اسامی معصومین علیه السلام:پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امیرالمؤمنین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام، امام صادق علیه السلام، امام رضا علیه السلام
سخنران استاد میرباقری
موضوع بحثمان فرهنگ انتظار و فرهنگ عاشورا است و رسالتي كه از ناحيه اين دو موضوع بر دوش شيعيان قرار مي گيرد. در این مجال درباره اصول و بنيان هاي اعتقادي انتظار و صفات انسان منتظر هم سخن خواهیم گفت.
انسان منتظر با اعتقاد به خداي متعال و اراده حكيمانه او به غلبه حق بر باطل و تحقق هدفی بلند می اندیشد. انسان منتظر كسي است كه اين اعتقاد و ايمان او را به دلدادگي به آن هدف بلند و تحقق كلمه توحيد و ظهور ولايت ولي الله در همه عالم دل خوش می دارد. انسان اميدوار پا در راه مي گذارد و وارد ميدان عمل مي شود.
بنابراين یکی از ارکان انتظار، اقدام است. انسان منتظر در هر كجاي تاريخ كه ايستاده باشد براي تحقق دولت كريمه و تحقق كلمه توحيد می کوشد. به هر میزان که انتظار در روح انسان قوت پيدا کند، وجودش را بیشتر وقف هدف مي نماید. در برخی روایات درباره انسان منتظر می خوانیم: الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ ؛[1] منتظر کسی است كه خودش را بر ما حبس كرده. بنابراين، انساني كه با تمام وجود هر كجاي تاريخ كه ايستاده خودش را براي تحقق آن اهداف بلند وقف مي كند و اميدوارانه در مسير آن هدف قدم برمي دارد، منتظر است.
انسان منتظر معتقد است كه رسيدن به جامعه موعود و تحقق آن دولت كريمه، به سرمايه گذاري فراوان نياز دارد؛ یعنی بدون ابتلائات، امكان دستيابي به آن فضيلت ها وجود ندارد. اين مطلب را قرآن كريم به شکل های گوناگون بیان می کند:
وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَ ْءٍ مِّنَ الخوفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ اولئك أُوْلَئكَ عَلَيهْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [2]
خداي متعال در اين آيه به ابتلائاتي مانند سرمايه، جان، آبرو، ثمره عمر انسان، امنيت، گرسنگي، ترس و فداكاري در راه خدا اشاره می کند و می فرماید :شما را با اين امور امتحان مي كنيم. سپس خداوند از کسانی سخن می گوید که در هنگام این بلاها ایستادگی می کنند؛ به آنهايي كه صبر مي كنند بشارت بدهيد. اين بشارت چيست؟ پروردگار سه بشارت می دهد: يكي صلوات الهي است؛ دوم رحمت الهي است و سوم هدايتي است كه در پی اين صلوات و رحمت مي آيد. اين سه بركتي است كه خداي متعال به صابران وعده داده است. حال این صابران چه ویژگی هایی دارند؟ وقتي مصيبت ها را برايشان مقدر كرديم، مي گويند ما از خداييم و به سوي خدا هم بازمي گرديم.
پس بلا مي تواند نردبان سلوك انسان باشد، به شرط اينكه انسان صبر کند. وقتی انسان همه چیز را در راه خدا بدهد، رشد مي کند؛ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ؛ [3] آدمي كه در راه خدا كار مي كند، خودش مثل دانه گندم شكوفا مي شود نه عملش. به تعبيری ديگر: كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ؛[4] باغستاني هستند كه در سرزمينی حاصل خيز و در يك سرزمين باران گير قرار گرفته اند و شكوفا مي شوند.
فلسفه نعمت ها در اين دنيا اين است كه انسان آن ها را در راه خدا مصرف كند. اگر چنین باشد موجب رشد، شکوفایی و كمال خود انسان مي شود و حجاب بين انسان و حضرت حق بر داشته خواهد شد. جان انسان متوجه حضرت حق مي شود و جاني كه متوجه خدا شود، شكوفا خواهد شد. انسان بايد این گونه از مرز نفس عبور كند.
در روايت می خوانیم که اگر كسي این نعمت ها را در راه خدا نداد، خدا از او مي گيرد؛ چون وقتی انسان داشته اش را در راه خدا نثار نکند، این نعمت ها بت او خواهند شد و با خودشان انسان را هم نابود مي كنند. اگر خودمان حاضر نشديم اين بت ها را بشکنیم و از نفسمان عبور كنيم، خداي متعال اين بت ها را می شکند. وقتی هم شکست، ما باید صابر باشیم؛ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.[5]
مصيبت يعني چيزي كه هدف گيري شده و تصادفي نيست. خداوند چرا نعمت را از ما می گیرد؟ چرا به ابراهیم خلیل می فرماید: فرزندت را که در سن پيري به تو داديم با دست خودت قرباني كن. انسان بايد از اين مرز عبور كند؛ وَفَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ [6] پس باید به گونه ای عمل کنیم که اراده ما، مجرای رحمت خدا بشود. بايد بدانیم همه چيز از خداست؛ هم دارايي هايمان از خداست و هم اليه راجعون غايت اوست.
ما بايد خودمان و دارايي هايمان را در راه او فعال كنيم. اگر مومن در زمان در اختیار داشتن نعمت ،حضرت حق را ندید و إنا لله و الیه راجعون را نفهمید، هنگام از دست دادن نعمت باید این را بفهمد. اگر در این هنگام به این حقیقت پی برد باید بر بلا صبر کند. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [7] پس بر اساس اين نگاه، انسان برای رسیدن باید از معبر بلا عبور كند و بدون عبور از معبر بلا، وصال ممكن نيست.
باید گفت انواع بلا هم متفاوت است. گاهي بلا، بلای عقوبت است که متوجه مومنین می شود. گاهي بلا برای پاک کردن خطاهاست. در روايات می خوانیم مومن وقتي به بيماري مبتلا مي شود، بسیاری از گناهان او پاک خواهد شد و ثواب های بسیاری برايش مي نويسند. یعنی خداي متعال با بلا، رشته اتصال انسان را به جهنم قطع مي كند. این یک ویژگی بلاست. درباره چهارده معصوم از این ابتلائات دیده شده است، ولی به گناه نمی انجامید، بلکه ترک اولی بود. ترک اولی از سوی یک پیامبر او را به زندانی شدن در شکم ماهی مبتلا می کند تا پاک شود. نقش بلا در تطهیر، نقشی یگانه است و هيچ چيز ديگري جاي آن را پر نمي كند. بلاي چهارده معصوم بلايي است كه فقط برای ترفيع درجه است. در كافي شريف به این موضوع اشاره می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود: هرچه به شما مي رسد از ناحیه خود شماست. سپس به اين آيه قرآن تمسك كردند: وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ ؛[8] هر گرفتاري به شما مي رسد، دست آورد خود شماست. البته خداي متعال بسياري از خطاهاي شما را پاك مي كند. پرسیدند: پس جريان سيدالشهدا علیه السلام چيست؟ آیا فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ است؟ یعنی ترك اولايي از ايشان سر زده بود كه حادثه عاشورا و آن بلاي عظيم پيش آمد؟ حضرت فرمود: ايشان را با خودتان مقايسه نكنيد. این بلا از نوع ترفيع درجه است.
گاهي اوليايي هستند كه ظرفيت بلايشان به حدي بالاست که يك عالم با اين بلا به خدا مي رسند . بلاي معصومين و انبيا این گونه است. گاهي صبر يك پيغمبر، يك امت را نجات مي داد و حتي گاهي باري كه يك پيامبر به تنهايي بر دوش مي كشيد، بلا را از يك امت برمي داشت؛ يعني اگر بنا بود اين امت با بلا پاك بشوند، همه آنها بايد گرفتار مي شدند.
در روايتی آمده که گاهي صبر يك آدم، مانند یوسف صدیق صلی الله علیه وآله وسلم موجب نجات يك امت مي شود. يوسف صبر كرد و از كودكي فراق را تحمل نمود. عريان در چاه افتاد و به عنوان برده به فروش رسيد. آن امتحان عظيم الهي را از سر گذراند و بعد حاضر شد براي پاك ماندن، متهم بشود و به زندان برود. ولی صبر یوسف صلی الله علیه وآله وسلم ، همه مردم مصر و شام و آن منطقه را از گرسنگي و قحطي و مهمتر از كفر و ارتداد نجات داد. اگر بنا بود اين بلا بر خودشان وارد شود، معلوم نبود چه اتفاقی می افتاد.
در واقعه عاشورا آنقدر بلا عظيم است كه براي چهارده معصوم و انبیای اولوالعزم ترفیع درجه آورده است. حتی همه مومنين امم هم از این ترفيع درجه بهره برده اند و کفاره گناهانشان شده است. به همین سبب است که می گویند گريه بر سيدالشهدا علیه السلام ذنوب را پاك مي كند؛ چون اساس عبادت تولي و تبري است: هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ.[9]
اگر انسان براي سيدالشهدا علیه السلام گريه مي كند اين اشک علامت تعلق روحي به ولي خدا و غصه دار بودن از رنج او است و به گونه ای اعتراض نسبت به دستگاه ابليس خواهد بود. وگرنه آنها که به وجود مقدس سيدالشهدا تعلق خاطر ندارند آن روز را جشن گرفتند: هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[10]
در روایت آمده وقتي ابراهيم خليل به خدا گفت: چرا من موفق نشدم فرزندم را در راه تو سر ببرم و به ثواب اعظم مصائب برسم، خداي متعال چند سوال از حضرت ابراهيم خليل پرسید. فرمود: خودت را بيشتر دوست داري يا پيامبر آخرالزمان را؟ پاسخ داد: پيامبر آخر الزمان را. فرزند او را يا فرزند خودت، اسماعيل را؟ گفت: اين فرزند را بيشتر از فرزند خودم دوست دارم. سپس خداي متعال فرمود: اعظم مصیبت ها از آن نبی اکرم است. وقتی حضرت امام حسین علیه السلام به دنیا آمد پیامبر فرمود: به او شیر ندهید تا من بیایم و مدتی با انگشت سبابه حضرت تغذيه شد و سپس فرمود: به خاطر همين، شهادت نصيبش مي شود. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از روز اول، امام حسین علیه السلام را برای این شهادت آماده کردند. وقتي نام او را مي بردند گريه مي كردند. کسی جز حضرت ظرفيت تحمل اين بلا را ندارد.
به ابراهیم خلیل گفتند: تو نمی توانی پدر سيدالشهدا باشي، مگر با واسطه. سپس براي ایشان روضه سيدالشهدا را خواندند و گفتند: اگر مي خواهي به ثواب اعظم مصائب برسي، بايد اين مصيبت را تصور كني. سپس خدا مي فرمايد: وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ.[11] اگر حضرت ابراهيم خليل، فرزند خودش را در منا سر مي بريد، به اندازه ابتلائش به مصيبت سيدالشهدا قرب پيدا نمي كرد.
پس هر كسي در ظرف خودش، اگر بخواهد به اعظم ثواب مصائب برسد، بايد مصيبت سيدالشهدا را درك كند؛ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا أَعْطَى مُصَاباً بِمُصِيبَةٍ.[12] احدي جز آن وجود مقدس، ظرف تام اين بلا نيست. اين بلا فقط براي ايشان رقم زده شده است.
در روایات می خوانیم که بلايي كه به معصومين رسيده، همان بلاي نبي اكرم است كه در میان اهل بيت تقسيم شده است. مثلاً گاهي بلايي كه براي فرزند پيش مي آيد، بلاي مادر است. مثلا اگر بخواهند مادر یا پدر را رشد بدهند، فرزند را بيمار مي كنند. گاهی خود فرزند بیمار متوجه نیست، ولي مادر مبتلاست و در حال رشد است.
گاهی موضوع از اين هم بالاتر است؛ يعني بلايي براي پدر است، ولي فرزند هم نقش دارد. پس او با اختیار می پذیرد؛ مانند ماجراي اسماعيل ذبيح الله: إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ.[13] مصيبتي كه براي معصومين علیه السلام پيش آمده، در اصل بلاي نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم است؛ يعني بی حرمتی به صديقه طاهره سلام الله علیها، غربت امير المومنين علیه السلام، مصيبت عاشورا، غربت امام رضا علیه السلام، همه مصیبت های حضرتند.
هيچ معصومي نيست كه با عاشورا مقرب نشده باشد. اعظم درجات رشد با بلاي سيدالشهدا علیه السلام به دست می آید. در روايت آمده که خدا به وسيله جبرئيل روضه سيدالشهدا را براي انبيا مي خوانده. جناب موسي كليم و دیگر پیامبران را به کربلا آوردند؛ چرا؟ زیرا در سلوک آنها مؤثر بوده است. از جمله مطالبي كه خضر نبی صلی الله علیه وآله وسلم - آن معلم الهي - برای حضرت موسی بیان کرده، مصیبت سیدالشهداء علیه السلام است.
این بلای عظیم سیدالشهدا محور قرب همه عالم به سمت خداست بوده است. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [14] بلايي كه اگر كسي آن را درک کند، به بالاترین صلوات نائل می آید. به همین سبب در زیارت عاشورا این دو موضوع درهم می آیند: أَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا أَعْطَى مُصَاباً بِمُصِيبَةٍ [15] چون مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ. [16]
بعد اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا [17] كسي كه در روز عاشورا مصيبت سيدالشهدا را درک مي كند مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ [18] هدايت ثمره همين صلوات و رحمت است، هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ [19] هدايت از ظلمات به نور با همين صلوات الهي محقق مي شود، وأُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ[20] صلوات و رحمت و مغفرت، يعني جبران همه غفلت ها، همه خطاها و رسيدن به هدايت.
بنابراين مصيبت سيدالشهدا علیه السلام را باید اصلي ترين نردبان سير الي الله بدانیم اگر تاريخ بشريت به سمت عبوديت حركت مي كند و آن نقطه موعودش نقطه تحقق عبادت تام خداي متعال به شكل اجتماعي بر محور اولياي معصوم است. مهمترين نردبان اين سلوك، بلاي سيدالشهداست. پس تحمل بلا ،شاه کلید ولی الله شدن و پاک شدن است.
پس برای رسیدن به آن نقطه باید بر بلایی که خدای متعال می فرستد ، صبر و تحمل داشت. در این بلا صفوف جدا می شود. آنهایی که ناخالصند بیرون می روند. این مربوط به پیش از ظهور است. در روایات آمده: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ.[21] در زمان نزدیک به ظهور، ابتلائات سنگيني پيش مي آيد. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ عَذَابِي [22] خدا مي خواهد ما را وارد حصن خودش كند. زیرا پروردگار ما را براي بهشت و بالاتر از بهشت خلق كرده: نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍ[23] مغفرت و رحمت او منزلگاهي همچون بهشت براي ما در نظر گرفته است.چه دليلي دارد كه ما را به گرسنگي و خوف مبتلا كند.
پس درمی یابیم که رسيدن به آن مقامات، جز با عبور از اين معبر ممکن نيست. البته سلسله اي از اين ابتلائات را مي توان از بين برد؛ يعني همان گونه كه در روايت دیدید، حضرت فرمودند اگر نعمت را مي داد، مبتلا نمي شد و رشد مي كرد.
مؤمنان مي توانند پاره اي از ابتلائات پیش از ظهور را با عبادت و استغفار، از سر بگذرانند. فداكاري براي عصر ظهور، وقف كردن خود در راه ولي خدا، موقف شناسي و اقدام به جا مي تواند بلا را برگرداند. ولي اگر چنین نشد، بلا می آید. در روایت آمده که حتي جريان سفياني قابل بداست. پس می شود كاري كرد كه اين بلاي عظيم از جامعه شيعه برطرف شود؛ زیرا سفیانی از آل ابی سفیان است و صددرصد می داند با چه کسانی می جنگد. می داند نقطه مقابلش وجود مقدس امام عصر(عج) است و به دست خود حضرت نابود می شود.
پس یک سلسله از ابتلائات قابل رفع است، ولی یک سلسله اش، ترفیع درجه است. در بعضي روايات درباره مطلق مومنين آمده: هر مومني از دنيا دو خروج دارد: مرگ و شهادت. آنهايي كه قبل از ظهور، شهادت را نچشيده اند زنده مي شوند و در ظهور شهادت را مي چشند. درباره مؤمنین کامل هم می خوانیم: مومنين كامل يعني آنهايي كه خودشان را کاملاً وقف اين راه كرده اند، ولي به سبب موانعي طعم شهادت را نچشیده اند. اگر آن را بچشند زنده می شوند.
باید گفت نقش اصلي در تحقق ظهور بر عهده چهارده معصوم و بعد هم انبيا و اولياست و در درجه دوم نقش بعدي از آن شيعيان است. بنابراين ،شیعه باید یک سلسله ابتلائات را تحمل کند تا به حقیقت دست یابد. گاهی انبياي الهي به استقبال بلا مي رفتند تا يك امت را نجات بدهند. هم خودشان رشد مي كردند و هم ديگران را نجات مي دادند. باید دانست تا رسیدن به عصر ظهور سختي هاي عظيمي پيش روي ماست. دشمن هم با همه توان به ميدان مي آيد. پس مقاومت لازم است تا بتوانيم اين مسير را بگذرانيم.
یکی دیگر از ویژگی های مومنِ منتظر، حلم و بردباری است. به سبب کار عظیمی که بناست در عالم رخ دهد، مومن نباید شتاب کند. مؤمن حليم است و مي داند محور این كار بزرگ ما نيستيم و كار خداي متعال است. بنابر این در عين اينكه شيعيان در تحقق عصر ظهور نقش دارند ولي نقش محوري از آن ولي الله است. مؤمن مي داند كه امام علیه السلام دنبال كار خودشان هستند. ایشان با جدیت در پی آن هستند که عالم را به خدا برسانند. بنابراین او عجله نمی کند و جایگاه خودش را می شناسد. انسان منتظر در رسيدن به عصر ظهور كار خودش را انجام مي دهد نه كار ولي خدا را.
از سوی دیگر بحث هاي پردامنه ديگري وجود دارد كه رسالت هاي اجتماعي ما را تبيين مي كند. به ویژه رسالت هاي اجتماعي ما در این موقعیت از تاریخ که صف آرايي بين اسلام ناب و تمدن مادي و دستگاه ابليس جدي شده است. دشمن با تمام وجود به ميدان آمده است. دشمن با تمام توان در پی افکندن شبهه ها و ناامید کردن شیعه است. از سوی دیگر، می کوشد نشان دهد که جامعه جهاني بر محور ليبرال دموكراسي با اتكا به امريكا محقق شده است. به راه انداختن جریان تروریزم و تطبیق آن با اسلام انقلابی از این دست تلاش ها است.
اکنون زمان آن است که با برنامه ریزی تفکراتمان را به سوی عصر ظهور سوق دهیم. نه اینکه زندگیمان به سمت جامعه موعود غرب باشد. باید عقلانیت، عواطف و کارآمدی شیعه به گونه ای ساماندهی شود که به سمت عصر ظهور حرکت کند، انشاء الله.
السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكَم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ[24]
- سر به درياي غم ها فرو مي كنمگوهر خويش را جست و جو مي كنم
- گر پريشان شدم، همچو گيسوي خويشحكم عشقت روا مو به مو مي كنم
كسي نگويد زينب چرا به اين زودي پير شدي؟ موهايت سفيد شده؟ كسي نگويد چرا بعد از سيدالشهدا اينقدر عمرت كوتاه بود؟ كسي نگويد چرا اينقدر گريه كردي؟ كسي نگويد زينب! مگر تو دو جوان از دست ندادي؟ مگر تو مادری بي عاطفه هستی؟ چرا نامی از آنها نمی بری؟ چرا همه اش مي گويي حسين حسين حسين؟ كسي نگويد زينب مگر بنا نبود صبر كني؟ چرا سر به چوبه محمل كوبيدي؟ كسي نگويد زينب چرا در مجلس يزيد گريبان چاك كردي؟ كسي نگويد زينب چرا اينقدر پريشاني ؟
آخر عشق و محبت آدابي دارد. كسي كه به كوي حبيب محرم شد بايد آدابش را رعايت كند و بي بي زينب خوب به اين آداب واقف است. آنجا كه بايد فرياد بزند در راه امام حسين به گونه ای فرياد مي زند که كاخ يزيد مي لرزد: أَمِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ.[25]
ولي آنجايي كه بايد بسوزد به گونه ای مي سوزد كه به تعبير مقاتل دوست و دشمن گريه مي كنند. حتي اشك از چشم شتر جاري مي شود. حيوانات نيز می سوزند.
هيچ وقت يادم نمي رود لبانت خشكيده بود وقتي برگشته بودي براي وداع. هيچ وقت يادم نمي رود بين دو نهر آب آنقدر تشنه شده بودي كه اسمان در نگاهت تيره شده بود. اگر همه فراموش كنند زينب كي مي تواند فراموش كند.
- تا دعايت كنم در نماز شبمنيمه شب با سرشكم وضو مي كنم
همه شنيديد امام سجاد علیه السلام فرمود: شب يازدهم با اينكه آن بار عظيم روي دوش بي بي زينب بود؛ باري كه كمر عالم زير اين بار خم مي شود، ولي نماز شبش ترك نشد. اما ديگر نتوانست نماز شب را ايستاده بخواند. نماز شبش را زينب نشسته خواند. السلام عليك يا ابا عبد الله و رحمة الله و بركاته
[1] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد،شیخ مفید،ج 2،ص39،كتاب الإمام الحسين ع إلى أهل الكوفة ..... ص 38.
[2] . البقره :155،156،157
[3] . البقرة : 261
[4] . البقرة : 265
[5] . البقرة:156
[6] . الصافات : 107
[7] . البقرة : 157
[8] . الشورى : 30
[9].مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 12، ح 226، 14و باب وجوب الحب في الله والبغض فی الله...ص:217
[10] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 98، ح293، باب 24، كيفية زيارته صلوات الله عليه...ص:290
[11] . الصافات : 107
[12] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج10، ح 412، 86- باب نوادر ما يتعلق بأبواب المزار...ص:402
[13] . الصافات : 102
[14] . البقرة : 157
[15] . مستدرك الوسائل/محدث نوری/10/412/86- باب نوادر ما يتعلق بأبواب المزار...ص:402
[16] . بحارالأنوار/مجلسی/98/292/باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه...ص:290
[17] .همان
[18] .همان
[19] . الأحزاب : 43
[20] . البقرة : 157
[21] . البقرة : 155
[22].مستدرك الوسائل،محدث نوری،ج5،ص363،36-باب استحباب التهليل واختياره علی انواع الاذکار... ص
356.
[23] . فصلت : 32
[24] . بحارالأنوار،مجلسی،ج98،296ص،باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه...ص292.
[25] . بحارالأنوار،مجلسی،ج45،ص133،باب 39- الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله....ص107.