حکمت 184 نهج البلاغه : راه به كار گرفتن قلب

حکمت 184 نهج البلاغه : راه به كار گرفتن قلب

متن اصلی حکمت 184 نهج البلاغه

موضوع حکمت 184 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 184 نهج البلاغه

184 وَ قَالَ عليه السلام إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ

موضوع حکمت 184 نهج البلاغه

راه به كار گرفتن قلب

(اخلاقى، علمى، تربيتى)

ترجمه مرحوم فیض

184- امام عليه السّلام (در زيان مجبور نمودن بكار) فرموده است

1- محقّقا دلها را خواهش و رو آوردن و رو گردانيدنى است پس بسوى آنها بياييد (آنها را وادار نمائيد) از راه خواهش و رو آوردن آنها (نه از راه بى ميلى و نخواستن آنها) زيرا هر گاه دل (بانجام كارى) مجبور شود كور گردد (خسته و مانده شده آنرا درست انجام ندهد).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1175)

ترجمه مرحوم شهیدی

193 [و فرمود:] دلها را هوايى است و روى آوردنى و پشت كردنى، پس دلها را آن گاه به كار گيريد كه خواهان است و روى در كار، چه دل اگر به ناخواه به كارى وادار شود، كور گردد.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 394)

شرح ابن میثم

179- و قال عليه السّلام:

إِ نَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا- فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ

المعنى

أراد بالإقبال الميل، و بالإدبار النفرة عن ملال و نحوه. و أمر بإعمال النفوس فيما ينبغي إعمالها فيه من فكر و نظر، و حملها على ذلك حين ميلها إليه و إقبالها عليه لأنّ ذلك بنشاط في القوى النفسانيّة و معاونة و مواتاة للنفس. و نفّر عن حملها عليه مع النفرة عنه و الكراهيّة له بضمير صغراه قوله: فإنّ القلب إذا اكره عمى: أي إنّ إكراه النفس على الفكر في الشي ء حين نفرتها عنه عن ملال أو ضعف قوّة و نحوه يزيدها كراهيّة له و نفرة و يقوم لها بذلك مانع من الوهم و الخيال عن إدراك ما تفكّر فيه فلا يدركه و إن كان واضحا حتّى يكون كالأعمى و لذلك استعار له وصف الأعمى، و تقدير كبراه: و كلّما كان عماه في إكراهه على الشي ء فلا يجوز كراهته.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 344)

ترجمه شرح ابن میثم

179- امام (ع) فرمود:

إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا- فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ

ترجمه

«دلهاى انسانى، خواسته ها و اقبال و ادبارى دارد، پس آنها را از راه خواسته ها و اقبالشان وادار به كارى بكنيد، زيرا اگر دل را به زور وادار كنند، پذيرا نخواهد بود».

شرح

مقصود امام (ع) از اقبال مايل بودن و از ادبار بى ميلى به دليل افسردگى و امثال آن است. امام (ع) دستور داده است تا نفوس را در راه شايسته از نظر فكر و انديشه به كار ببرند، و موقع تمايل و علاقه به كارى از آنها استفاده كنند، زيرا اين استفاده به موقع باعث نشاط قواى نفسانى و كمك و همكارى با نفس مى گردد.

و از واداشتن نفوس بر كارى با نفرت و بى ميلى از آن به وسيله قياس مضمرى نهى كرده است كه صغراى آن جمله فانّ القلب إذا اكره عمى، است. يعنى وادار ساختن نفس به انديشه در باره چيزى، موقعى كه به دليل خستگى يا ناتوانى و امثال آن، نفرت از آن دارد، باعث فزونى ناراحتى و نفرت مى گردد، و در برابرش مانعى از وهم و خيال به وجود مى آيد نمى گذارد آنچه را كه انديشيده است و بايد درك كند، دريابد، هر چند كه واضح و روشن باشد گويى كور است. و از اين رو صفت اعمى را براى نفس استعاره آورده است. امّا كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كه نابينائى اش به دليل اجبار بر كارى باشد مجبور ساختنش روا نيست.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 582 و 583)

شرح مرحوم مغنیه

192- إنّ للقلوب شهوة و إقبالا و إدبارا فأتوها من قبل شهوتها و إقبالها فإنّ القلب إذا أكره عمي.

المعنى

للإنسان أطوار و أدوار تختلف و تتباين تبعا لظروفه و أفكاره و تصوراته، فهو حينا متفايل، و أحيانا متشائم، و تارة حائر بين اليأس و الرجاء حتى كأن في داخله شيئا يقلبه ذات اليمين و ذات الشمال.. فإذا أردت أن يستجيب الانسان لدعوتك فادخل الى نفسه من أبوابها و ميولها، و دع الاتجاه المعاكس، و ما تحفظه من الحكم و النصائح، فإن الرياح لا ترجع عن اتجاهها و ترتد الى الوراء بمجرد الكلام.. و ان استطعت أن تكره أحدا بسبب الحياء أو بآخر فإنه لن ينفعك بشي ء، و يعمى عن كل شي ء، و إذا جذبته من إحساسه و شعوره انقاد أسيرا و استمع اليك مخلصا، و بلغت منه ما تريد.

و بهذا نجد تفسير قوله تعالى: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ- 256 البقرة لأن الدين عقيدة، لا تكون و يستحيل أن تكون بالإكراه، و أي عمل يأتيه الانسان مكرها أو كارها فما هو من الدين في شي ء إلا اذا هو أكره نفسه عليه بحيث تبقى حريته في قبضته.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 335)

شرح شیخ عباس قمی

38- إنّ للقلوب شهوة و إقبالا و إدبارا، فأتوها من قبل شهوتها و إقبالها، فإنّ القلب إذا أكره عمي. أمر عليه السّلام بإعمال النفوس فيما ينبغي إعمالها فيه من فكر و نظر، حين ميلها إليه، و إقبالها عليه. و نفّر عن حملها عليه مع النفرة عنه و الكراهيّة له، لأنّ إكراه النفس على الفكر في الشي ء حين نفرتها عنه ملال أو ضعف، قوة يزيدها كراهيّة، و يمنعها ذلك عن إدراك ما تفكّر فيه، فلا يدركه و إن كان واضحا حتّى يكون كالأعمى

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص53)

شرح منهاج البراعة خویی

الرابعة و الثمانون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(184) و قال عليه السّلام: إنّ للقلوب شهوة و إقبالا و إدبارا فأتوها من قبل شهوتها و إقبالها، فإنّ القلب إذا أكره عمى.

المعنى

قد تعرّض عليه السّلام: في هذه الحكمة لأمر مهمّ في جلب العامة إلى العمل و نجاتها من البطالة و الكسل، و هو أنّ العمل خصوصا إذا كان شاقّا و مداوما يحتاج إلى رغبة القلب و نشاطه، فانّه إذا اشتاق الانسان إلى عمل و اشتهاه قلبه يسهل عليه و إن كان شاقّا.

و قد طبّق الاسلام هذا الأصل على إجراء دستوراته، فشرّع العبادة على أساس النظافة و الطهارة، و على الاجتماع و الالفة في كمال الاختصار و الاقتصاد.

فبنى الاسلام على الجمعة و الجماعة و شوّق النّاس إليها بهذه السياسة، و قرّر الجهاد على كسب الغنيمة و تمليك ما للمقتول من الألبسة في الحرب للقاتل، و سلّط المجاهدين على الأموال و الإماء و نشطهم في حرب الأعداء و نفث في قلوب المؤمنين باعتناق حور العين عند الشهادة في سبيل نشر الدّين، و قد اهتمّ أرباب السّياسة في هذا العصر بتشويق النّاس إلى مقاصدهم باصطياد قلوبهم و المساعدة على شهواتهم بكلّ وجه.

الترجمة

فرمود: راستي كه دلها را خواستي است، پيش آمدن و پس رفتني است، از آنجا كه خواست آنها است با آنها در آئيد و پيشامد آنها را بربائيد، زيرا اگر بر دل فشار وارد شود و بناخواه وادار گردد كور و بى نور مى شود و از كار مى ماند.

  • دل بود منشأ نشاط و عمل بازماند ز كار وقت كسل
  • دل ز اقبال و خواستن شاد استو ز دل شاد خانه آباد است
  • بنگر تا كه دل چه مى خواهد از چه راهى به پيش مى آيد
  • از همان راه و طرز دلخواهشببر و مى نكن تو گمراهش
  • كه شود دل ز زور و كره و فشار كور و بى نور و مانده و بيكار

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص267و268)

شرح لاهیجی

(222) و قال عليه السّلام انّ للقلوب شهوة و اقبالا و ادبارا فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها فانّ القلب اذا اكره عمى يعنى و گفت (- ع- ) كه از براى دلها خواهش و ميل است بسوى كار كردن يعنى در وقتى و كراهت و نفرتست در وقتى پس بيائيد بانها و بكارش واداريد از جانب خواهش و ميلش پس بتحقيق كه دل در وقتى كه اكراه و اجبار كرده شود بكردن كارى كور مى گردد در ان كار و از روى بصيرت و بينائى نخواهد كرد

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 310)

شرح ابن ابی الحدید

189: إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا- فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ قد تقدم القول في هذا المعنى- . و العلة في كون القلب يعمى إذا أكره على ما لا يحبه- أن القلب عضو من الأعضاء- يتعب و يستريح كما تتعب الجثة عند استعمالها و أحمالها- و تستريح عند ترك العمل- كما يتعب اللسان عند الكلام الطويل- و يستريح عند الإمساك- و إذا تواصل إكراه القلب- على أمر لا يحبه و لا يؤثره تعب- لأن فعل غير المحبوب متعب- أ لا ترى أن جماع غير المحبوب- يحدث من الضعف أضعاف ما يحدثه جماع المحبوب- و الركوب إلى مكان غير محبوب متعب و لا يشتهى- يتعب البدن أضعاف ما يتعبه الركوب- إلى تلك المسافة إذا كان المكان محبوبا- و إذا أتعب القلب و أعيا- عجز عن إدراك ما نكلفه إدراكه- لأن فعله هو الإدراك- و كل عضو يتعب فإنه يعجز عن فعله الخاص به- فإذا عجز القلب عن فعله الخاص به- و هو العلم و الإدراك فذاك هو عماه

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 11)

شرح نهج البلاغه منظوم

[183] و قال عليه السّلام:

إنّ للقلوب شهوة وّ إقبالا وّ إدبارا فأتوها من قبل شهوتها و إقبالها، فإنّ القلب إذا أكره عمى.

ترجمه

هلا دلها را روى آوردن و رو برگردانيدنى است، هر آن گاه كه خواهش كرد و روى آورد بسوى آنها بيائيد (و هر آن گاه كه خسته و بى ميل شد آن را واگذاريد) چرا كه دل آن هنگام كه مجبور شد كور گردد (و كارى كه با كورى و بى ميلى انجام پذيرد موجب پشيمانى گردد)

نظم

  • چو انسان وجهه همّت كند كاردر آن دل راست اقبالىّ و ادبار
  • اگر با ميل دل رو سوى آن كردبدان كان را به نيكى بر سر آورد
  • به بى ميلى ور از آن روى گرداندنشايد سوى آن كارت فرس راند
  • بكارى چون كه دل گرديد مجبورشود سرگرم آن با ديده كور
  • نگردد كار طى در حال كورى بود آن از نكوكارى بدورى
  • بهر كارى دلا با قلب خرّمبكن رو شو بكار نيك همدم
  • كه گر كارى بدلگرمى گزينى پشيمانىّ و دل سردى نه بينى
  • بهر كارت بود چون دل بخواهششوى مورد به تحسين و ستايش

( شرج نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص 211 و 212)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

 چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

چگونگی آغاز خلقت در نهج البلاغه

«در این هنگام انبوه متراکمی از آب سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند سبحان آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمان های هفت گانه را ساخت » از جملات امیر المؤمنین در این خطبه روشن می شود که ماده بنیادین خلقت آب بوده ، البته این آب همین آب معمولی در طبیعت که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن است نمی باشد و برخی نیز بر این اعتقاد هستند که مراد از آب همین آب معمولی می باشد و 98 درصد حیات از آب و 2 درصد از عناصر دیگر است.
No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين توضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
No image

چگونگی و مراحل آفرینش جهان در قرآن و نهج البلاغه

پژوهش حاضر با عنوان چگونگی و مراحل آفرینش جهان، در پی آن است که آیات آفرینش جهان را در تفاسیر معاصر شیعه (المیزان و نمونه ) مورد بررسی قرار داده و در میان آنها حقایق ناب قرآنی را در زمینه های مبدا خلقت جهان، دوره های آفرینش وغیره روشن و آشکار سازد. برای این منظور مقدمه به تبین و پیشینۀ موضوع اختصاص یافته است و در قسمت­های بعد برخی از واژگان مفهوم شناسی شده و دیدگاه علامه طباطبایی و آیت ا... مکارم در پیدایش جهان تبیین شده است.
 آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

کوتاه سخن این که افعال خداوند از افعال بندگان به کلّى جداست زیرا او با علم به مصالح و مفاسد اشیا و آگاهى بر نظام احسن آفرینش و قدرت تامّ و کاملى که بر همه چیز دارد، با قاطعیّت اراده مى کند و بدون هیچ تزلزل و تردید و اندیشه و تجربه، موجودات را لباس وجود مى پوشاند. هم در آغاز آفرینش چنین است و هم در ادامه آفرینش.

پر بازدیدترین ها

No image

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
 دنیاشناسی در نهج البلاغه

دنیاشناسی در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام به خانه یکی از یاران خویش به نام علاءبن زیاد وارد شد. وقتی خانه بسیار پر زرق و برق او را دید، فرمود: «با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری. آری، اگر بخواهی می توانی با همین خانه به آخرت برسی! اگر در این خانه بزرگ از مهمانان پذیرایی کنی، به خویشاوندان با نیکوکاری بپیوندی
 آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

آغاز سخن درباره آفرینش جهان(نهج‌البلاغه)

کوتاه سخن این که افعال خداوند از افعال بندگان به کلّى جداست زیرا او با علم به مصالح و مفاسد اشیا و آگاهى بر نظام احسن آفرینش و قدرت تامّ و کاملى که بر همه چیز دارد، با قاطعیّت اراده مى کند و بدون هیچ تزلزل و تردید و اندیشه و تجربه، موجودات را لباس وجود مى پوشاند. هم در آغاز آفرینش چنین است و هم در ادامه آفرینش.
آفرينش جهان در نـهج البلاغه

آفرينش جهان در نـهج البلاغه

دقت و تأمل در سخنان حضرت على(ع) نشان ميدهد كه جهان دو انفجار گونه ى متفاوت را تجربه كرده است. انفجار نخست فضا و زمان و ماده را بوجود آورده است و انفجار دوم در ظرف فضا صورت گرفته و ماده را تحريك نموده است. سپس حباب ها بر خواسته و هفت آسمان را بوجود آورده اند. در پى چنين توضيحاتى خواننده ى محترم بايد بداند كه نويسنده در اين مجموعه تلاش نموده است كه با بهره گرفتن از منابع مختلف درك جديدى را از سخنان امام على(ع) در باره ى خلقت جهان كه در خطبه ى اول آمده است، ارائه دهد.
 آفرینش انسان در نهج البلاغه

آفرینش انسان در نهج البلاغه

سپس از روح خود در آن دمید، پس به شکل انسان هشیارى در آمد که به تحرک برخاسته و ذهن و فکر و اعضاى خود را به خدمت مى‏گیرد، و از ابزار جابجائى استفاده مى‏ کند، حق و باطل را مى ‏شناسد، و از حواس چشیدن و بوئیدن و دیدن برخوردار است معجونى است با سرشتى از رنگهاى مختلف و اشیاى گرد آمده که برخى ضد یکدیگر بوده و برخى با هم متباین هستند، مانند: گرمى و سردى، ترى و خشکى، بدحالى و خوش حالى.
Powered by TayaCMS