سخنران استاد حق شناس

انسان، دائماًً در معرض امتحان و آزمایش

«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ».[1]

پروردگار مي فرمايد: اي نبي محترم من! آيا اينها تصور مي كنند، همين كه گفتند: ما ايمان آورديم؛ ما آنها را آزمايش نمي كنيم؟! بلکه ما اينها را در معرض آزمايش مي گذاريم، تا علم پروردگار درباره ی اين گروه عملاً در خارج پياده شود. فرمودند: «يفتنون كما يفتن الذهب يخلصون كما يخلص الذهب».[2] دائماً شما را در معرض امتحان قرار مي دهند.

دو راه ارتباط با پروردگار

اگر انسان بخواهد با پروردگار رابطه پيدا بكند؛ دو راه وجود دارد. يك راه براي اولياء خداست، يك راه هم براي نوع ماست.

فاصله گرفتن از امیال نفسانی

«أين الطريق يا رسول الله الي وصل الحق ؟ قال: البعد عن النفس».[3]

سؤال کرد: یا رسول الله راه رسیدن به خدا چیست؟

حضرت فرمودند: فاصله گرفتن از نفس و اميال نفساني.

اين راه، براي همه ی ماست.

چگونه بر اسرار غيب مطلع شدي؟

امام صادق (ع) به آن شخص فرمودند: اين علمي كه پيدا كردي، از كجا پيدا كردي؟ چگونه بر اسرار غيب مطلع شدي؟

گفت: يابن رسول الله هر چه دلم خواست، بر خلاف آن عمل كردم، با اميال نفساني مبارزه كردم.

البته اين يك راهي است كه بايد- البته! البته!- پروردگار مساعدت بكند.

ارتباط اولیای خدا با پروردگار

يك راه هم مخصوص اولیای خداست كه هر چه عمل مي كنند، براي خدا باشد. اگر نماز مي خوانم، براي خاطر پروردگار باشد. همانطوری كه در منزل وضو مي گيرم، خارج از منزل هم همان طور وضو بگيرم.

خاطره ای از مرحوم حاجی انصاری

خدا رحمت كند مرحوم حاجي انصاري را که گفت: در منزل كسي مهمان بودم، وقتي خواستم بخوابم، صاحب خانه براي من آب وضو آورد وگفت: شما قبل از خواب وضو نگرفته ايد! به صاحب خانه گفتم: من در منزل خودم هم قبل از خواب وضو نمي گيرم.

خداي ناكرده، طوري نشود كه در منزل خودت وضو نگيري؛ اما در خانه ی مهمان وضو بگيري! اين شرك است. چنين شخصي مشرك است.

اخلاص مرحوم جاپلقی

براي هر دو راه رسيدن به خدا نمونه وجود دارد، داداش جون!

نمونه ی راه دوم آقاي جاپلقي (ره) است كه اهل جاپلق بود و به بنده گفت: من درس استاد را درست ملتفت نمي شدم. يك روز دركلاس درس وقتي من حرف زدم، استاد در حضور ديگران گفت: جناب شيخ اهل كجا هستي؟ گفتم: اهل جاپلق. گفت: برو جاپلق! تو چه مي فهمي اين درس ها را؟! - البته سرزنش شدن در برابر ديگران خيلي انسان را مي كوبد- گفت: چون استاد بود، من چيزي نگفتم؛ اما در صدد برآمدم كه يك علاجي بكنم.

ديدم زيارت عاشورا كه نمي توانم بخوانم، روزي حداقل يك ساعت و نيم وقت مي خواهد و من مُحَصّل هستم. بعد فكر كردم تا اينكه اين حديث به نظرم آمد که: «من اخلص لله اربعين صباحا ...».[4] یعنی هر كس اعمال خودش را چهل روز خالصاً براي خدا انجام بدهد، چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود. رفاقتش، حرف زدنش و... همه براي خدا باشد. وقتي حرف مي زند، اظهار فضل و علم نباشد. خودش را در حضور امام زمان (ع) بداند. « لله » و « في الله » صبحت بكند.

مرحوم جاپلقی گفت: بعد از چهل روز عمل خالصانه هر چه استاد گفت، جوابش را به بهترين صورت بيان كردم! استادگفت: آقا شيخ جاپلقي! تو چه كرده اي؟! امروز غير از روزهاي ديگر هستي! گفتم: حالا شما هر چه مي خواهيد بگوييد. من هستم و شما و خدا و امام زمان (ع) .

پروردگار حكمت و علوم حقيقيه را بر قلب سرازير مي كند و درد و دواي شما و علت نپريدن شما را معرفي مي كند، داداش جون!

مشکلات طریق اخلاص

خيلي مشكل است که انسان چهل روز اعمالش را خالص بكند، چون پروردگار طبق همين آيه اي كه خواندم،[5] انسان را در معرض امتحان قرار مي دهد. مثلاً يك كسي مي گفت: من در صدد برآمدم تا اعمالم را از غير پروردگار خالص كنم، يك دخترعمه ای داشتم كه هيچ وقت با من كاري نداشت، حال كه من اين چند روزه مي خواهم عملم را از غير خدا خالص كنم، اين دخترعمه پیغام فرستاده كه من يك مسائلي دارم و بايد از ايشان بپرسم! خدا در معرض امتحان قرار مي دهد.

لزوم شب زنده داری در سفر الی الله

بايد در سفر الی الله متوقف نشويد. سفر الي الله آن است كه رابطه ی نصف شبت با پروردگار برقرار باشد،آقاجان! حال يا به قصد تقدم،[6]يا اگر نتوانستيد بيدار شويد؛ قضا بكنيد.«و قضائه افضل».

دائماً به دنبال تصفيه ی قلب و خلوص عمل باشيد.

«واتقوا الله ويعلمكم الله».[7] بايد نصف شب ها رابطه ی قلبي برقرار باشد. حال هم كه شب ها در حال بلند شدن است، باید خودتان را دریابید. «الشتاء ربيع المومن».[8] یعنی زمستان، بهار مومن است، بخاطر شبهای طولانی برای شب زنده داری و روزهای کوتاه برای روزه گرفتن.

بدون سَهَر،[9] نمی شود به سوي پروردگار سفر كرد. «السفر الي الله لايمكن الا بامتطاء الليل».[10] يك صلوات بفرستيد.

شاگرد مغازه و نماز اول وقت

  • اگر مردي برون آي و سفر كنهر آنچه پيشت آيد زان گذر كن

اميال نفساني، حوادث روز، خويشاوندان، هيچكدام نبايد مانع شما بشود. بنازم به آن شاگرد مغازه كه وقتي صاحب مغازه براي اينكه او را از نماز اول وقت باز بدارد، گفت: وقتي جورابها را آوردند، تحويل پنجه گير بده، تا آنها را براي دوختن پنجه ببرد، از طرفي هم صاحب مغازه به جورابي گفته بود كه شما جورابها را اول ظهر بياور، همين كه جورابها را اول اذان ظهر آوردند، شاگرد مغازه -كه قبلاً شرط كرده بود فقط تا وقت اذان كار بكند- كار را رها كرد و رفت براي نماز اول وقت.[11]

فهميدي عزيز من! بايد اين طور باشي.

گرفتار اين افكار نشويد كه امروز نشد، فردا! حالا يك دقيقه دير بشود يا يك دقيقه زود، چه فرقي مي كند!

این افکار چرند است، داداش جون!

همين كه گفتند: الله اكبر، بايد بروم نمازم را بخوانم و برگردم سرکارم.

بايد اين طور مستبد باشيد، داداش جون! نه اينكه تصور بکنید اينها مقدس بودن است. مردم در دنياشان عاقل هستند و درآخرتشان احمق! نبايد به حرف هاي آنها گوش بدهيد.

مشتری ها زیاد شده اند، وقت نماز جماعت ندارم!!

شخصي كه اهل نماز اول وقت بود، يك روز خدمت رسول اكرم (ص) عرضه داشت: يا رسول الله كار من از جهت مالي بهم ريخته است.

حضرت فرمود: به همين وضعيت كنوني قناعت كن. اگر دنياي تو وسعت پيدا بكند؛ براي تو خطرناك است!

گفت: نه! من بالاتر از اين حرف ها هستم، يا رسول الله!

حضرت فرمود: بسيار خب، اين يك درهم را بگير و سرمايه ی کسب خودت قرار بده.

مدتي گذشت، همان شخصي كه هميشه در صف اول جماعت بود، كم كم به صف دوم رسيد، به صف سوم، صف چهارم، تا اينكه يك روز در نماز جماعت حاضر نشد!

حضرت جوياي احوال او شد، او هم به حضرت پيغام فرستاد كه مشتري ها زياد شده اند و به جهت قضاي حوائج برادران ايماني، ديگر وقت نمي كنم به نماز جماعت برسم!!!


[1] - عنکبوت/2

[2] - عن معمر بن خلاد قال: سمعت اباالحسن عليه السلام يقول:«الم احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا وهم لايفتنون» ثم قال لی: ما الفتنة؟ قلت: جعلت فداک الذی عندنا الفتنة فی الدين فقال: يفتنون کما يفتن الذهب ثم قال: يخلصون کما يخلص الذهب. الکافی ج1/370

[3] - فقال: يا رسول الله فکيف الطريق الی وصل الحق؟ قال صلی الله عليه وآله: هجرة النفس. جامع احاديث الشيعة ج13/248 و مستدرک الوسائل ج11 /138

[4] - حدثنی زيد بن علی عن ابيه عن جده عن علی عليهم السلام قال: من اخلص لله اربعين صباحا يأکل الحلال صائما نهاره و قائما ليله اجری الله سبحانه ينابيع الحکمة من قلبه علی لسانه. مسند زيد بن علی /383

[5]- «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» عنکبوت/2

[6] - کسی که می داند نمی تواند برای نماز شب بیدار شود می تواند قبل از خوابیدن نماز شبش را بخواند.

[7] -« و تقوی پیشه کنید تا خدا به شما علم عنایت کند». بقره /282

[8] - عن ابی عبدالله عليه السلام قال: الشتاء ربيع المومن يطول فيه ليله فيستعين به علی قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به علی صيامه.معانی الاخبار للشيخ الصدوق/228

[9] - بیداری شب

[10] - قال الامام العسکری عليه السلام: ان الوصول الی الله عزوجل سفر لايدرک الا بامتطاء الليل، من لم يحسن ان يمنع لم يحسن ان يعطی.بحارالانوار ج75 /380

[11] - این واقعه در دوران جوانی برای خود ایشان اتفاق افتاده است.