خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5 : روش استفاده از دنيا

خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5 : روش استفاده از دنيا

موضوع خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5

متن خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5

روش استفاده از دنيا

متن خطبه 183 نهج البلاغه بخش 5

فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا أَسْهِرُوا عُيُونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِكُمْ تَكُونُوا مَعَ جِيرَانِ اللَّهِ فِي دَارِهِ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ وَ أَزَارَهُمْ مَلَائِكَتَهُ وَ أَكْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِيسَ نَارٍ أَبَداً وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَى لُغُوباً وَ نَصَباً ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

ترجمه مرحوم فیض

پس اى گروه بندگان از خدا بترسيد از خدا بترسيد در حاليكه در تندرستى پيش از بيمارى (رسيدن مرگ) و در فراخى و آسايش (دنيا) پيش از تنگى و سختى (قبر) آسوده هستيد (مى توانيد رضاء و خوشنودى خدا و رسول را بدست آورده از گرفتارى بعد از مرگ رهائى يابيد) پس در آزاد كردن گردنهاى خودتان (از آتش دوزخ) بكوشيد پيش از آنكه آن گردنها در گرو برود (رهائى ممكن نباشد) چشمهاى خود را بيدار نگاه داريد (شب زنده دار باشيد) و شكمهاتان را لاغر سازيد (روزه بگيريد) و قدمهاتان را بكار بريد (در كار خير قدم نهيد) و اموالتان را (در راه خدا) ببخشيد، و اندامتان را فداى جانهاتان نمائيد و در اين كار بخل نورزيد (بدنها را كه بزودى فانى گشته زير خاك مى پوسد در راه عبادت و بندگى و جهاد با دشمنان دين بكار بريد تا از عذاب هميشگى برهيد و در بهشت جاويد بسر بريد) كه خداوند سبحان (در قرآن كريم س 47 ى 7) فرموده: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ يعنى اگر خدا را يارى كنيد (اطاعت و بندگى نمائيد) خدا شما را يارى خواهد نمود و در لغزش قدمهاتان را استوار مى گرداند (از سختى و گرفتارى نجات مى دهد) و (در س 57 ى 11) فرموده: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ يعنى كيست كه بخدا وام دهد (در اطاعت و بندگى او) وام دادن نيكوئى (بدون رئاء و خودنمايى) كه خدا آنرا برايش چندين برابر گرداند و براى او است مزدى شايسته، پس از راه ذلّت و خوارى از شما يارى نخواسته و بجهت كمى مال و نيازمندى وام نطلبيده، از شما يارى خواسته در صورتيكه او را است لشگرهاى آسمانها و زمين و (بر همگان) غالب و دانا است، و از شما وام طلبيده در حاليكه او را است خزينه هاى آسمان و زمين و بى نياز و ستوده شده است، و يارى خواستن و وام طلبيدن او براى آنست كه خواسته شما را بيازمايد كه كدام يك عمل نيكو بيشتر بجا مى آوريد، پس بكوشيد به كارهاى نيكو تا با همسايگان خدا (نيكوكاران) در سراى او (بهشت) باشيد كه خدا پيغمبرانش را با آنان آشنا گردانيد، و فرشتگانش را امر فرمود به ديدن آنها روند و هميشه گوشهاشان را محفوظ داشته از اينكه آواز آتش را بشنوند (تا مبادا افسرده شوند، چنانكه در قرآن كريم س 21 ى 101 مى فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ ى 102 لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ يعنى آنانكه پيشى گرفتند براى ايشان از جانب ما پاداش نيكوئى است، آنها را از آتش دوزخ دور مى نمايند كه آواز آنرا نمى شنوند و آنها در آنچه آرزو داشتند جاويدان باشند) و اندام آنان را نگاه داشت از دريافت سختى و رنج (در قرآن كريم س 57 ى 21 مى فرمايد:) ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ يعنى اين چنين جود و بخشش احسان خدا است كه بهر كه بخواهد داده ميشود و خداوند صاحب احسان بزرگ است. مى گويم آنچه مى شنويد و از خدا براى خود و شما (در توفيق بجا آوردن عمل نيكو و پيروى نكردن از نفس امّاره و شيطان) يارى مى خواهم كه (يارى خواستن از) او ما را كافى است، و نيكو وكيلى است (براى واگذاشتن كارها باو).

ترجمه مرحوم شهیدی

پس خدا را، خدا را، اى گروه بندگان حال كه سالم و تندرستيد نه بيمار، و در گشايش هستيد نه به تنگى دچار، در گشودن گردنهاى خود بكوشيد، پيش از آنكه آنچه در گرو است بگيرند- و از شما توبه نپذيرند- ، چشمهاى خود را به شب بيدار داريد و شكمهاى خويش را- با اندك خوردن- به لاغرى در آريد. قدمهاى خود را به كار افكنيد، و مالهاى خويش را- در راه خدا- هزينه كنيد. از تن هاتان بگيريد و به جانهاتان ببخشيد، و در بخشيدن از اين بدان بخل مورزيد، كه خداى سبحان گفته است: «اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى كند، و گامهاى شما را استوار مى دارد.» و گفته است: «كيست كه به خدا وام دهد وامى نيكو، پس آن را براى وى دو چندان سازد و براى او مزدى بزرگ باشد.» خدا از روى خوارى از شما يارى نمى خواهد، و از تنگدستى وام از شما نمى گيرد. از شما يارى خواسته حالى كه سپاهيان آسمانها و زمين در فرمان اوست، و نيرومند و حكيم است، و از شما وام مى گيرد و گنجينه هاى آسمانها و زمين از آن اوست، و بى نياز و حميد است. او خواسته است شما را بيازمايد تا كار كدام يك از شما بهتر آيد. پس با كردارهاى خود پيشى گيريد تا در خانه خدا با همسايگان خدا باشيد. پيامبران خود را رفيقان آنان كرده، و فرشتگانش را به زيارتشان برانگيخته، و گوشهاشان را حرمت نهاده است تا بانگ آتش را نشنود، و تن هاشان را نگاهداشته است، از اين كه رنجى يا سختى اى بدان رسد. «اين بخشش خداست، به هركس كه خواهد دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است». مى گويم آن را كه مى شنويد و از خدا براى خود، و شما يارى مى خواهم، و او ما را بسنده و نيكو كارگزار است.

ترجمه مرحوم خویی

پس بترسيد از خدا أى بندگان خدا در حالتى كه شما سلامت هستيد در زمان صحّت پيش از بيمارى و در فراخى و وسعت پيش از تنگى، پس سعى نمائيد در گشادن و فكّ نمودن گردنهاى خودتان پيش از اين كه بسته شود گروهاى گردنها، بيدار كنيد چشمهاى خود را با تهجّد و قيام، و تهى سازيد شكمهاى خود را با گرسنگى و صيام، و استعمال نمائيد قدمهاى خود را در خيرات، و انفاق كنيد مالهاى خود را در زكاة و صدقات، و أخذ نمائيد از بدنهاى خودتان تا بخشش نمائيد با آنها بر نفسهاى خود و بخل نورزيد به آنها.

پس بتحقيق كه فرموده است حق تعالى در كلام مجيد خود «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» يعني اگر يارى كنيد خدا را يارى ميكند خدا شما را و ثابت مى فرمايد قدمهاى شما را در مواضع لغيزدن.

و باز فرموده «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» يعني كسيست آن كسى كه قرض دهد خدا را قرض دادن نيكو پس زياده گرداند آنرا از براى او و مر او راست أجر با كراهت.

پس يارى نخواست خداى تعالى از شما از بابت ذلّت، و قرض طلب نكرد از شما از جهت كمى و قلّت، يارى خواست از شما در حالتى كه از براى او است لشكرهاى آسمانها و زمين و حال آنكه او است صاحب عزّت و حكمت، و طلب قرض نمود از شما در حالتى كه از براى او است خزانهاى آسمانها و زمين و حال آنكه او است بى نياز و ستوده، و جز اين نيست كه اراده فرموده كه امتحان نمايد شما را كه كدام از شما نيكوتر است از حيثيّت عمل.

پس مبادرت نمائيد بسوى عملهاى خودتان تا باشيد با همسايهاى خدا در خانه خدا كه رفيق ساخته ايشان را با پيغمبران خود، و بزيارت ايشان أمر نموده فرشتگان را و گرامى داشته گوشهاى ايشان را از اين كه بشنوند آواز آتش را هرگز، و نگه داشته جسدهاى ايشان را از آنكه برسد بمشقّت و كسالت، اين فضل و احسان خداست كه عطا مى فرمايد آنرا بهر كس كه مى خواهد از بندگان خود، و خداوند است صاحب فضل عظيم، من مى گويم چيزى را كه مى شنويد و خداست يارى خواسته شده، يعني از او استعانت ميكنم بر نفس خودم و بر نفسهاى أمّاره شما، و اوست كفايت كننده ما و چه خوب وكيل است.

شرح ابن میثم

فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا أَسْهِرُوا عُيُونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِكُمْ تَكُونُوا مَعَ جِيرَانِ اللَّهِ فِي دَارِهِ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ وَ أَزَارَهُمْ مَلَائِكَتَهُ وَ أَكْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِيسَ نَارٍ أَبَداً وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَى لُغُوباً وَ نَصَباً ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

اللغة

اللغوب: التعب.

المعنی

ثمّ أخذ في التحذير من اللّه لغاية العمل بما يرضيه حال الصحّة و الفسحة قبل لحوق ضدّيهما. ثمّ في الأمر بالسعى لغاية فكاك رقابهم من النار. قبل أن تغلق رهائنها بآثامها. و قد علمت وجه الاستعارة هنا للرهن. ثمّ في الأمر بالسهر، و كنّى به عن قطع الليل بالعبادة كقوله تعالى «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا»«» و إنّما خصّ الليل لأنّه مظنّة الخلوة باللّه و الفراغ من الناس، و لأنّ النهار محلّ عبادة اخرى كالجهاد و الكدح للعيال. ثم بتضمير البطون، و كنّى به عن صيام النهار. ثمّ باستعمال أقدامهم، و كنّى به عن القيام في الصلاة. ثمّ بإنفاق أموالهم، و كنّى به عن الصدقات و الزكوات في سبيل اللّه. ثمّ بالأخذ من أجسادهم، و كنّى به عن إذابتها بالصيام و القيام للصلوات و إيثار القشف المستلزم للإعراض عن تربيته هذه الأجساد لاستلزام ذلك حبّ الدنيا و الإقبال على لذّاتها. و لا شكّ أنّ الأخذ من الجسد بهذه العبادات جود على النفس بملكات الخير و القرب من اللّه تعالى، و لذلك قال: فجودوا بها على أنفسكم و لا تبخلوا بها عنها. و في ذكر أنّ إتعاب الجسد جود على النفس ترغيب فيه. ثمّ استشهد بالآيتين على وعد اللّه بالنصر لمن نصره، و بمضاعفة الأجر لمن أقرضه بعد أمره بنصر اللّه بامتثال أوامره و بقرضه بالصدقات، و وجه استعارة لفظ القرض كثرة الأوامر الإلهيّة الطالبة للصدقات فاشبهت طلب المحتاج المستقرض، و فائدة هذه الاستشهاد إلى قوله: أيّكم أحسن عملا. إعلامهم بانّه الغنّى المطلق عن عباده فيما طلبه منهم من نصرة و قرض، و بيان غاية العناية الإلهيّة منهم بذلك و هو الابتلاء، و قد علمت ابتلاء اللّه تعالى لخلقه غير مرّة. ثمّ أعاد الأمر بالمبادرة إلى أعمال الآخرة لغاية الكون مع خزّان اللّه [جيران اللّه خ ] في جنّته مرافقين لرسله كما قال تعالى «وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ»«» و مرافقة رسله كقوله تعالى «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ»«» و مزارين للملائكة كقوله تعالى «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»«» و تكرمة أسماعهم أن يسمع حسيس نار أبدا كقوله تعالى «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ»«» و صيانة أجسادهم أن يلقى لغوبا و نصبا كقوله تعالى «لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ»«». و قوله: ذلك فضل اللّه الآية. اقتباس للآية و وجه الاقتباس ظاهر. و قوله: أقول. إلى آخره. خاتمة الخطبة، و فيها الاستعانة باللّه على النفوس الأمّارة بالسوء في قهرها و تطويعها للنفوس المطمئنّة فإنّه نعم المعين و نعم الوكيل.

ترجمه شرح ابن میثم

فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا أَسْهِرُوا عُيُونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِكُمْ تَكُونُوا مَعَ جِيرَانِ اللَّهِ فِي دَارِهِ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ وَ أَزَارَهُمْ مَلَائِكَتَهُ وَ أَكْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِيسَ نَارٍ أَبَداً وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَى لُغُوباً وَ نَصَباً ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

لغات

لغوب: رنج

ترجمه

زنهار زنهار اى بندگان خدا در اين هنگام كه از تندرستى برخورداريد پيش از اين كه بيمار شويد، و از فراخى و آسودگى بهره منديد قبل از اين كه در تنگنا افتيد با سعى در عمل خدا را از خود خشنود سازيد، و در آزادى خود (از آتش دوزخ) بكوشيد پيش از آن كه در گرو آن قرار گيريد، چشمها را بيدارى دهيد و شكمها را لاغر كنيد و گامها را به كار گيريد و اموال خود را انفاق كنيد، از بدنهايتان بگيريد، و به جانهايتان بدهيد، و در اين كار بخل نورزيد، خداوند سبحان فرموده است: (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ«» و نيز فرموده است: (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ«») درخواست يارى او از شما به سبب خوارى و ناتوانى نبوده، و به علّت نادارى و كمبود از شما وام نخواسته است، او در حالى از شما كمك خواسته كه لشكريان آسمانها و زمين از آن اوست و غالب و داناست، و از شما وام خواسته در صورتى كه گنجهاى آسمانها و زمين متعلّق به اوست و او بى نياز و ستوده است، بلكه خواست او جز اين نيست كه شما را بيازمايد كدام يك نيكوكارتريد، بنا بر اين با اعمال خود بر يكديگر پيشى گيريد تا با همسايگان خدا در سراى او باشيد، (آنانى كه) خداوند پيامبران را رفيقشان گردانيده، و فرشتگان را به ديدارشان مأمور ساخته، و گوشهايشان را گرامى داشته است از اين كه هرگز آواى آتش را بشنوند و بدنهايشان را مصون داشته از اين كه خستگى و رنجى به بينند (ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ«») مى گويم آنچه را مى توانيد بشنويد، و از خداوند براى خود و شما درخواست يارى دارم، و او ما را بس است و نيكو وكيلى است.»

شرح

پس از اين امام (ع) شنوندگان را از خداوند بيم مى دهد و گوشزد مى كند كه پيش از آن كه سلامت و توانايى را كه اكنون از آنها برخوردارند از ميان رود منتهاى كوشش را در به جا آوردن اعمالى كه خداوند را خشنود سازد به كار برند، و در آزاد كردن گردن خود از يوغ آتش پيش از آن كه به سبب گناهان خود در گرو آن قرار گيرند تلاش لازم به عمل آورند، در جمله أن تغلق رهائنها«» وجه استعاره رهن، پيش از اين توضيح داده شده است.

سپس امام (ع) دستور مى دهد كه در شب، بيدارى داشته باشند و اين كنايه از انجام دادن عبادت در پاره اى از شب است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا«»» و اين كه شب براى عبادت اختصاص داده شده از آن رو است كه در اوقات شب امكان خلوت با خدا و فراغ از مردم فراهمتر است، به علاوه روز به عبادت ديگرى اختصاص داده شده كه عبارت از جهاد در راه خدا و تلاش براى تأمين اهل و عيال مى باشد.

پس از اين آن حضرت دستور مى دهد كه شكمها را لاغر كنند و اين كنايه از اين است كه روزها را روزه بدارند، سپس سفارش مى كند كه گامهاى خود را به كار گيرند و مراد از اين به پا داشتن نماز است، و نيز تذكّر مى دهد كه اموال خود را انفاق كنند، و منظور اداى زكات و پرداخت صدقات در راه رضاى خدا مى باشد، پس از اين گوشزد مى كند كه از اجساد خود بگيرند و اين كنايه از اين است كه تن را با روزه و بر پاداشتن نماز بكاهند، و سختگيرى در خوراك و پوشاك را كه موجب عدم توجّه به پرورش تن است برگزينند، زيرا تن پرورى مستلزم دنيا دوستى و لذّتجويى است و شكّ نيست كه كاهيدن بدن بر اثر انجام دادن عبادتهايى كه گفته شد متضمّن دهش و بخشش ملكات فاضله به نفس انسان، و حصول قرب پروردگار متعال است، از اين رو فرموده است: از سرمايه تن برگيريد و به روانتان ببخشيد و در اين كار بخل نورزيد، و ذكر اين كه به رنج انداختن تن جود و بخششى به جان است براى ترغيب مردم در توجّه به تهذيب و تكميل نفس است.

سپس آن بزرگوار به دنبال دعوت شنوندگان به اين كه با فرمانبردارى از دستورهاى او خدا را يارى كنند، و با دادن صدقات، به خداوند وام دهند، به دو آيه از قرآن كريم استشهاد مى كند كه مبتنى است بر وعده خداوند به يارى كسى كه او را يارى مى كند، و به چند برابر كردن پاداش كسى كه به او وام مى دهد، استعاره واژه قرض براى صدقات به مناسبت كثرت اوامر الهى در دادن صدقات و اداى اين عبادت مالى است از اين رو اوامر خود را به درخواست نيازمندى كه خواهان وام است تشبيه فرموده است، و فايده اين استشهاد و آنچه تا جمله أيّكم أحسن عملا بيان فرموده اعلام اين مطلب است كه: خداوند غنىّ مطلق و بى نياز از آن است كه از بندگانش يارى و وام بخواهد و هدف از اين عنايت و مرحمت، آزمودن آنهاست، و ما در باره معناى آزمايش خداوند از بندگانش، مكرّر سخن گفته ايم.

امام (ع) پس از اين گفتار دوباره تذكّر مى دهد كه در كار آخرت بر يكديگر پيشدستى كنيد تا در بهشت همسايه خداوند و همراه پيامبرانش باشيد، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «... وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ«»» و در باره رفاقت و همدمى با پيامبران فرموده است: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ«»» و در مورد زيارت فرشتگان فرموده است: «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ«»» و اين كه خداوند گوشهاى مؤمنان را گراميتر از آن داشته كه هرگز آواى دوزخ را بشنوند به دليل قول خداوند متعال است كه: «لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ«»» و در باره اين كه خداوند بدنهاى مؤمنان را در امان داشته از اين كه خستگى و رنجى به بينند فرموده است: «لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ«»».

فرموده است: ذلك فضل اللّه...

آيه شريفه قرآن است كه امير مؤمنان (ع) آن را در ختام خطبه خود قرار داده است، و مناسبت آن روشن است.

فرموده است: أقول... تا پايان.

اينها جملات پايانى خطبه است، و در آن براى سركوبى نفس امّاره، و قرار گرفتن آن در خدمت نفس مطمئنّه از خداوند درخواست يارى فرموده است، چه او بهترين ياور و نيكوترين سرپرست است.

شرح مرحوم مغنیه

فاللّه اللّه معشر العباد و أنتم سالمون في الصّحّة قبل السّقم. و في الفسحة قبل الضّيق. فاسعوا في فكاك رقابكم من قبل أن تغلق رهائنها. أسهروا عيونكم، و أضمروا بطونكم و استعملوا أقدامكم، و أنفقوا أموالكم، و خذوا من أجسادكم و جودوا بها على أنفسكم، و لا تبخلوا بها عنها فقد قال اللّه سبحانه: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ». و قال تعالى: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ». فلم يستنصركم من ذلّ، و لم يستقرضكم من قلّ، استنصركم و له جنود السّموات و الأرض و هو العزيز الحكيم. و استقرضكم و له خزائن السّموات و الأرض و هو الغنيّ الحميد. أراد أن يبلوكم أيّكم أحسن عملا. فبادروا بأعمالكم تكونوا مع جيران اللّه في داره. رافق بهم رسله، و أزارهم ملائكته، و أكرم أسماعهم أن تسمع حسيس نار أبدا، و صان أجسادهم أن تلقى لغوبا و نصبا «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» أقول ما تسمعون و اللّه المستعان على نفسي و أنفسكم، و هو حسبي و نعم الوكيل.

اللغة:

غلق الرهن: عجز الراهن عن افتكاكه في الأجل المضروب. و الحسيس: الصوت الخفي. و النصب: التعب، و اللغب أشده، و تطلق عليه كلمة الإعياء.

الإعراب:

اللّه اللّه نصب على التحذير أي أحذركم أو خافوا اللّه، و عملا في قوله «أحسن عملا» تمييز، و تكونوا مجزوم لأنه جواب بادروا، و أبدا نصب على الظرفية، و المصدر من أن تلقى مجرور بمن محذوفة أي صان أجسامهم من لقاء التعب و الإعياء.

المعنى:

(فاللّه اللّه معشر العباد- الى- لا تبخلوا بها عنها). اذا كانت عاقبة التسويف و الإهمال هي النار فعلى كل عاقل أن يسعى في تحريره و فكاك رقبته من العذاب بعفة بطنه و فرجه عن الحرام، و بالسعي و الجهاد في سبيل الصالح العام، و من يجاهد من أجل الحق و العدالة يأخذ من اللّه و الناس أكثر مما يعطي.

(قال سبحانه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ- 7 محمد») أي ان جاهدتم يدا واحدة، و صبرتم صبر الأحرار ينصركم اللّه على عدوه و عدوكم، و يثبت أقدامكم في جهاده و قتاله، أما إذا تنازعتم و نكصتم عن الجهاد فإن اللّه يخذلكم و يذهب ريحكم.. و أيضا إن عملتم في الحقل أو المصنع أو المتجر أو المكتب يرزقكم من فضله، و هكذا كل من سار على سبيل انتهت به الى غايتها، و حين سار المسلمون على طريق الشهادة كتب اللّه لهم السعادة، و لما ساروا على طريق الجبن و الشتات كتب عليهم الذل و الانحطاط.

و قال سبحانه: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً- 245 البقرة). لا غنى إلا من اللّه و باللّه، فهو سبحانه مصدر الجود و الفيض، يعطي من سأله و من لم يسأله تفضلا منه و كرما، و لكن يشترط على من أعطاه أن ينفق من مال اللّه على المعوزين من عيال اللّه لمجرد الامتحان و الاختبار تماما كما وهب الانسان القدرة و الحرية لتظهر الأفعال التي بها يستحق الثواب و العقاب: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى ، وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى - 10 الليل».

(فبادروا بأعمالكم إلخ).. هذا تفسير و تأكيد لما تقدم في نفس الخطبة، و هو قوله: «من يتق اللّه يجعل له مخرجا... و يخلده فيما اشتهت نفسه... فاسعوا في فكاك رقابكم إلخ).. و خلاصته: لن تنالوا الفوز بجوار اللّه و رسله، و زيارة ملائكته، و سلامة الروح و البدن من العذاب و الأتعاب إلا بالسير على الطريق السوي، و العمل الشريف، و كف الأذى عن الناس، و الوقوف عند حدود اللّه و حرامه.

الانسان ابن الدنيا:

و تسأل: انك أشرت قبل لحظة الى أن أعلى صوت في نهج البلاغة هو التحذير من الدنيا، و لا شك في ذلك، و لكن الإنسان ابن الأرض و جزء من الطبيعة، و هي تفرض عليه أشياءها و أغراضها، و لا مفر إلا أن يتأثر بها، و يسمع لها و يطيع.. حتى النبات و الحيوان و الجماد تتأثر بالطبيعة، و تتفاعل معها، و تأخذ منها اللون و الحجم و الحركة و السكون، و أي كائن يستطيع الخروج من عالمه و واقعه مهما كانت طاقته و قدرته، و الإمام أعرف الناس بهذه الحقيقة، و قد أشار اليها في الكثير من أقواله، و من ذلك قوله: «الناس أبناء الدنيا، و لا يلام المرء على حب أمه». و اذن فبأي شي ء تجمع بين قوله هذا و قوله: «أحذركم الدنيا فإنها غرارة ضرارة، أكالة غوالة.. تميد بأهلها ميدان السفينة تقصفها العواصف في لجج البحار». و أمثال هذا في كلام الإمام طويل و كثير.

الجواب: أولا: إن قوله: «لا يلام» ليس معناه لا يكلّف، و انما هو مجرد بيان لسبب الحب.

ثانيا: أجل، لا مفر من مطالب الحياة إلا بالموت.. و على الإنسان أن يسعى لها سعيها، و من قصر و أهمل فهو مسئول عن تقصيره، و ممقوت عند اللّه و الناس، و قد اشتهر عن الإمام قوله: «اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا». و من آيات اللّه سبحانه: «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا- 77 القصص». و قال الرسول الأعظم (ص): «ليس خيركم من ترك الحياة و طيباتها لغيره». و لا يختلف اثنان من علماء المسلمين في وجوب السعي للرزق و سد الحاجة.. و الحرام هو الكسب غير المشروع، و العيش على حساب الآخرين، و بهذا يتبين معنا ان الدنيا التي ذمها الإمام و حذر منها هي الدنيا الحرام، هي الروح العدوانية. و قد أوضحنا ذلك فيما سبق أكثر من مرة.

هل نهج البلاغة منحول

ختم ابن أبي الحديد شرحه لهذه الخطبة بكلام طويل، و من المفيد أن نلخصه بما يلي: قال قوم أعمت العصبية أعينهم: ان كثيرا من نهج البلاغة منحول، بعضه يعزى الى فصحاء الشيعة، و بعضه الآخر الى الشريف الرضي، و من تأمل النهج وجده كله ماء واحدا، و نفسا واحدة، و أسلوبا واحدا، كالقرآن الكريم، أوله كأوسطه، و أوسطه كآخره، و كل سورة منه و كل آية مماثلة لغيرها في المأخذ و المذهب و الفن، و نهج البلاغة كذلك، و لو كان بعضه منحولا و بعضه صحيحا لم يكن كذلك.. و لو فتحنا هذا الباب لم نثق بقول منقول عن رسول اللّه، أو عن أبي بكر و عمر، و لا عن أحد من الأئمة، و لوجب الشك في جميع الكتب و الدواوين و الخطب و الرسائل.

شرح منهاج البراعة خویی

فاللّه اللّه معشر العباد و أنتم سالمون في الصّحّة قبل السّقم، و في الفسحة قبل الضّيق، فاسعوا في فكاك رقابكم من قبل أن تغلق رهائنها، أسهروا عيونكم، و أضمروا بطونكم، و استعملوا أقدامكم و أنفقوا أموالكم، و خذوا من أجسادكم ما تجودوا بها على أنفسكم و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال اللّه سبحانه- إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ- و قال:- مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ- فلم يستنصركم من ذلّ، و لم يستقرضكم من قلّ، استنصركم و له جنود السّموات و الأرض و هو العزيز الحكيم، و استقرضكم و له خزائن السّموات و الأرض و هو الغنيّ الحميد، و إنّما أراد أن يبلوكم أيّكم أحسن عملا، فبادروا بأعمالكم، تكونوا مع جيران اللّه في داره، رافق بهم رسله، و أزارهم ملائكته، و أكرم أسماعهم أن تسمع حسيس نار أبدا، و صان أجسادهم أن تلقى لغوبا و نصبا- ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ- أقول ما تسمعون، و اللّه المستعان على نفسي و أنفسكم، و هو حسبنا و نعم الوكيل.

اللغة

(لغب) لغبا من باب قتل و تعب لغوبا أعيا و تعب.

الاعراب

قوله: فاللّه اللّه، نصب على الأغراء أى اتقوا اللّه، و هذا الفعل المحذوف هو متعلّق قوله في الصحة أى اتّقوه سبحانه في حال الصحّة، و قوله: قبل السقم إمّا بدل من قوله في الصحة أو حال مؤكدة من الصحّة، و قوله: خذوا من أجسادكم، حرف من نشوية، و جملة: وافق بهم رسله استيناف بيانيّ فكأنه سئل عن ثمرة الكون مع جيران اللّه فأجاب بأنّ ثمرته مرافقة الرّسل و زيارة الملائكة و غيرهما.

و قوله: و نعم الوكيل، عطف إمّا على جملة هو حسبنا، فيكون المخصوص محذوفا، و إمّا على حسبنا أى هو نعم الوكيل، فيكون المخصوص هو الضمير المتقدّم و على التقديرين و هو من عطف الانشاء على الاخبار و لا بأس به كما صرّح به ابن هشام و غيره.

المعنى

(فاللّه اللّه) أى اتّقوه سبحانه يا (معشر العباد و أنتم سالمون في الصحّة قبل السقم) أى في زمان صحّتكم قبل أن ينزل بكم السّقم (و في الفسحة قبل الضيق) أى فى سعة الأعمار قبل أن تبدل بالضيق (فاسعوا في فكاك رقابكم) من النّار بالتوبة و التقوى (من قبل أن تغلق رهائنها) أصل غلق الرّهن عبارة عن بقائه في يد المرتهن لا يقدر راهنه على انتزاعه.

قال ابن الاثير و كان من فعل الجاهليّة أنّ الراهن إذا لم يؤدّ ما عليه في الوقت المعيّن ملك المرتهن الرّهن فأبطله الاسلام.

إذا عرفت ذلك فأقول: إنّ ذمم المكلّفين لكونها مشغولة بالتكاليف الشرعيّة المطلوبة منهم فكأنّها رهن عليها، و كما أنّ انتزاع الرّهن من يد المرتهن و التمكّن من التّصرف فيه موقوف على أداء الدّين، فكذلك تخليص الرّقاب موقوف على الخروج من عهدة التكاليف، فمن أجل ذلك أمر عليه السّلام بالسّعى في فكاكها و استخلاصها و على ذلك فالاضافة في رهائنها من قبيل إضافة المشبّه به إلى المشبّه و ذكر الغلق ترشيح للتشبيه.

و لما أمر بالسّعى في الفكاك إجمالا أشار إلى ما به يحصل الفكّ تفصيلا و لكمال الاتّصال بين الجملتين ترك العاطف فقال: (أسهروا عيونكم) أى بالتهجّد و صلاة اللّيل و ساير النوافل و قد تقدّم بعض الأخبار في فضلها في شرح الفصل السادس من المختار الثاني و الثمانين.

و أقول هنا مضافا إلى ما سبق: روى الصّدوق في ثواب الأعمال عن عبد اللّه بن سنان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: شرف المؤمن صلاة اللّيل و عزّ المؤمن كفّه عن النّاس.

و فيه عن معاوية بن عمار عن بعض أصحابه عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: عليكم بصلاة اللّيل فانها سنّة نبيّكم و دأب الصالحين قبلكم و مطردة الداء عن أجسادكم.

و بهذا الاسناد قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام صلاة اللّيل تبيض الوجه و صلاة اللّيل تطيب الرّيح، و صلاة اللّيل تجلب الرّزق.

و فيه عن أبي بصير عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: حدّثني أبي عن جدّي عن آبائه عن عليّ عليهم السّلام قال: قيام اللّيل مصحّة للبدن، و رضاء الرّبّ، و تمسّك بأخلاق النبيّين، و تعرّض لرحمة اللّه تعالى.

و عن إبراهيم بن عمرو رفعه إلى أبي عبد اللّه في قول اللّه عزّ و جلّ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ قال: صلاة المؤمن باللّيل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار.

و فيه عن أبيه قال: حدّثني سعد بن عبد اللّه عن سلمة بن الخطاب عن محمّد بن الليث عن جعفر بن إسماعيل عن جعفر بن محمّد عن أبيه عليهما السّلام أنّ رجلا سأل أمير المؤمنين عليه السّلام عن قيام اللّيل بالقرآن، فقال له عليه السّلام ابشر: من صلّى من اللّيل عشر ليله للّه مخلصا ابتغاء ثواب اللّه «يقول اللّه ظ» عزّ و جلّ لملائكته اكتبوا لعبدي هذا من الحسنات عدد ما انبت من النباتات في النيل «اللّيل خ» من حبّة و ورقة و شجرة و عدد كلّ قصبة و خوطة«» و مرعى.

و من صلّى تسع ليله أعطاه اللّه عشر دعوات مستجابات و أعطاه كتابه بيمينه يوم القيامة.

و من صلّى ثمن ليله أعطاه اللّه عزّ و جلّ أجر شهيد صابر صادق النيّة و شفع في أهل بيته.

و من صلّى سبع ليله خرج من قبره يوم القيامة و وجهه كالقمر ليلة البدر حتّى يمرّ على الصراط مع الامنين.

و من صلّى سدس ليله كتب مع الأوّابين و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر.

و من صلّى خمس ليله زاحم إبراهيم خليل اللّه في قبّته.

و من صلّى ربع ليله كان أوّل الفايزين حتّى يمرّ على الصّراط كالرّيح العاصف و يدخل الجنّة بغير حساب.

و من صلّى ثلث ليله لم يلق ملكا «لم يبق ملك خ» إلّا غبطه بمنزلته من اللّه عزّ و جلّ و قيل له ادخل من أىّ أبواب الجنّة الثّمانية شئت.

و من صلّى نصف ليله فلو اعطى ملاء الأرض ذهبا سبعين ألف مرّة لم يعدل أجره، و كان له بذلك أفضل من سبعين رقبة يعتقها من ولد إسماعيل.

و من صلّى ثلثى ليله كان له من الحسنات قدر رمل عالج أدناها حسنة أثقل من جبل أحد عشر مرّات.

و من صلّى ليلة تامّة تاليا لكتاب اللّه عزّ و جلّ ذكره راكعا و ساجدا و ذاكرا اعطى من الثواب أدناها أن يخرج من الذّنوب كما ولدته أمّه و يكتب له عدد ما خلق اللّه من الحسنات و مثلها درجات، و يبثّ النور في قبره و ينزع الاثم و الحسد من قلبه، و يجار من عذاب القبر و يعطى براءة من النار و يبعث من الامنين و يقول الرّب تبارك و تعالى لملائكته: ملائكتي انظروا إلى عبدي أحيى ليله ابتغاء مرضاتي أسكنوه الفردوس و له فيها مأئة ألف مدينة في كلّ مدينة جميع ما يشتهى الأنفس و تلذّ الأعين و ما لا يخطر على بال سوى ما أعددت له من الكرامة و المزيد و القربة.

(و أضمروا بطونكم) أى بالصيام و الجوع و قد مضى الأخبار في فضل الصوم في شرح المختار المأة و التاسع (و استعملوا أقدامكم) أى في القيام إلى الصلوات أو مطلق القربات كاستعمالها في تشييع الجنائز و السّعى إلى المساجد و المشى إلى المشاهد المشرّفة و نحوها.

روى في ثواب الأعمال باسناده عن الأصبغ بن نباتة قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ ليهمّ أن يعذّب أهل الأرض جميعا حتّى لا يتحاشى منهم أحدا إذا عملوا بالمعاصي و اجترحوا السيئات، فاذا نظر إلى الشيّب ناقلى أقدامهم إلى الصّلاة و الولدان يتعلّمون القرآن رحمهم فأخّر ذلك عنهم.

(و أنفقوا أموالكم) أى في الزكاة و الصدقات و صنايع المعروف، و قد عرفت فضل هذه كلّها في شرح المختار المأة و التاسع أيضا (و خذوا من أجسادكم فجودوا بها على أنفسكم) و هو كناية عن إتعاب الأبدان و إذابتها بالعبادات و الرّياضات و سلوك مسالك الخيرات، و معلوم أنّ الأخذ من الأجساد بهذه القربات جود بها على النفوس و لذلك قال: جودوا بها عليها (و لا تبخلوا بها عنها) ثمّ استشهد على ما رامه بكلام الحقّ سبحانه و قال: (فقد قال اللّه سبحانه) في سورة محمّد صلّى اللّه عليه و آله (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ) قال في مجمع البيان أى إن تنصروا دين اللّه و نبيّ اللّه بالقتال و الجهاد ينصركم على عدوّكم و يثبّت أقدامكم إى يشجعكم و يقوى قلوبكم لتثبتوا، و قيل: ينصركم في الاخرة و يثبّت أقدامكم عند الحساب و على الصراط، و قيل: ينصركم في الدّنيا و الاخرة و يثّبت أقدامكم في الدّارين و هو الوجه.

قال قتاده: حقّ على اللّه أن ينصر من نصره لقوله: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ و أن يزيد من شكره لقوله: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، و أن يذكر من ذكره لقوله: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ.

(و قال) في سورة الحديد (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ) و نحوه في سورة البقرة إلّا أنّ فيها بدل قوله: وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ: أَضْعافاً كَثِيرَةً.

قال في مجمع البيان: ثمّ حث اللّه سبحانه على الانفاق فقال مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ أى ينفق في سبيل اللّه و طاعته، و المراد به الأمر «قَرْضاً حَسَناً» و القرض الحسن أن ينفق من حلال و لا يفسده بمنّ و لا أذى، و قيل: هو أن يكون محتسبا طيّبا به نفسه، و قيل: هو أن يكون حسن الموقع عند الانفاق فلا يكون خسيسا، و الأولى أن يكون جامعا لهذه الأمور كلّها فلا تنافي بينها «فَيُضاعِفَهُ لَهُ» أى يضاعف له الجزاء من بين سبع إلى سبعين إلى سبعمائة «وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» أى جزاء خالص لا يشوبه صفة نقص، فالكريم الّذي من شأنه أن يعطى الخير الكثير فلما كان ذلك الأجر يعطى النفع العظيم وصف بالكريم و الأجر الكريم هو الجنّة.

و لما كان ظاهر النصرة موهما لكونها من الذلّة، و ظاهر القرض موهما لكونه من القلّة أردف ذلك من باب الاحتراس بقوله (فلم يستنصركم من ذلّ و لم يستقرضكم من قلّ) أى ليس استنصاره و استقراضه من أجل الذلّة و القلّة حسبما زعمته اليهود و قالوا: إنما يستقرض منّا ربّنا عن عوز فانما هو فقير و نحن أغنياء فأنزل اللّه سبحانه لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ بل سمّى نصرة دينه و نبيّه نصرة له و الانفاق في سبيله قرضا تلطّفا للدّعاء إلى فعلهما و تأكيدا للجزاء عليهما، فانّ النّصر يوجب المكافاة و القرض يوجب العوض.

و إليه أشار بقوله (استنصركم و له جنود السّموات و الأرض و هو العزيز الحكيم) يعني أنّه عزيز في سلطانه أي قادر قاهر لا يتمكّن أحد أن يمنعه من عذاب من يريد عذابه، ذو قدرة على الانتقام من أعدائه، و انّه حكيم في أفعاله واضع كلّا منها في مقام صالح له و لايق به. (و استقرضكم و له خزائن السّموات و الأرض و هو الغنيّ الحميد) يعني غنيّ بنفسه عن غيره غير مفتقر إلى شي ء من مخلوقاته و محمود في أفعاله و صنايعه و أحكامه و أوامره.

(و انما أراد) باستقراضه و استنصاره (أن يبلوكم أيّكم أحسن عملا) و قد مرّ في شرح المختار الثاني و الستّين معنى بلاء اللّه سبحانه أى ابتلائه و اختباره.

(فبادروا بأعمالكم) إلى آجالكم (تكونوا مع جيران اللّه في داره) و المراد بهم أولياؤه المتّقون الّذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون، و استعار لفظ الجيران لهم باعتبار شمول الألطاف و العنايات الخاصّة الالهيّة لهم كما أنّ الجار ينال الكرامة من جاره و الاضافة فيه و في تاليه للتشريف و التكريم.

(رافق بهم رسله و أزارهم ملائكته) حسبما عرفت ذلك في شرح هذه الخطبة و غيرها (و أكرم أسماعهم أن تسمع حسيس نار أبدا) كما قال عزّ من قائل إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ.

قال الطبرسيّ أى يكونون بحيث لا يسمعون صوتها الّذي يحسّ.

روى في الصّافي من المحاسن عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله إنّه قال لعليّ عليه السّلام يا عليّ أنت و شيعتك على الحوض تسقون من أحببتم و تمنعون من كرهتم و أنتم الامنون يوم الفزع الاكبر في ظلّ العرش يوم يفزع الناس و لا تفزعون، و يحزن النّاس و لا تحزنون، و فيكم نزلت هذه الاية إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى الاية، و فيكم نزلت لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ الاية.

و فيه من المحاسن عن الصّادق عليه السّلام قال: إنّ اللّه يبعث شيعتنا يوم القيامة على ما فيهم من الذّنوب أو غيره مبيضّة وجوههم مستورة عوراتهم آمنة روعتهم قد سهلت لهم الموارد و ذهبت عنهم الشدائد، يركبون نوقا من ياقوت فلا يزالون يدورون خلال الجنّة عليهم شرك من نور يتلألأ توضع لهم الموائد فلا يزالون يطعمون و الناس في الحساب، و هو قول اللّه تبارك و تعالى إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ الاية.

(و صان أجسادهم أن تلقى لغوبا و نصبا) كما قال سبحانه حكاية عنهم وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ.

قال في مجمع البيان أى أنزلنا دار الخلود يقيمون فيها أبدا لا يموتون و لا يتحوّلون عنها «مِنْ فَضْلِهِ» أى ذلك بتفضّله و كرمه «لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ» لا يصيبنا في الجنّة عناء و مشقّة «وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ» أى و لا يصيبنا فيها إعياء و متعبة في طلب المعاش و غيره.

و في الصّافي عن القمّي قال: النّصب العناء و اللّغوب الكسل و الضجر و دار المقامة دار البقاء، و قال صاحب الصافي: النّصب التّعب و اللّغوب الكلال إذ لا تكليف فيها و لا كدّ اتبع نفى النصب بنفى ما يتبعه مبالغة.

(ذلك) المذكور من النعم العظيمة (فضل اللّه) أى تفضّل منه سبحانه (يؤتيه من يشاء) من عباده (و اللّه ذو الفضل العظيم) يتفضّل بما لا يقدر عليه غيره و يعطى الكثير بالقليل (أقول ما تسمعون و اللّه المستعان على نفسي و أنفسكم) في حفظها عن متابعة الهوى و الشهوات و وقايتها من المعاصي و الهفوات (و هو حسبنا و نعم الوكيل) و نعم المعين و نعم النصير.

شرح لاهیجی

فاللّه اللّه معشر العباد و أنتم سالمون فى الصّحّة قبل السّقم و فى الفسحة قبل الضّيق فاسعوا فى فكاك رقابكم من قبل ان تغلق رهائنها اسهروا عيونكم و اضمروا بطونكم و استعملوا اقدامكم و انفقوا اموالكم و خذوا من اجسادكم تجودوا بها على انفسكم و لا تبخلوا بها عنها يعنى پس اطاعت كنيد خدا را اطاعت كنيد خدا را اى گروه بندگان و حال آن كه شما سالم از موانع در حال صحّت پيش از بيمارى و در حال وسعت پيش از تنگى پس تلاش كنيد در وا كردن گرههاى گناهان كردنهاى نفوس شما پيش از آن كه سخت بسته گردد عقد كردهاى انها كه خصلتهاى ذميمه انها باشد بيدار گردانيد چشمهاى شما را بشب زنده دارى و لاغر و باريك گردانيد شكمهاى شما را بروزه دارى و كار بفرمائيد پاهاى شما را در رفتار راه خدا و انفاق كنيد مالهاى شما را در راه خدا و بگيريد بدنهاى شما را در حالتى كه بخشش و فدا كنيد بر ارواح شما و بخيل نشويد ببدن كم بها در فداء روح گرانبها يعنى بكشيد بدنها را از لذّات انها و زنده گردانيد ارواح را بحيات ابدى و تنعّم سرمدى قال اللّه سبحانه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ و قال مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فلم يستنصركم من ذل و لم يستقرضكم من قلّ استنصركم و له جنود السّموات و الارض و هو العزيز الحكيم و استقرضكم و له خزائن السّموات و الارض و هو الغنىّ الحميد و انّما اراد ان يبلوكم ايّكم احسن عملا يعنى بتحقيق كه گفته است خداى سبحانه اين كه يارى كنيد او را در بندگى كردن يارى ميكند خدا را شما را در ثواب جزيل دادن و ثابت و استوار مى گرداند پاهاى شما را در راه رفتن بسوى بهشت و گفت خداى (متعال) كيست ان كسى كه قرض مى دهد خدا را قرض دادن نيكوئى بعبادت كردن بى شرك و ريا پس دو چندان گرداند خدا جزاء عوض انقرض را از براى او و حال آن كه باشد از براى او مزد با كرامت با عزّت پس خداى (متعال) طلب نكرد يارى را از جهة خوف و مذلّت و خوارى و نخواست قرض از شما بتقريب كم داشتن خزينه طلب يارى كرد از شما و حال آن كه مملوك اوست لشكرهاى آسمانها و زمينها و حال آن كه اوست صاحب غلبه و حكمرانى و طلب كرد از شما قرض را و حال آن كه مملوك اوست خزينه هاى آسمانها و زمينها و حال آن كه اوست بى نياز مطلق بالذّات ستايش كرده شده بخشايش بر كلّ مخلوقات و اراده نكرد از استنصار و استقراض مگر ابتلا و امتحان شما را تا اين كه ظاهر بشود كه كدام يك از شما بهتريد از روى كار بندگى كردن اگر چه امتحان حقيقى كه مستلزم جهل است بر خدا روا نيست لكن چون رفتار خداى (متعال) با بندگان بسبب زيادتى مرحمت مانند امتحانست گفته شد امتحان چنانچه در سابق محقّق شد معنى امتحان بتفصيل فبادروا باعمالكم تكونوا مع جيران اللّه فى داره رافق بهم رسله و ازارهم ملائكته و اكرم اسماعهم ان تسمع حسيس نار ابدا و صان اجسادهم ان تلقى لغوبا و نصبا ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء و اللّه ذو الفضل العظيم اقول ما تسمعون و اللّه المستعان على نفسى و انفسكم و هو حسبنا و نعم الوكيل يعنى پس پيشى بگيريد باعمال و عبادات شما كه مى باشيد با همسايگان بندگان خاصّ خدا در سراى خدا كه بهشت باشد رفيق مى گرداند با ايشان رسولان خود را و بزيارت ايشان مى فرستد فرشتگان خود را و گرامى مى دارد گوشهاى ايشان را از اين كه بشنوند اواز هموار اتش را هرگز و محافظت ميكند بدنهاى ايشان را از اين كه برخورند بزحمت و تعبى اينست فضل و كرم خدا عطاء ميكند بكسى كه بخواهد و خدا است صاحب فضل و كرم بزرگ من مى گويم چيزى را كه شما مى شنويد و خدا است خوانده شده بيارى بر نفس خودم و بر نفسهاى شما را و بس است در يارى گرى ما را و او خوب وكيل و صاحب اختياريست

شرح ابن ابی الحدید

فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا أَسْهِرُوا عُيُونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ وَ قَالَ تَعَالَى مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَبَادِرُوا بِأَعْمَالِكُمْ تَكُونُوا مَعَ جِيرَانِ اللَّهِ فِي دَارِهِ رَافَقَ بِهِمْ رُسُلَهُ وَ أَزَارَهُمْ مَلَائِكَتَهُ وَ أَكْرَمَ أَسْمَاعَهُمْ أَنْ تَسْمَعَ حَسِيسَ نَارٍ أَبَداً وَ صَانَ أَجْسَادَهُمْ أَنْ تَلْقَى لُغُوباً وَ نَصَباً ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ أَقُولُ مَا تَسْمَعُونَ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ وَ هُوَ سْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ

و في من قوله في الصحة قبل السقم متعلقة بالمحذوف الناصب لله و هو اتقوا أي اتقوه سبحانه في زمان صحتكم قبل أن ينزل بكم السقم و في فسحة أعماركم قبل أن تبدل بالضيق و فكاك الرقاب بفتح الفاء عتقها قبل أن تغلق رهائنها يقال غلق الرهن بالكسر إذا استحقه المرتهن بألا يفكه الراهن في الوقت المشروط و كان ذلك من شرع الجاهلية فنهى عنه النبي ص و قال لا يغلق الرهن .

و خذوا من أجسادكم أي أتعبوها بالعبادة حتى تنحل و القل القلة و الذل الذلة و حسيس النار صوتها و اللغوب النصب طرف و أخبار و نظير قوله ع استقرضكم و له خزائن السماوات و الأرض ما رواه المبرد في الكامل عن أبي عثمان المازني عن أبي زيد الأنصاري قال وقف علينا أعرابي في حلقة يونس النحوي فقال الحمد لله كما هو أهله و أعوذ بالله أن أذكر به و أنساه خرجنا من المدينة مدينة الرسول ص ثلاثين رجلا ممن أخرجته الحاجة و حمل على المكروه و لا يمرضون مرضاهم و لا يدفنون ميتهم و لا ينتقلون من منزل إلى منزل و إن كرهوه و الله يا قوم لقد جعت حتى أكلت النوى المحرق و لقد مشيت حتى انتعلت الدم و حتى خرج من قدمي بخص و لحم كثير أ فلا رجل يرحم ابن سبيل و فل طريق و نضو سفر فإنه لا قليل من الأجر و لا غنى عن ثواب الله و لا عمل بعد الموت و هو سبحانه يقول مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً ملي وفي ماجد واجد جواد لا يستقرض من عوز و لكنه يبلو الأخيار قال المازني فبلغني أنه لم يبرح حتى أخذ ستين دينارا و من كلام علي بن عبيدة الريحاني الأيام مستودعات الأعمال و نعم الأرضون هي لمن بذر فيها الخير و العمل الصالح و خطب الحجاج فقال أيها الناس إنكم أغراض حمام و فرص هلكة قد أنذركم القرآن و نادى برحيلكم الجديدان ها إن لكم موعدا لا تؤخر ساعته و لا تدفع هجمته و كان قد دلفت إليكم نازلته فتعلق بكم ريب المنون و علقت بكم أم اللهيم الحيزبون فما ذا هيأتم للرحيل و ما ذا أعددتم للنزيل من لم يأخذ أهبة الحذر نزل به مرهوب القدر

خطبة لأبي الشخباء العسقلاني

قلت و قد شغف الناس في المواعظ بكلام كاتب محدث يعرف بابن أبي الشخباء العسقلاني و أنا أورد هاهنا خطبة من مواعظه هي أحسن ما وجدته له ليعلم الفرق بين الكلام الأصيل و المولد أيها الناس فكوا أنفسكم من حلقات الآمال المتعبة و خففوا ظهوركم من الآصار المستحقبة و لا تسيموا أطماعكم في رياض الأماني المتشعبة و لا تميلوا صغواكم إلى زبارج الدنيا المحببة فتظل أجسامكم في هشائمها عاملة نصبة أ ما علمتم أن طباعها على الغدر مركبة و أنها لأعمار أهلها منتهبة و لما ساءهم منتظرة مرتقبة في هبتها راجعة متعقبة فانضوا رحمكم الله ركائب الاعتبار مشرقة و مغربة و أجروا خيول التفكر مصعدة و مصوبة هل تجدون إلا قصورا على عروشها خربة و ديارا معطشة من أهلها مجدبة أين الأمم السالفة المتشعبة و الجبابرة الماضية المتغلبة و الملوك المعظمة المرجبة أولو الحفدة و الحجبة و الزخارف المعجبة و الجيوش الحرارة اللجبة و الخيام الفضفاضة المطنبة و الجياد الأعوجية المجنبة و المصاعب الشدقمية المصحبة و اللدان المثقفة المدربة و الماذية الحصينة المنتخبة طرقت و الله خيامهم غير منتهبة و أزارتهم من الأسقام سيوفا معطبة و سيرت إليهم الأيام من نوبها كتائب مكتبة فأصبحت أظفار المنية من مهجهم قانية مختضبة و غدت أصوات النادبات عليهم مجلبة و أكلت لحومهم هوام الأرض السغبة ثم إنهم مجموعون ليوم لا يقبل فيه عذر و لا معتبة و تجازى كل نفس بما كانت مكتسبة فسعيدة مقربة تجري من تحتها الأنهار مثوبة و شقية معذبة في النار مكبكبة هذه أحسن خطبة خطبها هذا الكاتب و هي كما تراها ظاهرة التكلف بينة التوليد تخطب على نفسها و إنما ذكرت هذا لأن كثيرا من أرباب الهوى يقولون إن كثيرا من نهج البلاغة كلام محدث صنعه قوم من فصحاء الشيعة و ربما عزوا بعضه إلى الرضي أبي الحسن و غيره و هؤلاء قوم أعمت العصبية أعينهم فضلوا عن النهج الواضح و ركبوا بنيات الطريق ضلالا و قلة معرفة بأساليب الكلام و أنا أوضح لك بكلام مختصر ما في هذا الخاطر من الغلط فأقول

رأي للمؤلف في كتاب نهج البلاغة

لا يخلو إما أن يكون كل نهج البلاغة مصنوعا منحولا أو بعضه و الأول باطل بالضرورة لأنا نعلم بالتواتر صحة إسناد بعضه إلى أمير المؤمنين ع و قد نقل المحدثون كلهم أو جلهم و المؤرخون كثيرا منه و ليسوا من الشيعة لينسبوا إلى غرض في ذلك و الثاني يدل على ما قلناه لأن من قد أنس بالكلام و الخطابة و شدا طرفا من علم البيان و صار له ذوق في هذا الباب لا بد أن يفرق بين الكلام الركيك و الفصيح و بين الفصيح و الأفصح و بين الأصيل و المولد و إذا وقف على كراس واحد يتضمن كلاما لجماعة من الخطباء أو لاثنين منهم فقط فلا بد أن يفرق بين الكلامين و يميز بين الطريقتين أ لا ترى أنا مع معرفتنا بالشعر و نقده لو تصفحنا ديوان أبي تمام فوجدناه قد كتب في أثنائه قصائد أو قصيدة واحدة لغيره لعرفنا بالذوق مباينتها لشعر أبي تمام و نفسه و طريقته و مذهبه في القريض أ لا ترى أن العلماء بهذا الشأن حذفوا من شعره قصائد كثيرة منحولة إليه لمباينتها لمذهبه في الشعر و كذلك حذفوا من شعر أبي نواس شيئا كثيرا لما ظهر لهم أنه ليس من ألفاظه و لا من شعره و كذلك غيرهما من الشعراء و لم يعتمدوا في ذلك إلا على الذوق خاصة و أنت إذا تأملت نهج البلاغة وجدته كله ماء واحدا و نفسا واحدا و أسلوبا واحدا كالجسم البسيط الذي ليس بعض من أبعاضه مخالفا لباقي الأبعاض في الماهية و كالقرآن العزيز أوله كأوسطه و أوسطه كآخره و كل سورة منه و كل آية مماثلة في المأخذ و المذهب و الفن و الطريق و النظم لباقي الآيات و السور و لو كان بعض نهج البلاغة منحولا و بعضه صحيحا لم يكن ذلك كذلك فقد ظهر لك بهذا البرهان الواضح ضلال من زعم أن هذا الكتاب أو بعضه منحول إلى أمير المؤمنين ع و اعلم أن قائل هذا القول يطرق على نفسه ما لا قبل له به لأنا متى فتحنا هذا الباب و سلطنا الشكوك على أنفسنا في هذا النحو لم نثق بصحة كلام منقول عن رسول الله ص أبدا و ساغ لطاعن أن يطعن و يقول هذا الخبر منحول و هذا الكلام مصنوع و كذلك ما نقل عن أبي بكر و عمر من الكلام و الخطب و المواعظ و الأدب و غير ذلك و كل أمر جعله هذا الطاعن مستندا له فيما يرويه عن النبي ص و الأئمة الراشدين و الصحابة و التابعين و الشعراء و المترسلين و الخطباء فلناصري أمير المؤمنين ع أن يستندوا إلى مثله فيما يروونه عنه من نهج البلاغة و غيره و هذا واضح

شرح نهج البلاغه منظوم

فاللّه اللَّه، معشر العباد، و أنتم سالمون فى الصّحّة قبل السّقم، و فى الفسحة قبل الضّيق، فاسعوا فى فكاك رقابكم مّن قبل أن تغلق رهائنها، أسهروا عيونكم، و أضمروا بطونكم، و استعملوا أقدامكم، و أنفقوا أموالكم، و خذوا من أجسادكم فجودوا بها على أنفسكم و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال اللَّه سبحانه: «إن تنصروا اللَّه ينصركم و يثبّت أقدامكم» و قال تعالى: «من ذا الّذى يقرض اللَّه قرضا حسنا فيضاعفه له و له أجر كريم» فلم يستنصركم مّن ذلّ، و لم يستقرضكم من قلّ، استنصركم و له جنود السّموات و الأرض و هو العزيز الحكيم، و استقرضكم و له خزائن السّموات و الأرض و هو الغنىّ الحميد، و إنّما أراد أن يّبلوكم أيّكم أحسن عملا، فبادروا بأعمالكم تكونوا مع جيران اللَّه فى داره، وافق بهم رسله، و أزارهم مّلآئكته، و أكرم أسماعهم أن تسمع حسيس نار أبدا، وّ صان أجسادهم أن تلقى لغوبا وّ نصبا (ذلك فضل اللَّه يؤتيه من يّشآء و اللَّه ذو الفضل العظيم). أقول ما تسمعون، و اللَّه المستعان على نفسى و أنفسكم، و هو حسبنا و نعم الوكيل.

ترجمه

گروه بندگان، خدا را، خدا را، او را فراموش نكنيد، و از او بترسيد در حال تندرستى، پيش از بيمارى، در فراخى و آسايش پيش از تنگى و دشوارى، بكوشيد در آزاد كردن گردنهاى خودتان پيش از آنكه آن گردنها را (براى كردار زشتتان) گروگان گيرند، ديدگان خويش را (بنماز شب) بيدار، و درونهايتان را (بروزه) لاغر نگهداريد، قدم ها را (در كارهاى خير) بكار اندازيد، و دارائيتان را (در راه خدا به بينوايان) ببخشيد، پيكرها را فداى جانهاى خويش ساخته، و در آن بخل نورزيد، چرا كه خداوند از راه تحقيق در سوره آيه فرمايد: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ، وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ، اگر شما خدا را كمك دهيد، خدا هم شما را كمك داده، و اقدامتان را استوار خواهد ساخت، و نيز در سوره 57 آيه 11 فرمايد: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ، كيست كه خداى را وام دهد، وام دادنى نيكو تا خدا آن را برايش چندين برابر كرده، مزدى گرانبهايش دهد، پس (اين خدائى كه در قرآنش از شما كمك و يارى خواسته است) استنصار و استقراضش نه از راه بى يارى و ندارى بوده است، از شما يارى جست و حال آنكه از لشكريان آسمان و زمينش بفرمان بوده، و او است ارجمند و توانا، از شما وام خواست در صورتى كه گنجهاى آسمان و زمين را دارا، و او است بى نياز ستوده شده، پس اين كه خدا از شما كمك طلبيده، و قرض خواسته براى آنست كه خواسته است نيكوكارترين فرد شما را بيازمايد (و او را در قيامت پاداش نيكوتر دهد) پس در كارهاى نيكو پيش دستى كنيد تا در خانه خداى (بهشت) با همسايگان او بوده باشيد، چه همسايگانى كه رفقاى آنان پيمبران، و زيارت كنندگانشان فرشتگان خدا باشند، خدا گوشهاى آنان را براى هميشه از اين كه نعره آتش را بشنوند، و پيكرهايشان را از اين كه رنج و اندوهى را ديدار نمايند نگه داشت، و اين احسان و موهبت از جانب خداوند تفضّلى است كه بهر كس خواست مى دهد، چنانكه در سوره 57 آيه 21 فرمايد: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ، اين تفضّل از خدا است كه بهر كس خواست مى دهد، و خدا است داراى اين احسان بزرگ، آنچه (گفتنى بود گفته و) مى گويم: بشنويد خدا را براى شما و خودم كمك مى گيرم (تا او همه ما را بكارهاى نيك موفّق بدارد) چرا كه او ما را وكيل و كفايت كننده نيكوئى است

نظم

  • الا اى بندگان اللَّه اللَّهبترسيد از خدا درگاه و بيگاه
  • بحال صحّت و در تندرستى كه تن را نيست بيمارى و سستى
  • گه آسودگىّ و نيك بختىكه دور است از شما تنگىّ و سختى
  • به سعى و در عمل كوشش نمائيدمگر غلها ز گردنها گشائيد
  • بميدان عبادت رخش تازيدز آتش خويش را آزاد سازيد
  • به شبها چشمها بيدار داريدبروز آن جسمها در كار داريد
  • درونهاتان تهى از روزه بايدبدرگاه خدا در يوزه بايد
  • بكار نيك بايد پى فشردن گرو از همكنان زين كار بردن
  • براه حق ببايد مال بخشودكه صد چندان در اين سودا بود سود
  • بدنها كرد بايد برخى جان نبايد بخل را ره داد در آن
  • گر اين اعمال را در كار بستيدز خشم و آتش حق پاك رستيد
  • بقرآن باد و صد شيرين زبانى دو خواهش كرده حق دانى چو خوانى
  • يكى آنكه درون غرق طرب كردز خيل بندگان يارى طلب كرد
  • دوّم آن كز شما قرض الحسن خواست دو چندان داد سود و از زيان كاست
  • نه استنصارش از ذلّ است و خواريستنه استقراضش از فقر و ندارى است
  • طلب كرد از شما او يار و ياورسپاه عرش و فرشش در برابر
  • به پيشش صف جنود خاك و افلاككشيده قلبها از هيبتش چاك
  • اگر كرد از شما ذات الهى بگلبانگ رسايش وام خواهى
  • هر آن گنجى كه در هستى دفين استبه قلب چرخ يا ناف زمين است
  • زمام جملگى او راست در مشت كليد قفلشان ايماء انگشت
  • پس استنصار و استقراض يزدانمراد از بندگانش بوده است آن
  • نمايد تا شما را آزمايش به سنجد تا كدامين از برايش
  • كند اعمال و كردار نكوتركه بهرش بگذرد از جان و از سر
  • شما را بندگان پس پيش دستى سزد اندر ره ايزد پرستى
  • شوند از جان چو مردم سوى كرداردر آردشان خدا در بهترين دار
  • همه همسايگانشان نيكوانندرفيقانشان همه پيغمبرانند
  • همه افرشتگان كه با عفافندبگرد كويشان اندر طواف اند
  • جهنّم گر چه در بانگ و خروش است و ليك آسوده شان زان بانگ گوش است
  • تمامى شادكام از نيك بختىبدور اندامشان از رنج و سختى
  • بلى زين بخشش و زين فضل و احسان بهر كس خواست يزدان مى دهد زان
  • بحق كس را حق چون و چرا نيستبكار حق چرا و چون روا نيست
  • چو او داراى افضالى عظيم است بخلقش جود و الطافش عميم است
  • شماها آنچه مى گويم شنيديدبجان خوش بود درها مى خريديد
  • ز امر و نهى و نيك و زشت تعريف نمودم من عمل كردم به تكليف
  • معين و شاهد و ياور خدا راگرفتم بهر خويش و هم شما را
  • كه كار بندگان را او كفيل است ميان خلق خود نيكو وكيل است

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.
Powered by TayaCMS