آثار دعا براي ديگران

آثار دعا براي ديگران

کلید واژه ها: دعا- دعا برای دیگران- دعا برای والدین- دعای والدین- افزايش روزي- دفع بلاء- خودگذشتگی.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]

سفارش به دعا براي ديگري

اگر کسی برای دیگری، پشت سرش دعا کند، دعايش سریع تر به اجابت می رسد[2] بحث این است که ما در روايات می بینیم كه به «دعا براي ديگران» بسيار سفارش شده است. من نمی توانم همه روایات را بخوانم ولي روایات بسیاري تحت عناوین مختلف داریم که مضمون آن ها این است که شما براي ديگران دعا کنید! حتی آیات قرآنی متعددي هم در اين رابطه وجود دارد كه من به بعضي از آن ها اشاره مي كنم.

سفارش به دعا براي والدين

ما مي بينيم كه در خصوص دعاي پدر و فرزند، سفارش ويژه اي شده است؛ چه پدر برای فرزند دعا کند و چه فرزند برای پدر دعا کند، هر دو مورد مورد تأكيد است. من یکی، دو مورد از این آیات را به عنوان نمونه مي خوانم؛ وگرنه آیات متعددي در اين رابطه داريم كه اگر می خواستم همه را بیاورم و مطرح کنم وقت جلسه تمام مي شد. مثلاً در آيه اي دارد: «رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ»[3]پروردگارا! از من و پدر و مادرم و از همه مؤمنين، در روز حساب بگذر.

در آیه دیگر دارد: «رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات »[4] خدايا! من و پدر و مادرم و هركسي كه با ايمان به خانه من وارد مي شود و همچنين همه زنان و مردان مؤمن را ببخش. این آیه دو مورد را ذكر كرده است؛ هم مؤمنین و مؤمنات را ذكر كرده و هم پدر و مادر را؛ اما پدر و مادر را به طور خاص قبل از ديگران آورده است.

يا در جاي ديگر آمده است: «وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً»[5] یعنی بال هاى تواضع خويش را از سر دوستي و محبّت در برابر پدر و مادر بگستران و بگو «پروردگارا! آن ها را مورد رحمت خويش قرار ده، همان گونه كه آن ها مرا در كوچكى تربيت كردند». خداوند راجع به پدر و مادر، امر مي كند كه آن ها را اين طور دعا كنید.

در باب اجابت اين نوع دعا روایات متعددي داریم، به اين مضمون كه اين دعاها سریع الإجابه هستند. در اين رابطه یک روایت از پیغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است كه حضرت فرمودند: «دُعَاءُ الوَلَدِ لِلْوَالِدِ کَالْآخِذِ بِالْیَدِ»[6] یعنی دعاي فرزند براي پدرش مثل گرفتن با دست است. يعني هيچ فاصله اي بين دعا و نتيجه دعا نيست. یا درباره دعاي پدر براي فرزند روایت داریم: «دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ مِثْلُ دُعَاءِ النَّبِیِّ لِأُمَّتِهِ»[7] دعاي پدر براي فرزندش مانند دعاي پيغمبر براي امت خويش است. یعنی این طور تشبیه می کند.

در روایت ديگری از پیغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده است: «دُعَاءُ الْوَالِدِ یَفْضِی إلَی الْحِجَابِ»[8]دعای پدر از حجاب می گذرد و ديگر مانعي بر سر راه خود ندارد. یعنی اگر پدر برای فرزندش دعا کند، اين دعا بدون حجاب خواهد بود و از تمام حجاب ها مي گذرد. روایت دیگر در همین باب از پیغمبر اکرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) این طور وارد شده است که: «کُلُّ شَيْئٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ تَعَالَی حِجَابٌ إلَّا شَهَادَةَ أنْ لا إلَهَ إلَّا اللهِ وَ دُعَاءَ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ»[9] ميان هر چيز و خداي تعالي ممکن است حجابی وجود داشته باشد، مگر شهادت به وحدانیت او و دعای پدر برای فرزندش. اینجا ديگر هیچ حجابی در کار نیست. روايت در اين باب زیاد است و اين روایاتی كه من مي خوانم فقط از باب نمونه است.

سفارش به دعا براي برادر مومن

آياتي را كه قرائت كردم، دعاي براي مؤمنین و مؤمنات را كنار دعاي براي پدر و مادر مطرح كرده بود. رواياتي را كه در مورد پدر و مادر خواندم، با مفاد و مفهوم قسمت اول متناسب بود. در یک دسته از روایات جداي از «رابطه پدر و مادر با فرزند»، «دعا برای برادر مؤمن» را مطرح كرده و به عبارت دیگر، «رابطه ايماني» را براي دعا كردن بيان كرده است. البته در بعضي روايات هم «دعا برای برادر مسلمان» مطرح شده است كه ما الآن به آن كاري نداريم. از امام باقر(علیه السلام) نقل شده كه حضرت فرمودند: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ»[10]

آثار دعا براي ديگران

شاید من در اين رابطه ده ها روایت دیده ام و آیات متعددي هم هست که سفارش مي كند كه در حق ديگران دعا کنید؛ بعد هم در خصوص فرزند و پدر، سفارش هاي زيادي وجود دارد. در یک روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه: «دُعَاءُ الْمُسْلِمِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يَسُوقُ إِلَى الدَّاعِي الرِّزْقَ وَ يَصْرِفُ عَنْهُ الْبَلَاءَ»[11] با توجه به اين روايت و روايات مشابه ديگري كه زياد هم هست و من فقط به يكي از آن ها اشاره مي كنم، مي فهميم كه «دعا برای غیر»، روزی را زیاد می کند و در جلب روزي و به دست آوردن آن تسريع مي كند. اينكه در روايت «یَسُوقُ» آمده بود، يعني در اينكه روزي به دست تو برسد سرعت می بخشد. از طرف دیگر دعا براي غير، از تو دفع بلا هم می کند.

تو برای يك برادر مؤمن دعا مي كني و اثر اين دعا در مورد او زود حاصل مي شود. اما از طرفي اين دعا بر روي خود تو هم اثر دارد و آن اين است كه برای تو که داعي هستی، نه مَدعُوٌّ له كه براي او دعا کرده ای، جلب روزي و دفع بلا مي كند. ممکن است تو برای شفای کسی از بستگان، رفقا يا هر کسی از مؤمنين پشت سرش دعا کنی كه خدایا، او را شفا بده؛ همين دعا اثر دارد. اثرش این است که روزی تو زیاد می شود و از تو دفع بلا می شود. تو برای او دعا کرده ای كه خدا او را شفا دهد، اما اثر این دعا اين است که روزی ات با سرعت به دست تو خواهد رسيد و اگر در سلسله علل بنا بر این است كه بلایی به تو برسد، خدا راهش را عوض مي كند و از تو دور مي شود[12]

پس دعا براي غير، بر روي «داعي» تأثير مي گذارد و اين كه به دعا کردن برای غیر، سفارش شده و در آیات و روایات هم می بینیم افرادی را براي دعا كردن، يا به طور كلي مؤمنین و مؤمنات، يا به طور خاص و شخصي، پدر و مادر را ذكر مي كند، به همين منظور است و بعد هم آثاري دارد كه مطرح شده اند.

اما مطلبی را که می خواهم بگویم و مطلب بسيار مهم و اساسی هم هست، چيز ديگري است. تا به حال بحث ما این بود كه یک سنخ اموری هستند که روی دعا اثر می گذارند و يا دعا داراي آثاري از قبيل جلب رزق و دفع بلا است. حالا می خواهم مطلب جدیدي را بگویم و آن این است که ما در معارفمان داریم كه از دعا براي غير، دعا متولد می شود. این یک مطلبي است كه تا به حال نشنیده اید. حالا من باید این را توضیح دهم. فرض بفرمایید اگر شما برای دیگری دعا كنيد، به خاطر دعاي شما، یک موجود دیگری كه براي شما نامرئی است، برای شما دعا مي كند. موجودي نامرئي به سبب دعای تو در حق دیگری، براي تو دعا می کند[13]

دعاي فرشتگان براي داعي

حالا این را هم تقسیم بندی می کنم. چون دو مورد است؛ یکی عبارت از فرشتگان هستند. تو دعا کردی برای برادر مؤمنت یا هر کس دیگری؛ غیر از آن اثری که مترتب بر دعای تو است، از این دعای تو دعای دیگری متولد می¬شود. یعنی آن فرشته الهی که مأمور است برای ثبت و ضبط گفتارهای من و تو و مأمور است که دعاها را به مبدأ برساند، او آنجا برای تو دعا می کند. من تعبیر کردم به «موجود نا مرئی» که او برای تو دعا می کند. یعنی متولّد می شود از دعای تو دعایی، آن هم از موجود نا مرئی که به آن ها می گوییم ملائکه یا فرشته.

خوب آن داعي نامرئي كيست و چه دعايي می كند؟ من ذیل دو روایت مطلب را توضيح مي دهم. در ادامه همان روايت قبل دارد: «فَيَقُولُ لَهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ آمِينَ!» یعنی ملك موكّل بر دعای تو اولاً او هم آمین می گوید تا دعايت زودتر به اجابت برسد. چون گفتیم اگر برای غیر دعا کنی «أسرعُ اجابتاً» است و زودتر اجابت مي شود. اما آن فرشته بلافاصله بعد از «آمين» می گوید: «وَ لَكَ مِثْلَاهُ»[14] یعنی «دو برابر اين دعا براي تو»! او هم براي تو دعا می کند. يعني «یتولّد من الدعاء، دعاءٌ بِضِعفَينِ»؛ از دعا براي غير، يك دعا متولد مي شود، اما نه یک برابر، بلكه دو برابر دعاي براي غير. یعنی می گوید همین که برای ديگري خير خواستی، خدا دو برابرش را به تو بدهد. «لَکَ مثلاه» دعا است.

این غیر از آن آثاري است كه قبلاً گفتم. این ها را از يكديگر جدا كردم. يك وقت مي گويي اثر دعا برای غیر این است که «یسوق الرزق» و «یدفع البلاء»؛ آن ها هم آثار دعا است. اما اين دعاي جديد است. «یتولّد من الدعاء، دعاءٌ و الداعی هُوَ المَلَک». از دعای تو، دعايي متولد می شود كه داعی و دعاکننده آن هم فرشته است. مفاد دعایش هم این است که «دو برابر برای تو»! که من از اين نتيجه و پيامد، به «تولد دعا از دعا» تعبیر کردم. این امر نسبت به دعا در حقّ غیر است که در روایات ما وارد شده است. اين مضمون در چند روایت آمده است و مفاد یک روایت نیست[15]

نداي خدا از عرش

يك مطلب بسيار بالاتر هم هست كه در روايات داريم. اینجا داعیِ نامرئی، ملک و فرشته بود؛ اما یک وقت آن داعی مافوق فرشته است. چون مافوق او است، دعایش هم مافوق او است. من يك روایت از امام صادق (علیه السلام) بخوانم كه حضرت فرمود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ»، اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، «نُودِيَ مِنَ الْعَرْشِ»، از عرش ندايي مي آيد؛ اینجا دیگر بحث، بحث ملَک نیست؛ بحث خداوند است كه خالق ملک است. از عرش ندا می شود كه: «وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ». برای تو صدهزار برابر مثل او است. ملَک محدود است و دعايش هم محدود است. براي همين گفت: «لَكَ مِثْلاهُ»؛ اما خدا نامتناهي است و این عددي را هم كه ذكر فرموده است، برای تقریب به ذهن من و تو است كه به داعي بسيار زياد و بي نهايت مي بخشد. لذا می فرماید «وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ»؛ برای تو صدهزار برابر مثل آن چه که گفتی.

در ادامه روايت دارد كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَيْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا يَدْرِى يُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا»[16] اين در حالي است كه اگر براي خودش دعا مي كرد، فقط به اندازه همان يك دعايش به او داده مي شد. حضرت چقدر زیبا و استدلالی وارد شده اند. فرمود اگر همين چيزي را كه برای برادر مؤمنش خواست، برای خودش می خواست، «كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ» یک چيز مي داشت. حالا بگو ببینم صدهزار تا که تضمین شده است، بهتر است یا یکی؟! آن هم کدام یکی؟! «وَاحِدَةٍ لَا يَدْرِى يُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا»؛ آن يكي كه معلوم نيست مستجاب شود يا نه! اگر برای خودم دعا می کردم، یکی بود؛ اما یک چيزي که من نمی دانستم آیا به هدف اجابت می رسد یا نه. حالا بگو ببینم، صد هزار تایی که پشتوانه دارد و پشتوانه آن هم خود خداوند است و آن را ضمانت کرده است، بالاتر است یا یکی که معلوم نیست به هدف اجابت برسد يا نه؟!

به تعبیر اصطلاحی ما دعاي برای غیر، علت تامّه است برای دو چيز؛ یکی دعای فرشته و دیگری نداي خدا از عرش. این ها جزء معارف ما است و در روایات ما آمده است. اینکه من در بحث اهمیت دعا، به سراغ دعا نسبت به غیر آمدم، به اين خاطر است.

ما در معارفمان این ها را داریم. این ها را کوچک نشماريد. ماه مبارک رمضان که گفته می شود ماهی است که باید کلام رب را تلاوت کنی و بازگو کنی، خود این برای تو مؤثر است. از این طرف اينكه سفارش به دعا شده، به همين خاطر است. او با تو سخن گفته است، سخن او را تکرار كن و خودت هم با او سخن بگو! روش و شیوه اش را هم خودشان به ما یاد داده اند که چه کار کنيم. این را هم به ما آموخته اند. تو اگر حسابگر و سوداگری، حواست را جمع كن که این فرصت ها را از دست ندهي.

من نکته ای را عرض کنم و آن نکته اين است كه انسان در این سنخ از امور بايد یک نوع «از خود گذشتگی» داشته باشد، تا رستگار شود. «پاي بندي به خود» من و تو را بیچاره می کند. رهایی از خود، راهگشا است. این سنخ از معارف مي خواهد این مسائل را به ما بياموزد. می فرماید برای دیگری دعا کن؛ چند برابر به تو می دهم. اي عاقل! اگر خودت را رها کنی، بیشتر به دست مي آوري؛ چه رسد به اين که خود را رها کنی و به خدا برسی که آن جا دیگر همه چیز از آن تو خواهد بود. از «منيّت» رها شو و به «خدائیّت» بپیوند. بسیاری بودند که همین کار را کردند و مشمول دعای اولیای خاصّ خدا شدند.

آثار از خود گذشتگي

داستان حرّ را شنیده اید. در بین راه به كاروان امام حسین (عليه السلام) رسيد. در آن بیابان گرم، تشنه بودند. حضرت قبلاً پیش بینی کرده بود و فرموده بود كه آب زیاد بردارید. حضرت دستور داد كه به همه آب بدهند؛ حتي به مركب هايشان. این ها همه درس است. حضرت نفرمود اين ها دشمن هستند، يا آب ها را براي خودمان ذخیره کنیم. بلکه فرمود به اين ها آب دهید تا بخورند. حتي اگر دشمن است، باشد! ما از اين حرف ها نداریم.

ظهر كه شد حضرت می خواست نماز بخواند. به حرّ گفت برو با اصحابت نماز بخوان! حرّ گفت نه، شما بایستید، ما هم پشت سر شما نماز مي خوانيم. این هم يك گذشت از «خود» است. این ها همه از خودگذشتگی است. با هزار سرباز آمده است اما نماز را به امام اقتدا مي كند. گفت تو پسر پیغمبر هستی، ما هم به تو اقتدا می کنیم. حضرت نماز را خواند. نماز كه تمام شد حضرت فرمود كه نامه های شما از کوفه آمده است. شما من را دعوت کردید و من هم براي همين آمدم. حرّ گفت: نامه ها را بیاورید! من از این ها نبودم و من به شما نامه ننوشتم.

امام حسین(عليه السلام) سوار شد و خواست حرکت کند كه حرّ جلوی حضرت را گرفت. حسین (علیه السلام) به او گفت: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟[17] چه می خواهی؟ مادر به عزایت بنشیند! باز هم حرّ از خودش می گذرد. رو کرد به حسین (علیه السلام) گفت اگر کسی غیر از تو اسم مادر من را برده بود، همان طور اسم مادرش را می بردم؛ اما مادر تو فاطمه (سلام الله علیها) است و من نمی توانم جز به بهترین وجه نام او را ببرم. همین از خود گذشتگی ها دستش را گرفت.

ذكر مصيبت جناب حر بن يزيد رياحي

روز عاشورا شد، در مقاتل دارد حسین (علیه السلام) با ابالفضل (سلام الله علیه) آمدند پیش عمرسعد؛ عمر سعد هم با سردارانش بودند. يكي از سرداران لشکرش حرّ بود. امام حسین (عليه السلام) به او چند پیشنهاد کرد که عمر سعد قبول نکرد. وقتی امام حسین (عليه السلام) برگشت. حرّ رو کرد به عمر سعد، گفت هیچ کدام از این پیشنهادهايي را که حسين کرد، قبول نمی کنی؟ گفت: نه! با حسین جنگی کنم که آسان ترين او این باشد که سرها از بدن ها جدا شوند و دست ها از پیکرها...

در مقاتل داريم كه مهاجر بن اوس می گوید من دیدم حرّ بدنش می لرزد. رو کردم به او گفتم ای حرّ، چرا می لرزی؟ این چه حالی است که تو پیدا کرده ای؟ اگر از سرداران کوفه از من سؤال می کردند، من از تو تجاوز نمی کردم. اینجا هم حرّ می خواهد خودش را زیر پا بگذارد. رو کرد و گفت ای مهاجر، خودم را بین بهشت و جهنم می بینم؛ به خدا قسم، جز بهشت را انتخاب نمي كنم. مهاجر می گوید یک وقت دیدم حرّ آرام آرام به سوی خیام حسین (علیه السلام) رفت. جملات و دعايش در آن لحظات این است: «اللَّهُمَّ إلَيْكَ أنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ »؛ خدايا! من به سوی تو آمدم، رويت را از من برنگردان! توبه من را قبول کن! «فَإنِّی فَقَدْ أرْعَبْتُ قُلُوبَ أوْلِیَائِکَ» خدایا! من دل دوستان تو را لرزاندم. «وَ أوْلادِ بِنْتِ نَبِیِّکَ»[18] من دل فرزندان دختر پیغمبر تو را لرزاندم...

نزدیک خیام حسین(عليه السلام) که می رسد، من نمی دانم از مرکب پیاده شده بود يا نه، ولی نقل می کنند حسین(عليه السلام) به او رو کرد و گفت: «إرْفَعْ رَأسَکَ!» سرت را بلند کن! سرت را بلند کن! این شرمندگی چیست که تو داری؟ تو به سمت ما آمدی. اوّلین حرف حرّ این است: آیا توبه من قبول است؟ حسین (علیه السلام) می گوید: بلی، خداوند توبه پذیر است... من می خواهم بگویم یا حسین! می شود امشب هم به ما بگویی: «إرفَعُوا رُؤُوسَکُم»؟ سرهايتان را بلند کنید....

آیت الله آقا مجتبی تهرانی


[1] . بحارالأنوار     91     96

[2] در روایت داشت «بظهر الغيب» كه من توضيح دادم منظور از آن چيست.

[3] سوره ابراهيم، آيه 41

[4] سوره نوح، آيه 28

[5] سوره اسراء، آيه 24

[6] الفردوس     2     213

[7] جامع الأحاديث(عامه)     12     464

[8] همان

[9] جامع الصغير و زيادته     1     972

[10] الكافي     2     507

[11] وسائل الشيعة     7     112

[12] من بحث سبب و مسبب در ربط با دعا را دو سال پیش کردم و دیگر تکرار نمی کنم. اينكه می گویم «تکرار نمی کنم»، براي همين خاطر است. ـ انشاءالله ـ اگر بعداً منتشر شود، كلّي بحث را در آنجا ببينيد.

[13] اين که من بارها سفارش می کنم كه برای دیگران دعا کنید، اين به نفع شماست و نفع آن هم بیشتر است، براي اين است.

[14] الكافي     2     507

[15] ما در باب اینکه دو برابر چقدر باشد این ها، این ها یک بحثی است که من الآن نمی خواهم وارد او بشوم چون روایات ما مختلفه در این باب داریم.

[16] من لايحضره الفقيه     2      212

[17] بحارالأنوار     44     376

[18] اللهوف     102

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS