امشب برويم در خانه نازدانه ابا عبد الله حضرت رقيه بنت الحسين عليهم الصلاة و السلام كه خيلي پيش خدا عزيز است و باب الحوائجي اش هم فوق العاده است كتاب ها پر است از افرادي كه توسل پيدا كردند به اين بانوي بزرگوار و گره هايشان باز شد حدود چهل پنجاه روز قبل خدا توفيق مرحمت كرد رفتيم سوريه مسئول بعثه مقام معظم رهبري داستان هاي عجيبي نقل مي كرد گفت: چون من سال دوازده ماه اينجا هستم نمونه هايي كه مي گفت: من به چشم خودم ديدم در همين حرم در همين خرابه شام معجزه هاي عجيب از اين دختر سه چهار ساله انجام شده گفت: چند وقت قبل آمدم در حرم ديدم صداي گريه ولوله فرياد از مردم بلند است اصلاًَ آنجا اشاره به روضه مي كنيم مردم منقلب مي شوند اصلاً آن زمين يك زمين خاصي است؛ يعني اين زمين يك زميني است كه اهل بيت آنجا بودند قدرش را بدانيد آنهايي كه نرفتند بروند آنهايي هم كه مي روند قدر بدانند؛ چون اين زمين امام سجاد آمده امام باقر آمده حضرت زينب اينجا خرابه نشين بوده اهل بيت آمدند گريه كردند از همه مهمتر سر بريده آقا ابا عبد الله را اينجا آوردند. اين اصلاً زمين عجيبي است. مي گفت: آمدم در حرم حضرت رقيه عليها سلام ديدم كه آقا ولوله است فرياد ناله بلند مي شود. گفتم: چه خبر است؛ گفتند: يك خانمي بوده چندين سال ناراحتي حنجره گرفته بوده لال شده بوده اول زبان داشته اما بیماری به تارهاي صوتي و حنجره سرایت کرده به مريضي مبتلا شده بود لال شده بود چندين سال شوهر داشت چهار تا بچه داشت حرف نمي توانست بزند.

اين نعمت زبان چه نعمت خوبي است با اين زبان نماز مي خواني دعا مي خواني قرآن مي خواني ذكر مي گويي انشاءالله دروغ تهمت غيبت را نمي كنيم. با اين زبان آدمي كه لال است من گاهي غصه شان را مي خورم مي ايستد نماز در دلش بايد بگذراند لا اله الا الله نمي تواند بگويد الله اكبر نمي تواند بگويد حمد و سوره نمي تواند بخواند ركوع سجده يا علي نمي تواند بگويد يا حسين نمي تواند بگوید ، گفت من ديدم ولوله افتاده گفتم چه خبر است گفتند: حاج آقا يك خانمي لال بود چندين سال همسفرهايش هم مي دانند گفت آمد كنار آوردنش كنار حرم حضرت رقيه عليها سلام بعد كه زبانش باز شده بود خودش گفته بود يك دفعه ديدند زبانش باز شد كه ولوله افتاد گفت من كه حرف نمي توانستم بزنم ديدم همه مي گويند يا حسين يا علي يا زهرا در دلم با زبان دلم با حضرت رقيه صحبت كردم گفتم بي بي جان شما دختر نازدانه هستي مظلوم شهيد شدي از فراق پدر جان دادي پيش خدا خيلي عزيزي من نمي گويم زبانم را باز كن چهار تا اولاد دارم بچه هايم را صدا بزنم ولي خيلي دوست دارد بابايت حسين را صدا بزنم خيلي دوست دارم جدت علي را صدا بزنم خيلي دوست دارم مادرت فاطمه زهرا را صدا بزنم من نمي خواهم زبانم را باز كني بچه هايم شوهرم مادرم خواهرم را صدا بزنم گفت البته اينها را به زبان دل مي گفتم گريه مي كردم سيم من وصل شد يك وقت ديدم زبان من باز شده به بركت اين بانو حالا مي توانم حرف بزنم يا علي بگويم يا زهرا بگويم جان عالمي به قربان اين نازدانه دختر سه ساله چه گذشت به اين دختر چه دختري كدام دختر طاقت دارد سر بريده پدر را بياورند برايش يك وقت ديدند اين نازدانه با اين دستهاي كوچكش سر بريده پدر را به سينه چسباند صدا زد بابا جان به من بگو كدام ظالمي رگهاي گردنت را بريد كدام ظالمي محاسنت را با خون سرت خضاب كرد كدام ظالمي من را در بچگي يتيمم كرد بلبل حسين روضه مي خواند خرابه پر از ناله و فرياد شده اما يك وقت ببينند ديگر بلبل حسين آرام شد سر يك طرف بي بي رقيه يك طرف وقتي آمدند نزديك ديدند از فراق بابا جان داده .

«لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم الا لعنة الله علي القوم الظالمين اللهم انا نسئلك و ندعوك بمولانا الحسين يا الله يا الله يا الله اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

خدايا! به حق ابا عبد الحسين گناهان ما را ببخش و بيامرز در ظهور آقا امام زمانمان تعجيل بفرما همه ما را از شيعيان خالصش قرار بده در دنيا و آخرت ما را آني از قرآن و اهل بيت جدا مگردان رهبر ما مملكت ما جوانهاي ما در پناه امام زمان حفظ فرما مرضاي اسلام لباس عافيت بپوشان اعمال ناقابل ما به فضل و كرمت قبول بگردان اموات گذشتگان شهدا امام راحل اموات و شهداي اين جمع با انبياء و اوليائت محشور بگردان و عجل في فرج مولانا صاحب الزمان صلوات.

حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد