سخنران استاد فرحزاد

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ كَمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَه» [1].

  • بشنواین نکته که خود ازغم آزاده کنیخونخوری گرطلب روزی ننهاده کنی
  • آخر الامر گل کـوزه گـران خواهـی شـدحالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
  • گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس استعـیـش با آدمـی چـنـد پـریـزاده کـنـی
  • خاطـرت کی رقـم فیـض پذیرد هـیهـاتمگـر از نقـش آکـنده ورق سـاده کنی
  • آجرها با شدت ای خسرو شیرین دهنانگر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
  • کار خـود گر به خـدا باز گذاری حافظای بسا عـیـش با بخت خـدا داده کنی

برکات ذکر صلوات

در روایت داریم یک روز پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم در جمع اصحاب نشسته بودند فرمودند دیشب عمویم حضرت حمزه و پسر عمویم جعفر طیار را در خواب دیدم. (هر دوی این بزگواران در جنگ شهید شدند حضرت حمزه در احد و جعفر طیار برادر حضرت علی علیه السلام هم در جنگ موته شهید شد. بعد از شهادتشان پیامبر خدا این دو بزرگوار را خواب دیدند.) دیدم دارند غذاهای بهشتی می خورند و غذایی که در طبق جلوی آن ها بود مرتب عوض می شد. (در بهشت مطابق میل مومن غذاها عوض می شوند. مثلا دارید بهترین غذاها را میل می کنید پیش خودتان فکر می کنید ای کاش گلابی بود گلابی می شود، ای کاش سیب بود سیب می شود، ای کاش انگور باشد انگور می شود. بهشت غیر از دنیاست از یک درخت صدها رقم میوه بدست می آید.) طبق جلوی آن هاتبدیل به خرما می شود، تبدیل به میوه ها و غذاهای مختلف می شود. پرسیدم که در آن عالم افضل اعمال چیست. (چون در آن عالم دیگر انسان به شهود می رسد و می بیند و لمس می کند.) بالاترین چیزهایی که در آن عالم می خرند چیست؟ عرض کردند پدرها و مادرهای ما بقربانتان یا رسول الله در این عالم افضل اعمال سه چیز است: «وَجَدْنَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الصَّلَاةَ عَلَيْكَ وَ سَقْيَ الْمَاءِ وَ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[2]. اولیش آب دادن و سقائیست. دومین افضل اعمال محبت و ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است. آن عملی را که خداوند طالب است حب علی بن ابی طالب است، محبت حضرت بالاترین چیزهاست. گفت ما را به محبت علی بخشیده اند، که اگر این باشد همه چیز است و اگر این نباشد هیچ چیز نیست. (حدیث داریم اگر کسی همه ی عمرش کنار کعبه نماز بخواند و خمس و زکات بدهد، اموالش را صدقه بدهد ولی خدا را ملاقات بکند بدون محبت امیرالمومنین و یا این که با حضرت امیر دشمن باشد خداوند او را با صورت داخل جهنم می اندازد.) سومین افضل اعمال هم صلوات بر محمد و آل محمد است.

حقارت انسان در نظر امام علی علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند ابن آدم مسکین و ضعیف و درمانده است. پرسیدند چطور؟ فرمود: «مسكين ابن آدم؛ له بطن يقول املأني و إلّا فضحتك! و إذا امتلأ يقول: فرّغني و إلّا فضحتك! و هو أبدا بين فضيحتين»[3]. خدا یک شکم و روده به او داده که همین شکم و روده او را رسوا می کند. این شکم وقتی خالی می شود داد می زند که من را پر کن و اگر نه مفتضحت می کنم «يقول املأني و إلّا فضحتك!». تا یک ذره پر می شود نفخ می کند می گوید من را خالی کن والا مفتضحت می کنم. آدمیزاد کارش شده پر کردن و خالی کردن این شکم. امیرالمومنین علیه السلام در یک روایت دیگر می فرمایند: «مسكين ابن آدم؛». ابن آدم چقدر مسکین و بی چاره است که «أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه»[4]. اول او یک نطفه و آب گندیده و بدبوست، و در آخر هم وقتی روح از بدن جدا می شود و بدن تبدیل به مردار گندیده می شود. (هیچ موجودی در عالم بدنش مثل بدن انسان بو نمی گیرد. اگر انسان را در قبر نگذارند بوی او بقدری بد است که همه ی محله باید کوچ کنند و بروند.) و وسط او هم حامل کثافات و خون و منی و این هاست. «وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه». نه جلوی مرگ خودش را می تواند بگیرد و نه روزی خودش را می تواند زیاد کند. آن وقت این قدر منم منم دارد. روایت داریم خدا فرموده خوشی و راحتی در بهشت است مردم در دنیا هر چقدر هم برای خودشان راحتی درست کنند باز هم می لنگند و خوش نیستند. خوشی بشر در ارتباط با خدا و در دل کندن از دنیاست.

انفاق و صدقه دادن

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ كَمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَه» [5].

پیامبر فرمودند: آیا می خواهید شما را به کاری راهنمایی کنم که شیطان از شرق عالم تا غرب عالم از شما فاصله بگیرد و از تیر رس شیطان دور باشید؟ اصحاب گفتند: بله یا رسول الله، حضرت فرمود: «الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ». روزه گرفتن روی شیطان را سیاه می کند. «وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ». و صدقه دادن در راه خدا پشت شیطان را می شکند و شیطان را زمین گیر می کند. هر روز سعی کنید صدقه بدهید امواج بلا پشت سر ماست امواج بلا ها (بلاهای ظاهری و باطنی) را با صدقه دادن از خودتان دور کنید. «وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعُ دَابِرَهُ». انسان بخاطر خداوند با بندگان خدا دوستی بکند و مداومت بر کارها و عمل صالح داشته باشد این کار راه رفت و آمد شیطان را می بندد و قطع می کند. یعنی وقتی روابط ما براساس خواست الهی باشد و محبت هایمان براساس این باشد دیگر شیطان نمی توتند در ما نفوذ کند. و اگر فقط به خاطر رضایت خلق الله کار بکنیم این کارمان ارزشی نخواهد داشت.

پیامبر خدا گوسفندی در خانه کشتند و همه ی گوشت را بین فقراء تقسیم کردند الا یک تکه خیلی کمی، عایشه گفت آقا همه ی گوشت ها از بین رفت فقط این یکی ماند. حضرت فرمودند: این یکی از بین رفته بقیه مانده اند، آن هایی که صدقه دادیم می ماند. در کلمه ی کبد به معنای جگر در سفینه است که امیرالمومنین علیه السلام به جگر گوسفند علاقه داشتند اما جلوی میل و اشتیاق خودشان را می گرفتند. امام حسن علیه السلام می فرماید بعد از یک سال که پدرم زیر بار نمی رفت که جگر بخورد یکبار گوسفند کشتیم و جگر گوسفند را آماده کردیم گفتیم آقا بعد از یک سال جگر میل کنند برای میل کردن که آماده شد یک فقیر و سائل آمد حضرت فرمودند این جگرها به این سائل را بدهید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[6]. امام حسن علیه السلام گفت: آقا جان یکسال است که شما میل داشتید جگر بخورید. آقا فرمود: نه، می ترسم مصداق این آیه باشم که خداوند می فرماید «أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ في حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها»[7]. آیا چیزهای خوبتان را در دنیا مصرف کرده اید. (ماها معمولا چیزهای دور ریختنی را به فقیر می دهیم. هنر این است که آنچه را که دوست دارید بدهید.)

روایت داریم یک مرد صالحی در امت گذشته بود که خدای متعال به او وحی کرد که نصف عمر تورا مقدر کردم که ثروتمند و نصف دیگرش را فقیر باشی. هر کدام را می خواهی انتخاب کن. با خانم خودش مشورت کرد. خانم گفت: نصف اول را ثروت قبول کن و نصف دوم را فقر، عرض کرد بار پروردگارا نصف اول را ثروت انتخاب کردیم. دست به هر چه می زد طلا می شد و جدا رزق دست خداست هر کاری می کرد از هر طرف برکت می بارید. وضع او خوب شد و خانمش گفت حالا که خداوند در رزق را به روی ما باز کرده باید شکر بکنیم، انفاق کنیم، دست یتیم ها را بگیریم، سفره دار باشیم. (خداوند می فرماید: کسانی که مال جمع می کنند و انفاق نمی کنند «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ»[8]. به او بشارت بدهید به عذاب دردناک، آن درهم و دینارها را داغ می کنند و به او می چسبانند. هم در دنیا حسرت مالش را بدلش می گذارند و هم در آخرت. پول پرست ها از بت پرست ها بدترند. چون بت پرست ها می گویند ما این بت را واسطه قرار داده ایم که به خدا نزدیک بشویم اما پول پرست فقط مادیت صرف است. برای پول حاضر است هر کاری بکند و هر حرامی را مرتکب بشود هر جنایتی را انجام بدهد.) این آقا به سفارش خانمش شروع کرد به انفاق کردن، مرتب انفاق می کرد تا این که نصف عمرش تمام شد برای فقر آماده شدند. چند روز گذشت دیدند از فقر خبری نیست عرض کرد بار پروردگارا نصفه ی دوم عمر ما شروع شده چرا خبری از فقر نیست؟ خطاب شد چون در نصفه ی اول عمرت انفاق کردی ما در فقر را به روی تو بسته ایم، در نصفه ی دوم هم در روزی به روی شما باز است ثروتمند خواهی بود.

مقام و منزلت فقراء در درگاه الهی

خدای متعال به موسی کلیم الله فرمود: ای موسی من مریض شدم چرا به عیادت من نیامدی؟ حضرت موسی عرض کرد خدایا مگر تو هم مریض می شوی؟ خطاب رسید بنده ی مومن من مریض بشود مثل این است که من مریض شده ام، او را عیادت کنی مرا عیادت کرده ای. فلان بنده ی مومن من مریض شد چرا به عیادت او نرفتی؟ اگر می رفتی کنار بستر او من خدا را میافتی . (وقتی هدف تو خدا باشد ملاقاتت می شود ملاقات خدا).

پیامبر ما وقتی وارد مدینه شدند مردم مدینه به استقبال ایشان آمدند و چون پیامبر در مدینه خانه ای نداشت هر کسی می گفت به خانه ی من بیا. پیامبر خدا فرمود شتر من مامور خداست هر کجا که برود من هم آنجا می روم. شتر هم آمد جلوی خانه ی فقیرترین و ضعیف ترین فرد مدینه ابوایوب انصاری روی زمین نشست. ابوایوب هم فوری لوازم و وسایل پیامبر را داخل خانه ی فقیرانه اش برد. پیامبر به خانه ضعیف ترین و مستضعف ترین شخص وارد شدند. پیامبر رهبر ماست از ایشان یاد بگیریم. همه اش دنبال افراد پول دار و ثروتمند نرویم. «اتّخذوا عند الفقراء أيادي فإنّ لهم دولة يوم القيامة»[9]. روز قیامت فقراء رئیس هستند و شفاعت می کنند کاری بکنیم که روز قیامت پیش فقراء آبرو داشته باشیم. پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: من مسکین هستم و همیشه با مساکین می نشینم. حضرت امیرالمومنین هم شب ها می رفتند و با فقراء و مساکین و درمانده ها می نشستند و می فرمودند من هم مسکین هستم شما هم مسکین هستید و با آن ها هم دردی می کردند.

آیت اللهی می گفت که در محله ی ما یک مشهد حسن بود که نفت فروش بود یک روز در کوچه مرا دید به من گفت که فلانی ده، پانزده روز است خیلی سرد با من برخورد می کنی. فکر کردم دیدم راست می گوید. گفت قبل از این ده، پانزده روز وقتی من را از دور می دیدی سلام می دادی، تحویل می گرفتی ولی از وقتی گاز خانه ات وصل شده دیگر تحویل نمی گیری. تمام سلام هایت بوی نفت می داد. پانزده سال بود سلام می کردی این همه مدت سلام کردن هایت یعنی مشهدی حسن نفت یادت نره بود.

انفاق امام صادق علیه السلام

روایت داریم اگر شما یک عمل صالح و خالص داشته باشید خداوند شما را نجات می دهد. «مَنْ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ حَسَنَةً وَاحِدَةً لَمْ يُعَذِّبْهُ أَبَداً وَ دَخَلَ الْجَنَّة»[10]. یک عمل خالص، دو رکعت نماز خالص، چرا امامان ما برای کمک به فقراء نصف شب می رفتند و صورتشان را می پوشاندند؟ ولی ما اگر یک خدمتی بکنیم پلاکارت می زنیم در صدا و سیما پخش می کنیم که فلانی مدرسه ساخته، فلانی کارش خیلی درسته. کسی به امام صادق علیه السلام خدمت می کرد این شخص پسر عمویی داشت که امام صادق شب ها صورتش را می پوشاند و در خانه ی او می رفت و به او انفاق می کرد آن شخص هم روز می آمد به امام صادق فحش می داد می گفت چرا شما بفکر ما نیستید. حضرت نمی فرمود من شب ها می آیم به شما کمک می کنم. عمل خالص را به هم نمی زد . امام صادق علیه السلام که به شهادت رسیدند این شخص دید که دیگر کسی به او کمک نمی کند فهمید آن شخص که هر شب به کمک می کرد امام صادق بود. عمل خالص یعنی این فحش ها را بخری ولی چیزی نگویی. منت نگذارید نگویید کمک می کنم که کمکم بکند، ختم می روم که به ختمم من بیاید. دعوت می کنم که دعوت بکند. ما تمام کارهایمان به صورت بده بستون و قرضی است.

ذکر مصیبت: علی بن موسی الرضا علیه السلام

حضرت معصومه خیلی امام هشتم را دوست داشتند. حضرت معصومه به عشق برادر از مدینه به سوی خراسان به افتاد ولی اجل مهلت نداد آقا را ببیند. امام هشتم زنده و در خراسان بودند که این خانم از دنیا رفت. زیارت نامه ی این خانم را هم امام هشتم انشاء کردند. این خواهر و برادر خیلی به هم علاقه دارند. امام هفتم علیه السلام فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِي عَلِيٍّ علیه السلام كَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعُونَ [سبعين ] حِجَّةً مَبْرُورَةً قُلْتُ سبعين [سَبْعُونَ حِجَّةً مَبْرُورَةً قَالَ نَعَمْ سبعين [سَبْعُونَ أَلْفَ حِجَّةٍ قُلْتُ سبعين [سَبْعُونَ أَلْفَ حِجَّةٍ قَالَ فَقَالَ رُبَّ حِجَّةٍ لَا تُقْبَلُ مَنْ زَارَهُ أَوْ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ قُلْتُ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ»[11]. هر کس قبر فرزندم علی را در طوس زیارت بکند ثوابش برابر با ثواب هفتاد حج قبول شده است. راوی تعجب کرد حضرت فرمود برابر با ثواب هفتاد هزار حج قبول شده است. بعد فرمود: هر کس فرزندم علی را زیارت کند یا یک شب در جوار او بیتوته بکند مثل این است که خدا را در عرش زیارت کرده است. در روز قیامت زوار مدینه و کربلا و نجف و حرم اهل بیت جمع می شوند و درجه زوار فرزندم علی بن موسی الرضا از همه آن ها بالاتر و مزد زیارتشان بیشتر است.

امام هشتم کسی را از درخانه اش محروم و دست خالی بر نمی گرداند. شتری را به غسال خانه ی مشهد آورده بودند سر ببرند این شتر از دست قصاب فرار می کند خیابان های مشهد را طی می کند وارد صحن می شود پشت پنجره فولاد می آید و خودش را به پنجره ی فولاد می مالد. مردم هم گریه می کنند. مامورین آستانه این شتر را خریدند و در بین گله ی امام رضا علیه السلام رهایش کردند. شتر وقتی به امام رضا پناه می برد آقا پناهش می دهد ما کمتر از شتر نباشیم. مسیحی و ارمنی آمدند و برای امام نذر کردند و حاجت گرفتند.

وقتی علی بن موسی الرضا را به خراسان می آوردند امام جواد چهار ساله بودند آقا همه بستگان را جمع کرد و فرمود دوست دارم برایم گریه بکنید. گفتند: آقا جان گریه پشت سر مسافر میمنت ندارد. آقا فرمودند: بله، پشت سر آن مسافری که امید برگشت دارد. این سفر آخر من است من دیگر برنمی گردم. اما چه گذشت به امام علی بن موسی الرضا، معمولا سمی که به امامان می دادند دو، سه روز، یک هفته طول می کشید اثر کند ولی مامون لعنت الله علیه سمی به حضرت داد که سه چهار ساعت بیشتر به آقا مهلت نداد. اول صبح که آقا مسموم شد قبل از ظهر به شهادت رسیدند. در یکی از زیارتنامه ها داریم سلام ما بر آن آقایی که معده اش بخاطر سم پاره پاره شده بود. اباصلت می گوید دیدم آقا مثل آدم مار گزیده بخود می پیچد. دم رفتن به هر جانب نظر کرد امید دیدن روی پسر داشت.

  • کجایی ای تقی آرام جانمسرور قلب ونور دیدگانم

یک وقت آقا چشمانش را باز کرد دید جوادش بالای سرش آمده است. یعقوب وار یوسف خودش را در آغوش گرفت. بین دیدگان جوادش را بوسید ودایع و امانت ها را به فرزندش داد. آرزوی همه ی پدرها هم همین است که فرزند دلبندشان موقع شهادت و مرگ به بالین آن ها حاضر باشند. اما خود آقا امام هشتم فرمود یابن شبیب اگر خواستی گریه کنی برای جدم حسین گریه کن. که او را سر بریدند «فإنّه ذبح كما يذبح الكبش...»[12]. همان طوری که یک گوسفند را سر می برند. جدم اباعبدالله در گودی قتلگاه هر چه صدا می زد ای قوم جگرم از تشنگی می سوزد ... . «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم».


[1] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 60/ 261 باب 3 إبليس لعنه الله و قصصه و بدء خلقه و مكايده و مصايده و أحوال ذريته و الاحتراز عنهم أعاذنا الله من شرورهم ..... ص : 131

[2] . كشف اليقين في فضائل أميرالمؤمنين7/علامه حلى/ 231 المبحث السادس في وجوب محبته و مودته ..... ص : 220

[3] . تحرير المواعظ العددية/ على مشكينى/ 211 الفصل السادس من كلام الحكماء و الزهاد و العباد ..... ص : 205

[4] . نهج البلاغة / امام علی7/ [462 454 ..... ص : 555

[5] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 60/ 261 باب 3 إبليس لعنه الله و قصصه و بدء خلقه و مكايده و مصايده و أحوال ذريته و الاحتراز عنهم أعاذنا الله من شرورهم ..... ص : 131

[6] . آل عمران/ 92

[7] . الأحقاف/ 20

[8] . التوبة/ 34

[9] . نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول ص/ ابو القاسم پاينده/ نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول اكرم6با ترجمه فارسى... ص: 160

[10] . مجموعة ورام(تنبيه الخواطر)/ورام ابن ابى فراس/ ج 2/الجزء الثاني....ص: 86

[11] . أمالي الصدوق/ شیخ صدوق/ المجلس الخامس و العشرون....ص: 120

[12] . مع الركب الحسينى(ج 1)/علی الشلوی/ 189 دلائل روائية ..... ص : 187