قال مولانا حسن بن علي سلام الله عليه : »اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيا وَ الْمَوْتُ يطْلُبُكَ وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يوْمِكَ الَّذِي لَمْ يأْتِ عَلَى يوْمِكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيرِک وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[1]

  • بشنو اين نکته که خود را ز غم آزاده کنيخون خوري گر طلب روزي ننهاده کني
  • آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهي شدحـاليا فـکـر صـبو کـن که از بـاده کـــني
  • گر از آن آدمياني که بـهشتت هوس اســــتعـيـش بـا آدمـي چـنـد پـري زاده کــــني
  • خاطـرت کي رقم فــــــــيض پذيرد هـيهـاتمـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــني
  • تکيه برجاي بزرگان نتوان زد به گـــــزافمگـر اسـبـاب بـزرگـي هـمه آمـاده کنــي
  • اجرها باشدت اي خسرو شيرين دهنـــــــانگـر نـگـاهي سـوي فرهاد دل افتاده کــني
  • کار خود گر به خدا باز گذاري حافـــــــــظاي بـسـا عـشق که با بـخت خدا داده کـني

****

برکات ذکر صلوات

منشاء خيلي از فسادها، نفاق و دورويي است. پيغمبر خدا سلام الله عليه و اله مي فرمايد: صلوات بر محمد و آل محمد نفاق را از بين مي برد. «الصَّلَاةُ عَلَي وَ عَلَى أَهْلِ بَيتِي تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ»[2] حضرت توصيه مي فرمايند: «ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَي فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ»[3] مي فرمايد: موقع صلوات صدايتان را بلند کنيد، بلند صلوات فرستادن موجب از بين رفتن نفاق مي شود.

مظلومين امام حسن عليه السلام

در ميان پنج تن كمتر نامي از امام مجتبي سلام الله عليه برده مي شود. امام حسن مجتبي سلام الله عليه شخصيتي است كه آقا اباعبدالله سلام الله عليه فرمودند: «وَ أَخِي خَيرٌ مِنِّي»[4] برادرم از من بهتر است. همه عالم براي غربت و مظلوميت امام حسين سلام الله عليه گريه مي كنند، اما خود امام حسين سلام الله عليه براي غربت و مظلومي برادرش اشك مي ريخت. پيامبر فرمود: فرزندم امام حسن سلام الله عليه هديه اي از پروردگار عالميان است. حضرت خيلي مجهول القدر است.

يك شخصي بنام جنادة بن ابي اميه در موقعي که سم بدن حضرت را گرفته بود، براي عيادت امام حسن مجتبي سلام الله عليه آمد. جنادة نقل مي کند: وقتي كه حضرت آن حالت انقلاب به ايشان دست داد، من حس كردم كه ديگر لحظات آخر است. و آقا ممكن است از دنيا بروند. به حضرت عرض کردم: آقا جان من را موعظه اي بفرماييد. حضرت فرمود: «اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ»[5] در حساس ترين و سخت ترين موارد هم امامان ما دست از موعظه و نصيحت و دلسوزي و خيرخواهي برنمي داشتند.

«و المستقرين في امر الله و التامين في محبة الله» [6] امام هادي عليه السلام خطيب اهل الجنه است. اميرالمومنين عليه السلام مسئوليت تزويج افراد در بهشت را دارد.همسرهايي كه مي خواهند پيوند پيدا كنند، در دنيا قر و قاطي است. يعني ممكن است حضرت آسيه همسر فرعون بشود. جعده همسر امام حسن عليه السلام بشود. اما در آخرت اين طور نيست. در آنجا «الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيباتُ لِلطَّيبينَ وَ الطَّيبُونَ لِلطَّيبات» (النور/26)

  • ذره ذره آن چه در ارض و سماستجنس خود را هم چو كاه و كهرباست
  • نــوريان مـــــر نــوريان را جاذبندنــاريان مـــر نــاريـان را طــالـبـنـد

در عالم بعد از اين، ديگر هر كسي با هم افق خودش و هم سنخ خودش دم خور مي شود. بياييم يك فكري به حال خودمان بكنيم. آنجا جاي مسابقه است آنجا جاي مسارعه و سرعت است. ما آنجا در كدام رده قرار مي گيريم؟

رسيدن به درجات بهشت

يكي از بزرگان مي فرمود: فقط همتمان اين نباشد كه از جهنم بگذريم. البته همين هم خيلي مهم است. حالا گيرم از جهنم رد شديم. بهشت درجات متفاوتي دارد. در يك روايتي داريم: درجه اول تا دوم بهشت از زمين تا آسمان فاصله است. آن وقت ببين از مرحله اول تا صدم چقدر تفاوت است. نكند آن پايين ها ما را جا بدهند که از جمال چهارده معصوم عليهم السلام محروم بشويم. از انبياء و اوليا فاصله داشته باشيم. چون سنخيت معيار است.

در بهشت يك كسي را مي گذراند که بخورد و بياشامد و جاي خوب هم به او مي دهند عذاب هم ندارد. اما آن كسي كه به ملاقات خدا مي رود، آن كسي كه مي رود دور امام حسين عليه السلام حلقه مي زند. مثلا اصحاب امام حسين عليه السلام كه ما همه به آنها سلام مي دهيم. «السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»[7] اين ها با هم هستند. اصحاب امام حسين عليه السلام كساني هستند كه دور امام حسين عليه السلام حلقه زدند. محو جمال دل رباي امام حسين عليه السلام هستند. در روايت داريم: آن قدر محو جمال آقا هستند كه اين ها به حور العين توجه نمي كنند. «اللهم إني أسألك من نورك بأنوره و كل نورك»[8] يعني به درجه پايين توجه نكنيد، همه آيات خدا جلوه هاي خداست. «اللهم اني أسألك من آياتك بأكرمها و كل آياتك كريمه»[9] همه نشانه هاي خدا بزرگ، همه ذرات عالم، آثار ظهور لا اله اله الله است. نشان از قدرت و علم و حيات حق تعالي است. در همه چيز هميشه دنبال بهترين و خدا پسندانه ترين باشيم.

مسابقه براي مغفرت خداوند

محل سبقت را خدا معين كرده «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (الحديد/21) هميشه انسان دلش مي خواهد از ديگران جلو بزند. اما بايد اين غريضه و فطرت را در جايي که براي آن آفريده شده است به کار برد. مسابقه در آمرزش خدا، در مغفرت خدا، مسابقه در كارهاي خير است. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيرات» (البقره /148) در خوبي ها بايد کاري کنيم از همه جلو بزنيم.

«وَجَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (الحديد/21) واقعا بشر گاهي چقدر غفلت او را مي گيرد. آخرتي كه انسان جاودانه بايد باشد، همه اش به فكر خوراك و پوشاك و مسكن دنياست. خانه ما جاي ديگر است. اين جا يك گذرگاهي است. بيشترش را هم رد شده ايم، آخرهايش مانده است. ديگر چند صباحي عن قريب است كه از ما اثري باقي نيست. مي بريخت و شيشه شكست و ساقي نيست. اين سفره عمرمان جمع مي شود. ولي خوشا به حال كسي كه خودش را لايق رحمت و مرحمت و آمرزش خداوند قرار بدهد.

معيار شقاوت

پيامبر فرمود: «فَإِنَّ الشَّقِي مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيم»[10] شقي و بدبخت كسي است كه از آمرزش خدا در اين ماه مبارک رمضان محروم باشد. يعني روحش پاك نشده باشد. پيامبر قولش غير از قول بقيه است. وحي و الهام الهي است. ما از كجا بفهميم شقي هستيم يا سعيد هستيم. يك معيارش همين فرمايش است. در ماه رمضان متحول شدي يا نشدي؟ دروغ ها را كنار گذاشتي يا نگذاشتي؟ ربا و نزول را كنار گذاشتي يا نگذاشتي؟ غيبت مردم را كنار گذاشتيم يا نگذاشتيم؟ چشم چراني را كنار گذاشتيم يا نگذاشتيم؟ حقه بازي را كنار گذاشتيم يا نگذاشتيم؟ آدم وقتي به حمام مي رود، حالش با وقتي كه بدنش و لباسش پر از چرك است خيلي فرق مي كند، سبك مي شود. خودش احساس خوشي و راحتي مي كند.

محبت خداوند

«إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» (البقره /222) اگر شما پاك بشوي محبوب خدا مي شوي. به خدا پناه مي بريم از درجا زدن و عقب گرد کردن و خدا نكند ما مصداق اين كلام پيامبر راجع به ماه رمضان باشيم. «وفَإِنَّ الشَّقِي مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيم»[11] شقي كسي است كه از آمرزش خدا شستشوي حق تعالي غفران خدا كه در اين ماه خيلي گسترده است يعني انسان كنار درياي آب باشد يك ليوان آب نخورد تا تشنگيش برطرف شود. در ميان درياهاي نور يك چراغ براي خودش روشن نكند. يك شمع هم براي خودش تهيه نكند.

از كجا بفهميم آمرزش شامل حال ما شده يا نه. يك علامتش اين است كه انسان محبت خدا را بايد درك كند. خدا دوستش دارد خدا اگر توبه كردي مورد آمرزش قرار گرفتي محبوب خدا مي شوي محبت خدا انسان مي شود درك نكند؟ مي فهمي كه خدا دوستت دارد. دست در كارت گذاشته است. قبلا همه اش كارت پيچ مي خورد. همه اش بن بست بود. ولي الان حس مي كني يك دست ديگر روي سرت آمده است. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (ال عمران /31) اي پيامبر به اين مردم بگو اگر شما واقعا راست مي گوييد خدا را دوست داريد، متابعت من پيامبر را بكنيد، تا خدا شما را دوست بدارد.

توبه

«ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين» (البقره /222) تواب هم به صورت صيغه مبالغه است. يعني آنهايي كه خيلي توبه مي كنند. دائم هر چه زمين مي خورد مي گويد: خدايا اشتباه كردم، نفهميدم باز بلند مي شود. باز از خدا كمك مي خواهد.

  • صد بار اگر توبه شكستي باز آيگر كافر و گبر و بت پرستي باز آي

خدا آنهايي كه خيلي توبه مي كنند را دوستشان دارد. نه از روي مسخره بلکه واقعا پشيمان مي شود و واقعا دلش مي خواهد گناه نكند. اگر مغفرت شامل حال ما بشود، يك علامتش اين است كه ما محبوب خدا مي شويم. اگر مغفرت شامل حال ما بشود يك علامتش اين است كه صفت گذشت و بخشندگي هم به ما داده مي شود. خدا تو را بخشيده شما هم بايد ببخشي.

در دعاي سحر داريم كه خدايا يك حقوقي تو داري بيا بگذر صرف نظر كن. و للناس عليك تبعات مردم هم به گردن من حق هايي دارند، خدياا بيا آنها را هم راضي كن. اگر خدا يك كسي را توبه كن واقعي ببيند، مي گويد: من كاري مي كنم مردم هم از تو راضي شوند. آن مقداري كه شما مي تواني حقشان را بده. آن مقدار هم كه نمي تواني خدا مي گويد: چون تو راست مي گويي واقعا پشيماني، واقعا برگشتي، من دل او را هم نرم مي كنم.

«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يبَدِّلُ اللَّهُ سَيئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (الفرقان /70) خدا مي فرمايد: که کسي که توبه واقعي کند، نه تنها من خط بطلان به گناهانش مي كشم؛ ميليون ها گناهش را به ميليون ها ثواب تبديل مي كنم. اگر آيه قرآن نبود ما جرأت نمي گرديم اين حرف را بزنيم. ولي اين نص قرآن است. نمي فرمايد: من فقط خط عفو مي كشم. بلکه هر چه زمين خوردي، بيشتر بالا مي برمت. سيئات را تبديل به حسنه مي كند. آدم واقعا از رحمت خدا به وجد مي آيد. چه خداي خوبي است. كه كوه را به كاه مي بخشد. فضيل بن عياض سر دسته دزدهاي سر گردنه بود. غارت گري مي كرد.

ترک گناه آسان تر از توبه

البته ترك گناه بهتر از انجام گناه است. چون کاسه اي که شکسته و دوباره با چسب درستش مي کنند هيچ وقت مثل اولش نمي شود. دلي که اهل گناه باشد و دوباره توبه کند، هيچ وقت مثل آن دلي که گناه نکرده نمي شود. در روايت داريم: كسي كه گناه نمي كند او درجه اش خيلي بالاتر است از كسي كه گناه مي كند، بعد توبه كند. و ترک گناه خيلي راحت تر از توبه است. خيلي کم از کساني که اهل گناه هستند، موفق به توبه مي شود. اين هم يكي از ترفندهاي شيطان است. مي گويد: حالا گناهت را بکن بعدا توبه مي کني.

حيله هاي شيطان

عابدي مشغول عبادت بود. شيطان خيلي حيله ها زد که اين عالم را گمراه كند. ولي زورش نرسيد. شياطين كميسيون دارند، جلسه دارند، برنامه ريزي دارند. گفت ما آن عابد را نتوانستيم، زمين بزنيم. يك شيطانكي بود، گفت: اجازه هست من مي روم، گولش مي زنم. گولش مي زني؟ گفت: اره. گفت: اشکال ندارد تو برو. آمد ديد اين عابد دارد عبادت مي کند. به شکل انسان در آمد و در معبد سجاده انداخت. و شروع به عبادت شد. (در طول تاريخ ما ضربه اي که از منافقين ظاهر الصلاح خورديم از دشمنانمان نخورديم. منافق يعني گرگي که در لباس ميش مي آيد و راحت نقشه اش را اجراء مي کند. ولي دشمن در لباس گرگ مي آيد و همه مواظبش هستند) اين شيطان خودش را به شکل انسان عابد در آورد و کنار دست اين عابد واقعي مشغول عبادت شد. و اين عابد واقعي هر چي عبادت مي کرد اين شيطان چندين برابر عبادت مي کرد. اين عابد واقعي كه انسان بود علاقمند به آن عابد بغل دستي اش شد. كم كم با او رابطه پيدا کرد و يکي از ارادتمندانش شد.

يک روز عابد واقعي پرسيد: من که نصف شما عبادت مي کنم، خسته مي شوم. شما چطور اين همه عباد مي کني و خسته نمي شوي؟ گفت: اين رمز دارد. گفت: حالا بگو. يك كم معطلش كرد. خلاصه اين هم شوقش زياد شد. و بعد از مدتي گفت آقا رمزش را به من بگو. من هم دلم مي خواهد شوق عبادتم بيشتر بشود. گفت: راستش را مي خواهي؟ گفت: اره. گفت: راستش اين است كه يك زن فاحشه اي هست، در فلان محل است. من رفتم با اين زن كار خلاف كردم. هر وقت ياد اين گناه مي افتم، شوق عبادتم زياد مي شود، زياد عبادت مي كنم. (عبادت مهم نيست، فهم و درک و معرفت خيلي مهم است. پيامبراکرم سلام الله عليه و آله ما مي فرمايد: دو نفر از امت من نماز مي خوانند، فاصله نماز اين دو نفر از زمين تا آسمان است.)

عابد ساده لوح گفت: راست مي گويي؟ گفت: آره. آدرسش را گرفت و به در خانه آن زن فاحشه رفت. در را زد و اين زن آمد و نگاهش افتاد به اين عابدي كه معروف هم بوده است. گفت: شما، اين جا چه کار داريد؟ گفت: براي كار خلاف آمده ام. گفت شما و اين كار خلاف؟ (گاهي هم مي بيني خدا به معصيت كار هم يك فهم و دركي مي دهد) خداوند مي خواست، در اين زن فاحشه يك انقلابي ايجاد کند كه او را نجات بدهد. و هم اين عابد را نجات بدهد. زن فاحشه گفت شما برايت زشت است که اين كار را بکني. عابد جريانش را به خانم گفت. خانم گفت: آقا گولش را نخور، اين دروغ مي گويد. به گمانم اين شيطان باشد. يك علامتش هم اين است اگر بروي الان نيست. ديگر پيدايش نمي شود. شما را مي خواست در چاله بيندازد. ديگر اين كه به تو بگويم ترك گناه بهتر از انجام گناه و توبه كردن است. اگر هم گناه کردي بعد هم ممكن است شما توفيق توبه پيدا نكني. عابد گفت: راست مي گويي، من را بيدار كردي. من را ببخشيد در را بست و رفت. اين عابد برگشت ديد آن شيطان فرار كرده، نيست. در روايت داريم: خداي متعال توفيق توبه به اين فاحشه داد. از دنيا رفت، خدا گناهانش را بخشيد. بخاطر اين كه اين عابد را از گناه حفظ كرد. «يا كَرِيمَ الصَّفْحِ يا عَظِيمَ الْمَن»[12] اي خدايي كه عفوت خيلي بزرگ است. « سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ» (الحديد/21)

«شياطين الانس و الجن و كذلك جعلنا لكل نبي عدو من المجرمين» (الفرقان/31) شياطين الانس و الجن داريم آدم هاي هستند که به شيطان درس مي دهد. كسي كه همه اش فتنه گري و اختلاف انداختن است اين شيطان است. يک نفري رفته بود پيش يک بزرگواري گفته بود: آقا من مي خواهم شيطان را به خواب ببينم. گفت: چرا در خواب ببيني، من به تو آدرس مي دهم که بيداري ببيني. شب مي روي جلوي آيينه يك شيطان در آن مي بيني.

يك موقعي شيطان پيش فرعون آمد. (فرعوني كه مي گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي» (النازعات/ 24) سمبل طاغوت ها در قرآن فرعون است) فرعون به ابليس گفت: تو خجالت نمي كشي، چرا به حضرت آدم سجده نكردي؟ گفت: چون آدم خبيثي مثل تو در صلب حضرت آدم بود. من شيطان هستم. گناه كردم، سجده نكردم. ولي هنر هم خيلي دارم. طي الارض دارم، در ذهن و قلب مردم نفوذ مي كنم، چنين و چنان مي كنم، كرامت دارم. اما من ادعاي خدايي نكردم. خدا لعنتت كند که تو ادعاي خدايي مي كني.

بياييم يك مقداري طعم آمرزش خدا را امتحان كنيم. عزيز من محبت خدا خيلي شيرين است. بياييم کاري کنيم که خدا ما را دوست بدارد. بياييم يك كاري بكنيم محبوب خدا بشويم.

مظلوميت امام حسن عليه السلام

چندين نفر خواب ديدند که حضرت زهرا سلام الله عليها گلايه کرده مگر امام حسن سلام الله عليه فرزند من نيست؟ براي فرزندم هم يک کاري بکنيد. مرحوم ميزار علي اکبر عماد از منبري هاي تهران بود. ايشان يک ماه رمضان، در تهران منبر مي رفت. اواخر ماه مضان يک شب حضرت زهرا سلام الله عليها را خواب مي بيند. حضرت زهرا سلام الله عليها تحويلش نمي گيرد. به حضرت زهرا سلام الله عليها عرض مي کند، بي بي جان من نوکر فرزندتان ابا عبدالله سلام الله عليه هستم. نوکر بي ادبي هم نبودم. ولي چرا به من توجه نمي فرماييد؟ حضرت زهرا سلام الله عليها مي فرمايد: مگر امام حسن سلام الله عليه فرزند من نيست؟ يعني چرا نوکري امام حسن سلام الله عليه را نمي کنيد. يعني حسن من هم غريب، مظلوم است. قبرش نه شمعي، نه چراغي، نه بار گاهي، نه خادمي، کريم اهل بيت در زمان حياتش هم چه قدر قريب بود.

ذکر مصيبت: امام حسن عليه السلام

آقا امام حسين سلام الله عليه خطاب به يارانش فرمودند: من ياراني بهتر و با وفاتر از شما سراغ ندارم. ولي قربان مظلوميت امام مجتبي سلام الله عليه در کنار اصحاب و يارانشان زره مي پوشيدند. سجاده را از زير پاي آقا کشيدند، آقا را به زمين انداختند. حمله کردند به بدن آقا خنجر زدند. مدتي آقا مداوا مي کرد.

آقا ابا عبد الله همسرهايي داشتند، يکي از يکي بهتر بود. حضرت رباب يک سال زيره آفتاب ماند. گفت: چون آقا ابا عبدالله سلام الله عليه همسرم را با لب هاي تشنه زير آفتاب به شهادت رساندند. من هم بايد بنشينم برايش عزاداري کنم. اما خود آقا اباعبدالله سلام الله عليه براي غربت امام حسن سلام الله عليه گريه مي کرد. به حضرت زينب سلام الله عليه فرمود: «اخي خير مني» برادرم بهتر از من بود. امام حسن سلام الله عليه ، امام حسين سلام الله عليه بود. مصيبتش هم خيلي داغ بود و سخت بود. قاتلش همسرش بود. در خانه هم غريب بود. پيامبرخدا سلام الله عليه و آله فرمود: آن چشمي که برا حسنم اشک بريزد کور وارد صحراي محشر نمي شود. آن قدم هايي که براي زيارت حسنم برود آن قدم ها بر پل صراط نمي لرزد. يک عمر خون دل خورد. از دوست و از دشمن از نزديکان مصائل ديد. يک وقت صدا بزند، برويد برايم يک تشت بياوريد. شايد خواهر ها و برادر ها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمي گرداند. اما يک وقت ببينند لخته هاي خون در تشت... اين جا يک تشت بود، دل اهل بيت را آتش زد. يک تشتي هم در مجلس يزيد دل اهل بيت را کباب کرد. همه جا قاري قرآن را احترام مي کنند. خانواده شهيد را احترام مي کنند. اما جلو بچه ها و عزيزان حسين سلام الله عليه ، دست برد و با چوب خيزران... لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ


[1] - بحار الانوار /علامه مجلسي/44/139/ باب 22- جمل تواريخه واحواله وحليته ومبلغ عمره وشهادته ودفته وفضل البکاء عليه صلوات الله عليه ...ص:134

[2] - الکافي /ثقه الاسلام کليني /2/492/ باب الصلاه علي النبي محمد واهل بيته عليهم السلام ...ص:491

[3] - الکافي /ثقه الاسلام کليني/2/493/باب الصلاه علي النبي محمد واهل بيته عليهم السلام ...ص:491

[4] - بحار الانوار /علامه مجلسي /45/3/ بقيه الباب37- سائر ما جري عليه بعد بيعه الناس ليزيد بن معاويه الي شهادته صلوات الله عليه ...ص:1

[5] - بحار الانوار /علامه مجلسي /44/139/ باب22- جمل تواريخه واحواله وحليته ومبلغ عمره وشهادته ودفته وفضل البکاء عليه صلوات الله عليه ...ص:134

[6] - مفاتيح الجنان/شيخ قمي/ 544

[7] - مفاتيح الجنان/شيخ قمي /454

[8] - اقبال الاعمال/ سيد ابن طاوس/77/ دعاء اخر في السحر ...ص:76

[9] - همان

[10] - بحار الانوار /علامه مجلسي/ 93/356 /باب46- وجوب صوم شهر رمضان وفضله ...ص:337

[11] - همان

[12] - الکافي /ثقه الاسلام کليني/2/578 / باب دعوات وموجزات لجميع الحوائج للدنيا والاخره ...ص:577