سخنران استاد میرباقری

هدف امام حسین علیه السلام از قیام

وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام در وصیت نامه ای به محمد حنفیه نوشتند: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي صلی الله علیه وآله وسلم أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع».[1] هدف من از این اقدام بزرگ و بی نظیر، رسیدن به قدرت و خودخواهی یا رسیدن به لذت و خوشی های دنیا نیست. من دنبال به هم زدن ثواب اجتماعی نیستم. قصد افساد و خراب کردن ندارم و تعدی از حدود هم نمی کنم. چیزی که من در این اقدام دنبال می کنم، اصلاح است. اراده ای که من در این اقدام دارم، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیره جدم و سیره ای است که حضرت به ما آموختند. همان راه را ادامه مي دهم و در آن مسیر سیر می کنم. مسیر من، ادامه سیر وجود مقدس رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است.

هدایت از طریق هادیان امم

خدای متعال فرموده است: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ».[2] شما انذار کلی را نسبت به همه عالم دارید، ولی هدایت شما از طریق هادیان امم اتفاق می افتد. آن ها هستند که این راه را ادامه می دهند و هدایت آن ها همان هدایت حضرت است.

هدف امام، اصلاح امت

در این تعبیر نورانی حضرت فرمودند من همان سیر را دنبال می کنم که سیر وجود مقدس رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است و چیزی جز اصلاح یک امت و دعوت به خوبی ها و اقامه خوبي ها و بازداشتن از بدی ها و نابودی بدی ها نبوده است. این کلام نورانی حضرت به یک توضیح و ترجمه نیاز دارد. حضرت برای اصلاح، دست به چنین اقدام عظیم و پرهزینه ای زدند. چه لزومی داشت برای اصلاح چنین هزینه بزرگی پرداخت شود و خون مرد بزرگی مثل سیدالشهدا علیه السلام بر زمین ریخته شود؟ «وَ انّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْأصْلاحِ فى امَّةِ جَدّى».[3]

اصلاح امت

هدف، اصلاح است. آن هم اصلاح یک امت، آن هم امتی که بر محور وجود مقدس رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شکل گرفته است. برای این که معنای این اصلاح روشن شود، مثالی می زنیم. گاهی برای انسان، فسادهای روحی و جسمی و بیماری های گوناگونی اتفاق می افتد و طبیبان و عالمان و عارفان، درصدد اصلاح این بیماری و عیب و فساد برمی آیند. اقدامی که برای اصلاح این انسان می کنند متناسب با درکی است که از صلاح و فساد دارند. ممکن است انسانی به یک بیماری ای سطحی مبتلا شده باشد. از این رو، اصلاح او متفاوت است با کسی که بیماری مزمن و پیچیده و فراگیر دارد و اقدامات متفاوتی هم اتفاق می افتد. گاهی یک درمان سطحی کافی است، گاهی باید درمان های اساسی و عمیق و جدی تری برای رفع یک فساد شروع کرد که منوط به این است که فساد را چه بدانیم و این فساد و بیماری تا کجا نفوذ کرده باشد. گاهی برای تأمین سلامت یک جامعه اقدامات کلی تر و جدی تر و پیش گیرانه ای اتفاق می افتد. این ها ناشی از درکی است که از صلاح و فساد اتفاق می افتد.

ریشه یابی بیماری

انسانی که بیماری مزمن و عمیقی دارد، نمی تواند با ظواهر بیماری درگیر شود. لذا طبیبان حاذق، متناسب با علائمی که از بیمار به دست می آورند، بیماری را ریشه یابی مي کنند. گاهی برای یک بیماری که تظاهرات بسیار سطحی دارد، از عمیق ترین لایه های درمان استفاده می کنند. کما این که علمای اخلاق این گونه اند. علمای عارف، گاهی برای این که نسخه ای بنویسند، می گویند ما باید از قبل از عالم دنیا، ببینیم چه اتفاقاتی افتاده تا بتوانیم برای آن نسخه بدهیم و آن را درمان کنیم، در حالی که ممکن است آدم دیگری بخواهد این عیب را به سادگی مرتفع و با یک دستورالعمل گمان کند می شود این عیب را حل و فصل کرد.

ارایه نسخه ای درست

کسی به استاد عزیزی مراجعه کرده بود که به وسواس در نجاست و طهارت و غسل و وضو و امثال این ها مبتلا بود. بسیار هم وسواس سنگینی بود. همین آدم به یک شخص دیگری رجوع کرده و از ایشان نسخه خواسته بود. او گفته بود وضو نباید یک دقیقه بیشتر طول بکشد. ایشان با یک دستورالعمل می خواست این بیماری را اصلاح کند. آن هایی که اهل معرفت اند، وقتی می خواهند بیماری روحی انسانی را درمان کنند، می بینند عملی که این انسان انجام می دهد، ریشه در اخلاق و خلقیات و حالات روحی او و گاهی ملکات او دارد، یعنی ملکه ای در این آدم پیدا شده که این ملکه را نمی تواند به راحتی درمان کند. برای درمان و علاج این ملکه فاسده، باید از ریشه ها و اعماق شروع کرد.

اوامر و نواهی اولیای معصوم

خداوند می فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً».[4] اگر این ها در طریقه ای که ما گفتیم، استقامت می کردند، ما آن ها را با آب گوارا سیراب می کردیم. مراحل مختلفی از این استقامت و معنای مختلفی از این آب گوارا بیان شده است. فرمود اگر به اوامر و نواهی اولیای معصوم گوش فرا می دادند و در طریق ولایت آن ها حرکت می کردند، به این ها علمی مي دادیم که از سرچشمه امام مي جوشد.

نگاه کل گرایانه

امروزه یکی از گرایش هایی که در پزشکی پیدا شده، گرایش های کل گرایانه است. آدم سرش درد می کند، قرص می دهند. در نگاه کل گرایانه بیماری ها با هم به صورت یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته، با همه وجود انسان مرتبطند و باید یک اصلاح مجموعه نگر داشته باشیم. در زمینه روان شناسی و عرفان هم همین طور است. گاهی برای درمان یک بیماری باید جای دیگری را اصلاح کرد تا بیماری درمان شود، جایی که ارتباط ظاهری با این بیماری ندارد. این همان گره های مهمی است که در کنار استاد گشوده می شود. این که می گویند این راه را باید با استاد رفت، به خاطر این است که معلم الهی و عالم ربانی است که می تواند این گره ها را ببیند و باز کند.

اصلاحات اجتماعی

همین طور که در اصلاح یک انسان باید نگاه همه جانبه و عمیق و عالمانه و داشت، در اصلاحات اجتماع هم همین طور است. گاهی مسئله ای بسیار سخت و پیچیده است. لذا بحث هایی در جامعه شناسی درباره گرایش های برای شناخت یک جامعه و حل پیچیدگی های این جامعه می شود. نکته دیگر درکی است که ما از صلاح و فساد داریم و متناسب با یک فرهنگ اتفاق می افتد. یک معارفی پشتوانه و پیش فرض هایی از صلاح و فسادند. لذا ممکن است دو انسان هر دو دنبال اصلاح باشند، ولی با دو نگاه، دو درک از عیب و ایراد و فساد و اشکال. هر دو نسخه می نویسند. قطعاً دو نسخه برای انسان می نویسند، چون درکشان از صلاح و فساد، متناسب با فرهنگی فراگیر است. ممکن است در نگاه یک عارف بالله، بسیاری از امور علامت یک بیماری های سخت در انسان باشند.

فرمان خدا

خداوند می فرماید: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً».[5]

این نگاه خاصی است. درمانش هم با همین نگاه است. نگاهی که مي گوید انسان باید با محرکه های طبیعی و غریزی جواب بدهد. در بیماری روحی گره های روحی وجود دارد که باید این گره ها را باز کرد. این متفاوت است با آن نگاه که مي گوید انسان باید نبضش با فرمان خدا بتپد و اگر نتپید، به بیماری مبتلا شده و باید اصلاحش کنیم.

تحلیل عیوب و بیماری ها

یکی می گوید انسان باید تحت فرمان غرایز باشد. این ها محرکه های طبیعی هستند. دیگری می گوید انسان باید به گونه ای تهذیب شود و به سلامت برسد که جز فرمان خدا در او جاری نشود. اگر جاری شد، این علامت بیماری است. باید گشت این بیماری را پیدا و اصلاح کرد. بنابراین تحلیل عیوب و بیماری ها و اشکال ها و راه حل ها متناسب با یک فرهنگ اتفاق می افتد و فرهنگی، فرهنگ مرجع است که پایه و اساس است. اگر آن فرهنگ، فرهنگ غلطی باشد، تمام نسخه ها غلط خواهد بود. قرآن درباره آن هایی که مبتلا به بیماری باطنی هستند، خداوند می فرماید: «في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً».[6]

در جایی دیگر قرآن می فرماید: «وَ إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ». [7] وقتی به آن ها خطاب می کنید که فساد نکنید، آن ها مي گویند: «انما نحن مصلحون».

خداوند در جایی دیگر می فرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ».[8]

خروج از مدار توحید

خروج از مدار توحید، فساد ظاهری و باطنی ایجاد می کند و هماهنگی عالم را بهم می ریزد. خداوند می فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ». [9] درک ما از فساد و صلاح باید عمیق و همه جانبه و فراگیر باشد و باید بر اساس یک فرهنگی صحیح و حق اتفاق بیفتد و بر اساس عمقی که از فساد درک می شود و دامنه ای که این فساد پیدا می کند و افق هایی که دیده می شود، اقدامات اصلاح گرایانه اتفاق بیفتد. نگاه ها به اصلاحات مادی و تمدنی که در جوامع اتفاق می افتد، متفاوت است. در دوره اصلاحات، گروهی معتقد بودند، هدف رسیدن به قله های توسعه است.

اصلاحات فراگیر

اصلاحات متوقف بر تحول بر بنیادهای اجتماعی است و نمی شود بدون ایجاد تحول در لایه های عمیق جامعه و تبدیل تحول در فرهنگ نگرش به انسان و جهان و سعادت و شقاوت و درک انسان از بایسته و نبایسته ها، اصلاحات را ایجاد کرد. این حرف غلط نیست که اصلاحات باید فراگیر و عمیق و متناسب با اهداف باشد و بر اساس یک فرهنگ اتفاق می افتد. تمام اشکال این است که هدف گذاری ها و فرهنگی که در مسیر تشخیص بیماری ها و آفت های اجتماعی و فرهنگی که حاکم بر تعریف صلاح و فساد اجتماعی است و با آن فرهنگ می خواهد آسیب شناسی و آسیب زدایی شود، دچار اشکال است. اگر پذیرفته شد که اصلاح باید یک اصلاح عمیق همه جانبه دورنگرانه باشد، درست است.

پیگیری اصلاحات با نگاه دورنگرانه

باید اصلاحات را از لایه های عمیق و همه جانبه و با یک نگاه دورنگرانه دنبال کنید. بر اساس این نگاه وقتی وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام پا به میدان می گذارند، متناسب با شخصیت این وجود مقدس و نفوذ و گستردگی اراده ایشان است.

ویژگی اصلاحات ائمه

در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلائِكُمْ».[10] وقتی چنین آدمی پا به میدان می گذارد، دستگاه و جریان حق و باطل را می بیند و برخوردهای آن ها را در موازنه تاریخی مشاهده می کند. این گونه باید اصلاحات را شناسایی کرد. او اشکالات را رو بنایی نمی بیند، حتی اشکال ها را فقط در ساختارهای اجتماعی نمی بیند که باید این ساختارها را بهم ریخت و نظام دیگری را حاکم کرد، بلکه اشکالات را در اعماق جامعه می بیند. لذا اصلاح او یک اصلاح دستوری و اقدامی عمیق و دورنگرانه است.

مناسبات توحید

اگر در جامعه ای توحید و مناسبات توحید جاری شد، این جامعه به سمت صلاح حرکت می کند. اگر در اعماق وجود یک انسان با زوایای ظاهری زندگی او، کلمه توحید جاری شد، این انسان در مسیر صلاح حرکت می کند. باید عبودیت و بندگی خدای متعال، از اعماق روح یک انسان آغاز شود. سجده و خضوع در روح انسان است. اگر حالات و صفات انسان، آهنگ توحید و لااله الاالله است و به طرف درجات بالاتر توحید حرکت می کند و این انسان صالح و در مسیر صلاح است و به هر میزانی که رگه های شرک در اعماق وجودی یک انسان جاری و ساری است، به همان اندازه این انسان به بیماری و فساد مبتلاست، همه صلاح در هماهنگی با فطرت عالم و نظام خلقت است. «فبهم ملأت سمائك و أرضك حتّى ظهر أنّ لا اله الا أنت».[11]

اسمای حسنای الهی در عالم

در همه عالم، اسمای حسنای الهی جاری و کلمه لااله الاالله از در و دیوار عالم متجلی است. اگر انسان هماهنگ با فطرت عالم، آهنگ عبودیت داشته باشد و بر مدار صلاح حرکت می کند، و الا بر مدار فساد پیش می رود. لذا چیزی که خدای متعال از ما خواسته، بر اساس خطبه قاصعه وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام این است که در مقابل خدا خشوع و خضوع کنیم و مملکتی برای خودمان قائل نباشیم. کبریا از آن اوست. بقیه هیچ اند. مالک هیچ چیز نیستند. نباید در مقابل عزت او تذلل کنیم و همه صفات روحی و قلبی و صفات حمیده، جنود طاعت و بندگی و خشوع و خضوع ، از شئون توحید و سجده در مقابل خدای متعال هستند. یقین و صبر و رضا و توکل و زهد و ایمان، از شعب توحیدند و ظهور آن خشوع و سجده باطنی در قلب اند. اگر کسی در باطن سجده کرد، همه صفاتش اصلاح می شود. این سجده باید در حالات روحی جلوه کند، یعنی جایی که در اراده اش تأثیر دارد. باید ساجد باشد. اگر این سجده همه جانبه دوام پیدا کرد، همه صفات، صفات حمیده می شوند. لذا صفات حمیده از شئون توحیدند. اعتقادات سالم هم از شئون توحیدند. برعکس اگر استکبار در مقابل خدای متعال و کبریایی او و تعزز در مقابل عزت او و اعماق وجود انسان سایه انداخت و شکل گرفت و بعد در حالاتش جاری شد، وقتی مي خواهد حالات قلبی خود را بسازد، جنود و لشکریان قلبی و روحی که به این اراده مستکبر داده می شود، جنود طغیان است.

جنود استکبار

صفات رذیله همانی است که در حدیث عقل و جهل است. وقتی شیطان استکبار کرد، جنودی که به او می دهند، جنود استکبار است. اگر با همان موضع گیری و اراده فاسد وارد اندیشه و چاره جویی و گشودن مسیر برای اراده خودش در جهان شد، می خواهد همان اراده را جاری می کند. کسی که مي خواهد طغیان و معصیت بکند، برنامه ریزی می کند و می اندیشد و راه را باز می کند و برای اراده فاسد می کوشد. بنابراین پذیرش ولایت حق و خشوع در مقابل او عمق صلاح است.

ایمان ائمه، ابواب الایمان

انسان صالح انسانی است که در اعماق وجودش در مقابل ولایت وجود مقدس رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با تمام وجود تسلیم است. این همان موردی است که انبیای اولوالعزم داشته اند. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً».[12] کسی به ایمان نمی رسد، الا این که عملش با قلبش تسلیم باشد. هیچ حرجی در باطن او نسبت به حکم پیدا نشود، جز در اعماق وجودش. معنای «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ مَا دَارَ»[13] همین است.

رفتار صالح، شعاع نور ایمان

صفات حمیده از فروع تولی به ولایت نبی اکرم، و اعتقادات سالم هم شعاع همان نورانیت در عقلانیت فرد و جامعه است. رفتار صالح، شعاع همان نور ایمان در اعضا و جوارح انسان است. ایمان ائمه هدات معصومین، ابواب الایمان و نور ایمان هستند

نور تولی به ولایت ائمه هدات معصومین

صلاح یعنی این که نور تولی به ولایت ائمه هدات معصومین، اعماق وجود انسان را فرا گیرد. صالح یعنی مؤمن، یعنی کسی که همه وجودش شعاع نورانیت امیرالمومنین علیه السلام است. هر کجا که دامنه وجودی و اراده انسان از محیط ولایت معصوم خارج شود و ورود به محیط فساد پیدا کند و برعکس فساد، یعنی شرک از اعماق وجود انسان تا تظاهرات در عمل انسان و موضع گیری های دینی انسان آشکار شد، فساد شکل گرفته است. آن جا نور توحید جاری نمی شود. این شرک هم به شرک در ولایت و خروج از محیط ولایت امیرالمومنین علیه السلام برمی گردد.

شرک در توحید

خداوند می فرماید: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً».[14] هر که می خواهد به لقا برسد، باید واجد عمل صالح و خالص در مقام بندگی باشد. «لَا يَتَّخِذْ مَعَ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ غَيْرَهُمْ وَلَايَتُهُمُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ».[15] معرفت ائمه، عمل صالح است. بنابراین شرک در توحید، فساد است.

در روایت داریم: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَ ذَلِكَ».[16] وقتی خدا خواسته که از طریق شخصیت هایی اطاعت شناخته شود و آن ها را سبیل طاعت و وجه معرفت خودش قرار دهد، خروج بر این سبیل و وجه، خروج بر توحید است.

نور نبی اکرم در زوایای حیات بشری

خداوند می فرماید: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً».[17] وجود مقدس رسول ( صلی الله علیه وآله وسلم ) یعنی اصلاح، یعنی جاری کردن نور نبی اکرم در همه زوایای حیات بشری، یعنی جاری کردن نور توحید. کسی بدون تولی و تبری به توحید و تهذیب روح و پاک شدن اعتقادات، به صلاح اعمال نمی رسد. این در مقیاس فردی است. وقتی وارد مقیاس اجتماعی می شویم، صلاح و فساد چگونه است؟ وقتی وارد مقیاس تاریخ می شویم، وضیعت چگونه است؟


[1] . بحارالأنوار، مجلسی، ج44، ص329،باب 37، ما جرى عليه بعد بيعة الناس ...، ص310 .

[2] . الرعد : 7 .

[3] . پيام هاى عاشورا، جواد محدثی، ص238.

[4] . الجن : 16.

[5] . الأحزاب : 32 .

[6] . البقرة : 10.

[7] . البقرة : 11 .

[8] . الروم : 41.

[9] . البقرة : 12 .

[10] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 549، زيارت دوم جامعه كبيره ...، ص 544.

[11] . شرح الأسماء الحسنى، ملا هادی سبزواری، ج1، ص623، كلام في إحقاق الله الحق بكلماته و مظاهر ...، ص623.

[12] . النساء : 65 .

[13] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 28، ص 368.

[14] . الكهف : 110 .

[15] . بحارالأنوار، مجلسی، ج24، ص377، باب 67، جوامع تأويل ما أنزل فيهم علیهم السلام...، ص 305.

[16] . بحارالأنوار، مجلسی، ج24، ص292، باب 66، أنهم الصلاة و الزكاة و الحج ...، ص286.

[17] . الطلاق : 10.