تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی پنجم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الآنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»

 

اگر خداوند انسان را عقل کامل عطا می کرد، این عقل کامل برای تشخیص همه خوبی ها و بدی ها قدرت داشت و نیازی به هدایت از جانب حضرت او به وسیله کتابهای آسمانی، انبیاء، و ائمه طاهرین وجود نداشت. آن زمان فرد فرد همه انسان ها، همه خوبی ها و بدی ها را تشخیص می دادند و در صورتی که از قدرت ایمان به خدا و قیامت برخوردار بودند همه خوبی هایی که وظیفه شان بود را انجام می دادند. به همه بدی هایی که تکلیف داشتند، آلوده نشوند، آلوده  نمی شدند.

 

همه ما می دانیم علم تنها، توان وادار کردن ما به انجام خوبی ها و ترک بدی ها را ندارد، علم فقط به ما بدی ها و خوبی ها را می نمایاند، ولی از آن انرژی که دست ما را بگیرد و وادار به انجام خوبی ها و ترک بدی ها کند، خالی است.

 

بخش اعظم از خوبی ها و بدی ها را همه مردم دنیا می دانند، ولی این بخش اعظم نه به خوبی ها رو می-کنند و نه به بدی ها پشت می کنند، حال اگر چنان عقلی به ما داده بود که این عقل علم هم بود، همه خوبی-ها و بدی ها را درک می کرد و تشخیص می داد، ولی قدرت بردن ما به عرصه های خوبی و جلوگیری از افتادن در عرصه های بدی را نداشت. ایمان می خواست، ایمان به اینکه من مملوک پروردگار هستم همه وقت و همه جا من را می بیند پس این خوبی ها را عمل کنم که من را خالقم و رازقم در خوبی-ها ببیند، به هیچ بدی هم رو نکنم که محبوبم من را در بدی نبیند. ولی اگر آن عقل کامل را می داد باز در ایمان به خدا و قیامت لنگ بودیم، بالاخره یک قدرتی غیر از عقل می خواست که دل ما را از ایمان به خدا و قیامت پر کند که ما کاری کنیم بنده خوب او باشیم، کاری کنیم بنده بد نباشیم، کاری کنیم جهنم نرویم.

 

ولی این ایمان از عقل ظهور نمی کند، تاکنون هم اینگونه ظهور نکرده، اولا خیلی از عاقلان و عالمان منکر قیامت هستند، می گویند بعد از مردن خبری نیست، خیلی از عاقلان عالم فقط به این نتیجه رسیدند که این نظام دقیق کارگردان دارد و بیشتر از این جلو نرفتند، خیلی از دانشمندان را می شناسیم آنان واقعا دانشمند بودند علت دانشمند بودنشان عقلشان بود، در حرفهایشان هم گفتند نمی-شود عالم مدیر نداشته باشد. آنان معتقدند نمی توان کتابی بالاتر از قرآن در این عالم پیدا کرد، اما همه اینها یهودی، مسیحی یا لائیک تز این دنیا رفتند؛ می خواهم بگویم عقل بر فرض اگر کامل به ما داده شده بود و ما خوبی ها و بدی ها را کامل تشخیص می دادیم ولی نیروی اجرا در ما نبود، حداقل به دو خوبی عمل می کردیم، اگر به صد بدی گرفتار بودیم، دو بدی را مرتکب نمی شدیم. چون انرژی را نداشتیم. آن انرژی که آدم را وادار می کند به عمل خیر، و اجتناب از عمل شر، آن باور کردن و ایمان به خدا و روز قیامت است.

 

فردی چاق بود از جایی داشت عبور می کرد دید یک شخص لاغر رنگ پریده در جاده نشسته و به دیوار تکیه داده، گفت آقا مریض هستی؟ گفت نه، مشکل بدنی نداری؟ گفت نه، گفت پس چرا رنگت زرد است چرا لاغر و ضعیف هستی؟ گفت من چند وقت است به وجود خدا و قیامت شک پیدا کردم اول هیچ کدام اینها را قبول نداشتم، ولی حالا تردید دارم در بودن خدا و قیامت همین  تردید و این که احتمال قریب به یقین هست که عالم خدا دارد و بعد هم قیامتی دارد من را به این حال انداخته، تو که وزنت صد و بیست سی کیلو است می شناسمت و می گویی من مومن هستم تو اگر ایمان به قیامت و خود خدا داشتی که نصف من بودی و رنگ هم به صورتت نبود، من با احتمال به این بلا دچار شدم" این انرژی ایمان است که آدم با دل خود خدا را در کل هستی و در وجود خود احساس کند.

 

اگر کسی به دقت بر آفاق که همین خلقت است، فکر کند و وجود خود را مورد دقت قرار دهد، قرآن می فرماید: سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي اَلْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ؛ این فرد به این نتیجه می رسد که عالم صاحبش، آینده اش، گذشته اش همه حق و درست است. وقتی آدم به عالم و خود دقت کند و وصل به او شود و با این دقت به این نتیجه برسد که صاحب عالم، عادل است و  اجازه نمی دهد میلیون ها نفر به دست ظالمین ظلم کشته شوند و اموالشان غارت شود؛ اینطور نیست که وقتی ظالم و مظلوم بمیرند، آنها را در خاک بگذارند و بگویند کار تمام شد؛ در این صورت نه مظلوم به حق خودش رسیده و نه ظالم به کیفر خود، این امر صد در صد خلاف عدالت پروردگار است، حال چرا خداوند ظالم را جریمه نمی کند؟ با این همه ظلمی که از سوی برخی انجام می شود،

 

خداوند چطور آنها را جریمه کند؟! مثلا صدام حدود سیصد هزار نفر از ما را کشت،  کلی کارخانه ها و خانه ها را خراب کرد، نزدیک یک میلیون نفر عراقی را به کشتن داد؛ یا اینکه آل سعود بیست هزار یمنی را کشتند، کشور را دچار وبا کردند، جلوی دریا را گرفتند که به آنها آب، نان و دارو نرسد، چند وقت دیگر هم سالم ها از گرسنگی می میرند؛ یا مثال خداوند چطور اوباما، ترامپ، سلمان و جبیر را برابر با جرمی که تاکنون مرتکب شدند، جریمه کند، دنیا که ظرفیت ندارد! دنیا ظرفیت این را ندارد که مثلا همه این ظالمان مقابل زن، مرد و کودکان به دار کشیده شوند.

 

اگر خداوند عقل کامل هم به ما می داد، باز این عقل یار می خواست، آن یار که ایمان به پروردگار و قیامت است، ما را وادار به عمل به خوبی ها و وادار به ترک بدی ها می کند، او که خودش در قرآن می گوید ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ هستم، آن که خودش می گوید ا إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ، او که خودش می گوید من توانای شکست ناپذیر هستم، او که خودش می گوید لا تَنْقُصُ خَزائِنُهُ کل خزائن هستی در اختیار من است هر چی هم از آن خرج می کنم در این عالم کم نمی آید! وجود مقدس او که می توانست به ما عقل کامل دهد که ما همه خوبی ها و بدی ها را درک کنیم، حال چرا این عقل کامل را به ما نداد؟ 

 

من به این سوال با یک روایت پاسخ می دهم، روایت از اصول کافی، باب اول جلد اول است که پروردگار عالم به ما عقل کامل را داده، یعنی ما توان درک همه خوبی ها و تشخیص همه بدی ها را داریم تا نوبت به ایمان به او و قیامت برسد؛ این عقل دو تا نور، چهره، شاخه و رشته دارد، یک رشته باطنی است که چهارده میلیارد سلول است و در جمجمه ما قرار داده، یعنی در محترم ترین و با ارزش ترین عضو ما که سر ماست و به طرف بالاست، چون آن عضو عزیز و شریف ما که مجموعه سر ما است در قامت مستقیم ما رو به بالاست، یعنی رو به پروردگار است، آن آنتن گیرنده ماست که در سینه ما کار نگذاشته، در زانویمان کار نگذاشته، روی شانه کار نگذاشته، این آنتن گیرنده را در بالای ساختمان نصب کرده، عقل در سر است که وقتی آدم می ایستد رو به خداست وقتی آدم می خوابد فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّهِ این آنتن باز رو به پروردگار است، چه به جانب مشرق بخوابی، چه مغرب، چه شمال، چه جنوب، یعنی ما همیشه به طرف خدا هستیم، آن آنتن گیرنده در بالاترین جای ساختمان ماست که سر ماست و وقتی هم می خوابیم باز این آنتن رو به پروردگار است،

 

اگر پرده های ضخیم گناهانی  که ایجاد کرده ایم را کنار بزنیم، آنتن من الهام گیر است. خداوند درباره همه انسان ها می گوید وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها یک جاهایی تعبیر می کند که الهام گیری و گیرندگی به اندازه ظرفیت فرد است؛ اگر این گیرندگی با دروغ، فحش، غیبت، تهمت، لقمه حرام،  زنا، ربا، فحشا، منکرات، دائم خیره شدن به زنان و دختران جوان نامحرم و هزار خیال کردن دیگر، زنگ بزند، از خدا که الهام نمی گیرد هیچ، از ما آخوندهای روی زمین و پایین دست هم الهامی نمی گیرد. 

 

لذا با بسیاری از دوستان، نزدیکان و آشنایان خود برخورد کردید، گفتید ماه رمضان ، ماه ضیافت الله است، مسجد ثواب دارد، آخوند هم منبری دارد، بیا برویم، می گوید، حوصله اش را ندارم، نه اینکه حوصله اش را ندارم، اصلا چشم دیدن این قیافه ها را ندارم؛ این یعنی آنتن زنگ زده! آنتنی که زنگ بزند، برای همیشه از کار می افتد؟ خیر! فَأَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ، خدایا یک صیقلی برای این زنگ ها قرار دادی به نام توبه، توبه، زنگ ها را پاک می کند و شستشو می دهد، آن وقت دزد می آید همه مال هایی که برده را به صاحبان آن پس می دهد، اگر آدرس خانه ها و مغازه ها را دارد، اگر ندارد می رود پیش یک عالم ربانی می گوید تکلیفم؟ می گوید از جانب صاحبش به مقداری که بردی رد مظالم بده، این هم یک لطفی است خدا در حقت کرده تا پاک شوی.

 

 یکی از نزدیکانم می گفت در اواخر دوره قاجاریه، در شهر ما سفرها با اسب و قاطر و الاغ بود، لذا مسافرهای این شهر مجبور بودند از کوه ها، گردنه ها، جاده های میان تپه ها به طرف اراک یا اهواز یا اصفهان بروند و جنس بیاورند، در بیشتر گردنه ها، گرسنه‌ها کمین می کردند و از قافله ها دزدی می کردند، یک دزد در گردنه بود و حدود هفت یا هشت سال دزدی می کرد،

 

یک روز این دزد مال فردی را دزدید که برای آن منطقه نبود و در واقع آن فرد را نمی شناخت، دزد پس از مدتی توبه کرد، اما آن فرد که مالش را دزدیده بود پیدا نمی کرد، دزد چند سالی کارگری کرد و واجب الحج است، ماشین که نبود باید با همین مرکب های حیوانی به مکه می رفت و سه تا چهار ماه طول می کشید، مردم در صحرای عرفات یکدیگر را نمی شناختند، آن زمان دو تا سه هزار حاجی از همه دنیا به عرفات می آمدند، در آنجا قدم می زدند و با راز و نیاز خدا را جست و جو می کردند، این شخص ناگهان از کنار یک خیمه ای رد شد، پرده اش کنار بود، دید کسی که مالش را برده بود و پیدایش نمی‌کرد در حال احرام در خیمه نشسته، گریه اش بیشتر شد، جلویش زانو زد و گفت من را می شناسی؟ گفت: نه، گفت: یادت است در فلان گردنه جلویت را گرفتم از ترست دار و ندارت را به من دادی؟ گفت: عجب تو همان دزد هستی، مکه برای چی آمدی؟ آمدی جیب بری؟ گفت: نه من توبه کردم مال همه را بردم دادم تو را پیدا نمی کردم، دو سال است دارم اشک می ریزم و به خدا می گویم، صاحب آن مال را به من بنمایان، حال در عرفات تو را نمایانده، تو یادت است قیمت جنس هایی که دزدیدم چقدر بود؟ گفت: من اصلا یادم نیست، بعد هم در این صحرا که ابی عبدالله عرفه خوانده، می خواهی پول من را به من بدهی، به جان سید الشهدا نمی گیرم، همه را حلالت کردم.

 

در روایتی آمده که خداوند عمل کامل به انسان داده، اما نصف عقل در درون خودمان است، نصف دیگر هم بیرون است امام موسی ابن جعفر می فرماید: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‌ ، عقل درون انسان با عقل بیرون که انبیا و ائمه هستند، عقل کامل می شود؛ همه خوبی ها و بدی ها را می توانید تشخیص دهید و انبیا و ائمه با دل شما کار می کنند و شما خداباور و قیامت باور می شوید؛ به خوبی ها عمل و از بدی ها کناره گیری می کنید. 

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت ʂ)

نهج البلاغه بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت (2)

هر یک از این دو امتیاز به تنهایی کافی است که به کلمات علی (ع) ارزش فراوان بدهد، ولی توأم شدن این دو با یکدیگر، یعنی این که سخنی در مسیرها و میدان های مختلف و احیاناً متضاد رفته و در عین حال کمال فصاحت و بلاغت را در همه ی آنها حفظ کرده باشد، سخن علی(ع) را قریب به حد اعجاز قرار داده است و به همین جهت سخن علی (ع) در حد وسط کلام مخلوق و کلام خالق قرار گرفته است
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
Powered by TayaCMS