ساعات بهشتي

ساعاتي هستند که در دين ما توصيه شده است که خيلي مهم است. يکي شب و روز جمعه است که لحظهها و ساعتهايش با ساعات ديگر فرق ميکند. آنقدر اين ساعات مهم است که خداوند ميفرمايد اگر کسي در اين زمان فوت کند خدا نظر خاصي به او ميکند و فشار قبر نميبيند. همچنين ساعات بينالطلوعين از ساعتهاي بهشتي است نه از شب است نه از روز. اين ساعات بين اذان صبح و طلوع فجر تا طلوع آفتاب، خيلي ساعت فوقالعادهاي است. فرشتهها رفت و آمد ميکنند.

فضيلت شب جمعه و صلوات

در شب و روز جمعه به گنهکاران تخفيف داده ميشود. دعا، التماس و هر برنامهاي را خدا در شب و روز جمعه خيلي زود قبول ميکند. لذا اگر کسي در طول هفته توفيق پيدا ميکند يکبار کار خيري انجام دهد آن را در شب يا روز جمعه انجام بدهد که هم ثواب و فضيلتش بيشتر است و هم زود قبول ميشود. تا ميتوانيد در اين ساعات صلوات بفرستيد. امام صادق عليه السلام فرمود عملي افضل و برتر و بالاتر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست. در مفاتيحالجنان اعمال و مستحبات ديگري هم براي شب و روز جمعه آمده است اما صلوات آنقدر فضيلت دارد که جايگزين همه مستحبات ميتواند بشود. بلکه بالاتر و افضل از همه هست. در شب و روز جمعه يک عمل و يک کار فوقالعادهاي انجام بدهيم. صله رحم، دعا، نماز شب و بيداري در سحر توصيه شده است. شب جمعه نيم ساعت قبل از اذان بيدار شويد. و در اين ساعات گناه نکنيد چون حديث داريم که همانطور که اين اوقات ثوابش بيشتر است عقوبتش هم بيشتر است.

در شب جمعه فرشتهاي از طرف خداي متعال ميآيد به آسمان دنيا و تا صبح ندا ميدهد که آيا گرفتاري نيست؟ توبهکنندهاي نيست؟ مريضداري نيست؟ زندانياي نيست؟ حاجتمندي نيست که به در خانه خدا بيايد و التماس کند تا خدا زود دعايش را مستجاب کند؟ روايت داريم که درهاي رحمت الهي براي همه باز است.

روايت ميفرمايد: فضيلت عيد فطر و عيد قربان به عنوان سيد الايام يعني سالار و سرور همه ايام، از فضيلت شب و روز جمعه بالاتر است.

اعتدال در همه امور

در قم در يک تکيهاي منبر ميرفتم، منبر بنده در ساعات پاياني شب بود و بعد از منبر هم مداحي ميکردند و تا ساعت سه و چهار صبح مجلس را طول ميدادند و از آن طرف براي نماز صبح نميتوانستند بيدار شوند. دو سه شب تذکر دادم که ممکن است با اين کار نماز صبحتان قضا شود. شب سوم که از جلسه بيرون آمدم يک داشمشتي سبيلتابيده با صورت صاف جلوي من آمد و گفت: شما خيلي آدم سادهاي هستي. گفتم چطور؟ گفت شما سه شب است التماس ميکني و جوش نماز ما را ميزنيد که قضا نشود ولي ما اصلاً نماز نميخوانيم. پانزده روز است به خاطر حضرت ابوالفضل عليه السلام گيوههام را در نياوردم. يعني اين آقا اصلاً مسح نميکرده است چه رسد به نمازخواندن. مواظب باشيد افراط و تفريط نکنيم.

توصيه اسلام؛ پرهيز از افراط و تفريط

آقاي فلسفي ميگفتند ما ايرانيها در هر رشتهاي به سيم آخر ميزنيم. يعني اگر در فوتبال ميافتيم همه زندگي ما فوتبال ميشود، اگر شرابخور شود آنقدر شراب ميخورد که ميترکد، روي خارجيها را هم سفيد ميکند. اگر در مسائل سينه و هيأت وارد ميشويم، شب، روز، ظهر و عصر همهاش توسل و روضه ميشود. در حاليکه اسلام يک بعدش توسل و روضه است و همانقدر هم توصيه به مادر و کسب و کار ميکند. نبايد تکبعدي باشيم. کارهاي ديگري هم در زندگي هست. زندگي همهاش ذکر و نماز و مصيبت نيست.

متاسفانه بعضي از مقدسان ما فقط به در راه کربلا و مکهاند و مدام به زيارت ميروند ولي در فاميل و نزديکانشان خيليها آرزوي زيارت عتبات عاليات را دارند و نميتوانند بروند. درست اين است که يکبار آنها را جاي خودشان بفرستند. با اين کار هم رضاي خدا را به دست آوردهايد و هم دل يک مومن را شاد کردهايد و ثواب آن زيارت در نامه عملت ثبت ميشود.

بزرگي خطاب به آنهايي خيلي به مشهد و مکه و کربلا ميروند ميفرمود مواظب باشيد آه بقيه شما را نگيرد. آيا در فاميل هيچ گرفتاري نداريم و همه گرفتاريها حل شده و فقط اين مانده که شما هر سال به حج و زيارت برويد. خيلي از حجرفتنها شبهه دارد. کسي ميفرمود اکثر مردم نوکر زماناند يک عده کمي هم نوکر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف هستند. ميبينند که زمان چه ميپسندد همان کار را انجام ميدهند. هر کجا ميروند شکل عوض ميکنند. نان را به نرخ روز ميخورند.

شخصي ميگفت زمان انقلاب بچهاي در کوچه ما واکس ميزد و مدام شعرهاي مبتذل زمان شاه را ميخواند. تا اين يک مامور کميته آمد که کفشش را واکس بزند. کانالش را عوض کرد و انجز وعد و نصر عبد را خواند.

مذمت تنبلي در اسلام

اگر کسي خانوادهاش را اداره نکند و بگويد خدا کريم است که نميشود زندگي کرد. خداوند توصيه به کارکردن ميکند. روايت داريم که کسي که بارش بر دوش ديگران باشد ملعون است «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ»[1] حساب پيرمرد و پيرزن جداست. خدا هم از آنان توقعي ندارد اما خدا تنبلي را از کسي که جوان و سالم است نميپذيرد.

يک عدهاي خدمت امام صادق عليه السلام آمدند و گفتند: ما ده پانزده نفر رفيق بوديم آمديم مسافرت، ولي در ما يک رفيقي خيلي اهل نماز و دعا و ذکر بود. حضرت فرمودند: کارهايش را چه کسي ميکرد؟ گفتند: ديگران. حضرت فرمود: ثواب آنهايي که کار ميکردند بالاتر از آن کسي است که نماز ميخواند.

ثواب خدمت به زائرين اهل بيت

امام خميني رحمة الله عليه در جواني با بعضي بزرگان به زيارت بارگاه امام رضا عليه السلام به مشهد ميرفتند، نماز و زيارت را مختصر ميکردند و يک ساعت زودتر از بقيه به اقامتگاهشان ميآمدند تا کارها را انجام بدهند. به رفقايش ميگفتند اين کار من کمتر از زيارت نيست بلکه شايد ثواب بيشتري دارد.

حاج آقاي دولابي ميفرمودند بعضي ميزبانند بعضي ميهمانند. حرف قشنگي است. يعني در دستگاه اهل بيت بعضي کار ميکنند پذيرايي ميکنند اينها ميشوند دست و بازوي خود امام ميشوند صاحب خانه. آنهايي که به زوّار امام رضا عليه السلام خدمت ميکنند خود امام رضا ميشوند. آنهايي هم که فقط ميخورند و پذيرايي ميشوند ميهمان ميشوند. ميزبان که خيلي مهم تر است. تنبلي نکنيم.

پاداش شادکردن دل مومن

روز قيامت بندهاي از قبر در حالي که متحير است بيرون ميآيد و ناراحت ميشود که در اين هول محشر چه کند. ناگهان فرشتهاي ميآيد و با روي خوش به او ميگويد: نترس و غصه نخور از تمام موقفهاي پل صراط، نماز، روزه، زکات و... تو را رد ميکنم. فرشته اين آقا را از همه گردنهها رد ميکند و او را به بهشت ميرساند و تحويل فرشتگان بهشت ميدهد. اين فرد خيلي تعجب ميکند و از فرشته ميپرسد: تو که هستي؟ فرشته ميگويد: انا سرور الذي ادخلت علي قلب الفلان اسم آن مومن را ميآورد. ميگويد يادت هست مومني قرض ميخواست و مشکل داشت و آبرويش در خطر بود و خيلي گرفتار بود. تو به خاطر خدا گره کارش را باز کردي و دلش را شادکردي و خداوند از شادکردن دل آن مومن من را براي نجات تو خلق کرده است.

مرگ بخاطر دوري از شرک و ريا

يکي از دوستان قمي که از بچههاي هيأت رزمندگان و برادر شهيد بود؛ پدرش يک آدم بازاري بود، براي من نقل کرد پدرش را تا وقتي زنده بود نشناختند. و بعد از مرگش کارهاي خيرش را متوجه شدند. ميگفت پدر ما در يک محله مستضعف قم مسجدي ساخت در حالي که حتي مادرمان و اهل محل و هيئت امناي آن مسجد هم خبردار نشده بودند. گفت شب سيزده رجب در همان مسجد جشني گرفته بودند و پدرم به طور ناشناس در آن مجلس شرکت کرد ولي يکي از هيأت امنا فهميده بود که باني مسجد کيست و الان در مسجد است و در بلندگوي مسجد به مردم ميگويد: يک بشارت بزرگي به شما بدهم. حاجآقاي رمضاني باني مسجد را که ما نميشناختيم امشب اينجا تشريف آوردند از ايشان تشکر ميکنيم. پدر ما هم وقتي اين خبر را اعلام کردند همانجا سکته ميکند و بعد از يکي دو روز فوت کرد. پدر ما آنقدر از شرک و ريا بدش ميآمد که تا قبل از مرگش از هيچ يک از کارهاي خيرش خبر نداشتيم. پدر ما صندوقي داشت که وصيت نامه و مدارکش آنجا بود؛ در صندوق را که بازکرديم ديديم پر از قبض آب و برق و گاز فقراست و هيچکس غير از خودش خبر نداشته است.

تاثير شاد کردن مومنين و خيرات بر اموات

پيرمردي در قم به نام حاج حبيب که موذن مرحوم آيت الله بهاءالديني بود گفت وقتي خانمم فوت کرد روزي دخترم به من گفت که خواب ديدم مادرم در باغي از بهشت است و به من گفت که در همسايگي من کسي به اسم رقيه، خيلي در عذاب است. اين خانم سر ديگران کلاه ميگذاشته است. بعد از اين خواب دخترم ، يک روز پنجشنبهاي سر قبر همسرم رفتم جواني را کنار قبر بغلي ديدم. از او پرسيدم اسم صاحب اين قبر چيست؟ گفت رقيه. متوجه شدم که خواب دخترم درست است. به جوان گفتم: چه نسبتي با شما داشته است؟ گفت: مادرم است. من هم ماجراي خواب دخترم را برايش تعريف کردم و او هم خواب دخترم را تصديق کرد و خيلي ناراحت شد. بعد از مدتي دخترم دوباره خواب مادرش را ديد که گفته بود خدا خيرتان بدهد. همه عذابهاي همسايهام برداشته شده است. پيرمرد گفت: چند هفته بعد دوباره آن جوان را ديدم و گفتم: فلاني براي مادرت چه کار خيري کردي؟ گفت: براي خانوادهاي که يخچال نداشتند؛ به نيت مادرم يخچال خريدم و دلشان را شاد کردم.

ذکر مصيبت حضرت علي اکبر(ع)

زيارت قبر آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام هر شب جمعه مستحب است. داغ جوان خيلي سخت است. آن هم جواني مثل علي اکبر عليه السلام که شبيهترينِ افراد به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بوده است.

خدا به سوز دلم واقفي که جانم رفت / ز جان عزيزتر اکبر جوانم رفت

علي اکبر خيلي خاطرخواه داشته است. ميگويند وقتي سر مبارک آقا اباعبدالله عليه السلام را به مجلس ابن زياد لعنة الله عليه آوردند؛ درون تشتي گذاشتند. اهل بيت عليهم السلام هم آنجا بودند. اين نانجيب به سر مبارک اشاره ميکند. گفت: يَابن رَسُولَ اللَّهِ أَسْرَعَ إِلَيْكَ الشَّيْبُ[2] چقدر زود پير شدي. بعضي مقاتل نوشتهاند حضرت زينب عليها سلام فرمودند: اي ابنزياد ميداني چه چيزي برادرم را پير کرد؛ داغ علي اکبر داغ جوان.

آقاي سازگار شاعر اهل بيت، ميگفت آقا شيخ رضا سراج که منبري خيلي خوبي بود در تهران منبر ميرفت نقل ميکرد شب جمعهاي کربلا رفته بودم و زوّار بسياري به زيارت آمده بودند طوري که همه مسافرخانه و هتلها پرشده بود به مدرسه علميهاي رفتم. فقط يک اتاق خالي بود. وقتي خواستم به اتاق بروم طلبه ها به من گفتند هر کسي شب جمعه در اين اتاق خوابيده است صبح جنازهاش را بيرون آوردهاند. من خيلي تعجب کردم و با خودم گفتم به خدا توکل ميکنم و همچنين بايد سرّ اين اتاق را کشف کنم. رفتم غسل کردم و وصيتهايم را کردم. گفتم چه بهتر از اينکه در کربلا و در حال زيارت بميرم و همينجا هم دفنم کنند. خوابيدم و در نيمه هاي شب از گوشه اتاق يک ناله جانسوز و جانگداز شنيدم. صدايش طوري بود که تمام استخوانهايم تکان ميخورد. قلبم نزديک بود از جا کنده شود و ايست قلبي بکنم. گويا تمام هستي با اين ناله گريه ميکرد. کمي به خودم آمدم و به صاحب آن صدا گفتم اي کسي که صاحب اين ناله و صدا هستي تو را به خدايي که تو را خلق کرده است قسم ميدهم که خودت را معرفي کني و بگوکه هستي؟ از ناله تو نزديک است قلب من از کار بيفتد. نداي ضعيفي از گوشه اتاق بلند شد و فرمود من فاطمه زهرا عليها سلام هستم. عرض کردم بيبيجان، چرا اينجا گريه و ناله ميکنيد؟ فرمود اين مکانيست که فرزند جوانم علي اکبر به قتل رسيده است. من شبهاي جمعه ميآيم و براي فرزندم علي اکبر گريه ميکنم ناله ميکنم.

يا ابا عبدالله! مادر بزرگوارتان طاقت ندارد روضه علي اکبر را بشنود. چه گذشت به دل آقا ابا عبدالله عليه السلام آن لحظهاي که ناله علي را شنيد و رنگ از صورتشان پريد و کنار بدن قطعه قطعه علي نشست و با دست مبارکش خاک و خونها را کنار زد اما علياش جوابي نميداد. اميد آقا نااميد شد. پدر يک جوان است، قلبش درد آمده و خيلي متاثر شده است. آقا خم شد و صورت به صورت علي گذاشت. معمولا آقا خودشان شهدا را به خيمهها حمل ميکردند اما آن قدر از داغ علي ناتوان شد که ديگر دست و بازويش توان ندارد. صدا زد جوانهاي بنيهاشم بياييد بدن علي را به خيمهگاه رسانيد. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ[3] أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ[4] اعوذبالله من الشيطان الرجيم امَّنْ يُجيبُ المُضْطرَّ اذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء[5]

دعاهاي پاياني

خدايا گناهان ما را ببخش و بيامرز! در ظهور امام زمانمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تعجيل بفرما! همه ما را از شيعيان خالص اهل بيت عليهم السلام قرار بده! در دنيا و آخرت ما را لحظهاي از اهل بيت عليهم السلام جدا مگردان! مقام معظم رهبري، مراجع و علما و جوانهايمان را در پناه امام زمان عجل الله حفظ بفرما! ايمان، اخلاص، تقواي کامل و اخلاق حسنه به همه ما کرامت بفرما! خدايا به حق محمد و آل محمد در دنيا و آخرت ما را لحظهاي به خودمان وامگذار! آرزوي مکه و مدينه و کربلا بر اين دلها مگذار! اموات، گذشتگان، شهدا، امام راحل و شهداي اين جمع بالاخص عزيزاني که سالهاي قبل بودند و الان نيستند را با انبياء و اوليايت محشور بگردان!


[1]. الكافي / شيخ کليني / 4 / 12 / باب كفاية العيال و التوسع عليهم. .. / ص: 11.

[2]. وسائلالشيعة / شيخ حرعاملي / 6 / 172 / 3- باب استحباب التفكر في معاني.... / ص: 170.

[3]. الكافي / شيخ کليني / 1 / 230 / باب ما أعطي الأئمة عليهم السلام من اسم الله الاعظم.... / ص: 230.

[4]. هود: 18.

[5]. النمل: 62.