بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
1 - معنای تقوا
2 - تقوا مصونیت است نه محدودیت
3 - راه رسیدن به تقوا
تقوا از وقی می باشد، وقایه یعنی حفظ. می گویند: "رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ"(بقره/201) این "ق" همان وقی می باشد. یعنی خدایا حفظ کن مارا "نا". ما دو نوع استکان داریم، بشکن و نشکن. آدم با تقوا یعنی مسلمان نشکن. کسی که حوادث و پول و مقام او را نمی شکند و تغییر نمی دهد.
اگر یک جایی آب ترشح می شود، کنار می کشید که آب به شما نریزد و اگر تیغ است لباستان را جمع می کنید تا به لباستان گیر نکند. یعنی خودش را حفظ می کند. وقتی حرف می زند و در مورد چیزی مطمئن نیست، می گوید: شاید این طور باشد، فکر کنم و. . . و سعی می کند با کم و زیاد بگوید. یک دفعه ای نمی گوید: مثلاً بیست هزار جمعیت بود، و این تقوا ندارد. اگر تقوا داشت می گفت: حدود بیست هزار نفر وبا کم و زیاد می گوید. و او می ترسد که، بدون شاید و فکر می کنم، بگوید. و در مورد مال به مال شبهه ناک نگاه نکرده ودنبالش نمی رود و به جایی که نباید نگاه کند، نگاه نمی کند. تقوا یعنی انسان به حالتی برسد که وقتی به گناه رسیدخودش را کنترل کند.
بعضی ها می گویند اگر تقوا داشته باشیم، جانمان در می اید و محدودیت است. آقای شهید مطهری می فرمودند: تقوامصونیت است نه محدودیت. مثل پا که اگر در کفش رفت محدود نمی شود ولی مصون از گل و شیشه و خاک می شودو نیز مثل سر در کلاه گذاشتن که آزاد نیست ولی مصون است. انسان با تقوا به خاطر حالت روحیش مصونیت دارد و به خلاف که رسید، خودش را کنترل می کند. همه ی انبیاء الهی به گفته ی قرآن به خاطر با تقوا کردن مردم آمدند وبسیاری از دستورات اسلامی بر تقوا می باشد. مثلاً روزه "کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ"(بقره/183) روزه را بر شما واجب کردیم تا روح تقوا در شما زیاد شود.
تقوا در مالیات "وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ"(بقره/282) ولی این که می گویند: از خدا بترسید، خدا ارحم الراحمین است و کسی نباید از خدابترسد، وقتی می گویند: از خدا بترس، یعنی از عمل خودت بترس و از مقام خدا بترس "و اما من خاف مقام ربه".
دزدی که پیش دادستان می رود، از او نمی ترسد از عملش می ترسد. اگر دزدی نکرده بود، پهلوی دادستان بستنی می خورد، زیرا دادستان نیز مثل بقیه ی انسان هاست(یک سر و دو گوش و زبان و. .) پس خوف خدا یعنی خوف از مخالفت با خدا، که نافرمانی خدا بکند. یا خوف از مقام عدالت خدا. یعنی خدا آنچنان ما را می بخشد که مادر حاضر نیست ما را ببخشد. "یا سریع الرضا"(مصباح المتهجد، ص 849) زود از انسان راضی می شود.
" لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً"(بقره/282) کم فروشی نکنید و مال کسی را اگر تقوا داشته باشید از بین نمی برید. ی مسئولین مملکت در اداره ها، اگر تقوا داشته باشند یک فلز بودجه مملکت از بین نمی رود. و اگر جلوی اسراف کاری ها و خلاف کاری ها گرفته شودسر از جای بزرگی در می آورد. امام صادق فرمودند: مال حرام در نسل شما اثر می گذارد زیرا مال حرام رشد و نمو نمی کند، برکت ندارد. خداوند به رباگیری، که مثل به جای ده هزار تومان، یازده هزار تومان گرفته، می گوید: فکر می کنید مالتان رشد کرده و گرنه "فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ"(روم/39) پیش خدا رشدی نکرده. تقوا این است که انسان در مقابل غریزه خودش را نگه دارد. حوادث او را تغییر ندهد. اگر کسی فوت کرد و مصیبتی دید پیش خدا گله و زاری(که حالا زود بود) نکند. شایدواقعاً آن طور که او فکر می کند نبوده است.
اگر جوانی مرد، همه می گویند زود بود، ولی معلوم نیست. امام در دعا می فرمایند: خدایا به من ایمانی بده که هر کاری کردی چون و چرا نیاورم(دیر و زود نیاورم) وقتی پسر پیامبر اکرم مرد، ایشان گریه کردند، مردم گفتند: چرا گریه می کنید؟ پیامبر گفت: گریه اشکالی ندارد. اشکال آن جاست که حرفی بزند که بی تقوایی در آن باشد و خلاف قضای خدا.
در بحث گفتار "فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً"(نساء/)9 انسان با تقوا حرف بی سند نمی زند و گواهی ناحق نمی دهد. آدم با تقواسوءظن به کسی نمی برد. از امیرالمؤمنین پرسیدند چطور به این مقام رسیدی؟ فرمودند: من تقوای گوش داشتم. یعنی "کنت بواباً علی اذنیه" یعنی دروازه بان گوش هایم بودم. یعنی اجازه ی شنیدن هر حرفی را نمی دادم. حتی در سخت ترین حرف ها حرف حق را می گوید، به اسم دروغ "مصلحت آمیز" هر چیزی را نمی گوید.
قرآن در مورد مؤمن می فرماید: "إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ"(انفال/2) انسان مؤمن وقتی به یاد خدا آمد می ترسد. وقتی نماز می شود، ناراحت نماز نخواندن(به شکل غلط) است و بازاری ناراحت انسان محروم است، حج نرفته ناراحت است.
و کسی که مال محروم در مالش است و شب راحت می خوابد و می بیند برایش مسئله ای نیست و محرومی می بیند ناراحت نمی شود و بی تفاوت است، خرف شده است. آدم با تقوا وقتی کار خلافی هم کرد عذرخواهی می کند.
در مسائل سیاسی قرآن می فرماید: "یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقین"(احزاب/1)ای پیامبر تقوا داشته باش و پیرو کفار ومنافقین نباش. آدم با تقوا محال است با گروهک ها رابطه داشته باشد زیرا از خدا می ترسد و ما انسان هایی را داشتیم که تقوا داشتند و کوچک ترین ضرری به انقلاب نزدند و سیاست مدارانی که تقوا نداشتند و بزرگ ترین جنایات را کردند. پیرمردهایی که در شهرها و دهات هستند، اگر از آن ها درمورد مسئله یا قراردادی بپرسی اگر بلد بود، جواب می دهدولی اگر بلد نبود می گوید: من بنده ی خدا هستم، هر چه که خدا گفته. این پیرمرد یا پیرزن، تحلیل سیاسی بلد نیست ولی به خاطر خوف خدا می گوید: هر چه خدا و نماینده ی او بگوید، همان است. زیرا برایش تقوا مطرح است و این فرد برای پشت جبهه نان هم می پزد و نوه و پسرش را برای جبهه می دهد. و برای امام حسین اشک می ریزد و برای انقلاب پول می دهد، خون و جان می دهد و ضرری هم ندارد و روشن فکر نیستند.
ولی این روشن فکرهای مزدور که همه کاری بلد هستند، هر جنایتی می کنند و درآخر هم فرار می کنند. ما کمبود علم نداریم کمبود تقوا داریم. تقوا نبودکه علی(ع) خانه نشین شد. تقوا نبود که دین دستخوش تحریفات شد. دانشمندان و علمای بی تقوا که قرآن از آن ها نقل می کند، که این ها با دست خود چیزی نوشته و به مردم نشان می دادند، که این خدایی است.
"فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً"(بقره/79) با دست خود می نوشتند و می گفتند این از خداست. برای ارزش و پول ناچیزی که اگر بی تقوایی نبود خودفروشی می کند. و به خاطر اهمیت تقوا گفته اند که تمام امام جمعه ها باید در خطبه هایشان سفارش به تقوا بکنند، هم باید مسائل سیاسی روز باشد و هم تقوا.
"أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ"(احزاب/37)(در زن داری) مرد با تقوا در خانه زن دار خوبی می شود، یا ظلم نمی کند و اگر کردعذرخواهی می کند. حتی به بچه اش هم توهین نمی کند و این فرد خیلی مواظب است.
در مسائل اجتماعی: "وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ"(بقره/189) روابط حکم فرما نمی شود. مثلاً اقوامشان را به خاطر روابط نصب وعزل نمی کنند. به خاطر رسیدن به مقامی(معاون، رئیس و. .) و با تقوا نصب و عزل ها الهی می شود. به حضرت علی گفتند: حالا که بعد از قتل عثمان به حکومت رسیدی، حکومت شام را به فلانی بده. فرمودند: او را متقی نمی دانم.
به امیرالمؤمنین بعد از عمر گفتند: خلیفه باش به سه شرط، اما امام دو شرط اول را پذیرفت و سومی را نپذیرفتند و برای همین خلافت را به عثمان دادند. معلم با تقوا دیر سر کلاس نمی آید زیرا می ترسد "وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ"(مطففین/1) وای بر کم فروش ها.
معلمی که پنج دقیقه دیر سر کلاس می اید کم فروش است. آدم اداره ای هم که دیر می رود مطفف است. کارمند اداره اگر با تقوا بود از تلفن اداره تلفن خصوصی نمی زند. با خودکار اداره برای بچه اش نامه نمی نویسد. ساعات کار مردم راصرف کار خصوصی نمی کند. مثلاً ما ده هزار پزشک در مملکت داریم. شما پیش پزشک می روی و او مرض تو راتشخیص نمی دهد. اگر آدم با تقوایی باشد؛
1 - می گوید: تشخیص ندادم، پول ویزیت را پس می دهد.
2- دکترمتخصص این مریضی را معرفی می کند.
ولی کمبود تقوا داریم. کارگر نیز همین گونه می باشد. اگر کار بلد نیست نباید قبول کند. اگر کسی حرف زد و اشتباه کرد باید قطع کند و به حرف مردم کاری نداشته باشند(چطور حرفت را قطع کردی؟) خودش را کاندیدای مقامی کرده ولی وقتی فهمید نمی تواند، کنار بکشد.
امام صادق فرمودند: اگر کسی خودش را کاندید کرد و دید بین خودش و خدا فرد بهتری وجود دارد، اگر کنار نکشد، آدم بی تقوایی است.
استاد ما در قم خاطره ای نقل می کرد. پیش نماز اگر دیدکه دیگری از نظر اطلاعات و مسائل روز و خوش بیانی و قد و. . . از او بهتر است و اگر او بیاید، اگر برای او صد نفر می آیند، برای آن یکی هشت صد نفر می آیند، باید از او دعوت به عمل آورد و به مردم بگوید: به خاطر این دلایل این فرد شایسته تر از من است و این فرد با تقوایی است. یا مثلاً یک نفرشغل غیر خدایی دارد به خاطر این که در آن کار سابقه داشته آن را رها نکند و ادامه دهد این هم بی تقوایی است و بایددر درآمد و شغل و مکتب و مدرسه تقوا رعایت شود.
حمالی بود(گاهی این حمال ها، رفوگرهاو سپورها دارای مقام های انسانی هستند که ما دعا می کنیم خدا نصیب ما هم بکند) در بازار تهران که حمل فرش می کرد ما او را صدا کردیم که احمد آقا این فرش را ببر، گفت لطفاً به این یکی بگویید. من از صبح تا حالا سه قالی برده ام ولی کسی این مرد را برای قالی بردن صدا نمی کند! شما او را صدا بزنید وزیادتر به او بدهید، شاید به ما برسد. و اسلام همین روحیه را می خواهد.
قرآن تمام امتیازات را کوبیده است: امتیازات نژادی، مثلاً در آمریکای متمدن، بدترین توحش ها و مسئله ی سیاه و سفید هنوز مطرح است. آمریکا درتوحش زندگی می کند اما در صنعت پیشرفته است. شکل و زیبایی در همه ی دنیا مطرح است(در استخدام ها)مسئله ی زبان مطرح است(عرب، فارس، ترک، کرد، لر، عجم)مسئله ی منطقه مطرح است(ده، شهر) مسئله ی نصب و فامیل مطرح است(کدام طبقه) و اسلام فقط می گوید: "إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ"(حجرات/13) افراد با سوادتر نیاز به تقوای بیش تری دارند. اگر کاسبی با تقوا نبود، انگور خوب را رو و انگور بد را زیر می گذارد. اگر گیوه دوز با تقوا بود، کوک ها را ریز می زندو اگر دزد بود درشت می زند. دزدی گیوه دوز و بقال در سطح پایین است اما اگر آیت الله و دکتر و مهندس بی تقوا بود "اذا فسد العالم فسد العالم" مادر هر چه بیش تر بچه داشته باشد مهم تر است. اثر تربیتش بیش تر است و اگر پدر و مادرگناهی جلوی بچه بکنند، بسیار مهم است. بسیاری از گناهانی که بچه ها می کنند از پدر و مادرشان گرفتند. و پدر و مادردر قیامت هم باید گناهان خود و هم گناهانی را که به بچه هایشان تزریق کردند حمل بکنند. پدری که روبروی پسرش به مادر او توهین می کند و چه اهانت(توهین از وهن و اهانت از هون است) اثرش را این پسر وقتی بزرگ شد چون در آن موقع این ها را فیلم برداری کرده می بیند و همین توهین ها انجام می شود. مکتب ما "قدموا و آثارهم" کارها و آثار کارهای شما را می نویسیم. اگر برق اتاق را خاموش کردید، فقط یک سیلی نمی زنند نگه می دارند تا ببینید این آثارش چیست؟ به خاطر برق سری به آهن خورده است و یا کفش و کلاهی گم شده است، یا آتشی روی قالی افتاده و سوخته است.
گاهی انسان یک کلمه بیش تر نمی زند ولی این کلمه در عصرها و نسل ها اثر می گذارد و لذا می گویند: اگر زن و مردی جلوی فرزندشان حتی اگر در قنداق باشد وقتی آمیزش جنسی بکنند، آن ها که بزرگ شدند زناکار می شوند و اگر این پدر و مادر بی تقوایی کردند، همین مقدار جنایتی را در آینده به همراه دارد که پای آن ها نوشته می شود.
"من سن سنه سیئه" کسی که خط انحرافی را تأسیس کند "فله وزر من عمل بها" کسانی که گروهک منافقین را تأسیس می کنند ویا تأسیسات خلافی دارند، هر جنایتی که هواداران آن ها بکنند، علاوه بر این که بر گردن آن هاست بر گردن رئسایشان نیز می باشد.
"أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ"(اعراف/63) از آمدن انبیائی از جنس خودتان تعجب می کنید و هدف ازبعثت، تقوا آوردن شما بود. انسان چه کند که روح تقوا را در خود زنده کرده و با تقوا باشد. راه تقوا را قرآن چنین فرموده که دید الهی به ما تقوامی دهد.
1- توجه به جهان بینی الهی"إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ"(فجر/14) خدا در کمین تو است "یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ"(غافر/19)شما نگاه می کنید و خدا می داند که این نگاه تقوا دارد یا نه! گاهی انسان به کسی نگاه می کند زیرا او خوشگل است، بعد اگر دلیلش را بپرسند می گوید: خواهر و برادریم. یعنی خیانت های چشم و هدف های قلبی را خدا می داند و وقتی گناه کرد خودش و وجدانش می داند "فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ"(زلزال/7) آیه هایی که مثقال کارهای شما حساب می شود. "ما یلفظ من قول" هر لفظی که می گویید، یا هر که بر می دارید و شعاری که می دهید حساب می شود.
"أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری"(علق/14) آیا نمی داند انسان که خدا او را دید. صاحبش ندید ولی خدا که دید. گاهی بچه ی پنج ساله است، گناه نمی کند. زنی عاشق جوانی شد که شاگرد بزاز بود و پارچه هایی خرید و گفت: نمی توانم ببرم. قرار شد شاگرد بزاز برایش ببرد. وقتی برد خانه در خانه را بست و جوان را به دام انداخت و خواست که جوان را به گناه بکشاند. ولی جوان با یک تردستی خودش را آلوده کرد، خودش را به لجن زد تا زن از دیدن او نفرت ببرد و بدین وسیله از خانه فرار کرد. گفت آلودگی ظاهر با آب و صابون پاک می شود، ولی اگر دامن آلوده شده بود چه؟
تقوا سعی بر گناه نکردن است و اگر گناه کرد، برگردد. یک سری گناهان چون اگر آدم نزدیکش شد، دیگر دست خودش نیست، پس باید جلوی مقدمات گناه را بگیرد و یک سری گناهان هست که اصلاً نباید نزدیکش شد، مثل بنزین که از دو متری آتش می گیرد. اگر می دانی به این شهر بروی آلوده می شوی، به مسافرت نرو. اگر می دانی دوست وخانه و این گروه و سازمان تو را منحرف می کند، اصلاً اطرافش نرو که بگویی سعی می کنم، آلوده نشوم. حالا اگر منحرف شدی زود برگرد و اگر دوباره منحرف شدی، دوباره فوراً برگرد. هر بار که منحرف شدی باز برگرد و. . . ولی خط سیر رارها نکنید "نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ"(ص/30) در هر انحرافی بر می گردد. نگو توبه شکستم، برگرد، خدا توبه را دوست دارد "إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ"(بقره/222) اگر کسی که لغزش داشت فوراً برگشت، خدا او را دوست دارد و می بخشد. یک موقع پدری پسرش را از خانه بیرون می کند ولی با توصیه ی همسایه ها، با ناراحتی او را راه می دهد. ولی خدا این گونه نیست، راه می دهد و در ضمن دوست هم، دارد.
گناه لذتی دارد، ولی وقتی انسان به یاد عقوبت آن می افتد، لذتش از بین می رود. یک نفر کسی را گول می زند ولی وجدانش می گوید: آیا اگر خودت را، برادرت را، یا خواهرت را گول می زدند، راضی بودی؟ اگر وجدان آگاه باشد، 5 دقیقه لذت برده ولی عمری وجدانش می سوزد. اما اگر 5 دقیقه تحمل کرد، عمری دلش خوش می باشد. لذت می برد که به گناه رسیده است اما گناه نکرده است. تقوا، نه این که تلخ ترین چیزها را تحمل کند، بلکه لذت های شیرین نصیبش خواهد شد. و لذا کارهای ما را، هم خدا و هم اولیاء خدا می دانند و مثل دوربین که پیشانی خواراندن و چونه گرفتن و همه چیز در آن ضبط می شود. تمام کارهای ما در همه عالم، ضبط می شود و امام زمان(ع) بر کارهای ما دانا و بیناست.
در روز قیامت جلوی انسان لایه ای باز می شود که انسان می بیند، تمام جزئیات و کلیات او ضبط شده است. قرآن می گوید: "کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً"(اسراء/14) ما به حساب تو رسیدگی نمی کنیم، خودت برای حساب رسی کافی هستی. می بیند روزی نبوده که گناه نکرده باشد. یا شبی خلاف شرع نکرده باشد. می بیند که در تمام عمرش دو رکعت نماز با توجه نخوانده است. بله قربان، هر کس وناکس را گفته، ولی تسلیم خدا نشد. به قدری شرمنده می شود که. . . بعضی ها در بازجویی می گویند: خدایا ما را به جهنم بفرست و بیش از این شرمنده مان نکن. خجالت می کشند. قرآن می گوید: وقتی انسان به وضعش نگاه کرد و "وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیه"(کهف/49) وقتی کتاب باز شد، مجرمین وقتی کتاب را دیدند، می لرزند. و اگر یک نفر در دادگاه معلوم شود که این چهره ی محبوب، آمریکایی بوده، چقدر شرمنده می شود و این مرگ سیاسی است و لذا رهبر انقلاب می گوید: توبه کرده و برگردید، ولی چاره ای ندارند.
و در قرآن داریم می گویند: خدایا ما را برگردان ولی دیگر برگشتی در کار نیست. در آن دنیا باید بر می گشتید و دوستتان می داشتیم و حالا کار از کار گذشته است. قرآن می گوید: انسان های بی تقوا وقتی می خواهند بمیرند، فریاد می زنند "رَبِّ ارْجِعُونِ"(مومنون/99) خدایا مرا برگردان "لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها"(مومنون/100) شاید که عمل صالح انجام دهم "کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها" این حرف می زند و گرنه مهلت داشت. انسان با تقوا اگر خارج نوبت نان بگیرد، می لرزد(اگر نانوا با او آشنا بود) اگر انسانی دید که حقوقش ده هزار تومان است ولی ماهی ده هزار تومان برای جامعه اش خدمت نمی کند، ناراحت است. و اگر این تقوا بود، مدد خدا هم می آمد. موفقیت های رهبر انقلاب و شهید و رزمنده، به خاطر تقوای اوست. پیش آقای حائری در قم رفتم. پدرایشان حاج عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه ی علمیه ی قم است(حدود 55 سال پیش تأسیس کرد) که همه ی رهبر انقلاب ها، مطهری ها، منتظری ها و گوینده ها همه از این مؤسسه هستند و سالی صدها کتاب تألیف می کنند. من پرسیدم پدر شما چه کرد که چنین توفیقی نصیبش شد؟ و از تقوای پدرش صحبت کرد. کسانی که تقوا دارند، در زندگی شان برکت دارند، ولی کسانی که به خوراک و پوشاک و مسکن و... خوش هستند، زندگیشان برکت ندارد. گامی درراه حق، ظالم کوبی، نجات مظلوم و مظلوم یابی، همه باعث تقوا و لطف و برکت خداست.
تقوا باعث می شود که خدا دید نور و فرقان و بینش به ما بدهد.
خدا به حقیقت محمد و آل محمد روح تقوا و دوری از گناه و خوف خدا، به همه ی ما مرحمت کند،
"والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته"