اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1].

تأثیر ساعات خاص در دعا

ما در باب روز داریم که یک وقت خاصی از روز بر روي دعا مؤثر است. در آیه پانزدهم سوره مباركه رعد آمده است:

«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». یعنی هر آنچه در آسمان و زمین است خواه ناخواه، « و سایه های آن ها، بامدادان و شامگاهان برای خداوند، سجده می کنند[2].

در ذیل اين آیه شریفه روایتی از امام ششم(علیه السلام) آمده كه حضرت فرموند:

«هُوَ الدُّعَاءُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ هِيَ سَاعَةُ إِجَابَةٍ»[3]. یعنی منظور آيه، دعا كردن در اين زمان ها است و اين ساعت ـ قبل از طلوع و غروب آفتاب ـ زمان استجابت دعا است. روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) است که حضرت فرمودند:

«إِنَّ الدُّعَاءَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا سُنَّةٌ وَاجِبَةٌ»[4]. دعا كردن قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن، از احکامی است که روي آن تأکید شده است. روایت دیگري باز هم از امام صادق (علیه السلام) است كه حضرت فرمود:

«إِذَا كَانَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ فَعَلَيْكَ بِالدُّعَاءِ وَ اجْتَهِدْ وَ لَا يَمْنَعُكَ مِنْ شَيْ ءٍ تَطْلُبُهُ مِنْ رَبِّكَ وَ لَا تَقُولُ هَذَا مَا لَا أُعْطَاهُ وَ ادْعُ فَإِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ»[5]. قبل از طلوع آفتاب و غروب آن دعا كن و بر دعا كردن و خواسته اي كه از پروردگارت داري اصرار نما و چنين نگو كه اين خواسته من اجابت شدني نيست؛ دعا كن؛ چون پروردگارت هر كاري را كه بخواهد، انجام مي دهد.

من قبلاً عرض کردم که بحث تأثیرگذاری زمان، یک وقت در ارتباط با اثر زمان «بر روی دعا» است و یک وقت در مورد اثر «بر روی داعی» و در ربط با دعا كردن او است. يعني زمان گاهي بر نَفسِ دعا اثر دارد و گاهي بر روی داعی اثر می گذارد كه در نتیجه روی دعای او هم مؤثّر است.

گفته شد که مردم، صبح ها که بیدار می شوند، از نظر روند طبیعی و حالِ غالب اين طور است كه در صدد آمادگی برای رفتن به دنبال امور مادّی و به دست آوردن رزق و روزی هستند. يعني غالباً انسان ها در آن ابتدایی که وارد روز می شوند، از همان موقع برای مسائل مادّی و به دست آوردن روزي تلاش مي كنند. از قديم هم اين طور بوده و به طور متداول هم كار از همان طلوع شمس آغاز مي شود و انتهای اين تلاش ها هم غروب است. اين روايات بر روی «اوّل و آخر» همه تلاش ها دست گذاشته است. از همان اوّل که بلند می شوی و می خواهی دنبال کار و كاسبي و مسائل مادّی بروی، خدا خدا كن! آخرش هم همین است. اوّل خدا، آخر هم خدا! خوب دقت کنید! ببینید چقدر زیبا است. آخر بحث عرض می کنم كه منشأ اصلی این معارف ما چيست.

چندین دلیل در اين مسأله وجود دارد. يكي اينكه چرا در صبح و عصر بايد دعا كرد و خدا را صدا کرد؟ چون مردم كه در طول روز سراغ کسب و كار می روند، امور بسیاری از وسوسه های شیطانی برايشان پيش مي آيد؛ چه شیطان درونی و چه بیرونی که آنها را فریب داده و اغفال مي کند. اين امور دائماً مي خواهد انسان را از صراط شرعی و راه و چارچوب هایی که شرع برای او تعیین کرده، خارج كند. من باید چه کار کنم كه نجات پيدا كنم و از راه بيرون نروم؟

 

استغفار در آخر روز

می گوید همان اوّل صبح که می خواهی بيرون بروی، خودت را به خدا بسپار و دعا کن! اوّل کار هم طلوع شمس است. آخر کار هم به طور غالب تا غروب شمس ادامه پيدا مي كند. چه بسا در بین این دو مقطع زمانی، لغزش هایی هم پیدا شود. هنگام غروب که شد، خدا از یادت نرود! فکر کن و اگر خطایی از تو سرزده است، با دعا آن را برطرف کن! دعا کن و از خدا بخواه كه از تقصيرت بگذرد. بهترین دعا براي اين منظور استغفار است.

این یک مسير است براي اينكه دعا در اين زمان ها را توجيه كنيم. اما مسائل زيادي در اينجا مطرح است. مثلاً اينكه معمولاً حوادثی در روابط اجتماعي، برای انسان پیش می آید كه از اين گرفتاری ها راه نجاتي نيست. وقتي انسان وارد جامعه مي شود، حوادث و اتفاقاتی براي او پیش می آید كه تنها حافظ او، خدا است. این مورد، غیر از آن مسأله قبلي است. آنجا بحث وسوسه های شیطانی و تخلّف از احکام الهی و حرام و حلال هاي شرعي بود؛ امّا اینجا بحث حوادث و اتفاقاتي است كه در طول روز پیش می آید. از وقتي که بیرون می آیم تا زماني كه برمي گردم، ممکن است برايم هزار اتفاق بيفتد و شايد صبح كه مي آيم، اصلاً به شب نرسم و دیگر برنگردم. لذا همان اوّل صبح که می خواهی راه بیفتی، خودت را نسبت به این حوادث به خدا بسپار!

اگر انسان بخواهد سراغ ابعاد گوناگون مسأله برود، مي بيند یک بُعد و دو بُعد نیست. همه این حرف ها حساب شده است. از اوّل طلوع شمس تا غروبش که معمولاً در این وقت، انسان به دنبال كسب در آمد به درون جامعه مي آيد، برای انسان مسائلی پیش می آید، چه از نظر وساوس شیطانی، چه از نظر حوادث طبیعی و روابط انساني كه حافظ و نگه داري جز خدا، براي انسان نيست[6]. دعا در اين اوقات از پیشامدها، آن هم هر نوع پیشامدی، پیشگیری مي كند. در یک جمله، دعا از پیشامدهایی که در این مقطع زمانی برای من ممکن است پیش بیاید، چه معنوی و چه مادّی و طبیعی، پیشگیری مي كند.

نماز و دعا هنگام زوال

دسته دیگري از روایات است که «عند زوال الشمس»، یعنی ظهر را مطرح می کند. دو روايت هست كه يكي از آنها روایتی از پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است كه فرمود:

«إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ»؛ آنگاه که ظهر می شود، درب های آسمان و درب های بهشت باز می شود؛ «وَ اسْتُجِيبَ الدُّعَاءُ»؛ و دعا مستجاب می شود؛ «فَطُوبَى لِمَنْ رُفِعَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ عَمَلٌ صَالِحٌ»[7]. پس خوشا به حال آن کسی که در این وقت، کردار نیکی از او بالا رود. این را خوب دقت کنید! من بعداً می گویم كه اين روايت به چه چيزي اشاره دارد.

روایت دوم را هم مي خوانم: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذِهِ سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِيهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُحِبُّ أَنْ يَصْعَدَ لِي فِيهَا عَمَلٌ صَالِحٌ»[8]. پيغمبراكرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) وقتي كه نزديك ظهر مي شد، چهار ركعت نماز مي خواندند. چرا؟ مي فرمودند چون اين ساعت زماني است كه درب هاي آسمان باز مي شود و من دوست دارم كار نيكي از من در اين ساعت بالا رود.

 

دعا  بين وقت نماز ظهر و عصر

این ها اشاره به مطلب دیگری دارد. انسان صبح که راه افتاد و دنبال کار رفت، بحبوحه اشتغالات او به مادّیت چه وقت است؟ سر ظهر، وسط کار است که دیگر گرم کار شده است و تمام همّ و غمّش رفته سراغ پول ـ نعوذبالله ـ؛ در همین وقت حواست را به عالَم بالا جلب مي كند كه تو آدم هستی و فقط يك بُعد نداري. تو موجودي چند بُعدی هستی. دائماً كه نبايد به دنبال احتياجات جسماني ات باشي. سَری بالا کن و متوجه عالَمي شو كه روزي ات بايد از آن عالَمِ برتر به تو برسد. چه خبر است كه اين قدر به دنيا مشغول شده اي؟! رزق و روزي همين دنيايي كه در آن غرق شده اي، از جاي ديگر ـ از یک عالم برترـ مي رسد. این هم باید از بالا برسد.

من به یک آیه اشاره کنم و ان این آیه شریفه است كه در سوره ذاریات است:

«وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون»[9]. روزي شما و آنچه كه وعده داده شده ايد، در آسمان است. روزی های شما در عالَم عِلوی ـ یک عالم برترـ است، نه در این خاک. نه اینکه می خواهد بگويد در دنيا كار نكن و فقط دعا كن! مي گويد تمام توجّهت را صرف دنيا نکن! بله، راجع به زمین هم داریم كه:

«قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[10]. ولي پیغمبر می گوید، عمل صالح در این موقع، یعنی وقت زوال شمس به آسمان می رود. موقع نماز ظهر و عصر كه حتّي خدا آن را واجب هم کرده است، به سراغ خدا برو!

حتی در روایتی از از امام صادق (صلوات الله علیه) آمده است كه: «الْوَقْتُ الَّذِي لَا يُرَدُّ فِيهِ الدُّعَاءُ هُوَ مَا بَيْنَ وَقْتِكُمْ فِي الظُّهْرِ إِلَى وَقْتِكُمْ فِي الْعَصْرِ»[11]. وقت و ساعتي كه دعا در آن رد نمي شود، ما بين وقت نماز ظهر تا وقت نماز عصر است. حضرت می فرماید در اين ساعت سراغ او برو! گاهی این طور است که در بین روز، وسط کار که انسان گرم کار است، ممکن است ـ نعوذبالله ـ حوادث ناگواری برای او پیش بیاید كه ديگر نتواند كارش را ادامه دهد و يا دُرُست فكر كند. گاهی به چه کنم، چه کنم می افتد. همان وسط روز و وسط کار كه به چه کنم، چه کنم افتاده اي، متوجّه این معنا باش که گره گشا بالا است. به آنجا توجه كن!

من به این روایاتي که می خوانم دقت دارم[12]. همه مي خواهد بگويد خودت را گم نکن! پیشامد ناگواری اتفاق افتاده است؟ نترس! تو خدا داری! چرا دست و پایت را گم کرده ای؟! سرت را بالا کن و از او بخواه! گره گشای اصلی او است. نه از این طرف سرمست مادّیات شو و نه از آن طرف اگر حادثه ای پیشامد کرد، دست و پایت را گم کن!

نکته اساسی این است که بر اساس معارفمان اصلاً مادیّت ما، آمیخته به معنویّت است و معنویت هم، در مادّیت گسترده شده است. این جزء معارف ما است كه اينها از هم جدا نیستند. خیال نکنی که مادّیت از معنویت جدا است! این خبرها نیست. این اشتباه است كه فكر كني معنويت در امور مادّي، راه ندارد و اينها از هم بيگانه اند. مادّیت ما آمیخته به معنویت است. اين روايات دارد این حرف ها را به ما می آموزد. این ها، دستوراتی است که از ناحيه بزرگان دين براي ما آمده است كه در متن مادّیت به معنویت هم توجه كن. در متن مادّیتِ من معنویت است. لذا یک مؤمن هیچ گاه در زندگی اش هراس ندارد و دست و پای خودش را گم نمی کند؛ و نه غافل می شود و سرمست که خدا را فراموش کند. این روایات دارد این را به ما درس می دهد.

آیت الله آقا مجتبی تهرانی