بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

گرچه‌ هر موجودى‌، كه‌ هستي‌ او عين‌ ذاتش‌ نيست‌، نيازمند به‌ علت‌ است‌؛چنان‌ كه‌، حضرت‌ علي‌(ع) فرمود: «كل‌ّ قائم‌ٍ في‌ سواه‌ معلول‌» و گر چه‌ تمام‌موجودهاي‌ امكاني‌ معلول‌ و مخلوق‌ خداوندند: «اللّه‌ خالق‌ كل‌ شي‌ء»؛ ليكن‌،آفرينش‌ جهان‌ بر محور جدايي‌ مخلوق‌ از خالق‌، و انفصال‌ وي‌ از خالق‌ خود،نخواهد بود. زيرا هرگونه‌ جدايى‌، مستلزم‌ تحوّل‌ در مبدأ فاعلي‌ست‌؛ وخداوند، منزّه‌ از هرگونه‌ تحوّل‌ و مبرّا از هرگونه‌ تغيير است‌. اميرالمؤمنين‌(ع)نيز فرموده‌ است‌:
و لايتغيّر بحال‌ و لايتبدّل‌ بِاْلاَحْوال‌ و لاتُبليه‌ الليالي‌ والايام‌ و لايغيرّه‌ الضياء والظلام‌.
لا يشغله‌ شأن‌ و لا يغيّره‌ زمان‌.

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود. چون‌ هيچ‌ نوري‌ در حشر اكبرحضور و ظهور فاعلي‌ ندارد، تا ماية‌ روشني‌ اصل‌ قيامت‌ شود. به‌ هر تقدير،تنها عامل‌ تجلّي‌ هر شخص‌ يا شي‌ء، ظهور ربوبيّت‌ خداوند در او خواهد بود؛حتي‌ روشني‌ روز كه‌ وسيلة‌ تَجلِيَه‌ و روشن‌ نمودن‌ اشيا و امور است‌ «والنّهار اذاجلاّها» بعد از آن‌ است‌ كه‌ خود روز روشن‌ شده‌ باشد «والنهار اذا تجلّي‌» زيراتا خود روز متجلّي‌ نباشد، هرگز تجلّي‌گر اشياي‌ امور ديگر نخواهد بود؛ و تنهاعامل‌ تجلّي‌ روز همانا ظهور ربوبيّت‌ خداوند است‌، كه‌ مُقدر ليل‌ و نهار بوده‌ ومُكَرِّر آن‌ها در يكديگر و مولج‌ هر كدام‌ در ديگري‌ست‌: «وَجَعلنا الليل‌ و النهارآيتين‌ فمحونا آية‌ اَللَّيل‌ْ وجعلنا آية‌النهار مبصرة‌». ازاين‌ جهت‌، مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ظهور روز، توسط‌ ظهور خداوندي‌ است‌ كه‌ او «نور السموات‌ والارض‌» است‌.
آن‌ چه‌ از نهج‌البلاغه‌، در توجيه‌ كيفيت‌ آفرينش‌ جهان‌، برمي‌آيد اين‌ است‌كه‌ اساس‌ خلقت‌ الاهي‌ همان‌ تجلّي‌ عيني‌ اوست‌؛ چنان‌كه‌ فرموده‌ است‌:«الحمدللّه‌ المتجلي‌ لخلقه‌ بخلقه‌». و پاية‌ معرفت‌ خالق‌ ـ نيز ـ همان‌ تجلّي‌ علمي‌اوست‌؛ چنان‌كه‌ فرموده‌ است‌: «بها تجلّي‌ صانعها للعقول‌» و چون‌ جلوه‌ گاه‌ علمي‌او عقل‌ مجرّد است‌، هرگز با چشم‌ مادّي‌ ديده‌ نخواهد شد: «و بها امتنع‌ عن‌نظرالعيون‌»، زيرا چشم‌ مُلكى‌، عقل‌ و معقول‌ ملكوتي‌ را نمي‌بيند؛ چه‌ رسد به‌مشاهدة‌ مافوق‌ اين‌ها.
البته‌، تجلّي‌ خداوند براي‌ درك‌ درونى‌، مستلزم‌ احاطة‌ علمي‌ نيروي‌ادراك‌ كننده‌ نسبت‌ به‌ خداوند متجلّي‌ نخواهد بود. لذا، حضرت‌ علي‌(ع)،دراين‌باره‌، چنين‌ فرمود:
لم‌ تحط‌ به‌ الاوهام‌ بل‌ تجلّي‌ لها بها و بها امتنع‌ منها.
چون‌ مَحل‌ تجلّي‌ محدود است‌، هرگز توان‌ احاطة‌ مبدأ محيط‌ِ خود راندارد؛ و از آن‌ جا كه‌ حيطة‌ او را، مبدأ فاعلى‌، محدود و احاطه‌ كرده‌است‌، ازاين‌جهت‌ فقط‌ براي‌ نيروي‌ ادراك‌ كنندة‌ دروني‌ جلوه‌ كرده‌؛ و از محدود ومحاط‌ شدن‌ او امتناع‌ ورزيده‌ است‌.
اكنون‌ كه‌ روشن‌ شد اساس‌ آفرينش‌ خداوند، همان‌ تجلّي‌ عيني‌ او، و پاية‌معرفت‌ الاهي‌ همان‌ تجلّي‌ علمي‌ اوست‌، صدور يا ظهور قرآن‌ كريم‌ ازذات‌اقدس‌ خداوندي‌ با تجلّي‌ ويژه‌ خواهد بود؛ چه‌ اين‌كه‌، اميرالمؤمنين‌(ع)در اين‌ باره‌ فرموده‌ است‌:
فبعث‌ اللّه‌ محمداً(ص) بالحق‌ ليخرج‌ عباده‌ من‌ عبادة‌ الاوثان‌ الي‌ عبادته‌ ومن‌ طاعة‌ الشيطان‌ الي‌ طاعته‌ بقرآن‌ قدبينّه‌ و اَحكمه‌ ... فتجلّي‌ لهم‌ سبحانه‌في‌ كتابه‌ من‌ غير ان‌ يكونوا رأوه‌ بما اراهم‌ من‌ قدرته‌.
همان‌طوري‌ كه‌ تجلّي‌ عيني‌ خداوند در قرآن‌ تكوينى‌، معقول‌ است‌ نه‌محسوس‌؛ لذا، از حواس‌ مادّي‌ امتناع‌ دارد. تجلّي‌ علمي‌ او، در قرآن‌ تدويني‌ ـنيز ـ معقول‌ است‌ نه‌ محسوس‌. لذا، از حواس‌ ملكي‌ امتناع‌ دارد و محروماني‌كه‌ جز به‌ حس‌ّ مادّي‌ نپرداختند از شهود قلبي‌ او محجوب‌اند. چه‌ اين‌ كه‌، تكلّم‌او همانند اصل‌ آفرينش‌ وي‌ منزّه‌ از تَروَّى‌، تفكر حصولى‌، اهتمام‌ ورزي‌ ذهني‌خواهد بود:
متكّلم‌ٌ لابرويّة‌ٍ، مريدٌ لابِهِمَّة‌ٍ صانع‌ٌ لابجارحة‌ِ.
با چنين‌ كلامى‌، با صاحبدلان‌ مشتاق  مكالمه‌ دارد، و تكلّم‌ مي‌كند:
و ما بَرِح‌َ للّه‌ ـ عَزَّت‌ آلائه‌ ـ في‌البُرهَه‌ بعدالبرهه‌، و في‌ ازمان‌ الفترات‌، عبادناجاهم‌ في‌ فكرهم‌، وَ كلَّهُم‌ في‌ ذات‌ عقولهم‌، فاستصبحوا بنور يقَظَة‌ في‌الابصار والاَسماع‌ والافئدة‌، يذكرون‌ بايام‌ اللّه‌.
چون‌ قرآن‌ جلوة‌ ويژة‌ الاهي‌ست‌، نور مخصوص‌ او را به‌ همراه‌ خواهدداشت‌، لذا حضرت‌ علي‌(ع) در اين‌ باره‌ فرمود:
ابتعثه‌ بالنور المضي‌ء، و البرهان‌ الجلّى‌، و المنهاج‌ البادى‌، و الكتاب‌الهادي‌ ثم‌ انزل‌ عليه‌الكتاب‌ نوراً لاتطفأ مصابيحه‌، و سراجاً لايخبوتَوَقُّدُه‌ُ.
و نيز فرموده‌ است‌:
كتاب‌ اللّه‌ تبصرون‌ به‌ و تنطقون‌ به‌.
اگر خداوند قرآن‌ را به‌ عنوان‌ نور، نازل‌ نكرده‌ بود هرگز ديدن‌ اشيا با آن‌ممكن‌ نبود، چون‌ بصيرت‌ دل‌ با نور معنوي‌ مي‌تواند اشيا و اشخاص‌ را درك‌كند، نظير آن‌ كه‌ چشم‌ سر با نور حسّي‌ و مادّي‌ اشيا را مي‌بيند.
غرض‌ آن‌ كه‌، در نهج‌البلاغه‌ ـ گاهي‌ تصريحاً، و گاهي‌ تلويحاً ـ از قرآن‌به‌ نور ياد شده‌ است‌؛ كه‌ اين‌ نورِ ويژه‌، محصول‌ِ همان‌ تجلّي‌ علمي‌ خاص‌است‌. گرچه‌ وسائط‌ فيض‌، در تجلّي‌ ساير اشيا مأموران‌ مخصوص‌ خداوندند،ليكن‌ در تجلّي‌ قرآن‌ كريم‌ مبادي‌ فاعلي‌ قريب‌ ـنيز ـ فرشتگان‌ معصوم‌مخصوص‌اند؛ كه‌ حضرت‌ علي‌(ع)، در اين‌ باره‌، فرموده‌ است‌:
و مسبّحون‌ لايسأمون‌ ، لايغشاهم‌ نوم‌ العين‌، و لاسهو العقول‌، و لافترة‌الابدان‌، و لا غفلة‌ النسيان‌؛ و منهم‌ اُمناء علي‌ وَحيِه‌، وَالسِنة‌ٌ الي‌ رُسُله‌.
جَعَلهم‌ اللّه‌ فيما هنالك‌ اهل‌ الامانة‌ علي‌ وحيه‌، و حَمَّلهُم‌ الي‌ المرسلين‌ ودائع‌امره‌ و نهيه‌، و عَصَمَهم‌ من‌ ريب‌ الشبهات‌.           
... و لم‌تطمع‌ فيهم‌ الوساوس‌ فتقترع‌ برينها علي‌ فكرهم‌.   

يعني‌ فرشتگان‌ الاهى‌، دائماً در تسبيح‌ خستگي‌ ناپذيرند، و هرگز خواب‌ِ چشم‌و سهو  عقل‌ و سستي‌ِ بدن‌ و غفلت‌ فراموشي‌ عارضشان‌ نمي‌شود؛ 
از اين‌ گروه‌، عدّه‌يي‌ امين‌ِ وحي‌ خدا و زبان‌ گوياي‌ الاهي‌ براي‌ پيامبران‌هستند. خداوند فرشتگان‌ را امين‌ وحي‌ خود قرار داد، و وحي‌ را به‌وسيلة‌آنان‌ به‌ پيامبر خود رساند؛ و آن‌ها را از اضطراب‌ شبهه‌ و شك‌ حفظ‌ كرد، وهيچ‌ وسوسه‌يى‌، در آن‌ها طمع‌ نمي‌كند.
نتيجه‌ آن‌ كه‌، مبدأ نظام‌ فاعلي‌ وحى‌، خداوند است‌ و نحو اظهار آن‌ نيزتجلّي‌ علمي‌ ويژه‌ است‌؛ و حاملان‌ آن‌، هم‌، فرشتگان‌ مخصوص‌اند. بنابراين‌،هيچ‌ بطلان‌ و خلافي‌ در محور فاعلي‌ قرآن‌، راه‌ ندارد. تمام‌ مطالب‌ اين‌ فصل‌را، مي‌توان‌ از آيات‌ قرآن‌ كريم‌ استنباط‌ كرد؛ ليكن‌، چون‌ مدار اصلي‌ بحث‌كنونى‌، استفادة‌ مسائل‌ آن‌ از نهج‌البلاغه‌ است‌، از استدلال‌ ـ و نيز استناد ـ به‌قرآن‌كريم‌، تحرّز جستيم‌.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغهʁ)

ادله جامعيت و جاودانگي قرآن كريم در نهج البلاغه(1)

نهج البلاغه، اخو القرآن و بهترين و نابترين منبعي است كه مي تواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقي قرآن مجيد ياري دهد. در نگاه اميرمؤمنان علي عليه السلام، قرآن نسخه اي جامع و جاوداني است كه از نيازهاي بشر براي رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوه هاي زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگي پرداخته است ؛ در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه[1] با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
Powered by TayaCMS