توبه

توبه

حاج آقای رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی موضوع عبادت و بندگی و تقوا و ایمان و اینطور واژه‌های ارزشی پیش می‌آید، فوراً ذهن ما به این سمت می‌رود که خوب یک فضای خاصی برای انجام اینها هست. یعنی کسی که می‌خواهد عبادت کند باید مسجد برود. اگر کسی می‌خواهد تقوا داشته باشد، باید حتماً در یک فضای خاصی باشد. اگر کسی می‌خواهد ایمانش را حفظ کند باید در یک ایام خاصی باشد، و غالباً شما هم دیدید اینطور بحث‌ها را شب‌های احیاء و در ماه رمضان، ایام اعتکاف، بحث توبه و عبادت و بندگی را مطرح می‌کنیم. این نگاه، نگاه نادرستی است. برای اینکه عبودیت و بندگی یک حقیقتی است که زمان‌بر و مکان‌بر نیست. بله، ممکن است در یک زمان و مکان‌هایی به دلایلی نمره‌ی عبودیت بالا باشد.

مثلاً شب قدر «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/۳) شود. مثلاً در حرم امام حسین(علیه السلام) ثواب نماز اینقدر بیشتر باشد. در مسجد الحرام ثوابش بیشتر باشد. اما بحث من روی نمادهای عبودیت نیست. اصل بنده بودن، مطیع بودن، پیرو خدا بودن، زمان‌بر و مکان‌بر نیست. نباید منحصر کرد. و آنقدر اسلام دایره‌ی عبادت را بالا دیده است که گاهی ممکن است انسان اصلاً هیچ کاری نکند و در حال عبادت باشد. من می‌خواهم این را امروز یک مقداری عرض کنم. عنوانش را هم می‌خواستم عبادت آسان بگذارم. واقعاً خیلی عبادت‌ها ممکن است بسیار ساده و آسان باشد، بعضی ثواب جمع کردن‌ها بسیار ساده و آسان باشد و ما هم راحت از کنارش عبور می‌کنیم و غفلت می‌کنیم.

قبل از آنکه آن عبادت آسان را بگویم، دو نکته عرض می‌کنم. ۱- اصلاً چرا عبادت کنیم؟ قرآن کریم دلیلش را در آیات متعددی بیان کرده است. از جمله این آیه که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» (بقره/۲۱) مردم خدا را بپرستید، «الَّذی خَلَقَکُمْ» چون شما را آفریده است. مثل اینکه به دانش‌آموزی می‌گوییم: این آقا را احترام کن، چون معلم توست. این آقا را احترام کن چون پدرت است. می‌گوید: خدا را بپرستید چون شما را آفریده است. بالاخره از عدم به وجود آورده است. نعمت داده است. ندای فطرت به شما این را می‌گوید. نیاز شما این را می‌گوید. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه‏» (فاطر/۱۵) در واقع عبادت یک اهرم است. اهرمی است که در همین دنیا انسان از آن برای رشد و تعالی کمک می‌گیرد. اینطور نیست که شما فکر کنید عبادت یک صندوقچه‌ای در قیامت است، اینها را ما در آن صندوقچه جمع می‌کنیم، روز محشر به درد ما می‌خورد. نه! قرآن کریم می‌فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه» (بقره/۴۵) در همین دنیا از نماز کمک بگیرید. از روزه کمک بگیرید. این نکته‌ی اول است.

نکته‌ی دوم که خدمت بینندگان عزیز عرض کنم این است که یکوقت یک کسی خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد. گفت: حقیقت عبودیت چیست؟ جوهره‌اش و مواد اصلی‌اش، چه کسی عبد واقعی خداست؟ امام صادق فرمود: اگر کسی سه چیز را معتقد باشد، او بنده‌ی واقعی است. این سه مورد که عرض می‌کنم تمام عبودیت‌ها در این سه مورد گنجانده شده است وجوهره‌ی همه‌ی عبودت و بندگ همین است. به عبارت علمی‌تر این همان دیدگاه نظری می‌شود. پشتوانه‌ی بحث است. نماز و روزه و اینها نمودهای عبادت است. این باوری که من الآن عرض می‌کنم، این باور در واقع اصل عبودیت و اصل بندگی است. خوب این سه مورد چیست؟ اولین مورد را فرمودند: «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکا» (بحارالانوار/ج۱/ص۲۲۴) اولین مورد این است که انسان خودش را مالک چیزی نداند. این خودش عبودیت است. لذا در قرآن هم هیچ‌جا نداریم که از مال خودتان انفاق کنید. داریم از مال خدا انفاق کنید. «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (بقره/۳) این اولین نمود است که انسان «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» بگوید. اگر این اعتقاد پیدا شد، آدم راحت انفاق می‌کند. اگر مال از دستش رفت، غصه نمی‌خورد. اگر مال به او روی آورد، بالا وپایین نمی‌پرد. صندوق‌دارهای بانک را دیده‌اید، همینطور هستند. خودشان را مالک نمی‌دانند.

دوم اینکه امام صادق فرمودند: «اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرا» انسان خودش را مدبّر و برنامه‌ریز نهایی نبیند. انسان برنامه‌ریزی کند. خوب هم هست. اما نگوید: من این کار را می‌کنم. بگوید: انشاءالله اگر خدا بخواهد.

حضرت سلیمان خیلی وضع مالی خوبی داشت. چند همسر داشت، خانه و امکانات داشت. پادشاه بود. پیغمبر بود. باد در اختیارش بود. جن در اختیارش بود. مشکل نداشت، آزاد بود و گرفتاری نداشت. همه‌ی دنیا به او روی آورده بود. آنوقت ایشان با این رویکرد یکوقتی به او گفتند: تو که بچه نداری! فرزند نداری. فرمود: کاری ندارد. بنده‌ی خدا گفت: دزد حاضر و بز حاضر! کاری ندارد. من امکانات و ثروت دارم، همسر هم که دارم. چندین فرزند شجاع و جنگجو تحویل خواهم داد تا دیگر کسی این حرف را پشت سر من نزند. سلیمان تا آخر عمر بچه‌دار نشد! خدا یک بچه به او داد، آن هم جسد بود. فلج بود. روی تخت افتاده بود. داریم این را می‌گوییم. نمی‌خواهم بگویم: اعوذ بالله سلیمان مرتکب گناه شد. نه گاهی انبیای ما ترک اولی می‌کنند ولی گناه نمی‌کنند. عرض من اینجاست که تا گفت: چنین خواهم کرد، نشد! لذا بینندگان عزیز بدانند دومین نشانه‌ی عبودیت این است که انسان بگوید: آنچه خدا بخواهد.

یک آقایی چند روز قبل پیش من آمد، گفت: حاج آقا، بچه‌ی اول من دختر بوده است. خانم من دومی را هم باردار است. ما مرتب دعا می‌کنیم که خدایا پسر شود. این خلاف رضای الهی نباشد. گفتم: نه! بگویید: خدایا پسر دوست داریم، ولی آنچه تو می‌پسندی. این مهم است. خواست خدا مقدم باشد. دومین عبودیت این است که خواست خدا را مقدم بدانیم.

سوم که شاه بیتش است. «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ» در زندگی همه اشتغال داریم. جنابعالی و من از صبح تا شب که می‌آییم هرکسی به یک نحوی مشغول است. کارهایی هم انجام می‌دهیم، فرمود: عبودیت این است که آن کارهایی که انجام می‌دهیم، نهی خدا روی آن نباشد. امر خدا روی آن باشد یا لااقل به تعبیر بنده مباح باشد. این حرف‌هایی که امروز می‌زنم، نهی خدا رویش نباشد. اگر غیبت باشد، نهی خدا روی آن است. اگر دروغ باشد نهی می‌شود. تجسس اگر باشد، سوءظن اگر باشد، فحش اگر باشد، این حقیقت عبودیت می‌شود. انسان خودش را مالک نداند. خودش را برنامه‌ریز نهایی نداند و بگوید: آنچه خدا می‌خواهد. و سوم اینکه کارهایی که انجام می‌دهد مورد نهی الهی نباشد. این دو نکته‌ای بود که در رابطه با عبادت بود.

اما می‌خواهم عبادت را یک دسته‌بندی کنم. ما ۱- عبادت جسمی دارم. یعنی برای گوش است، چشم است، دست است، پا است. ۲- عبادت قلبی دارم. یعنی کارهایی در قلب ما باشد این عبادت است. ۳- عبادت فکری داریم. ۴-عبادت اقتصادی داریم. ۵- عبادت اجتماعی داریم. ۶- عبادت سلبی داریم. یعنی هیچ کاری انجام نمی‌دهی و عبادت می‌کنی.

۱- عبادت جسمی؛ این جسم، غیر از نماز را می‌گویم. اینکه جای خود است. مثال می‌زنم، اگر به قرآن نگاه کردی عبادت است. کار سختی نیست. آقا در مسجد نشستم دارند قرآن می‌خوانند، من اصلاً سواد ندارم. یا حال خواندن را ندارم. همینطور به قرآن نگاه می‌کنم. نگاه به قرآن عبادت است. ایام نوروز و عید است، به پدر و مادرت سر می‌زنی. همینطور به پدرت نگاه می‌کنی، این عبادت است. این خرج ندارد، آسان است. نگاه به عالم می‌کنی، این عبادت است. «وَ النَّظَرُ إِلَى الْأَخ‏» (بحارالانوار/ج۳۸/ص۱۹۶) نگاه کردن به برادر دینی، افراد مؤمن در جامعه به خاطر خدا، این عبادت است. پس عبادت جسم را مثال زدیم. عبادت چشم است.

بنده منبر رفتم. جنابعالی دارید حدیث می‌خوانید، یک نفر دارد نصیحت می‌کند. یک شعر پر محتوا را می‌خواند. ما گوش می‌دهیم. استماع موعظه عبادت است. هزینه هم ندارد. شما در ماشین می‌روید، ترافیک‌های تهران هم طولانی است. رادیو قرآن را باز کردی، قرآن گوش می‌دهی. این عبادت است. عبادت گوش است. اگر او می‌خواند و شما هم بگویی، این عبادت زبان می‌شود. «لا اله الا الله»، «سبحان الله»!

روایتی در بحار داریم که یهودی‌ها و منافقین در ذهن مسلمان‌ها شبهه ایجاد می‌کردند، مسلمان‌ها به هم می‌ریختند.الآن هم بعضی گرفتار این مسأله هستند. پای اینترنت می‌نشیند. یا شبکه‌ی ماهواره را می‌زند. با یک شبهه‌ای ذهنش بر هم می‌ریزد. خدمت رسول خدا آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما با شبهاتمان چه کنیم؟ می‌دانیم حرف ما درست نیست، ولی ذهنمان را مشغول کرده است. شبهه اینطور است که اگر شما عسل می‌خوری، کسی بگوید: عسل تلخ است، احساس تلخی می‌کنی. حضرت فرمود: یک چیزی به شما یاد بدهم که شبهات اذیت‌تان نکند. گفتند: بله یا رسول الله! فرمود: «الصَّلَاهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِه‏»(بحارالانوار/ج۴۵/ص۲۰۶) صلوات بر محمد و آل محمد. شما پشت فرمان می‌توانید عبادت کنید، چون موعظه گوش می‌دهی، عبادت است. به پدر و مادر نگاه می‌کنی، عبادت است. صلوات می‌فرستی، عبادت است. شب زیر آسمان می‌ایستی و به ستاره‌ها نگاه می‌کنی و می‌گویی: خدایا چه خلقتی داری؟ به زبان فارسی می‌گویی. اگر عربی بلد بودی، می‌گویی: «إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهار» (بقره/۱۶۴) اینها همه مصادیق عبادت می‌شود.

یک مورد دیگر هم در عبادت جسمی بگویم که بینندگان ببینند گاهی کار چقدر آسان است. رسول خدا فرمود: «علی اخبرکم بایسر العباده» بگویم: آسان‌ترین عبادت چیست؟ «و اهونها علی البدن» خیلی برای بدن راحت است. فرمود: «السَّمْتِ وَ حَسَنَ الْخُلُق‏» سکوت و خوش اخلاقی! سکوت عبادت است. خوش اخلاقی عبادت است.این روایت در محجه البیضاء است. پس یکی از اقسام عبادت، عبادت جسمی شد.

دست یک نفر را می‌گیری و به آن طرف خیابان می‌بری. امام سجاد در کوچه‌های مدینه می‌رفت، سوار اسب بود. عده‌ای هم پشت سر او بودند، یک کلوخی وسط کوچه بود. پیاده شد، کلوخ را برداشت و یک طرف انداخت. آقا فرمود: این عبادت است. یک پوست موزی جلوی راه بچه‌ها در کوچه است، برمی‌داری. پس عبادت جسمی چشم دارد. گوش دارد، زبان دارد و همینطور که مثال زدم.

قسم دوم عبادت، عبادت قلب است. قلب هم عبادت دارد. در روایت داریم، محبت اهلبیت در هر قلبی باشد، عبادت است. من امام حسین را دوست دارم. من اصلاً نتوانسته‌ام مشهد و کربلا بروم، اما امام حسین و امام رضا را دوست دارم. این خودش یکی از عبادت‌های بسیار مهم است. من از دشمنان اهلبیت بدم می‌آید. من می‌شنوم مثلاً در فلان منطقه‌ی دنیا دارند مسلمان‌ها را قتل عام می‌کنند، ناراحت می‌شوم. من می‌شنوم که یک جایی که مسلمان را سر بریدند. به خانه‌اش حمله کردند. ناراحت می‌شوم یعنی احساس انزجار می‌کنم از کسی که آن کار را کرده است. این هم تولی و تبری است. پس عبادت قلبی هم داریم.

عبادت فکری؛ ما در فکر هم عبادت داریم؟ بله! حسن ظن به مردم عبادت است. تا کسی خانه خرید، نگویی: از کجا آورد؟ تا کسی تصادف کرد، حتماً یک گناهی کرده بود، تصادف کرد. تا ورشکست شد، حتماً مال مردم را بالا کشیده است. نه! حسن ظن به مردم، عبادت می‌شود. نقطه‌ی مقابلش «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏» (حجرات/۱۲)

تفکر؛ جنابعالی یک گوشه‌ای نشستی، عصر جمعه است، هیچ کاری هم نمی‌کنی. ما الآن چهل سالمان است.چند گناه کردیم؟ چقدر عبادت کردیم؟ چقدر توشه اندوختیم؟ پشت سر چه کسانی صحبت کردیم؟ من در حالات یکی از فرماندهان شهید که ما مدیون همه‌ی این شهدا هستیم، خواندم ایشان یک برگه‌ای درست کرده بود، به زیردستانش داد. ایشان فرمانده بود. بالای این برگه نوشته بود: «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» یعنی خودتان را محاسبه کنید، قبل از آنکه دیگران شما را محاسبه کنند. سی چهل مورد گزینه نوشته بود. مثلاً غیبت، دروغ، قضا شدن نماز صبح، نگاه به نامحرم، می‌گفت: اینها خصوصی است، به کسی نشان ندهید. افشای گناه حرام است. پیش خودتان نگه دارید، تا یک دروغ گفتید، یک علامت بزنید. تا یک روز صبح نمازتان قضا شد، علامت بزنید. عصر جمعه که می‌شود، این برگه را باز کنید و بشمارید. دو تا دروغ، سه تا غیبت، دو تا نگاه به نامحرم، قضا شدن نماز صبح، در مجموع ۱۵ گناه می‌شود. در یک هفته من ۱۵ گناه کردم. آنوقت خودتان را محاسبه کنید. استغفار کنید، هفته‌ی دیگر بگویید: خدایا انشاءالله کنار می‌گذاریم. ممکن است هفته‌ی دیگر که باز می‌کنیم، ممکن است ۱۸ تا شده باشد، ممکن است ۱۲ تا شده باشد. اگر ۱۲ تا شده باشد، آدم خوبی هستی. پس تفکر و اندیشه هم عبادت است.

مورد چهارم، عبادت اجتماعی است. عبادت اجتماعی را کلی و برای همیشه‌ی سال عرض می‌کنم. روایتش را هم اینجا نوشتم. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» مهم‌ترین اعمال نزد خدا که عبادت است، «إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» (کافی/ج۲/ص۱۸۹) شما مسلمانی را شاد کنید. خوشحال کنید. «وَ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ» (وسایل‌الشیعه/ج۱۶/ص۳۴۹) خدا به چیزی بهتر از شاد کردن مؤمنین عبادت نشده است. البته ادخال السرور با لغو و لهو و دست انداختن و تمسخر فرق می‌کند. ادخال السرور این است که شما به کسی که جهیزیه می‌خواهد، مشکل مالی دارد، اقتصادی دارد، کمک کنی. یا نه شما می روی به خانه‌ی پسرعمویت که تازه ازدواج کرده است، یک سری می‌زنی و یک کادویی می‌بری. چقدر خوشحال می‌شوند! این ادخال السرور است. صله‌ی رحم، ادخال السرور است. احوال هم را پرسیدند، در جشن‌ها همدیگر را دعوت کردند. پس این عبادت، عبادت اجتماعی است. یک بخشی از عبادت اجتماعی امر به معروف است، نهی از منکر است. یک بخشی مشورت کردن است. مشورت دادن به دیگران است. این هم عبادت اجتماعی است.

مورد پنجم عبادت مالی است. همان زکات و صدقه و کمک به مردم و رفع نیاز از مردم است که در روایات ما روی این تأکید شده است.

اما مورد ششم که عبادت سلبی است. گاهی هیچ کاری نمی‌کنیم و این عبادت می‌شود. نمونه‌هایی فراوانی هم در منابع روایی ما دارد، من یک موردش را با یک داستان خدمت شما عرض می‌کنم. شخصی خدمت امام باقر(علیه السلام) آمد. گفت: یابن رسول الله من یک آدم کم عملی هستم. زیاد نماز بخوان و زیاد روزه بگیر، نیستم. واجبات را انجام می‌دهم. ولی دو ویژگی دارم. یکی عفت شکم است، یکی عفت قوای جنسی است. یعنی حرام نمی‌خورم، از راه حرام هم غرایزم را ارضاء نمی‌کنم. آیا این کار من عبادت است؟ آقا فرمود: این بالاترین عبادت است. «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» (کافی/ج۲/ص۷۹) قرآن به جوانان می‌فرماید: اولاً ازدواج کنید. خدا به جوان‌ها نمی‌گوید ازدواج کنید. به مردم می‌گوید: جوان‌ها را زن بدهید. دخترها را شوهر بدهید. این وظیفه‌ی اجتماعی است. «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُم‏ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ» ایامی جمع اَیّم است. اَیّم آدم بدون زن است. بدون شوهر است. «وَ أَنْکِحُوا» مردم، شما بی‌زن‌ها و بی‌شوهرها را همسر بدهید. بعد می‌فرماید: اگر به هر دلیلی زن پیدا نکردید، مجوز گناه است، مجوز حرام است، خیلی‌ها این را می‌پرسند. آقا من سی سال سن دارم، ازدواج نکردم. آیا این مجوز می‌شود که همسر پیدا نمی‌شود، کسی خواستگاری من نمی‌آید، یک آقا پسر زن پیدا نمی‌کند، مرتکب حرام شود؟ نه،قرآن می فرماید: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحا» (نور/۳۳) آنهایی که همسر پبدا نمی‌کنند، باید عفت بورزند. لذا نگاه یک جوان به نامحرم می‌افتد، چشمش را پایین می‌اندازد.کاری هم نکرده است. فقط سرش را پایین انداخت، این عبادت می‌شود. در جلسه‌ای غیبت می‌شود، بلند می‌شود. آقا خداحافظ! طوری که ناراحت هم نشوند و به هم بریزد. یک تذکری هم می‌دهد و بلند می‌شود. همین قدر که بلند می‌شود، این عبادت است. ترک گناه خود عبادت است. پس ملاحظه فرمودید، دایره‌ی عبادت در اسلام خیلی گسترده است.

این نکته را برای دانشجو‌ها، طلبه‌ها و کسانی که دنبال کسب علم می‌روند، می‌گویم. «من خرج یطلب بابا من العلم» کسی از خانه‌اش بیرون برود و یک مسأله‌ی علمی یاد بگیرد. حالا ممکن است دانشجو باشد، طلبه باشد یا نه، یک آقایی الآن راه می‌افتد در خانه‌ی مرجع تقلید برود. دفتر آقا برود. در مسجد نزد امام جماعت، یک شبهه و یک سؤالی را بپرسد. «من خرج یطلب بابا من العلم» بیرون از خانه می‌رود یک چیزی را یاد بگیرد. امشب مسجد برویم ببینیم آقا چه می‌گوید؟ چه نصیحتی دارد؟ امام فرمود: اگر کسی «کان عمله کعباده أربعین عاما« (منیه المرید/ص۱۰۱) عمل او مثل عبادت چهل سال است. برود یک مطلبی را یاد بگیرد. پس خود طلب علم، کسب علم یکی از مصادیق عبادت و بندگی خداست.

من اخیراً داشتم مفاتیح را نگاه می‌کردم. در حاشیه‌ی مفاتیح فکر می‌کنم صفحه‌ی ۲۱۷، ۲۱۸ بود. دیدم یک روایتی از معصوم است که مرحوم شیخ عباس در حاشیه آورده است، از شیخ طوسی هم نقل می‌کند. اگر کسی صبح به صبح بگوید: «سبحان ربی العظیم و بحمده» عبادت چند سال را خدا برای او می‌نویسد. واقعاً بهانه گذاشته‌اند. یکوقت‌هایی انسان توفیق همین‌ها را هم ندارد. به شما می‌گوید: سه «قل هو الله» بخوان، ثواب یک ختم قرآن است. می‌گوید: با وضو بخواب، تا صبح در حال عبادت هستی. چون در آستانه‌ی جمعه هستیم این جمله را عرض می‌کنم. «أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۱۲۵) همین قدر که شما صبحت را با امام زمان آغاز کنی. صدقه‌ای به نام او بدهی. دعایی کنی.

اینطور نیست که ما در اسلام عبادت را محدود به مسجد کنیم، یا محراب کنیم، یا در حرم و شب و بیست و یکم ببندیم. نه! ممکن است بعضی ادیان اینطور باشند. بگوید: یک شنبه کلیسا می‌روم. ولی اسلام دایره‌ی عبادت و بندگی را به حدی وسیع دیده است که شما در خوابیدن هم می توانی عبادت کنی. با وضو می‌خوابی، عبادت است. در نگاهت می‌توانی عبادت کنی. در سخنت، در گوش کردنت، در سکوتت، در ترکت، در خوابت، ولذا این دایره خیلی گسترده است. اینها دائم الذکر هستند. کسانی که همواره به یاد خدا هستند. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه‏» (نور/۳۷) چطور می‌شود بیع و تجارت مانع ذکر نشود؟ دارد کاسبی می‌کند. همین‌قدر که دروغ نمی‌گوید. انصاف را رعایت بکند، مگر نداریم «التاجر الصدوق یحشر مع الشهداء» کاسبی که راست می‌گوید، با شهید محشور می‌شود.

الآن ایام مسافرت است. کسی برای عبرت سفر می‌رود. برای انرژی گرفتن برای کار سفر می‌رود. برای سر زدن به فامیل سفر می‌رود. همه‌ی اینها عبادت می‌شود. ما این انگیزه را باید در خودمان ایجاد کنیم و با این نگاه انشاءالله وارد زندگی شویم.

آقای شریعتی: ما از فرمایشات شما سیر نمی‌شویم. دعا می‌کنم که انشاءالله توفیق حضور دائمی جناب آقای دکتر رفیعی در برنامه‌ی سمت خدا محیا شود و ما در خدمت ایشان باشیم. خیلی روز خوبی بود در خدمت شما بودیم. دوستان می‌توانند مباحث جناب آقای دکتر رفیعی را هفته‌ی آینده هم دنبال کنند، من متذکر می‌شویم که قرار روزانه‌ی امروز ما تلاوت صفحه‌ی ۴۲ قران کریم خواهد بود. دعای بفرمایید و همه‌ی ما آمین بگوییم.

حاج آقای رفیعی: انشاءالله خداوند تبارک و تعالی در ظهور آقا و مولای ما حجت‌ بن الحسن تعجیل بفرماید و انشاءالله همه‌ی ما را در رکاب آن بزرگوار، جز سربازان و محبین و مستشهدین در مقابل آن حضرت قرار بدهد.

آقای شریعتی: انشاءالله. چقدر خوب است که ثواب تلاوت آیات را به روح اموات و درگذشتگان هدیه کنیم. آنهایی که دستشان از این دنیا کوتاه است و بر گردن ما حق دارند. بهترین‌ها را برای همه‌ی شما آرزو می‌کنم.

والحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

صفحه‌ی ۴۲ قرآن کریم:

«* تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کلََّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ ءَاتَیْنَا عِیسىَ ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ لَاکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ وَ مِنهُْم مَّن کَفَرَ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ(۲۵۳) یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتىِ‏َ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیهِ وَ لَا خُلَّهٌ وَ لَا شَفَاعَهٌ وَ الْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ(۲۵۴) اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِى یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَینْ‏َ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشىَ‏ْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَا یَُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلىِ‏ُّ الْعَظِیمُ(۲۵۵) لَا إِکْرَاهَ فىِ الدِّینِ قَد تَّبَینَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىّ‏ِ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى‏ لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمَِیعٌ عَلِیمٌ(۲۵۶)»

ترجمه آیات:

«بعضى از این پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم. خدا با بعضى سخن گفت و بعضى را به درجاتى برافراشت. و به عیسى بن مریم معجزه‏ها دادیم و او را به روح القدس یارى کردیم. و اگر خدا مى خواست، مردمى که بعد از آنها بودند، پس از آنکه حجتها بر آنان آشکار شده بود، با یکدیگر قتال نمى‏کردند. ولى آنان اختلاف کردند: پاره‏اى مؤمن بودند و پاره‏اى کافر شدند. و اگر خدا مى‏خواست با هم قتال نمى‏کردند، ولى خدا هر چه خواهد مى‏کند. (۲۵۳) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، پیش از آنکه آن روز فرا رسد، که نه در آن خرید و فروشى باشد و نه دوستى و شفاعتى، از آنچه به شما روزى داده‏ایم انفاق کنید. و کافران خود ستمکارانند. (۲۵۴) اللَّه خدایى است که هیچ خدایى جز او نیست. زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را فرا مى‏گیرد و نه خواب سنگین. از آنِ اوست هر چه در آسمانها و زمین است. چه کسى جز به اذن او، در نزد او شفاعت کند؟ آنچه را که پیش رو و آنچه را که پشت سرشان است مى‏داند و به علم او جز آنچه خود خواهد، احاطه نتوانند یافت. کرسى او آسمانها و زمین را در بر دارد. نگهدارى آنها، بر او دشوار نیست. او بلندپایه و بزرگ است. (۲۵۵) در دین هیچ اجبارى نیست. هدایت از گمراهى مشخص شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداى ایمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست.

پر بازدیدترین ها

No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان تکبر و خود بزرگ بینی

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان تکبر و خود بزرگ بینی در رابطه با موضوع عقائد در این قسمت قرار دارد.
Powered by TayaCMS