تهران حسینیهٔ همدانی ها - رمضان 1396 سخنرانی هجدهم

تهران حسینیهٔ همدانی ها - رمضان 1396 سخنرانی هجدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

بعد از نزول قرآن چنان که خود قرآن مجید بیان می کند امت اسلام با همه مسلک هایی که انتخاب کردند به دو قسمت کلی تقسیم شدند؛ حد اقلی را بعد از نزول تاکنون و از حال تا آمدن امام دوازدهم با نُه خصوصیت معرفی می کند؛ یک حداکثری هم پدید آمدند که بعد از پیغمبر این حداکثر تشکیل شد و تاکنون و در آینده هم حداکثر هستند تا عدل جهانی بیاید و آن حداکثر، آن روزگار را بیدار و بینا کند و به این حداقل بپیوندند.

 

ولی پیروزی را هم از زمان نزول قرآن و بعد از پیغمبر در آیات متعددی با این حداقل می دانند؛ یک پیروزی فیزیکی و یک پیروزی معنوی که اوج آن پیروزی معنوی، شهادت است، درباره آن حداقل و حداکثر من چند آیه دنبال هم را می خوانم، امام صادق می فرماید: این آیات میزان و معیار است، خودتان را با این آیات بسنجید، ببینید جزو آن جمعیتی هستید که با تعداد کم نُه خصوصیت الهی، عرشی و ملکوتی دارند یا با آن اکثریتی هستید که سه خصلت بسیار خطرناک بر آنها حاکم است یا بین، بین هستید و چند خصلت اقلیت را دارید.

 

قبل از بیان خصلت های آن اقلیت، پروردگار عالم از آنها به عنوان اولوالالباب یاد می کند یعنی انسان هایی که مغز پاک و بسیار سالم و مصون از شائبه دارند، یک پارچه عقل، نور، روشنایی و بینایی هستند و به همین دلیل، نُه خصلت را انتخاب کردند، در حقیقت این نُه خصلت تجلی عقل سالم بی شائبه آنهاست.

 

خصلت اول در آیات سوره مبارکه رعد است، رعد در فضا با صدا و غرّش بسیار بلند همراه هست و این آیات در کنار گوش ما در حال غرّش است و می گوید بیدار باشید، جزو اقلیت الهی هستید یا اکثریت ابلیسی؟! حداقل تکلیف خودتان را امشب با خودتان و با این آیات معلوم کنید، اگر یک پارچه این نُه خصلت را دارید که محبوب هستی، هستید، اگر یک پارچه، آن سه خصلت را دارید، مبغوض و منفور کل هستی، هستید؛ اگر بینابین هستید، پیغمبر می فرماید: در حق تان نمی شود نظر داد، وضعتان مشخص نیست، خداوند باید تصمیم بگیرد که شما را کدام سو قرار دهد و پس از آن مشخص شود که کنار آن حداقل یا کنار آن حداکثر بمیرید.

 

با توجه به اینکه پروردگار بینابین بودن را قبول ندارد و دوست دارد بنده اش یک رنگ باشد نه دو رنگ، اما خصلت های اولوالالباب تا لحظه ای که ملک الموت را ملاقات کنند، دائمی است؛ اولوالالباب وفادار به عهدالله هستند؛ این عهدالله چیست؟ به راحتی از خود قرآن مجید می توان برای دریافت معنی آن، استفاده کرد؛ عهدالله؛ قرآن، نبوت، ولایت اهل بیت، حلال و حرام است.

 

"و لا ینغضون المیثاق" در هیچ جریان شیرین و تلخی، در هیچ جریان اجتماعی و حادثه ای، تنگی ها، مضیقه ها و گستردگی ها این عهد خدا را نمی شکنند، نه چشم دل از قرآن برمی دارند، نه از پیغمبر و ائمه طاهرین و نه از حلال و حرام. یوفون بعهدالله و لا ینغضون المیثاق میثاق یعنی عهد محکم خدا؛ چه کتابی در این عالم محکم تر از قرآن و چه انسانی در این عالم استوارتر از پیغمبر و چه انسان هایی استوارتر از ائمه طاهرین. امیرالمومنین بعد از مرگ پیغمبر تا امشب با برخورد به این همه جریانات شیطان مسلک و فشارهای عظیم ابلیسیان زمان، علی ماند و هیچ تغییری نکرد.

 

حادثه برایمان اتفاق افتاده، گاهی تغییرمان داده، حال امیرالمومنین روز غدیر روی دست پیغمبر نسبت به خدا و حال او وقتی صدای ناله های پشت دَر زهرا را می شنید، یکی بود، یوفون بعهدالله و لا ینغضون المیثاق.

 

يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ، به هر چه که خدا دستور داده، پیوند داشته باشید، کسانی که با خدا پیوند دارند، اهل توحید و صله هستند؛ با پیغمبر اکرم صله دارند، پیغمبر بیست و سه سال فرمود، بعد از من، با علی و اهل بیت پیوند دارند، با اقوامشان پیوند دارند، اهل قطع رحم نیستند، ولو رحم های معمولی شان، يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ میدان آن بسیار گسترده است وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ، قلبا، نسبت به پروردگار عالم و عظمت، جلال، جمال  کمال و ارزش ها بی نهایت بودن او به شدت احساس کوچکی می کنند و در قلبشان احساس فروتنی می کنند، هر کاری کنید، من بودن را به آنها تحمیل کنید، من می گویند با بودن خدا نمی توانم، بگویم من، چون دروغ است، من بلد نیستم، اما ما بلد هستم، می گویم نیازمندان، مستحقان، عالمان، عادلان، مومنان، تهیدستان و فقیران.

 

وَ يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ، دائم در وحشت و ترس هستند از اینکه دچار سختیِ حساب قیامت شوند یعنی در پرونده کل شصت سال، مو را از ماست بیرون بکشند، نفس ها را حساب کنند، پلک زدن ها را حساب کنند، خوردن ها را حساب کنند، خنده ها را حساب بکنند و یک به یک، انسان را محکوم کنند و بگویند اینجا خنده ، گریه، خوردن، حرف زدن، نگاه کردن، ادواج کردن و... بیجا بوده، تو با  همسرت فوت کردید، اما بعد از شما تا قیامت بیست میلیون نسل فاسد از شما به وجود آمد، اگر دختری و پسری را دیدید که دین، کمال، کرامت و جوانمردی نداشت، نسل بعدی هم در دامن این بی دینی بزرگ شدند و یکی از آنها بنده خدا نشدند، در روز قیامت وقتی می خواهند انسان را به جهنم ببرند، با گناه بیست میلیون اولادش می برند؛ در کل می خواهم بگویم که از حساب کشی بسیار سخت حق مرتب در ترس هستند، نکند گرفتارش بشویم، نکند مو را از ماست بکشند، نکند به منِ زن بگوید حواست را جمع نکردی یک تار موی تو را دائم نامحرمان دیدند و ضد قرآن من بیرون رفتی. 

 

خصلت ششم وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ، این افراد خود را کنار احکام خدا نگه می دارند، عبادت می کنند، نماز می خوانند، روزه می گیرند، صدقه، خمس، زکات و انفاق را انجام می دهند، این افراد وقتی به گناه مالی، بدنی، شهوانی برمی خوردند، به گناه می گفتند "زلفی ندارم به زلفت گره بخورد برو"

 

امیرالمومنین از کار عار نداشت، روزی زمین شخم می زد، یک مرتبه دختری بسیار زیبا را دید، گفت که هستی؟ گفت: آمدم به تو پیشنهاد ازدواج دهم، علی گفت: اسمت چیست؟ گفت دنیا، گفت: از اول تو را سه طلاقه کردم، بفرمایید. این یعنی صبر در گناه.

 

خصلت دیگرشان اینکه وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ، صبح، ظهر، عصر، عشاء و سحر در محضر محبوب بودند، یک شب که خوابشان می برد، نماز شب را نمی خوانند، صبح که بیدار می شوند بعد از نماز صبح زانو بغل می گیرند، زار زار گریه می کنند که چرا امشب از محضر محبوب محروم بودند. مردی از امام صادق پرسید که چرا بعد از نماز شب، آدم گرفتار یک غصه شدید می شود، فرمود: غصه برای خودت نیست، برای آن طرف است که او هم منتظرت بوده، بروی و نرفتی؛ این غصه از آنجا سرچشمه گرفته که امشب چرا بنده من نیامد، چرا خواب است، من که مثل هر شب منتظرش بودم، بیاید.

 

وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً، این افراد ذره ای بخل ندارند، پول دارند ولی دست به جیب هستند، هزینه بندگان را به دو صورت مستحق می کنند، سرّا هیچ کس نفهمد، ده میلیون در یک پاکت می گذارد، آدرس آن مستحقِ مومنِ متدین را هم پیدا کرده، روی پاکت می نویسد، مال حلال برای تو و زن و بچه ات است، دنبال صاحبش هم نگرد؛ آشکارا هم پول می دهند برای اینکه دیگران درس بگیرند.

 

 نهمین صفت و یدرعون بالحسنه سیئه، وقتی بد با آنها عمل می کنند، اینها با طرفی که بد معامله کرده کمال خوبی را معامله می کنند یا گناهان را با عبادات دفع می کنند، اما یک آیه دیگر داریم که بیشتر معنی اول را تایید می کند که با کسانی که به او بد کردند، نمی جنگد و نزاع نمی کند.

 

ابی عبدالله سوار اسب بود، در کوچه می رفت، شخصی رسید و با لحنی توهین آمیز، گفت: حسین ابن علی تو هستی؟ امام خیلی آرام و نرم فرمود: من هستم، تا می توانست به امیرالمومنین و به خود ابی عبدالله بد و بیراه گفت، تادهانش کف کرد، امام هم دهانه اسب را کشیده بود، رد نمی شد، ایستاد تا کاملا حرفش را بزند، دیگر چیزی نداشت بگوید، به او فرمود: مسافر هستی؟ گفت بله! از راه دور آمدی؟ بله! از کجا آمدی؟ شام، جایی داری شب بروی بخوابی، نداری بیا برویم خانه ما، پول داری در مدینه خرج کنی؟ پول برای برگشت داری؟ بگو چقدر به تو پول بدهم. اگر مشکل جسمی داری، دکتر داریم، یدرعون بالحسنه السیئة، گفت: آقا مغز ما را شستشو داده بودند، من نمی شناختم، تو که هستی حالا فهمیدم؛ مگر به من نمی گویی چه می خواهی، من یک خواسته بیشتر ندارم، حضرت فرمود: بگو، گفت: به زمین بگو دهان باز کند من را ببرد.

 

باید با خوبی و نرمی مردم را جذب کنیم، نگذاریم در داخل دشمن داشته باشیم. قرآن مجید می گوید: دشمن را تبدیل به دوست عاشق کنید. نوازش، محبت، لطف، احسان، پول خرج کردن، اخلاق به خرج دادن، همگان را جذب شما می کند. کاری کنیم همه دنیا بگویند مهربانترین، نرم ترین، خوش اخلاق ترین، باوقارترین ملت ها، ملت ایران هستند، وقتی جذب شدند، می گویند، اگر دین این است، پس دین ما دین نیست، ما دین خودمان را دور بیندازیم، برویم مومن شویم. البته اگر جنگی اتفاق افتاد، خداوند فرموده، آن نوع دشمنان محبت لازم ندارند، بجنگید تا آتش جنگ خاموش شود و اگر آنها هم مومن شدند، قبولشان کنید.

 

نگاه خدا به آنها درباره این نُه مسئله چیست؟ پایان آیه فرمود: أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ، عاقبت سرای دیگر و فرجام نیک سرای دیگر برای اینهاست، فرجام سرای نیک چیست؟ خودش در آیه بعد توضیح می دهد جنات عدن نه یک بهشت، نه دو بهشت، امیرالمومنین می فرماید: خدا هشت بهشت دارد، گستره بهشت از کل آسمان ها و زمین هم فراتر است یعنی کل آسمان ها و زمین در بهشت جا می گیرد، اینها وارد بهشت می شوند. جنات عدن، عدن یعنی دائمی، دیگر چه کسانی با آنها وارد بهشت می شوند؟ تک و تنها  در بهشت می روند؟ خدا می فرماید: خیر! سه طایفه هم با آنها در بهشت می رود وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ، پدران مومن و شایسته آنها را، نیز همراهشان می کند، و ازواجهم زنان شایسته و پاک که در دنیا همسرشان بوده، با آنها قرار می دهم و ذُرِّيَّاتِهِمْ تمام بچه هایشان هم همراه می کنم که دیگر در بهشت دلشان برای فراق بابا و مادر و بچه ها و همسرها تنگ نباشد. وقتی می خواهند وارد بهشت شوند و الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ فرشتگان رحمت من از هر طرف محاصره شان می کنند، به آنها می گویند سلام علیکم، امنیت خدا بر شما باد "بما صبرتم" به خاطر صبری که در دنیا در اعتقاد و عمل و  اخلاق کردید فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ بهشت برایتان جای نیکویی است.   

 

و الذین ینقضون بعهدالله، اما آنهایی که عهد خدا را شکستند؛ یعنی به قرآن گفتند تو برای هزار و پانصد سال پیش هستی، به درد امروز نمی خوری، به پیغمبر گفتند ما ایرانی هستیم شما عرب هستی، به درد ما نمی خوری، به ائمه گفتند کاری به کار شما نداریم ما خودمان امام داریم مثل ابلیس، وَ یَقْطَعُونَ ما اَمَرَاللَّهُ بِهِ اَنْ یُوصَلَ، و هر صله رحمی را پایمال کردند، به سراغ توحید، پیغمبر، اهل بیت، اقوام نرفتند، و یُفْسِدُونَ فِى الارْضِ ، در جای جای کشورشان یعنی آنجایی که زندگی می کردند، فساد کردند، فسادی که کردند چه بوده؟ قرآن بیست و پنج گناه را شمرده، بی حجابی، روابط نامشروع زن و مرد، بریدن محبت مردها از همسر خودشان، کثرت طلاق که بیشتر طلاق های جامعه ما شرعی و الهی نیست، توطئه، اختلاف اندازی، جامعه واحد را با حزب حزب درست کردن قطعه قطعه کردن، ربا، شراب، قمار، دروغ، تهمت، اختلاس، ظلم  اداری به مردم ظلم مردم به مردم، همگی فساد است. نگاه خدا به اینها چیست؟ به اینهایی که این سه خصلت را دارند، أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ لعنت من و هر چی لعنت کننده در عالم است بر اینان و اینان جای بسیار بدی به نام دوزخ دارند.

 

اگر کسی گرفتار این سه خصلت هست، این امکان برای او وجود دارد که خداوند از گروه لعنت شدگان او را استنثنا کند و او را از گروه دوزخیان بیرون بیاورد؟ خداوند می فرماید: بنده من، بهشتم دائمی است، اما عذابم، لعنتم دائمی نیست، می توانید کاملا از این سه خصلت درآیید و خود را امشب از جهنم دربیاورید، چگونه؟ بنده من یک دری به رویت باز کردم به نام توبه، بنده من کلمه توبه یعنی رجوع، یعنی بنده من بیا با توبه از شکستن عهد برگرد، از قطع رحم برگرد، از فساد برگرد.

 

حال از پروردگار عالم می پرسم، توبه کردم، امشب تصمیم گرفتم، برگردم، اما به من بگو چگونه اطمینان کنم که توبه من را قبول کردی؟ طبق صریح قرآن، إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ، از رحمت من کسی ناامید نمی شود إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ، در قیامت گفته می شود به ملائک گفته می شود به این مرد که از امت موسی است، دقت کنید، ببینید بنده من یک عمل خوبی دارد؟ شیئا یک خوبی، فیقولون فرشتگان میگویند خدایا هیچی ندارد جز این که یک انگشتر داشته در دنیا دستش بود رویش نوشته بود لا اله الا الله، فیقول الله للملائکه خدا به ملائکه می گوید ادخلوا عبدی الجنه ببرید بهشت، قد غفرت له، او را بخشیدم، یقین کنید می بخشند.

 

امام صادق می فرماید: پیرمردی را می آورند و پرونده او را به دستش می دهند، اما پشت پرونده او هیچ چیزی ندارد و مردم هم چیزی از پرونده او نمی بینند، لا یری الا مثابی پیرمرد می بیند که تمام صفحات پرونده اش پر از گناه است، فَيَطُولُ ذَلِكَ عَلَيْهِ شرایط بسیار  سنگین و سختی برای او به وجود می آید، می گوید: یا رب اتامرنی الی النار، اکنون می خواهی، فرمان دهی مرا به جهنم ببرند، فیقول الجبار جل جلاله پروردگار می گوید: انا استحیی ان اعذبک، ای پیرمرد، من حیا می کنم با این ریش سفید تو را به جهنم ببرم، و قد کنت تو یک عمل بسیار زیبا و پرباری در دنیا داشتی و آن هم نماز بود، هفتاد سال صورتت را برای من روی خاک گذاشتی، با این حال تو را به جهنم ببرم؟! حال چهار گناه هم کرده باشی، سپس فرمان می دهد اذهبوا فرشتگان زیر بغلش را بگیرید و به بهشت ببرید. 

 

در این سه شب که یکی از آنها شب احیاست، اگر می خواهید زود تمام گناهانتان را ببخشند، اگر می خواهید رحمت نازل شود، اگر می خواهید اسمتان در لیست شفاعت شوندگان امشب ثبت کنند، سراغ ابی عبدالله بروید؛ امام رضا می فرماید: جاهلیت جنگ در محرم را حرام کرده بودند، اما خون ما را در محرم در کربلا حلال کردند. و هُتِک فِیهِ حرمتنا، در کربلا هر بی احترامی که توانستند به مردان و زنان ما روا داشتند. دست همه دختران و زنان با وقار و عظمت که از ما مانده بود را بستند و اسیر کردند، زنان ما را به اسارت بردند، همه عزیزان ما را خار کردند، در آن روز  بسیار گرم در آن بیابان، صدها هیزم را شعله ور کردند و خیمه ها را محاصره کردند؛ آتش ها را به سوی خیمه ها پرتاب می کردند؛ تمام چادرهای ما آتش گرفت، ما نمی دانیم زن و بچه چه کار کردند، دار و ندار ما را غارت کردند. امام هشتم امر واجب می کند و می فرماید: فَعَلى مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْکِ الْباکُونَ، برای حسین ما گریه کردن واجب است، فَاِنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، هر گناه کبیره ای بین خود و خدا دارید با گریه بر حسین بخشیده می شود.

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
Powered by TayaCMS