قطعیت مرگ, راه شکر و کفر, سفر آخرت, هدیه به عالم مرگ, ملک الموت, حلال و حرام دنیا
شخصى در محضر مبارك رسول خدا(صلى الله عليه و آله) عرضه داشت: يا رسول اللّه! شما به من اجازه مى فرماييد كه من از خدا درخواست مرگ كنم تا پروردگار عالم به عمر من خاتمه دهد؟ البته اين مطلب را از باب گرفتارى، مشكلات و سختى ها نگفت، بلكه نزد خود فكر كرده بود كه من بروم و چنين اجازه اى را از رسول خدا بگيرم، اگر حضرت اجازه دادند از خداوند متعال بخواهم كه مرگ مرا برساند.
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) به او فرمودند: مرگ واقعيتى حتمى است. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:«كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ»[1] هر صاحب جانى، شربت مرگ را مى چشد. مردن قطعى است، خدا در قرآن به پيامبر(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد:«إِنَّكَ مَيّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيّتُونَ»[2] اى حبيب من! با اين موقعيت و عظمت و با اينكه بنده خاص و ويژه من هستى، خواهى مرد و مردم نيز مى ميرند. قرآن كريم فرموده:«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى علِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهدَةِ فَيُنَبّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»[3] به آن هايى كه از مرگ فرارى هستند و تصور مى كنند كه فرار از مرگ با ورزش، دوا، غذا و تهيه كردن ابزارهاى سلامتى برايشان ميسر است، بگو: شما كه از مرگ فرارى هستيد، مرگ شما را ملاقات خواهد كرد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) در «نهج البلاغه» مى فرمايد: مرگ شما را دنبال مى كند و شما را گم نخواهد كرد. يا در قرآن مى فرمايد:«أَيْنَما تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِى بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ»[4] محكم ترين و سخت ترين قصرها را بسازيد، هزاران نگهبان برايش قرار دهيد، ضدّ همه حوادث طبيعى بسازيد كه نه زلزله خرابش كند، نه اسلحه، ولى مرگ آنجا نيز به سراغ شما مى آيد.
حضرت فرمودند: مرگ قطعى است و اين سفر، سفرى است طولانى؛ زيرا ارواح از لحظه مرگ تا قيامت، بايد از منازلى عبور كنند. منزل نهايى قيامت است كه آنجا ديگر راه عبور وجود ندارد. تمام مردم جهان، از اولين و آخرين نيز در قيامت در دو جايگاه قرار مى گيرند. جايگاه انسان يا بهشت است يا دوزخ، بهشت و دوزخى كه خودشان براى خودشان فراهم مى كنند، نه اينكه خداوند متعال با اجبار كسى را به بهشت و دوزخ ببرد.
دو در به روى مردم باز است:«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»[5] مردم دو دسته اند يا واقعاً بنده شكرگزار حضرت حق هستند، يا در برابر نعمت هاى الهى ناسپاس مى باشند. شاكرين داراى مقام شكر هستند؛ يعنى نعمت را به جاى خود خرج مى كنند و در غير جاى خود نمى برند. امام صادق(عليه السلام) خيلى زيبا مى فرمايد:«الشُّكْرُ لِلنِّعَمِ اجْتِنابُ المَحارِمِ»[6] كه معنى آن همين است كه هر نعمتى را در جايى كه صاحب نعمت مقرر كرده است، خرج كند، اين همان معناى شكر و بنده شاكر مى باشد. خدا در قرآن مى فرمايد:«وَسَنَجْزِى الشكِرِينَ»[7] يقيناً پاداش شاكرين را به آن ها عنايت مى كنيم. به قدرى مقام شاكرين والاست كه شب عاشورا، ابى عبدالله(عليه السلام) بعد از سخنرانى خود، دعا كردند و به پروردگار عرضه داشتند:«فَاجْعَلْنَا لَكَ مِنَ الشَّاكرِينَ»[8] خدايا! ما را از گروه شاكرين حساب نما. آن كسانى كه در گروه«إِمَّا شَاكِراً»[9] هستند، شكر را به اختيار خودشان انتخاب كرده اند؛ يعنى نعمت ها را شناخته و در جاى خود، خرج كرده اند. آنان- به تعبير قرآن، در سوره انفال- شناختند كه پول نعمت و خير است. در هيچ فرهنگى از پول به عنوان «خير» نام برده نشده است. همه جا مى گويند: پول، ثروت است، ولى قرآن مجيد پول را نعمت و خير مى داند.
خدا محبت به پول را در دل مردم انداخته است و اين امرى طبيعى مى باشد. ولى با اين القاء محبتى كه خدا نسبت به پول در دل مردم كرده، هم راه كسبش را به مردم نشان داده و هم راه خرج كردنش را.
پول خير است، اگر كسى از راه صحيح به دست بياورد و در راه صحيح خرج كند. اين خير هم خير در دنيا و هم خير در آخرت مى باشد. عده اى از طريق پول، مقام، غرائز و شهوات براى خودشان نردبانِ رسيدن به سعادت درست كردند؛ چون نعمت ها را شناختند و فهميدند كه آن را كجا بايد خرج كنند.
وقتى انسان ابزار زندگى را نعمت بداند، به ناچار خدا را منعم و خودش را متنعم خدا مى داند، پس مطابق خواسته خدا مى خورد، مى پوشد و مصرف مى كند. اين انسان در گروه«إِمَّا شَاكِراً»قرار مى گيرد، آن شاكرى كه به انتخاب خودش راه خدا را انتخاب كرده، صحيح زندگى نموده و در قيامت با پاى خودش به بهشت مى رود، نه اينكه دستش را بگيرند و او را به طرف بهشت بكشانند. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: در قيامت به او مى گويند:«ادْخُلُوهَا بِسَلمٍ ءَامِنِينَ»[10] با امنيت كامل به بهشت وارد شويد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در «نهج البلاغه» در رابطه با دنيا، بهشت، دوزخ و انسان جملاتى دارند كه با يكديگر ارتباط دارند؛ حضرت مى فرمايد: «الا و ان اليوم المضمار»[11] اين دنيايى كه در آن هستيد، ميدان تمرين است؛ تمرين اخلاق، عمل، حال و عبادت. اكنون بايد خودتان را با تمرين قوى كنيد؛ چون شخص تمرين نكرده را در مسابقه راه نمى دهند و اگر راه بدهند، همان بار اول مسابقه را مى بازد. خدا عادل، حكيم و رحيم است، نمى شود به وسيله آيات، انبيا و امامان(عليهم السلام) به مردم امر كند كه تا مى توانيد تمرين كنيد، اما مسابقه اى در كار نباشد. خداى حكيم كار بيهوده نمى كند. اگر مسابقه اى نباشد، حكم به تمرين، حكم لغوى خواهد بود.
«وَ غَدَاً السِّباقُ»
[12] فرداى قيامت، روز مسابقه است. «و السَّبْقَةُ الجَنَّةُ»[13] آن جامى كه به برندگان مى دهند، بهشت است.
«وَ الغَايَةُ النَّارُ»[14] كسى كه در دنيا تمرين نكرده، قدرتى براى رفتن به طرف بهشت ندارد، به ناچار در دوزخ مى ماند؛ چون راه بهشت از دوزخ عبور مى كند. مسابقه دهندگان با ديگران از راه دوزخ رد مى شوند، رد شدنشان سرعت دارد، پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: سرعت رد شدن آنان مانند برقى است كه در ابرهاى بهار و پاييز مى زند؛ با اين سرعت رد مى شوند؛ چون با عبادت روح و بدن آنان قوى شده است. بدنى كه خدا در قيامت مى آورد، همين بدن است. اين است كه سعدى مى فرمايد:
-
گر قدمت هست چو مردان برو
ور عملت نيست چو سعدى بنال
اما اگر تمرين نكردى، غصّه دار باش. البته نه اينكه تا آخر عمر غصه بخورى، نه، برخيز و وارد ميدان تمرين شو. نگو: كار از كار گذشته است. تا زنده اى، دنيا ميدان تمرين است.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) به شخصى كه از ايشان اجازه درخواست مرگ كرده بود فرمودند: مرگ براى همگان حتمى و سفرى طولانى مى باشد. اگر واقعاً از خدا مرگ مى خواهى و آرزوى مرگ دارى، من به تو اجازه مى دهم، آرزوى مرگ كن! به خدا بگو: خدايا! مرگم را برسان! عمرم را قطع كن! ولى قبل از اينكه آرزوى مرگ كنى، براى ده نفر، هديه بفرست؛ زيرا اگر براى اين ده نفر هديه نفرستى، آروزى مرگ آرزوى بسيار غلطى است. مى خواهى بميرى چه كنى؟ به آنجا بروى كه دست و پايت را ببندند و گرفتار شوى؟ اينجا كه خيلى راحت تر زندگى مى كنى. آنجا مو را از ماست مى كشند. آنجا جهان خيلى عجيبى است. به قدرى عجيب است كه لقمان به پسرش گفت: «وَ إِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حسِبِينَ»[15] اگر عملت به وزن دانه خردل باشد و در آسمان ها يا اعماق زمين، و يا سنگ ها باشد، خدا در روز قيامت آن عمل را مى آورد و حساب مى كند. كجا مى خواهى بروى؟
1- هديه به ملك الموت
براى چه كسانى بايد هديه فرستاد؟ پيغمبر(صلى الله عليه و آله) براى هر كس چهار هديه سفارش دادند، فرمودند: يكى از آن هايى كه بايد براى او قبل از آرزوى مرگ، يا قبل از مردن هديه بدهى، ملك الموت است. بايد برايش هديه بفرستى، خوشحالش كنى كه وقتى مى آيد جانت را بگيرد، پيغمبر به او سفارش كند كه اين كسى كه مى خواهى جانش را بگيرى، آدم خوب و مؤمنى است و ما قبولش داريم. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
ملك الموت به پيغمبر(صلى الله عليه و آله) مى گويد: يا رسول الله! در جان گرفتن از او از پدر نسبت به او مهربان تر هستم؛ يعنى جانش را مى گيرم، طورى كه هيچ دردى را نفهمد، بلكه خوشش نيز بيايد؛ «سكرة الموت»[16]؛ سكرة به معناى مستى است. بايد كارى كرد كه قبل از مردن و آرزوى مرگ، ملك الموت محبّ و علاقه مند ما باشد؛ چون اگر از كسى نفرت داشته باشد، خدا مى داند كه همين مرگ، چه عذاب دردناكى براى او خواهد شد. با آن شكل و وضعى كه مى آيد تا جان محتضر را بگيرد، نه شكلش قابل تحمل است و نه جان گرفتنش.
با توجه به مطلب قبل، قرآن مى فرمايد: بعضى ها قبل از اينكه ملك الموت بيايد تا جانشان را بگيرد، فرشتگانى نازل مى شوند، به صورت و پشت او تازيانه هايى از عذاب مى زنند كه دردش را حتى يك نفر نيز در اين عالم نمى داند كه چگونه است. براى چند روز در اين دنيا ماندن كه آخرش نيز بايد رفت، حق و ناحق، مال حرام، شهوت و رابطه حرام، هيچ نمى ارزد. اگر عمرى لذت حرام بچشد، به لحظه آن شكل مردن نمى ارزد. نه تنها مردنش، بلكه به لحظه اى نگاه كردن به ملك الموت نمى ارزد.
2- هديه به قبر خود
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فرمودند: دومين كسى كه بايد براى او هديه تهيه كنى قبر است، خانه اى كه مى خواهى تا قيامت در آن باشى. اين هديه را بفرست كه آن خانه، برايت خانه غربت، وحشت، ظلمت، اختناق، تنهايى و دلگيرى نباشد. پيغمبر (صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: بعضى ها كه از دنيا مى روند، شب اول قبرشان از شب بهترين دامادهاى كره زمين برايشان شيرين تر است. عده اى نيز وقتى مى ميرند، سنگينى و سختى شب اول قبرشان را كسى نمى تواند درك كند.
خدا در قرآن مى فرمايد: اين گونه افراد، افرادى كه در دنيا به فكر قبر و برزخ خود بوده اند، وقتى وارد قيامت مى شوند، با كسى كه در كنار آن ها است صحبت مى كنند و مى پرسند: ما چه مدت در برزخ بوديم؟ ممكن است دويست هزار سال در برزخ بوده باشد، اما چون خدا نمى گذارد كه اين زمان را متوجه شوند. لذا، وقتى وارد قيامت مى شوند، خيال مى كنند كه يك ساعت يا نصف روز در برزخ بوده. مانند اصحاب كهف كه در متن قرآن آمده است، سيصد سال خواب بودند وقتى بيدار شدند، با يكديگر گفتگو كردند:«قَالَ قَائِلٌ مّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»[17] چه مدتى است كه ما در اين غار هستيم؟ يكى از آن ها گفت: فكر مى كنم يك روز باشد. ديگرى گفت: نه، ما تازه از شهر آمديم، مگر چقدر اينجا خوابيديم؟ چند ساعت بيشتر نيست. ديگرى گفت: گرسنه ايم، پول بردار، غذاى پاكيزه بگيريم؛ يعنى از مكانى كه حلال فروش است، غذاى پاك بخريم. آن ها مى دانستند كه غذاى ناپاك چه اثرات منفى دارد. به كسى آشنايى ندهيم؛ چون ممكن است حكومت هنوز به دنبال ما باشد، و وقتى كه مخفى گاه ما را بفهمند، بيايند و ما را بگيرند. مسير غار تا شهر را كه در دل كوهى نزديك به اردن بوده و شهر در دامنه همان كوه بود، رفتند. وقتى آمدند، متوجه مى شوند كه در و ديوار شهر عوض شده است، گفتند: يعنى چه؟ مگر در ظرف مدت نصف روز شهر عوض مى شود؟ ديدند هيچ كدام از چهره ها را نمى شناسند. درب مغازه غذا فروشى رفتند، گفت: غذاى پخته به ما بده.
قرآن مجيد مى گويد: سكّه پول را كه درآورد، فروشنده دست او را گرفت، گفت: بگو اين گنج از كجاست؟ گفت: كدام گنج؟ گفت: اين پول هاى طلا و نقره. مربوط به سيصد سال قبل است. اين ها قيمتى است، بگو از كجا آورده اى؟ آن ها تازه فهميدند كه سيصد سال است كه خوابيده بودند و متوجه نشده بودند.
مرده هاى مؤمن نيز همين طور هستند؛ وقتى چند صد هزار سال بين مرگشان تا برپايى قيامت طول مى كشد، در قيامت به همديگر مى گويند: ما چه مدت در برزخ بوديم؟ خدا اين گونه بر بندگان خودش آسان مى گيرد.
لذت هاى دنيا را با لذت هاى آخرت معامله نكنيد! لذت حلال كه زياد داريم؛ خوردن از راه حلال، انسان لقمه حلال بخورد- ولو نان و پنير يا نان خالى باشد- وقتى حلال مى خورد، لذت مى برد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) اغلب اوقات نان جو مى خوردند. شنيده ايد كه شب نوزدهم ماه رمضان، ام كلثوم برايش شير و نمك با نان آورد. حضرت با لبخند فرمودند: دخترم! چه وقت ديده اى كه پدر بر سر سفره اى كه دو سه نوع غذا باشد، نشسته باشد؟ او همان نان خشك خالى را كه مى خورد، لذت مى برد؛ چون مى دانست كه اين نان حلال است. انسان از حلال خدا لذت مى برد.
شما با پوشيدن لباس حلال و گفت و شنود خنده دار شرعى نيز لذت ببر! خيال مى كنيد انبيا و اولياى خدا(عليهم السلام) نمى خنديدند و شوخى نمى كردند؟ پيرزن قد خميده اى كه ديگر قيافه اى برايش نمانده بود، با عصا خدمت پيغمبر(صلى الله عليه و آله) آمد، گفت: يا رسول الله! كلمه اى به ما بگو، خيال ما را راحت كن. پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: چه بگويم؟ گفت: آيا در قيامت مرا به بهشت مى برند؟ فرمود: نه، نمى برند. گفت: مرا راه نمى دهند؟ بلند بلند گريه كرد. بلال آنجا بود، گفت: يا رسول الله! اين پيرزن به بهشت راه ندارد؟ فرمود: نه، تو را نيز به بهشت راه نمى دهند. اين غلام نيز شروع به گريه كرد. پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: گريه نكنيد! شما به بهشت مى رويد ولى نه با اين قيافه، آن پيرزن را به دختر بيست ساله و تو را نيز به جوانى سفيدرو و زيبا تبديل مى كنند. آن گاه هر دو نفر آن ها از اين شوخى پيامبر(صلى الله عليه و آله) به خنده افتادند. پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و ائمه(عليهم السلام) نيز شوخى مى كردند و مردم نيز مى شنيدند و مى خنديدند. فكر نكنيد كه انبيا(عليهم السلام) هميشه عبوس بودند. آن ها نيز از شوخى، خنده، دوست و خانواده لذت مى بردند.
گنهكاران لذت اضافه اى نمى برند، كار آن ها نيز همان برنامه ها است، اما از راه حرام. آن لذتى كه انبيا از شهوت با ازدواج مى بردند، گنهكاران همان را از راه زنا مى برند، هيچ فرقى نمى كند. تازه آن كسى كه دارد زنا مى كند، وحشت دارد كه نكند كسى بفهمد و آبرويش برود. اما آن كسى كه با همسر خودش زندگى مى كند، چه وحشتى دارد؟ امنيت كامل دارد. فريب اين لذت هاى ناباب و انحرافى را نخوريد. براى قبرت بايد هديه بفرستى.
3- هديه براى ترازو و ميزان قيامت؛ 4- هديه براى دو فرشته سؤال كننده در قبر؛ 5- هديه براى صراط و جاده قيامت؛ 6- هديه براى مالك دوزخ؛ 7- هديه براى بهشت و رضوان الهى؛ 8- هديه براى جبرئيل. هديه اى نيز بايد براى جبرئيل بفرستيد؛ چون او فرشته مقرب پروردگار است كه شفاعت و دعايش روز قيامت كار مى كند. جبرئيل اهل نظر است. قرآن مى گويد: او به قدرى مقام دارد كه كسى كه دشمن جبرئيل است، كافر است و از تمام رشته هاى رحمت خدا جدا است. يهودى ها، دشمن جبرئيل هستند و علت دشمنى شان نيز اين است كه مى گويند: ما پيغمبرى مانند موسى(عليه السلام) و كتابى مانند تورات داشتيم، چرا جبرئيل آمد و مقام نبوت را براى اين شخص عرب آورد و چراغ آيين ما را خاموش كرد؟ علماى يهود، سخت با جبرئيل دشمن هستند. پيغمبر فرمودند: براى جبرئيل نيز هديه بفرست.
9- هديه براى رسول خدا 10- هديه براى خدا پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: براى هر نفر از اين ها چهار هديه بفرست كه جمعاً چهل هديه مى شود.
-
اى صوفى شراب آنگه شود صاف
كه در شيشه بماند اربعينى
در دستورهاى اسلامى چهل، عدد مقدسى است:«وَوَ عَدْنَا مُوسَى ثَلثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقتُ رَبّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»[18] پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمودند: وقتى هدايا را فرستادى، به تو اجازه مى دهم كه آرزوى مرگ كنى؛ چون اين مرگ، زيباترين مرگ است، چرا؟ چون مى خواهى در آغوش پرمحبت ملك الموت، برزخ، قبر، نكير و منكر، ترازوى الهى، صراط مستقيم قيامت قرار بگيرى. مى خواهى جبرئيل برايت دعا كند، من از تو شفاعت كنم و خدا به تو نظر لطف كند، پس اين هديه ها را بفرست.
بعد حضرت براى اين شخص چهار هديه را بيان كردند: اول؛ هديه ملك الموت است؛ چون ما اول با او برخورد مى كنيم، بعد قبر، بعد سؤال كنندگان، بعد ميزان، صراط، مالك، رضوان، جبرئيل، پيغمبر و پروردگار است. همه اين ها كه از دستشان كارى برنيامد، آخرين نفر خداست كه مشكل ما را حل كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »
حجةالاسلام و المسلمین انصاریان
[1].عنكبوت/ آيه 57
[2].زمر/ آيه 30
[3].جمعه/ آيه 8
[4].نساء/ آيه 78
[5].انسان/ آيه 3
[6].بحار الانوار(ط-بيروت)/ج90/ص214
[7].آل عمران/ آيه 145
[8].بحار الانوار(ط-بيروت)/ج63/ص373
[9].انسان/ آيه 3
[10].زمر/ آيه 46
[11].غررالحكم و درر الكلم/ص178
[12].همان
[13].همان
[14].همان
[15].انبياء/ آيه 47
[16].بحار الانوار(ط-بيروت)/ج6/ص146
[17].كهف/ آيه 19
[18].اعراف/ آيه 142