قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ[1]

  • ما عـدمهاييم هـسـتـيها نـه مـا تـو وجـود مـطـلقي هـستـي ما
  • شـکرهـا داريـم از عـشـق اي خـداکـو ز لـطـف تـو حکايت ميکند
  • گـرســر هـر موي مـن گـردد زبان شـکـرهـاي تـو نـيايـد دربـيـان
  • تو مگـو مـا را بـدان شـه بار نيستبا کريمان کارها دشوار نيست
  • آن که قصدش ازخريدن سودنيستهيچ قلبي نزد او مردود نيست
  • اي رفـيقـان راهها را بـسـت يـارآهـوي لنـگيم و او شير شـکار
  • در پنـاه لـطـف حـق بـايد گريختکو هزاران بر ارواح ريخـت
  • تا پـنـاه يابـي آنـگـه چـون پـنـاهآب آتش مر تو را گردد سـپاه
  • آتـشي از عشـق بر جان برفروزسر به سر فکر و عبارت را بسوز
  • ملت عشق ازهمه دينها جداستعاشقان ملت و مذهب خداست

اثرات ذکر صلوات

يکي از اعمالي که کاستيهاي ما را جبران ميکند مداومت بر ذکر صلوات است. روايت داريم که جبرئيل يک روز که محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مشرف شد عرض کرد که يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم امروز من چيز عجيبي را در مسيري که ميآمدم ديدم. فرشتهاي را ديدم که پر و بالش سوخته بود اين فرشته را قبلا در آسمان چهارم ديده بودم که آنجا هفتاد هزار فرشته تحت فرمان او بوده ولي ديدم که مورد غضب الهي واقع شده و پرو بالش سوخته و به آنجا تبعيد شده است به حال او رقت کردم و از او پرسيدم که چرا به اين مشکل دچار شدي گفت در شب معراج پيامبر خاتم که آمدند از منطقه ما عبور کنند ميبايست همه ما سريع از جا بلند ميشديم و استقبال کنيم و عرض ادب ميکرديم من دير از جايم بلند شدم و دير عرض ادب کردم خداي متعال من را به اين گرفتاري دچار کرد عرض کرد يا جبرئيل به داد من برس چون جبرئيل سيد ملائکه است جبرئيل هم عرض کرد خدايا از اين فرشته خطاکارت در گذر. خدا هم خطاب کرد که اي جبرئيل اگر اين فرشته دوست دارد که او را به مقام اولش برگردانيم صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. جبرئيل عرض کرد يا رسول الله من اين پيام خدا را به اين فرشته رساندم فرشته هم شروع کرد بر مداومت بر اين ذکر شريف و خداوند هم پر و بالش را روياند و دوباره در آسمان چهارم به جايگاه اولي خودش پرواز کرد. از اين روايت استفاده ميشود که هر زمين خوردني علتش بيادبي است گناه است فرقي نميکند که به اوليا و ائمه خدا عليهم السلام يا به خود خدا بيادبي بکني و با ذکر صلوات ميتوانيم بيادبيهايمان را جبران بکنيم و خدا از گناهان ما بگذرد.

نااميدي؛ بدترين گناه

وقتي به اين نتيجه رسيديم که ما گناه کاريم و زمين خوردهايم چکار بايد بکنيم اولاً بايد بدانيم که هر قدر که گناه کار هم باشيم راه به طرف خدا باز است. در روايت هست که بدترين گناه نااميدي از فيض خداست.

نااميدي حميد بن قحطبه از رحمت خدا

يک نفر ميگويد من رفتم پيش حميد بن قحطبه ديدم روزه ميخورد گفتم مگر ماه مبارک رمضان نيست چرا روزه ميخوري گفت من گناه بزرگي مرتکب شدم و از آمرزش خدا نااميدم گفتم چه گناهي؟ گفت در يک شب شصت نفر از سادات و فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را کشتم اين شخص ميگويد رسيدم به محضر اما هشتم عليه السلام جريان را عرض کردم امام هشتم فرمود گناه اين حرفش که از رحمت خدا مايوس است از کشتن شصت سيد بزرگتر است.

رحمت واسعه الهي

روايت داريم اگر کسي هفتاد پيامبر را بکشد اگر از گناه خود توبه کند خدا ميبخشد يا روايت داريم که از محضر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم پرسيدند اگر کسي مادرش را بکشد هم خدا او را ميبخشد حضرت فرمودند اگر واقعا برگردد خدا او را ميبخشد فقط در روايت هست که خدا فرمود من قاتل امام حسين عليه السلام را نميبخشم أَعْفُو عَمَّنِ اسْتَغْفَرَنِي إِلَّا قَاتِلَ الْحُسَيْنِ[2] ولي رحمت واسعه الهي خيلي گسترده است.

اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه است که فرمود که اگر من زنده ماندم ابن ملجم را عفو ميکنم اگر هم از دنيا رفتم شما عفو کنيد أَ لَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ[3] دوست نداريم که خدا شما را بيامرزد حضرت امير بنده خالص خداست ميفرمايد که من از قاتل خودم ميگذرم. ببينيد رحمت خدا و بخشش خدا چه مقدار است. ما اصلا نميتوانيم ذرهاي از بخشش بيانتهاي خدا را درک کنيم. هيچ وقت نبايد از بخشش خداي متعال نااميد باشيم.

توصيه لقمان حکيم در مورد رحمت الهي

امام صادق صلي الله عليه و آله و سلم فرمود که خداي متعال براي لقمان حکمت عنايت کرد وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً [4] حکمت شناخت و بندگي خداست چيزهايي که از طرف خدا القا ميشود چيزهاي عجيب و عالياي بوده است. بعد حضرت ميفرمايد که لقمان به فرزندش فرمود فرزندم اينقدر به خدا اميدوار باش که اگر همه گناهان عالم را انجام دادي بدان خدا قدرت دارد تو را بيامرزد يعني خدا قدرت دارد هر کسي که بر گردن من حق دارد آنها را راضي کند و از حق خودش هم بگذرد و آنقدر از خدا بترس که اگر عبادت جن و انس را انجام دادي اگر خدا بخواهد گير بدهد گير پيدا ميکني اگر هم بندگي ميکني از خدا بترس رحمت واسعه خدا بينهايت است.

سنگيني مسئوليت پيامبري

حضرت لقمان پيامبر نبود ولي حکمت الهي برايش القا ميشد پس ميشود انسان پيامبر و امام نباشد ولي يک انسان کاملا وارسته باشد حضرت لقمان يک غلام بود بر اثر تقوي و ايمان بنده خالص خدا شد خدا به حضرت لقمان فرمود که ميخواهي پيامبر بشوي عرض کرد که خدايا اگر امر است چشم ولي اگر اختيار است نه چون مسئوليت سنگين است خدا هم فرمود اختيار است خدا و پيامبر ما و ائمه ما از کلمات حکيمانه اين شخص استفاده ميکردند.

رحمت الهي به يک زن گنهکار

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: وقتي که در شب معراج در بهشت سير ميکردم ديدم خداي متعال يک زن زانيه را در بهشت جا داده است. سئوال کردم اين خانم در اينجا چکار ميکند خطاب شد اين خانم يک عمري در گناه بوده ولي بر اثر يک کار خوب خدا اين مقام را به او داده است. اين خانم يک روز در بيابان به چاهي رسيد که در کنارش سگي تشنه نشسته بود و از تشنگي در حال جاندادن بود. اين خانم هم لباسهايش را در ميآورد و به همديگر گره ميکند و به درون چاه مياندازد و وقتي لباسها تر شد لباسها را فشار داد و آب آن را به دهان سگ ميريزد و اين سگ را از تشنگي نجات ميدهد. به خاطر اين کارش خدا او را در آخر عمرش موفق کرد که توبه کند و عاقبت بهخير شود.

اثر رحم بر حيوان

آيت الله مجتهدي نقل ميکردند که ناصرالدين شاه، جلاد خشني داشت. اين ميرغضب در بالاشهر تهران زندگي ميکرده است در اواخر عمرش يک زني هم در پايين شهر گرفته بود همسر اولش ميفهمد دنبال يک جايي بوده تلافي کند. يک زماني قحطي ميشود. ميرغضب از جايي رد ميشده ميبيند سگي با چند توله از گرسنگي و تشنگي زجه ميزنند حالش منقلب ميشود و از قصابي مقداري گوشت ميخرد و مياندازد جلوي سگها که بخورند به قصاب هم يک پولي ميدهد ميگويد تا چهل روز به اين سگها گوشت بده بخورند اگر بفهمم ندادي چنين و چنان ميکنم آن مرد قصاب هم ميگويد چشم. اين ميرغضب با دوستانش هر جمعه جمع ميشدند و براي خوشگذراني و تفريح بيرون از شهر ميرفتند و شب آن روز هم در منزل يکي از دوستان مهمان ميشدند. آن هفته مهمان ميرغضب بودند اين آقاي ميرغضب دم غروب که برميگردند ميگويد بفرماييد برويم منزل. رفقايش ميگويند که ما خسته شديم منزل اول تو در بالايشهر است اين منزل پايينشهر که زن دومت در آن زندگي ميکند آنجا برويم. ميگويد ما در اين منزل تدارک نديديم. ميگويند ما به نان و پنيري هم قانع هستيم يا غذا از بيرون ميگيريم. هر چه او اصرار ميکند قبول نميکنند. خانم دومش يک چيزي تهيه ميکند و ميخوردند و ميخوابند صبح که از خواب بيدار ميشوند ميبينند اين آقاي ميرغضب گريه ميکند ميگويند چي شده ميگويد خواب عجيبي ديدم خواب امام سجاد عليه السلام را ديدم که حضرت فرمود به خاطر اينکه به يک حيوان رحم کردي خدا به تو نظر کرد. تو موفق به توبه ميشوي و يک بلاي بزرگ را هم خدا از تو بر داشت آن زن اولي امشب در غذاي تو سم ريخته بود که همه شما را بکشد و علامتش هم اين است که در آشپزخانه فلان جا يک قوطي سم است. ولي حق نداري با اين خانمت بد اخلاقي کني اگر دوست دارد با او زندگي کن و اگر دوست ندارد حق و حقوقش را بده و طلاقش را بده و تو يک ماه ديگر موفق به زيارت پدرم امام حسين عليه السلام ميشوي و همانجا هم از دنيا ميروي. رفقايش ميگويند برويم ببينيم خواب درست است يا نه.

حرکت ميکنند ميآيند به خانه بالاشهر ميرغضب. تا خانه ميرسد خانمش دعوا ميکند که چرا ديشب نيامديد؟من کلي تدارک ديده بودم ميگويند فکر ميکني ما نميدانيم ديروز چکار کرده بودي ميروند آشپزخانه از همانجايي که امام سجاد عليه السلام نشانيش را داده بود سم را بر ميدارند و اين خانم رنگش ميپرد و مجبور ميشود اقرار به اشتباهش کند و ميگويد ميخواهي با من زندگي کن. ميگويد من ديگر رويم نميشود با شما زندگي کنم از شما جدا ميشوم حق و حقوقش را هم ميدهد طلاقش ميدهد توي يک ماه هم از همه کساني که گردنش حق داشتند حلاليت ميطلبد و ميرود کربلا و در کربلا ميماند تا از دنيا ميرود.

شرط داخل شدن در رحمت الهي

کسي که رحم بکند رحمت خدا او را ميگيرد. روايت داريم ارْحَمْ تُرْحَمْ[5] تو رحم کن تا خدا هم برايت رحم کند. از الان معلوم است که چه کسي مرحوم است يا مغضوب است. از پيامبر پرسيدند چکار کنم که خدا به من رحم کند فرمود ارحم نفسک و ارحم الناس يرحمک الله به خودت رحم کن به مردم هم رحم کن خدا هم به تو رحم ميکند.

بازبودن باب توبه براي همه

خداوند توبهکنندگان را دوست دارد إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ [6] تواب کسي است که خيلي توبه ميکند هر چه اشتباه ميکند باز ميگويد خدايا ببخش اشتباه کردم و به صراط مستقيم برميگردد. آنهايي که ميخواهند پاک بشوند خدا آنها را خيلي دوست دارد قال رسول الله صلي الله عليه و آله: لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ[7] کسي که توبه کند محبوب خدا ميشود و خدا او را عذاب نميکند.

عنايت خداوند به زن گنهکار

امام صادق عليه السلام ميفرمايد يک خانمي زن بدکارهاي بود و عابدي در آن زمان بود که خيلي عبادت ميکرد اين قدر عبادت ميکرد که همه شياطين جمع شدند که او را گمراه کنند هر کسي يک پيشنهادي ميداد که با پول با مقام با قدرت گمراهش کنيم يک شيطاني گفت من فريبش ميدهم. آنقدر عبادت ميکنم که به من اعتماد کند بعد به او ميگويم چه کند. پيش عابد رفت و اين عابد هر قدر که عبادت ميکرد اين دو برابرش عبادت ميکرد. اين عابد وقتي ديد که اين شيطان عابدنما اين همه عبادت ميکند گفت تو چطور ميتواني اين همه عبادت کني من که نميتوانم اين همه عبادت کنم. شيطان گفت يک سرّي دارد عابد گفت ميشود به من هم اين سرّ را بگويي. گفت من با زن بدکاره اي زنا کردم الان وقتي آن گناهم به يادم ميافتد انرژيم براي عبادت زياد ميشود چون که احساس ميکنم بايد زياد عبادت کنم تا خدا من را ببخشد عابد گفت راست ميگويي اين زن بدکاره کجاست؟ شيطان گفت فلان جا و برو با او زنا کن بعد هم توبه کن تا عبادتت چند برابر شود. اين عابد در خانه زن رفت در را زد و زن بيرون آمد و تا نگاهش به عابد افتاد گفت آقا شما براي چي اينجا آمديد گفت آمدم با شما اين کار را بکنم. زن گفت چرا ميخواهي اين کار را بکني عابد جريانش را به آن زن تعريف کرد زن گفت از کجا معلوم است که اين گناه را مرتکب شدي از نظر خدا نيفتي و از کجا که موفق به توبه بشوي و عمرت براي جبرانش باقي باشد و اگر اشتباه نکنم کسي که اين را به شما گفته، شيطان است علامتش هم اين است که اگر برگردي ميبيني که فرار کرده است. روايت ميفرمايد اين عابد از گناه پشيمان ميشود و برميگردد ميبيند که آن شيطان رفته است. امام ميفرمايد آن زن فاحشه آن شب از دنيا رفت خداي متعال به پيامبر آن زمان وحي فرستاد که زني از دنيا رفته است ما به خاطر اينکه يک بنده ما را از گناه و گمراهي نجات داد ما گناهانش را بخشيديم. او را تشييع جنازه کنيد و در مکاني مناسب دفنش کنيد. خدا بخشنده و مهربان است و دنبال گنهکاران است که آنها را ببخشد فرمود بار گناه شما سنگين شده است به توسط توبه و استغفار بار گناه را کم کنيد روايت است که خدا ناله گناهکار که از گناهش پشيمان شده است از ذکرِ ذکرکنندهها بيشتر دوست دارد. خدا ميفرمايد: عنين المذنبين احب الي من تسبيح المسبحين ناله گنهکاران را از تسبحِ تسبيحکنندهها بيشتر دوست دارم.

توجه ويژه خداوند به گنهکاران

بعضي از گنهکاران ذاتشان خوب است ولي ظاهرشان آلوده شده است دوستان اهل بيت عليهم السلام که گناهکار هستند اين طوريند يعني ذاتشان خوب است ولي به گناهان و آلودگيهاي ظاهري مبتلا شدهاند ولي دشمنان اهل بيت عليهم السلام هر چند شايد ظاهرشان خوب باشد باطنشان خراب است ولي به ظاهرشان رنگ و لعاب طلا زدهاند.

حضرت موسي عليه السلام گفت يا الله. جواب آمد لبيک. عرضه داشت اي خداي عابدها. جواب آمد لبيک. عرضه داشت اي خداي مذنبين. چند بار ندا آمد لبيک لبيک. حضرت موسي عليه السلام تعجب کرد و عرض کرد من ميگويم خداي علما خداي عارفين عابدين يک بار جواب دادي اما وقتي گفتم خداي گناهکارها چرا چند بار جواب دادي؟ جواب آمد اي موسي عالم دلش به علمش خوش است عابد دل خوش به عبادت خودش است اما بنده گنهکار و دل شکسته من جز من کسي را ندارد من کنار دلشکستهها هستم. البته خدا ميفرمايد گنهکار دلشکسته که واقعا از گناهي که کرده پشمان است.

  • غـرق گـنه ناامـيد نشو ز دربار ماکه عفوکردن بود در همه دم کار ما
  • توبه شکستي بيا هرآنچه هستي بيااميد واري بجوي ز نام غفار ما

اشتياق خداوند به توبه گنهکاران

خدا قول داده که همه گنهکاران اگر واقعا برگردند توبهشان را به جز قاتل امام حسين عليه السلام قبول کند. ميگويند يک نفر که نود و نه نفر را کشته بود رفت پيش يک عابدي گفت من اين همه آدم کشتم آيا توبه من هم قبول ميشود آن عابد هم خيلي تنگ نظر بود گفت اصلا امکان ندارد که توبهات قبول بشود تو در قعر جهنم خواهي بود گفت ما که نود و نه تا را کشتيم تو هم روش آن عابد بيچاره را کشت و فرار کرد آمد پيش يک عالم فهميده گفت آقا من صد تا انسان کشتهام ميتوانم برگردم و توبه کنم گفت بله که ميتواني اگر واقعا توبه کني خدا بيشتر از اين هم قبول ميکند برگرد و خدا توبهکنندگان را خيلي دوست دارد. روايت ميگويد اين آدم ميرود به مسجدي که در آنجا واقعا توبه کند و به سوي خدا برگردد در بين راه از دنيا رفت ملائکه عذاب آمدند او را به طرف جهنم ببرند ملائکه رحمت هم آمدند گفتند اين قصدش توبه بوده است به خدا گفتند چکار کنيم خطاب شد اين بيشتر راه را رفته است پس توبهاش قبول است و ملائکه رحمت او را بگيرند خداي متعال خيلي دوست دارد که بنده فراريش برگردد خداي متعال ميفرمايد اگر بنده فراري من بداند که من چقدر دوست دارم که برگردد و مشتاق او هستم و انتظارش را ميکشم اگر اين را درک کند از شوق من ميميرد و بندهاي بدنش از محبت من جدا ميشود لو يعلم المدبرون کيف اشتياقي بهم و رفقي بهم و انتظاري لهم لماتوا شوقا و تقطعت اوصالهم من محبتي از خدا نااميد نباشيم راه باز است هر کسي که بخواهد برگردد خدا رحمتش گسترده است.

ذکر مصيبت امام رضا(ع)

مرحوم آقاي حائري هر وقت فرصت پيدا ميکردند ميرفتند به زيارت امام رضا عليه السلام که آيت الله مرعشي نجفي ميفرمودند ايشان را بعد از فوتشان خواب ديدم که جاي ايشان خيلي خوب است فرمود وقتي من در عالم برزخ قرار گرفتم تک و تنها بودم پرده رفت کنار ديدم علي بن موسي الرضا عليه السلام تشريف آوردند فرمودند که فلاني تو هفتاد مرتبه از قم به زيارت من آمدي من به تعداد زيارتهاي به ديدار تو خواهم آمد و اين بار اول است که آقاي مرعشي فرموده بودند، آقاي حائري يادتان است که امام رضا عليه السلام فرمودهاند که هر کسي در غربت به زيارت من بيايد من هم در غربت به زيارتش ميروم امام صادق عليه السلام فرمود که هر کسي به زيارت امام هشتم برود من دستش را ميگيرم و وارد بهشت ميکنم. دعبل اشعاري تا امام هفتم عليه السلام سروده بود آمد در خدمت امام هشتم عليه السلام و شعرهايش را تا امام هفتم عليه السلام خواند شعرش تمام شد امام فرمودند دعبل اجازه ميدهي من هم دو بيت به قصيده تو اضافه کنم عرض کرد آقا افتخار ميکنم فرمود:

وَ قَبْرٌ بِطُوسَ يَا لَهَا مِنْ مُصِيبَةٍ / / أَلَحَّتْ عَلَى الْأَحْشَاءِ بِالزَّفَرَات[8]

يعني يک قبر ديگر هم در طوس است که مصيبت صاحب آن قبر سنگين است با سم و زهر بدن او را ميسوزانند.

السلام علي مَسْمُومٍ قَدْ قُطِّعَتْ بِجُرَعِ السَّمِّ أَمْعَاؤُهُ [9] در يکي از زيارات است سلام ما بر آن آقايي که اين سم بدن او را تکه تکه کرد و در گوشه حجره افتاده.

  • دم رفتن به هر جانب نظر داشتاميد ديدن روي پـسـر داشت
  • کـجـايي اي تـقـي آرام جـانـمسرور قلب و نور ديدگانم
  • مرا زهر جفا خونين جگرکردتو را اندر مدينه بي پدرکرد

اباصلت ميگويد ديدم آقا مثل مارگزيده به خود ميپيچيد و ناگهان آقازادهاي وارد شد گفتم آقا شما کي هستي؟ فرمود من فرزند علي بن موسي الرضا عليه السلام از مدينه آمدم آقا چشمهايش را باز کرد ديد که يوسفش به بالينش آمده يعقوبوار امام جواد عليه السلام را در آغوشش گرفت و وداع کرد و امانتها را به امام جواد عليه السلام سپرد اما لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ[10] هيچ وقت انشا الله داغ جوان نبينيد آقا وقتي آمد ديدند بدن علياش قطعه قطعه شده و صورت به صورت علي گذاشت على الدنيا بعدك العفا [11]. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ [12].


[1] . وسائلالشيعة / شيخ حرعاملي / 16 / 75 / 86- باب وجوب التوبة من جميع الذنوب ... / ص: 71.

[2] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار / مجلسي / ج44 / 308 / باب 36 كفر قتلته ع و ثواب اللعن عليهم و شدة عذابهم و ما ينبغي أن يقال عند ذكره صلوات الله عليه ..... / ص: 299.

[3] . الكافي / شيخ کليني / 1 / 299 / باب الإشارة و النص على الحسن بن ... / ص: 297.

[4] . البقرة: 269.

[5] . مستدركالوسائل / محدث نوري / 9 / 55 / 107- باب استحباب التراحم و التعاطف ... / ص: 54.

[6] . البقرة: 222.

[7] . وسائلالشيعة / شيخ حرعاملي / 16 / 75 / 86- باب وجوب التوبة من جميع الذنوب ... / ص: 71.

[8] . بحارالأنوار / مجلسي / 49 / 248 / باب 17- مداحيه و ما قالوا فيه صلوات... / ص: 234.

[9] . بحارالأنوار / مجلسي / 99 / 167 / باب 8- الزيارات الجامعة التي يزار.. / ص: 126.

[10] . بحارالأنوار / مجلسي / 45 / 218 / باب 40- ما ظهر بعد شهادته من ... / ص: 201.

[11] . معالركب الحسينى (ج4) / عزت الله مولايي / 361 / مقتل علي الأكبر عليه السلام ..... / ص: 355.

[12] . الكافي / شيخ کليني / 1 / 230 / باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله .... / ص: 230.