سخنران استاد فرحزاد

«قال مولانا امام الصادق علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ» (شیخ حر عاملی/ وسائل الشيعة/ ج14/ ص:496).

  • نوروجودازطلوع روی حسین است ظلـمـت امکان سوادموی حسین است
  • شـاهد گـیتی به خـویش جـلوه ندارد جـلوه عـالـم فـروغ روی حسین است
  • خــدا لایــری اســت روز قــیـامـت ذکـر لـقا بـر رخ نکـوی حسیـن است
  • عـالـم و ادم کـه مـست جام وجودند مستی این هردوازصبوی حسین است
  • عـاشق او را چه اعتناست به جنتجـنت عـشاق خاک کوی حـسین است
  • جـان نـدهـم جز به اروزی جمالش جـان مرا دل بـه ارزوی حـسین است

برکات ذکر صلوات

ذکر صلوات درهمه حالات سفارش شده است. ما ذکری به جامعیت صلوات نداریم. جامع یاد خدا و پیامبر و آل پیامبر است. در روایت وارد شده: به برکت این ذکر دعا مستجاب می شود. شیعه و سنی این حدیث را نقل کرده اند، که امیرالمومنین فرمود: «كُلُّ دُعَاءٍ مَحْجُوبٌ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج27/ ص:257). به دعاهای شما لبیک گفته نمی شود، «حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» (همان). مگر این که به دعاهایتان ذکر صلوات را ضمیمه کنید.

موفقیت حضرت ابراهیم علیه السلام در امتحان الهی

حضرت ابراهیم علیه السلام تنها موحد زمان خودش بود مشغول چوپانی بود که شنید کسی می گوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج95/ ص : 79). چون در آن زمان کسی ذکر خدا را نمی گفت همه مشرک و بت پرست بودند. گفت: گوینده این ذکر کیست؟ کی ذکر محبوب و خدای من را می گوید؟ اگر یک بار دیگر هم بگویی نصف گوسفندام را می دهم. یک بار دیگر تکرار شد. گفت: اگر یک بار دیگر هم بگویی بقیه گوسفندام را می دهم. در راه خدا از همه چیزش کذشت بعد معلوم شد که جبرائیل نماینده خداست که می خواست ایشان را امتحان کند.

خدای متعال به ابراهیم امر کرد فرزندت را به قربانگاه ببر وبرای من قربانی کن. حضرت ابراهیم این کار را کرد ولی مشیت خدا این بود که فقط امتحانی گرفته بشود و عملا حضرت اسماعیل ذبح نشد. و در امتحان آخر نمرود حضرت ابراهیم را به خاطر بت شکستن و موحد بودن و این که مردم را به خدای یگانه دعوت می کرد به آتش انداخت. ظاهر قضیه این بود که ابراهیم می سوزد والا اگر حضرت ابراهیم علیه السلام می دانست که آتش سرد و گلستان می شود دیگر این امتحان و کار مهمی نبود. حضرت ابراهیم در حد اعلاء فرمان خدا را اطاعت کرد و سر افراز بیرون آمده و خلیل خدا شد و به مقام امامت رسید. خدا در قرآن فرموده: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» (البقرة: 124). تو را امام و پیشوا و رهبر جامعه قرار دادیم. ولی در میان امتحانات و ابلائاتی که خدای متعال از انبیاء و اوصیاء و اولیاء خودش کرده هیچ امتحانی به عضمت و گستردگی ابتلاء جریان کربلا برای آقا اباعبدالله الحسین و اصحاب و یاران و اهل بیتش نبوده است. هیچ کس در عالم مثل امام حسین و عزیزانش قربانی نشده اند. آقا اباعبدالله از مال و داری، جان و پوست، گوشت و استخوان، همسر و عیال، طفل شش ماهه و جوان برادر، عمو و از همه چیزش در راه خدا گذشت.

  • حسین جان اززن و خانمان بگذشتی اما آدم نگذشت زه یک دانه گندم

منظور حافظ شیرازی از «مرید پیر مغانم» کیست؟

کسی از مرحوم دری سئوال می پرسد که منظور حافظ شیرازی از این بیت شعرش چیست؟

  • مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد

مرحوم دری درجواب می گوید: مراد حافظ از مرید پیر مغانم امیرالمومنین است که پیر راه شریعت و طریقت و حقیقت همه راه هاست. در نماز که می گوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» ( الفاتحة : 6). روایات فراوانی داریم که صراط مستقیم مولی امیرالمومنین علیه السلام است که در نماز از خدا می خواهیم که خدایا ما را به راه امیرالمومنین هدایت کن. راه و پیشوای ما، پیرهدایت و طریقت ما مولی امیرالمومنین علیه السلام است. منظور حافظ از شیخ حضرت آدم صفی الله است. چون در عربی به افراد مسن شیخ می گویند. پس معنی شعر می شود من مرید امیرالمومنینم، ای آدم صفی الله ازمن رنجش پیدا نکن. چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد. خدای متعال به شما گفت: ای آدم گندم نخور و حضرت آدم طبق نص قرآن از آن گندمی که نهی شده بود استفاده کرد و لذا از بهشت بیرونش کردند. ولی طبق روایات و تاریخ امیرالمومنین در همه عمرش از گندم استفاده نکرد. و از نان جو هم خودشان را سیر نکردند.

بعد از فوت مرحوم دری بزگواری ایشان را خواب می بیند. به مرحوم دری می گوید: آقا یادتان است در مورد این بیت حافظ از شما سئوال شد و شما همچین جوابی دادید؟ می گوید: بله، ولی یک معنای زیباتر و لطیف تری در این عالم به من نشان دادند. که مرید پیر مغانم یعنی مرید آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام هستم. زمن مرنج ای شیخ، یعنی ای ابراهیم خلیل ازمن رنجش پیدا مکن ناراحت نشو چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد. شما بنا بود در راه خدا قربانی بدهی ولی موفق به پیاده کردن این قربانی نشدی که واقعا این قربانی ذبح بشود. چون خدای متعال فرمود: ای ابراهیم در راه من قربانی بیاور. حضرت ابراهیم هم اسمائیلش را آورد در منی قربانی بکند. ولی چون پیامبر ما و امامان ما در سلب حضرت اسمائیل علیه السلام بودند مشیت خدا بر این تعلق گرفته بود که قربانی شدن اسمائیل علیه السلام عملی نشود. خدای متعال به کارد تیز امر فرمود: این کار را نکن نبر. حضرت ابراهیم هم مصمم برای قربانی کردن بود. حضرت ابراهیم هم ناراحت شد که چرا این کارد نمی برد. چاقو به نطق آمد و گفت: خدای بزرگ می گوید نبر و دوست خدا می گوید ببر من فرمان خدا را اطاعت می کنم. جبرائیل به جای حضرت اسمائیل گوسفندی از گوسفندان بهشتی برای حضرت ابراهیم آورد تا جایگزین حضرت اسمائیل بشود وآن گوسفند در راه خدا قربانی بشود. و لذا بر هر حاجی که به زیارت خانه خدا می رود واجب شده در موسم حج در راه خدا حیوانی را قربانی کند. خدا در قرآن می فرماید: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ»(الصافات: 107). یعنی ما به جای اسمائیل علیه السلام ذبح عظیم، قربانی بزرگ جایگزین کردیم.

منظور خداوند از ذبح عظیم در قرآن چیست؟

آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام از عده ای سئوال کردند که خدای متعال در قرآن می فرماید: به جای اسمائیل ذبیح الله ما ذبح بزرگ، قربانی بزرگ را فدا کردیم این ذبح بزرگی که خدا می گوید چیست؟ عرض کردند گوسفندی که به جای حضرت اسمائیل جایگزین شد. آقا امام هشتم فرمودند: آیا قربانی بزرگ در راه خدای بزرگ یک گوسفند است؟ عرض کردند پس چیست؟ آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: منظور از آن قربانی بزرگ جدمان ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. اسمائیل ذبیح الله فقط در مقام امتحان قربانی بود ولی عملی نشد. ولی آقا اباعبدالله خودش، فرزندانش، برادرانش وعزیزانش همه در راه خدا قربانی شدند. در عالم نمونه و نظیر و شبیه و مانندی نیست که مثل امام حسین علیه السلام و اصحاب و یارانش این طور قربانی شده باشند. این طور فدای راه خدا شده باشند.

شور و شوق مجالس حسینی در دنیا

در زیارت عاشوراء می خوانیم «مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلامِ» (شیخ عباس قمی/ مفاتیح الجنان/ زیارت عاشوراء... ص:456َ). از این ابتلاء و مصیبت بالاتر و برتر در عالم اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد. لذا خدای متعال در مقابل این قربانی و فدایی کامل شدن، اجر و پاداش، خط و راه ویژه و خصائصی برای امام حسین علیه السلام و یاران و اصحابش باز کرده است. که یکی از آن ها عشق و محبتی است که خدای متعال نسبت به امام حسین علیه السلام در مومنین و غیر مومنین قرار داده است. در صفینة البحار محدث قمی آمده که محبت امام حسین حتی در دل غیر مومنین هم هست. آتش پرست، هندو، ارمنی، مسیحی، یهودی، ملیت های مختلف در کشورهای مختلف برای امام حسین علیه السلام سینه می زنند عزاداری می کنند نذر می کنند. هیچ کسی در عالم مثل امام حسین برایش مجلس گرفته نمی شود. در جنگ جهانی اول و دوم چه قدر آدم کشته شدند؟ چه قدر آدم جانباز و معلول شدند؟ تمام آن ها به فراموشی سپرده شدند. امام در جریان آقا اباعبدالله هزار و چهار صد سال پیش هفتاد و دو نفر به شهادت رسیدند موجش عالم را گرفته است. حالا شما کجای عالم سراغ دارید، در روز عاشوراء دسته های ده هزار نفری، پانزده هزار نفری، بیست هزار نفری از زن و مرد، کوچک و بزرگ، ملیت های مختلف، نژادهای مختلف به راه می اندازند حسین حسین می گویند. در شهر لندن پانصد تا مجلس روضه در دهه اول محرم برای امام حسین علیه السلام برگذار شده بود. خیلی از خانم های کافر، مسیحی، بی حجابی که اصلا ربطی به دین ندارند این بروشورهای شرح حال زندگی امام حسین علیه السلام را که می خوانند منقلب می شوند زیر گریه می زنند برای مظلومیت آقا اباعبدالله گریه می کنند. موج محبت آقا اباعبدالله فراگیر و جهان گیر شده است. امام هشتم علیه السلام فرمود: «إنّ يوم الحسين أقرح جفوننا، و أسبل دموعنا، و أذلّ عزيزنا بأرض كرب وبلاء» (الشیخ جواد محدثی / بلاغ عاشوراء/ ص : 207). یعنی شهادت امام حسین پلک چشم ما را زخم کرده است. یعنی از بس برای مظلومیت این آقا گریه کردیم چشم ما مجروح شده است. قتل امام حسین اشک های ما را جاری کرده است.

هیچ کسی مثل امام حسین برایش اطعام نمی شود. چه کسی در عالم برایش این همه سفره می اندازند؟ در دانمارک شب و روز عاشوراء حدودا به پانزده هزار نفر غذا دادند. موج محبت امام حسین مثل آب روان در دل ها نفوذ می کند. این وعده حتمی الهی و غیب گویی پیامبر ما برای امام حسین است، که در باطن دل مومنین حرارتی است که هیچ وقت خاموش نمی شود. دستگاه امام حسین دستگاه عجیبی است. محبت امام حسین کیمیای فوق العاده ای است. سعی بکنیم هر چه می توانیم مال بدهیم مجلس بگیریم پادویی بکنیم نوکری بکنیم. در دستگاه امام حسین شرکت بکنید هم مهمان بشوید و سخنرانی و روضه گوش کنید وهم جاروکشی کنید، کفش جفت بکنید، ظرف بشویید، بانی بشوید، خدمتگزار بشوید، از عزادارها پذیرایی کنید، خوش آمد گویی کنید.

ثواب روضه خوانی برای امام حسین علیه السلام

مرحوم عذری از شعرای مهم اهل بیت قصیده های خیلی خوبی در باره اهل بیت دارد. یک قصیده خوبی درباره مولی امیرالمومنین علیه السلام دارد که صاحب جواهر شیخ آقاعباس قمی نقل کرده که به ایشان گفت: من حاضرم ثواب کتاب جواهر الکلام را بدهم تا شما ثواب این شعر را که به اهل بیت گفتی به من بدهی. آن هایی که خبر دارند می دانند در دستگاه اهل بیت خصوصا اباعبدالله چه خبر است. حاضرند ثواب های تمام عمرشان را بدهند تا ثواب این روضه ای که این آقا خوانده را بگیرند. یکی از مراجع نجف مجلس روضه ای داشت یکی از سخنران ها آمد سخنرانی کرد و روضه خواند ومجلس هم منقلب شد و گریه کردند. بعد از تمام شدن مجلس آن مرجع بزگوار روضه خوان را صدا زد پهلوی خودش نشاند گفت: آقا من عرضی دارم، من مدت ها درس خواندم، درس دادم، کتاب نوشتم، نماز خواندم، دعا خواندم، کارهای خیر کردم ولی امروز می خواهم معامله ای بکنم. می خواهم ثواب هایی که انجام دادم به شما بدهم شما هم ثواب روضه خوانی امروز را به من بدهید. روضه خوان فکری کرد و گفت: آقا من معذرت می خواهم من همچین معامله ای نمی کنم. آقا فرمود: چرا؟ گفت: من یک مثال خیلی ساده ای برای شما بزنم. هر شخصیتی که برنامه پذیرایی و بروبیایی دارد خودش که همه کاره ها را نمی تواند انجام بدهد افرادی هستند که خدمت می کنند. وقتی که مهمان ها می روند صاحب خانه سفره خصوصی می اندازد نوکرها، غلام ها و خدمتگذارها را می برد سر سفره خصوصی، پهلو خودش می نشاند می گوید حالا که شما از مهمان هایم پذیرایی کردید بیایید پهلوی خودم بشینید غذا بخوریید. شما می خواهید رندی بکنید من را از اندرونی بیرون بیاورید من این کار را نمی کنم من نوکری امام حسین را در دنیا با هیچ چیز عوض نمی کنم.

مرحوم آیت الله کمپانی استاد آیت الله بهجت استاد پنجشنبه ها در نجف روضه داشت. پیر مرد هفتاد، هشتاد ساله بلند می شد کفش جفت می کرد، چایی می ریخت، پذیرایی می کرد. شاگردها می گفتند: آقا شما شخصیت اول عالم و استاد نجف هستید شاگردها این کارها را می کنند. می فرمودند: نه این دستگاه امام حسین است من می خواهم جزء نوکرانش باشم. در بین خدمت گذارهای امام حسین نام من هم ثبت بشود. اول شخصییت عالم پیامبر خدا می فرماید: «حُسَيْنٌ مِنّى وَ انَا مِنْ حُسَيْنٍ، احَبَّ اللَّهُ مَنْ احَبَّ حُسَيْناً» (جمعی ازنویسندگان/ زمينه هاى قيام امام حسين علیه السلام / ج 2/ ص: 179). چه طوری شما می توانید «حُسَيْنٌ مِنّى وَ انَا مِنْ حُسَيْنٍ » را معنی کنید. یعنی دین، مکتب، قرآن، توحید به برکت امام حسین علیه السلام است. به خون این آقا آب یاری شدند. اگر امام حسین نبود پیامبر و قرآن و مکتب هم از بین رفته بودند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ ع وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ» (شیخ حر عاملی/ وسائل الشيعة/ ج14/ ص:496). خدا به هر کس اراده خیر کند عشق ومحبت امام حسین را در دل آن شخص می اندازد.

  • رشـته ای در گـردنم افکـنده دوستمی کشد هرجاکه خاطرخاط خواه اوست
  • گه به کوفه و گه به شامم می برد می بـرد هـر جا که خـاطر خـواه اوست

شهادت غلام امام حسین علیه السلام در کربلا

ابوذر غفاری غلامی به امام حسین علیه السلام بخشید تا که خدمت گذار امام حسین علیه السلام باشد. این غلام مدت ها در خانه امام حسین خدمتگذاری کرد. در جریان عاشوراء آقا به کربلا آمد. غلام وقتی دید اصحاب یکی یکی به شهادت رسیدند خدمت اباعبدالله آمد عرض کرد آقا اجازه بدهید من هم به میدان بروم. هر چند من حسب و نسب آن چنانی ندارم، بدنم سیاه و بد بو است، عنوان ظاهری ندارم ولی دوست دارم جان خودم را فدای شما بکنم. آقا نگاهی به او کردند فرمودند: شما در رفاه کمک و یار ما بودی در بلاء و سختی نمی خواهم به عنوان غلامی خدمت کنی. عرض کرد آقا درست است من لیاقت ندارم خونم قاطی خون شما بشود ولی التماس می کنم خواهش می کنم. آن قدر خواهش کرد تا اجازه گرفت. رفت در میدان نبرد جنگید و به شهادت رسید. آقا اباعبدالله علیه السلام بالای سر این غلام آمد دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا روی این غلام را سفید کن، ای خدا بویش را معطر قرار بده، او را با ابرار و نیکان محشور بکن. بعد از جریان عاشوراء که آمدند بدن ها را دفن کنند دیدند بدن او بوی مشک و عنبر می دهد و صورتش مثل ماه می درخشد. در بعضی از مقاتل نوشته اند آقا دعایی برای این غلام کردند که برای هیچ کدام از اصحاب الا برای حضرت علی اکبر علیه السلام فرزند بزگوارشان نکردند. آقا خم شدند صورت مبارکشان را به صورت این غلام گذاشتند، یعنی تو هم مثل علی اکبر منی، تو هم که جان نثاری کردی تو هم مثل علی اکبر من هستی.

به کربلا رفتن زائر پنج ساله

چهار پنج سال قبل روز عاشوراء در کربلا بمب گذاری شد عده ای هم شهید شدند. همان سال در شهر اصفهان یک خیری اتوبوسی تهیه می کند به هزینه کم زائر به کربلا ببرد. دو سه روز مانده به عاشوراء برای این که مسافر کم بود کنار اتوبوس داد می زنند کربلا صد هزار تومان، با صد هزار تومان دوسه روزه می خواستند ایام تاسوعاء و عاشوراء به کربلا بروند. بچه چهار پنج ساله ای می بیند دارند داد می زنند کربلا صد تومان، کربلا صد تومان، این هم منقلب می شود می آید به مادرش می گوید: مامان صد تومان به من بده به کربلا بروم. بچه فکر می کرد فقط صد تومان می خواهند. مادرش می گوید: این بچه هوس تنقلات کرده می خواهد برود چیزی بخرد بهانه کربلا و امام حسین کرده است. صد تومانی به او می دهد این هم صد تومان می گیرد تو جیبش می گذارد و می رود در اتوبوس می نشیند که به کربلا برود. مسافرها هم هر کدام فکر می کردند این بچه یکی از آن هاست. مسافرها تکمیل می شود راه می افتند. یک مقداری که می روند شاگرد شوفر می آید پول ها را جمع کند. به این بچه می گوید بچه کی هستی؟ می گوید من آمدم کربلا بروم صد تومان در می آورد گفت: تو نگفتی کربلا صد تومان، این هم صد تومان بگیر. شاگرد شوفر از هر کس می پرسد این بچه مال کیست؟ کسی جواب نمی دهد. این بچه فکر نمی کرد من مادر دارم، پدر دارم، خواهر دارم، برادر دارم، آبرو دارم فقط به عشق امام حسین از همه چیزش گذشت. زنگ می زنند به پدر و مادرش خبر می دهند دنبال بچه نگردید امام حسین طلبیده بچه شما کربلایی شده است. تمام این چهل تا مسافر پدر و مادر این بچه می شوند. این قدر از این زائر کوچولو پذیرایی می کنند زنگ می زدند به پدر و مادر این بچه که نگران بچه اتان نباشید بیشتر از شما به او می رسیم. بچه را جلو می انداختند زیارت آقا می بردند. می گفتند: آقا جان زائر کوچولوت آمده است. چه غوغایی در این کاروان بود. بچه طاقت ندارد از پدر و مادر جدا بشود اما عشق امام حسین چه طور او را کشانده بود.

ذکر مصیبت آقا اباعبدالله علیه السلام

ما واقعا درک نمی کنیم بعد از واقعه کربلا به اهل بیت چه گذشته است. به امام سجاد و امام باقر چه گذشته است. به دل زینب کبری چه گذشته است. نوشته اند وقتی آقا اباعبدالله به شهادت رسید عمامه و لباس های آقا را غارت کردند. ملعونی به نام یزید بن رکاب زره آقا را غارت کرد. مختار وقتی قیام کرد جانی ها را می گرفت به قصاص می کرد، گفتند: یزید بن رکاب را پیدا نکردند مختار مریض شده بود. گفت: اگر می خواهید من خوب بشوم شفای مریضی من این است که یزید بن رکاب را دستگیر بکنید بیاورید. جاسوس ها رفتند پیدایش کردند آوردند. جناب مختار گفت: شما بودید که زره آقا را از تن آقا در آوردید؟ اول انکار می کرد ولی بعد قبول کرد. مختار گفت: کجا گذاشتی؟ گفت: فلان جا مخفی کردم. با مامورها فرستاد رفتند زره آقا را آوردند. وقتی زره آقا را آوردند جلو مختار گذاشتند دید هنوز رنگ خون اباعبدالله روی این زره هست. بعد از چند سال خون هایی که از این حلقه های زره بیرون زده بود روی زره هستند. مختار این قدر گریه کرد و ناله زد تا بیهوش شد. جناب مختار طاقت نداشت زره خون آلود اباعبدالله را ببیند. امان از دل زینب، امان از دل بچه های اباعبدالله، ایامی که شهدای جنگ را می آوردند و تشییع می کردند شهیدی را آورده بودند خواهر این شهید آمده بود اصرار می کرد من می خواهم با بدن برادرم خداحافظی کنم. مسئولین نمی گذاشتند هرچه التماس می کرد ناله می زد نمی گذاشتند. یکی از بزرگان آمد واسطه شد گفت: خواهر شهید است حق دارد چه ایرادی دارد با برادرش خداحافظی کند. گفتند: آقا شما هم واسطه نشوید صلاح نیست. گفت: چرا؟ گفتند: به خاطر این که این شهید سر در بدن ندارد. امان از دل زینب که خون شد دل زینب، بی خود نیست امام زمان برای عمه جانش بیش از همه مصائب ناله می زند و گریه می کند. زینبی که طاقت ندارد آفتاب بر بدن حسینش بتابد، زینبی که طاقت ندارد ناله حسینش را بشنود وقتی به قتلگاه آمد بدنی که زیر سم اسب ها پامال شده بود را دید آن چنان ناله جان سوزی از دل زینب بلند شد که راوی می گوید: به خدا قسم دشمنان هم گریه کردند. حتی از چشم مرکب ها هم اشک می ریخت. صدا زد خدایا این قربانی را از آل پیامبر قبول بفرما. «وامحمّداه صلّى عليك مليك السماء» (محمدجعفر طبسی/ مع الركب الحسينى/ ج 5/ ص : 67). ای جد بزرگوار برخیز ببین این بدن قطعه قطعه حسین توست، دارند دخترانت را به اسیری می برند. بی بی نگاهی از روی تعجب به بدن برادر کرد صدا زد ای کشته شده آیا تو برادر زینبی؟ آیا فرزند مادرم فاطمه ای؟ «لا حول ولا قوّة إلّا باللَّه العلّي العظيم» (الشیخ جوادمحدثی/ بلاغ عاشوراء/ ص : 122). خدایا به حق اباعبدالله الحسین و به حق سوز دل زینب کبری علیه السلام در فرج امام زمانمان تعجیل بفرما. به حق امام حسین قلب امام زمان را از ما راضی و خوشنود بدار. همه ما را از شیعیان اهل بیت قرار بده. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا مگردان. خدمت گذاران به قرآن، مملکت، مقام معظم رهبری و جوان های ما در پناه امام زمان حفظ بفرما.