آداب معاشرت اجتماعی از نظر قرآن و اسلام

آداب معاشرت اجتماعی از نظر قرآن و اسلام

روابط و ارتباطات اجتماعی سالم، بنیاد جامعه را می سازد. روابط اجتماعی، افزون بر اینكه تاثیرات شگرفی بر روان شخص به جا می گذارد و روحیات وی را متاثر می كند، همچنین تاثیرات بسزایی نیز بر جامعه به جا می گذارد. هرچه شخصیت فرد قوی و استوارتر باشد، تاثیرات وی بر جامعه بیشتر خواهد بود. كاهش یا افزایش دایره نفوذ هر كسی بر جامعه ارتباط تنگاتنگی باخصوصیات و صفات وی دارد.

البته در این میان نمی توان از آداب معاشرت غافل ماند؛ زیرا محافظت و صیانت بر آداب و رسوم اجتماعی می تواند دایره نفوذ اجتماعی شخص را افزایش دهد و تقویت نماید. بر این اساس، هر انسانی به ویژه مومن می بایست به این آداب توجه كند و از آن برای افزایش دایره نفوذ و تاثیرگذاری بر جامعه در راستای رهایی خود از خسران و زیان مبین و ظهور در نقش ربوبیت بهره گیرد.

معاشرت، مسیری برای رهایی

انسان موجودی اجتماعی است. این حكمی است كه همگان بر آن اتفاق و اجماع دارند، هرچند كه درباره علل و اسباب آن اختلاف دارند. اجتماعی بودن انسان مقتضی این است كه روابط خود را با دیگری بشناسد و به درستی سامان دهد. بخش بزرگی از احكام و قوانین عقلانی و عقلایی و آموزه های اخلاقی به حوزه رفتار اجتماعی و چگونگی ارتباطات بشری و ساماندهی آن، بازمی گردد.

اسلام به عنوان دین و سبك زندگی بشر، به این مهم توجه ویژه ای مبذول داشته است، به ویژه كه از نظر اسلام، زندگی دنیوی، قرار گرفتن آدمی در زیان و خسران مبین است كه تنها با ایمان و عمل صالح از سویی و دعوت و توصیه دیگران به ایمان و عمل صالح به عنوان یك مسئولیت اجتماعی از سویی دیگر، می توان از آن رهایی یافت. (سوره عصر) بنابراین، روابط سالم اجتماعی، به عنوان یك عامل رهایی از خسران و دست یابی به رستگاری در محور آموزه های قرآنی قرار می گیرد و معاشرت با دیگران از جایگاه مهم و اساسی در زندگی بشر برخوردار می شود. انسان كامل از نظر اسلام كسی است كه خود را براساس آموزه های عقلانی و وحیانی، متاله و خدایی كرده و سپس در مقام مظهریت ربوبیت و پروردگاری از خدا و خلافت از او، به مسئولیت خود در قبال دیگران بپردازد. انجام این مسئولیت در مقام مظهریت ربوبی، در حوزه تعامل با انسان ها، نیازمند معاشرت و ارتباط درست و سالم با دیگران است. اینجاست كه قوانینی برای تعامل درست و معاشرت و ارتباط سالم، از سوی وحی و عقل تبیین می شود. البته از آن جایی كه انسان موجودی لطیف و كلمه وجودی خاصی است، نوعی ارتباط و معاشرت با او، از نوع پیچیدگی برخوردار می باشد و برای ایجاد ارتباط سالم كامل، لازم است تا لطایفی مورد توجه قرار گیرد. این گونه است كه آداب معاشرت به عنوان لطایف پیچیده در ارتباطات و معاشرت انسانی از سوی عقل و شرع مطرح شده و خداوند بخشی از آیات قرآنی را به آداب معاشرت سالم و درست اختصاص داده است تا انسان در رسیدن به مقامات كامل انسانی و نقش آفرینی درست در مقام ظهور ربوبی، از آن استفاده كند.

آداب معاشرت اسلامی

معاشرت، واژه ای عربی برگرفته از عشره به معنای آمیختن و مصاحبت است. (مجمع البحرین، ج 3، ص 403؛ التحقیق، مصطفوی، ج 8، ص 137؛ نثر طوبی، شعرانی، ج 2، ص 152) معاشرت در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با كسی (فرهنگ بزرگ سخن، ج7، ص7126)، گفت و شنیدكردن با هم (فرهنگ فارسی، ج3، ص 4212)، با هم زیستن، همدمی، رفاقت، با كسی زندگی كردن، خوردن و آشامیدن با هم و نشست و برخاست است (لغت نامه دهخدا، ج13، ص18632) بنابراین، معاشرت به طور كوتاه مدت و یا بلندمدت و در حد اعلا و یا اقل آن صورت می پذیرد و اختصاص به دور زمانی بلندمدت ندارد. براین اساس، هرگونه روابط كوتاه مدت یا بلندمدت میان افراد یك جامعه می بایست در چارچوب قوانین و آدابی شكل گیرد تا این روابط و معاشرت، سالم اسلامی باشد. خداوند در آیاتی از قرآن براهمیت و ارزش آموزش و عمل به آداب معاشرت توجه داده و از والدین خواسته تا آداب معاشرت را در حوزه رفتارهای اجتماعی در خانه و جامعه به فرزندان بیاموزند. (نور، آیات 58 و 59).

بنابراین همانگونه كه خداوند معاشرت سالم و درست را از طریق پیامبران به مؤمنان و مردم می آموزد (انعام، آیه 54 و فصلت آیه 34 و نیز حجرات، آیات 1تا5) همچنین بر والدین است كه آداب درست را از كودكی در محیط خانوادگی به كودكان خویش آموزش دهند. (لقمان، آیات 17 و 19) تا شرایط جامعه پذیری و حضور كودكان در جامعه فراهم آید. در ارزش و اهمیت آموزش آداب معاشرت همین بس كه خداوند در مقام تعلیم و آموزش پیامبران (كهف، آیه22) و مؤمنان (انعام، آیه 54 و حجرات، آیات 1تا 5 و آیات دیگر قرآن) برآمده و خود اقدام به آموزش و پرورش ایشان نموده است تا این گونه بر ارزش و اهمیت آداب معاشرت تأكید كند.

نابهنجار های رفتاری در معاشرت

با نگاهی گذرا به آموزه های وحیانی قرآن درباره آداب معاشرت می توان به دو دسته احكام سلبی و ایجابی اشاره كرد. به این معنا كه برخی از این آداب متوجه ترك برخی از رفتارهاست و برخی دیگر نیز رفتارهایی است كه می بایست به عنوان رفتارهای درست و سالم مورد توجه قرارگرفته و بر آن اهتمام ورزیده شود.

در آغاز به برخی از رفتارهایی اشاره می شود كه در معاشرت به عنوان رفتارهای نابهنجار از آنها یاد می شود و شخص می بایست از آنها اجتناب ورزد. از آن جایی كه هرگونه رفتار سالم و نادرست می تواند روند اجتماعی و معاشرتی را به هم بریزد و مسیر ارتباطی انسان ها را به انحراف كشاند، خداوند در بسیاری از آیات به نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی اشاره كرده و آن را عامل مهمی در فروپاشی جامعه سالم و ایجاد بحران در روابط اجتماعی دانسته است. از این رو بسیاری از رفتارهای ناسالم و نابهنجار معرفی شده و به عنوان رفتارهای ناپسند از آنها پرهیز داده شده است.

از جمله مهم ترین نابهنجاری های رفتاری و اخلاقی می توان به اختلاف افكنی (آل عمران، آیه 103 و نساء آیه 35 و انفال، آیات 1 و 46)، آزار و اذیت دیگران را با سخنان نسنجیده (بقره آیات 263 و 264 و آل عمران، آیه 186 و آیات بسیار دیگر)، استهزای دیگران (بقره، آیات 14 و 15 و مائده آیه 57)، افترا و تهمت (نساء آیات 20 و 112 و نور، آیات 4تا7 و 12تا 15)، استفاده از القاب زشت و بد (حجرات، آیه11)، بخل ورزی (نساء آیات 36و 37 و 138)، بغض و كینه ورزی (حشر، آیه10)، تبعیض و برخورد دوگانه (عبس، آیات 5 تا 10)، تجسس در كار و زندگی دیگران (حجرات، آیه12)، تحقیر دیگران با بدنام كردن آنان (حجرات، آیه 11)، تفاخر و بزرگ فروشی (لقمان، آیه 18)، تكبر (آل عمران، آیه 75 و لقمان، آیه 18)، خیانت در امور مالی (آل عمران، آیات 75 و 160)، دشنام به عقاید دیگران (انعام، آیه 108)، گفتار خشونت آمیز (آل عمران، آیه 159)، دشمنی با دیگران (مائده، آیه 2)، با صدای بلند فریاد زدن (لقمان، آیه 19)، ظلم و ستم (نساء، آیه 148)، عیب جویی و عیب گیری (توبه، آیه 79) غیبت كردن (حجرات، آیه 12)، گمان بد و نادرست (همان و نیز نور، آیه 12)، همكاری در گناه (مائده، آیه 2)، منت گذاری (مدثر، آیه 6)، نجوای آمیخته به گناه و ممنوع (مجادله، آیات 9 و 10) و مانند آن اشاره كرد كه می بایست از آنها اجتناب كرد تا شرایط برای معاشرت و روابط سالم اجتماعی میان افراد مختلف و اقشار گوناگون جامعه فراهم آید. هرگونه نابهنجاری می تواند روابط اجتماعی را خدشه دار سازد و معاشرت را غیرممكن و یا دشوار نماید.

رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی در معاشرت

از سوی دیگر، رعایت هنجارهای رفتاری و اخلاقی از اصولی است كه خداوند در آموزه های قرآنی به عنوان آداب معاشرت از آن یاد كرده و بدان توجه داده است.

از جمله مهمترین هنجارهایی كه می بایست در معاشرت بدان اهتمام ورزید موارد زیر است:احترام به عقاید و مقدسات دیگران (انعام، آیه 108)، احترام به عالمان و دانشمندان حاضر در مجلس (مجادله، آیه 11)، احترام به معلم در معاشرت و استفاده علمی از او (كهف، آیات 60 تا 77)، احترام به دیگران و جا دادن به آنانی كه وارد مجلس می شوند (مجادله، آیه 11)، احسان به دیگران (بقره، آیه 195 و آل عمران، آیه 134)، برخورد برادرانه (بقره، آیه 220 و حجرات، آیه 10)، ادای امانت به اهل آن (بقره، آیه 283 و آل عمران، آیات 75 و 161)، اجازه خواستن از صاحب خانه (نور، آیه 27)، اجازه خواستن پیش از ورود به حریم خصوصی دیگران (نور، آیات 58 و 59)، رعایت انصاف در برخورد با مردم بدون در نظر گرفتن اعتقادات آنان (آل عمران، آیه 75)، نرمی در گفتار و پایین آوردن صدا در معاشرت و سخن گفتن (لقمان، آیه 19و حجرات، آیات 2 و 3)، پذیرش دعوت دیگران برای شركت در مهمانی (احزاب، آیه 53)، سلام كردن (نساء، آیه 86 كه مصادقی از احسان است، الجوهر الثمین، ج 2، ص 76)، تحیت به نیكوترین وجه در مقابل احترام و تحیت دیگران (همان)، تعاون بر نیكی ها (مائده، آیه 2)، تواضع و فروتنی و پرهیز از تكبر (مائده، آیه 54 و نیز اسراء، آیه 37 و لقمان، آیات 18 و 19)، جا دادن به دیگران و برخاستن از جای خویش در مجالس برای تكریم به دیگران و در اختیار قرار دادن آن (مجادله، آیه 11)، حفظ شخصیت افراد و آبروی آنان (بقره، آیات 220 و 263 و نساء آیه 15 و آیات دیگر)، خوش خلقی و خوشرویی (آل عمران، آیه 159)، دفع بدی با خوبی (مومنون، آیه96 و فصلت، آیه 34)، سخن نیك و رفتار نیكو داشتن (بقره، آیه 83 و نساء، آیات 5 و 8)، صبر و شكیبایی در برابر گفته های مخالفان (مزمل، آیه 10 و بلد، آیه 17) و با اقشار محروم جامعه (كهف، آیه 28)، صداقت در گفتار و اعمال (توبه، آیه 119)، رعایت عدالت (نساء، آیه 135) عفو و نادیده گرفتن لغزش های مردم و گذشت از خطای آنان (بقره، آیه 109 و نیز آل عمران، آیات 134 و 159)، مشورت با مردم (همان)، معرفی خود به مخاطب (هود، آیه 81 و حجر، آیات 51 تا 58 و آیات دیگر)، مهربانی در گفتار و رفتار (آل عمران، آیه 159 و فتح، آیه 29 و حدید، آیه 27)، وفای به عهد در روابط (بقره، آیات 100 و 127 و اسراء، آیه 32) و وفای به وعده (مریم، آیه 54).

مراعات عرف عقلایی و هنجارهای پسندیده در معاشرت ها بویژه با جنس مخالف (بقره، آیات 229 و 231 و نساء، آیه 19 و احزاب، آیه 53) می تواند مسیر درست را برای سلامت شخص و شخصیت و جامعه نشان دهد و جامعه ایمانی را منسجم و مستحكم تر سازد. به هر حال، از آیات قرآنی و آداب پیش گفته به خوبی به دست می آید كه مراعات بسیاری از هنجارهای عرفی و شرعی و عقلی و پرهیز از نابهنجاری های سه گانه تا چه اندازه می تواند روابط اجتماعی را درمسیر سازنده قراردهد و آثار و بركات بسیاری را برای شخص و جامعه به ارمغان آورد. به عنوان نمونه گذشت از خطای دیگران و نادیده گرفتن لغزش های مردم، از مصادیق احسان است و این نیكوكاری عملی، به شخص خطاكار این امكان را می بخشد تا به تصحیح و اصلاح رفتار خود اقدام كند و حركت درمسیر نادرست را به حركت درمسیر درست تبدیل نماید. این به معنای فرصت بخشی به دیگران برای طی مدارج كمالی است كه آثار آن به خود شخص عفوكننده و محسن نیز باز می گردد؛ زیرا انسان دریك محیط بسته زندگی نمی كند و ارتباطات اجتماعی و برآوردن نیازهای روحی و روانی و نیز اقتصادی از طریق آن،امری طبیعی است كه نمی توان از آن گذشت، هر انسانی نیاز دارد تا روابط اجتماعی با دیگران داشته باشد؛ بازسازی، اصلاح و تصحیح رفتار دیگران از طریق عفو و احسان وگذشت، به خود شخص این امكان را می بخشد تا در یك محیط سالم تر روابط اجتماعی را تداوم بخشد و از آثار ارتباط بهره مند گردد.

ملاك ها و معیارهای معاشرت

اما اینكه درمعاشرت چه معیارهایی را درنظر داشته باشیم تا معاشرت های ما انسان ساز و جامعه ساز باشد و ما را درمسیر اهداف و فلسفه آفرینش یاری رساند، موضوعی است كه درآیات دیگر قرآن به آن توجه داده شده است. در قرآن دست كم می توان هفت معیار و ملاك برای معاشرت های انسانی شناسایی كرد كه در اینجا به طور اجمال به آنها پرداخته می شود. از مهم ترین معیارهایی كه خداوند برای معاشرت و دوستی با دیگران بیان می كند، مساله ایمان است؛ زیرا ارتباطات میان مومنان با غیرمومنان می تواند تاثیرات منفی به جا گذارد؛ زیرا انسان همان اندازه كه تاثیرگذار است ممكن است از دیگران تاثیر بپذیرد و كسی كه كامل ساخته نباشد درمعرض خطر است. از این رو از جمله شرایط دوستی و معاشرت بر ایمان تاكید می شود. (آل عمران، آیه 27و نساء آیه 144 و انفال، آیه 72) دومین معیار درمعاشرت ها و دوستی ها، تقواست كه یكی از مهم ترین ملاك های قرآنی است و خداوند درآیاتی ازجمله 67 سوره زخرف برآن تاكید كرده است.

صداقت و راستگویی (نساء آیه 69)، صلاح و درستكاری (همان)، عرف عقلایی و خرد جمعی و سیره خردمندان (بقره، آیه 229 و نساء آیه 14 و لقمان،آیه 15 و طلاق، آیه 2) دركنار معیار مصلحت و مصالح عمومی و خصوصی (انعام، آیه 152و اسراء آیه 34) و هجرت از محیط ناسالم به محیط سالم اجتماعی (نساء، آیه 89 و نیز انفال، آیات 72 تا 75 و حشر، آیه 7) ازجمله مهم ترین ملاك ها و معیارهای دوست گزینی و معاشرت با مردم است كه خداوند برآن تاكید كرده است.

وصایای اخلاقی سید بن طاووس به فرزندش

بدترین معاشرت ‏

ای فرزند، بدان كه بدترین معاشرت، معاشرت با گناهكاران است، خواه ازوالیان باشد یا از غیر آنان. اما این معاشرت وقتی ناپسند است كه برای مخالفت بااعمال ناپسند آنان و از روی اطاعت فرمان خدای عز جلاله برای پند گفتن به آناننباشد، چه خدای جل جلاله از انسان چنین می‌خواهد كه آنسان كه معاشرت كند، یا دستكماز آنچه خدای جل جلاله از آن اعراض می‌فرماید، اعراض كند و از آنچه كه خدای جلجلاله از آن خشمگین است، متنفر باشد. و این مقام بسی دشوار است و به خدا سوگندكه بسیار بعید می‌دانم كه انسان چنین باشد، بویژه اگر كسی كه با او معاشرت است صاحبمقامی باشد، یا در مورد نیاز او باشد و نیاز او را برآورده و به او خوبی كرده باشد. در این حال چگونه او را دل با خدای جل جلاله خواهد بود تا از آن مرد صاحب مقام رویبرتابد و دل در این كار با او همراهی كند؟ هیهات! هیهات! كه چنین نشود، بلكه آنصاحب مقام كه نیازش را برآورده است، بیش از اصلاح كار او، دین او را به فسادمی‌كشاند و به احوال او در آخرت زیان می‌رساند. روزی وزیری نامه‌ای به من نوشت وخواستار آن شد كه به دیدار او بروم. در پاسخ به او چنین نوشتم: "من چگونه تواناییآن دارم كه در مورد نیازهای خود و نیاز فقیران و دیگر نیازمندان با تو مكاتبه كنم،در حالی كه خدای تعالی و فرستاده او(ص) و پیشوایان (ع) مرا مكلف فرموده‌اند كه ازباقی ماندن تو بر كرسی فرمانروایی، حتی تا رسیدن نامه من به تو، اكراه داشته باشم،نیز تكلیف من این است كه آرزومند باشم تا زان پیش كه نامه من به تو رسید از مقامخود معزول شده باشی".‏

ای فرزندم، اساس مطلبی كه باید در نظر داشته باشی و از كفندهی، آن است كه پیوسته متذكر باشی كه در پیشگاه خدای جل جلاله قرار داری و او برهمه احوال تو آگاه است و هر چگونگی كه بر تو رود از احسانی است كه او به تو دارد واو از آغاز آفرینش تو از خاك و انتقال تو از پدران و مادران، در آنچه بر تو گذشتهاست با بهترین شیوه و نثار عنایات خود، بهترین دوست تو بوده است. نیز پیوسته با توبوده است و تو پیوسته حتی پس از مرگ به مصاحبت جمیل او نیازمندی. اگر او از تو رویبگرداند یا تو از او روی بگردانی، كیست كه پشتیبان تو شود؟ اگر خویشتن را و هر آنچهرا كه داری تباه كنی، كیست كه تو را حفظ كند؟ و اگر او را از دل بیرون كنی، كیست كهاو را به جای پروردگار خود جل جلاله بنشانی؟ پس من از رحمت حق تعالی می‌خواهم كه دلتو را از معرفت و هیبت و رحمت خود سرشار فرماید و عقل و اعضای تو را آنسان به خدمتو طاعت خود در آورد كه وقتی نشسته‌ای به یاد داشته باشی كه در پیشگاه مقدس اونشسته‌ای و هنگامی كه ایستاده‌ای، متذكر باشی كه نیروی قدرت تو در راه رفتن از اوستو در راه رفتن چنان با ادب باشی و به ادب كوشی كه در حضرت ملك الملوك -كه هیچموجودی از او بی‌نیاز نیست- باید آن سان بود و آگاه باش كه اعضای بدن تو سرمایه وبضاعتی است كه خدای جل جلاله به تو عنایت فرموده و امانتهایی است كه خداوند جلجلاله به دست تو سپرده است تا با آن برای خویشتن و آخرت خویش سوداگری كنی. پس اگرآن را در كاری به مصرف برسانی كه برای آن آفریده نشده است و در اطاعات و مراقبات بهكار نبری، یا دمی در غفلت به سر آری، از این شیوه، زیان به نصیب می‌بری و بار و بریكه بهره تو می‌شود آن است كه از سرور و مولای خود دور افتی و در آستان او فرومایه وسبك گردی.ما به حكم وجدان و خرد می‌دانیم كه آن گونه مردم یا ملوك و بزرگان اینسرای ناپایدار با دوستان و رفیقان، بلكه با غلامان و همسایگان و با كسانی كه ازآنان امید نفع و احسان یا جلوگیری از خطر دارند، هر یك را به قدر مقام در نشست وبرخاست و در مشهودات، ادب نگاه می‌دارند. پس چگونه روا باشد كه با وجود علمی كهخدای جل جلاله به ما دارد و با وجود قدرت او بر ما و احسان او با ما، ادبی كه درمحضر مقدس او بجای می‌آوریم، كمتر از آن باشد كه درباره مردمی كه از اعراض آنانباكی نداریم، بجای می‌آوریم؟

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

دیدگاه نهج البلاغه درباره «حکومت و حکومت داری و رهبری »

کتاب شریف نهج البلاغه با 239 خطبه، 79 نامه و 472 حکمت و موعظه پس از قرآن مجید و در کنار احادیث شریف، کتاب دنیا و آخرت است؛ کتابی است که به شؤونات مختلف دنیوی و اخروی انسانها از جمله مبحث: «حکومت اسلامی، آیین زمامداری، رهبری، و ویژگی های حاکم اسلامی » نیک پرداخته است که امید است مجموعه مقالات این شماره برای علاقه مندان به این مبحث مهم، قابل توجه و سودمند باشد .
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
Powered by TayaCMS