حکمت 269 نهج البلاغه : سوگند امام عليه السّلام

حکمت 269 نهج البلاغه : سوگند امام عليه السّلام

متن اصلی حکمت 269 نهج البلاغه

موضوع حکمت 269 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 269 نهج البلاغه

269 وَ قَالَ عليه السلام لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبَّرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا

موضوع حکمت 269 نهج البلاغه

سوگند امام عليه السّلام

(اعتقادى)

ترجمه مرحوم فیض

269- امام عليه السّلام (در اخبار بظهور حضرت صاحب الزّمان) فرموده است 1- البتّه سوگند به خداوندى كه از (توانائى) او شب كرديم در باقى مانده شب تارى كه از روز روشن هويدا مى گردد چنين و چنان نبوده است (كه اراده و خواست خدا بر آن باشد كه همواره مردم در تاريكى ضلالت و گمراهى بدعتهاى مخالفين بسر برند، بلكه در زمان دولت حقّه و پيدايش امام زمان «عجّل اللّه فرجه» بحقائق اسلام آشنا شده از تاريكى رهائى يابند كه اين شب را سحر در پيش و اين سحر را صبح نزديك است).

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1222)

ترجمه مرحوم شهیدی

277 [و فرمود:] نه بخدايى كه از- قدرت- او درمانده شبى سياه به سر برديم كه روزى سپيدى را در پى خواهد داشت، چنين و چنان نبوده است.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 413)

شرح ابن میثم

261- و قال عليه السّلام:

لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِغُبَّرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ- تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا

اللغة

فغبر الليل: بقاياه. و الدهماء: السوداء. و التكشّر: التبسّم بحيث تبدو الأسنان. و الأغرّ: الواضح.

المعنى

و لفظ التكشّر مستعار لليلة باعتبار إسفارها عن ضوء يومها. فهى كالضاحكة. و اليمين في غاية الفصاحة، و عن مثلها ينفعل الحالف و السامع.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 386)

ترجمه شرح ابن میثم

261- امام (ع) فرمود:

لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبَّرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ- تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا

لغات

غبر الليل: باقيمانده شب دهماء: سياه، تار تكشّر: لبخند بطورى كه دندانها ديده شوند اغرّ: روشن، واضح

ترجمه

«نه، به خدايى كه به قدرت او شب كرديم، در باقيمانده شب تارى كه از روز روشن جداست، كه چنين و چنان نبوده است».

شرح

كلمه: تكشّر عاريه براى شب آمده است از آن رو كه از روشنى روز جدا شده، همچون كسى كه مى خندد، و اين سوگند در نهايت فصاحت است، و از چنين فصاحتى سوگند خورنده و شنونده منفعل مى گردد.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 654)

شرح مرحوم مغنیه

277- لا و الّذي أمسينا منه في غبر ليلة دهماء تكشر عن يوم أغرّ ما كان كذا و كذا.

المعنى

أمسينا منه أي أبقانا من الأحياء الى الآن، و الغبر- بكسر الغين و سكون الباء- الحقد، و بضم الغين كما هنا البقية من الشي ء، و الدهماء: السوداء، و كشر و تكشر- كشف و تكشف، و أغر: أبيض. و المفهوم من هذا القسم ان الإمام ينكر مقالا بباطل سمعه من قائل.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 385 و 386)

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

(266) و قال عليه السّلام: لا و الّذي أمسينا منه في غبّر ليلة دهماء تكشر عن يوم أغرّ ما كان كذا و كذا.

اللغة

(غبر الليل): بقاياه (الدّهماء): السوداء المظلمة. (التكشّر): التبسّم الّذي يظهر الثنايا و الأنياب اللّامعة بياضها، و كلّ ما بدت لك من ضوء و صبح فقد بدت غرّته- المنجد.

المعنى

حلف عليه السّلام باللّه الّذي يبقي الانسان طول اللّيل إلى أن يصبح، و عبّر عن طلوع الصبح بتبسّم اللّيل المظلم و ظهور طلعة الفجر الّذي تمثّل سلسلة الأسنان البيضاء، و هو من أحسن التعبيرات و أفصحها، لم يسبق به أحد، و الظاهر أنّ ما في كلامه نافية، و حلف عليه السّلام على نفي امور عرض بحضرته.

قال الشارح المعتزلي: و هذا الكلام إمّا أن يكون قاله على وجه التفأل، أو أن يكون إخبارا بغيب، و الأوّل أوجه.

أقول: كأنّه جعل لفظة ما في كلامه عليه السّلام موصولة و لا يفهم له معنا، فتدبّر.

الترجمة

نه قسم بدان خدائى كه ما را در شبي تيره برآورد كه بروزى روشن لبخند زد چنين و چنان نبوده.

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 367 و 368)

شرح لاهیجی

(312) و قال (- ع- ) لا و الّذى امسينا منه فى غيّر ليلة دهماء تكثر عن يوم اغرّ ما كان كذا و كذا يعنى و گفت (- ع- ) كه نه چنانست سوگند بآن چنان كسى كه شب كرديم از جهة او در بقيّه شب تاريكى كه لب خنده مى زد بروز سفيد كه نبود چنين و چنين

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 318)

شرح ابن ابی الحدید

283 وَ قَالَ ع: لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبَّرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ- تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا

قد روي تفتر عن يوم أغر

- و الغبر البقايا و كذلك الأغبار- و كشر أي بسم و أصله الكشف- . و هذا الكلام إما أن يكون قاله على جهة التفاؤل- أو أن يكون إخبارا بغيب و الأول أوجه

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 168)

شرح نهج البلاغه منظوم

[268] و قال عليه السّلام:

لا و الّذى أمسينا منه فى غبّر ليلة دهماء تكشر عن يّوم أغرّ ما كان كذا و كذا.

ترجمه

نه سوگند بآن خدائى كه از قدرت او شام كرديم در پاره از تاريك شبى كه از روز روشن پديدار مى گردد كه چنين و چنان نيست (كه بندگان خداى همواره در چنگال جور و ستم سلاطين جابر و خونخوار بسر برند. روزى كه اجازه ظهور حضرت ولىّ عصر امام زمان عجل اللّه فرجه الشّريف را صادر فرمايد آن حضرت از سلاطين انتقام كشد و جهان را از لوث شرك و ستم بپردازد).

نظم

  • بحقّ آنكه بر پاز و جهان استز قدرت شامش از روزش عيانست
  • چو از خورشيد گيرد نور و پرتوشب تاريك پيدا سازد از نو
  • ستاره صبحگاه از وى درخشدوز او انوار بر دلها ببخشد
  • شبان و روزها صبح و سحرگاهاز او پيدا و پنهان گاه و بيگاه
  • كه اين دوران كه بينيد اين چنين نيستهماره دهر پر از جور و كين نيست
  • اگر گردان ببدخوئى سپهر استفلك پر خشم و كين خالى ز مهر است
  • خدا كى خلق خود را واگذاردبزودى اين زمان را بر سر آرد
  • فلك چرخى زند گردون بگرددجهان طومار ظلمت در نوردد
  • نسيمى جانفزا خواهد وزيدندرخت باغ دين خواهد چميدن
  • نقاب غيبت از رخ حجّة اللّهدر اين شب بركشد گاه سحرگاه
  • شود خورشيد دين چون صبح طالعدرخشد چهره اش چون برق لامع
  • سلاطين را بخاك ره نشاندزهر گردن كشى كيفر ستاند

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 57 و 58)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نص بر امامت در نهج البلاغه

نص بر امامت در نهج البلاغه

کجایند کسانى که به دروغ و از روى حسد- گمان مى کنند که آنان «راسخان در علمند نه ما» خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت کرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد کرده، و آنها را خارج؟! تنها به وسیله ما هدایت حاصل مى شود، و کورى و نادانى برطرف مى گردد، امامان از قریش اند امّا نه همه قریش بلکه خصوص یک تیره، از بنى هاشم، جامه امامت جز بر تن آنان شایسته نیست و کسى غیر از آنان چنین شایستگى را ندارد
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
Powered by TayaCMS