• اي لطف عـميم تو خـطاپـوش هـمهوي حـلقـه بـندگــيـت درگـش هـمـه
  • بـردار خـدايـا ز کـرم بـار گـنـاهدر روز فـرومـانـدگي از دوش هـمـه
  • گر من گـنه جـمله جـهان کـردسـتملـطف تـو آمـده اسـت کـه گـيرد دسـتم
  • گفتي که به وقت عجز دستت گيرمعاجزتر از اين مخواه که اکنون هستم

دعا براي نجات از جهنم

هر کسي از پل جهنم بگذرد خندان است. فمن ضحضح عن النار و الدخل الجنة فقد فاض يعني هر کسي از آتش جهنم رها شود به فلاح و رستگاري رسيده است. بايد از خدا درخواست نجات از آتش جهنم را داشته باشيم به طور مداوم. مثل شب هاي قدر که هزار بار خدا را صدا مي زنيم و در هر ده بار مي گوييم سُبْحَانَكَ يَا لاإِلَهَ إِلا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَارَبِّ[1] يعني خدايا به فرياد ما برس و از آتش نجاتمان بده. از نفس و شيطان خلاصمان کن. يکي از بزرگان مي فرمودند هميشه خبر مي آورند که فلاني مُرد اما چرا يک بار خبر نمي آورند که نَفس فلاني مُرد. شب هاي قدر بهترين شب براي دعا است لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[2]

دقت در دعا کردن

در دعاي عرفه امام حسين عليه السلام بعد از مدح و ستايش فراوان خدا آمده است که خدايا آن حاجتي را از من برآورده کن که اگر آن را دادي و بقيه را ندادي ضرر نکنم. متاسفانه محور اکثر حاجت ها دو چيز است يا اداي قرض يا شفاي مريض. حيف است انسان، زيارت عاشورا بخواند و مکه و عتبات برود و دعايش فقط اين دو باشد. چيزي بخواهيد که همه اينها را شامل بشود.

آيت الله بهاءالديني مي فرمودند که همت برخي آن قدر پست است که مي گويند حاج آقا ما چند هزار صلوات نذر کرده ايم وقتي مي پرسم براي چي. مي گويند ما با فلان منطقه قم مسابقه گذاشتيم و نذر کرده ايم که بادکنک ما بيشتر برود. حيف نيست انسان چيزهاي پست بخواهد. چه فائده اي دارد که به انسان، خانه و امکانات بدهند اما جهنم هم بدهند. اين همه يهودي و صهيونيست ثروتمند هست که جايشان در قعر جهنم است.

علت سرپرستي معصومين بر ديگران

علت اينکه خداوند، معصومين عليهم السلام در تصرفِ در ما، بر خود ما هم اولويت دارند و سرپرست و قيم ما هستند شدت محبت آنها به ماست. ايشان حبشان به ما از حبّ ما به خودمان بيشتر است. خودشان فرموده اند که ما شما را از خودتان بيشتر دوست داريم. يعني هر چقدر با خودت مهربان هستي؛ مهرباني ما باز هم بيشتر است و اين در تاريخ هم ثابت شده است. اهل بيت عليهم السلام با وجود مصيبت و ابتلائات فراواني که به خاطر نجات و هدايت شيعيان باز هم ايثار و ازخودگذشتگي کردند و در راه خدا قرباني شدند. در زيارت اربعين مي خوانيم وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ [3] يعني خدايا امام حسين عليه السلام خون دلش را در راه تو فداکرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت و گمراهي نجات بدهد. الان چه کسي حاضر است زينبش اسير بشود. شش ماهه اش شهيد بشود. بدن برادرش قطعه قطعه بشود. بزرگي مي فرمود هيچ کسي در راه خدا براي هدايت بندگان مثل امام حسين عليه السلام قرباني نشد.

محبت اهل بيت به شيعيان

امام حسين عليه السلام که مظهر خيرخواهي و احسان است حتي دشمنش را هم دوست دارد و برايش دعا مي کند و به لشکر حر آب مي دهد و آب را نمي بندد. مي خواهد اين درس را به ما بدهد که ما هم بايد به ديگران خير برسانيم حتي اگر دشمن ما باشد. اما ما توقع داريم که همه خيرها به ما برسد و ديگران را به خاطر خودمان دوست داريم و مي خواهيم.

آيا شما کسي را سراغ داريد که هر روز براي شما دعا کند. البته ممکن است يک پدر و مادري که علاقه زيادي به فرزندشان داشته باشند هر روز دعايش کنند ولي اين در زندگي هاي امروزي خيلي کم است. اما اتفاقاً روايت مي گويد چنين چيزي ممکن است. امام صادق عليه السلام از قول مادر بزرگوارش ام فروه نقل مي کند که امام باقر عليه السلام فرمودند يَا أُمَّ فَرْوَةَ إِنِّي لَأَدْعُواللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ[4] يعني من براي شيعيان گنه کار در شبانه روز هزار بار دعا مي کنم. محبت امام اين گونه است که براي همه حتي گنه کاران هم دعا مي کند.

امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به علي بن مهزيار فرمودند اگر استغفار برخي ها نبود شيعيان از بين مي رفتند. البته منظور حضرت، استغفار خود ايشان براي شيعيان بوده است.

بزرگي مي فرمود بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ، اهل بيت عليهم السلام، با آن همه مصيبت، تمام تلاششان اين بود که شيعيان و مومنين صدمه اي و آسيبي نبينند. يعني اينها اين قدر فشارها را تحمل مي کردند که به ديگران صدمه وارد نشود.

عنايت اهل بيت(عليهم السلام) در سايه تقوي

تقوا و ايمانمان اگر واقعي باشد حتما ائمه به ما عنايت مي کنند. چهل سال عبادت و نماز جماعت و جمعه و روزه اي که انسان را يک قدم جلو نبرد به درد نمي خورد. يک يا الله، يک يا حسين يا يک ذکر کوتاه سازنده و واقعي اثر مي گذارد و الا با وجود اين همه عبادات اگر در عبادتمان صادق نباشيم دورخودچرخيدن است.

پادش شيعه مخلص و باتقواي اهل بيت

بعد از وفات حضرت امام صادق عليه السلام شخصي به نام ابوجعفر از نيشابور به طرف مدينه حرکت کرد هنگام حرکتش پيرزني پيش او آمد و گفت مقداري پشم ريسيده ام و خمسش يک درهم شده است و اين آيه را خواند إِنَّ اللَّهَ لَايَسْتَحِي مِنَ الْحَقِّ[5] و گفت اينها را به آقا بدهيد. ابوجعفر به مدينه آمد و نزد آقا مي رسد و پس از اطمينان از علامات امامت ايشان، حضرت به او فرمود جواب سؤال هاي مُهر و موم شده را قبل از اينکه بيايي دادم و بعد فرمودند که پشم هاي آن پيرزن کجاست و همان آيه اي که پيرزن خوانده بود را ايشان هم خواند. هنگام رفتن، حضرت اموال ديگران را قبول نکردند و فقط يک درهم و پشم آن پيرزن را گرفتند. و چهل درهم به ابوجعفر مي دهند و مي فرمايند اين را به آن خانم بده و بگو فلان مقدارش را استفاده کند و بقيه اش را هم خرج نکند تا نوزده روز بعد از اينکه شما به نيشابور وارد مي شويد و اين خانم از دنيا خواهد رفت مابقي اش براي دفن و کفنش استفاده کند.

بعد حضرت پارچه اي از کفن هاي خودشان را آوردند اخرج شکت من اکفانه با اين که کفن براي امامان خيلي مهم بوده است و جزو خالص ترين اموالشان است و فرمودند که به اين خانم بگو قدر اين کفن را بداند. اين کفن از زراعت زمين مادرمان حضرت زهرا عليها سلام بافته شده است. حليمه خاتون دختر امام اين پنبه را تبديل به پارچه کرده است و براي من آماده کرده و من اين پارچه را مي فرستم براي اين خانم. بعد مي گويد حضرت فرمودند بعد از اينکه او را غسل داديد و کفن کرديد نماز نخوانيد من خودم مي آيم تا بر بدنش نماز بخوانم. و اين امر را بر کسي افشا نکن.

ابوجعفر وقتي به نيشابور برمي گردد مشاهده مي کند صاحبان اموالي که امام برگردانده است فتحي مذهب شده اند و به امامت عبدالله افتح گرويده اند. ولي اين پيرزن به امامت امام کاظم عليه السلام باقي مانده است. ابوجعفر طبق دستور آقا خدمت اين خانم مي رود و چهل دينار را تقديم مي کند و تمام جريان را مي گويد و پيرزن خيلي خوشحال مي شود. بعد از نوزده روز اين خانم از دنيا رفت و غسل دادند و کفن کردند. گفت بعد از غسل و کفن ديدم که يک آقايي از گوشه بيابان نزديک مي شوند و ديدم آقا هستند. آمدند و نماز بر بدن اين خانم خواندند. هنگام دفن ايشان مقداري تربت اباعبدالله الحسين عليه السلام در کفن اين خانم گذاشتند و هنگام رفتن فرمودند إِنِّي وَ مَنْ يَجْرِي مَجْرَايَ مِنَ الْأَئِمَّةِ لَابُدَّ لَنَا مِنْ حُضُورِ جَنَائِزِكُمْ فِي أَيِّ بَلَدٍ كُنْتُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي أَنْفُسِكُمْ[6] ما ائمه برخودمان واجب مي دانيم که در تشييع جنازه شيعيانمان شرکت کنيم در هر شهري که باشند. پس سعي کنيد تقوي داشته باشيد.

دوستان را کجا کني محروم / تو که با دشمنان نظر داري

پرهيز از تعارفهاي دروغ

اکثر افرادي که خدمت آيت الله بهاءالديني رحمت الله مي آمدند از ايشان درخواست موعظه مي کردند. بارها شاهد بودم که ايشان مي فرمودند دروغ نگو تا کارت درست شود. همين دروغ هاي روزمره را ترک کن کارت درست مي شود. همين تعارف هاي بي مورد که هر روز داريم يک دروغ است. روايت داريم که امام صادق عليه السلام با يکي از اصحاب به در خانه آقا رسيدند و آقا از او بدون تعارف خداحافظي کردند و به منزلشان رفتند. بعدا بعضي از نزديکان آقا به ايشان عرض کردند که آقا چرا تعارف نکرديد. حضرت فرمودند که اگر تعارف مي کردم دروغ بود. آمادگي نداشتم. چرا دروغ بگويم.

شخصي خدمت آيت الله بهاءالديني آمد و عرض کرد آقا، بنده را يک نصيحتي و موعظه اي کنيد. آقا تأملي کردند و فرمودند بازيگري را کنار بگذار تا همه کارهايت درست بشود. يعني آدم راست و صاف و زلال باشد. باطن و ظاهرش يکي باشد.

ذکر مصيبت امام حسين(ع)

شب جمعه، شب زيارت امام حسين عليه السلام است. انشا الله مشمول دعاي حضرت زهرا عليها سلام بشويم. ايشان براي عزادارهاي فرزندشان دعا مي کنند. در روز قيامت هم پيراهن خونين اباعبدالله عليه السلام را مي آورند و به خدا عرض مي کنند من مي خواهم هر کس براي حسين من گريه کرده است امروز برايش جزاي خير بدهي. دستش را بگيري.

عشق به امام حسين عليه السلام چه مي کند. اصفهان در روزنامه اي تبليغ مسافرت کربلا چاپ کرده بود و قيمتش را هم نوشته بود صد تومان. و آن سال مرز عراق در روز عاشورا و تاسوعا بازشده بود. دختر بچههفت هشت ساله اي تبليغ اين روزنامه را ديده بود و فکر کرده بود با صد تا تک توماني مي تواند به کربلا برود. از مادرش صد تومان مي گيرد و مي گويد مي خواهم کربلا بروم. مادرش فکر مي کند که دخترش به اسم کربلا، پفک و بيسکويت مي خواهد. اين بچه با همان صدتوماني سوار اتوبوس مي شود و صندلي آخر اتوبوس مي نشيند و اتوبوس سريع پرمي شود و به طرف مهران حرکت مي کند. همه مسافران فکر مي کردند اين بچه همراه يکي از مسافرهاست. مقداري که در مسير رفتند يکي از مسافران از بچه مي پرسد که شما با کي آمده اي. دختر صد توماني اش را از جيبش درمي آورد و مي گويد من خودم آمدم و اين هم کرايه ام. من هم مي خواهم زيارت امام حسين عليه السلام بروم. مسافران اتوبوس به منزل اين بچه زنگ مي زنند و به پدر و مادرش مي گويند بچه شما کربلايي شده است و امام حسين عليه السلام او را طلبيده است. همه چهل مسافر اتوبوس منقلب مي شوند و در تمام طول سفر مواظب اين بچه بودند و او را به زيارت کربلا مي برند و همه براي اين بچه سوغاتي مي خرند و خانواده اين زائر کوچولوي امام حسين عليه السلام در اصفهان پلاکارد مي زنند. گوسفند قرباني مي کنند.

آقا جان چه کرديد که اين قدر دل ها متوجه شماست. خدا قسمت کند يک شب جمعه اي هم ما برويم کربلا و عرض ادب کنيم. فرمود اند که شب جمعه در کربلا هر روضه اي که مي خواهيد بخوانيد اما روضه فرزندم علي اکبر را نخوانيد. عرض کرد که آقا جان روضه علي اکبر چه اشکالي دارد. آقا فرمود شب هاي جمعه مادرم زهرا مهمان من است. طاقت شنيدن روضه علي اکبر را ندارد. آقا اباعبدالله عليه السلام وقتي علي اکبر عليه السلام به ميدان مي رفتند محاسنش را گرفت و رو به آسمان کرد و سيلاب اشک از چشمانش جاري شد و فرمود خدايا شاهد باش جواني به ميدان مي رود که شبيه ترين افراد به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. اما لحظه اي نگذشت که ناله علي اکبر بلند شد. بي بي سکينه مي گويد ديدم که رنگ از صورت پدرم پريد. انه اشرف علي المومت نزديک بود روح از بدن پدرم خارج بشود. کنار علي نشستند و با دست مبارکشان خاک و خون ها را از صورت و لب هاي علي کنار زدند. ديدند علي ديگر نمي تواند حرف بزند. فرمودند که علي جان رفتي و راحت شدي اما پدرت غريب و تنهاست.


[1]. مفاتيح الجنان / شيخ عباس قمي / 1 / 87 / دعاى جوشن كبير... / ص: 86.

[2]. القدر: 3.

[3]. عاشوراشناسى / جمعي از نويسندگان / 326 / جهالت و نادانى(عوام)... / ص: 319.

[4]. الكافي / شيخ کليني / 1 / 472 / باب مولد أبي عبد الله جعفر بن محمدعليه السلام ... / ص: 472.

[5]. مستدرك الوسائل / محدث نوري / 1 / 455 / 4- باب وجوب الغسل بإنزال المني يقظة... / ص: 454.

[6]. بحارالأنوار / مجلسي / 48 / 73 / باب 4- معجزاته و استجابة دعواته... / ص: 29.