تاريخ سخنوري

تاريخ سخنوري

اهداف این درس:

مقدمه

خطابه در يونان

خطابه در روم

سريانيان و خطابه

عصر جاهلى و خطابه

خطابه در اسلام

پرسش نامه

درس دوم:تاریخ سخنوری

اهداف این درس:

  1. آشنایی اجمالی با تاریخ سخنوری؛
  2. شناخت دلایل رشد خطابه در بعضی از دوره های تاریخی؛
  3. توجه به تأثیر اسلام بر خطابه؛
  4. آشنایی با آداب سخنرانی در صدر اسلام.

مقدمه

يكى از موهبتهاى الهى به انسان، توفیق انتقال پيامهاى او از طريق زبان است. انسانها از ابتداى آفرينش، پيغامهاى خود را به همنوعان خود انتقال مى داده اند و يكى از مهم ترين ابزارهاى اطلاع رسانى آنان، زبان بوده است. براساس آيات قرآنى، همه پيامبران الهى از سخنورى براى تبليغ پيامهاى الهي استفاده كرده اند. قرآن كريم مى فرمايد: وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛[1] «ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم.» اين آيه، ضمن بيان مطابقت زبان پيامبران با زبان مخاطبان، نشان دهنده همگاني بودن استفاده از روش سخن گفتن در تبليغات دينى پيامبران است.

جانشينان انبيا علیهم السلامنيز از سخنورى و خطابه استفاده كرده اند. امام على علیه السلام مى فرمايد: «اِنَّا لَاُمَراءُ الْكَلامِ؛[2] ما هر آينه پادشاهان سخنيم.» و البته سخنورى آنان روشمند نيز بوده است.

در عين حال براى بيان تاريخ فن خطابه و سخنورى به عنوان يك دانش و مهارت، معمولاً از يونان باستان آغاز مى كنند؛ زيرا قديمى ترين كتابهاى موجود در اين باره، مربوط به اين دوران است.

خطابه در يونان

يونانيان از قديم الايام «هومر» را پدر واقعى فن خطابه مى دانستند و پس از وى از خطباى بزرگى مانند «سولون» (558 - 640 قبل از ميلاد)، قانونگذار آتن و مصلح آداب و عادات اجتماعى؛ «ابرخُس»، جمع كننده اشعار هومر (528 قبل از ميلاد)؛ «پيسيستراتوس» (527 – 605 قبل از ميلاد) حاكم آتن؛ و «تميستوكلِس» (460 - 525 قبل از ميلاد) سردار يونانى و مشهور در خطابه هاى جنگى، ياد مى كنند.[3]

در عصر «پريكلس» (429 - 495 قبل از ميلاد) كه از مردان سياسى و صاحب نفوذ بود، خطابه در يونان، شكوفايى خود را آغاز کرد. دلايل رشد خطابه در اين زمان عبارت اند از:

  1. ظهور حكومتهاى دموكراتيك؛[4]
  2. رشد امور تجارى و صنعتى و گسترش تدريجى نيروى دريايى آتنيان؛
  3. نظام قضايى آن عصر كه در آن، افراد براى احقاق حقوق خود بايد سخنورى زبردست باشند و يا از وكلاى سخنور استفاده كنند؛
  4. استعداد يونانيان در خطابه.[5]

نخستین شخصی كه به تعليم خطابه پرداخت «كوراكس» از جزيره صقليه بود كه عربها وى را با نام «غراب خطيب» مى شناسند.[6]

در عصر «دموستن» (322 - 384 قبل از ميلاد) خطيب وطن خواه آتنى، ادبيات در يونان رو به زوال رفت؛ اما او خطيبى توانا بود. راز موفقيت او را در صلابت روحى، تسلّط بر اعصاب، مهارت در گريز زدن به احساسات تند و آتشين ميهن پرستى، آميختن داستان سرايى با بحث و جدل و شاعرانه سخن گفتن مى دانند.[7]

ظهور سوفسطائيان، يكى از پديده هاى قابل توجه در تاريخ خطابه يونانى است. سوفسطائيان، معلّمانی دوره گرد بودند و سبب گسترش علومى مانند: فلسفه، منطق، ادبيات، سياست و قضاوت شدند؛ ولى در عين حال به دلیل نداشتن تعهد در برابر حق و حقيقت، پايه هاى اخلاقى يونان را متزلزل ساخته، سبب پديد آمدن شكّاكيت و پوچ گرايى شدند.[8]

در مقابل، دانشمندانى مانند: سقراط، افلاطون و ارسطو ظهور كردند كه روش سوفسطائيان را مذمت مى كردند.[9]

«سقراط» استاد افلاطون، مكتبى براى تعليم فن خطابه داشت و شاگردان او با این فن آشنا بودند و در بيان فلسفه از آن بهره مى بردند. «افلاطون» (347 – 427 قبل از ميلاد) همچون سقراط، جوياى حقيقت بود. از نظر او سخنورى در صورتى حقيقى است كه مبتنى بر معرفت حقايق باشد و كسى كه از حقيقت بى خبر باشد نمى تواند ذهن شنونده را به سوى حقيقت سوق دهد.[10]

به نظر «افلاطون»، استعداد فطرى، آموزش و تمرين، سه عامل اساسى براى توانايى در سخنورى است. از نظر او، هدف از سخنرانى فقط اقناع به معناى ظن غالب نيست؛ بلكه سوق دادن روح انسان به سوى فضيلت است؛ از اين رو شناخت روح و مباحث روان شناسى، از مباحث ضرورى در این فن است.[11] «ارسطو» شاگرد افلاطون از تعاليم وى بهره جست و كتابى در فن خطابه نوشت.[12]

خطابه در روم

از ميان روميان، «سيسرون»، درخشندگى خاصى در این باره دارد. وى كتابهاى ارسطو را بازنويسى و در آنها تحقيق کرد. او در سخنورى بسيار توانا بود و كتابى تحت عنوان «خطابه» نوشت.

از ديگر خطباى روم باستان، «كونيتيليانوس» صاحب كتاب «فن خطابه»، «تاسيت» و «آدريانوس صورى» هستند.[13]

سريانيان و خطابه

پس از ظهور مسيحيت، این فن از نظر علمى و نه عملى، تحت تأثير سريانيان در مناطقى مانند: الجزيره و سوريه قرار داشت. خطابه در ميان اعراب از نظر عملى، بسيار رونق گرفته بود تا اينكه اسلام ظهور كرد و آثار يونانى كه زمانى به زبان سريانى ترجمه شده بود، بار ديگر به عربى ترجمه شد.[14]

عصر جاهلى و خطابه

در عصر جاهلى، خطابه از نظر علمى و فنى جايگاهى نداشت و اعراب، بيش از هر چيز به خطابه عملى و سبك بيان توجه مى كردند. در اين دوران، چه بسا يك سخنران با سخنان خود، قبيله اى را به اوج عزت يا حضيض ذلّت مى رساند؛ از اين رو سران قبايل، فردى را به عنوان سخنگوى رسمى و خطيب قبيله بر می گزیدند.[15] عوامل ذیل باعث رشد خطابه در اين عصر بود:

  1. شرايط جنگى و طبيعت صحرانشينى اعراب؛
  2. تعصّب قبيله اى و فخر فروشى اعراب بر دیگران با امتيازات خود و قبيله شان؛
  3. طبيعت ادبيات جاهلى و شفاهى بودن و رواج نداشتن فن نويسندگى؛
  4. نياز به خطيب به عنوان مسئول هيئت، هنگام اعزام هيئتها به مناطق مختلف.[16]

خطباى جاهلى در مراسم مهم و جلسات پرجمعيت، سوار بر مركب خود، خطابه ايراد مى كردند. آنان، اغلب، هنگام ايراد سخن با عصا، سرنيزه يا شاخه درخت به حاضران اشاره مى کردند. آنها با صداى بلند سخن مى گفتند و سخنان خود را به سجع و ضرب المثل می آراستند.[17]

خطابه در اسلام

قرآن كريم، زمانى نازل شد كه هنر غالب مردم عرب، سخنورى و خطابه بود. خداى متعال بهترين و اثرگذارترين سخن را در اين زمان نازل كرد و فرمود: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَبًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ»؛[18] «خدا بهترين سخن را نازل كرده است؛ كتابى كه آياتش [در لطف و زيبايى و عمق و محتوا] همانند يكديگر است؛ آياتى مكرّر دارد [با تكرارى شوق انگيز] كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى می افتد كه از پروردگارشان مى ترسند. سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى شود.»

قرآن كريم از نظر ادبى، بليغ ترين خطيبان و شاعران عرب را تحت تأثير خود قرار داد؛ از اين رو خطيبان مسلمان پس از نزول قرآن از اسلوب قرآنى تقليد و خطبه هاى خود را به آيات شريفه آن مزيّن کردند. به اين سخنان امام على علیه السلام توجّه كنيد:

«تَعاهُدُوا اَمْرَ الصَّلاةِ وَحافِظُوا عَلَيْها وَاسْتَكْثَرُوا مِنْها وَتَقَرَّبُوا بِها فَاِنَّها «كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَبًا مَّوْقُوتًا [19]» اَلا تَسْمَعُونَ اِلى جَوابِ اَهْلِ النَّارِ حِينَ يُسْئَلُوا » مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»؛[20] نماز را رعايت كنيد و در حفظ آن بكوشيد و آن را زياد بخوانيد و خود را با آن [به خدا] نزديك كنيد؛ زيرا آن «بر مؤمنان واجب شده است.» آيا جواب دوزخيان را نمى شنويد، وقتى كه از آنها سؤال مى شود: «چه باعث شد كه گرفتار جهنم شديد؟! گفتند: [براى آنكه ] نماز نمى خوانديم.»

قرآن كريم از نظر اسلوب، محتوا و واژگان، بر خطابه هاى صدر اسلام تاكنون اثر گذاشته است. از سوى ديگر احاديث نبوى، خطابه هاى امام على علیه السلام و امامان ديگر، تأثير شگرفى بر خطابه هاى عصر اسلامى داشته است، تا آنجا كه بسيارى از سخنوران، عين يا مضمون خطابه هاى آنان را بازگو كرده اند؛ مثلاً يوسف بن عمر ثقفى نماينده هشام بن عبد الملك در كوفه به مردم چنين خطاب مى كند: «اِتَّقُوا اللَّهَ عِبادَ اللَّهِ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ اَمَلاً لا يَبْلُغُهُ وَجامِعٍ مالاً لا يَأْكُلُهُ وَمانِعٍ ما سَوْفَ يَتْرُكُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَوَرِثَهُ عَدُوّاً احْتَمَلَ اِصْرَهُ[21]وَباءَ بِوِزْرِهِ وَوَرَدَ عَلى رَبِّهِ اَسِفاً لاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ.»[22]

اين خطابه را با سخن ذيل از امام على علیه السلام مقايسه كنيد:

«مَعاشِرَ النَّاسِ، اِتَّقُوا اللَّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ ما لا يَبْلُغُهُ وَبانٍ ما لا يَسْكُنُهُ وَجامِعٍ ما سَوْفَ يَتْرُكُهُ وَلَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَمِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، اَصابَهُ حَراماً وَاحْتَمَلَ بِهِ آثاماً فَباءَ »«بِوِزْرِهِ وَقَدِمَ عَلى رَبِّهِ آسِفاً لاهِفاً، قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ »؛[23] اى مردم! از خدا بترسيد، چه بسا آرزومندى كه به آرزو[ي خود] نرسد و سازنده ساختماني كه در آن ساكن نشود و گردآورنده مالي كه به زودى آن را بگذارد، و چه بسا كه از راه باطل [و حرام ] آن را جمع كرده و يا حق ديگران را بازداشته، و به سبب آن، مرتكب فعل حرام و متحمل گناهانى شده است، و با گناه و بار سنگين بر مى گردد و با پشيماني و حسرت بر خداى وارد مى شود؛ در دنيا و آخرت زيان كرده، و اين است زيان آشكار.»

خطابه در صدر اسلام، آداب و ويژگيهایى داشته است؛ از جمله:

  1. به كار بردن كلمات مسجّع؛
  2. ايستادن بر بلندى؛
  3. گذاشتن عمامه بر سر؛
  4. تكيه بر عصا يا شمشير يا كمان خويش؛
  5. شروع با ستايش خداوند؛
  6. پايان دادن با دعاى خير.[24]

پرسش نامه

  1. از نگاه قرآن کریم، سابقه سخنرانی برای تبلیغ دین به کجا باز می گردد؟
  2. چرا برای بیان تاریخ خطابه از یونان باستان آغاز می کنند؟
  3. چهار نفر از خطبای بزرگ یونانی را نام ببرید.
  4. دلایل رشد خطابه در عصر «پریکلس» را بنویسید.
  5. غراب خطیب کیست؟
  6. دلایل موفقیت «دموستن» را در خطابه بیان کنید.
  7. نظر افلاطون درباره سخنوری حقیقی چه بود؟ عوامل اساسی توانایی در سخنوری را از نظر او نام ببرید.
  8. مشهورترین خطبای روم باستان چه کسانی هستند؟
  9. کدام عوامل سبب رشد خطابه در عصر جاهلی شدند؟
  10. برخی از آداب سخنرانی را در عصر جاهلی نام ببرید.
  11. قرآن کریم چه تأثیری بر خطابه گذاشت؟
  12. تأثیر احادیث نبوی و خطابه های امامان معصوم علیهم السلامرا بر خطابه های عصر اسلامی توضیح دهید.
  13. آداب و ویژگیهای خطابه را در صدر اسلام بیان کنید.

14. تحقيق كنيد

15. با رجوع به کتابهای موجود در زمينه خطابه و سخنرانی، وضعیت تولید علم رادر این باره، به لحاظ تاریخی بررسی کنید.


[1]. ابراهيم/4.

[2]. نهج البلاغه ، خطبه 233.

[3]. آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 79 و 80.

[4]. مردم در دولت شهرهاى يونان باستان، در روزهاى خاصى در ميدان شهر جمع مى شدند و در باره مسائل اجتماعى به بحث و تبادل نظر مى پرداختند و رأى اكثريت را اجرا مى كردند. در اين شرایط كسانی كه از قدرت سخنورى بيش ترى برخوردار بودند، بهتر رأى خود را به ديگران مى قبولاندند. (آئين سخنوري، محمدعلي فروغي، ص 173- 174.)

[5]. آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 81 و 82؛ فن الخطابه ، ابراهيم البدوي، ص26- 27.

[6]. فن الخطابه ، ابراهيم البدوي، ص 28.

[7]. آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 94-96؛ فن الخطابه ، ابراهيم البدوي، ص30 و 31.

[8]. آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 86 – 92.

[9]. آئين سخنوري ، محمدعلي فروغي، ص176.

[10]. ر.ك: آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 86 – 105.

[11]. همان ، ص105.

[12]. همان ، ص114.

[13]. ر. ك: همان، ص123 – 128.

[14]. همان ، ص 132 – 134.

[15]. فن الخطابه ، ابراهيم البدوي، ص33.

[16]. آئين سخنوري و نگرشي بر تاريخ آن ، ص 140 – 141.

[17]. همان ، ص 141 – 143؛ فن خطابه ، ابراهيم البدوى، ص 37 - 38.

[18]. زمر/23.

[19]. نساء/103.

[20]. مدّثّر/42 و 43 و نهج البلاغه ، خ 199.

[21]. يعنى «ثقله».

[22]. آيين سخنورى و نگرشى بر تاريخ آن ، علي اكبر ضيايي، ص 174.

[23]. نهج البلاغه ، حكمت 344.

[24]. آيين سخنورى و نگرشى بر تاريخ آن ، ص 179 - 182.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS