از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در هنگامى كه عمر بن خطّاب در باره رفتن خود به جنگ با روميان با آن حضرت مشورت كرد، امام (علیه السلام) چنين فرمود:
وَ قَدْ تَوَكَّلَ اللَّهُ لِأَهْلِ هَذَا الدِّينِ بِإِعْزَازِ الْحَوْزَةِ وَ سَتْرِ الْعَوْرَةِ وَ الَّذِي نَصَرَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لَا يَنْتَصِرُونَ وَ مَنَعَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لَا يَمْتَنِعُونَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ إِنَّكَ مَتَى تَسِرْ إِلَى هَذَا الْعَدُوِّ بِنَفْسِكَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنْكَبْ لَا تَكُنْ لِلْمُسْلِمِينَ كَانِفَةٌ دُونَ أَقْصَى بِلَادِهِمْ لَيْسَ بَعْدَكَ مَرْجِعٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهِ فَابْعَثْ إِلَيْهِمْ رَجُلًا مِحْرَباً وَ احْفِزْ مَعَهُ أَهْلَ الْبَلَاءِ وَ النَّصِيحَةِ فَإِنْ أَظْهَرَ اللَّهُ فَذَاكَ مَا تُحِبُّ وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى كُنْتَ رِدْءاً لِلنَّاسِ وَ مَثَابَةً لِلْمُسْلِمِينَ
لغات
حوزة: مركز جمعيّت محرب: با كسر ميم، مرد جنگديده حفز كذا: اين گونه راند، حفزه: او را با ديگرى همراه كرد أظهر اللّه على فلان: خداوند او را بر فلان پيروز كرد.
ردء: ياور كنفه: او را نگهدارى كرد و پناه داد.
مثابة: محلّ بازگشت.
ترجمه
«خداوند بر عهده خويش گرفته كه حدود و مناطق مسلمانان را قوّت و عزّت بخشد، و ضعف آنها را بر طرف سازد، خداوندى كه در آن هنگام كه مسلمانان اندك بودند، و توان به دست آوردن پيروزى را نداشتند آنان را يارى كرد، و در زمانى كه به سبب كمى عدّه، بر دفع دشمنان توانا نبودند، از آنان دفاع فرمود همو زنده اى است كه نمى ميرد.
اينك اگر تو خود به سوى دشمن روى، و در برخورد با آنها دچار شكست شوى، براى مسلمانان نقاط دور دست پناهى نمى ماند، و پس از تو مرجعى براى آنها باقى نيست، بنا بر اين مرد جنگديده و دليرى را به سوى آنها گسيل دار، و با او مردانى آزموده و سختى كشيده و خير انديش را روانه كن، اگر خداوند پيروزى داد همان شده است كه مى خواهى، و اگر پيشآمد، چيز ديگرى بود، تو همچنان پناه مسلمانان و مرجع آنها مى باشى.»
شرح
اين مشورت در هنگامى انجام گرفت كه پادشاه روم با انبوهى از لشكريان و مردم آن ديار به سوى مسلمانان شتافته، و خالد بن وليد در خانه اش انزوا اختيار كرده، و كار بر ابى عبيدة بن جرّاح و شرحبيل بن حسنه و ديگر فرماندهان سپاه اسلام دشوار شده بود.
فرموده است: و قد توكّل اللّه... تا لا يموت.
اين جملات سرآغاز سخنان امام (علیه السلام) و مقدّمه اى بر اظهار نظر اوست در اين گفتار دلايل لزوم توكّل بر خدا و اطمينان و اعتماد بر او را در اين مهمّ تذكّر مى دهد. فشرده سخنان آن حضرت اين است كه خداوند برپايى اين دين و عزّت و قدرت مردم سرزمينهاى آن را تضمين كرده است، واژه عورة كنايه از هتك حرمت زنان است، و ممكن است براى سرافكندگى و خوارى ناشى از مغلوبيّت و شكست، استعاره شده باشد، كه خداوند با وعده يارى و پيروزى كه داده، جلوگيرى از پاره شدن پرده حرمت مسلمانان را تضمين فرموده است، و اين سخن بنا بر گفتار خداوند متعال مى باشد، كه فرموده است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً«»». فرموده است: و الّذي نصرهم تا پايان مقدّمه،
استدلالى است بطور تمثيل بر آنچه بيان مى فرمايد كه خلاصه اش اين است: كسى كه مسلمانان را در آن زمان كه اندك بودند يارى و پيروزى بخشيد، زنده اى است كه نمى ميرد، و در اين هنگام كه مسلمانان از كثرت و فزونى برخوردارند نيز آنان را يارى و پيروزى خواهد داد، اصل تمثيل، حال كمى مسلمانان و فرع آن، حال كثرت آنان، و حكم تمثيل«»، پيروزى، و علّت آن بقاى ذات پروردگار، و دوام حيات زنده جاويدى است كه مرگى براى او نيست.
فرموده است: إنّك متى تسر تا آخر خطبه
مبتنى است بر رأى آن حضرت و خلاصه اين مشورت كه عبارت است از عدم صلاحديد آن بزرگوار به اين كه عمر شخصا از مركز خلافت بيرون رود و همراه لشكريان رهسپار جنگ با روميان شود. دليل اين رأى اين كه ممكن است در برخورد با دشمن دچار مصيبت و شكست گردد، و چون او امروز تكيه گاه مسلمانانى است كه به او پناه مى برند، و در صورت وقوع نابودى و شكست وى، براى آنان پايگاه استوارى كه به دور آن گرد آيند، و مركز قدرتى كه بدان اعتماد كنند باقى نمى ماند، لذا تذكّر مى دهد كه يكى از دلير مردان را كه به شجاعت و دلاورى شناخته شده، و سابقه فراوانى در نبرد و پيكار داشته، و از تجربه و بينش در اين كار برخوردار باشد، به جاى خود روانه جنگ كند، و معناى اين كه أهل البلاء را با او همراه سازد اين است كه كسانى را كه در اخلاص و خيرانديشى آنها ترديدى نيست، و در جنگها آزموده و صاحب تجربه اند به همراهى او گسيل دارد، سپس امام (علیه السلام) از بيانات خود نتيجه گيرى مى كند، و مى فرمايد: اگر خداوند مسلمانان را پيروز كند اين همان است كه آرزوى توست، و اگر پيشآمد به گونه ديگرى باشد، يعنى شكست و ناكامى پيش آيد، او براى مسلمانان همچنان پشتوانه اى است كه بدو اعتماد مى كنند، و پناهگاهى است كه به او آرامش خواهند يافت.
|