز جزئي را جابه جا كند. بگويد: حوصله‌ام نمي‌رسد. يعني… ما بدانيم زير نظر هستيم مقاوم مي‌شويم.

۲- ايمان به علم خدا، عامل پايداري در برابر مشكلات

خدا به موسي مي‌گويد: خوب موسي يك چوپان بود. مي‌گويد: نزد فرعون برو. به يك چوپان مي‌گويد: نزد يك قلدر برو. آخرش براي اينكه مقاوم سازي كند، مي‌گويد: «اِذهَبا»، «اِذهَبا» يعني موسي و هارون، نزد فرعون برويد. «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ» (طه/۴۳) سراغ فرعون برويد. بعد مي‌گويد: «انّي» براي اينكه مقاوم‌سازي كند. مي‌گويد: «إِنَّني‏ مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏» (طه/۴۶) «أَسْمَعُ وَ أَرى‏» من با شما هستم، هم حرف‌هايتان را مي‌شنوم، هم شما را مي‌بينم. ولذا خيلي به فرعون برخورد. گفت: تو پيغمبر من هستي. «أَ لَمْ نُرَبِّكَ» عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «أَ لَمْ نُرَبِّكَ فينا وَليدا» (شعرا/۱۸) تو خودت در كاخ من بزرگ شدي. يادت رفت توي جعبه، در روخانه بودي، من تو را گرفتم. بعد يك دايه پيدا كرده بود تو را شير داد. تو در خانه‌ي من بزرگ شدي. مي‌خواست او را بشكند. بگويد: تو نوكر من هستي. تو اجير من هستي. تو نان خور من هستي. حالا ادعاي پيغمبري مي‌كني؟ فوري تا ديد دارند او را مي‌شكنند، موسي گفت: «تِلْكَ نِعْمَة» (شعرا/۲۲) اين نعمت است كه من در خانه ي تو بزرگ شدم؟ همين دليل بر ظلم تو است. من بايد در خانه‌ي پدرم بزرگ شوم. تو قلدر دستور دادي هر مادري پسر زاييد بچه‌اش را بكشند، مادر من پسر زاييد، ترسيد كشته شوم. در صندوق گذاشت، در رودخانه انداخت، از ترس تو! «تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَني‏ إِسْرائيلَ» (شعرا/۲۲) اين نعمت است كه بر من منّت مي‌گذاري كه تو بني‌اسرائيل را بنده‌ي خودت كردي و مادرها از ترس يا بچه‌شان را در آب انداختند، كه گير تو نيفتد. «تِلْكَ نِعْمَةٌ» اين منت است. اين مسئله‌اي است كه گاهي انسان در مقابل متلك‌ها…

۳- ايستادگي در برابر سخنان نارواي مخالفان

قرآن در سوره‌ي مطففين مي‌گويد كه: يك سري براي اينكه افراد را بشكنند، متلك مي‌گويند. منتهي متلك‌گو «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا» (مطففين/۲۹) «اجرم» مجرم، اَجرموها به آمنوها «يَضْحَكُون‏» مي‌خندند. مثلاً يك پسر است، يك دختر است، اين لاابالي است. به يك مسئله مي‌رسد، يك پوزخندي مي‌زند. قرآن مي‌گويد: اجرموها به آمنوها «يَضْحَكُون‏» مي‌خندند. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ» از كنارش كه مي‌آيند مرور كنند، «يَتَغامَزُونَ» (مطففين/۳۰) غمزه مي‌آيند. چشمك مي‌زنند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‏ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهينَ» (مطففين/۳۱) وقتي نزد حزب و دار و دسته‌ي خودشان مي‌روند، «فَكِهين»، «انْقَلَبُوا فَكِهينَ» فكاهي مي‌گويند، جك مي‌گويند. اس ام اس براي همديگر مي‌فرستند. كاريكاتور درست مي‌كنند. «وَ إِذَا رَأَوْهُمْ» ان طرف خيابان هم كه ديدند مي‌گويند: «قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّون‏» (مطففين/۳۲) او را مي‌بيني او مغزش كار نمي‌كند. منحرف است. مي‌شود من آيات را بخوانم شما ترجمه كنيد؟ «يَضحَكُون» يعني چه؟ «يَتَغامَزُون» يعني چه؟ غمزه مي‌آيند. «فَكِهين» يعني چه؟ فكاهي مي‌گويند. جك مي‌گويند. «لَضَالُّون» يعني چه؟ ضال منحرف هستند. چهار متلك بار آدم مي‌كنند. چه كساني؟ «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ» اجرموها به آمنوها چهار متلك بار مي‌كنند، كه بلكه اينها را بشكنند. قرآن مي‌گويد كه: مواظب باش. «فَالْيَوْمَ» براي اينكه ما را مقاوم‌سازي كند، گفته: اين متلك را بشنو، «فَالْيَوْمَ» يك روزي هم مي‌آيد، «الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ» (مطففين/۳۴) يك زماني هم تو به او مي‌خندي. يك روزي هم تو به او مي‌خندي. منتهي اين كنار خيابان و كوچه به تو مي‌خندد، «عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُون‏» تو يك زماني روي تخت‌هاي بهشت مي‌نشيني، اين متلك‌ها…

از چيزهايي كه طرف را مي‌شكنند تحقير، كاريكاتور، اس ام اس، جُك، اينها را درست مي‌كنند و به هم با اين تلفن‌هاي همراه مبادله مي‌كنند، اين براي او مي فرستد، او براي اين. يك حرف حكيمانه مبادله نمي‌شود. هرچه چرند و پرند است… آخر مُخ، پول، عمر، چند چيز را تو هدر مي‌دهي؟ جك را مي‌سازي. بعد با پول انتقال مي دهي. بعد او مي‌خواند. بعد او جواب مي‌دهد. مواظب باشيم عمرمان را هدر ندهيم.

۴- مقاوم سازي خود در برابر خطرات

يك خرده راجع به عمرمان سد سازي كنيم. فقط سد نيست كه سد بسازيم آب‌ها هدر نرود. يك خرده در خودمان سد سازي كنيم. بتون آرمه خودمان را بكنيم، اينقدر عمرمان اين طرف و آن طرف نرود. ببينيد قنات قديم كه بود، مي‌دانستي چه مي‌كنند؟ از دامنه‌ي كوه چاه مي‌كنند، اين چاه‌هاي اول بلند است. همينطور هرچه از كوه مي‌آيد، چاه‌ها كوچكتر مي‌شود. همينطور زير اين چاه‌ها را به هم وصل مي‌كنند. آب اين چاه‌ها كه از زير به هم وصل شد، اسمش قنات مي‌شود. اين قنات آب را مي‌برند تا به مزرعه برسانند. اينجا مزرعه است. كشاورز عقب آب مي‌دود. چون اگر عقب آب ندود يك خرده آب از اينطرف حرام مي‌شود، يك خرده از اين طرف حرام مي‌شود. از اين طرف حرام مي‌شود. از اين طرف حرام مي‌شود. از اين طرف حرام مي‌شود. اگر اين آب از اين طرف حوض هدر برود، چيزي از اين آب به مزرعه نمي‌رسد. در ما هم يك قناتي است. قنات چيست؟ سلامتي، عقل، علم، استاد، كتاب، امنيّت، والدين، اينها امكاناتي است كه ما بايد اين امكانات را به هم وصل كنيم، زود خودمان را به مزرعه‌ي علم، به مزرعه‌ي تقوا برسانيم. اگر يك خرده‌اش پاي فيلم بي خود، فيلم نا به جا، عكس نا به جا، حرف نا به جا، رفيق نا به جا، متلك نا به جا، اگر همينطور اين امكانات را به هم وصل كنيم، خودمان را هدر داديم. خودمان را هرز داديم. آنوقت يك مرتبه مي‌بيني يك جوان ۸۵ كيلو هيچ خاصيّتي ندارد. هيچ خاصيتي ندارد. شنا بلد هستي؟ نه! مثل آجر پايين مي‌افتد در آب مي‌رود. كامپيوتر بلد هستي؟ نه! قرآن بلد هستي؟ نه! تخصّصي داري؟ نه! هنري داري؟ نه! چرا؟ روزي سي تا جُك مي‌فرستم، روزي چهل تا تحويل مي‌گيرم.

ولذا در دعا داريم، «اللَّهُمَّ سَدِّدْنِي‏» (بحار الانوار/ج۸۶/ص۳۱۵) «سدِّدني» يعني خدايا مرا سد سازي كن. همه سد نيست كه جلوي آب را بگيريم. آدم خودش هم سدسازي كند. هدر نرود. چقدر تابستان ما هدر مي‌رود؟ و اگر با يك انتقال اين طرف و آن طرف مي رفتيم، چقدر مي‌توانيم جلوي هدر رفتن تابستان را بگيريم. تابستانمان هدر مي‌رود. زمستان ما يك طور ديگر هدر مي‌رود. يك خرده خودمان را مواظب باشيم. حرف‌هايي كه مي‌زنيم، اين حرف‌ها جز عمل حساب مي‌شود. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» (ق/۱۸) لبت را كه تكان مي‌دهي، ثبت مي‌شود. تمام اعمال ما حساب و كتاب دارد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» (زلزله/۷) به اندازه‌ي وزن ذره، خير باشد يا شر باشد، حساب و كتاب دارد. آقا حالش را گرفتم، چنان خيطش كردم! خيلي كار بي‌خودي كردي. مثلاً ما لذت مي‌بريم كه يك كسي را خراب كنيم. لذت مي‌بريم يك كسي چنان زهر چشم از او گرفتم. مثلاً فكر مي‌كنيم اگر از ما بترسند، معناي مردانگي ما است. اگر يك كسي را تحقير كنيم، بايد مواظب باشيم. ما از درون پوك نشويم. نه كسي را پوك كنيم. نه كسي را تحقير كنيم. يكي از راه‌هاي پوك كردني كه دشمن از راه تحقير كاريكاتور، آمريكا يك كانال براي اين كار درست كرده است. اصلاً يك كانال دارد، كه مثلاً فرض كنيد كه عكس‌ها را جا به جا مي كند. حالا من باز مي‌ترسم بگويم اشاعه‌ي فحشا شود. كه مثلاً اين عكس را برمي‌دارد، جاي آن يك عكس ديگر مي‌گذارد كه وقتي بيننده نگاه مي‌كند، فكر مي‌كند مثلاً چنين و چنان است. الآن هم كه با كامپيوتر خيلي راحت مي‌شود خيلي كارها را كرد. خيلي راحت مي‌شود خيلي از كارها را كرد. همه كاري مي‌شود با كامپيوتر كرد. صدا تقليد مي‌كنند كه آدم باور نمي‌كند. من خودم نوارهايي گوش دادم كه مطمئن شدم، مثلاً صداي فلاني است. بعد فهميدم ه خودش آمده گفته: آقا من عين اين حرف را زدم ببين! ديدم اِ اِ يا ابالفضل! عين طرف حرف مي‌زند.

قوّه‌ي قضاييه‌ي ما اخيراً شنيدم كه ديگر نوار هم قبول نمي‌كند. عكس هم قبول نمي‌كند. چون نوار مي‌شود تقليد صدا كرد، عكس هم مي‌شود با كامپيوتر مونتاژ كرد. مقاوم‌سازي، حرف‌ها سند داشته باشد. حرف‌ها مبنا داشته باشد. خوب براي اينكه ما را بشكنند از اين كارها مي‌كنند.

۵- نقش روزه در مصونيت و مقاوم سازي انسان

راه بيمه شدن، راه مقاوم‌سازي اين است. بدانيم خدا ما را مي‌بيند. از راه نماز و دعا يك مطالبي را صحبت كردم. خود روزه، حالا بيننده‌ها ماه رمضان مي‌بينند. خود روزه مقاوم سازي است. چرا؟ براي اينكه مي‌گويد: سي روز دست به خانم خودت هم دراز نكن. چرا؟ مي‌خواهم سفتت كنم. يعني وقتي دست به خانم خودت دراز نكردي، ديگر ياد مي‌گيري كه دست به خانم مردم، دراز نكني. نان خودت هم نخور! بابا گرسنه‌ هستم. نان خودم است! مي‌گويد: نخور. مي‌گويد: چرا؟ مي‌خواهم مقاوم سازي كنم. مي‌گويد: نان خودت را نخور، تا اگر به نان مردم هم رسيدي، قدرت كنترل داشته باشي. مثل اينكه مي‌گويم: آقا، من تو را مي‌خندانم، ولي تو نخند. نخند! يعني من دائم حركتي انجام مي‌دهم كه تو خنده‌ات بگيرد، مي‌گويم: شما خنده‌ات بگيرد ولي نخند. مي‌خواهم مقاوم‌سازي كنم. خوب يكبار در يك جلسه‌اي يك حركتي شد، بايد خودت را نگه‌داري. نمي‌تواند خودش را نگه دارد. مي‌خندد! سر نماز نمي‌تواند خودش را نگه‌ دارد. خنده‌اش مي‌گيرد. اين مقاوم‌سازي، خود روزه مقاوم‌ سازي است.

حاجي! پول داري؟ بله. همه‌ي خانه و كاخ و باغ و مال و ماشين و همه را رها كن. يك لُنگ سفيد به كمر، يك لُنگ سفيد هم، يك حوله و يك لُنگي به كمر، لباس احرام. كجا بروم؟ در بيابان‌هاي مكه برو، حالا مكه و مدينه ساختمان است. در بيابان عرفات برو، آنجا چه كنم؟ در خيمه زندگي كن. خوب باشد. حاجي‌ها را از پول درمي‌آورد، روي خاك مي‌نشاند. بعد هم مي‌گويد: اگر بوي بد به دماغت خورد، چون آنجا گوسفند مي‌كشند، حالا اخيراً زود جمع مي‌كنند. قديم روز عيد قربان، كه يك ميليون، دو ميليون گوسفند مي‌كشتند، هواي داغ عصري بويي بلند مي‌شد مي‌گفت: حق هم نداري جلوي بيني‌ات را بگيري. جلوي بيني‌ات را بگيري، جريمه دارد. حاجي پولدار از لباس‌هايش بيرون آمده، مي‌گويد: بايد زلف‌هايت را هم بتراشي. چون مي‌خواهم همه‌ي كلّه‌ها را كچل كنم. كلّه‌ها را مي‌تراشد. مردم را لخت مي‌كند. بعد هم مي‌گويد: روي خاك بنشين. بوي بدي هم بود، جلوي بيني‌ات را نگير. اصلاً مي‌خواهد خاكمالي‌ات كند. اين مي‌خواهد… اينها مقاوم سازي است. بعضي از بيماري‌هايي كه ما در بدن مي‌گيريم، اين بيماري‌ها مقاوم‌سازي است. يعني اگر اين آپانديس نبود، يك خطر مهمتري بود. يعني همين آپانديس جلوي يك خطر ديگر را مي‌گيرد. اگر زكام نباشد، يك حادثه‌ي ديگر رخ مي‌دهد. خود همين زكام مقاوم‌سازي است. اينكه بچّه به جاي حرف زدن گريه مي‌كند، اين حركتي كه بچه مي‌كند در حال گريه كردن، اين رطوبت مغزش بيرون مي‌آيد كه اگر اين رطوبت بيرون نيايد، بچه خُل مي‌شود. يعني اين مواد در سر و صورت بچه كه با اشك بيرون مي‌آيد. اگر بيرون نيايد اين مايعات بماند، عارضه‌ي بدي براي بچّه پيش مي‌آيد.

بسياري از دستورات دين مقاوم‌سازي است. «الصَّوْمُ جُنَّة» (بحار الانوار/ج۶۵/ص۳۳۰) حديث داريم روزه سپر بين شما و آتش است. «الصَّوْمُ جُنَّة» صدمه مقاوم‌ سازي است. يك حادثه‌اي بنا است رخ بدهد، يك صدقه مي‌دهي دفع بلا مي‌شود. قرباني همينطور است. يك گوسفند قرباني مي‌شود، خون كه ريخته مي‌شود، دفع بلا مي‌شود. اينها روايت و آيه دارد. امر به معروف مقاوم‌سازي است. چون اگر كسي فساد مي‌كند، آقا نه انجام نده. آقا كار تو خلاف است. آقا كار تو خلاف است. اگر دائم هركس رسيد گفت: كار تو خلاف است، ديگر اين… بگو: آقا گوش نمي‌دهد. آقا گوش نده. بگو، حالش گرفته مي‌شود. اگر يك كسي ماه رمضان سيگار مي‌كشد، آقا احترام ماه رمضان را بگير. ولو مسافر هم هستي، مريض هم هستي، در خيابان سيگار نكش. آقا مراعات كن. آقا مراعات كن. آقا مراعات كن. اين هم با كمال پررويي مراعات نمي‌كند. در عين حال از اين سيگار ديگر لذت… چه؟ اين حالگيري هم خودش يك كاري است. يعني اگر هم گوش به حرف نمي‌دهد حالگيري كنيد.خود حالگيري، امر به معروف نكن و بكن دارد. جامعه را مقاوم مي‌كند. حدود و شلاّق جامعه را بيمه مي‌كند. اگر يك كسي فاسدي انجام داد، زناكار بود، قرآن مي‌گويد: زناكار را، زن زناكار، مرد زناكار را اگر همسر ندارند صد تا شلاّق. اگر همسر دارند و زنا مي‌كنند، كه او كارش سخت است. او جريمه‌اش خيلي بالا است. اگر همسر ندارد زنا كرده است، مي‌گويد: صد تا شلاّق به او بزن. بعد هم مي‌گويد: غصّه‌ات نشود. «وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ» (نور/۲) رأفت و رحمش نكنيد. بعد هم مي‌گويد: شلاّق را يواشكي در اتاق به او نزني. يكجايي بزن كه يك عده از مؤمنين ببينند. دو تا شلاّق در فلكه‌ي شهر به دو تا مجرم بزنند، جامعه مقاوم مي‌شود. جامعه مقاوم مي‌شود. ولذا حديث داريم يك حدي كه جاري مي‌شود، يعني يك مجرم كه شلاّق مي‌خورد، ارزشش از چهل روز باران با بركت بيشتر است. خيلي هست. چهل روز بارندگي چقدر بركت دارد؟ اجراي حد، حديث داريم اجراي حد از چهل روز باران ارزشش بيشتر است.

۶- كنترل نگاه، عامل مقاوم سازي انسان

خود اينكه به مؤمن مي گويند: وقتي نگاهت به دختر خورد، به خانم مردم نگاه كردي چشمت را پايين بيانداز. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم‏» (نور/۳۰) چشمشان را پيش كشيدند. اين خودش مقاوم سازي است. چرا؟ براي اينكه اگر به او نگاه كردي، خوشت مي‌آيد. خوشت كه آمد، لبخند مي‌زني. يكوقت مي‌بيني او هم يك لبخند زد. بعد همينطور كه داري مي‌روي،كتابت هم دستت است، فردا هم مثلاً مي‌خواهي امتحان بدهي، اين دلت را مي‌برد و اوه…. (با بيان حركت و خنده حضار) دو مرتبه از اين طرف مي‌رود، او هرطور بخواهد در دانشگاه خودش را درست مي‌كند، فكر مي كند اينجا حجله‌ي داماد است. شما هم چشمت آزاد است. او هم قيافه‌اش را آزاد نشان مي‌دهد. همينطور نگاه مي‌كني. ها… اين كتاب دستش است ولي مطالعه نمي‌كند. اين آ‌ب‌ها از اين طرف و آن طرف هرز مي‌رود. چيزي به مزرعه نمي‌رسد. براي مقاوم‌ سازي گفته: نگاه نكن. نگاه نكن. «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا»، «قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْن‏» (نور/۳۱) نگاهت خورد سرت را پايين بيانداز. حجاب، نگاه نكردن، امر به معروف، اجابت صدقه، قرباني، روزه، نماز، اينها همه ابزار مقاوم‌سازي است. از چيزهايي كه مقاومت در انسان اثر مي‌كند، تشكر از مردم است. گاهي يك كسي يك كاري خوبي مي‌كند، اين مثل آجري كه روي هم مي‌گذاري، اگر بندش را كشيدي، مي‌ايستد. تا ديديد يك كسي يك كار خوب مي‌كند، احسنت! اين مقاوم مي‌شود. يك بچه مسجد مي‌آيد، همه‌ي مسجدي‌ها بگويند: آفرين! آفرين! ۵ نفر به اين بچه آفرين بگويد، اين بچه شب بعد هم مسجد مي‌آيد. فردا هم مسجد مي‌آيد.

به يكي از منبري‌ها گفتند: منبر تو خيلي خوب است. رمز موفقيت تو چيست؟ گفت: والله اولين دفعه كه منبر رفتم، انگار وصل به برق شده بودم. وحشت كردم. يك نفر از پايين منبر گفت: احسنت! يك آفرين گفت كه آن آفرين سرنوشت مرا عوض كرد. يك آفرين، كما اينكه يك آفرين غلط طرف را در كار غلط تثبيت مي‌كند. دزد حرفه‌اي را چند بار گرفتند و شلاّق، زندان، آخرش گفتند: اعدامش كنيد. وقتي اين دزدي كه چند بار زندان اثر نكرد، بنا شد اعدام كنند، گفت: من مي‌خواهم دقيقه‌ي آخر پاي چوبه‌ي اعدام مي‌خواهم مادرم را ببوسم. رفتند مادرش را آوردند و گفتند: بنا است بچه‌ي شما تا چند لحظه‌ي ديگر اعدام شود، به مادرش گفت: ننه جان، من را مي‌خواهند بكشند. زبانت را در دهان من بگذار. خوب ديگر مادر است. گفت: باشد. مادر زبانش را در دهان اين جوان گذاشت، اين جوان چنان گاز گرفت كه جيغ مادر بلند شد. مردم آمدند جدا كردند. گفتند: چرا؟ گفت: بچه بودم، رفتم خانه‌ي همسايه‌ها يك تخم مرغ دزديدم. مادرم گفت: بارك الله! همان بارك الله مرا دزد حرفه‌اي كرد. اگر آن روز آفرين نمي‌گفت، من دزد حرفه‌اي نمي‌شدم.

۷- حرمت همدلي و همنشيني با گنهكاران

حرف‌ها حساب و كتاب دارد. يك احسنت بجا، يك احسنت نا بجا… و لذا حديث داريم روز قيامت يك قطره خون به انسان مي‌چكد. مي‌گويد: خدايا اين چه بود؟ مي‌گويد: يك نفر را به ناحق اعدام كردند، تو هم به اندازه‌ي يك قطره سهيم بودي. يا كف زدي، يا سوت زدي، يا احسنت گفتي. ولذا داريم اگر جايي قمار مي‌كنند، نگاه به قمار هم نكن. چون همينطور كه دور قمار نگاه مي‌كني، بازارشان گرم مي‌شود. در بازار گرمي همين مقدار سهم داريد. مي‌گويند: اگر در سفره‌اي شراب است، ولو تو شراب نمي‌خوري، در آن سفره نبايد بنشيني. گرچه شراب نخوري، حق نداري بنشيني. براي اينكه تو كه مي‌نشيني ديگري هم شراب بخورد، اين سفره گرم مي‌شود. در قرآن آياتي داريم «فَلا تَقْعُد» (انعام/۶۸) شما حق نداريد در اين مجلس بنشينيد. «إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأ» (نسا/۱۴۰) اگر ديديد آيات خدا مورد كفر و مسخره قرار مي‌گيرد، حق نداري بنشيني. نگويي: آقا من كه كار ندارم. شما چرا همين نشستن تو كار است. سياهي لشگر هم گير دارد. نمي‌شود همه‌جا سياهي لشگر شد. براي مقاوم‌سازي تشكر مردم خيلي خوب است. خدا به پيغمبرش مي‌گويد: اين مردمي كه مي‌آيند زكات مي‌دهند، «وَ صَلِّ عَلَيْهِم‏» (توبه/۱۰۳) صلوات بفرست بر اين مردم زكات دهنده. «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (توبه/۱۰۳) اين درود و صلوات تو به اينها سكن، سكينه، آرامش مي‌دهد. آرامش مي‌دهد.

خوب از چيزهايي كه جامعه را بيمه مي‌كند، در برابر پدافند غير عامل مصون مي‌كند، حفاظت مي‌كند، جامعه را حفظ مي‌كند، همين وحدت كلمه است. اگر همه‌ي مردم متحد باشند، بيمه مي‌شوند. يك شاخه‌ي درخت را مي‌شود شكست. اما ده تا شاخ را با طناب ببندي، ديگر شكستن آن مشكل است. يك نخ قرقره را مي‌شود پاره كرد، اما وقتي دويست تا نخ تاب خورد، طناب شد ديگر نمي‌شود پاره كرد. وحدت كلمه باعث مصونيت است. ما وقتي ايرانمان ايران عزيز است، و نفوذ ناپذير است، كه همه يكي باشند. وحدت كلمه معنايش وحدت سليقه نيست. وحدت كلمه نه وحدت سليقه، مثل اعضاي بدن! اعضاي بدن چشم غير گوش است. گوش غير بيني است. بيني غير حلق است. حلق غير دست است. هركسي يك هر عضو يك كاري مي‌كند. اما اينها يك وحدتي دارند. تابع يك برنامه‌اي هستند. وحدت كلمه يعني نظامتان از هم نپاشد. اين وحدت كلمه از عوامل مصون سازي است. مقاوم‌سازي جامعه است. چه كنيم جوان‌هاي ما پودر نشوند؟ وصل به خدا! پودر نشوند، وحدت كلمه. پودر نشوند، دعا! پودر نشوند، تشويق مردم از خوبي‌هاي آنها، پودر نشوند. نهي از منكر مردم از بدي‌هاي آنها. چه كنيم منفجر نشوند؟ چه كنيم اينها را مقاوم سازي كنيم؟

يكي از مقاوم سازي‌ها تاريخ است. آدم تاريخ ديگران را بشنود مي‌گويد: عجب! پس اينطور است.يعني آدم بشنود كه… يك وقت انسان… حالا اينجا در همدان فيلم را پر مي‌كنيم يك خاطره از شهيد محراب آيت الله مدني بگويم. آيت الله مدني خيلي همدان بود. من اولين بار كه همدان آمدم، به دعوت آيت الله مدني آمدم. سلام و صلوات خدا بر او. ايشان عبايش پاره بود. منتهي تصميم گرفته بود راجع به دنيا با خدا حرف نزند. منتهي چون اين عبايش پاره بود، اين گوشه‌ي عبايي كه پاره بود، مثلاً اين عبا بود. اين قسمتش پاره بود. اين پارگي را در مشت گرفته بود پيدا نباشد. به هركس مي‌رسيد، سلام! حال شما خوب است؟ يا الله، خداحافظ. ولي مواظب بود كه اين سوراخ عبا پيدا نشود. همه را در مشتش گرفت. منتهي چون مدتي مواظب اين پارگي عبا بود، وارد حرم امام رضا شد و وقتي بيرون آمد، خسته شده بود. ديدند يك مقدار بايد هوشش، حواسش جمع… از آن طرف هم تصميم گرفته بود حرف نزند، سوراخ عبا را نشان امام رضا داد. به امام رضا چنين كرد. (با نشان دادن حركت) همان در حرم يك كسي رسيد گفت: آقاي مدني! من مي‌خواهم يك عبا به شما بدهم. ببين وقتي آدم يك شهيد محراب ماه‌ها با عباي پاره درس مي‌رفته است، اين ديگر…

آيت الله سر درس آمد، ديدند كه پيشاني ايشان خوني است. اين را يكي از بستگان ايشان آيت الله سيّدان در مشهد براي من نقل كرد. گفت: آيت الله سيستاني سر درس آمد، پيشاني اش خوني بود. گفتند: آقا چرا خوني است؟ گفت: يكجايي مهمان بودم، دويدم به درس برسم، سرم به سقف خانه‌ي همسايه خورد، من ديدم خون مي‌آيد. ديدم بروم بشويم به درس نمي‌رسم. گفتم: حالا خون بيايد من درسم را گوش بدهم بعد مي‌شويم. البته خونش اينقدر نبود كه حالا خيلي خطر داشته باشد. ببينيد با پيشاني خوني سر درس مي‌آيند. با عباي پاره… يعني انسان وقتي ديد كه چه بزرگاني چه مشكلاتي را حل كردند، اين شنيدن خاطرات آدم را مقاوم مي‌كند. خدا به پيغمبر مي‌گويد: «فَاصْبِرْ» مقاوم باش. «كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ» (احقاف/۳۵) پيغمبران ديگر هم مقاوم بودند.

يك كسي مكه رسيد گفت: آقاي قرائتي! گفتم: چه شده؟ گفت: گم شدم. اِه… (خنده حضار) گم شدم. خنديدم گفتم: خوشا به حالت! گفت: چرا؟ گفتم: تو تنهايي گم شدي، من با كاروان همه با هم گم شديم. (خنده حضار) كلي خنديد. گفت: آخ! يعني اگر آدم خاطرات ديگري را بشنود، كه بابا اگر تو بي پول بودي ديگران هم بي‌پول بودند. اگر انسان بفهمد، بعضي جوان‌هاي ما فكر مي‌كنند، بي‌پولي اوه… اينقدر آدم‌ها بي‌پول بودند. اينقدر آدم‌ها سختي كشيدند. آشنايي با تاريخ انسان‌ را مقاوم مي‌كند.

خدايا تو را به حق مقاومين، انبياء و شهدا و اسرا و تو را به حق كساني كه مقاوم بودند، «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» تو را به حق آبروي كساني كه در دين كوتاه نيامدند، مقاوم بودند، همه‌ي دانه دانه افراد ما را در مقابل همه‌ي حوادث مقاوم قرار بده. ما را عزيز و نفوذ ناپذير، ما را نشكن قرار بده. هيچ تشري، هيچ تهديدي، از درون و شيطان يا از بيرون و ابر قدرت‌ها، ايماني به ما بده وحدت و مصونيتي به ما بده كه هيچ تهديدي در ما اثر نگذارد. هرچه شب قدر براي خوب‌ها مقدّر مي كني همه را براي همه‌ي ما مقدّر بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

مقالات مرتبط

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۱)

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۱)

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۲)

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۲)

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۳)

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۳)

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۷)

ايجاد مصونيت در برابر خطرات و انحرافات (۷)

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS