سخنران استاد فرحزاد

«قال مولانا حسن بن علی إِنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ ج12/ ص: 148 ).

  • یـک شـب آتـش در نیـسـتـانی فـتـاد سـوخت چون عشـقی که بر جانی فتاد
  • شـعـله تا سـرگـرم کار خـویـش شـد هـر نـی شــمـع مـزار خـویـش شـد
  • نی به آتش گفت کـین آشوب چیست من تو را زین سوختن مطلوب چیست
  • گـفـت آتـش بـی سـبـب نـفـروخـتـمدعــوی بـی مـعـنی ات را ســوخـتـم
  • زان که می گـفتی نیـم با صـد نـمـود هـم چـنـان در بند خود بودی که بـود
  • مرد را دردی اگرباشد خـوش است درد بـی دردی عـلاجـش آتـش اسـت

برکات صلوات و سلام بر پیامبر صلی الله ...

امیرالمومنین علیه السلام درباره ثواب صلوات بر پیامبر می فرمایند: ذکر صلوات برای از بین بردن گناهان از تأثیر آب بر آتش قوی تر است. یعنی صلوات بر محمد و آل محمد برای از بین بردن گناهان قوی تر است از تاثیر و خاموش کردن آب برای آتش. جمله ی دوم این که سلام دادن به پیامبر عظیم الشان بالاتر از آزاد کردن برده ای در راه خدا است. «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» (مفاتيح الجنان/1/ ص: 427). حالا در صلوات های قرآنی که می گوییم: «اللهم صل و سلم» که هم سلام و هم صلوات دارد که در آیه صلوات هم این طور «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (الأحزاب: 56). بیان شده است. اگر صلوات ها را با صلی و سلم تکمیل کنیم و اللهم صلی و سلم علی محمدوآل محمد بگوییم بهتر است. در جمله سوم مولا امیرالمومنین می فرماید: محبت و عشق پیامبر بالاتر از جهاد و شهادت در راه خدا است. محبت پیامبر اساس دین ماست و تأثیر عجیبی دارد که مولا می فرماید ثوابش از جبهه رفتن و جنگیدن و شهید شدن بالاتر است.

آثار خوب سخاوت و آثار سوء بخل

از کارهایی که رحمت خدا را جذب می کنند سخاوت و خوش اخلاقی است. در روایات روی این دو مورد خیلی تاکید و پا فشاری شده است. مثلا روایت داریم از علامت های شیعه و دوست اهل بیت سخاوت و خوش رویی و خوش اخلاقی است. در مقابلش هم روایاتی داریم که می فرمایند در مومن و دوست اهل بیت هیچ وقت بخل و بد اخلاقی جمع نمی شود. دوست اهل بیت اگر بخیل یا بد اخلاق باشد مومن نیست. سعی بکنیم صفات خوب را در خودمان ایجاد بکنیم. صفات خوب آدم را نجات می دهند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: کافر غیر مسلمانی که سخاوت دارد از مسلمان بخیل به بهشت نزدیک تر است. روایت داریم قوم لوط که به آن عمل شنیع مبتلاء شدند به خاطر بخلشان بود. اطعام نمی دادند، به فقراء نمی رسیدند. ممسک و خسیس شدند که مبتلاء به عمل لواط شدند و آن بلاء بر آن ها نازل شد.

پیامبر عظیم الشان هر روز از چند چیز به خدا پناه می بردند که یکی از آن موارد بخل بود. هر روز به خدا پناه می بردند دعا می کردند خدایا ممسک و خسیس نشوم، بخیل نشوم. چون آدم بخیل خیرش به خودش و به دیگران نمی رسد. آدم بخیل علمش را در اختیار دیگران نمی گذارد. آبرو و کارآیی و قدرت بازو و حق امضاء و پول داشته باشد به کسی کمک نمی کند. معمولاً وقتی تشویق به سخاوت می کنیم مردم فوری می گویند ما که پول نداریم، یک بخش سخاوت پول است. قرآن می فرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ » (البقرة: 3) . یعنی از آن چه که روزی به شما دادیم خرج کنید. مال داری، آبرو داری از هر چه داری گذشت کن. باز آیه قرآن داریم «وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» (البقرة: 219). می فرماید: ای پیامبر می پرسند چه انفاق بکنیم بگو عفو و گذشت. پول نداری بدهی، از دیگران گذشت کن بگذر. در امت گذشته کسی بود که پیامبر از او ستایش و تعریف کردند بعد فرمودند: این شخص هر روز می گفت خدایا من چیزی ندارم که انفاق کنم آبروی خودم را در راه شما انفاق می کنم. خدایا به خاطر من کسی را جهنم نبر. کسی پشت سر من حرفی می زند، فحشی می دهد، ناراحتم می کند خدایا من از او گذشتم. به خاطر من کسی را جهنم نبری.

عفو و گذشت و دوری از کینه توزی

می دانید اگر عفو باشد صدها مشکل و اختلافات خانوادگی از بین می روند. اصلاً این خبر فاجعه و تکان دهنده است. در ایران چند چیز آمارش خیلی بالا و تکان دهنده است یکی هم مراجعه به دادگاه هاست. رئیس قوه قضاییه می گفت در یک سال شش میلیون پرونده داریم. شاید ما در بعضی از مسائل داریم رکورد دنیا را می شکنیم. در جاهای دیگر این قدر دعوا و نزاع نیست. نسبت به جمعیتی که داریم شش میلیون پرونده خیلی زیاد است. در هر پرونده هم که فقط یک نفر نیست یا زن و شوهری هستند، یا دو تا شرکت، یا دو تا فامیل هستند. در هر پرونده ای حداقل دو نفر اختلاف دارند. گاهی هم پنج نفر یا یک طایفه و فامیل هستند. این شش میلیون را ضرب در دو یا چهار بکنید آمار بالایی می شود. اگر گذشت کنیم عفو کنیم چقدر راحت می شویم. خدا لذت و طعم عفو را به همه ما بچشاند ببینیم چه قدر شیرین و لذت دارد. انسان باید کینه ها را از خودش دور بکند. اگر خانم یا اگر مرد بیایند گذشت کنند دندان روی جگر بگذارند و بگذرند تمام اختلافات یک خانواده حل می شود. مولانا می گوید:

رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه ها

وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

چیزهایی که مردم می گویند را ندیده و نشنیده بگیرید. مولا امیرالمومنین علیه السلام داشتند از کوچه ای رد می شدند که آدم پست و بی کرامتی به ایشان فحش داد. آقا گفتند بدهد به خودش می دهد. آدم هر چه که می گوید به خودش می گوید. هر گلی یا خاری می زند به سر خودش می زند. آقایی می گفت: با ماشین می رفتم که یک مرتبه بچه ای جلوی ماشین پرید ما هم ناگهان پا را روی ترمز گذاشتیم و چرخ های ماشین روی زمین کشیده شدند. یک مرتبه از کوره در رفتم عصبانی شدم فحش دادم یک وقت بچه برگشت دیدم بچه خود من است. حرفی که زدم تو سر خودم فرود آمد. هر کار خیر یا بدی بکنیم به خودمان برمی گردد. در روایات داریم مصلحت است گاهی آدم بدی های مردم را نشنیده و ندیده بگیرید. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْكَرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَمُ» (امام علی / نهج البلاغة/ ص: 507). یکی از بهترین کارهای آدم بزرگوار و باکرامت این است که بعضی از چیزهایی را که می داند ندیده و نشنیده بگیرد. جهل بعضی از جاها خوب است. خودت را به غفلت بزن بگو ان شاء الله به من نگفته است. نه این که بروی با او درگیر بشوی آتش را بیشتر شعله ور بکنی. اگر جایی شعله آتش است، کسی دارد داد می زند و عصبانی شده است ما نباید این جا بنزین و نفت بریزیم باید آب بریزیم و خاموشش بکنیم. اکثر افراد می آیند بنزین و نفت می ریزند این هم شعله ور می شود. هم دیگر را می زنند. دو نفر در بیابان سر آب و ملکی دعوایشان می شود. هیچ کس هم در بیابان نبود. دست به یقه شدند چشم غره رفتند به جان هم افتادند. یکی از این ها آدم فهمیده ای بود گفت: رفیق، بالا غیرتاً اگر در شهر و روستا با هم دعوا کنیم مردم می ریزند ما را از هم جدا می کنند اما این جا اگر هم دیگر را هم تیکه تیکه کنیم هیچ کس نیست جدایمان کند. من کوتاه می آیم. وقتی این کوتاه آمد آن یکی هم کوتاه آمد. هم دیگر را بغل کردند بوسیدند.

صبر و برباری امیرالمومنین علیه السلام

روایت داریم عظمت امیرالمومنین علیه السلام را نگاه بکنید که چقدر بردبار است. بر غضب و خشمش غالب است. آقا وقتی روی سینه عمرو بن عبدود نشست و می خواست او را بکشد عمرو بن عبدود آب دهان به صورت آقا انداخت. (اگر کسی به روی ما آب دهان بیندازد تکه تکه اش می کنیم.) آقا شمشیرش را غلاف کرد. گفت الآن دیگر کارت ندارم. یک وقت مبادا به خاطر این که آب دهان انداختی یک ذره محکم تر با تو برخورد کنم یا سرت را ببرم. آقا بلند شد در میدان دوری زد وقتی خشمش فروکش کرد آمد عبدود را هلاکت رساند.

مولا امیرالمومنین علیه السلام غلامی داشتند. حضرت کاری داشتند غلام را صدا زدند. اسمش را بردند گفتند: فلانی جواب نداد، ده بار صدا کردند اما غلام که باید همیشه در اختیار مولایش باشد جواب نداد. آقاترین آدم ها زیردستش را چند بار صدا بزند زیردستش جواب ندهد با او چه کار می کند؟ روایت داریم مولا غلامش را هفتاد مرتبه صدا زدند اما غلام جواب آقا را نداد. آقا بلند شدند بالای سر این غلام آمد دید چشمانش باز است، گوشش هم می شنود. فرمودند: غلام، من هفتاد مرتبه صدایت زدم می شنیدی؟ غلام گفت: بله، می شنیدم. آقا فرمودند: چرا جواب من را ندادی؟ گفت: می خواستم عصبانیتان کنم. شما را به غضب بیندازم. آقا فرمود: می خواستی من را به غضب بیاوری؟ من به غضب می آورم آن کسی که به تو گفت من را به غضب بیاوری. (یعنی شیطان را) آقا گفت: برو من تو را در راه خدا آزاد کردم. شیطان در جلدت رفته که می خواهی من را به خشم و غضب بیاوری من هم به دل شیطان داغ می گذارم. نه تنها عصبانی نمی شوم و تو را توبیخ نمی کنم بلکه تو را آزاد می کنم. آزاد کردن غلامی که آدم هفتاد بار صدایش کنی اما جوابت را ندهد خیلی مهم است. ممکن است بگویید این آقا مولا امیرالمومنین بود ما کی می توانیم مثل او بشویم. ولی آدم های غیر امام هم بوده اند که این طوری می کردند. آقای بروجردی خیلی مواظب بودند که عصبانی نشوند. نذر کردند اگر کسی من را عصبانی بکند یک سال روزه بگیرم. طلبه ها سر درس مرحوم آیت الله بروجردی زیاد اشکال می کردند. ایشان تحمل می کردند اما وقتی وقت کلاس را می گرفتند کمی ناراحت می شدند. از ناراحت شدن سر کلاس به قدری ناراحت می شد که گاهی می رفت به آن طلبه پول می داد، عذرخواهی می کرد. آقا نذر کردند که اگر عصبانی بشوند یک سال روزه بگیرند. چون مسئله اخلاق خیلی مهم است. اخلاق از نماز و روزه مهم تر است. تمام نماز و روزه را می گیریم که ما خوش اخلاق بشویم، دست دهنده پیدا بکنیم، سخاوت مند بشویم.

مولا امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «كَادَ الْحَلِيمُ أَنْ يَكُونَ نَبِيّاً» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج43/ ص:19). آدم های حلیم و بردبار (که هر چه تلنگر به آن ها می زنی عصبانی نمی شوند، جوش نمی آورند) نزدیک است که پیامبر بشوند. چون پیامبرها محدود ومعین هستند. نمی شود پیامبر بشوند اما می شود با آن ها محشور شد و در کنار آن ها در بهشت قرار گرفت. اویس قرنی پیامبر نبود اما پیامبر برای او آه می کشید. میلیون ها نفر را شفاعت می کند.

خوش اخلاقی در رمضان، جواز عبور از پل صراط

پیامبرعظیم الشان در خطبه شعبانیه می فرماید: کسی که در ماه رمضان غضب نکند خدا هم به او غضب نمی کند. اگر شما به زیر مجموعه ات رحم می کنی، عصبانی نمی شوی خدا هم به شما غضب نمی کند. «مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَة» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ ج12/ ص:297). حضرت محمد مصطفی6می فرماید: «أيها الناس من حسن منكم في هذا الشهر خلقه كان له جواز على الصراط يوم تزل فيه الأقدام» (سیدابن طاووس/ إقبال الأعمال/ ص: 2). اگر کسی در ماه مبارک رمضان عصبانی نشود (با خانواده اش، دوستاش، رفقایش، همسایه هایش، زیر مجموعه اش، ارباب رجوعش خوش اخلاق باشد) جواز عبور از پل صراط برای او صادر می شود. آقایی در ماه مبارک رمضان با خانواده اش قرار دادبست که هر بار عصبانی بشوم ده هزار تومان به شما جایزه می دهم بیایید من را عصبانی کنید. اگر بدانید هر بار که عصبانی بشوید ده هزار تومان از پولتان کم می شود دیگر عصبانی نمی شوید. خود ایشان می گفت: افرادی که می آیند با من کار دارند، دو نصف شب هم بیایند، تلفن بزنند سعی می کنم عصبانی نشوم. می گفت: من روحانی حج بودم با حاجی ها شرط بندی کردم (این شرط بندی ها عیب ندارد.) گفتم: اگر در این ایام سفر حج کسی من را عصبانی کرد صد ریال سعودی(یعنی بیست هزار تومان)به او جایزه می دهم.

حلم و بردباری امام حسن علیه السلام

امام حسن غلامی داشتند که این غلام کار خلافی انجام داد. حضرت از دستش ناراحت شدند. حالت خشم و غضب گرفتند که تنبیهش کنند. آن غلام این آیه را خواند «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ» (آل عمران: 134). کسانی هستند که خشم خودشان را فرو می برند. (امام سجاد فرمودند: نوشیدنی گواراتر و شیرین تر ننوشیدم از خشم و غضبی که قورت دادم. یعنی فروبردن خشم آن قدر شیرین است. روایت داریم غضب مثل یک کوه سنگی جلوی آدم است اما وقتی که تحمل کردی آن کوه را مثل یک لقمه خیلی لذیذ می خوری. هم در دنیا و هم در آخرت خیرش را می بینید.)

حضرت فرمود: من خشم خودم را فرو بردم. غلام دنباله آیه را خواند «وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ» علامت دیگر متقین این است که عفو هم می کنند. ممکن است آدم خشمم را فرو ببرد اما گذشت نکند. خدا می فرماید: اول خشمت را فرو ببر، دوم عفوش کن و بعد یک چیزی هم به او بده. می فرماید: کسی که تو را عصبانی کرده یک چیزی هم به او بده یک چیزی هم به او بده.

  • بدی را بدی سهل باشد جزا اگر مردی احسن منا العسی

امام حسن علیه السلام فرمود: تو را آزاد کردم. دو برابر حقوق هم برایت معین کردم. ما باید پیرو این آقا باشیم که صبرش با کوه ها برابری می کرد. دشمن ها به حلم و سخاوت حضرت اقرار داشتند.

در میان پنج تن آل عبا و چهارده معصوم یکی از امام هایی که جداً غریب است امام حسن مجتبی علیه السلام است. برای ولادتش چه قدر چراغانی کردیم، سور دادیم، جشن گرفتیم؟ در روایت داریم امام حسن از امام حسین هم بالاتر است. امام حسین علیه السلام فرمودند: «وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي» (شیخ مفید/ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/ ج 2/ ص: 91). برادر من بهتر و بالاتر از من است. امام حسن ده سال بزرگ تر هستند. اگر دو تا دو قلو هم باشند یکی یک ساعت هم زودتر به دنیا بیاید کمی بزرگتر از برادر دومی است باید احترامش کرد. در روایت داریم برادر بزرگ تر حکم پدر را دارد. امام هشتم فرمودند: اگر برادر بزرگ تر دارید احترامش را داشته باشید که مثل پدر شماست.

به مجالس امام حسن مجتبی علیه السلام هم اهمیت بدهیم. در وفات و تولد این بزرگوار مجلس بگیریم. حضرت زهراء علیها السلام از بعضی افراد گلایه کردند که مگر امام حسن فرزند من نیست.

نماینده های پنج تن آل عبا در سرزمین کربلا

بزرگی می گفت: پنج تن آل عبا دوست داشتند در کربلا به یاری امام حسین بیایند و کمکی داشته باشند. هر کدام که نتوانستند بیایند نماینده ای فرستادند. پیامبر عظیم الشان به ظاهر در کربلا نبودند امام حسین یاری کند حضرت علی اکبر نماینده ایشان بود. «أشبه الناس خَلقاً وخُلُقاً ومنطقاً برسولك» (عزت الله مولايى/ مع الركب الحسينى/ ج 4/ ص: 355). پیامبر علی اکبر را فرستادند که از همه شبیه تر به ایشان بود. حضرت علی علیه السلام اگر نتوانستند کربلا بیایند برای یاری فرزندشان حضرت ابوالفضل را نماینده فرستادند. امیرالمومنین او را تربیت کردند بزرگ کردند فرمودند به یاری فرزندم اباعبدالله برو. اگر حضرت زهراء علیه السلام نتواستند بیایند دخترشان زینب کبری را فرستادند تا جای ایشان برای آقا اباعبدالله مادری کند. آقا امام حسن اگر نتوانستند بیایند دسته گلی به نام قاسم بن الحسن، نوجوان سیزده ساله را فرستادند. امام حسین این یتیم برادر را خیلی دوست داشت. فرزند خودش آمد اجازه گرفت به میدان برود آقا زود اجازه دادند به میدان برود. اما وقتی یتیم برادر آمد اجازه بگیرد آقا در آغوشش گرفت گریه کرد. به یاد غربت برادرش امام حسن مجتبی علیه السلام افتاد. آقا اجازه نمی داد ولی این نوجوان آن قدر دست عمویش را بوسید تا اجازه میدان گرفت. اما وقتی ناله قاسم بلند شد و گفت: عموجان من را دریاب، آقا اباعبدالله سریع لشکر را شکافت. می خواست برادر زاده اش را دریابد. نوشته اند جنگ مغلوب شد و بدن قاسم زیر سم اسب ها ماند. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» (هود: 18).

خدایا به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش و بیامرز. حق همه حق داران به گردنمان را ادا بفرما. در ظهور آقا امام زمان تعجیل بفرما. همه ما را از شیعیان خالصش قرار بده. آرزوی مکه و مدینه و کربلا را بر این دل ها مگذار. به مریض های اسلام لباس عافیت بپوشان. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع و جوان هایمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما. اموات، شهداء، امام راحل را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان. و عجل فی فرجه مولانا صاحب الزمان.