عبادت عاشقانه

عبادت عاشقانه

یا لطیف

سخنران: حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: عبادت عاشقانه

بميريد بميريد و زين مرگ نترسيد

كز اين خاك برآييد سماوات پذيريد

يكي از بزرگان و عرفاي نجف كلاسي داشت . اين كلاس در مورد عشق و محبت الهي بود . فقط محبت الهي نه محبت اهل بيت (س) و يا محبت انساني . اين كلاس براي 6 تا از مراجع تقليد گذاشته شده بود ، در روزهاي يكشنبه ، سه شنبه ، پنجشنبه ، يك ساعت تدريس مي شد . 11 سال مداوم طول كشيد . و بعد اين شيخ فوت كرد و يكي از غصه هايش در موقع مرگ اين بود كه بحث محبت الهي ناتمام مونده ! بعد از اين همه سال ! بحث عشق يه بحث گسترده اي هست كه ما از هزاران كتاب در مورد عشق ، فقط صفحة اول و خط اول رو مي گيم . در واقع :

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم

يكي از خصوصيات عاشق اينه كه به مرگ مي خنده . از بزرگترين مشكلات بشر از بالاترين و برترين انسانها و عارف ترين انسانها تا كثيف ترين و پست ترين انسانها در كرة زمين مساله مرگه . مثلاً ماركسيسم خوب مي جنگه ، ولي به مساله مرگ كه مي رسه ترمز مي كنه !

در صحيفه النبي جلد سوم . يه روايت نبوي هست كه مي فرمايد : « لا تعذبوا بعذاب الله » مردم را با عذاب خداوند نترسانيد . سفارش زيادي شده كه در امر به معروف هاي خودتون از محبت الهي سخن بگيد . در واقع عاشق پروري كنيد زيرا عاشق گناه نمي كنه . اما كسي كه از چيزي بترسه ، بالاخره ترسش ريخته مي شه و گناه مي كنه . مثلاً اگر به كسي كه حجابش رو رعايت نمي كنه بگيم : اگه يه تار موي تو پيدا بشه ، تو رو با همون يه تار آويزون مي كنن و . . . و حديث هايي از اين مدل كه ممكنه درست هم باشه ، ولي اين شخص 2 روز الي 5 روز مي ترسه ، شهوت قوه اي هست كه بر همه چيز غلبه مي كنه الا بر عشق . شهوت بر پول ، مقام و ترس و . . . بر همه چيز غلبه مي كنه ، الا بر عشق . “ عاشق شويد تا بيمه شويد ! ” اين فرمايش بزرگان ماست در واقع ترسوندن مردم از عذاب خداوند مثل رنگ كردن چيزي با حناست ، حنا رنگش موقتيه و دائمي نيست . عاشق از مرگ نمي ترسه .

روايت هست كه حضرت عزرائيل به خدمت ابراهيم خليل (ع) اومد و عرض كرد : بريم ؟! حضرت ابراهيم (ع) فرمودند : كجا ؟ گفت : يا علي ! عمرت تموم شد ، بايد بميري ! حضرت ابراهيم (ع) گفت : پيغامي براي محبوبم دارم ، بگو تو چگونه محبوبي هستي كه به من مرگ مي دي ؟ در واقع ابراهيم فكر مي كرد 200 سال ديگه عمر مي كنه . خدا شكايت كرد فرمود : تو چگونه مي گويي “ محبوبم ” ؟! آيا تا به حال ديده اي خليلي ( محبوبي ) از ديدن معشوق خود فرار كند ؟! مرگ يعني لقاء الله .

خنده عاشق به مرگ خندة با لذته ، خندة شوق و خندة وصال و خنده كامرانيه .

دليل چنين خنده اي ، اينه كه مرگ رو آستانة وصال مي دونند . مرگ پايان غصه هاست و مستجاب شدن دعاهاست . “ اللهم اجعلني عواقب الامورنا خيرا ” مرگ رسيدن به خير است . امام معصوم فرمود : اگر بنده ها مي دانستند كه آن دنيا چه خبر است يك لحظه در دنيا نمي ماندند . به قول استاد بهاء الديني : “ ولو با انتحار و خودكشي ! ”

چرا همة شما فكر مي كنيد اونجا بايد منتظر عذاب باشيد ؟! چرا مي ترسيد ؟ مثلاً توي شهر شيراز اگه بگن : فلان كريم در خونه اش رو باز كرده ، صله مي ده ، اطعام مي ده . مي گيد : خُب كريمه ، به همه صله مي ده . كريم خوبكار و بد كار و گنهكار نمي شناسه .

تعريف مي كنن خاقاني شاعر معروف ، انسان ظاهر كاري بوده . زياد متدين نبوده . اصلاً روي نماز خوندنش حرفه . همين طور مي گن : اهل شراب بوده . وقتي مي خواد بميره ، موقع مرگ بهش مي گن : توبه اي كن ، استغفاري ، چيزي بگو كه نشون بدي از كارهات خجالت زده هستي ! همون موقع اين يه بيت رو مي گه :

شرمنده از آنيم كه در روز مكافات

انـدر خور عفو تو نكرديم گناهـي

مي گه : خدايا ! تو مي خواستي نشون بدي گنهكاري كه تمام وجودش رو گناه گرفته ، مي بخشي . مي خواستي كريميت و مهربانيت خودت رو نشون بدي ، من شرمنده هستم كه چنين گناهي كه در خور اون عفو و كريميت تو باشه انجام ندادم !!

البته اين نبايد بابي براي گناه كردن باشه . فقط بابي هست براي بخشش و كريميت خداوند . اما :

گيرم كه ز من در گذراني ز كرم اين شرم كه ديده اي چه كردم چه كنم ؟ !

“ عاشق مرگ را وصال و انتقال مي داند . ” بچه اي كه در رحم مادره ، اگه دست خودش باشه ، نمي خواد كه به اين دنيا بياد . مي گه : همين جا ، جام خوبه . همه چيز دارم ، غذا دارم ، گردش مي كنم و . . . نمي يام . در روايت داريم : جنين روزي 3 بار دعا مي كنه كه خدايا مرگ من رو نرسون ! چون جنين مرگ داره و مرگش همين حيات دنيوي هست . و خدا به دعاش گوش نمي كنه .

كسي كه مي گه : خدايا ! مرگ من رو نرسون ، هر موقع و هر جايي كه باشه ، اگر اجلش برسه ، مي ره .

جنازه ام چو ببيني مگو فراق ،

فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

حضرت امام (ره) كتاب مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي رو به دست گرفته بودند و گفته بودند : اين كتاب مطرود مونده و در واقع اين كتاب تفسير مولانا است .

كدام دانه فرو رفت در زمين كه نرست

چرا به دانة انسان اين گمان باشد

كدام دانه رو در خاك گذاشتند كه شكوفا نشد و تبديل به گياه نشد ؟ چرا فكر مي كني وقتي كه تو رو بكارند ، شكوفا نمي شي ؟

قدم بعدي ، همراه با مرگ بودن است . “ قل ان كنتم تحبون الله فتمنوا الموت ” يعني : اگر خدا را دوست داريد بگوييد خدايا مرگ مرا برسان . اگر مردش نيستي چرا بي خود ادعاي عاشقي مي كني؟! شما كه نمي تونيد دو روز از شيراز دور بشيد ، چرا ادعاي ملكوت مي كنيد ؟ !

آن مرغ خوش آواز چه زيباست به پرواز

مبهوت منم خيره در او چشم و دهن باز

بــر خاك مـنم بسته و در بنـد حصاري

در حسـرت پــرواز ســر از پا هـوس و آز

گر حسرت پرواز به دل ماند عجب نيست

مـرغ قـفسـم نـيست مـرا لايــق پـرواز

اگر دل كنده باشي رفتي ! خداوند تبارك و تعالي به سن و سال نگاه نمي كنه ، به لياقت پرواز نگاه مي كنه . رقيه (س) رو توي سه سالگي و زهراي مرضيه (س) رو توي 18 سالگي پيش خودش مي بره و اين بسته به لياقت و وظيفه است .

“ يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي ” برگرديد ! شما امانت هستيد و به طرف خدا بايد برگرديد . خصوصيت بعدي عاشق كه خيلي مهمه و مربوط به بالاترين مقام عرفان مي شه اينه كه فقط از ارتباط با خدا و مقام هاي معنوي و عرفاني لذت مي بره . مي خواد اهل بيت (س) باشه ، يا اولياء الله و هر كس ديگه . عاشق الهي تنها محبت الهي براش لذت بخشه .

مثلاً نمونة روشنش اينه كه طولاني شدن اين مجالس براي شما لذت بخشه . شما در واقع در خم اول كوچة عشق هستيد . عارفان غير از خدا از چيز ديگه اي لذت نمي برند .

نقل مي كنند : حضرت امام خميني (ره) در نجف اشرف هندوانة خنكي مي خوردند ، همه منتظر بودند كه امام تعارف كنن ولي ايشون تعارف نكردند . بعضي ها شكايت كردند كه شما مرجع تقليد هستيد و . . . حضرت امام (ره) فرمودند : اين هندوانه به درد شما نمي خوره . يكي از حاضران گفت : من مي خوام بخورم و يه قاچ از هندوانه رو خورد . نزديك بود حالش بد بشه !! براي اينكه حضرت امام (ره) روي هندوانه نمك ريخته بودند . بعد ايشون فرمودند : من هندوانه رو براي قوتي كه داشت خوردم نه براي لذتش . قوتي كه در هندوانه هست براي بدنم لازم بود ولي من نمي ذارم هندوانه من رو كامروا كنه ، همة لذت مخصوص خداست .

مرحوم حاج آقا شيخ رجبعلي خياط از درجات بالاي عشق برخوردار بودند . پسرشون تعريف مي كرد كه زماني در تهران هوا خيلي گرم بود . پدرم يه دونه بادبزن برداشتند و خودشون رو باد زدنند تا يه كم خنك شدند ، باد بزن رو زمين انداختن و قسمتي از مناجات ذاكرين رو خوندند كه مي فرمايد : “ الهي و تستغفرك من كل لذت بغير ذكرك ” خدايا من از اين لذتي كه بردم استغفار مي كنم ، از هر گونه لذتي كه به غير از تو بر كامم بچشانم ، استغفار مي كنم .“ من كل راحه بغير انسك و من كل سرور بغير قربك ” از هر گونه راحتي كه در نتيجه انس با تو نباشه و از شادي كه به غير از نزديكي با تو باشه ، استغفار مي كنم .

خدايا ! شبي كه نماز شب مي خونم ، صبح سر حال تر هستم . شبي كه با تو صحبت مي كنم ، دلم آروم مي شه . من با يه يا الله گفتن دلم سبك مي شه ، در حالي كه همه از فيلم هاي كمدي تلويزيون و مسائل ديگه لذت مي برن .

عبادت اگه فقط براي خدا باشه ، عبادت عاشقانه است . از نماز ، آغاز مي شه . “ ان الصلوه عمود الدين ” اولاً معني كلمة عشق در يك جاي قرآن اومده . اونجايي كه مي فرمايد : “ ان الذين امنوا اشد حب الله ” . امير المؤمنين عليه السلام هم عاشقان واقعي رو معرفي كردند . اون زماني كه از خاك كربلا مي گذشتند ، علي (ع) اصحاب رو جمع كردند و مقداري از خاك كربلا رو در دست گرفتند و بوئيدند و بوسيدند و گريه كردند و فرمودند : “ هذا مكان عشاق ” در واقع ايشون ، اصحاب امام حسين (ع) رو عاشق مي دونند . عبادت اصحاب امام حسين (ع) محض لله بوده ، تنها براي خدا بوده .

“ ان الصلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين ” همه عبادتهاي ما و زنده بودن و مردن ما فقط براي خداست . و اگر براي خدا نباشه معلوم نيست كه به جايي برسيم ، عابد و زاهد هستيم ولي عاشق نيستيم .

مزاري هست به نام بي بي شهربانو در نزديكي شهر تهران ، پسر شيخ رجبعلي خياط نقل مي كنه براي زيارت به اونجا رفته بوديم ، يكي از زهاد و عباد رو ديديم . اون تا ما رو ديد سلامي كرد و احوالپرسي كرد ، گفت : من 20 سال ( دقيقاً نمي دونم يا 11 سال ) در اينجا مشغول رياضت هستم . پدرم ( شيخ رجبعلي خياط ) فرمودند : چي به دست آوردي ؟ اون زاهد يه دونه سنگ رو بلند كرد و به يه گلابي تبديل كرد ! گفت : بفرمائيد ! در واقع اوج هنرنمايي خودش رو نشون داد . شيخ رجبعلي با حالت تمسخر ، خنده اي كرد و گفت : اين گلابي رو براي من و مردم درست كردي ، براي خداوند متعال چه كردي ؟! و اون زاهد گريه كرد و برگشت . عاشق كارهاش فقط براي خداست و كاري به بهشت و جهنم نداره .

شيخ علي زاده توي مشهد ، نيمه شبهاي ماه رمضان جلسه داشتند ، ( در ضمن ايشون تُرك بودن ، خدا رحمتشون كنه . ترك ها ارادت خاصي نسبت به خانم فاطمه زهرا (س) دارن ) جلسه ساعت 3 نيمه شب شروع مي شد . من يه بار جايي جلسه اي بودم و زودتر رسيدم يعني ساعت 30 :2 دقيقه به اونجا رسيدم ، ديدم كه ايشون با صاحب خونه ، كه ايشون هم فرد بزرگي بودند ، مشغول صحبت و چاي خوردن هستند . صحبت به اين مجالس كشيده شد ، صاحب خونه گفت : كسي كه به خاطر حضرت زهرا (س) به خودش سيلي مي زنه ، گناه مي كنه و حتماً به جهنم مي برنش . شيخ علي زاده فرمودند : من مادرم رو دوست دارم و به خاطرش توي صورت خودم هم مي زنم ، به محض اينكه اين حرف رو زدن ، محكم به صورت خودشون زدن بعد هم گفتن : اگه مي خوان ببرن جهنم ، من مي رم ! مادر جان دوستت دارم ! مي زنم و به جهنم مي رم . من آرزو دارم كه شما من رو عذاب كنيد !!

اين مذهب عاشقان هست . مذهب عاشقان ز مذهب ها جداست ! وقتي شيخ علي زاده از دنيا رفتند يكي از عرفاي مملكت فرمودند : كه من ديدم حضرت زهرا سلام الله عليها در تشييع جنازه ايشون حضور داشتند !!

مي بينيد ؟! عاشق براي عشقش سرمايه مي ذاره . مي گه : جهنم مي رم ؟! برم ! فداي نام زيبات زهرا جان ! به خاطر تو ، هرجايي كه من رو ببرن ، همون جا بهشت منه ! پيامبر (ص) فرمودند : حرم امام علي بن موسي الرضا عليه السلام

قطعه اي از بهشت است . چرا ؟ چون معشوق حضور داره . بهشت بدون حضرت فاطمه سلام الله عليه ارزش نداره . بهشت با ولايت خوبه . فاطمه (س) بهشت برينه .

توي بهشت هم خيلي از انسانها دنبال لذتهاي بهشتي هستند ، اما يه عده هستن كه دور حسين (ع) و فاطمه (س) نشستن ، به اونها خيره شدن و گريه مي كنن !! و ان شاالله ما هم جزء اين افراد باشيم .

حالا مي خوايم عاشق بشيم . بايد در اين مسير قدم برداريم و راهرو باشيم ، بايد تمناي عشق داشته باشيم . شهيد مطهري (ره) در كتاب گران قدر حماسة حسيني ، عشق رو در دو قطره اشك براي امام حسين عليه السلام ريختن

نمي دونن بلكه ، عشق رو فاني شدن عاشق در محبوب مي دونن . وقتي صحبت مي كنه ، مثل اينكه محبوب صحبت مي كنه . عاشق عين محبوبه . عاشق با گناه ارتباط نداره . عاشق و گناه دو كلمة متناقض هستن . دعا كنيد عاشق محض بشيم . كسي كه گناه كمي هم مي كنه ادعاي عاشقي نداره .

قدم اول در عاشقي ، معرفته

. اينكه بدونه معشوق كيه ؟ و چگونه مي تونه عاشق بشه . در اول انقلاب ، همه جا روي ديوارها مي نوشتند : “ بي عشق خميني نتوان عاشق مهدي (عج) شد ! ” تو كه با انقلاب و ولايت بيگانه اي اسم خودت رو عاشق نذار .

در واقع توي جبهه عاشقان ، عشق بازي كردن . همون موقع بعضاً اسم اين رو برادر كُشي مي ذاشتن !! شما كه چنين ادعايي داريد ، چرا مهدي مهدي مي گيد ؟ شماها كلمة عشق رو فقط توي كتابها ديديد و بچه ها توي جبهه عشق رو تفسير و معني كردند . تا قدم اول رو برنداري نمي توني جلوتر بري .

اما چگونه قدم اول رو برداريم ؟

1ـ معشوق رو بشناسي 2ـ ببيني معشوق چه كار كرده ؟ الگوت باشه . 3ـ بدوني از تو چي مي خواد ؟

اون فرياد : “ هل من ناصرٍ ينصرني ” كه امام حسين عليه السلام در روز عاشورا فرمودند ، فرياد ظهر روز دهم محرم 61 هجري نيست ، فريادي در طول تاريخه . براي دوري از گناهان و براي به دامن حسين (ع) پناه بردن و براي حمله با استكبار و ظلم و منافقين . فقط شعار مي دن كه در جهاد اكبر بسته شده . شما به حال و احوال اين جوون هاي غوطه ور در گناهان نگاه كنيد . شما كه ادعا مي كنيد عاشقيد ، چه كار كرديد ؟! شما كه مي گيد : “ يا ليت كنت معكم ” ( حسين جان ! اي كاش در اون روز با شما بودم ) در جهاد و مبارزه بسته نشده ، هنوز هم مي توني با حسين (ع) باشي .

قدم دوم در عاشقي :

در قدم دوم ، معرفت رو بايد از خود خدا طلب كنيد . در دعاي ابو حمزه ثمالي مي خونيم :

“ بك معرفتك ” ( من تو را با خودت مي شناسم ، خودت را براي من معرفي كن . )

خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم مي فرمايد : “ ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوه ”

( خداوند بر قلب هاي ايشان مهر نهاد و بر گوشها و چشمانشان پرده اي كشيد ) “ غشاوه ” در اين جا به معني “ پرده كشيد ” هست . يعني پرده اي كه با گناه ، به صورت حجاب بر روي چشم و گوششون كشيده شده .

خود پرستي ، براش حجابي شده . “ تو خود حجاب خودي اي حافظ از ميان برخيز ! ”

از “ من ” بگذريد ، “ من ها ” رو خط بزنيد . صفات عاليه رو توي زندگي خودتون به كار بگيريد : ايثار ، گذشت ، فداكاري ، صبوري رو پيشه كنيد و بعد هم خداوند متعال رو در همه جا حاضر و ناظر بدونيد .

سخن زيباي حضرت امام خميني (ره) كه چقدر شبيه جملات معصومين (ع) هست ، در اين مورد كاملاً صدق مي كنه ، ايشون مي فرمايند : “ عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد ! ”

بـه صحرا بنگـرم صحرا تُـه وينـم بـه دريا بنگرم دريا تُـه وينـم

بـه هـر جا بنگرم كوه و در و دشت نـشان از قامت رعنا تُـه وينـم

خدا در همه جا و هر زمان هست . خدا فقط توي سفرهاي مشهد و كربلا و مكه و مدينه نيست ، حتي اگر به زيارت كعبه مي ري به ياد داشته باش كه كعبه نشانه است خدا رو هر طرف كه رو كني مي بيني . و “ كعبه تنها نشانه اي است كه ره گم نشود ! ” « حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست »

مي ره مكه و برمي گرده ، انگار نه انگار كه از خانة خدا برگشته ! مشغول معصيت مي شه !

قدم سوم در عاشقي :

شستشوي دل و روان . هر چيزي احتياج به لوازم و وسايلي داره . آقا ! مي فرمايند : اگر مي خواي با خدا صحبت كني و صحبت خدا بر دل شما بشينه ، بايد دلت رو شستشو بدي . يكي از مداحان مي فرمودند : اگر مي خواي جَلوَت داشته باشي بايد خلوت داشته باشي ! و پاي شعري كه مي خواي بخوني ، بايد قلب خودت سوخته باشه .

محو در خود خدا بشيد . با نماز عشق كنيد . نمي گم نماز رو طولاني بخونيد . تند يا آهسته خوندن مطرح نيست . مهم وصل بودنه . مثل بچه هاي جبهه ، با دو دقيقه وصل مي شد . در عبادات كميّت مهم نيست ، كيفيّت مهمه . هيچ كدوم ، آهسته يا تند خوندن نماز دليل بر وصل بودن دل با خدا نيست . عاشق كسيه كه راحت وصل مي شه و به قول معروف اشكش توي آستينشه !

دوران جبهه (سال 64 ، 65 ) با يكي از بچه ها رفتيم ، با يه كاميون بزرگ ، مهمات ببريم اروميه . از يه خيابوني رد مي شديم ، ديدم اين دوست مون به خيابون نگاه كرد و آروم گريه كرد ! گفتم چي شده ، چرا گريه مي كني ؟! گفت : گناه اينها من رو آزار مي ده ! دلم براشون مي سوزه . الان شايد با اين چيزها خوش باشن ، اما من دارم براي زمستون شون گريه مي كنم . يه روز مي ياد كه اين خنده هاي شيرين به گريه مبدل مي شه .

علي عليه السلام چه زيبا در دعاي كميل مي فرمايند : “ و هو بلاء تطول مدته و يدوم مقامه” ( و آن بلائيست دراز مدت و هميشگي و استوار )

بيايد نذاريم توي اون روز بزرگ و مهيب ، بسياري از چشم ها گريان باشه . والسلام

و صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
Powered by TayaCMS